نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

مراسم شب قدر در حرم مطهر قم/ شب قدر؛ شب نجات از آتش و مسیر عبور از جهنم و نجات از آن

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 6 خرداد ماه 98 است که به مناسبت شب قدر در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در ادعیه و روایات به ما توصیه شده که در شب قدر از خداوند بخواهید که اسم شما را در بین اهل سعادت قرار بدهد و از آتش جهنم نجات بدهد. هرکسی را که از آتش جهنم نجات دهند، سعادتمند می شود و وارد بهشتش می کنند. این رهایی از اسارت جهنم فقط با اهل بیت میسر می شود و انسان وقتی از ولایت ائمه نار خارج شد و وارد ولایت ائمه نور شود، سعادتمند می شود. شب قدر فرصت بزرگی است که انسان از دنیا و وابستگی های مادیش دل بکند و خود را آزاد کند تا وارد وادی ولایت امیرالمؤمنین بشود.

درخواست اصلی ما از خداوند در شب قدر

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «لا يَسْتَوي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُون »(حشر/۲۰) یک سوالی که مکرر شده این است که ما در شب قدر از خدای متعال چه چیزی بخواهیم؟ در دعاهایی که از معصومین علیهم السلام برای شب قدر یا در ماه رمضان نقل شده مطالب زیادی است که گفته شده؛ در شب قدر انسان باید از خدای متعال بخواهد و به این امور برسد. در دعای روزهای ماه رمضان به خدای متعال عرضه می داریم که اگر امشب شبی است که مقدر فرموده ای شب قدر باشد، خدایا من خواسته هایی در این شب از تو دارم و از تو می خواهم که «أَنْ تَجْعَلَ  اسْمِي  فِي السُّعَدَاء» اسم من را در بین اهل سعادت قرار بدهی.

این یک معنایی دارد، اسم انسان چیست و قرار گرفتن این اسم در سعداء یعنی چه؟ معنای ظاهریش همین است که خدایا وقتی اسم ها را می نویسی، اسم من را امشب در بین اهل سعادت ثبت کن. یک عده ای امشب سعادتمند هستند و یک عده ای شقی هستند. در شب قدر حدود و مقدرات معین می شود. امام زمان ارواحنا فداه یک تقدیر عظیمی می کنند که در دعاها آمده «مِنَ الْأَمْرِ الْعَظِيمِ  الْمَحْتُومِ  فِي لَيْلَةِ الْقَدْر» در ضمن آن امر عظیم، جبهه کفار و جبهه منافقین و جبهه مؤمنین وضعشان در سال آینده روشن می شود که موقف جبهه کفار و منافقین کجاست و مؤمنین کجا هستند. آن وقت ممکن است خدایی نکرده یک آدمی اسمش جزو جبهه نفاق یا کفر ثبت بشود و این اهل شقاوت می شود. اگر اسم آدم را جزو اهل جبهه ایمان ثبت کردند، هر کجای جبهه مؤمنین که باشد اهل سعادت است. مؤمنین درجات دارند ولی همه سعادتمند هستند.

دعای بعدی این است «وَ رُوحِي  مَعَ  الشُّهَدَاء» خدایا روح من را همراه روح شهداء قرار بده، آنهایی که شاهد هستند و آنهایی که به مقام شهادت رسیدند و من جزو آنها باشم و جزو غافل ها نباشم «وَ إِحْسَانِي فِي عِلِّيِّين » خدایا خوبی های من را در مقام علیین قرار بده «إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي  عِلِّيِّين »(مطففین/۱۸) این یک مقام رفیعی است، خدایا خوبی های من در آن مقام قرار بده، تو کمک کن خوبی های من رفعت پیدا کند. چون انسان به اندازه ای که عملش بالا می رود او را هم با خودش می برد، اگر خوبی های انسان در علیین قرار گرفت خود انسان هم جزو علیین می شود.

«وَ إِسَاءَتِي مَغْفُورَة» بدی های من را تو پاک کن و خوبی هایم را رفعت بده «وَ أَنْ تَهَبَ لِي يَقِينا» خدایا امشب به من یک یقینی ببخش که «تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي » به واسطه آن یقین تو مباشر قلب من بشوی. وقتی در خرابه ای یک گنجی باشد، برای این گنج در خرابه نگهبان می گذارند، خدایا یک یقینی از خودت در دل من قرار بده که به خاطر آن یقین تو مباشر و نگهبان قلب من بشوی. این جمله را چند جور معنا کردند، مرحوم علامه مجلسی در یک جایی همینطور معنا می کنند که خدایا به من یک یقین یا ایمانی بده که به واسطه آن ایمان تو مباشر و نگهبان قلب من باشی «وَ إِيمَاناً يَذْهَبُ بِالشَّكِّ عَنِّي » یک ایمانی به من بده که با شک قاطی نباشد «وَ تُرْضِيَنِي بِمَا قَسَمْتَ لِي » خدایا به من مقام رضا بده که دیگر دعا از این بالاتر نمی شود؛ یقین، ایمان کامل و رضا. «وَ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ الْحَرِيق » خدایا در دنیا به من حسنه بده در آخرت به من حسنه بده که این حسنه در روایات به دنیا و آخرت معنا شده است. خدایا من را از عذاب نار هم حفظ کن.

درخواست آزادی از اسارت آتش

از این دست دعاها زیاد داریم، دو دعا به ما گفتند که از اول ماه رمضان بعد از همه نمازهایتان این را از خدا بخواهید که این اتفاق برای شما بیافتد یکی «عِتْق مِنَ النَّار» و خلاصی از آتش است و یکی در دعای تعقیبات بعد از نمازها میخوانید که خدایا به من منت بگذار و گردن من را از آتش نجات بده و آزادم کن. هر روز می گویند بعد از نمازها این را بخوانید «وَ لَا يُمَنُّ عَلَيْكَ مُنَّ عَلَيَّ بِفَكَاكِ  رَقَبَتِي  مِنَ النَّار».

در شب قدر وقتی قرآن را پیش روی خودمان باز می کنیم خدا را به این کتاب عزیز و به همه اسماء حسنای الهی که در این کتاب است قسم می دهیم و از خدا می خواهیم که «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ  الْمُنْزَلِ  وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَعْظَمُ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّار» خدایا من امشب جزو آزادشده های تو باشم. یک عده ای را تو امشب از آتش آزاد می کنی و من هم امشب جزو آنها باشم، این خیلی حاجت مهمی است.

در دعای عرفه وقتی دعا به آخر می رسد، راوی نقل می کند که حضرت دستهایشان به سمت آسمان بلند بود و اشک مثل باران از چشم حضرت جاری بود و این مطلب را از خدا خواستند که البته آن برای ماست و حضرت شفاعت ما را می کنند، عرضه می دارند که خدایا یک حاجتی از تو می خواهم که اگر این حاجت را به من بدهی، هرچه به من ندهی و هر مطلبی را از من منع کنی «لَا يَضُرُّنِي » به من ضرر نمی زنی و اگر این حاجت را به من ندهی و هرچه به من بدهی به درد من نمی خورد و آن این است که من را از آتش آزاد کنی. در غروب  عرفه این را خواستند و این چه مطلب مهمی است. اگر آدم این را توجه کند همه حاجت هایش یادش می رود، کما این که آدم وقتی در صحنه قیامت مواجه با جهنم می شود همه چیز یادش می رود و تمام استدعایش این است که خدایا من را نجات بده.

در سوره آل عمران می فرماید همه شما از دنیا می روید «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت »(آل عمران/۱۸۵) ولی روز قیامت که می شود مزدتان را خدای متعال با پیمانه پر به شما می دهد و هیچ چیزی از شما کم نمی کند. در روز قیامت «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فاز» هرکسی را که از آتش نجاتش بدهند و وارد بهشتش کنند سعادتمند شده است. تمام حاجتی که امشب مکرر آمده این است که «عتق من النار» در دعای جوشن کبیر هزار اسم و صفت الهی را یاد می بردید و خدا را به این اسماء می خوانید و بعد از هر ده اسمی می گویید «سبحانک یا لااله الا انت» زمینه چینی می کنیم و یک حاجت می خواهیم «الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب» این یک همچین مطلب مهمی است.

در زیارت های معصومین هم آدم وقتی می رود همین را می خواهد. در زیارت ششم امیرالمؤمنین علیه السلام چند جایش این مطلب است به محضر امیرالمؤمنین عرض می کنیم «فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكَ فِي خَلاَصِ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ» شما محضر پروردگارتان شفاعت کنید تا خدا من را از آتش نجات بدهد. گویا همه ما به یک نوعی اسیر آتش هستیم، این آتش و این اسارت آتش چیست که انقدر رویش تأکید شده که یک کاری بکنید و از این آتش نجات پیدا بکنید؟ ما در دنیا بین جهنم و بهشت هستیم و اتفاقا در این دنیا مسیر این دو با هم آمیخته شده، لذا «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها»(مریم/۷۱) هیچ کس نیست مگر اینکه باید در جهنم برود، یک عده ای را خدا نجات می دهد و یک عده ای را نجات نمی دهد. مسیر ما و این بهشت و جهنم به هم آمیخته شده است.

معنای بهشت و آتش

در روایات آمده که أبان بن تغلب، از فقهای اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام است، امام باقر به او فرمودند من دوست دارم امثال تو بروند و در مسجد مدینه بنشینند و برای مردم فتوا بدهند، امام صادق وقتی خبر وفاتش رسید فرمود قلب من به درد آمد، یک همچین آدمی است، یکبار محضر امام صادق نشسته بود و از حضرت سوال کردند معنای این آیه شریفه چیست «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْن * وَ لِساناً وَ شَفَتَيْن  * وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْن »(بلد/۸-10) خدای متعال می فرماید من به شما همه امکانات را داده بودم، چرا شما نتوانستید وارد این گردنه بشوید و با تمام قوا تلاش کنید و خودتان را از این گردنه عبور بدهید؟ «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَة * وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَة»(بلد/۱۱-12) این عقبه ای که باید همه امکاناتتان را خرج کنید و از آن عبور کنید چیست؟

«فَكُّ رَقَبَة»(بلد/۱۳) یک گردنی را باید آزاد کنید، آدم پول حلال به دست بیاورد و زحمت بکشد یک عبدی را بخرد و آزاد کند «أَوْ إِطْعامٌ في  يَوْمٍ ذي مَسْغَبَة»(بلد/۱۴) یا در روز قحطی انسان لقمه خودش را به یتیم و به مسکین بدهد، این می شود «فَكُّ رَقَبَة» و آدم را نجات می دهد. محضر امام صادق عرض کرد که آقا این عقبه چه کسی است که خدای متعال می فرماید باید به این عقبه ورود کنید، حضرت فرمودند عقبه ولایت ماست، هرکسی که به ما رسید و توانست در این دنیا خودش را به ما برساند از این عقبه عبور کرده است.

أبان بن تغلب سکوت کرد و حضرت فرمودند «فَهَلَّا أُفِيدُكَ حَرْفاً خَيْراً لَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»(1) می خواهی یک حرفی به تو یاد بدهم که از دنیا و ما فیها بهتر است؟ عرض کرد بفرمایید آقا، فرمود چرا از آیه بعدش سوال نکردی؟ «فَكُّ رَقَبَة» اگر انسان به این عقبه رسید گردنی را آزاد کرده، این فک رغبه یعنی چه؟ امام صادق معنی باطنیش را فرمودند «النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ النَّارِ» که به تعبیر قرآن عده ای اصحاب النار هستند. در آیت الکرسی هم می خوانیم «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ» آن ها اصحاب نار می شوند، در آیه دیگری می فرماید «لا يَسْتَوي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ» یک عده اصحاب الجنه و یک عده اصحاب النار هستند، حضرت فرمود «النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ النَّارِ» مردم برده آتش هستند و آتش را می پرستند «غَيْرَكَ وَ غَيْرَ أَصْحَابِك » جز شما و اصحاب شما و هم مسلک های شما «فَإِنَّ اللَّهَ فَكَّ رِقَابَكُمْ مِنَ النَّارِ بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْت » که خدای متعال با ولایت ما شما را از آتش آزاد کرده است.

پس انسان باید خودش را از آتش آزاد کند و این آتش که همه آن را می پرستند آتش استکبار بر خدا، شرک اعم از شرک آشکار و شرک پنهان و کفر است. وادی توحید وادی خلاص است «لا إِلهَ  إلّا اللَّهُ  حِصني  وَ مَن دَخَلَ حِصني أَمِنَ مِن عَذابي » کسی که موحد شد امنیت از عذاب دارد. فرمود «التَّوْحِيدُ ثَمَنُ الْجَنَّة»(2) کسی که موحد شد، مزدش بهشت است. شرک ولو شرک خفی جهنم است.

این جهنم را ابلیس و اولیاء طاغوت به پا می کنند و آنها در مقابل خدا گردن فرازی می کنند. مستکبران عالم مثل فرعون ها در طول تاریخ بتکده راه می انداختند و انبیاء می آمدند و بت ها را می شکستند و دوباره آنها می آمدند و بتکده دیگری درست می کردند و یک جور دیگر بت می ساختند. اینها هستند که آتش به پا می کنند و اصل جهنم اینها هستند. استکبار و شیطان از اینها بر میخیزد لذا قرآن وقتی به آن فتنه سنگینی که بناست پیش بیاید در سوره مبارکه تحریم اشاره می کند، می فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَة»(تحریم/۶) شما مؤمنین دست خود و اهلتان را بگیرید و مواظب این آتشی که به پا می شود باشید که در این آتش نیافتید.

فتنه بعد از وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را یاد می کند. می فرماید «وَقُودُهَا النَّاسُ» این جهنم از آدم ها شعله ور می شود، اینها اصل جهنم هستند. لذا حضرت فرمود: «وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ هِيَ النَّار»(3) محیط ولایت دشمن، جهنم است. ما یک بهشت داریم که محیط توحید است «كَلِمَةُ لا إِلهَ  إلّااللَّهُ  حِصني » «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی» محیط ولایت الله همان ولایت معصوم است «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون »(مائده/۵۵) ولایت خدا همان ولایت امیرالمؤمنین است و اصلا دو تا نیست، ما در عرض ولایت الله دعوت به چیزی نمی شویم «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَه »(4) ولایت امیرالمؤمنین همان ولایت خداست «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» این وادی نور و وادی جنت است.

یک ولایت دیگر هم در این عالم است و آنها هستند که جهنم به پا می کنند و آنها هستند که دعوت به شهوات و گناه می کنند. از آن طرف عالم تحریک می کنند و می خواهند جوان های ما را جهنمی کنند، نقشه برای عالم طراحی می کنند و سندهای جهانی می نویسند تا همه را جهنمی کنند، اینها اصل جهنم هستند. یک عده ای اینها را می پرستند و مقابل نبی اکرم و اسلام آنها را قبول دارند اینها می شوند «عبید النار». یک عده ای اینطوری مثل دوستان اهل بیت نیستند، هیچ کدام از دوستان اهل بیت وقتی که گناه می کنند خوششان نمی آید، سرشان را بالا نمی گیرند که بگویند خدایا من دلم می خواهد گناه کنم ولی ابلیس اینطوری بود، شیاطین اینطور هستند.

در ابوحمزه می خوانیم که خدایا من گناه می کنم ولی «إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ  عَصَيْتُكَ  وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِد» نمی خواهم تو را انکار بکنم «وَ لَا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ وَ لَا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَ لَا لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِن » من نمی خواهم عذاب تورا کوچک بشمارم ولی خطایی رخ می دهد و همین خطا آدم را اسیر می کند، یک نگاه حرام آدم را اسیر جهنم می کند. آنها دعوت می کنند و طناب می اندازند، نقشه می کشند و دام پهن می کنند، مؤمن هم خودش را در این دام قرار می دهد و اسیر می شود، مؤمن عبد آتش نیست ولی اسیر آتش می شود. عبد جهنم و عبد شیاطین و اولیاء طاغوت نیست ولی اسیر می شود. این همه که به ما می گویند خدایا من را نجات بده یعنی اینکه من خودم را اسیر کردم.

گاهی انقدر اسارت ما سخت می شود که هرچه هم استغفار کنیم دیگر از خودمان هم کاری ساخته نیست چون استغفار فقط قول نیست، عمل هم است. حقوق الهی ام را می دهم، نماز هایم را می خوانم، گریه می کنم و انقدر غصه می خورم که گوشت هایم آب شود، این درست است ولی کافی نیست، باید برویم رسول خدا و  امام زمان برایمان استغفار کند. خدای متعال می فرماید وقتی گناه می کنند و خودشان استغفار کنند، شما هم استغفار کنید؛ یعنی پیامبر خدا را ما به زحمت بیاندازیم. استغفار الرسول هم که فقط قول نیست، ایشان یک زحمت هایی باید برای ما بکشد تا ما آزاد بشویم. سیدالشهداء در گودی قتلگاه می رود که ما آزاد بشویم «بَذَلَ  مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ  مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَة». یعنی شیطان و اولیاء طاغوت ما را در چنگ خودشان گرفتند؛ یکی را با شهوت، یکی را با حب دنیا. «عتق من النار» یعنی همین، یعنی انسان از جهنم در بهشت برود و از وادی ولایت اولیاء طاغوت خودش را نجات بدهد.

اگر انسان این را می فهمید شب خوابش نمی برد. بعد از نماز صبح وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صحبت می کردند و یک نفر چرت می زد. حضرت به او فرمودند که چرا رنگت زرد است؟ شب تا صبح چه می کردی و چرا خوابت می آید؟ عرض کرد آقا من با حال یقین صبح کردم. حضرت فرمودند که حرف بزرگی زدی، علامت یقینت چیست؟ عرض کرد آقا شب تا صبح من خواب ندارم، اندام لاغرم را ببینید، بهشت و بهشتی ها و جهنم و جهنمی ها را می بینم و خوابم نمی برد، یا رسول الله بگویم بهشتی ها و جهنمی های مجلستان چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند بس است، معلوم است که این جوان راست می گوید و علامتش همین است. بعد به حضرت عرض کرد که آقا دعا کنید من شهید بشوم، حوصله ماندن در دنیا را ندارم. حضرت دعا کردند و در جنگ بعدی که پیش آمد جزو شهدای جنگ بود.

آدم اگر جهنم را ببیند خوابش نمی برد. البته خیلی وقتهایش آن امنیتی است که اهل بیت روی آدم ها می اندازند ولی خیلی سخت است. اگر آدم ببیند که این عذاب چیست، همه چیز را فراموش می کند. این بهشت و جهنم وسط دنیاست و ما در وسط اینها قرار داریم، ما عبد جهنم نیستیم «فَكَّ رِقَابَكُمْ مِنَ النَّارِ» ولی اسیر جهنم هستیم. دلی که دنیای حرام را دوست دارد، اسیر است، دنیای حلال که آخرت است و اینجا برای خدا کار می کند، این دیگر دنیا نیست، بهشت است. براساس وظیفه اش کار می کند و براساس حلال در می آورد و در راه خدا هم خرج می کند، این عین آخرت است. این محبتی که محبت دنیایی است و اولیاء طاغوت آن را به پا می کنند و برای ما این محبت را زینت می کنند و جلوه می دهند، این حب النار است. آدم گناهی را کرده که نمی تواند ریشه اش را از دلش بکند، این همان نار در وجود آدم است.

آزادی انسان یعنی ورود به وادی امام

ان شاء لله امشب خدای متعال ما را آزاد بکند، یعنی از ولایت شیطان کلا بیرونمان بیاورد و در ولایت امیرالمؤمنین ببرد، شب قدر یعنی به امام پیوستن. فردا صبح که می شود اگر همه دنیا را به دست ما بدهند و بگویند یک دروغ بگو دیگر نمی گوییم چون آزاد شدیم. آدمی که اسیر است برای دنیا گناه می کند و دست به مال شبهه ناک می زند و الا اگر از جهنم و دنیا آزاد شد، اگر همه دنیا را هم به او بدهند یک ترک اولا نمی کند.

ما امیرالمؤمنین نیستیم که فرمود «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَة» اگر هفت اقلیم و آنچه که در آن است را به من بدهند و بگویند یک پوست جو از دهان مورچه ای به ناحق بگیر، من نمی گیرم. فرمود شما نمی توانید مثل من باشید ولی از ما این را خواسته و فرمود دنیا در نگاه شما از «قُرَاضَةِ الْجَلَم » باید خارتر باشد،  «قُرَاضَةِ الْجَلَم » یعنی ریز قیچی که وقتی چوپان پشم ها را می چیند آنها را دور می ریزد، فقط باید پول بدهی تا آنها را در آشغال ها بریزند.

اگر کسی آزاد شد و به امیرالمؤمنین پیوست اینطور می شود. در وادی ولایت امیرالمؤمنین شرک جلی و حتی شرک خفی هم نیست، آنجا مقام اخلاص است. اگر هفت دنیا را به او بدهند و بگویند برای دنیا کار کن نمی تواند کار کند، این معنی «خلصنا من النار» است. اگر همه شبهات عالم را بر سر آدم بریزند، ذره ای شک نمی کند و اگر او را به همه فتنه ها مبتلا کنند، ذره ای تردید نمی کند. این که ما با فتنه ها می لغزیم و با شبهه ها دلمان زیر و رو می شود و حق و باطل برایمان مشتبه می شود، برای این است که خلاص نشدیم. شیطان روی تعلقات ما دست می گذارد، ما را اسیر کرده و حالا با این اسیر حرف می زند. اگر از این تعلقات آزاد شدیم، یعنی از دست او هم آزاد هستیم.

خلاصی از آتش یعنی جناب حر سلام الله علیه. مرحوم کنی بزرگ که همراه با شیخ انصاری در تهران بودند و یک موقعیتی در تهران داشتند و مرجعی بودند. یکی پیش شیخ انصاری سعایت کرد که آقا شما هم مرجع هستید ولی شما این طور زندگی می کنید و او آن طوری. فرمود من با طلبه ها هستم و باید اینطوری باشم و ایشان هم کنار دربار ناصرالدین شاه است و باید آن طور باشد. ایشان هم آخرت و هم دنیا را داشتند. ایشان یکبار سر قبر جناب حر رفتند و گفتند که به من دنیا و آخرت بدهید، حر یک همچین آدمی است.

ظهر روز عاشورا دیدند حر به خودش می لرزد، یکی از لشکر آمد و گفت حر، اگر به من بگویند که شجاع ترین فرد در لشکر ابن زیاد را نام ببرم، من نام تو را می گویم. امروز روز توست، چرا می لرزی؟ گفت خودم را بین بهشت و جهنم می بینم، «خلصنا من النار» یعنی این، آمد طرف امام حسین و خلاص شد. حضرت به او فرمود «أنتَ الحُرُّ كما سمَّتْكَ أُمُّك » آزادی یعنی همین، یعنی شب قدر انسان همه قوای خودش حتی خفایا را از چنگ شیطان در بیاورد. شب قدر یعنی شفاعتی بشود و ان شاء الله ما نجات پیدا کنیم و به امام زمان برسیم.

شب قدر، فرصتی برای بازگشت به سوی امام

یک عده ای از اول به غیر امام زمان اعتنا نکردند. احسن القصص قرآن را شما در سوره یوسف دیدید، این داستان امام زمان هم است، یک عده ای مثل بنیامین هستند و از اول به دنیا نگاه نکردند و تمام دلشان دنبال حضرت یوسف و ولی خدا بوده و وقتی از او دور شد، بی قرار شد و شب و روز تلاش کرد که خودش را برساند. آن وقت حضرت یوسف هم نقشه می کشند و با نقشه او را پیش خودشان می آورند. دنیای برادرها و بنیامین را واسطه میکند و برای این که بماند نقشه هم می کشند و به ظاهر متهمش می کنند که کنار حضرت یوسف بماند؛ یک عده اینطور هستند.

یک عده هم اینطور هستند که برای این که به دنیایشان برسند، ولیّ خدا را از خودشان دور می کنند و او را در چاه می اندازند ولی وقتی موقعش می رسد می فهمند که اشتباه کردند «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّه »(یوسف/۹۱) خدا تو را برگزید و تو کنار ما بودی و ما محروم شدیم. چهل سال عمرشان را از دست دادند. دیگران در زندان با یوسف سلوک کردند و راه رفتند و این برادرها یوسف را در چاه و زندان انداختند و نتوانستند از او بهره ببرند ولی بعد از چهل سال فهمیدند و گفتند که ما باید دنبال تو می آمدیم، چون خدا تو را انتخاب کرد. خدای متعال می فرمایند که اصلا مهم نیست «قالَ لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمين »(یوسف/۹۲).

یک عده ای با امام زمان اینطور هستند، وقتی شب قدر می شود همه بساطشان را جمع می کنند و به طرف امام زمان کوچ می کنند و دنیایشان را پشت سر می گذارند. یک عده ای هم شب قدر می آیند و دوباره فردا می خواهند سر زندگی شان بروند. ما وقتی محضر امام رضا علیه السلام می رویم ثواب هفتاد هزار حج را دارد، یعنی از یک حج تا هفتاد هزار حج مقبول می توانی ثواب ببری، پس چرا وقتی من می روم محضر امام رضا دست خالی برمیگردم؟ علتش این است که وقتی می رویم راحل نیستم، می خواهم از محضر امام رضا دوباره برگردم. معنایش این است که من نمی خواهم زندگی ام را دست بزنم.

کسی که شب قدر می خواهد رها شود باید آماده باشد، فردا باید همه زندگیش را عوض کند. آدمی که از دنیا رها شد، ممکن است همه نظمش به هم بخورد. اگر کسی خودش را آماده کرده که تمام زندگیش را تغییر بدهد، فردای شب قدر ممکن است آزادش کنند و مدل زندگیش را هم عوض می کند. شب قدر شب رسیدن به امام است، شب زهیر شدن است، شب بریر شدن است. در شب قدر برای حر و حبیب و زهیر نوشتند که با امام حسین گره بخورند. شب قدر شب اینگونه شدن است. همه دنیا را آدم زیر پا می گذارد تا به امامش برسد و بعد هم تصمیم بگیرد که امامش را با چیزی معامله نکند. یعنی اگر خود امام زمان هم یک روزی به ما گفت که آقا من را رها کنید و بروید و من بیعتم را برداشتم، مثل اصحاب عاشورا بگوییم که آقا ما شما را رها نمی کنیم، شما را رها کنیم و کجا برویم؟ شب قدر شب گره خوردن است.

اصلا میزان امیرالمؤمنین است «السَّلَامُ عَلَى  مِيزَانِ  الْأَعْمَال » قدر و ارزش هر چیزی، حتی جمادات به اندازه ولایت امیرالمؤمنین است. شب قدر یعنی شبی که انسان باید به امام برسد. ما یک تقدیر عام داریم که همه مؤمنین را امشب حضرت در جبهه دوستان خودشان ثبت می کنند ولی یک عده تقدیر خاص دارند و حبیب و زهیر می شوند. شب قدر شب اینگونه شدن و از سر سفره دنیا برخاستن است. شب مهاجر شدن و شب رحیل و کوچ به سمت امام علیه السلام است. اگر این اتفاق بیافتد همه زندگی ما ان شاء الله تغییر می کند.

دومین حاجت که از اول ماه رمضان خواستیم و بی ربط به حاجت اول هم نیست، حج است. در حج چه اتفاقی می افتد؟ قله حج آن فعل حضرت ابراهیم خلیل است که ذبیح خودش را در قربانگاه می برد. حج امام حسین چه بود؟ امام حسین پدر عبادالله و ابوعبدالله هستند، حبیب مثل فرزند اوست و جایش روی چشم حضرت است ولی اینها را در عاشورا و در قربانگاه می برند، اینها ذبیح های حضرت هستند. در روایات است که اگر حجی واقع شد، در پایان حج انسان باید به امام برسد. اگر به امام رسیدی پایان حج این است که انسان به مقام تفتیه برسد، یعنی همه چیزش را برای امامش فدا کند و ذبیح بشود.

یک موقعی مثل حضرت اسماعیل می رود زیر تیغ و خدا می فرماید بس است و تمام امامت حضرت ابراهیم و نسل و امتش عمدتا از حضرت اسماعیل باقی می مانند و این را به آدم می دهند، یک موقع هم مثل اصحاب عاشوراست. حج آنجایی است که انسان با امامش و با امیرالحاج راه بیافتد و در روز قربانی، حضرت انسان را به عنوان ذبیح خودش انتخاب کند و انسان ذبیح حضرت بشود و همه تعلقاتش را پای حضرت بریزد، اینجا یا قربانی می شود و یا می ماند و این هم امشب رقم می خورد.

پی نوشت ها:

(۱) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 430

(2) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 570

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 24، ص: 321

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146