نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu, 2 May 2024

شب وفات حضرت معصومه/ هجرت در عالم اسلام و انواع آن در طرح نبی اکرم

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 13 آبان 1401 است، که در شب وفات حضرت معصومه سلام الله علیها در در هیاتی در قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ چند نوع هجرت وجود دارد؛ هجرت اول که همان هجرت معنوی است، وظیفه تمام انسان ها در عالم است. در این هجرت معنوی افراد باید از حصار نفس خود رها شوند و به خداوند پناه بیاورند. در مسیر این هجرت اگر گزندی به انسان برسد، اجر آن با خدوند متعال خواهد بود. نوع دوم هجرت زمانی است که انسان در محیطی قرار گرفته که در آن نمی تواند دین خدا را اقامه کند، در این زمان بر او واجب است که هجرت کند. اگر هجرت نکند و در آن سرزمین باقی بماند، پس از مرگ جهنمی خواهد شد، چون خودش در این دنیا جهنم را برگزیده و در محیط کفر که همان جهنمی است که شیطان در دنیا به پا کرده، زندگی کرده است. نوع سوم هجرت مخصوص انبیاء و ائمه است. در این نوع هجرت انبیاء برای ساختن یک امت موحد هجرت می کنند؛ مثلا حضرت موسی همراه با بنی اسرائیل از مصر هجرت کردند تا امتی جدید بنا کنند. این هجرت علاوه بر ظاهرش دارای یک غیب و نهان نیز هست؛ یعنی پشت پرده ای دارد که کسی جز خدا و انبیاء از آن آگاهی ندارند. در این زمان چون مومنین غیب این هجرت را نمی دانند، باید از انبیاء تبعیت کنند تا در این مسیر گمراه نشوند.

هجرت معنوی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»(نساء/100) یکی از عبادات یا به تعبیری مأموریت هایی که خدای متعال به انبیاء الهی و اولیاء خودش داده و سپس از مومنین توقع کرده، هجرت کردن است. البته این هجرت را گاهی به هجرت معنوی تأویل کردند که درست هم هست؛ یعنی یکی از هجرت ها هجرت معنوی است. هجرت معنوی یعنی انسان از تعلقات خودش و از میدان های جاذبه ای که در آنها قرار گرفته، خارج بشود و به خدای متعال رو بیاورد. «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ» بیت انسان نفسش است. انسان باید از این بیت به سمت خدای متعال هجرت کند.

اگر هجرت کرد، کم کم رنگ خودش کم می شود و صبغه خدا اضافه می شود، به یک جایی می رسد که دیگر خودی نمی بیند و هرچه می بیند آیات الهی است. این هجرت یکی از مأموریت های باطنی است. همه باید این هجرت را داشته باشند؛ هجرت به سوی خدای متعال که این هجرت هم از وادی انبیاء و اولیاء یعنی از وادی نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم و ائمه عبور می کند. انسان از میدان ولایت ائمه علیهم السلام به سمت خدا حرکت می کند. انسان هرچه بیشتر در وادی ولایت امیرالمومنین علیه السلام تعمق کند، غور کند و پیش برود، فاصله اش با نفسش زیادتر می شود، نورانی تر می شود، از ظلمات به سمت نور بیرون می رود تا به سرچشمه نور می رسد. به یک نقطه ای می رسد که امام را در مقام حقیقت نورانیتش زیارت می کند که این زیارت خداست و لقاء الله است. این یک هجرت است که هجرت عمومی هم هست و همه مکلف اند به این که «مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ» باشند و فرصت دنیا، فرصت مهاجرت است. حالا اگر کسی هجرت کرد «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» دیگر هر حادثه ای برای مهاجر پیش بیاید، مزدش با خداست.

هجرت از محیط کفر

ولی فقط هجرت این نیست. یک هجرت خیلی مهم دیگری هم داریم که نباید در کنار این هجرت معنوی، از عظمتش کم بشود و آن، این است که انسان باید خیلی اوقات از تعلقات خودش و از وطن خودش هجرت کند. گاهی برای رسیدن به حق باید هجرت کند. خدای متعال درسوره مبارکه نساء یک مطلبی را بیان می کند و می فرماید که یک عده ای را وقتی ملائکه قبض روح می کنند، به آنها می گویند: «قالُوا فيمَ كُنْتُمْ» (نساء/97) چه کار می کردید؟ این چه اوضاعی است که شما دارید؟ چون وقتی ملائکه می آیند، احوال آدم را می بینند؛ می بینند دست آدم پر است یا خالی. «قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ» ما ضعیف شده بودیم و کاری از ما بر نمی آمد. در آن سرزمینی که ما زندگی می کردیم، مستضعف بودیم و کاری از ما ساخته نبود. خدای متعال می فرماید که ملائکه اینطور بهشان می گویند: «قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها» مگر سرزمین خدا وسیع نبود که هجرت کنید؟ درست است که آن سرزمین دست ائمه جور بود، دست ائمه ضلال بود، ولی اگر می توانستید هجرت کنید، باید هجرت می کردید.

این را خدای متعال نمی پذیرد که انسان در یک سرزمینی بماند که دست مستکبرین است و اجازه بندگی نمی دهند. اجازه چهار رکعت نماز را همه می دهند، آدم می تواند مخفیانه برود و نماز بخواند اما مقصود این نیست. واقعاً اجازه دینداری نمی دهند. الان در تمدن غرب این کشورهای مستکبر، اجازه ساختن مسجد می دهند، اجازه می دهند نماز بخوانی، ولی اگر احساس کردند که داری ذکر خدا را اقامه می کنی، جلویت را می گیرند. مسجدی که آنها اجازه می دهند، با میکده یکی است. در چهار طرف میدان، یک طرف میکده است، یک طرف مسجد است، یک طرف کنیسه است و یک طرف کلیسا؛ هر کدام را می خواهی می توانی انتخاب کنی. اینها هیچ کدام احترام ندارند.

می پرسند برای چه رفتی آنجا؟ می گوید می خواهم خوش بگذرانم. مگر فرصت دنیا برای خوشگذرانی است؟ می خواهم پول در بیاورم. مگر فرصت دنیا برای پول در آوردن است؟ فردی می خواست به مسافرت تجاری برود، حضرت گفت: نرو. بعد که رفت، وقتی برگشت گزارش داد که آقا خیلی سود کردم. حضرت فرمود: بله فلان روز نماز صبحت قضا شد. من می خواستم نماز صبحت قضا نشود. به یک کشوری که مستکبرین هستند، نظام کفر به پا کردند و پرچم خدا را پایین آوردند، هجرت کنیم بعد هم می گویند که دوره ادیان الهی گذشته، حالا تو دلت می خواهد مسجد بسازی، مسجد بساز! نماز هم می خواهی بخوانی، بخوان! این که دینداری نیست. می گوید «كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ» کار دست ما نبود. واقعا هم همینطور است. در آن سرزمین مستضعف اند. «قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها» سرزمین خدا گسترده بود، چرا هجرت نکردی؟

«فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» اینها پناهگاه شان جهنم است. چرا؟ چون به یک جایی پناه بردند که آنجا جهنم است، محیط حاکمیت معاویه جهنم است. جهنم خود معاویه است. خدای متعال وقتی بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات داد، می فرماید فرعون را غرق کردیم و بنی اسرائیل را نجات دادیم «مِنَ الْعَذابِ الْمُهينِ» (دخان/30) آنها را از یک عذابی که در عین حالی که رنج است، حقارت هم در آن هست، یعنی از رنج همراه با حقارت نجات دادیم. فرعون را غرق کردیم، بساطش را جمع کردیم و هرچه داشتند به بنی اسرائیل سپردیم. در این دست به دست شدن، بنی اسرائیل را از عذاب مهین نجات دادیم. عذاب مهین چیست؟ می فرماید: فرعون؛ هر کجا فرعون هست، هم عذاب است و هم تحقیر است.

چرا؟ «إنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفينَ» (دخان/31) علو دارد و می خواهد برتر باشد. برخلاف عبادالله که «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» (فرقان/63)، این شخص همیشه می خواهد برتر باشد و کسی که می خواهد برتر باشد، می خواهد دیگران را نردبان خودش کند. هرکجا ولایت او هست، رنج هم هست. «يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي  كانَتْ عَلَيْهِمْ» (اعراف/157) یعنی همین؛ عذاب همراه با خواری است. دیگران را هم تحقیر می کند و هم رنجشان می دهد تا خودش تفرعن کند. خاصیت تفرعن این است. می فرماید: «مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً» می خواهد پایش را از گلیم خودش درازتر بکند. سفره جلوی دیگران را جمع می کند و جلوی خودش می کشد با تحقیر هم می کشد.

الان مستکبرین عالم را ببینید! منافع ملت ها را در کشورهای خودشان جمع کردند. همه منابع را با یک قانون گذاری ظالمانه، با یک معیارهای ظالمانه، با یک ترازوی ظالمانه در کشور خودشان متمرکز کردند. بعد هم مسئولشان صحبت می کند و در صحبت هایش که این روزها پخش شد، می گوید که اینجا باغ است و بقیه دنیا جنگل است. ما آدمیم، بقیه حیوان اند. اینها می شود «عالِياً مِنَ الْمُسْرِفينَ». کسی که اینطوری است علو و اسراف دارد. هر کجا هست هم تحقیر می کند، هم رنج می دهد.

قرآن می فرماید اینهایی که در سرزمین هایی رفتند که در دست کفار بوده و کفار آنها را اداره می کردند، مستضعف بودند. اینها نمی توانند دینداری بکنند. نماز شده یک بازی؛ حجاب رفته، نماز رفته، یک خم و راستی هم می شوند. در کاخ فرعون هم انسان می تواند مومن باشد، ولی وقتی است که یک مأموریتی داشته باشی. اگر مأموریت نداشته باشی، حتما استحاله می شوی. کسی با یک مأموریت رفته آنجا، می شود مومن آل فرعون، می شود همسر فرعون که جزو مومنین به حضرت موسای کلیم است. ولی آدمی که می رود زیر چتر فرعون، می رود در دربار فرعون و در محیط سلطنت فرعون، نمی تواند به دینش عمل کند. این خیلی واضح است، چون آنجا محیط اقامه کفر است. کم کم همه چیز رنگ می بازد. می گویند: چه کار می کردی؟ می گوید: ما مستضعفین بودیم. «فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» پناهگاهشان جهنم است. چرا؟ چون به این شیاطین پناه بردند و آنجایی که پناه برده جهنم است. قرآن می فرماید این فراعنه جهنم به پا می کنند.

غفلت مردم از فرصت دنیا

من مکرر این سوره را تقدیم کردم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر * كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» (تکاثر/1-4) یک امری موجب غفلت شما شد. شما را به الهاء انداختند و آن هم تکاثر، یعنی یک محیط تکاثر درست می کنند. آدم می خواهد جمع کند و نمی داند هم چه می خواهد! جمع کند. محیط دنیا همین است. حضرت فرمود، حضرت آدم دنبال چیزی رفت که احتیاج نداشت و این در نسلش مانده. اکثر چیزهایی که بنی آدم جمع می کنند، احتیاج ندارند و این می شود تکاثر. یک شیطانی، یک فراعنه ای، محیط تکاثر درست می کند همه را مشغول می کند. پول بیشتر، مال بیشتر، رفیق بیشتر، قدرت بیشتر، کتابخانه بزرگتر، شاگرد بیشتر، برای هر کسی یک جور است. و از طریق این تکاثر غافل می کند. از چه چیزی غافل می کند؟ انتهای سوره توضیح می دهد. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» شما را به لهو انداخت، غافلتان کرد و رفتید در محیط غفلت.

این محیط غفلت تا کجا ادامه دارد؟ «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر» یقه ات را دست شیطان دادی و او تا تو را در قبر نکند، دست برنمی دارد. امروز به یک چیز مشغولت می کند، فردا به یک تکاثر دیگر. «كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» دو مرحله پیش روی شماست؛ پرده ها کنار می رود و متوجه می شوید که اشتباه کردید و فرصت دنیا فرصت غفلت و تکاثر نبود. این دو مرحله برزخ و قیامت هستند.

جهنم شیطان ساز

بعد می فرماید: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ»(تکاثر/5-6) شما اگر اهل علم الیقین بودید، همان جایی که در دنیا مشغول تکاثر و لهو بودید، می فهمیدید که وسط جهنم هستید. می دیدید که این محیط، محیط جهنم است. شیطان جهنم درست کرده است. سقیفه جهنم است؛ محیط الهاء و تکاثری که سقیفه درست کرده، همه را به وسط جهنم برده. ندیدید ولی چشمتان را باز می کنیم. «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ»(تکاثر/7) شما اهل علم الیقین نبودید، تا باطن عالم را ببینید، اما در قیامت پرده ها کنار می رود، «يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ»(غافر/16) و می بینید که وسط جهنم هستید.

حالا این محیط الهاء و تکاثری که شیطان درست می کند، سقیفه درست می کند، بنی امیه درست می کند، همانی که برای کندن مردم از امام است «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً» (جمعه/11) آن لهوی که درست می کنند تا ما را از امام جدا کنند؛ برای چیست؟ شما را از چه چیزی غافل کردند؟ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ»(تکاثر/8) از آن نعیمی که در دنیا بود و باید به او مشغول باشید، غافلتان کردند. فرمود ما نعیم هستیم. نعیم آب و دان و اینها نیست! اگر امیرالمومنین علیه السلام نبود که کسی نمی پرسید چرا در دام معاویه افتادی و مبتلا به الهاء و تکاثر شدی، ولی وقتی امیرالمومنین علیه السلام بود، می روی وسط جهنم؟! می گویند: چرا جهنمی شدی؟ مگر امیرالمومنین علیه السلام نبود؟ مگر فقط معاویه دعوت می کرد؟ مگر فقط معاویه طبل و دهل می زد؟ مگر امیرالمومنین علیه السلام نبود؟ مگر بیت الذکر نبود؟ چرا آن طرف نرفتی؟ پس فرصت دنیا فرصت توجه به امام است.

داستان جبهه مقابل این است که محیط لهو و لعب درست می کند. حیات الدنیا عالم طبیعت نیست؛ همه ما در عالم ارض هستیم «وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ» (بقره/36). حیات الدنیا آن محیطی است که فراعنه درست می کنند. لذا ذیل این آیه شریفه «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا * وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى»(اعلی/16-17)  روایت تصریح دارد که حیات دنیا، ولایت ائمه جور است.

آن بساطی که معاویه به پا می کند، حیات الدنیاست. در روایت وقتی به امام سجاد علیه السلام عرض کرد: «أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ»(1) فرمود: «مَا مِنْ عَمَل  بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا» بعد حضرت توضیح دادند که دنیا عالم طبیعت نیست. بعد حضرت شعب معاصی را می شمارند و می گویند دنیا همین شعب معاصی است. محیط استکبار است. محیط حرص است. محیط حسد است. بعد فرمود از این سه تا صفت، هفت امر دیگر منشعب می شود «حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْكَلَامِ وَ حُبُّ الْعُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ». وقتی اینها جهنم به پا می کنند و تو می روی زیر بارشان، خودت جهنم را قبول کردی و می شوی اصحاب النار، «لا يَسْتَوي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ» (حشر/20) اصحاب دنیا اصحاب نارند، اصحاب معاویه اصحاب النارند چون خودش جهنم است، خودش عذاب است، خودش رنج است.

در سوره مبارکه تحریم وقتی داستان فتنه آن دو زن را توضیح می دهد، به مومنین می گوید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً»(تحریم/6) اینها جهنم و آتش به پا کردند. دست خودتان و اهلتان را بگیرید و فرار کنید. این نار چیست؟ «وَقُودُهَا النَّاسُ» خود اینها آتش گیره هستند و جهنم از خود اینها به پا می شود، شعله های جهنم از خود این آدمی است که مقابل پیامبر می ایستد کما این که بهشت خود پیامبر است.

قرآن می فرماید یک عده ای می روند و زیر بار مستکبرین زندگی می کنند. می توانند بیرون بیایند، می توانند بارشان را ببندند و به جای دیگری بروند، اما همانجا می مانند. این شخص آرام آرام همه چیزش را از دست می دهد. به او می گویند چه کار کردی؟ می گوید: من کاری از دستم بر نمی آمد. درست هم می گوید و واقعا آنجا مستضعف بوده. ما در محیط فرعون چه کار می توانیم بکنیم؟! ما الان برویم در کشورهای دیگر چه کار می توانیم بکنیم؟ بهشان می گویند: مگر شما نمی توانستید هجرت کنید؟ بعد قرآن می فرماید اینهایی که هجرت نمی کنند، نتیجه اش این است «فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» پناهگاهشان آتش است. «فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً» چون به یک جایی پناه بردی که خود جهنم است. نه این که خدای متعال به زور تو را جهنم ببرد، خودت به جهنم پناه بردی و حالا هم باید همانجا زندگی کنی. «وَ ساءَتْ مَصيراً» صیرورت تو دیگر با همین هاست.

عذر مقبول

بعد می فرماید: بله یک دسته هستند که عذر آنها قبول است «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً»(نساء/98) هیچ کار از او بر نمی آید. نمی تواند هجرت کند چون ضعیف است. پس ببینید یکی از تکالیف ما هجرت است، همین هجرت ظاهری. یک جایی نمی گذارند، باید بارت را برداری و به جای دیگری بروی. عنایت بکنید آن مستضعفینی که وقتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف می آورند، آنها را ائمه می کنند، اینها نیستند. این مستضعفی که می توانسته هجرت کند، مانده آنجا همه چیزش را باخته یا نه «وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً»، آنهایی هستند که دشمن آنها را ضعیف کرده، ولی آن مستضعفینی که به ائمه تبدیل می شوند، دارند کار خودشان را در عالم جلو می برند و خدا به آنها امامت می دهد.

آن مستضعفینی که در آیات بعد ملاحظه کردید که می فرماید که چرا نمی روید مجاهده کنید برای آن مستضعفینی است که «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها»(نساء/76). یک عده ای هستند که وقتی می روند در محیط فرعون، در محیط مستکبرین می فهمند که اینجا را خدا دوست ندارد. می خواهد بیرون بیاید ولی نمی تواند. دائم منتظر است و التماس می کند که خدایا یک کسی را بفرست تا دست ما را بگیرد و بیرون بیاورد! خدای متعال موسی را می فرستد و اینها را نجات می دهد. اینهایی که دارند با فرعون زندگی می کنند و خوش هستند، بعد هم می گویند کاری از ما ساخته نیست را حضرت موسی نجات نمی دهد. آنهایی که واقعا تحت فشارند و هر روز می گویند، خدایا کسی را بفرست و ما را از دست فرعون نجات بده! آنها را خدا می گوید بروید! بجنگید و آزاد کنید! «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ ِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها».

هجرت برای حفظ دین

آنجایی که آدم نمی تواند بندگی کند، باید هجرت کند. یک جایی دستور به هجرت دارد. در روایات دارد اگر باید بروید تا امام را بشناسید، باید هجرت کنید. عذر نداری که بگویی من امام را نشناختم. حضرت در مدینه از دنیا رفتند و وصی خودشان را معین کردند. آن مومنی که در خراسان است، چه کار باید بکند؟ فرمود باید هجرت کند. اگر کوچ کرد و رفت تا امامش را بشناسد، اما از دنیا رفت، پاداش او نزد خداست «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّه». هجرت برای همین است که آدم برود تا دینش را به دست بیاورد و امامش را پیدا کند. مهمترین مسئله همین است. نمی شود بنشیند در شهر خودش و بگوید من نمی دانستم امام چه کسی است. اگر همه شما هم نمی روید، یک عده ای باید از طرف قوم بروند و وقتی برگشتند، اینها را انذار کنند. پس یک هجرتی است که ما به آن مکلفیم تا بتوانیم دینمان را حفظ کنیم. اگر در محیط فراعنه و محیط ظلمت هستیم و می توانیم بیرون برویم، باید برویم. اگر معرفت امام متوقف بر هجرت است، باید هجرت کرد.

در ادامه این آیات ملاحظه می کنید که می فرماید مستضعفینی که کار ازشان ساخته نیست، «فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً»(نساء/99) شاید خدا ببخشدشان و خدای متعال نسبت به اینها وعده مغفرت می دهد. اینها همان هایی هستند که فرمود: «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ»(توبه/106) شما در باب ایشان پیش داوری نکنید؛ نگویید که به جهنم می روند. خدا داوری در باب آنها را به تأخیر انداخت، شما هم در بابشان داوری نکنید. ولی آن کسی که می تواند دین خودش را حفظ کند و این امکان برایش هست، مکلف به هجرت است.

هجرت مخصوص انبیاء و ائمه الهی

این، یک هجرت است و یک هجرت دیگری هم داریم که کار انبیاء و ائمه است. آنها هجرت می کنند و امت خودشان را هم با خود می برند که این هجرت ترکیبی از هجرت ظاهری و معنوی است. وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه هجرت می کنند. حضرت ابراهیم خلیل دو هجرت دارند؛ یک هجرت به سمت جزیره العرب تا حضرت اسماعیل و یک قسم از ذریه شان بیایند اینجا و یک بنایی درست کنند، یک هجرت هم دارند به سمت شامات تا جناب اسحاق در آن طرف یک امتی درست کند. این هجرت انبیاست و اغلب انبیاء بزرگ هم این را داشته اند.

 حضرت موسای کلیم وقتی پیروز می شوند، بنی اسرائیل را از دریا عبور می دهند. بنی اسرائیل هوس دارند که برگردند، اما فرمود: «ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ»(مائده/21) بروید، اینجا دیگر جای زندگی نیست. «وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى  أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ» برنگردید؛ آنجایی که فرعون درست کرده به درد شما نمی خورد. بروید بالای سرزمین مقدس، به هجرت دعوت می کند. البته ورودتان به آنجا هم مقدماتی دارد و باید با درگیری وارد بشوید. آنجا باب بهشت است و در بهشت را باز نمی کنند تا هر کسی می خواهد، داخل برود. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ» (بقره/214) می خواهیم شما را به بهشت ببریم و درهای بهشت را در دنیا به رویتان باز کنیم. «وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى  نَصْرُ اللَّهِ» در سختی ها جلوتر از همه رسول می رفت، چون می خواست امتش را در بهشت ببرد. برای بهشت رفتن، اول باید بهشتی شد. تا آدم بهشتی نشود که نمی تواند به بهشت برود. بهشتی شدن عبور از سختی هاست.

حضرت فرمود که اینها وقتی در ارض مقدس نرفتند، به وادی تیه مبتلا شدند که شاید در سرزمین سینای فعلی بوده. حضرت فرمود اگر از خاکش کوزه درست کنند، ظرف درست کنند و در آن غذا بپزند، من نمی خورم. فرق می کند دیگر. حضرت فرمود بروید در ارض مقدس، «كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ» خدا برایتان نوشته اما نفهمیدند. حضرت موسی می گویند «كَتَبَ اللَّهُ» قطعی است و مال شماست. بروید و آنجا را بگیرید. بروید و این سرزمین را از دست اینها در بیاورید، این سرزمین مقدس مال شماست. این هجرت است دیگر. باید از محیط مصر هجرت کنند و همه تعلقاتشان را بگذارند. حضرت حداقل ششصد هزار نفر از بنی اسرائیل را با خودش آورده و می گوید: بروید و وارد سرزمین مقدس شوید. نرفتند و به وادی تیه مبتلا شدند، تا این که در وادی تیه حضرت موسی از دنیا رفتند. جالب این است که حضرت مأمور شد در وادی تیه هم با اینها باشد. اگر حضرت با اینها نمی ماند، عذاب نازل می شد. با آنها در وادی تیه ماند تا عذاب نازل نشود.

ما باید برای حفظ دین هجرت کنیم، ولی انبیاء هجرت می کنند چون می خواهند یک امتی بسازند و دین خدا را اقامه کنند. اگر می خواهید دین خدا اقامه بشود، باید بروید در ارض مقدس. آنجا می شود دین را برپا کرد، در سرزمین مصر امکانش فراهم نیست. هجرت هایی که انبیاء دارند، هجرت هایی که ائمه بزرگوار دارند، برای همین است. این هجرت ها یک ظاهر و یک غیب دارد؛ غیب این کارهایی که انبیاء می کنند، در دست ما نیست و از دست ما خارج است.

ذیل جنگ احد و داستان حمراء الاسد خدای متعال بیان می کند: «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى  ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»(آل عمران/179) خدای متعال شما را اینطوری رها نمی کند. پاک ها را از شما جدا می کند. خدای متعال کار را جوری سخت می کند که در احد منافق ها جدا می شوند. کار را سخت می کند تا معلوم می شود چه کسی منافق است. شب عاشورا حضرت این آیه را می خواندند. خوب و بدها را در عاشورا جدا می کند، «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى  ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ».

ولی یک لطیفه ای دارد «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ» شما را مشرف به غیب نمی کنیم، که ما با چه طرحی در پشت پرده داریم کار را جلو می بریم. پشت پرده دست شما نیست. پس ما چه کار کنیم؟ ما که طرح خدا را بلد نیستیم؛ «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ»، طرح ما دست انبیاست. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى  غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى  مِنْ رَسُولٍ»(جن/26-27) وقتی کسی را برای یک مأموریتی انتخاب کرد و بار روی دوشش گذاشت، پشت صحنه را هم به او نشان می دهد و می گوید شما باید این کار را بکنی و اینطوری به آنجا می رسی.

یک جایی در این کتاب جدیدی که از مرحوم آیت الله العظمی بهجت چاپ شده، دیدم که آنجا می گویند امام زمان قطعا زمان ظهور خودش را می داند. پرده غیب دستش است و می داند دارد چه کار می کند. خدای متعال غیبش را در اختیار همه قرار نمی دهد، ولی رسول که می خواهد یک طرح را جلو ببرد، باید پشت صحنه اش را هم ببیند. در سوره مبارکه دخان خدای متعال به حضرت موسی می گوید که شما بروید! بناست که فرعونی ها غرق بشوند، «وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً»(دخان/24) حالا حضرت شبانه بنی اسرائیل را می برد پشت دریا. او می داند چه می شود ولی بقیه که نمی دانند، باید به این پیامبر ایمان داشته باشند. اینکه چرا غیب حادثه ها به ما گفته نمی شود، علل متعدد دارد. یکی اش این است که اگر غیب حادثه ها را بدانند، دیگر امتحان برقرار نمی شود. امتحان همین است که با پیامبر خدا راه بروی. بگوید برویم پشت دریا، بروی پشت دریا. اگر فهمیدم که دیگر امتحان نیست.

علی ای حال این کارهایی که انبیاء و اولیاء خدا انجام می دهند یک غیب و یک شهود دارد؛ شهودش را همه می بینند، اما غیبش دست خدای متعال و دست انبیاست. لذا خدای متعال در قرآن وقتی داستان انبیاء را می گوید، گاهی به پیامبر توضیح می دهد و می گوید: «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ»(هود/49) داستان حضرت نوح را که می گوید، می گوید این خبر غیبی بود که به تو دادم. من مورخ نیستم که بیایم بگویم یک کشتی ای ساخت، من غیب حادثه را دارم می گویم. می گویم این پیامبر ما آمد، مأموریتش این بود، اینطوری صبوری کرد، نهصد و پنجاه سال صبر کرد و وقتی نسل ها جدا شدند و دیگر مومنی در نسل ها نبود، دعا کرد و بنا شد بساط را جمع کنند. این غیب واقعه است. داستان حضرت یوسف را وقتی در قرآن نقل می کند، در آیه آخر می فرماید این از اخبار غیبی بود که برای شما گفتیم. نه این که داستان حضرت یوسف غیبی بود، بلکه داستانش یک پشت پرده داشت و من پشت پرده اش را برای شما گفتم. آنها که می خواهند پشت پرده اش را بفهمند، باید از روی قرآن بخوانند.

داستان هایی که انبیاء و اولیاء الهی اداره می کنند، پشت صحنه و غیب دارد اما ما غیبش را نمی فهمیم. عاشورا یک غیبی دارد و سیدالشهداء علیه السلام می فهمند دارند چه کار می کنند. آنهایی هم که در این مسیر با حضرت همراه می شوند، کم کم یک پرده هایی برایشان کنار می رود. شب عاشورا وقتی کنار حضرت می مانند، حضرت پرده را کنار می زند و می گوید در رجعت برمی گردیم. طرح خودش را به آنها نشان می دهد و بعد از رجعت هم می گوید که جایگاه هایتان اینجاست. حضرت زینب سلام علیها می داند این داستان به کجا می رسد. در گودی قتلگاه به حضرت عرضه می دارد شما که بهتر می دانید اینطوری نمی ماند و اینجا حرم می شود. اصل حادثه آن صحنه غیبی اش است، ولی دست آدم نیست.

این داستانی که وجود مقدس علی بن موسی الرضا ارواحنا فداه به خراسان هجرت کردند، واقعا یک هجرت عظیمی است. پشت سرش اتفاقات بزرگی افتاده که ما بعد از 1200 سال یک خرده اش را می فهمیم، چون آشکار شده و دیگر غیب نیست. الان می فهمیم امام رضا علیه السلام چه کار کردند و چه تصرفی در عالم کردند. در این مسیر هجرت حضرت تا خراسان چه اتفاقاتی افتاده که به محل تشیع تبدیل شده است. این غیب دست کسی نیست. آن وقت آنهایی که با امام همراه می شوند و در طرح امام مأموریت پیدا می کنند، به اندازه خودشان پشت صحنه ها را می بینند.

آگاهی دادن نسبت به غیب هجرت ها

آن وقت که به یک شخصیتی مثل حضرت زینب سلام الله علیها در کربلا مأموریت می دهند، پشت صحنه را هم بهش می گویند. می گویند اینطوری است و کار به این جاها می رسد. نسبت به حضرت معصومه سلام الله علیها داستان همین است. این هجرت حضرت معصومه سلام الله علیها به قم یک ظاهر و یک باطنی دارد؛ غیبش همینی است که ما بعد از 1200 سال، یک خرده داریم می فهمیم که حضرت آمده اینجا ایستاده تا چه کار کند. امام رضا علیه السلام برای یک هدفی آمدند و امام زاده ها را با خودشان آوردند و مأموریت دادند که محورشان حضرت معصومه سلام الله علیها است.

این که حضرت می آمد تا برود دیدار در حد یک خواهر و برادر معمولی که شأن حضرت معصومه سلام الله علیها نیست. بله هیچکس به اندازه حضرت معصومه سلام الله علیها امام رضا علیه السلام را دوست نمی داشت. و هیچکس هم از دوری امام رضا علیه السلام به اندازه حضرت معصومه سلام الله علیها غصه دار نبود. این ابتلاء حضرت است. با همین ابتلاء هم عالم سیر می کند. هیچکس به اندازه حضرت زهرا سلام الله علیها در مصیبت سیدالشهداء علیه السلام غصه دار نیست و این غصه عالم را راه می برد و این عالم را تطهیر می کند. در زیارت نامه حضرت هست که این بلای حضرت معصومه سلام الله علیها است که باید دوری از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را آن طوری تحمل کنند و بعد فراق امام رضا علیه السلام را اینطوری تحمل کنند.

جایگاه حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

یک مأموریتی روی دوش حضرت است، در قم یک کاری دارند و آن کار را ما الان یک خرده اش را می فهمیم. حضرت آمدند، اینجا ایستادند و اینجا را به حرم اهل بیت تبدیل کردند؛ یعنی باب حرم اهل بیت با حضرت معصومه سلام الله علیها باز شده است. این روایت امام صادق علیه السلام خیلی حرف لطیفی است. حضرت فرمود حرم ما قم است «تُقْبَضُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى »(2) یک نکته ای است، یک بشارتی است، یک خبری است، یعنی می خواهید به حرم ما وارد بشوید، بابش حضرت معصومه سلام الله علیها است. حرم اینجاست، جنت اینجاست، ولی باب الجنه حضرت معصومه سلام الله علیها است. لذا حرم حضرت معصومه سلام الله علیها باب بهشت همه ائمه است، باب شفاعت همه ائمه است.

دیدید بعضی ها مثلا می گویند خواب دیدم یک باب، باب امام حسین علیه السلام است، یک باب، باب امام صادق علیه السلام است، حضرت معصومه سلام الله علیها در همه این ابواب حق شفاعت دارد. کسی می خواهد از وادی امام صادق علیه السلام به بهشت برود، اینجا یک بابی هست. از وادی امام رضا علیه السلام می خواهد برود، یک بابی هست. هر بابی هم حساب کتاب دارد. من این جمله امام صادق علیه السلام را اینطوری می فهمم که «بِأَجْمَعِهِم» در جمله «وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِم»  یعنی باب شفاعت همه ائمه است. هر امامی، یک باب خاصی دارد و از یک راهی مردم را می برد. درست است همه یک راه هست و یک طرح هست، ولی سابقون اصحاب امام صادق علیه السلام غیر از سابقون اصحاب سیدالشهداء علیه السلام اند. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»(واقعه/10) به تعبیر دیگر حواریون در روایت، همین هایی هستند که شهید شدند. حواریون امام صادق علیه السلام زراره است. اینها هم جزو «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» اند. هر امامی یک راهی را می رود و عده ای را با خودش می برد، بعد اینها را در قیامت از همان راهی که برده، به مقامت خود می برد.

«فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْن»  شاید معنایش همین است که حضرت معصومه سلام الله علیها از شفاعت همه ائمه نصیب دارد. از شفاعت امام رضا علیه السلام یک نصیب دارد، از شفاعت امام صادق علیه السلام یک نصیب دارد. این که فرمود حرم ما قم است یعنی ورود به حرم هر امامی از باب حضرت معصومه سلام الله علیها ممکن است. این که یکی از ابواب جنت در قم است، یعنی همین؛ می خواهی با امام رضا علیه السلام سیر کنی، از طریق حضرت معصومه سلام الله علیها ممکن می شود. می خواهی با امام صادق علیه السلام سیر کنی، از طریق حضرت معصومه سلام الله علیها ممکن می شود. الان شاگردان امام صادق علیه السلام دارند با حضرت معصومه سلام الله علیها در اینجا سیر می کنند. همینطور نیست؟ یعنی باب امام صادق علیه السلام که به روی شیعیان دارد باز می شود تا به معارف حضرت برسند، از طریق همین حوزه است. این برکت حضرت معصومه سلام الله علیها نیست؟ یعنی شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها نیست؟ مرحوم آقای بروجردی غیر از حضرت معصومه سلام الله علیها، از جای دیگری می گرفته؟!

تلقی حقیر این است که حضرت معصومه سلام الله علیها یک منزلتی از شفاعت نسبت به همه ائمه دارد. این که در حرم حضرت همه ائمه را زیارت می کنیم، شاید دلیلش این باشد که همه ائمه در این حرم حاضرند؛ همه جای عالم حاضرند، ولی این حضور، حضور خاص است. چطوری حاضرند؟ از طریق حضرت معصومه سلام الله علیها. این هم که به حضرت عرضه می داریم: «السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا أُخْتَ وَلِيِّ اللَّه» معنایش همین است؛ یعنی همه ائمه اینجا حاضرند. این رابطه، رابطه ظاهری نیست و الا به حسب ظاهری همه سادات این منزلت را دارند. یک رابطه خاصی بین ایشان با هر چهارده تا معصوم وجود دارد که در زیارت است به این شئون حضرت سلام می کنیم. هر شأنی سلامی دارد. «السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ» همه شئون در این وجود مقدس هست و همه در این حرم جمع اند، همه در این حرم زیارت می شوند و حضرت معصومه سلام الله علیها باب این بهشت است. از هر بابی بخواهی به بهشت بروی، از طریق حضرت معصومه سلام الله علیها ممکن می شود.

«فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْن»  من در ذهنم این بود که این زیارت یعنی همه چهارده معصوم این جا حاضر هستند منتها از طریق حضرت معصومه سلام الله علیها. یک موقع به آقازاده مرحوم آیت الله العظمی بهجت عرض کردم و گفتم من اینطور فکر می کنم. ایشان گفت پدر ما هم همین را می گفتند. خیالم راحت شد که ذهن ما خیلی کج نرفته است. حضرت معصومه سلام الله علیها جایگاهشان این است.

این هجرت یک هجرت دیگری است. وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم هجرت می کنند و با هجرتشان مدار کائنات عوض می شود. وقتی جبرئیل می آمد، مثل شاگرد محضر حضرت می نشست. این پیامبری که جبرئیل مثل شاگرد مقابلش می نشیند، هجرتش شبیه هجرت ما نیست. تازه ما الان نمی دانیم که حضرت اینجا دارند چه کار می کنند. ما فقط یک ظاهر را می بینیم. بعد از 1200 سال ظواهر تصرف حضرت را می بینیم که واقعا قم با حضرت معصومه سلام الله علیها قم شده است. در باطن حضرت چه کار کردند، ما چه می فهمیم! امام رضا علیه السلام دارند در ایران چه کار می کنند، نمی دانیم. الان هم ظواهر را می بینیم. حالا اگر کسی اهل سِرّ شد، ممکن است یک پرده باطن هم ببیند و ببیند نور حضرت در ایران و در عالم دارد چه کار می کند.

از طریق حضرت معصومه سلام الله علیها چه اتفاقی دارد اینجا می افتد؟ ظاهرش این است که اینجا به برکت وجود ایشان به کانون علوم اهل بیت و کانون معارف اهل بیت تبدیل شده است. حرم ائمه است دیگر. خیلی روی این تأمل بفرمایید که حرم ما قم است. اولا من از این روایت یک استظهاری می کنم. فرمود حرم جدم مدینه، حرم امیرالمومنین علیه السلام نجف و حرم ما یعنی حرم حضرت زهرا سلام الله علیها قم است و آدرس می دهند «تُقْبَضُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى»  اگر می خواهید به ما برسید، از این باب به بهشت بیایید. یک شفاعت مال معصومین است. این که خیلی واضح است که می گوید شفاعت است یعنی همه می توانند هر کسی از هر بابی می خواهد، برود اما از طریق حضرت معصومه سلام الله علیها راه کوتاه می شود، نزدیک می شود لذا این حرم یک نعمت بی نهایت بزرگی است که خدا در اینجا گذاشته و به خصوص به ما قمی ها عنایت کرده، اما متأسفانه تقریبا کسی قدرش را نمی داند. مرحوم آیت الله العظمی مرعشی می گویند هفتاد سال اولین کسی بوده که صبح به حرم می رفته است. ایشان یک چیزی می فهمیده است. ان شاء الله خدای متعال به ما توفیق بدهد از وجود مقدس ایشان کمال بهره را ببریم.

نتیجه استقبال مردم قم از حضرت معصومه سلام الله علیها

خب، با هجرت شان این اتفاق عظیم افتاد. مردم قم هم حالا درست است نمی دانستند که حضرت چه کار می کنند، ولی جلالت ایشان را فی الجمله فهمیده بودند و خوب استقبال کردند. این است که خیلی خوب واقع شده. یک موقعی یک بزرگواری می فرمود که همین قدر خیراتی که شما در شام می بینید، مال این است که بعضی از مردم شام وقتی اسرا را دیدند، احترام کردند، ترحم کردند و رقت قلب پیدا کردند، این مقدار برکات هم مال آن است. خدا یک عباداتی را دوست دارد و وقتی دوست داشت، همه چیز درست می شود. فرمود دو رکعت نماز مقبول بخوانی، بهشتی می شوی. کسی یک مادری دارد که نیاز به کمک دارد، یک شب تا صبح کنار او بیدار بماند، بارش بسته می شود. یک عباداتی را خدا دوست دارد و وقتی دوست داشت، مزدش بی نهایت است.

نتیجه این کاری که مردم قم در قبال حضرت معصومه سلام الله علیها کردند، همین شده که می بینید. این که می بینید ممتاز است، بخواهید یا نخواهید، همه بخواهند یا نخواهند، ممتاز است. الان همه تمرکز دشمن روی این است که این شهر را از شهر اهل بیت بودن بیاندازد، اما نمی تواند. بخواهد یا نخواهد، نمی تواند. این امتیاز اصلا گرفتنی نیست. این امتیاز مال این است که این مردم یک ادبی در مقابل ائمه کردند، ادبی در مقابل امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه سلام الله علیها کردند و این آثارش مانده و خواهد ماند. روایتی که فرمود «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُم»(3)  «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين»(اعراف/128)  معنی دارد. خدا یک مزدی به این مردم داده؛ این مراجع بزرگی که بودند از مرحوم حاج عبدالکریم و قبلش تا مرحوم آقای بروجردی و مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی و حضرت امام. اینها برکاتی است که به تفضل حضرت معصومه سلام الله علیها و به احترام این مردم به این شهر داده شده است. برای خدا کاری ندارد که آقای بروجردی بروند در شهر دیگر اما آورده و در اینجا ساکنشان کرده است.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 130

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 57، ص: 228

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 57، ص: 216