نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

آیت الله مصباح یزدی و سردار سلیمانی؛ دو پرچمدار مقابله با اسلام آمريكايي/ خطر جدی حکمرانی مجازی برای انقلاب اسلامی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 14 دی ماه 99 است كه در اجتماع مجازي علما و حوزويان استان البرز بمناسبت سالگرد شهادت حاج قاسم سليماني و ايام رحلت آيت الله مصباح يزدي رحمت الله عليه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ ما در دوران تقریبا بی مانندی زندگی میکنیم؛ از یک طرف دوران شکل گیری یک تمدن مادی با ادعای حکمرانی بر جهان است و از طرفی انقلاب اسلامی است که در نقطه مقابل این تمدن قرار دارد و با آن وارد جنگ و درگیری شده است. در این درگیری انقلاب اسلامی توانسته با یک جنگ نرم و با استراتژی غلبه خون بر شمشیر به تدریج موازنه جهانی را به نفع اسلام تغییر دهد؛ یعنی قدرت نرمی در جهان ایجاد کند علیه دنیای غرب و این تغییر موازنه اولین گام بزرگ فروپاشی کمونیسم است که بی تردید یک فروپاشی ایدئولوژیک بود. گام دوم هم تهدید اردوگاه لیبرال دموکراسی به فروپاشی است که آثار و علائمش به چشم می خورد. در مقابل آنها هم یک آرایش گسترده ای را انجام دادند و یک جنگ همه جانبه علیه دنیای اسلام شروع کردند که آخرینش جنگ تمام عیاری است که در آغاز قرن بیست و یکم با یک حمله نظامی به دنیای اسلام شروع کردند. ولی آخرین طرحی که دارند و برای آن سرمایه گذاری کردند؛ طراحی یک جنگ ایدئولوژیک با ما است که می تواند به فروپاشی انقلاب اسلامی و جبهه دنیای اسلام ختم بشود و در آن به دنبال احیای اسلام منفعل و غربگرا هستند. قرآن از این جریان منفعل و غربگرا در درون دنیای اسلام تعبیر به «فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ» میکند. مرحوم آیت الله مصباح یزدی و شهید سردار سلیمانی جزو پرچمداران این مبارزه هستند. آنها در جبهه نبرد علیه غربگرایان میدان داری کردند و به حق از عهده این کار برآمدند. راه این بزرگواران باید ادامه پیدا کند و خطر جدی امروز جامعه اسلامی حکمرانی مجازی است. خطری که میتواند از سندهای توسعه مثل 2030 هم مهلک تر باشد.

درگیری انقلاب اسلامی با تمدن غرب

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . دو مناسبت بزرگ است که باید راجع به آن گفتگو کنیم؛ یکی سالگرد اسوه مقاومت سردار شهید سلیمانی، مناسبت دوم هم رحلت آیت الله مصباح یزدی رضوان الله تعالی علیه که هر دو از پرچمداران انقلاب اسلامی در عرصه های مختلف هستند.

مقدمتا نکته ای را عرض کنم؛ با این که ما در دوران تقریبا بی بدیلی زندگی می کنیم، از یک طرف دوران شکل گیری یک تمدن مادی با ادعای حکمرانی بر جهان است که لایه های مختلف تمدنش را از ایدئولوژی و دین مادی تا اندیشه های عمیق فلسفی تا علوم و فنون تکنولوژی و ساختارها و محصولات سبک زندگی و فرهنگ را شکل داده و در مجموع تمدن را محقق کرده، تمدنی که مدعی جامعه جهانی است و با تمام اختلافاتی که در درون اردوگاه های این تمدن وجود داشته و دارد، بر سر یک امر و آن استغنای از انبیاء و وحی الهی و ادیان مشترک اند. البته پیداست ادعا این نیست که هرکسی در جامعه غرب زندگی می کند بی دین، ضد دین یا اهل مبارزه با خدا و انبیاء الهی است؛ این ادعای غلطی است. در کاخ فرعون هم موسای کلیم رشد کردند. ادعا این است که این تمدنی است که مدعی استغنای بشر از انبیاست و تمام ارکانش را مبتنی بر همین ایده شکل داده.

در مقابل موج فراگیر این تمدن که به سرعت مرزهای دنیای اسلام را تحت تأثیر قرار داده و حتی تبدیل به یک پدیده هویت ساز در دنیای اسلام شده به طوری که بسیاری از مسلمان ها هویت اسلامی خودشان را از دست دادند یا احساس دو شخصیتی می کردند. در دوران ما اتفاق عجیبی که افتاده یک مقابله تمام عیار و یک جنگ تمام عیار با این تمدن است. انقلاب اسلامی در واقع یک پاسخ شایسته به این حرکت مادی علیه جبهه انبیاست.

این جنگ نرم به سرعت در مقیاس ملی به پیروزی رسید و موازنه قدرت را به نفع اسلام تغییر داد. بدون این که امام وارد مبارزه مسلحانه و مبارزات رسمی و پارلمانتاریستی بشوند غلبه کردند و امکانات رژیم پهلوی به نفع انقلاب اسلامی مصادره شد. طبیعتاً موج دوم انقلاب اسلامی از مرزهای ما عبور کرده و منتهی به یک بیداری اسلامی و بلکه بیداری جهانی شده و بخصوص با ورود به عرصه تقابل بین المللی با استکبار و اشغال لانه جاسوسی و درگیری با شوروی سابق در مرزهای افغانستان و همچنین مقاومت و دفاع هشت ساله ما که به تعبیر امام رضوان الله تعالی علیه بیداری تمام این ملت ها در اثر خون شهداء است. این جنگ نرم با استراتژی غلبه خون بر شمشیر به تدریج موازنه جهانی را به نفع اسلام تغییر داد. یعنی قدرت نرمی در جهان ایجاد کرد علیه دنیای غرب و این تغییر موازنه اولین گام بزرگ فروپاشی کمونیسم و شوروی سابق است که بی تردید یک فروپاشی ایدئولوژیک و تحت تأثیر انقلاب اسلامی است و مهمترین عامل آن انقلاب اسلامی است.

گام دوم هم تهدید اردوگاه لیبرال دموکراسی به فروپاشی است که آثار و علائمش به چشم می خورد. طبیعتا در مقابل این حرکت سریع و رو به پیش جبهه اسلام در دنیا که با ناباوری دشمن همراه بود، چراکه باورشان نمی آمد در عصری که احساس غلبه مطلق می کنند یک چنین اتفاق عظیمی بیافتد. خب طبیعی است که آنها هم یک آرایش گسترده ای را انجام دادند؛ یک جنگ همه جانبه را علیه دنیای اسلام انجام دادند که آخرینش جنگ تمام عیار و یک برخورد تمدنی تمام عیار است که در آغاز قرن بیست و یکم با یک حمله نظامی به دنیای اسلام شروع شده؛ از درگیری منطقه ای شروع شده و به سرعت گسترش پیدا کرده، طرح خاورمیانه بزرگ و تغییرات اساسی در منطقه و براندازی این قدرت نرمی که اسلام ایجاد کرده، یعنی انقلاب اسلامی.

جنگ ایدئولوژیک غرب با انقلاب اسلامی توسط اسلام آمریکایی

ولی آخرین طرحی که اینها دارند و برای آن سرمایه گذاری کردند؛ همینطوری که ما به فروپاشی ایدئولوژیک غرب می اندیشیم و به دنبال این هستیم که با تضعیف ایدئولوژیِ غرب اقتدار و صولتش را در جهان از بین ببریم، آنها هم به دنبال طراحی یک جنگ ایدئولوژیک با ما هستند. حالا اگر بخواهم با ادبیات امام رضوان الله تعالی علیه این جنگ را توضیح بدهم احیای اسلام آمریکایی است. اسلام آمریکایی دو ضلع دارد؛ خشونت و سازش و انفعال. دو چهره از اسلام را به جهان ارا ئه می کنند و تلاش می کنند که این دو چهره را برجسته و تقویت کنند. یکی چهره اسلام غرب گرا، اسلام توسعه گرا، اسلام سازش کار، مثل قرائت ترکیه و بعضی از نمونه های دیگر از اسلام و دوم هم قرائت خشن مبارزه کور مثل داعش. این دو، دو لبه یک قیچی علیه اسلام ناب هستند.

تفکر حقیقی اسلام، تفکر انقلابی و تفکر اسلام ناب از ناحیه این دو تفکر در معرض تهدید است. تلاش هم کردند که این دو چهره را برجسته کنند در جهان و دنیای اسلام را بر سر یک دوراهی قرار بدهند. دو دهه شاید هم بیشتر است که غرب به شدت تلاش می کند غرب گراهای داخل دنیای اسلام را یک جبهه بکند و از آنها یک جبهه تشکیل بدهد و بعد دنیای اسلام را مخیر کند بین خشونت و سازش، حالا به اسم اسلام میانه رو، به اسم اعتدال این دارد در دنیا شکل می گیرد و از یک طرف داعش را شکل دادند و تقویت کردند و از یک طرف هم تلاش کردند غرب گراهای داخل دنیای اسلام را شبکه بکنند و آرام آرام دنیای اسلام را بین دو قرائت از اسلام؛ قرائت خشن و قرائت سازشکارانه به اسم اعتدال و اسلام میانه رو مخیر کنند و به تدریج جریان غربگرا و سازشکار را به اسم اسلام میانه رو بر دنیای اسلام حاکم کنند.

اسوه مبارزه با اسلام آمریکایی

در این جنگ که در واقع یک جنگ کاملا نرم است و می تواند به فروپاشی انقلاب اسلامی و جبهه دنیای اسلام ختم بشود، ما باید با این دو مقابله می کردیم. به گمان بنده شهید بزرگوار سلیمانی از اسوه های بزرگ مبارزه در هر دو میدان است، یعنی با هر دو جبهه انحراف؛ قرائت سازشکارانه، منفعل و حداقلی از اسلام و قرائت خشن و کور از اسلام مقابله کرده است. درگیری ایشان با جبهه داعش که چهره خشنی از اسلام در عالم ارائه کردند این کاملا واضح و روشن است و بر احدی پوشیده نیست. نقش سردار سلیمانی در مبارزه با جریان داعش و محدود و منزوی کردن آنها و در نهایت اعلام پایان دولت آنها از ناحیه سردار سلیمانی بر احدی پوشیده نیست. دوست و دشمن این نقش را می فهمد و تأثیر ایشان بر شکست این قرائت از اسلام در مقابل انقلاب اسلامی قبول دارند.

اما به گمان بنده سردار سلیمانی یک نقش مهم در مبارزه با غربگرایی داشتند؛ یعنی جریان سازش و جریان نفاق. سردار سلیمانی با استقامتی که کردند به تنهایی یک رسانه بزرگ علیه گفتمان سازش است. گفتمان سازش که از تحقیر شدگی در مقابل غرب شروع می شود و به فریفتگی و انحلال و استحاله در تمدن غرب ختم می شود و تلاشش این است که دنیای اسلام را درون تمدن غرب استحاله کند و اسلام تبدیل بشود به یک خرده فرهنگ در درون فرهنگ حاکم جهانی. به نظر من شهید سلیمانی به تنهایی یک رسانه بزرگ علیه این جریان سازش است، که می شود روی آن سرمایه گذاری و تحلیل کرد.

جریان سازشكار و حزب الله در آیات قرآن

من نمی خواهم آیات را تطبیق کنم ولی تلقی حقیر این است که جبهه سازشکاران و غربگرایان درون دنیای اسلام با هر نامی که نامیده شوند، این جبهه ای است که به تعبیر قرآن جبهه «مریض القلب»ها هستند. جبهه ای هستند که «يُسارِعُونَ فيهِم »(مائده/52) مسارعه در دنیای کفر می کنند. در سوره مبارکه مائده خدای متعال بعد از این که می فرماید مومنین نباید تولی به کفار پیدا کنند، نباید تولی به یهود و نصاری پیدا کنند «يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى  أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين»(مائده/51)  شما اگر تولی به قوم یهود و نصاری پیدا کنید شما هم از آنها خواهید شد. کسانی که از مومنین به آن سمت گرایش پیدا می کنند و متولی می شوند جزء آنها هستند و خدای متعال قوم ظالمین را هدایت نمی کند. اینها هم ملحق به همان قوم می شوند و از هدایت الهی محروم می شوند.

در ادامه می فرماید با وجود این نهی الهی، «فَتَرَى الَّذينَ في  قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فيهِمْ» آنهایی که مریض القلب اند یک بیماری قلبی دارند که قرآن هم مکرر این بیماری را یاد کرده و پیداست از قرائن هم معلوم می شود این بیماری چیست، مسارعه در قوم یهود و نصاری و کفار می کنند نه «یسارعون الیهم» به سرعت می روند به سمت این که استحاله پیدا کنند، با آنها هماهنگ و همراه بشوند و درون طرح آنها قرار بگیرند. شاید معنی «یسارعون فیهم» این است. آنها هم تلاش می کنند اینها را درون خودشان جا بدهند، اینها هم تلاش می کنند درون آن جبهه قرار و موقفی پیدا کنند، می خواهند درون آن طرح یک جایگاهی پیدا بکنند، می خواهند یکی از اقمار آن منظومه باشند.

خدای متعال می فرماید یک عده ای از «فَتَرَى الَّذينَ في  قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» آنهایی که بیماری قلب دارند مسارعه در جبهه کفار می کنند. «يَقُولُونَ نَخْشى  أَنْ تُصيبَنا دائِرَة» وقتی هم به آنها گفته می شود، چرا؟ عذری که می آورند این است؛ نگرانیم که خطر آنها ما را احاطه بکند. گویا خود را در محاصره قدرت دشمن می بینند. خدای متعال می فرماید «فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْح  أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ» چه بسا خدای متعال برای شما یک غلبه ای نسبت به قوم کفار ایجاد کند و این پیروزی صولت آنها را بشکند،  «أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ» دیگر توضیح نمی دهد این امر چیست، یک فرمانی از طرف خدای متعال نازل بشود. وقتی این اتفاق بیافتد «فَيُصْبِحُوا عَلى  ما أَسَرُّوا في  أَنْفُسِهِمْ نادِمين » نسبت به آنچه در دل پنهان می کردند پشیمان می شوند. پیداست غیر از آنچه به زبان می گفتند که نگران خطر دشمن هستند یک چیزی در دلشان بوده، آن چیزی که در دلشان است خدای متعال بیان نکرده چیست، این همان مرض است؛ آن دلدادگی و فریفتگی و تحقیر شدگی در مقابل دشمن و بی اعتمادی به جبهه انبیاء و سخنان انبیاء الهی و نبی اکرم است.

بعد خطاب به مومنین می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِه »(مائده/54) اگر شما در دفاع از دین خدا تردید کردید و مبتلا به ارتداد شدید و رویگردان شدید؛ خدای متعال یک جمعیتی را فراهم می آورد، «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم » شش صفت خدای متعال بیان فرموده؛ اول این است که اهل محبت و دلدادگی خدا هستند، طبیعتاً خدای متعال آنها را دوست می دارد. این مهمتر از این است که آنها اهل دلدادگی و محبت به خدای متعال هستند؛ این دو صفت.

«أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ» در مقابل مومنین متواضع، تأثیرپذیر و خاشع اند و در مقابل کفار عزیز و نفوذ ناپذیر. نه از تهدیدهای آنها نه از تطمیع های آنها منفعل و متأثر نمی شوند. «يُجاهِدُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ» با تمام وجود در راه خدا تلاش و مجاهده می کنند «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم » و از هیچ ملامتی هم نگران نیستند. طبیعتا این انسان هایی که در راه خدا اقدام می کنند، همواره با یک ملامت ها و سرزنش هایی روبرو هستند چون سختی هایی در این راه است، فراز و فرودهایی است که موجب می شود به سرعت مورد ملامت قرار بگیرند ولی این ملامت ها خار راه آنها نیست و دامن آنها را نمی گیرد.

خدای متعال صاحب فضل است و این شش صفت را از فضل خود عطا می کنند، «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم ». این عدل نیست و خدای متعال هم براساس مشیت این فضل را اعطا می کند، منتها دستگاه خدای متعال هم وسعت دارد و هم عالِم است و میداند این فضل را در حق چه کسی باید انجام بدهد چه کسانی به شایستگی از این فضل تقدیر می کنند.

بعد می فرماید سرپرستی مومنینی که این شش صفت را دارند «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون »(مائده/55) فقط با خدا و رسول و آن مومنینی که دائما در حال اقامه صلات و دائما در حال ایتاء زکات اند، است. آن مومنینی که از یک طرف دستشان در دست خدای متعال است و مشغول به صلات و اقامه صلات در عالم اند و از یک طرف هم دائما در حال دستگیری از عبادالله هستند و ایتاء زکات می کنند؛ این زکات هم اعم از زکات مالی و مادی و معنوی و همه است و عباد الله دائما زکات خور این ولی خدا هستند «وَ هُمْ راكِعُون »این ایتاء زکاتشان هم دائما در حال رکوع و تواضع در مقابل خدای متعال است. در حال دستگیری از عبادالله، خشیت و رکوع در مقابل خدای متعال در وجودشان موج می زند.

بعد می فرماید «وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون »(مائده/56) آن کسانی که این اوصاف را دارند و اهل تولی به خدا و رسول و مومنین هستند که این مومنین در درجه اول یعنی امیرالمومنین و ائمه معصومین علیهم السلام، اینها حزب الله اند و اینها غلبه شان قطعی است.

شهيد سليماني؛ پرچمدار مقابله با دو جريان

تلقی حقیر این است که مسیر شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه و زاد الله فی درجاته مسیر همین گروه دوم است، همین گروهی است  که «يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَه » به شدت محبوب خدا هستند و به شدت محبت خدا در وجود آنها موج می زند. در مقابل جبهه مومنین متواضع اند شما می بینید در مقابل یک طفل مومن ایشان احساس خضوع می کرد، اشکش جاری می شد. در مقابل تهدیدهای دشمنان ذره ای در قلبش وسوسه ایجاد نمی شد. جهاد و تلاششان در راه خدای متعال یک جهاد دائمی است و هرگز هم نگران حرف و حدیث ها نیستند و کار خودشان را محکم انجام می دهند، سرشان را به خدا سپردند. اینها وقتی تحت ولایت الله و ولایت جبهه حق قرار می گیرند تبدیل می شود به یک حزب اللهی که غلبه آنها غلبه قطعی است.

نقطه مقابل اینها همان کسانی هستند که منفعل در مقابل دشمن اند با این که خدای متعال منع کرده از دلدادگی و تولی به یهود و نصاری «يُسارِعُونَ فيهِم » به شدت تلاش می کنند در طرح آنها قرار بگیرند و این را تنها راه مصونیت از خطر دشمن می دانند «يَقُولُونَ نَخْشى  أَنْ تُصيبَنا دائِرَة». در همین دوران ما جریان غرب گرا در داخل کشور این امر را تئوریزه کردند که دوران استقلال گذشته، ما باید به جامعه جهانی بپیوندیم و تنها راهی که از گزند و آسیب مصون بمانیم این است که همین مدلهای جهانی را بپذیریم، وقتی به آنها پیوستیم دیگر آنها به ما نمی توانند ضرر بزنند. چون ضرر زدن به ما ضرر زدن به خودشان است. این را بعضی از سردمداران این جریان گفتند و نوشتند و حتی روزنامه ای شد و در کتابهایشان نوشتند.

این یک جریان است، تلقی بنده این است جریان غرب گرا، جریان منفعل جبهه غرب گراها در درون دنیای اسلام همین جریانی هستند که «یسارعون فیهم» وقتی قدرت و به حسب ظاهر شوکت ظاهری تمدن مادی را می بینند احساس حقارت می کنند، تلاش می کنند در درون آن جبهه قرار بگیرند و در درون آن طرح عمل بکنند. ولو با محافظت بر مثلا فرهنگ خودشان. اینها دیگر شعار است.

گمان می کنم جریان حزب الله و مقاومت جریانی است کاملا در مقابل آنها و شهید بزرگوار سلیمانی علاوه بر این که با جبهه داعش یک جنگ تمام عیار کرده (جنگ سخت و نرم) و آنها را به شدت محدود و از نقششان کاسته و منزوی کرده، به گمان من یک جنگ نرم گسترده ای هم از ناحیه سردار سلیمانی با این جبهه غربگراها و منفعلین و کسانی که می خواهند اسلام را به نفع جریان تجدد تحریف کنند وجود دارد و لذا شهید سلیمانی تنها پرچمدار مقابله با داعش نیست بلکه یکی از پرچمداران مقابله با جریان غربگرا و جریان منفعل در درون دنیای اسلام است و واقعا وقتی این چهره های مقاومت به رسمیت شناخته می شوند وقتی قدر آنها دانسته می شود طبیعی است که این کمک می کند به شکست جریان منفعل غربگرا که غرب به شدت تلاش می کند به عنوان یک پایگاه از آنها در درون دنیای اسلام استفاده بکند.

ابعاد شخصیتي و اقدامات گسترده آیت الله مصباح یزدی

همینجا یک نکته ای را عرض کنم راجع به شخصیت بزرگوار و عالم فرزانه و کم نظیر مرحوم آیت الله مصباح یزدی؛ جنبه علمی ایشان خیلی احتیاج به گفتگو ندارد، اگر توجه بشود به این که ایشان شاگرد ممتاز شخصیت هایی مثل آیت الله العظمی بروجردی، حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، علامه بزرگوار طباطبایی و آیت الله العظمی بهجت بوده از یک طرف و خیل گسترده و انبوه شاگردان عالم متقی و سلیم الفکر بصیر و آگاه نسبت به زمان در رشته های مختلف علمی که هر کدام به نحوی از خرمن علم ایشان خوشه چینی کرده بودند و همچنین آثار متنوع عمیق علمی نوآورانه و گسترده ایشان و معطوف به نیازهای روز جمهوری اسلامی و دنیای اسلام اینها ما را مستغنی می کند از گفتگو راجع به شخصیت علمی ایشان.

همچنین شخصیت عرفانی و اخلاقی ایشان هم احتیاج به گفتگو ندارد غیر از آثار و سلوک عملی ایشان و تربیت شاگردان مهذب، شاگردی طولانی نفس به نفس با شخصیتی مثل آیت الله العظمی بهجت. این که می گویم طولانی و نفس به نفس به دقت عرض می کنم بیش از 15 سال ایشان چنین شاگردی نسبت به ایشان داشتند. برای فهم مقام اخلاقی و عرفانی و سلوکی ایشان کافی است.

ولی من روی همین نکته می ایستم می گویم ایشان دو کار مهم کردند؛ یکی مبارزه مستمر با جریان های انحرافی و غرب گرا بود. از قبل از انقلاب اسلامی تا بعد از انقلاب اسلامی، از آن روزی که ایشان از بعضی دوستان خودشان به خاطر همین احساس مسئولیت و مقابله با انحراف جدا شدند و شاگردان و خود ایشان مسیر جدیدی را انتخاب کردند، تا دوران انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب اسلامی و گسترش جریان غرب گرا و جریان انحرافی در جمهوری اسلامی ایران و گسترش نقشه های آنها. در همه این دوره ها، می بینید ایشان به شدت با انحراف مقابله کردند.

چه در قبل از انقلاب اسلامی چه در آغاز انقلاب اسلامی که با جریان های گروهک ها و گروه های مارکسیست و گروه های التقاطی مقابله می کردند و چه از آن مهمتر، وقتی انقلاب اسلامی به یک مرحله ای رسید که بعد از دوره بازسازی یک جریان فکری تلقی می کردند که می شود همین طور که در عرصه اقتصاد دگرگونی ایجاد کردیم و اقتصاد لیبرال را پی ریزی کردیم، فرهنگ را هم متحول کرد و لیبرالیسم فرهنگی را دنبال می کردند؛ به دنبال اصلاح قرائت دینی جامعه و مدرنیزاسیون بودند و می خواستند به کلی جامعه را مدرن کنند و مدرنیزاسیون را از حوزه اقتصاد به حوزه فرهنگ و سیاست تسری بدهند و به دنبال اصلاح قرائت دینی جامعه بودند و بعد از این تغییر فرهنگی به دنبال تغییر سیاسی حتی تغییر قانون اساسی و نظام ولایت فقیه بودند.

آن شخصیت بزرگواری که استوار در وسط میدان ایستاده و به حق میدان داری کرد، همراه با انبوه شاگردانی که تربیت کرده بودند و به حق هم از عهده کار برآمدند و تأثیر شگرفی در مهار و کنترل این جریان داشت علامه بزرگوار مصباح یزدی بود.

خاطر همه شما هست، مثل یک سخنران شهر به شهر می رفت و خود ایشان پرچم را به دست گرفته بودند و بعد هم ذیل ایشان جمع انبوهی از حوزه و شاگردان و پیروان ایشان کار را دنبال می کردند. مبارزه با انحراف، مبارزه با غرب گرایی، مبارزه با تحریف دین، که یکی از آثار غرب گراها در طول تاریخ تحریف دین بوده، چون می خواستند آشتی دین اسلام و تمامیت تمدن غرب ایجاد کنند. اسلام را تحریف می کردند چه آن موقعی که «راه طی شده» می نوشتند و سعی می کردند که بین فرهنگ اسلام و فرهنگ و سبک زندگی مدرن آشتی برقرار کنند چه آن موقعی که «راه انبیاء، راه بشر» می نوشتند. چه آن موقعی که مثل آشوری «توحید» می نوشتند و چه آن موقع که در دوران به اصطلاح اصلاحات دنبال اصلاح قرائت دینی مردم و تقلیل جایگاه دین به یک جایگاه حداقلی و گسترش جایگاه عقلانیت سکولار بودند؛ این شخصیت بزرگ استوار در میدان ایستاد و با آنها مقابله کرد و این مقابله یک مقابله نرم و همه جانبه بود. واقعا هم از عهده این مقابله برآمده و با صلابت ایستاد.

همچنین علاوه بر این کار اقدام دومی که ایشان کردند، ایجاد بسط در فرهنگ و معارف دینی بوده و پرداختن به عرصه های بروز و نیازمندی های به روز و تربیت خیل عظیم شاگردان موفق در این زمینه بوده که هم نیازها را بفهمند و هم برای رفع این نیازهای فرهنگی اقدام کنند. از اول کسانی که در میدان انقلاب فرهنگی برای تولید علوم انسانی به عنوان نرم افزار مورد نیاز حکومت اسلامی و حکمرانی اسلامی اقدام کردند علامه بزرگوار مصباح بود. تلاش های ایشان در خاطره ها مانده و خواهد ماند. آن روزهایی که شاید بیش از شانزده ساعت ایشان مشغول به تلاش بودند در این زمینه یادم هست مبتلا به یک کسالت سنگین شدند. این مسیر را تا آخر ادامه دادند و تلاش کردند براساس نگاه و منظر عمیقی که خودشان داشتند این مسیر را دنبال کنند.

بنابراین گام های مهم ایشان در این جنگ تمام عیار؛ یکی حفظ ثغور و مرزهای فرهنگ اسلامی است، در مقابله با جریان های انحرافی که می خواستند خطوط قرمز فرهنگ اسلام را کمرنگ کنند و دوم بسط موارد دینی به عرصه های دیگر و تربیت خیل عظیم شاگردانی که توان انجام این کار را و این امر را داشته باشند.

ایشان جزو موفق ترین شخصیت هایی که ما می شناسیم در زمینه فرهنگ بودند و از جمله تلاشهای مهم فرهنگی ایشان که به ویژه بعد از همان هجوم فرهنگی و شبیخون فرهنگی که دشمن در دوره بعد از سازندگی و آغاز اصلاحات متوجه دنیای اسلام کرد، «طرح ولایت» که ایشان طراحی کردند، زیر نظر ایشان و با همکاری موسسه و شاگردان ایشان که تا کنون قریب هفتاد هزار نفر از دانشجویان و حتی نخبگان جامعه ما این دوره را دیدند و خب هم مفید و هم موثر بوده به شدت فضای نخبگانی جامعه ما را تحت تأثیر قرار داده و از آن صیانت کرده است. خدا بر درجات ایشان اضافه کند.

آیت الله مصباح و سردار سلیمانی پرچمداران مقابله با جريان هاي انحرافي

من هم سردار سلیمانی هم مرحوم آیت الله مصباح یزدی رضوان الله تعالی علیهما را از پرچمداران مقابله با جریان های انحرافی در داخل دنیای اسلام می دانم، چه جریان خشونت گرچه ایشان را متهم می کردند به خشونت ولی به شدت ایشان مرزها را حفظ می کرد. با تحریف با رقابت های کور و خشن مقابله می کرد و هم قرائت های سازشکارانه و انفعالی که می خواهند از خطوط قرمز اسلام بکاهند و فرهنگ اسلام را تقلیل بدهند تا سازش با تمدن غرب پیدا بکنند و این همان طرح غرب است که -عرض کردم فروپاشی انقلاب اسلامی می تواند فروپاشی ایدئولوژیک باشد- یکی از ابعاد شکست ایدئولوژیک همین است که اسلام ناب تحریف بشود و اسلام تقلیل پیدا کند؛ از اسلامی که می تواند جهان را اداره کند و تمدن ساز است به یک فرهنگ و از جمله تلاش های عمده علامه بزرگوار مصباح مبارزه با این انحراف بود و به گمان من جزو موفقترین شخصیت ها در طول عمر خودشان در این میدان مبارزه بودند و به تعبیر رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی خلأ مثل شهید مطهری را در دوران انقلاب اسلامی پر کردند.

امیدواریم خدای متعال بر درجات هر دو بزرگوار بیافزاید و آنها را با انبیاء و اولیاء محشور بکند. حالا حق هیچ کدام از این دو اینطوری ادا نمی شود.

خطر جدی حکمرانی مجازی برای انقلاب اسلامی

من یک جمله دیگر عرض بکنم: ببینید این مبارزه نرم بین انقلاب اسلامی  و تمدن غرب وارد یک عرصه جدیدی شده، یعنی غرب در شکست نرمی که از انقلاب اسلامی خورده یک تلاش جدی کرده که مقیاس درگیری را تغییر بدهد. یعنی جنگ را از عرصه عالم عینی به عالم حکمرانی مجازی و به تعبیر دیگر عالم خیال می برد. به شدت دشمن تلاش می کند که حکمرانی مجازی را در جهان گسترش بدهد. این که مکرر من این را عرض کردم و حرف جدیدی هم نیست که حتی سوء استفاده از گسترش این ویروس جدید کردند –پیش داوری نمی کنم که خودشان ایجاد کردند یا نه، در کنترل و مهارش دست دارند یا نه- ولی هرچه که هست سوء استفاده از این واقعه به واسطه امپراتوری رسانه ای خودشان و کنترل جهان برای ورود به حکمرانی مجازی است.

این حد تصرف نیاز به یک مقابله جدید دارد و ما باید سطح توان خودمان را ارتقاء ببخشیم. مثال می زنم؛ در جنگ فرهنگی با ما فرض کنید سندهای توسعه که یکی از آنها سند2030 آموزش و پرورش است، امضاء شد و چراغ خاموش هم رفتند تصویب کردند و بنا شد عمل کنند. رهبر انقلاب اسلامی این را افشاء کردند و در مقابل آن ایستادند. خب یک موجی ایجاد شد علیه آن، خب امسال در بودجه، بودجه ای برای اجرای 2030 در نظر گرفته شد.

به حق با او مقابله شد و این را من سوال می کنم چه اتفاقی افتاده که با یک ویروس کرونا چهارده میلیون دانش آموز از طفل تا نوجوان و جوان مارا بی قید و شرط وارد فضای مجازی می کنند و در اختیار حکمرانی مجازی دشمن قرار می دهند؟! به اسم آموزش از راه دور، به اسم آموزش الکترونیک، این بسیار مخاطره آمیزتر از طرح 2030 است. چه اتفاقی در طرح 2030 در طول یک دوره دوازده سال می خواست بیافتد که در طول کمتر از یک سال برای نسل جوان ما نیافتاده؟! من تعجب می کنم چرا در مقابل این هیچ واکنش جدی نشان داده نمی شود؟! این معنایش این است که مبارزه دشمن و میدان درگیری دشمن که دارد تغییر افق و مقیاس می دهد مورد مطالعه نیست. پدیده ای مثل کرونا که یک پدیده تمدنی و اثرگذار است و دوره پساکرونا را دارند راجع بهش بحث می کنند تنها در جنبه های بهداشتی خلاصه می شود و در همان حد راجع به آن فکر می شود.

آن تلاش و مسیری که بزرگانی مثل مرحوم آیت الله مصباح یزدی رضوان خدا بر روح بلند ایشان باد، خدا ایشان را با انبیاء و اولیاء محشور کند و شهید بزرگوار سردار سلیمانی دنبال کردند در مقابله با جریان های انحرافی در داخل دنیای اسلام و گسترش سلطه تمدن غربی و نفوذ مستکبرین بر دنیای اسلام و جامعه و ملت ما، آن مسیر الان باید دنبال بشود. در یک مقیاس دیگری خدای متعال لطف کرده که در آن مسیر آنها خیلی از ما جلو نیستند ما هم توانایی ها و امکانات خوبی برای مقابله با آنها و پیش دستی نسبت به آنها داریم. فقط باید این میدان درگیری درک و فهم بشود و ما امکانات خودمان را تجهیز کنیم برای جنگ و مبارزه تمام عیار سخت و نرم در عرصه حکمرانی مجازی و این ادامه راه این بزرگان و عزیزان و سرداران ماست.