نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

مواجهه با تمدن غرب در برنامه جهان آرا/ چالش تمدنی انقلاب اسلامی با غرب و ابزارهای این چالش

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 24 خردادماه 1400 است، که در برنامه جهان آرا ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه که در ایام نزدیک به انتخابات 1400 برگزار شده است، بیان می دارند؛ تمدن غرب به سمت یک پارچه کردن جهان حرکت می کرد و می خواست همه ملت ها را تحت لوای خود جمع کند. کاری که حضرت امام در مقابل آنها انجام داد این بود که در ایران یک انقلاب جهانی به پا کرد و راهی را برای مقابله با این تمدن یک طرفه باز کرد. حالا غرب برای از بین بردن این حرکت تمدنی، از ابزارهایی از جمله جنگ اقتصادی و ابزار دیپلماتیک استفاده کرده است. یکی از این دو ابزار به طور کلی کارایی خود را از دست داده است و دیگری در حال گذار است. یکی از ابزارهای مهمی که غرب برای مقابله با ما استفاده می کند، ابزار رسانه است و ما باید در این زمینه هوشیارانه عمل کنیم. ما باید از فرصت های این فضا استفاده کنیم و تهدید هایش را هم کم کنیم. البته راه حل فیلترینگ مناسب نیست؛ ما باید جریان اطلاعات را در این زمینه برعکس کنیم و خودمان برای آنها مسئله بسازیم. نکته دیگری که در مورد مشکلات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ما وجود دارد این است که راه حل همه این ها، تحول خواهی است؛ تحول خواهی یعنی هماهنگ نکردن کشور با تمدن دشمن. ما نباید با پذیرفتن اسنادی که آن ها برای سبک زندگی ما ارائه می کنند، ذیل تمدن آن ها قرار بگیریم.

عمل غرب و عکس العمل ما

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. به نظر بنده اگر ما بخواهیم در چارچوب و پارادایم انقلاب اسلامی، وضعیت حال حاضرمان را تحلیل کنیم، وضعیتمان مثبت و رو به جلو است. این مثبت بودن وضعیت ما به این خاطر است که ما توانستیم بعد از دوران به قول غربی ها روشنگری، که در اصل دوران ظلمت است، در مقابل جریان تمدن مادی و مسیر یک طرفه آن ها، یک نظامی تشکیل بدهیم و آن را حفظ کنیم.

تمدن غرب، یک تمدن پیچیده است که لایه های مختلفی دارد؛ عمیق ترین لایه تمدن غرب، لایه ایدئولوژیک آن است و در ادامه آن لایه های فلسفه های اجتماعی، لایه های تحولات و انقلاب علمی و انقلاب صنعتی است. این تمدن، در پی این لایه ها، ساختارهای متناسب آن هم ایجاد شده اند و یک سبک زندگی بر اساس آن شکل گرفته است. این سبک زندگی اول در جغرافیای غرب شکل گرفت، ولی آن ها به دنبال تسری آن و نفوذ در کل جهان رفتند؛ بعد از نفوذ این سبک زندگی، غرب آرام آرام به سمت ایجاد یک جامعه جهانی واحد، مانند یک دهکده با یک دین و سبک زندگی واحد حرکت کرد.

غرب برای تحقق این دهکده واحد جهانی، تلاش های بسیار گسترده ای انجام داد، از جمله دو جنگ جهانی سنگین که قریب به پنجاه میلیون کشته داده است؛ البته این آمار، غیر از کشته های خاموشی است که آن ها از بشریت گرفته اند. این کشته های خاموش، ناشی از مواردی از جمله قحطی های مصنوعی و ایجاد اپیدمی ها و بیماری های فراگیر است. این ها چنین جنگی را به راه انداختند و برندگان این جنگ هم، جهان را بین خودشان تقسیم کردند.

غرب بعد از به پایان رسیدن جنگ جهانی، برای دستیابی به توفیقات بیشتر در زمینه نفوذ سبک زندگی و تمدن خودش، سازمان ملل را درست کرد. همان طور که می دانید، به اندازه هر وزارت خانه ای که در کشور های جهان وجود دارد، نهاد هایی ذیل این سازمان قرار گرفته است تا یک ساختار بزرگ برای اداره و هماهنگ سازی جهان به وجود بیاید و به این واسطه، نظم درون کشورها را به دولت-ملت ها تبدیل کردند. سازمان ملل در اصل به مثابه یک دولت مرکزی عمل می کند و برنده های جنگ جهانی، محور این سازمان اند و تصمیمات اساسی، با نظر آن ها گرفته می شود؛ درست است که ظاهر این سازمان، دموکراسی است و همه در تصمیمات مشارکت دارند، ولی همه می دانند که پنج کشور، در این سازمان، برخوردار ازحق وتو هستند. این ها به دنبال ایجاد یک جهان یک پارچه هستند و با این کارها می خواهند ملت ها را وادار به پذیرش این نظم جهانی کنند.

حالا سؤال این است که ما باید در مقابل این حرکت غرب، چه کاری انجام می دادیم؟ این ها داشتند آرام آرام چتر خودشان را بر دنیای اسلام سایه گستر می کردند و داشتند فرهنگ دنیای اسلام را تغییر می دادند؛ در دوره پهلوی، این ها با قهر و غلبه، بی حجابی را به زور در ایران و ترکیه رواج دادند و به این واسطه فرهنگ خودشان را در این کشور ها توسعه دادند و فرهنگ دیگر کشور ها را استحاله کردند. ما در مقابل این اقدام چه باید می کردیم؟ به نظر من تئوری نجاتی که حضرت امام برای ملت ایران و بلکه بشریت در نظر گرفتند، پاسخ مناسبی بود. ایشان یک مأموریت خاصی را در این دوران احساس می کردند و حس می کردند که این مأموریت بر روی دوش ایشان گذاشته شده است. تئوری ایشان، یک انقلاب بزرگ جهانی در مقابل رنسانس و ایجاد یک عصر جدید در مقابل عصر مادی غرب بود.

حضرت امام این کار را به خوبی انجام دادند و معتقد بودند که مردم ایران، مردمی هستند که این بار بزرگ را برای حرکت به سمت ظهور و ایجاد یک افق دیگر در جهان بر می دارند. امام در مقابل آرمان شهر و مدینه فاضله ای که آن ها برای دنیا ارائه می کردند، توجه به عصر ظهور را احیا کردند و می خواستند که یک حرکت عمومی در سطح جهان به سمت عصر ظهور ایجاد کنند. حضرت امام در این مسیر برای مردم بزرگوار ایران یک مأموریت ویژه قائل بودند و احساس می کردند که این مردم، شرافت و ظرفیتی دارند که می توانند این بار را بردارند.

در بیانیه ای که حضرت امام در دوم فروردین سال شصت و هشت که آخرین سال حیات ایشان است، به مناسبت نیمه شعبان صادر کردند، نکاتی را بیان می کنند که یکی از آن ها این است که انقلاب ما، مقدمه انقلاب جهانی اسلام به پرچم داری حضرت بقیه الله است. ایشان مأموریت خود را ایجاد یک انقلاب بزرگ و حرکت و جوشش جهانی به سمت عصر ظهور می دانستند و احساس می کردند که نقش مردم ایران در این مأموریت، یک نقش محوری است. ایشان در یکی از فرازهای همین بیانیه می فرمایند مردم بزرگوار ایران این راه را انتخاب کردند و هزینه این راه را هم خواهند داد و به این راه افتخار خواهند کرد. در ادامه هم از هزینه های این راه یاد می کنند و می گویند گیرم که تمام بسیجی های دنیای اسلام، به دار کشیده بشوند؛ حتی این هزینه هم ارزش این تحولی که ما می خواهیم در جهان ایجاد کنیم را دارد.

حضرت امام یک چنین حرکت عظیمی را در مقابل دنیای غرب و جهانی که دنبال سلطه بر دیگران است و شهروند یک و دو تعریف می کند انجام دادند. آن ها وقتی وارد کشور های دیگر مثل ایران می شدند، حق توحش می گرفتند. ما باید در مقابل این جمعیتی که انقدر برای خودشان موقف قائل اند و دیگران را وحشی می دانند و می گویند که ما باید این وحشی ها را اهلی کنیم، یک حرکت عظیم در مقیاس جهانی می کردیم. نمی شد با کتاب نوشتن و حرف زدن و دخالت های کوچک این کار را جلو برد. امام همچین کاری را انجام دادند و معتقد بودند که مردم بزرگوار ایران، در این حرکت آزادی بخش که برای کل بشریت لازم است، نقش اساسی دارند و می توانند پیشران این حرکت در جهان باشند.

اسلحه و ابزار های تمدنی

تلقی حقیر این است که ما در این مسیر، موفقیت خیلی بزرگی داشتیم. ببینید دنیای غرب، نظام سلطه خودش، به خصوص سازمان ملل و سازمان های بزرگ جهانی دیگر را درست کرده است و با تمام توان در مقابل انقلاب اسلامی امام ایستاده است و از ابزار های خودش برای مهار و کنترل ملت ما استفاده کرده است؛ این دنیای غرب با همه کار هایی که کرده است، موفق نشد تا جلوی انقلاب ما را بگیرد.

یکی از ابزار های آن ها، ابزار نظامی بود؛ آن ها ورشو و ناتو را برای همین کار در جهان درست کرده بودند و جهان را تبدیل به یک دو قطبی کرده بودند. قبل از انقلاب دو دستگاه نظامی بزرگ در دنیا وجود داشتند که به ابزار های کشتار جمعی مسلط بودند و از طریق این تهدید، جامعه جهانی را کنترل می کردند. این ها ما را هم تهدید کردند، ولی این قدرت آن ها، واقعی نبود و ما این را فهمیدیم و به لطف خدا جلوی آن ها ایستادیم. مثلا تسخیر لانه جاسوسی برای همین بود که ابهت جهانی آمریکا را بشکنیم و واقعا هم شکستیم و بعد از آن بود که موج حرکت های مردمی آغاز شد.

بنابراین اولین ابزار آن ها که از کار افتاد، ابزار نظامیشان بود. آن ها هشت سال جنگ منطقه ای را بر ما تحمیل کردند که در واقع، به نوعی یک جنگ و آرایش جهانی علیه ما بود که از آن سربلند بیرون آمدیم. بعد هم ما را وارد جنگی کردند که بوش، در آغاز قرن بیست و یکم در منطقه شروع کرد؛ او بیش از نیمی از امکانات نظامی ناتو و هم پیمانان خود را در منطقه فعال کرد و جنگی را تحت عنوان برخورد تمدن ها به راه انداخت و هدفش هم برچیدن انقلاب اسلامی بود؛ این را هم با صدای بلند می گفت که ایران کانون شرارت است و ما باید ایران را کنترل کنیم.

در همان دوران بود که تعدادی از روشنفکران آمریکایی، نامه ای نوشتند و در آن نامه، از بوش و جنگی که به راه انداخته بود حمایت کردند. آن ها در مورد این حمله می گفتند چون این کار برای گسترش ایدئولوژی آمریکایی است، لذا کاملا اخلاقی است، هر چند که در آن از سلاح های غیر متعارف و کشتار جمعی استفاده بشود. الان نزدیک بیست سال است که از حضور آن ها در منطقه می گذرد، ولی تا به حال نتوانستند کاری انجام بدهند. به همین خاطر است که می گوییم دیگر ابزار نظامی آن ها از کار افتاده است؛ لذا دیگر ما را تهدید به حمله نظامی نمی کنند.

ریشه ایجاد این جنگ های نظامی از سال بعد فروپاشی شوروی نشأت گرفت. آن زمان نظریه برخورد تمدن ها مطرح شد و حرف این بود که الان میدان درگیری بین تمدن اسلام به محوریت ایران و لیبرال دموکراسی به محوریت آمریکاست. بعد گفتند که درگیری بین این دو تمدن، در سال دو هزار تبدیل به یک برخورد همه جانبه از جمله جنگ نظامی می شود. این یک پیش بینی برای اقداماتی بود که می خواستند انجام بدهند که انجام هم دادند.

علی ای حال ما در طی این فراز و نشیب ها، ابزار نظامی آن ها را از کار انداختیم. ببینید وقتی یک درگیری بین دو قطب قدرت در جهان شکل می گیرد، اگر یکی از ابزار های یکی از این دو قطب از کار بیافتد، دیگر آن ابزار کارآمدی خود را از دست می دهد؛ حتی نسبت به بقیه ملت ها. یکی از ابزار هایی که ما از آن عبور کردیم، ابزار تهدید و حمله نظامی بود. ابزار دیگری که به فضل الهی توانستیم از آن عبور کنیم، ابزار مهار دیپلماتیک است. آن ها ملت ها را از طریق دیپلماسی مذاکره و معاهدات و مصوبات سازمان ملل کنترل می کردند و ما تقریبا از این ابزار هم عبور کرده ایم.

شما صحنه آرایی این مذاکرات را ببینید؛ در یک طرف پنج به علاوه یک است و در طرف دیگر ایران؛ معنای این امر چیست؟ در موازنه قدرت اگر ما از آن ها بالا تر نباشیم، کم تر هم نیستیم. آن ها برای مذاکره با دیگر ملت ها سفیرشان را می فرستادند پیش سلاطین و پادشاهان، ولی در مقابل ما اوضاع این طور نیست. آن ها بعد از این همه مذاکره هنوز نتوانسته اند نفوذ بکنند. ما در موقعیتی قرار گرفته ایم که حاکمان دنیا بعد از جنگ جهانی، به اضافه یک قدرت اقتصادی اروپا، که آلمان است، در یک طرف نشسته اند و می خواهند ما را از طریق دیپلماسی مهار کنند که بیست سال است به نتیجه نرسیده اند.

البته آن ها در این راه خیلی دست به جنگ رسانه ای زده اند و در رسانه های خود می گویند کار ایران تمام شده است. ما نباید به این حرف ها گوش بدهیم. آن ها به دنبال این هستند که ما را پای میز مذاکره بکشانند و از طریق جنگ رسانه بگویند که کار انقلاب اسلامی تمام و تسلیم ما شده است؛ ما که واقعا تسلیم نشده ایم. ما در گذشته قاطعانه ایستادیم و هنوز هم قاطعانه می ایستیم؛ حضرت آقا هم فرمودند که اگر آن ها بخواهند این توافق نامه را پاره کنند، ما آن را آتش می زنیم. البته من نمی خواهم سیاه نمایی کنم و بگویم که این مذاکرات هیچ اثر مثبتی نداشته است، ولی به نظر بنده، مذاکرات در این دولت، از موضع قدرت انجام نگرفته است؛ اگر مذاکرات از موضع قدرت انجام می گرفت، وقتی که آن ها می گفتند ما این معاهده را پاره می کنیم و ما گفتیم پس ما هم آتش می زنیم، کسی نمی آمد از این حرف ها بزند که مگر منقل است! اگر آن وقتی که دشمن آن کار را کرد، ما عکس العمل متناسب نشان می دادیم، اوضاعمان خیلی بهتر از این بود.

ما می توانستیم با دشمن از موضع قدرت مذاکره کنیم، ولی قدرت خودمان و انقلاب اسلامی را دست کم گرفتیم. علت این دست کم گرفتن هم این است که توجه نداریم که ما هم ابر قدرتیم؛ اگر نیستیم پس چرا آن پنج به علاوه یک، در مقابل ما می نشینند؟ اگر ما همین یک مطلب را می فهمیدیم، از موضع قدرت بالاتری با آن ها برخورد می کردیم و نتایج بهتری به دست می آوردیم. این قدرت هم ناشی از جمهوری اسلامی است، نه این افراد.

همان طوری که حضرت آقا فرمودند، تئوری حضرت امام برای اداره جامعه ایران، جمهوری اسلامی است؛ یعنی ترکیب اسلام و جمهوریت. وقتی که مردم مسلمان ایران با فضای فرهنگ اسلام عجین می شوند و می خواهند کار بزرگی را بر محور اسلام، ذیل وجود مقدس حضرت ختمی مرتبت و به سمت عصر ظهور و امام زمان به پیش ببرند، قدرتی پیدا می کنند که می توانند همه قدرت های جهان را به زانو در بیاورند.

یک موقع یکی از سیاست مداران یا خبرنگاران بزرگ عرب گفته بود که طولانی ترین مدت مذاکره ای که ما با غرب و سازمان ملل داشتیم، دوازده روز بود و در آن هم شکست خوردیم، اما این ها دوازده سال است که دارند مذاکره می کنند. معنی قدرت یعنی همین. حالا نگرانی غرب بر سر این است که ما این ابزار مذاکره را از کار نیندازیم؛ اگر ما بتوانیم این ابزار را بی اثر کنیم، بقیه کشور ها هم دیگر به این ابزار اعتنا نمی کنند. نظر بنده این است که ما از این مهار دیپلماتیک هم که این ها به عنوان یک ابزار بزرگ از آن استفاده می کنند و برای آن، ساز و کار های جهانی تعریف کرده اند، عبور می کنیم و آن را بی اثر می کنیم.

حتی به نظر بنده این ها الان دارند پیش دستی می کنند؛ «یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ»(حشر/2) این ها دارند تمدن کنونی خود را به یک فضای دیگری منتقل می کنند؛ از نظر جغرافیا دارند آن را به سمت شرق آسیا می برند و فضای مد نظرشان را از فضای رویای آمریکایی، دارند به فضای مجازی می برند. این حرکت پیش دستانه، برای جلوگیری از فروپاشی است؛ آن ها فروپاشی شوروی را دیده اند و این مطلب برای آن ها عبرت بزرگی بود. آن ها خوب می فهمند که فروپاشی شوروی، از ثمرات انقلاب اسلامی ایران و خون شهدای این مردم عزیز است.

یک بنده خدایی که وزیر کشاورزی افغانستان شده بود نقل می کرد که وقتی وزیر کشاورزی آلمان به افغانستان آمده بود به او گفتم ما به گردن شما حق داریم و شما باید به ما در مکانیزه کردن کشاورزی کمک کنید. وزیر کشاورزی آلمان گفت شما چه حقی بر گردن ما دارید؟ وزیر افغانستانی گفت ما دیوار برلین را برداشتیم؛ یعنی برداشته شدن دیوار برلین حاصل انقلاب اسلامی ایران و مقاومت ملت بزرگوار افغانستان در برابر شوروی بود. گفت وزیر آلمانی خنده ای کرد و رفت. دفعه دیگری که من با ایشان در آلمان ملاقات کردم ایشان گفت شما درست می گویید. بنابراین برکات جمهوری اسلامی که امام به پا کرده اند در کشور های دیگر هم تأثیر خود را گذاشته است.

تا به حال دو ابزار نظامی و دیپلماتیک توضیح داده شد و عرض شد که ما از ابزار نظامی عبور کرده و در مورد دومی در حال گذار هستیم. البته ما از چیزهای دیگری هم عبور کرده ایم؛ مثلا کودتای نرم ابزاری بود که آن ها برای به هم ریختن کشور ها، موقع انتخابات خیلی استفاده می کردند، ولی بعد از آن ماجرایی که در کشور ما اتفاق افتاد، من کمتر دیدم که مورد استفاده قرار بگیرد. وقتی ما این ابزار را از کار انداختیم و ملت ایران از این مرحله عبور کرد، دیگر این ها دست از انقلاب های مخملی برداشتند و این مدل انقلاب، کارایی خودش را از دست داد.

یکی دیگر از ابزار هایی که دارد از کار می افتد، تحریم اقتصادی است که ما در حال حاضر درگیر آن هستیم. این محاصره اقتصادی که شدید ترین نوع آن دارد نسبت به ایران اعمال می شود، مهم ترین ابزار کنترل است و به نظر بنده، ما داریم از این ابزار هم عبور می کنیم. خود کارشناسان و اساتید دانشگاه آمریکایی معتقد هستند که این فشار حداکثری، دیگر کارایی خود را از دست داده است؛ البته ممکن است که هنوز هم به این کار ادامه بدهند، ولی ما می توانیم آن ها را مجبور کنیم که این تحریم را بردارند؛ البته کاری که ما باید انجام بدهیم، خیلی وابسته به ابزار دیپلماتیک نیست و نیاز به یک نوع اقتصاد مقاومتی دارد. بنده احساس می کنم که آن ها دیگر به این فشار اقتصادی امیدوار نیستند و اگر هم در یک جایی تحریمی را بر می دارند، در اصل دارند روغن ریخته را نذر امام زاده می کنند.

رسانه، ابزار نهایی

یکی دیگر از درگیری های مهمی که در حال حاضر ما مشغول آن هستیم، درگیری امپراتوری رسانه ای، به خصوص در فضای سایبر و حکمرانی مجازی است؛ البته این مورد هم در حال گذار است و دارد از بین می رود. ببینید جنگ سایبری یعنی شما به جای این که بروید با انسان ها جنگ فیزیکی کنید، اراده های انسان را تحت اختیار خودتان قرار بدهید؛ دست بردن در انگیزه و اراده، با دست بردن در مبادی آن عملی می شود و مهم ترین مبدأ اراده، اطلاعات است. اگر شما اطلاعات آدم ها را دستکاری کنید اراده های آن ها بر اساس آن اطلاعاتی که بهشان داده اید شکل می گیرد؛ لذا دیگر همان طور که شما می خواهید رفتار خواهند کرد. بنابراین با هجوم اطلاعات، می توان دستگاه محاسباتی کشور ها یا اراده ملت ها را تغییر داد. جنگ سایبری به این معناست.

محیط رسانه های یک طرفه غرب، در اصل محیط نجوای شیطان است؛ خدای متعال هم در سوره مجادله به صورت مفصل از این محیط نجوای شیطان بحث می کند. در آن جا می فرماید دستگاه شیطان، یک محیط نجوایی در مقابل دستگاه وجود مقدس نبی اکرم ایجاد می کند و سعی می کند تا این محیط نجوا را تا کف جامعه مؤمنین بکشاند. محور این محیط نجوا هم «نبأ» است. به نظر بنده این «نبأ» می تواند با بحث «نبأ فاسق» که در سوره مبارکه حجرات آمده است، متناسب باشد.

البته این «نبأ» صرفا یک خبر تنها نیست، بلکه بسط پیدا می کند و یک نظام خبری می سازد؛ نظام خبری نبی اکرم هم همین طور است. به عبارت دیگر آن ها در مقابل خبر حضرت، خبری می آورند که وقتی این خبر بسط پیدا می کند، یک نظام اخبار را تشکیل می دهد که از طریق آن افکار عمومی مدیریت می شوند. مثلا شما به روزنامه ها دقت کنید؛ یک موقعی روزنامه ها صرفا وقایع اتفاقیه را شرح می دادند، ولی الان این طور نیست؛ رسانه ها از طریق سازماندهی اخبار افکار عمومی را مدیریت می کنند. مدیریت افکار عمومی یعنی در جای مناسب، یأس ایجاد می کنند و در جای دیگر امید.

به عنوان مثال یک زمانی موضوع صلح بخشی از فلسطین با اسرائیل مطرح شده بود. در آن زمان رسانه های جهان، این خبر را برای چند روز خبر اول جهان کردند؛ در این چند روز با همه دنیا مصاحبه کردند و همه می گفتند که بله این کار خیلی خوب است و باید انجام شود. حالا شما مخاطبی را در نظر بگیرید که مخالف این سازش باشد و ببیند که همه دنیا با این سازش مخالف اند؛ طبیعتا این شخص از این که همراه ندارد مأیوس می شود، در حالی که در واقع خیلی ها با او هم نظر هستند. بنابراین رسانه ها صحنه را غلط شکل می دهند و واقعیت را تحریف می کنند و به این وسیله، بیم و امید ملت ها را به هم می زنند تا آن چیزی که خودشان می خواهند در جهان واقع شود.

به نظر من این ابزار رسانه ای که در اختیار آن ها قرار دارد، خیلی ابزار قدرتمندی است و آن ها هم دارند با تمام وجود از آن استفاده می کنند، ولی با این حال در طرف ما یک امکاناتی وجود دارد که مانع موفقیت آن ها در زمینه رسانه ای می شود. در سوره مبارکه حجرات خدای متعال می فرماید اگر کسی برای شما یک خبری آورد، بروید تبیّن کنید؛ تبین یعنی ارجاع خبر به رسول خدا «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ»(حجرات/7).

بعد هم می فرماید شما ممکن بود گرفتار شوید «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ» ولی خدای متعال یک سرمایه ای به شما داده که شما می توانید با این سرمایه، از نفوذ این خبر نجات پیدا کنید. سرمایه ای که خدای متعال می فرماید این است که ایمان را در دل شما محبوب و شما را نسبت به کفر، فسق و تعدی در مقابل خدای متعال متنفر کرده است؛ این سرمایه این است که شما به ایمان وابسته اید؛ یعنی ارزش های شما این طور است که ایمان را در قله و عصیان و کفر و فسوق در مقابل خدا را بد می بینید. تا زمانی که شما در این حالت هستید، این خبر فاسق نمی تواند شما را با خودش همراه کند. لذا این امپراتوری رسانه ای دشمن با همه عظمتش در مقابل ملتی که به قله های ایمانی تعلق دارند، شکست می خورد.

نکته مهمی که در این رابطه وجود دارد این است که ما باید این امپراتوری رسانه ای و بخصوص فضای مجازی را مدیریت کنیم تا بتوانیم از آن عبور کنیم و این امر هم امکان پذیر است. مدیریت رسانه، یعنی نگذاریم جریان ابتلائات یک سویه باشد؛ یعنی اگر در یک رودخانه، موج از طرف مقابل به طرف ما می آمد، ما هم امواجی را در این طرف ایجاد کنیم که به آن طرف برود تا موازنه را به نفع خودمان تغییر بدهیم. یکی از اشکالاتی که بنده به دولت ها در زمینه گسترش فضای مجازی دارم این است که آن ها مدام می گویند ما فضای مجازی را گسترش دادیم و بیلان کاری هم می دهند، ولی در واقع این کار را ذیل حکمرانی غرب انجام می دهند. یعنی این گسترش پهنای باند و حتی دولت الکترونیک، صرفا توسعه کاربری ذیل آن حکمرانی مجازی است.

ببینید ما در یک جنگ نرم قرار گرفته ایم؛ یعنی آنها نیروهای ما را با سازماندهی اطلاعات، به نفع خودشان استحاله می کنند. در این عرصه هم یک سری تهدیدات و یک سری فرصت ها وجود دارد؛ ما باید کاری می کردیم که این تهدید ها کم و فرصت ها به فعلیت برسند. فرصت های ما که فقط فرصت کاربری نیست؛ لذا کار ما نباید صرفا توسعه کاربری باشد. اگر ما به سمت توسعه کاربری برویم، آن ها با هجوم اطلاعات ما را شکست می دهند. اگر ما صرفا مخاطبین این فضا را زیاد کنیم و به آن ها بگوییم بروید بایستید آن جا و خودتان خودتان را پالایش کنید کار درستی نیست. این کار مانند این است که یک سیل عظیم به سمت شهر بیاید و ما به مردم بگوییم مقابل سیلاب مقاومت کنید. به نظر بنده حتی فیلتر کردن هم چاره این کار نیست؛ فیلترینگ انفعال است. فیلتر مثل این است که سیلی به طرف شهر بیاید و ما به جای این که مسیر آن را تغییر بدهیم و موازنه را به نفع خودمان کنیم، به مردم بگوییم بلند شوید و دیوار خاکی بزنید و سنگر بسازید و کیسه شن جلوی آب بگذارید. این طور که نمی شود در مقابل امپراتوری رسانه ای مقاومت کرد.

کاری که ما باید در مقابل این جنگ اطلاعاتی و جریان اطلاعات یک سویه انجام بدهیم این است که موازنه را به نفع خودمان تغییر بدهیم. یعنی جریان اطلاعات را عوض کنیم تا دیگر این جریان از این طرف به آن طرف باشد. به تعبیر دیگر ما باید علیه دشمن جنگ اطلاعاتی راه بیندازیم و سعی کنیم که افکار آن ها را تغییر بدهیم. این امر نیازمند یک سری تدارکات است. لذا این آقایان غرب گرایی که موقع هر انتخاباتی که می شود، می آیند و شلوغ می کنند و بحث فیلترینگ را مطرح می کنند، در اصل دارند مسئله را عوض می کنند. مسئله ما فیلترینگ نیست، بلکه تهدیدها و فرصت هاست؛ سؤالی که باید از این ها کرد این است که شما کدام فرصت را برای ملت ایجاد کردید و جلوی کدام تهدید را گرفتید؟ چه زمانی تلاش کردید تا ملت ایران را تا سطح مدیریت و حکمرانی بر این فضا بالا ببرید؟ ما این جنگ نرم را باید این طور مدیریت کنیم.

بنده معتقدم که ما در این زمینه ظرفیت هایی داریم که با آن ها می توانیم موقعیت خودمان را در این جنگ حفظ کنیم. اولین ظرفیت ما حضور پرچمدارانی است که صحنه را رصد می کنند؛ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ». ما باید به این ها رجوع کنیم تا نجات پیدا کنیم. دومین ظرفیت ما، ظرفیت ایمانی ماست؛ تعلق ما به ایمان و نفرت از سرکشی در مقابل خدای متعال، سرمایه ای است که جلوی نفوذ این جریان نبأ فاسق در ملت ما را می گیرد و تا الان هم این کار را کرده است.

این که حضرت آقا فرمودند در باب هیچ انقلابی انقدر پیش بینی فروپاشی نشده است، ولی با این حال، ما همچنان راه خود را ادامه می دهیم به خاطر همین ظرفیت هاست. خیلی از این پیش بینی ها کاملا علمی هستند، ولی محقق نشده اند؛ این که پیش بینی های آن ها شکست می خورد، به خاطر این دو ظرفیت است و این شکست هم، به منزله شکست علمی آن هاست. این شکست علمی، یعنی علوم اجتماعی آن ها برای محاسبه این واقعه بزرگ جهانی دیگر جواب نمی دهد. آن ها می گویند با این محاسبات علمی، ما اطلاعات این ملت را ظرف مدت زمانی خاص، تغییر می دهیم؛ وقتی نظام اطلاعاتشان را کنترل کردیم و به دست گرفتیم، از آن به بعد طبیعتا اراده هایشان را هم کنترل می کنیم و از این طریق، مسیر حرکت این ملت با ما هم جهت می شود و به سمتی حرکت خواهند کرد که ما می خواهیم؛ اما در واقع این اتفاق نیفتاده و این به معنای این است که ما هنوز قدرت مقاومت داریم.

لذا ما باید سعی کنیم در این موقعیت آرایش درستی بگیریم. من واقعا تعجب می کنم که جناب رئیس جمهور، فضای مجازی را با پمپ بنزین مقایسه می کردند و می گفتند اگر کسی رفت و از پمپ بنزین، بنزین خرید و خودش را آتش زد، ما پمپ بنزین را تعطیل نمی کنیم. اگر ایشان واقعا فرق فضای سایبر و جنگ اطلاعاتی را با پمپ بنزین نمی فهمند که واویلا، اگر هم می فهمند و ما را بی شعور فرض می کنند، باز هم واویلا. لذا این که ما بیاییم بگوییم ما اینقدر پهنای باند آوردیم، لزوما پیشرفت به حساب نمی آید. البته من نمی گویم نباید این ها را آورد؛ حرف بنده این است، درست است که باید از فرصت ها استفاده کرد، ولی باید زمین بازی را هم تعریف کرد و تغییر داد.

بنابراین در حال حاضر ما در فضایی قرار گرفته ایم که از یک طرف درگیر جنگ همه جانبه اقتصادی، از طرف دیگر جنگ دیپلماسی و از طرف دیگر جنگ سایبری هستیم. بنده متأسف می شوم که همه ما، اجماع مرکب داریم و می خواهیم وضعیت را سیاه نشان بدهیم. به نظر بنده، انقلاب اسلامی ما در وضعیت بسیار خوبی قرار دارد. البته قبول دارم که سختی ها و دشواری های زیادی داریم، ولی مردان راه، همیشه با دشواری ها دست و پنجه نرم می کنند. عرفا می گویند تا زمانی که شما وارد میدان سلوک نشده اید، سختی های راه را نمی دانید. به نظر بنده بخشی از این سختی ها، سختی های مسیری است که ملت بزرگوار ایران برای رسیدن به قله های بزرگ انتخاب کرده اند؛ در این مرحله ای هم که ما قرار داریم، خیلی از مراحل پشت سر گذاشته شده اند و بنده امیدوارم که به قله ظهور نزدیک شده باشیم.

تحول خواهی، مسیر حل مشکلات

حضرت آقا در یکی از سخنرانی هایشان فرمودند که ما برای عبور از مشکلات سر راه انقلاب، نیاز به یک تحول داریم. ببینید انقلاب اسلامی ما، هم یک سری دستاورد ها داشته و هم یک سری موانع و آسیب؛ نمی شود که آدم آسیب هایش را نبیند؛ اگر آدم آسیب های این مسیر را نبیند، نمی تواند از آن ها عبور کند و به آن ها بهبود ببخشد. راه حل عبور از این آسیب ها هم همان طور که حضرت آقا فرمودند، یک تحول است و نمی شود با محافظه کاری و حفظ وضعیت موجود از این مشکلات عبور کرد. این تحول هم یک امر ساده نیست و واقعا نیازمند یک عقلانیت پیچیده است.

در حال حاضر دو جریان عقلانیت پیش روی ما قرار دارد و هر دوی این جریان ها، طرحی برای تحول دارند؛ یکی از این جریان ها، جریان محافظه کار است و می خواهد وضعیت کنونی را حفظ کند و با وعده و وعید، کار را جلو ببرد؛ طبیعتا مشکلات ما با این جریان حل نخواهد شد. یعنی کسانی که می خواهند مدرنیته اخلاقی را درست کنند و به چیزی دست نزنند و برنامه ها و اسناد بین المللی را امضا کنند، نمی توانند مشکلات ما را حل کنند و تحولی را رقم بزنند.

البته منظور بنده از محافظه کار، کسانی که در برابر تمدن غرب نگاه منفی دارند نیست؛ در ادبیات بنده محافظه کار کسی است که نمی خواهد تحول اساسی ایجاد کند. محافظه کاران، ورود جریان تمدن غرب به سمت دنیای اسلام را با حق تحفظ قبول می کنند؛ این ها قائل به این هستند که اسلام در خیلی از موارد حرفی ندارد و دستگاه تمدن غرب که الان به وجود آمده است، یک دستگاه کاملا مطلوب است. این ها فقط در مواردی که بین اسلام و تمدن مدرن اختلاف پیدا می شود، قائل به حق تحفظ هستند. این حق تحفظ یعنی اسلام از خودش هیچ حرف و ایده تمدنی ندارد و حداکثر در حد یک فرهنگ است.

پذیرفتن این تمدن با حق تحفظ، در اصل سلطه تمدن غرب به کشور ماست؛ هر چند که این ها اسمش را سلطه نمی گذارند. ببینید وقتی شما می روید و هفده سند بین المللی توسعه بیست سی را به صورت چراغ مخفی امضا می کنید و ذیل آن فقط یک حق تحفظ می گذارید، یعنی به دنبال یک تحول اساسی به نفع اسلام نیستید. این ها معتقد به مدرنیزاسیون اند و می گویند باید کشور را مدرن کرد؛ هم در حوزه اقتصاد، هم در حوزه سیاست و هم در حوزه فرهنگ. این یکی از دیدگاه های موجود است.

دیدگاه دیگری هم وجود دارد که دیدگاه تحول خواهانه ای است. این دیدگاه می گوید که ما باید وضعیت را به نفع اسلام متحول کنیم؛ یعنی جمهوری اسلامی باید فضای مدرنیته را به نفع خودش تغییر بدهد. البته این تغییر ساده نیست و بسیار پیچیده است. به عنوان مثال ما یک زمانی می گفتیم برای این که جامعه اسلامی بشود، باید دانشگاه اسلامی بشود و به آن خیلی ساده نگاه می کردیم؛ بعدا که وارد کار شدیم، متوجه شدیم که اسلامی شدن دانشگاه خیلی پیچیده است؛ اسلامی شدن دانشگاه فقط به این نیست که مدل پوشاک عوض بشود، بلکه کلا باید فضای علم و آموزش تغییر کند.

بنابراین ما چه در مسائل اقتصادی، چه مسائل سیاسی و چه مسائل فرهنگی متحاج به تحول هستیم. ما حتی مشارکت مردم را هم نتوانسته ایم درست تئوریزه کنیم؛ جمهوری اسلامی باید مشارکت مردم را رشد بدهد. به عبارت دیگر باید حضور اراده ملت، در ساحت حکومت رشد پیدا کند؛ این مشارکت و رشد هم باید هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه اقتصادی و هم در عرصه فرهنگی وجود داشته باشد. حالا تئوریزه کردن این رشد یک مسیر پیچیده ای دارد. غرب مدرن، این مسائل را به نفع خودش تئوریزه کرده است. حالا یک عده می گویند همان مدل ها را بیاورید و در کشور پیاده کنید. این ها درگیری این مدل ها با اسلام را هم می فهمند، منتها می گویند اسلامیت را حذف کنید. سال هفتاد و شش که آغاز دوره اصلاحات بود، روزنامه های آن ها با صراحت این را می نوشتند و می گفتند نهادهای غیر دموکراتیک را حذف کنید؛ یعنی در همان سال هفتاد و شش رفتند دنبال تغییر قانون اساسی و حذف ولایت فقیه.

بنابراین دو جریان تحول خواه در ایران وجود دارد که یکی از این دو، به دنبال تمدن اسلامی هستند. من معتقدم که در این دو دهه اخیر، نیروهای انسانی بسیار فرهیخته ای در این زمینه پیدا شده اند که حضرت آقا از آن ها تعبیر به آتش به اختیار می کنند. من معتقدم که در حال حاضر اصلا جریان سواد ایران عمدتا در دست جریان های متفکر انقلابی است. البته نه این که آن ها آدم با سواد نداشته باشند، ولی رشد سواد و دانش و نوآوری در این طرف بیشتر است. لذا در سال های اخیر، حضرت آقا در هر جایی که با جوانان جلسه ای داشتند، می گفتند این مشکلات را شما باید حل کنید. لذا در اقتصاد و سیاست و فرهنگ، مشکلاتی وجود دارد که ساز و کارهای عبور از این مشکلات، باید به دست نخبگان مردم شکل بگیرد.

نکته ای که در فضای انتخابات وجود دارد این است که معمولا در انتخابات های ما، جریان های سکولاری که هیچ اعتقادی به اسلام ندارند، توفیقی پیدا نمی کنند؛ کسانی بیشتر در کشور ما موفق می شوند که وابسته جریان سکولارهای مسلمان اند. این دسته از سکولارها مسلمان هستند، اما به حاکمیت سیاسی اسلام معتقد نیستند. به تعبیر دیگر این ها به جمهوری اسلامی معتقد نیستند و نمی توانند بفهمند که جمهور در این جغرافیا، مسلمان است و نمی شود اسلامیت را از این جمهوریت حذف کرد. این دسته طبیعتا طرح هایی برای تحول این انتخابات ارائه می کند؛ لذا ملت ما باید برای عبور از مشکلات، یکی از این دو تا جریان را انتخاب کنند.

البته در هر کدام از این دو دسته هم طیف هایی وجود دارد. در همین جریان جبهه انقلاب، کاندیداهایی که در حال حاضر ثبت نام کرده اند، واقعا نمادهای تفکراتی هستند که با هم اختلاف هم دارند، ولی با این حال در یک جبهه هستند. به نظر بنده این که در یک جبهه تفکرات مختلفی وجود داشته باشد، امر مبارکی است و عامل رشد اجتماعی می شود؛ هر چند که برخی قائل به این هستند که این تکثر، ممکن است باعث از دست دادن قدرت بشود.

البته ما باید ساز و کاری تعبیه کنیم که نه فقط در فضای انتخابات، بلکه در بقیه فضا ها این نیرو ها هم افزا بشوند. اگر یک قرارگاه واحدی وجود داشته باشد که این ها را هم افزا کند تا در لحظه نیاز، تصمیم های معقول بگیرند، این تکثر، مانع حرکت ما نیست؛ اما اگر این تکثر هم افزا نشود و با هم به چالش های بی جهت برسند و برای حفظ این جبهه این تصمیم نگیرند، دچار آفت تکثر شده اند. لذا اصل این تکثر که نماد اندیشه و فکر است، مایه امیدواری است، منتها باید مراقب بود که آسیب تکثر دامن ما را نگیرد.

اگر قرار باشد که بر اساس بحث هایی که تا الان مطرح شده است، معیار مشخص کنیم، معیار اصلی این است که رئیس جمهور، باید اصول اساسی جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد. یعنی اگر جمهوری اسلامی، یک حکومت مردم نهاد است، او به معنای واقعی، حضور مردم را به رسمیت بشناسد؛ اگر جمهوری اسلامی وعده به عدالت می دهد، او واقعا عدالت را به رسمیت بشناسد و به دنبال تحقق عدالت اسلامی باشد، نه عدالت مکتب رفاه یا مکتب سوسیالیستی. به عبارت دیگر رئیس جمهور نباید التقاطی برخورد کند. اگر جمهوری اسلامی به نفی تبعیض و نفی اشرافی گری وعده داده است، رئیس جمهور باید پایبند به این ها باشد. به طور کلی رئیس جمهور باید شاخص هایی که در بیانات حضرت امام و حضرت آقا هست را داشته باشد. ایشان باید قبول کند که قرار است جمهوری اسلامی را اداره کند، نه یک جمهوری دموکراتیک را. ممکن است در یک جمهوری دموکراتیک، اشرافی گری جزو لوازم ریاست جمهوری هم باشد، اما در جمهوری اسلامی این طور نیست و رئیس جمهور باید این را متوجه باشد.

ما برای سنجش کاندیدا های محترم، باید به کارنامه های آن ها نگاه کنیم. شخصی که می خواهد رئیس جمهور شود، هم باید عقلانیت و قدرت علمی داشته باشد، هم قدرت مدیریت. البته مدیریت فقط تخصص و برنامه داشتن نیست، بلکه چیزی فراتر از آن است. به نظر بنده دانش و آگاهی کاندیداهای محترم باید مورد توجه قرار بگیرد و هم کارنامه ای که پیش روی ملت دارند. با توجه به سنجش این کارنامه ها، مشخص می شود که هر کدام از آن ها، چقدر به آرمان هایی که ادعا می کنند، عمل کرده اند.

البته تکثر مردم را نمی توان نادیده گرفت؛ مردم به خاطر تکثری که دارند، تصمیمات متنوعی می گیرند و این تصمیم ها محترم است، ولی باید دقت کنند که تصمیمی بگیرند تا موازنه قدرت، به نفع اسلام تغییر کند. به عبارت دیگر اصلی ترین مسئله ای که مردم بزرگوار ما باید به آن توجه کنند، این است که مأموریتی که روی دوش این ملت رشید و بزرگوار است، ایجاد یک تحول جهانی به سمت تمدن اسلامی است. لذا انتخاب ملت ما باید متناسب با همین امر عظیم باشد. این نکته را هم بدانید که ترک صندوق های رأی، در این زمینه به ما کمک نمی کند؛ ما اگر ملتی هستیم که می خواهیم کار بزرگی در جهان انجام بدهیم، باید این را بدانیم که بعضی از این سختی های موجود، سختی های طبیعی راهی است که انتخاب کرده ایم؛ البته بعضی از این سختی ها هم ناشی از سوء مدیریت و خطاست و این خطاها حتما باید رفع بشود.

یکی از تفاوت هایی که این انتخابات، با انتخابات های قبلی دارد این است که مشارکت منفی در آن کم تر است. منظور بنده از مشارکت منفی این است که وقتی موقع انتخابات می شود، بعضی ها می آیند و دو قطبی ایجاد می کردند و سعی بر جمع کردن رأی با رقیب هراسی دارند. به نظر من این مشارکت، مشارکت منفی است. به نظر بنده در این دوره مشارکت منفی بسیار کم تر از دوره های قبل است.

یکی از سؤالاتی که در باب ریاست جمهوری مطرح می شود ایین است که چرا وقتی رئیس جمهور های ما می آیند و کار می کنند، رفتنشان با خوش نامی نیست؟ نکته اش این است که جمهوری اسلامی ما یک ظرفیتی برای ایجاد تحول دارد و دارد به سمت یک افق خاص حرکت می کند؛ بعضی از رؤسای جمهور ما هم وقتی بر سر کار می آیند، می خواهند مسیر جمهوری اسلامی را به سمت دیگری تغییر بدهند؛ یعنی می خواهند ایران را تبدیل به یکی از کشور های وابسته به نظام غرب کنند. بنابراین وقتی انقلاب اسلامی به آن ها اجازه نمی دهد که این کار را انجام بدهند، دچار مشکل و بدنامی می شوند.

سخن آخر این که ملتی که می خواهد یک اتفاق بزرگ را رقم بزند، همان طوری که نیازمند تلاش روزانه است، به ارتباط با خدای متعال هم نیازمند است. خدای متعال به پیامبرش می فرماید «قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا»(مزمل/2) شب ها بیدار باش؛ چرا؟ «إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا»(مزمل/7) آدمی که شب خوبی ندارد، روز خوبی هم ندارد. لذا ملت بزرگواری که می خواهد تصمیم های بزرگ بگیرد، غیر از این که تلاش می کند، احتیاج به دعا و توسل و تهجد دارد. ما برای تحقق یک انتخابات خوب، نباید از دعا و تهجد و توسل به امام زمان دوری کنیم. بنده از حلقه های میانی تقاضا می کنم که در این فرصتی که باقی مانده است، یک مجاهده ای را شروع کنند تا اتفاقات خوبی رقم بخورد. در کنار این کار، خوب است که هرکس برود و دست چند نفر دیگر را هم بگیرد و آن ها را راضی کند تا پای صندوق های رأی بیایند.