نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

شناخت و طراحی حکومت اسلامی در مقابله با جریان رقیب؛ طرحی برای زندگی مومنانه و منتظرانه متناسب با دوران جدید

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 1 بهمن ماه سال 99 است، که به مناسبت ایام شعبانیه در دوره آموزشی تمدن نوین اسلامی و عصر ظهور ایراد شده است. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ ما باید شرایطی که در دوران ما اتفاق افتاده را به خوبی شناسایی کنیم. شناخت این شرایط نیازمند به مقدماتی است، مثل شناخت جریان مقابله انبیاء با کفر و شرک و نفاق و درگیری هایی که ذیل آن اتفاق افتاده است. در دوران غیبت فعالیت انسان منتظر باید در سه جهت باشد؛ 1. درگیری همه جانبه و احتراز نسبت به دشمنان تا از استحاله شدن در کفر جلوگیری شود. 2. شناخت طرح دشمن و بروز کردن مبارزه متناسب با تغییر آرایش دشمن. 3. سازندگی در جامعه مومنین. تمام علمای اسلام در طول دوران غیبت به این برنامه پایبند بودند و در دوران ما هم باید ببینیم طرح دشمن جهانی ما چیست و متناسب با آن برنامه ریزی کنیم.

شناخت جایگاه خود و دشمن

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. گفتگو در موضوع «نسبت مبارزه تمدنی با طرح زندگی انسان چیست؟»، هم در شکل طرح زندگی اجتماعی است که الگوی مثلا پیشرفت جامعه متناسب با یک حرکت تمدنی و درگیری تمدنی باشد و هم به لحاظ فردی آن هم به این معناست که وقتی سبک زندگی ذیل یک حرکت تمدنی شکل گرفت، انسان ها باید مدل زندگی خود را در آن مقیاس طراحی کنند. این یک بحث تخصصی است که الان مجال بیان آن نیست.

اما آن بحثی که به عنوان افتتاحیه دوره می گویم این است که در واقع به یک معنا ضرورت بحث های دوره است که ضرورت این دوره مباحث چیست و اگر ما این مطلب را بپذیریم که باید نگاه ما به زندگی مان و طرحی که برای زندگی خودمان می ریزیم در چارچوب آن آرمان هایی که برای زندگی خودمان داریم و آن مبانی ای که داریم باشد. فرض کنید اگر ما پذیرفتیم که مسلمانیم، پذیرفته ایم یک طرح زندگی خاصی برای خودمان بریزیم که متفاوت با طرح زندگی بقیه ملل است؛ به اقتضاء این که مسلمانیم یک غایاتی داریم، -همین را آرام آرام متعین کنید- فرض کنید اگر ما معتقد به طرح ائمه علیهم السلام هستیم قاعدتا یک تفاوتی بین زندگی و برنامه ریزی خودمان با سایر فرق مسلمین پیدا می شود. اگر فرض کنید که مثلا ما می خواهیم زندگی مان درون طرح وجود مقدس بقیه الله باشد باید طبیعتا زندگی منتظرانه باشد.

بنابراین آن چارچوبه های عمومی اندیشه ما و مبانی و غایاتی که اختیار می کنیم حتما بر سبک زندگی ما، بر طرح زندگی ما و برنامه ای که برای خودمان داریم اثر می گذارد. بخشی از آن ممکن است به صورت ناخودآگاه باشد. قاعدتا آدم ها به اندازه قدرت طراحی و برنامه ریزی و محاسبه ای که دارند با محاسبه، زندگی خود و معیشت شان را شکل می دهند. فرض کنید در دوره کنونی ما که دوره عصر غیبت است حتما باید زندگی شیعه متناسب با یک زندگی منتظرانه باشد. یعنی در طرح دوره انتظار حرکت بکند، که آن طرح کلی هم مثلا احتراز و درگیری متناسب و عبور از شرایط است.

تا به اینجا فکر نمی کنیم محل بحث باشد و قاعدتا اگر همین امر تعین پیدا کرد یعنی فرض کنید ما در دوره ای هستیم که درگیری در عصر ظهور در سطح انقلاب اسلامی ظهور پیدا کرده است؛ درگیری در دوره صفویه یک جور بوده قبل از صفویه باز هم شیعه درگیر بودند در دوره ظهور ائمه مثل دوره فرض کنید صادقین علیهما السلام اگر یک کسی بخواهد در طرح ائمه حرکت بکند یک سبک خاصی باید طرح زندگی برای خودش داشته باشد که به یک نسبتی همه شیعیان به شکلی درون آن طرح بودند و ناخودآگاه تحت تأثیر قرار می گرفتند و به یک نسبتی هم یک عده ای خودآگاه طراحی می کردند می آمدند همه زندگی شان را وقف می کردند، می شدند مثلا جزو اصحاب امام باقر علیه السلام و کاملا یک زندگی طراحی شده هوشیار متناسب با آن دوران داشتند.

مثل محدثین بزرگ ما در دوره ای اینطوری بودند؛ واقعا زندگی خودشان را ذیل آن نگرش کلی خودشان و موقفی که داشتند در آن شرایط انتخاب می کردند. بنابراین انتخاب ما در نوع زندگی و طراحی ای که برای زندگی داریم موثر است. قاعدتا این دسته از بینش ها و آرمان ها که برای خودمان انتخاب می کنیم متناسب با تعینات و شرایط در طرح زندگی ما اثر می گذارد؛ بخشی از آنها ناخودآگاه است مثل همه شیعیانی که در این دوره ها بوده اند بخواهند یا نخواهند چون شیعه بودند به نسبت درگیر بودند و درون طرح ائمه زندگی شان شکل می گرفته است.

فرض کنید در دوران هدنه به یک شکل خاصی زندگی می کردند و می کنند، در دوران ظهور و غلبه باز یک جور دیگری زندگی خودشان را طراحی می کنند و بخش عمده این است که یک عده ای هستند که هوشیارانه متناسب با شرایطی که دارند و تکلیفی که در این شرایط احساس می کنند زندگی خودشان را شکل می دهند. حالا که ما در دوران انقلاب اسلامی هستیم یعنی برنامه شیعه در دوران عصر ظهور و در دوران انتظار رسیده به دوران انقلاب اسلامی و رویکرد آن یک درگیری تمدنی است و وارد یک درگیری بزرگ با تمدن رقیب شده ایم که تمدن غرب بعد از رنسانس است. به قول خودشان تمدن دوران روشنگری است!

طراحی خودآگاه نسبت به زندگی در شرایط نو

اگر این را بپذیریم که در یک چنین دورانی زندگی می کنیم قاعدتا باید برنامه ریزی مان برای زندگی -اگر بخواهد هوشیارانه باشد- متناسب با همین دوران باشد. یک تأثیرات عمومی هست شما بخواهید یا نخواهید انقلاب اسلامی روی زندگی شیعیان می گذارد و گذاشته است، در این چهل سال شما می بینید بالاخره تحت تأثیر این وضعیت تاریخی و درگیری تمدنی بودند. البته شیعیانی که در نقطه های دور دست زندگی می کردند به شدت تحت تأثیر قرار می گرفتند.

ولی آن حلقه های اصلی ای که در این طراحی کار می کنند قاعدتا باید زندگی خود را در این چارچوب بچینند. مثل این که در دوره قبل از پیروزی انقلاب یک عده ای واقعا زندگی شان تحت تأثیر شرایط انقلاب بود، در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم یک عده ای واقعا اینطوری بودند؛ آنها که فعال در عرصه و میدان بودند زندگی شان به شدت متأثر از شرایط درگیری تمدنی ای بوده که واردش شده بودند. هرچه هم آدم ها در این زمینه ها جدی تر و موثرتر باشند تأثیر این عوامل بر زندگی شان بیشتر است.

شما یک آدم هایی دارید که صد درصد زندگی شان تحت تأثیر این شرایط است مثل اشخاصی که در مبارزه سیاسی بودند، در جنگ فرهنگی بودند به شدت در این دوران نحوه زندگی شان، اندیشه شان، مطالعات شان و پژوهش های شان تحت تأثیر این شرایط بوده؛ الان ما در یک میدان درگیری تمدنی قرار گرفتیم که بین اسلام و غرب یک جنگ و نزاع در مقیاس تمدن اتفاق افتاده نه در مقیاس یک فرهنگ. اگر یک چنین درگیری پیش فرض ما باشد و هدف این درگیری هم حرکت به سمت عصر ظهور است؛ یعنی ما زندگی منتظرانه می کنیم و در این طرحِ انتظار به مرحله انقلاب اسلامی رسیدیم و انقلاب اسلامی را هم در یک درگیری بزرگ در مقیاس چالش جهانی تصویر بکنیم که به دنبال تغییر موازنه قدرت به نفع اسلام است. قاعدتا اگر بخواهیم در این میدان فعال باشیم باید زندگی مان را متناسب با این میدان درگیری طراحی بکنیم.

فرضاً، اگر بپذیریم که این حرکت یک قدم هایی را پشت سر گذاشته و از یک مراحلی عبور کردیم؛ یعنی الان لازم نیست از نو انقلاب کنیم و برویم دنبال طراحی انقلاب اسلامی و لازم نیست دوباره از نو دنبال تدوین یک قانون اساسی باشیم و دوباره یک نظامی را تأسیس کنیم. اینها شکل گرفته و الان در مرحله ای هستیم که درگیری مان با تمدن غرب در این سطح است که باید یک حکمرانی اسلامی را تعریف کنیم بخصوص با چالشی که اخیرا با آن مواجه شدیم که تغییر جنس حکمرانی به حکمرانی مجازی است. ما باید دنبال طراحی یک حکمرانی اسلامی در مقابل حکمرانی مدرن باشیم.

فعالان این عرصه قاعدتا باید طرح زندگی خودشان را متناسب با همین بنویسند که چطوری می خواهند زندگی جهادی داشته باشند و مجاهدانه زندگی کنند. آنها دنبال یک زندگی روزمره نیستند بلکه می خواهند درون طرح بزرگ حضرت حرکت کنند. اگر این طرح به این نقطه رسیده، ما هم باید متناسب با همین مرحله عمل بکنیم. مثلا اگر ما در مرحله حکمرانی اسلامی هستیم، حکمرانی اسلامی در قسمت نرم افزاری به فقه حکومت و حکمرانی اسلامی، به مدل برنامه ریزی اسلامی و به علوم انسانی اسلامی نیاز دارد. طبیعتا کسی که مجاهد میدان فرهنگی است زندگی خودش را باید در همین مدار تنظیم کند. به تعبیر دیگر ما زندگی مان را متناسب با مبانی و آرمان های خودمان و متناسب با مرحله ای که در آن هستیم طراحی بکنیم و به تعبیر دیگر درون آن طرح بزرگی که امت شیعه و پیروان مکتب اهل بیت دارند درون آن طرح بزرگ فعالیت میکنند، ما هم باید متناسب با موقفی که داریم زندگی خودمان را طراحی کنیم.

برای تشخیص این موقف نیاز به یک زمینه هایی داریم که یک بخش آن احتیاج به زمینه های فکری دارد. من فکر می کنم این دوره ای که آقایان طراحی کردند قاعدتا ما را به همین جهت می تواند برساند. چون این دوره مباحث تخصصی اندیشه های استاد بزرگوار علامه سید منیر حسینی نیست، هیچ کدام آن مباحث تخصصی ایشان نیست. البته بحث های تخصصی ایشان را ممکن است در یک فرصت دیگری تقدیم کنم.

طراحی این دوره قاعدتا به همین جهت بوده که یک نگرشی به وضعیت کلی شرایطی که ما در آن هستیم با توجه به رویکردهای دینی، تاریخی و فلسفه تاریخی تصویر کنیم و بتوانیم درون شرایط کنونی نیازهایی را که حرکت عمومی جامعه شیعه دارد [تبیین کنیم]. اگر ما بگوییم درگیری تمدنی و در مرحله ساخت یک حکمرانی اسلامی هستیم؛ نیازهایی را که جامعه شیعه دارد به ویژه به لحاظ فرهنگی تصویر بشود تا بر اساس آن نگرشی که ذیل این تبیین معین می شود، بدست بیاید تا ما بتوانیم زندگی خودمان را در یک گام بزرگی که یک گام به اندازه حوزه دوران فعالیت فرهنگی ماست طراحی کنیم.

به تعبیر دیگر این دوره یکی از نیازهای لازم برای این که انسان بتواند یک طراحی خودآگاه نسبت به زندگی خودش درون طرح بزرگ انتظار یا طرح بزرگ حرکت به سمت دولت مهدوی انجام بدهد را تأمین کند. از یک زاویه دیگر بگویم؛ ما باید قاعدتا طرح زندگی مان متناسب با انتظار و حرکت به سمت جامعه مهدوی باشد، یعنی این یک طرح بزرگ اجتماعی است که ممکن است طرح بزرگ اجتماعی آن این باشد که باید در این مرحله انقلاب اسلامی کنیم، یا در یک مرحله ای فرض کنید علمای عصر مشروطه تلقی شان این بوده که مثلا نهضت مشروطه را به پا کنند و قاعدتا این را در طریق حرکت به سمت ظهور می دیدند. یعنی بزرگان شیعه که هیچ وقت طرحی مستقل از طرح حضرت در نمی انداختند. یا در دوره صفویه تلقی علمای شیعه این بوده که الان دوران شکل گیری یک دولت شیعی است و حمایت هم کردند، پا گرفت و استوار شده است.

همینطور که طرح زندگی اجتماعی ما به شکل کلان باید ذیل عصر ظهور باشد -حالا فرض کنید در دوران صفویه هستیم یا در دوران مشروطه هستیم- بنابراین اگر در هر دوره ای باشیم باید زندگی خود را متناسب با همان شکل بدهیم. این انسان مجاهد میان میدان که می خواهد واقعا با حضرت همراهی کند، قاعدتا در زندگی باید همین کار را بکند. الان حرکت ما به سمت عصر ظهور در مرحله ای است که دیگر وارد چالش تمدنی با رقیب شدیم یعنی دیگر آن درگیری های در آن سطح گذشته تمام شده و رقیب ما یک بال حکومت جهانی است و حکومت جهانی بر مدار مبانی خودشان را طراحی و برنامه ریزی می کنند و مفاهیم و ساختارهای آن را طراحی کردند. با همه پیچیدگی ای که دارد ما هم باید وارد درگیری با این تمدن در همین مقیاس می شدیم. یک سمت این درگیری این است که واقعا یک انقلابی اتفاق بیافتد و این فقط این نیست که می خواهیم یک نظمی را به هم بزنیم، می خواهیم فی الجمله یک نظمی را جایگزین کنیم و نگذاریم آنها نفوذ کنند و این نظم را هم در مقیاس جامعه جهانی می خواهیم طراحی کنیم.

یک خاطره ای عرض کنم، خدا رحمت کند استاد ما را مرحوم علامه حسینی سال 66-67 بود که یک مقدار جنگ به نقطه های سختش رسیده بود، یک دوره هایی را طراحی کرده بودند برای فرماندهان نظامی به خصوص فرماندهان ارتشی عزیز که مثلا از قم مدرسین بروند در قرارگاه ها و در جبهه یک مباحثی گفته بشود. -اینکه چقدر موفق بود یک بحث دیگری است- به استاد ما هم گفتند شما هم یک بحثی بگویید. گفتند به یک جهاتی من آنجا که نمی توانم شرکت کنم ولی من یک دوره بحث می گویم و این تبدیل بشود به کتاب، این مبنای گفتگو باشد. بحث هایی را طرح کردند که آن موقع تبدیل شد به یک کتاب که خیلی انتشار عمومی هم پیدا نکرد ولی کتاب قابل مطالعه ای است با این که سال 67 تدوین شده است. عنوان آن این بود «حکومت جهانی محور محو و گسترش انقلاب اسلامی» خیلی عنوان خوبی است، یعنی اگر بخواهید گسترش پیدا کند باید به سمت یک حکومت جهانی باشد اگر هم به سمت حکومت جهانی نباشد حکومت جهانی ما را محور می کند.

سطح و برنامه درگیری در دوران ما

پس ما الان وارد یک چنین میدان درگیری ای شده ایم؛ یعنی درگیری ای که یک رقیب تمدنی داریم، این رقیب تمدنی دنبال ایجاد یک تمدن فراگیر نسبت به جامعه جهانی است که کل زندگی و سبک زندگی مردم جهان را تحت تأثیر قرار می دهد و به یک معنا به دنبال یک هماهنگی و یکسان سازی هستند. الان می بینید تقریبا مدل لباس، مدل خوراک، مدل پوشاک و مسکن در دنیا به شدت -به خصوص در چند دهه اخیر با گسترش رسانه ها- تحت تأثیر این تمدن قرار می گیرد و منفعل می شود. دیگر سبک زندگی اقوام عشایر دارد تغییر می کند. نوع درس خواندن شان، نوع مشاغل شان دارد تغییر می کند.

جوامع در یک دوره به سمت دولت ملت ها رفته است. بنابراین یک تمدنی است که آن تمدن همه عرصه حیات را تحت تأثیر قرار می دهد و شما وارد درگیری با این تمدن شده اید. عصر انتظار در دوره ما یک چنین عصری است که به تعبیر بیانیه گام دوم عصری در مقابل عصر رنسانس که ما باید ایجاد کنیم تا بتوانیم دنیا و جامعه جهانی را از نفوذ او نجات بدهیم. ما نیاز به یک درگیری در این مقیاس داریم.

اگر مقیاس آن را کمتر ببینید [به نتیجه نمی رسید چون] آنها در شرایطی هستند که می خواهند همه چیز را به نفع خودشان استحاله کنند، نمونه اش سازمان مللی است که تشکیل دادند و بعد زیر مجموعه سازمان ملل به اندازه هر وزارت خانه ای که ما داریم آنها یک نهادهایی دارند و کل جهان را تدبیر می کنند. نمونه کوچک آن این سندهای 2030 است که تقدیم کردند. اسناد توسعه تا افق بیست سی که می خواهند کل کشورهای جهان را در حوزه فرهنگ، بهداشت و سلامت هماهنگ سازی کنند؛ که در کشور ما فقط به سند آموزش و پرورش پرداخته شده است. الان هم دارند فضا را تغییر می دهند.

اصلا بحث این نیست که می خواهند همان مسیر حکمرانی را ادامه بدهند و یک نظم جهانی واحد درست کنند، بلکه می خواهند مقیاس را تغییر بدهند و وارد حکمرانی مجازی بشوند و جامعه بشری را ببرند به یک سمت دیگری و به سبک دیگری از زندگی، که شاخص های آن را هم می دانید. ما وارد یک چنین درگیری ای شده ایم، دوران ما یک چنین دورانی است. یک عده ای ممکن است این را نپذیرفته باشند و بگویند اصل انقلاب اسلامی امر بی خودی بوده و ما باید به همان رفتار خود در انزوا مثلا بسنده می کردیم. ولی دوران جدیدی شروع شده و یک فقیه تمام عیار براساس تشخیص خود یک چنین اقدامی کرده و این اقدام را از مرحله درگیری ملی  به سطح درگیری جهانی و تمدن ها کشانده و جامعه جهانی و دنیای تشیع را وارد یک عرصه جدیدی کرده است.

بعد در این عرصه یک قدم هم جلو رفته است. دیگر اینطور نیست که ما هنوز در دوران اولیه مبارزه باشیم بلکه توانستیم یک نظامی مستقر کنیم و بعد هم باید برویم به سمتی که اگر می خواهیم حرکت ادامه پیدا کند در عین ادامه درگیری و حفظ شرایط انقلابی خودمان که در تمدن غرب استحاله نشویم، در عین این که در حال یک جنگ همه جانبه هستیم، باید بسازیم. اگر یک طرف استراتژی انتظار احتراز و برائت و درگیری همه جانبه بدانیم طرف دیگرش هم سازندگی است.

ما در میدان درگیری با یک تمدن جهانی هستیم که می خواهد همه چیز را در جهاز هاضمه خودش هضم کند. در مقابل این حرکتِ تمدنی به یک حرکت بزرگ نیاز داریم؛ این حرکت بزرگ در مرحله اول درگیری است که این درگیری ادامه دار است. یک موقعی مقیاس درگیری یک رژیم بود الان مقیاس درگیری کل نظام سلطه جهانی است و این واضح است که انقلاب اسلامی دائما درگیری خودش را ادامه داده و هیچ وقت امام درگیری را تعطیل نکردند. اینطور نبوده که بگویند انقلاب اسلامی پیروز شد پس این درگیری تمام! این درگیری با یک تمدن بوده و این درگیری تمدنی وقتی ادامه پیدا می کند شکلش عوض می شود. در عین این که ما باید مواظب باشیم درون تمدن رقیب استحاله نشویم، آنها می خواهند ما را استحاله کنند.

یک موقع عامه می خواستند شیعه را درون خود استحاله کنند اما الان دوره ای است که تمدن مادی می خواهد جوامع را از جمله جامعه مومنین درون خودش استحاله کند. اولین وظیفه ما درگیری و تبری و محافظت بر این است که استحاله نشویم. یک درگیری تمام عیار، مستمر و همه جانبه؛ انتظار یعنی همین. در دل این درگیری ها باید جامعه خودمان را بسازیم. اگر موضوع و مقیاس درگیری ما در دوران ظهور به درگیری تمدنی با یک تمدن مادی که کل جهان را می خواهد در سیطره خودش در بیاورد قرار گرفت، درحالی که قبلا با یک چنین چیزی مواجه نبودیم، در هیچ دوره ای ما چنین چیزی نداشتیم که یک حکومت جهانی بخواهد همه چیز را تحت اشراف خودش بیاورد و برای همه عرصه های زندگی طراحی بکند، حتی در دوره بنی امیه و بنی عباس هم که اقتدارشان گسترده بود چنین اتفاقی نیافتاده بود.

خب با یک چنین چیزی مواجه هستیم باید درگیری مان به یک مقیاس دیگری وارد بشود، لذا -مثلا میگویم- این نگاه به انقلاب اسلامی، که ما در حرکت به سمت ظهور با یک موضوع جدید روبرو شدیم و به اندازه این موضوع مجبور و ناچار به اقدام هستیم، آن موضوع چیست؟ یک تمدن فراگیر است، به تعبیری یک عصر جدیدی است که عصر جدایی معیشت و زندگی مردم از دین و خداپرستی و اینهاست. خب اگر با یک چنین تهدیدی مواجه شدیم قاعدتا درگیری ما وارد یک چنین مقیاسی می شود. این درگیری طراحی شده و الان به یک نقطه ای رسیدیم که در عین اینکه باید درگیری را مستمرا ادامه بدهیم، به تعبیر دیگر نظام باید انقلابی بماند، انقلابی بماند یعنی درگیری باید ادامه پیدا کند.

درگیری ما با رژیم پهلوی نبوده، درگیری ما با تمدن رقیب بوده و واقعا اگر نظام پهلوی هم دنبال پذیرفتن سلطه غرب و استحاله در آن نظام نبود معلوم نبود توجیهی داشته باشد ما با او درگیر بشویم. اصل درگیری با این تمدن است و سلطنت به اصطلاح شیعه به ظاهر تبدیل شده به یک سلطنتی که بستر و کاتالیزور تمدن مادی است. خب طبیعتا باید با او درگیر می شدند، این درگیری ادامه پیدا کرده تا الان. عرصه های درگیری هم دائما تغییر و گسترش پیدا می کند. فرض کنید رسیدیم به یک نقطه ای که ما یک ظرفیت هایی به دست آوردیم و یک آسیب هایی داریم و یک مسیری در آینده داریم متناسب با این مرحله ای که هستیم. باید این درگیری ادامه پیدا کند و برویم به سمت سازندگی. نمی شود که شما هیچ ساخت و سازی نداشته باشید در دوره غیبت و بگویید ما فقط مبارزه می کنیم یا فقط انزوا را انتخاب می کنیم. نه انزواست نه فقط یک درگیری؛ درگیری است که به نسبت هم می سازیم.

کل علمای شیعه در تاریخ کارشان همین بوده است. وضعیت شیعه از آغاز عصر غیبت تا الان همین سه رکن است؛ یک کاملا مراقبت می کردند که جامعه مومنین استحاله در رقبای خودشان نشوند. رقبا یک موقعی دولت بنی عباس بوده بعد تغییر کرده. همچنین مواظب بودند که دائما این سطح درگیری متناسب با طرح دشمن گسترش پیدا کند و الا آنها عرصه ها را فتح می کردند. بعد هم در دل این درگیری جامعه شیعه را ساختند. قدم به قدم جامعه شیعه شکل گرفته، هم فقه و معارف و کلامش و حتی علوم عقلی و علوم به اصطلاح وحیانی اش. اینها شکل گرفته و آرام آرام یک زندگی برای خودش سامان داده است. الان هم اگر بخواهیم در این دوران جدید درگیری را ادامه بدهیم و مواظب باشیم که ما را درون جهاز هاضمه خودشان هضم نکنند و تبری داشته باشیم و بعد هم بخواهیم بسازیم، در این مرحله از سازندگی قاعدتا یک مأموریت خاص داریم و یک آدم جهادی باید زندگی خود را متناسب با این مرحله طراحی کند.

این دوره در صورتی موفق است که خروجی آن همین نگرش را بدهد که ما در چه شرایطی قرار داریم و اگر بخواهیم یک زندگی مناسبی برای خود طراحی کنیم، باید طرح مان در چه مقیاس و با چه نگاه و با چه افق و با چه اصولی شکل بگیرد. قاعدتا این طرح باید بتواند این را تأمین بکند و امیدوارم از عهده آن بر بیاید.

باید یک نوع تحلیل از شرایط بشود و هم میدان های درگیری روشن بشود و هم جریان های فکری ای که الان فعال اند و درون انقلاب اسلامی کار می کنند. باید به گونه ای تحلیل بشود که اصول مشترک و نقاط قوت و ضعف و جریان های فعال را بشناسیم و آن جریان موفق تر را بتوانیم شناسایی کنیم و طرح هایی که این جریان ها برای ادامه این حرکت بزرگ دارند هم به یک نوعی مورد توجه قرار بگیرد.

قبل از همه این ها باید آن میدان درگیری تاریخی ای بین جبهه انبیاء و باطل و درگیری هایی که ذیل آن وجود دارد مورد توجه قرار گیرد. این کمک می کند به ما که شرایط خودمان را بشناسیم و طرح پژوهشی خودمان را و زندگی پژوهشی و علمی خودمان را برای دوران مثلا چند دهه ای که فعال هستیم با این نگاه طراحی بکنیم. عرض کردم یک بحث تخصصی جدی  باقی می ماند که فرض کنید اگر ما در دوره مبارزه تمدنی هستیم این چه تأثیری بر زندگی اجتماعی و فردی ما می گذارد، که این بحث خیلی جدی تری است. من به همین حد اکتفا می کنم والحمدلله...