نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

شب قدر مسجد مقدس جمكران/ بهره مندی از شب قدر/ شرط همراهی ولیّ عصر عجل الله فرجه

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 4 خرداد ماه 98 است که به مناسبت شب قدر در مسجد مقدس جمکران ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خداوند متعال یک ضیافت و رحمت خاص دارد که مخصوص مؤمنین است. یکی از این ضیافت های خاص که از بقیه ضیافت ها بالاتر و بهتر است، ضیافتی است که در شب قدر پهن می شود. در این ضیافت انسان باید تصمیم های بزرگ بگیرد و نسبت به دنیا بی رغبت شود. نتیجه این بی رغبتی، بهره مندی از نعمات خاص خداوند یعنی محبت و یقین و ایمان است که سبب همراهی با امام است. اما اگر انسان نسبت به دنیا بی رغبت نبود و محبت دنیا در دلش بود، این محبت به تدیج او را از امام جدا می کند و در بعضی مواقع حتی او را در مقابل امام قرار می دهد.

ضیافت عام و خاص خدای متعال

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . خدای متعال دو نوع ضیافت و پذیرایی و مهمانی دارد، یکی ضیافت عام خدای متعال است که همه مخلوقات بر سر سفره خدای متعال نشستند و از سر سفره خدای متعال متنعم هستند و بهره مند می شوند. حتی آن کسانی که منکر خدای متعال هم هستند، باز هم از این سفره خدای متعال برخوردار هستند. این یک سفره و یک ضیافت است که گاهی از آن به رحمت عام خدای متعال و رحمت رحمانیه خدای متعال تعبیر می شود. چون خدای متعال رحمان است و همه مخلوقات بر سر سفره او مهمان هستند و متنعم می شوند. حتی آنهایی که منکر آن سفره هستند، باز سر همان سفره نشستند و آن رحمت را انکار می کنند.

این همانی است که از وجود مقدس امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه نقل شده «كَيْفَ يَضِيقُ عَلَى الْمُذْنِبِينَ مَا وَسِعَهُمْ  مِنْ  رَحْمَتِك » آن کسی هم که تخلف از فرمان تو می کند، آن هم سر سفره رحمت تو نشسته است و این رحمت فراگیر او را هم در برگرفته و کسی از این دایره رحمت عام بیرون نیست.

اما خدای متعال یک رحمت و یک ضیافت خاص دارد که از آن ضیافت خاص به رحمت خاص یا رحمت رحیمیه تعبیر می شود. یکی از اسماء خدای متعال، اسم رحیم است. خدای متعال رحیمی است که رحمت های خاصی دارد. این رزقهای و رحمت های خاص و این سفره برای همه پهن نشده است. این سفره برای مؤمنین و اهل عمل پهن می شود. به اندازه ای که وارد وادی بندگی خدای متعال و وارد وادی طاعت و خشوع می شوند به همان اندازه از این نعمت الهی برخوردار هستند. ماه رمضان، ماه این ضیافت خاص است که رحمت خاص خدا باز است و رزق هایی که در غیر این ماه رمضان تقسیم نمی شود، خدای متعال برای بندگان خودش قرار داده است.

در شب قدر که قلب ماه رمضان است، این رزق به نحو خاص و ویژه ای برای مؤمنین و بندگان خدا قرار داده شده و درهایی برای این شب عزیز باز می شود که هیچ گاه دیگر باز نمی شود «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»(قدر/۳) یکی از معانی که برای این «لَيْلَةُ الْقَدْرِ» کردند همین است که شب قدری که ما در آن واقع می شویم، شب بیست و یکم ماه رمضان و بیست و سوم ماه رمضان است که قاعدتا شب قدر بین یکی از این دو شب است یا بعضی از بزرگان فرمودند که شب قدر مجموع شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. تقدیر از این سه شب واقع می شود و هر شب یک مرحله ای از این تقدیر واقع می شود. این شب قدر شبی است که اگر کسی واقعا بتواند درک کند «خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» بهتر از هزار ماه است که اگر در آن عبادت کنی، شب رسیدن به تصمیم های بزرگ است.

مثل محرم می ماند ماه محرم که انسان می تواند در آن تصمیم های بزرگ بگیرد. روز عاشورا یک روزی است که روز تصمیم گیری های بزرگ است. یک جناب حری پیدا می شود و این تصمیم را می گیرد و باری از او بسته می شود که با ده عمر عبادت آن بار بسته نمی شود. شب قدر هم اینطوری است. شبی که منسوب به وجود مقدس امام زمان علیه السلام است و امکان چنین تصمیم گیری های بزرگی برای انسان است و رحمت خاص خدای متعال در این شب گسترده است. این رحمت خاص مثل یقین و توکل و ایمان و محبت به خدای متعال و اولیاء الهی است. اینها رزقهای خاصی است که در این شب تقسیم می شود.

آنهایی که کنار اولیاء خدا می ایستادند و تا آخرین قدم از امیرالمؤمنین و از سیدالشهداء و از امام مجتبی جدا نشدند و هیچ فتنه و سختی و شبهه ای نتوانست آنها را جدا بکند، اینها به همین رزق خاص رسیده بودند. سلمان ها، ابوذرها و مقدادها همه از این سفره خاص خدای متعال برخوردار شده بودند. آنها یک درکی از امیرالمؤمنین علیه السلام داشتند که به هیچ وجه در هیچ سختی از امیرالمؤمنین جدا نمی شدند، این همان رزق خاص است. رزق معرفت و رزق محبت است که در آن حدیث نورانی حضرت فرمودند «مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ  خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَلَا يَشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِي الْجَنَّة»(1) اگر خدای متعال محبت ائمه علیهم السلام را روزی کسی کند، او به تمام خیر دنیا و آخرت رسیده است و شک نکنید که این آدم الآن در وسط بهشت است.

نتیجه متنعم شدن از رزق خاص شب قدر

همه شب ها باب رحمت الهی باز است. در دعایی که شبها بین نماز شفع و وتر خوانده می شود هر شب به خدا عرضه می دارید که «إِلَهِي تَعَرَّضَ لَكَ فِي هَذَا اللَّيْلِ الْمُتَعَرِّضُونَ وَ قَصَدَكَ  الْقَاصِدُونَ، وَ أَمَّلَ فَضْلَكَ وَ مَعْرُوفَكَ الطَّالِبُونَ وَ لَكَ فِي هَذَا اللَّيْلِ نَفَحَاتٌ وَ جَوَائِزُ وَ عَطَايَا وَ مَوَاهِب » خدایا آنهایی که اهل هستند و در خانه تو آمدند،  تو امشب یک موهبت ها و یک جایزه های خاصی برای آن ها داری «تَمُنُّ بِهَا عَلَى مَنْ تَشَاءُ مِنْ عِبَادِكَ وَ تَمْنَعُهَا مَنْ لَمْ تَسْبِقْ لَهُ الْعِنَايَةُ مِنْك » آنهایی که مورد توجه تو و عنایت تو از قبل قرار نگرفتند، از این رزقها محروم می شوند. پس هر شب یک رزق خاصی است که ما بین نماز شفع و وترمان در سحر از خدا می خواهیم که خدایا ما از سفره امشب محروم نشویم.

ولی شب قدر یک رزق خاصی است، می گوید با تمام سال متفاوت است. هر شب درهای رحمت باز است، به ویژه شب جمعه باز است، ماه رجب و شعبان و ماه رمضان ویژه باز است ولی شب قدر یک شب استثنایی است. لذا رزق های خاصی در این شب ها به انسان می رسد. آنهایی که کنار ائمه می ایستادند و تا آخرین قدم استقامت می کردند، این رزق بهشان می رسیده است و از دنیا بزرگتر می شدند و دنیا در نگاهشان کوچک می شد و خدای متعال و اولیاء الهی در دلشان عظمت پیدا می کرد و به معرفت می رسیدند. هیچ چیزی را با امام عوض نمی کردند.

اصحاب سیدالشهداء اینطوری بودند، حضرت بیعت را از آنها برداشت ولی نرفتند و کنار سیدالشهداء ماندند، آن خدا بهشان رزقی را عطا کرده بود که آن رزق رحمت خاص است. وقتی کنار سیدالشهدا ایستادند، این رزق روز عاشورا برایشان کامل شد. آن رزقی که از قبل خدا بهشان داده بود که شب عاشورا با همه سختی هایش و با فرض این که حضرت بیعت را از آنها برداشته بود، کنار حضرت ماندند. در عین حال که حضرت فرمود هر کس می خواهد برود، اینها بر نخواستند و روز عاشورا ماندند و این رزق برایشان کامل شد. اینها رزق های خاص هستند. وقت رسیدن به این رزقها شب قدر است، وقت بزرگتر شدن از دنیا و رسیدن به همراهی با ولی خدا و این که انسان بتواند در برنامه ولی خدا شرکت بکند.

در شب قدر اتفاقی که می افتد یک امر عظیمی است. در دعاها آمده که آن امر عظیمی که امشب مقدر می شود، به وسیله امام زمان علیه السلام امضاء می شود و تمام می شود. در امشب و شب بیست و سوم آن امر ناظر به کل عالم است. حضرت این سه جبهه کفار و منافقین و مؤمنین را اداره می کنند و مرز بین این سه جبهه را معین می کنند. مهم ترین روزی این شبها هم این است که انسان بتواند در جبهه مؤمنین باشد. امشب شبی است که آدم باید این امر را از خدای متعال بخواهد که در صف حضرت قرار بگیریم و جزو یاران حضرت باشیم و از صف مؤمنین جدا نشویم و بعد در صف مؤمنین هم جزو مقربان باشیم و این شدنی است. یک عده ای زحمت کشیدند و تلاش کردند و در نتیجه سعادتمند هستند ولی آنهایی هم که نتوانستند این زحمت را بکشند و این بار را برنداشتند، امشب باید به فضل خدا امیدوار باشند.

در دعای کمیل امیرالمؤمنین به ما تعلیم کردند که با خدای متعال اینطور صحبت کنید «وَ اجْعَلْنِي مِنْ  أَحْسَنِ  عَبِيدِكَ  نَصِيباً عِنْدَكَ وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْك  وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْك » در شب جمعه به خدا عرضه بدارید که خدایا من را از بهترین بندگان خودت قرار بده. آنهایی که بهره شان در نزد تو از همه بهتر است و جایگاهشان از همه به تو نزدیکتر است و در ضیافت از همه به تو نزدیکتر هستند. مگر این شدنی است که آدم بگوید که من در جایگاهی قرار بگیرم که جایگاه سلمان و ابوذر و مالک اشتر و اینهاست؟! «فَإِنَّهُ لَا يُنَالُ ذَلِك » این به جز یک راه شدنی نیست «إِلَّا بِفَضْلِكَ وَ جُدْ لِي بِجُودِك » جز اینکه با فضل الهی می شود این راه را رفت. این راه رفتنی است و امشب ما باید توجه به فضل خدای متعال داشته باشیم و تلاش کنیم که از باب فضل الهی وارد بشویم تا باب شب قدر روی ما باز بشود و جزو خواص بشویم. امشب باید انسان آن قدم های بزرگ را بردارد و از سر سفره دنیا بلند شود و از دنیا بزرگتر بشود. آن موانعی که انسان را از خدای متعال و از اولیاء خدا جدا می کند، آن موانع از انسان برداشته بشود.

بی رغبتی به دنیا، شرط همراهی با امام

یک بیانی امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه دارند که در خطبه شقشقیه توضیح می دهند که دوران بیست و پنج سالی که گذشت، چگونه گذشت و بعد می فرمایند که بالأخره مردم آمدند و به آن کیفیت مراجعه کردند و من هم از باب وظیفه ای که روی دوشم بود، خلافت را بر عهده گرفتم. خلافت که منصب حضرت بوده، منتها این دیگر برای حضرت تکلیف خاص شد.

حضرت فرمودند من این بار را برداشتم «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ  عَلَى  الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُوم » اگر خدای متعال بر علما تعهدی نگرفته بود، که اینجا در درجه اول امیرالمؤمنین و ائمه مقصود هستند، که در مقابل بی عدالتی ها بی تفاوت نباشند، می دیدید که من ریسمان شتر خلافت را بر گردن او می انداختم و اجازه می دادم که دیگران هم از او بهره مند بشوند. اما خدای متعال یک عهدی از ما گرفته و من به خاطر آن عهد این بار را پذیرفتم و اگر این نبود «وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ عِنْدِي أَزْهَدَ مِنْ عَفْطَةِ عَنْز» می دیدید که این دنیای شما در برابر من از آب بینی بز بی قیمت تر است.

بعد حضرت فرمودند که ولی در مقابل من در این فرصت کوتاه سه دسته از افراد دست به شورش زدند: ناکثین و قاسطین و مارقین، جبهه شام و جمل و نهروان. حضرت می فرمایند که اینها نشنیده بودند که خدای متعال می فرماید «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين »(قصص/۸۳) ما دار آخرت را برای کسانی قرار دادیم که دنبال برتری جویی در دنیا و فساد نیستند. هرکسی که در عالم به دنبال برتری جویی و اثبات خودش بود، این هر کاری در عالم بکند فساد است. اگر سرش به زیر بود و به دنبال بندگی بود و دنبال این نبود که از دیگران جلو بیافتد، این آدم هر کاری که در مسیر بندگی خدا بکند، کار صلاح است ولی اگر دنبال اثبات خودش بود، هر کاری که انجام بدهد فساد است.

حضرت فرمود این آیه را نشنیده بودند که خدای متعال می فرماید ما سرای آخرت را برای کسانی قرار دادیم که در دنیا دنبال فساد و برتری جویی نیستند؟ می فرماید بله شنیده بودند و کاملا هم می دانستند «وَ لَكِنِ احْلَوْلَتِ الدُّنْيَا فِي  أَعْيُنِهِم » دنیا در چشم آنها جلوه کرده بود و زیبایی دنیا آنها را فریب داده بود. این موجب شد که از امیرالمؤمنین جدا شدند. می فهمیدند ولی دنیا وقتی در دل آدم آمد، می تواند به تدریج انسان را از امیرالمؤمنین جدا کند. لذا اگر کسی می خواهد با امیرالمؤمنین در عالم راه برود، شرط اولش این است که باید از دنیا بزرگتر بشود و از دنیا فاصله بگیرد و دلش خالی از دنیا بشود و الا اگر انسان جلوه های دنیا را بخواهد، ممکن است که این جلوه های دنیا انسان را از امام زمان جدا کند.

یک عزیزی می فرمود اینهایی که آمدند کنار عمر سعد ایستادند و به روی امام حسین علیه السلام و اهل بیتش شمشیر کشیدند و خیمه هایش را به آتش کشیدند و اهل بیت را اسیر کردند، همه شان از خوارج نبودند، یک عده شان از کسانی بودند که شاید نامه هم برای حضرت نوشته بودند ولی وقتی دنیایشان در گرو قرار گرفت، آرام آرام از سیدالشهداء فاصله گرفتند و در مقابل سیدالشهداء قرار گرفتند و دستشان آلوده شد و یا اگر هم آلوده نشد، جزو سیاهی لشکر بودند. همه کسانی که جزو سیاهی لشکر بودند ملعون و اهل عذاب هستند. در صلوات ها و زیارت سیدالشهداء علیه السلام ما آن ها را لعن می کنیم. آن کسانی که صدای غربت حضرت راشنیدند و اجابت نکردند، ولو اینکه علیه حضرت دست به تیر و شمشیر هم نبرده باشند.

محبت دنیا می تواند آرام آرام ما را از امام مان جدا کند و خدایی نکرده ما را در مقابل امام علیه السلام قرار بدهد. لذا مؤمن باید با دنیا تصفیه حساب کند و دنیا در نگاهش کوچک باشد. لذا امیرالمؤمنین می فرمود شیعیان من، باید اینطوری باشید «فَلْتَكُنِ  الدُّنْيَا فِي  أَعْيُنِكُمْ  أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَم »(2) وقتی چوپان پشم گوسفند را می چیند خوبهایش را برمیدارد و ریزه قیچی هایی که می گذارد، این را می گویند «قُرَاضَةِ الْجَلَم » دنیا باید در نگاه شما از این خارتر و کوچکتر باشد. اگر می خواهیم با امیرالمؤمنین راه برویم شرطش این است.

خود حضرت که حسابشان سواست. خود حضرت از اینها بزرگتر هستند ولی به ما گفتند که شما باید اینطوری باشید. خود حضرت اینطوری است، می فرماید اگر هفت اقلیم را به من بدهند و بگویند یک پوست جو را به ناحق از دهان مورچه بگیر، من نمی گیرم «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي  نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ  شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه ». در نهج البلاغه حضرت ما را به بی رغبتی به دنیا دعوت می کنند. می فرمایند انقدر این پیراهن خودم را وصله زده بودم که از خیاط خجالت می کشیدم که این پیراهن را بدهم دوباره وصله کند.

در نامه شان به عثمان بن حنیف می فرماید که  هر کسی یک امامی دارد که از پرتو نور او استفاده می کند و امام شما از دنیای شما به دو تا لباس کهنه قناعت کرده و از خوراک دنیا به دو تا قرص نان اکتفا کرده است. بعد می فرماید که نه این که عسل مصفا و مغز گندم و لباس حریر بر من جایز نیست، بر من جایز است و در دسترسم هم است ولی استفاده نمی کنم. بعد فرمود هیچ شبی سیر نخوابیدم که مبادا در دور دستها یک کسی سر گرسنه روی زمین بگذارد. این امام ماست، وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام که دنیا نمی خواهد. وقتی بصره را حضرت فتح کردند و از اصحاب جمل پس گرفتند و نگاهشان به این طلا و جواهرها افتاد فرمودند، دنیا دیگری را فریب بده، من که از سر تو گذشتم «قَدْ طَلَّقْتُكِ  ثَلَاثا» حضرت که دنبال دنیا نیستند و کاری با دنیا ندارند.

حضرت فرمود اگر تکلیف من نبود می دیدید که این دنیای شما با همه وسعتش در نگاه من از آب بینی بز کمتر است. تمام حکومت، از خراسان تا آفریقا را، می فرمایند از آب بینی بز بر من کمتر است. از ما هم همین را می خواهند. این امیرالمؤمنین ماست و به ما هم می گویند که از دنیا بزرگتر باشید. اگر می خواهید با من راه بروید باید دنیا در نگاهتان کوچک باشد و الا یک جایی مانع و راهزنتان می شود. در انسان حتی نسبت به امام، به تدریج شک و شبهه و ریب ایجاد می کند. اگر آدم دنیا را خواست، شک ایجاد می کند و یقینش از او گرفته می شود. در روایات آمده که آدم اگر زاهد نشد و بزرگتر از دنیا نشد، به تدریج یقین از او گرفته می شود و وارد وادی شک می شود.

 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود زاهد آن کسی است که شادی ها و غصه دنیا از دلش بیرون رفته و اگر دنیا را به او بدهی خوشحال نمی شود و اگر دنیا را هم از او بگیری غصه نمی خورد. این مقدمه یقین است، انسان با یقین می تواند در کنار امام بایستد. اگر زهد و فراغت در دنیا به دست نیاوردیم، علایق دنیا در ما می تواند نسبت به امام شک ایجاد کند و کم کم بدگمانی ایجاد کند و ما را از امام علیه السلام جدا کند. آدمی که دنیا را می خواهد شک می کند و بعد می گوید نکند امیرالمؤمنین هم اینطوری هستند؟

فرمود امیرالمؤمنین علیه السلام کار می کرد، آب می کشید و اجیر می شد و باغهای دیگران را آبیاری می کرد و به شکم خودش سنگ می بست و آنچه که به عنوان اجرت می گرفت به دیگران می داد، این امیرالمؤمنین است. فرمود با غلام خودشان قنبر بازار رفتند و دو لباس خریدند، یکی بهتر و یکی ارزان قیمت تر و لباس بهتر را به غلام خودشان دادند. قنبر گفت آقا شما خطبه می خوانید و در معرض دید مردم هستید، شما آن لباس بهتر را بپوشید. فرمود نه، در تو غریزه زیبا پوشیدن است، جوانی و بهتر است این لباس زیباتر را شما بپوشید. این امیرالمومنین چه نگاهی به دنیا دارد؟

در یک روایتی می گوید در وسط جنگ با مشرکین یک مشرکی دستش را دراز کرد و گفت آقا شمشیرت را بده. حضرت شمشیرشان را وسط جنگ به او دادند. گفت آقا این چه وقت بخشش است؟ گفت تو دستت را دراز کردی و خواستی، خلاف کرم بود که من دست تو را رد کنم. حضرت شمشیرش را وسط میدان جنگ داد. در نقل است افتاد پای حضرت را بوسید و مسلمان شد، گفت این روش اهل دین است. این امیرالمؤمنین است.

در یک نقلی آمده که یک کسی آمد و تقاضایی کرد، حضرت فرمود هزار سکه به او بدهید. خادم حضرت گفت طلا بدهم یا نقره؟ حضرت فرمود برای من فرق نمی کند، ببینید او چه می خواهد. البته این پیداست که از مال شخصی حضرت بوده است. حضرت در آن بیست و پنج سال تلاش می کردند و غیر از کارهایی که می کردند در باطن برای اداره عالم هم خیلی مشغول کار بودند. در یک نقلی گفته شده که حضرت داشتند می رفتند و یک بار شتری با خودشان می بردند. یک کسی عرض کرد یا امیرالمؤمنین این چیست؟ حضرت فرمودند ان شاء الله صد هزار نخل است. حضرت اینطوری ثروت شخصی داشتند و اینها را در راه خدا دادند تا تمام شد.

در یک نقلی از امام مجتبی علیه السلام بعد از رحلت و دفن وجود مقدس امیرالمؤمنین، یک خطبه ای خواندند، فرمودند که کسی از دنیا رفت که از پیشینیان کسی بر او سبقت نگرفته و از آیندگان هم کسی به او نخواهد رسید. در جنگ ها پرچمدار وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود و وقتی وارد میدان جنگ می شد، جبرئیل جانب راستش بود و میکائیل جانب چپش. فرمود این آدم وقتی از دنیا رفت، فقط هفتصد درهم از سهمیه بیت المال خودش باقی گذاشت و آن را هم گذاشته بود که یک خادمی برای اهل خانه اش خرج کند و آنها در آسایش باشند. این که حضرت فرمود طلا می خواهید یا نقره، از اموال شخصی خودش بود و الا از اموال بیت المال حضرت اینطوری عمل نمی کردند.

در نهج البلاغه آمده که عقیل آمد پیش من و از گندمی که مال بیت المال است و مال شخصی نیست، یک مَن اضافه می خواست و مکرر رجوع کرد. بچه هایش را دیدم که غبار آلود و پریشان هستند و رنگ هایشان تغییر کرده، مثل کسی که با رنگ نیلی صورتش را رنگ کرده باشد، در اثر گرسنگی این رنگی شدند. گوش دادم و تلقی کرد که من گوش دادم و می خواهم با او همراهی کنم، یک آهنی را گرم کردم و برای اینکه ایشان تنبیه بشوند به دست برادرم نزدیک کردم و فریادش بلند شد. گفتم تو نمی توانی یک آتشی را که یک مخلوقی گرم کرده تحمل کنی، می خواهی من جهنم خدا را تحمل کنم و از بیت المال مسلمین یک مَن گندم اضافه به تو بدهم؟ این امام ماست. اگر بخواهیم با امیرالمؤمنین راه برویم باید اینطوری باشیم.

آنهایی که تحمل نکردند یک علتش همین بود که امیرالمؤمنین اینطوری بودند. اول که آمدند فرمودند اگر اموال مسلمان ها را در کابین زنانتان قرار داده باشید، من پس می گیرم و نباید کسی این کار را بکند. تحمل نکردند. در نهج البلاغه است که گویا عقیل همین را گوشزد می کند که آقا اینطور که شما راه می روید، کسی با شما نمی ماند. حضرت فرمود مهم نیست، مگر آمد و شد مردم چیزی به عزت من اضافه می کند که من دنبال آمد و شد مردم باشم؟ «لَا تَزِيدُنِي  كَثْرَةُ النَّاسِ  حَوْلِي عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً وَ لَوْ أَسْلَمَنِي النَّاسُ جَمِيعاً لَمْ أَكُنْ مُتَضَرِّعا»(3) آمدن مردم چیزی به من اضافه نمی کند، رفتنشان هم چیزی کم نمی کند.

امام هادی علیه السلام در زیارت غدیریه می گویند علتش این است که شما با اعتصام به خدا عزیز شدید. کسی که دستش به دامن خداست و با تکیه به خدا عزیز می شود، آمدن همه کائنات و رفتن همه کائنات چیزی به او اضافه نمی کند. کما اینکه همه کائنات به خدای متعال نه چیزی اضافه می کنند و نه چیزی از او کم می کنند. کسی که با خدا به عزت رسید اینطوری است. امیرالمومنین اینطور هستند، دنیا را نمی خواهند ولی آنهایی که اهل دنیا بودند و محبت دنیا در دلشان بود، به تدریج از حضرت فاصله گرفتند. اول شک کردند و بعد به بد گمانی رسیدند و بعد به بیعت شکنی رسیدند؛ شک و ریب و نکث است، این سه تا اتفاق می افتد. محبت دنیا آدم را نسبت به صدق و حقانیت ولی خدا مشکوک می کند و شیطان هم در او می دمد.

امام باقر علیه السلام می فرماید بر پدرم امام سجاد علیه السلام وارد شدم و دیدم در اثر کثرت شب زنده داری رنگ حضرت زرد شده و چشم های حضرت در اثر گریه سرخ شده و پیشانی حضرت پینه بسته و بینی حضرت بر اثر کثرت سجده ساییده شده و پاهای حضرت در اثر قیام متورم شده است. این حالت را که دیدم بی اختیار گریه کردم. پدرم مشغول تأمل و تفکر بود و من گریه به حالشان می کردم. فرمود فرزندم آن نامه هایی که عبادت امیرالمؤمنین در آن نوشته شده را بیاور. آن نامه ها را آوردم و حضرت یک مقدار مطالعه کردند، بعد نامه ها را زمین گذاشتند و با بی تابی فرمودند که چه کسی می تواند مثل جدم امیرالمؤمنین اطاعت کند؟ همه چیز حضرت استثنایی است.

اینها که وصف حضرت امیر نیست، سراسر قرآن وصف است ولی کافی نیست. سراسر قرآن وصف امیرالمؤمنین است. قرآن وقتی بخشش حضرت امیر را معرفی می کند، می فرماید ولی شما آن کسی است که «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون »(مائده/۵۵) دائما در حال نماز و رکوع و زکات دادن است. با یک دست دائما از خدا می گیرد و به مخلوقات می بخشد، همه عالم زکات امیرالمؤمنین است. هر چیزی که نصیب هر کسی در عالم می شود، زکاتی است که حضرت از خدا می گیرند و بعد با بندگی شان به عباد الله می بخشند. این زکاتی است که امیرالمؤمنین می دهد. حتی هر برکت معنوی و هر پیشرفت فردی، در پرتو توجه به زکات امیرالمؤمنین است.

امیرالمومنین یک همچین امامی است ولی آنهایی که جدا می شوند سر همین محبت دنیا جدا می شوند. آنهایی که کنار حضرت می ایستند، به این رزقهای بزرگ و به محبت امام رسیدند و از دنیا بزرگتر شدند و محبت دنیا در دلشان کمرنگ شده است و جایش را به امام داده است،  لذا کنار امیرالمؤمنین می ایستند و سختی های دنیا را تحمل می کنند. ما هم إن شاء الله اگر بخواهیم کنار امام زمان بایستیم و سختی هایی که در همراهی امام زمان پیش می آید را تحمل کنیم، که البته اصل این سختی ها روی دوش امام زمان است، ولی کسی که به امام زمان نزدیک شد پر این سختی ها او را هم می گیرد، اگر کسی بخواهد با حضرت راه برود باید خودش را برای آن سختی ها آماده کند. این سختی ها هم سختی های عبور از عالم دنیا و سختی های ورود به وادی توحید است. انسان باید خودش را آماده کند تا بتواند تحمل کند.

اینها نیاز به بزرگتر شدن دارد، اینها رزقهای شب قدر است. در شب قدر انسان باید به این رزقها دست پیدا کند و تصمیم های بزرگ بگیرد. باید متوجه به ساحت مقدس حضرت حق بشویم و قرآن و اهل بیت را واسطه قرار بدهیم. این همان چیزی است که خدای متعال وقتی انبیاء خودش را در معرض خطر می دید، به آنها توجه می داد که به وسیله این پنج تن به من متوجه بشوید. حضرت نوح در موقع طوفان متوسل شده، حضرت آدم وقتی آن ترک اولا اتفاق افتاد متوسل شده و انبیاء دیگر همه در سختی ها متوسل می شدند. به ما هم این راه را یاد دادند که خیلی راه فوق العاده ای است و همیشه خوب است. در شب قدر تأکید شده که بهتر است انسان بین خودش و خدای متعال اهل بیت را واسطه قرار بدهد و از خدای متعال بخواهد و مهمترین خواسته برای وجود مقدس امام زمان و برای پیروزی جبهه حق و برای استقامت مؤمنین در عالم است که نتیجه پیروزی آنها، جمع شدن بساط شیطان و شیاطین است.

پی نوشت ها:

(۱) الخصال، ج 2، ص: 515

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 76

(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 409