نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 30 فروردين 1403 - Thu, 18 Apr 2024

میلاد حضرت زهرا(س) در حرم حضرت معصومه / معنای کوثر؛ حضرت فاطمه، تداوم بخش نور هدایت پیامبر اکرم

متن زیر سخنرانی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که به تاریخ 31 فروردین سال 93 در ایام میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها برگزار شده است. ایشان در این جلسه اشاره می کنند که خداوند تمام برکات و خیراتی را که در عالم وجود دارد به وجود شریف پیامبر اکرم اعطا فرموده اند. اما با رحلت پیامبر اکرم از عالم دنیا انوار فیض و هدایت پیامبر قطع نمی شود بلکه برای همیشه تداوم دارد. دوحقیقت قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام عامل تداوم برکات وجود پیامبرند که خود نبی اکرم آن ها را معرفی نمود. ایشان ادامه می دهند که نکته مهم این جاست که ظرف نزول هر دو یک چیز است که عبارت است از وجود نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها. از یک سو می دانیم قرآن کریم در شب قدر نازل شد و آن حضرت در روایات به شب قدر معرفی شده است. از سوی دیگر آن حضرت مادر ائمه معصومین و مصدر نور ایشان است. اینک روشن می شود که معنی کوثر چیست و چرا دشمن پیامبر ابتر است. چون فاطمه زهرا عامل تداوم خیرات و برکات پیامبر است و با تجلی نور فاطمه زهراست که نور هدایت پیامبر قطع شدنی نیست.  

پیامبر اکرم دارنده تمام خیرات عالم

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد الله رب العالمین. و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنة علی اعدائهم اجمعین. خدای متعال هر خیری بوده یک جا به وجود مقدس نبی اکرم ص عنایت کرده است. خداوند نعمت های ظاهری را در اختیار کفار هم قرار می دهد. گاهی بیش از آن چه که به مومنین می دهد به حسب ظاهر دست کفار را در این دنیا باز می کند، حتی دیده اید خدای متعال در قرآن می فرماید که «وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ»(زخرف/33) اگر خوف آن نبود که همه مردم یک امت (کافر) بشوند خدای متعال به آن هایی که به خدای رحمان کافر هستند - شاید معنای این جمله این است بر سر سفره رحمت خدا نشسته اند و از سفره رحمت خدا می خورند اما به این خدای رحمان کفر می ورزند - آن قدر عطا می کرد که سقف خانه های شان را از نقره و جواهرات قیمتی بسازند. این آیه در روایت این طور معنا شده «لو لا ان یکون الناس امة واحدة» یعنی اگر این نگرانی نبود که شما مومنین تحمل نکنید و دین تان را از دست بدهید و با آن ها هم مسلک بشوید خداوند متعال به کفار در دنیا بیش از این امکانات می داد.

خدای متعال امکانات مادی را در اختیار همه می گذارد، اما گوهرهای قیمتی را فقط به بندگان خودش عطا می کند، به اندازه ای که بندگی بکنند از آن نعمت های خاص خدای متعال و به اصطلاح رحمت رحیمیه او برخوردار می شوند. لذا بهترین خیرات در نزد انبیا است. انبیا هستند که عبادت کردند، بندگی کردند و خدای متعال حقایق را به آن ها عطا کرده است لذا بقیه سر سفره انبیا می نشینند و امت ها از انبیا می گیرند. رزق ها که فقط رزق های ظاهری نیست، رزق های باطنی هم وجود دارد. خدای متعال در قرآن می فرماید «فلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ * أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا * فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا * وَعِنَبًا وَقَضْبًا * وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا * وَحَدَائِقَ غُلْبًا * وَفَاكِهَةً وَأَبًّا * مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ»(عبس/24-32) می فرماید وقتی سر سفره می نشینید به طعامتان نگاه کنید نظر کنید و ببنید این نعمت از کجا آمده؟ موحدانه بخورید، ما از آسمان باران را نازل کردیم، زمین را شکافتیم و برای شما این طعام ها را از زمین رویانیدیم. از دست خدا بگیرید و موحد باشید.

در روایتی امام باقر باطن آیه «فالْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» را چنین معنا کرده است: «ِعلمه الذي يأخذه، عمّن يأخذه»(1) طعام روح شما معارفی است که به قلبتان می رسد. ببنید علوم را از چه کسانی می گیرید اگر از دست های ظلمانی گرفتید خودتان هم تاریک و ظلمانی می شوید و اگر علمتان را از چشمه های نور گرفتید قلوبتان نورانی می شود. در کافی شریف روایت است امیرالمومنین علیه افضل صلوات المصلین در ذیل روایتی خودشان را معرفی می کند که ما اعراف هستیم - حالا این باید توضیح داده شود که ائمه اعراف هستند یعنی چه؟ - آن جا فرمودند که: «و لاسواء من اعتصم الناس به»(2) آن کسانی که دیگران به دامن آن ها چنگ زدند با آن کسانی که شما به دامنشان چنگ زده اید و از آن ها استمداد می طلبید یکسان نیستند. بعد حضرت در توضیح فرموند: «ذهب الناس إلى عيون كدرة يفرغ بعضها في بعض » دیگران به ظروف و چشمه هایی رو بردند که نمی جوشد. آن ها مثل ظرف هایی است که از این ظرف در آن ظرف می ریزید و هر ظرف هم به اندازه خودش آن آب را آلوده می کند. دیگران سراغ چنین ظرف هایی رفتند. «و ذهب من ذهب الینا» آن کسانی که رو به ما آوردند «إلى عيون صافية تجري عليهم بإذن الله تعالى» به سرچشمه های زلالی رو آورده اند که به اذن پروردگارش جاری است «لا نفاد لها ولا انقطاع» هیچ پایانی هم ندارد. وجود و علم ما یک سرچشمه جوشان زلال بی منتها است.

پس طعام های ما فقط این طعام جسم مان نیست. ما بیش از این که جسم مان طعام بخواهد روح ما نیاز به طعام دارد. طعام روح ما علم و معارف الهی است. خدای متعال معارف، علوم، حقایق و رزق های معنوی و باطنی را از سرچشمه انبیا جاری کرده، لذا همه سرسفره انبیا مهمان هستندحالا آن چه خدای متعال به همه انبیا و اولیا عنایت کرده، یک جا کامل ترش را به وجود مقدس رسول الله (ص) عنایت کرده است. گرچه سخن دقیق تر این است که هر چه همه انبیا دارند از دست نبی اکرم می گیرند. صریح مطلب که در معارف اهل بیت آمده این است که به هیچ پیغمبری هیچ حقیقتی عطا نمی شوند الّا این که از دست وجود مقدس نبی اکرم (ص) می گیرد و به امت خودش می رساند. ولی حالا گاهی در یک مقام پایین تری روایات این طور توضیح می دهند که هر چه خدای متعال به همه انبیا عطا کرده به وجود مقدس نبی اکرم یک جا عطا کرده است. در کافی شریف این حدیثی می فرماید که مردم «يمصّون الثماد»(3) این آب های اندک را با اشتها می نوشند ولی «و یدعون النهر العظیم» نهر عظیم را رها کردند. به حضرت عرض کرد نهر عظیم چیست؟ فرمود: نهر عظیم وجود مقدس رسول الله (ص) است، او سرچشمه همه حقایق اند، همه حقایق از وجود ایشان جاری است، هر مومن و موحدی، هر ولی کاملی به مقامی رسیده از چشمه وجود مقدس نبی اکرم سیراب شده است.

این کوثری که در روایات مکرر آمده که حوضی است در قیامت که مومنین وارد بر آن می شوند و می نوشند که در روایات فرمود به مومنین - در همین دنیا وقتی هنوز از دنیا بیرون نرفته اند- و محبین امیر المومنین در همین دنیا از کوثر شان نوشانده می شود، ظاهرش یک نهر عظیم است ولی باطنش معارف و حقایق است. کسی که از این سرچشمه کوثر می نوشد و به دست امیرالمومنین سیراب می شود از حقیقت توحید سیراب می شود در فراز آخر دعای ندبه می خوانیم: « وسقانا من حوض جده بِكَأْسِهِ وَ بِيَدِهِ رَيّاً رَوِيّاً، هَنيئاً سائِغاً، لا ظَمَاَ بَعْدَهُ» اگر کسی از این چشمه به دست امام زمان بخورد از حقیقت توحید سیراب می شود، تشنگی و عطش از او برداشته می شود. این حوض کوثر را خداوند متعال به وجود مقدس نبی اکرم عطا کرده و همه حقایق به دست نبی اکرم است.

دو حقیقتی برای تداوم برکات وجود پیامبر(ص)

حالا خدای متعال دو تا حقیقت را به وجود نبی اکرم عطا کرده که ادامه خیرات و برکات وجود مقدسش از طریق این دو سرچشمه است. اگر این دو نباشد ادامه نبی اکرم در عالم قطع می شود. حدیثی نورانی که همه شما مکرر خوانده اید و فریقین سنی و شیعه در مجامع روایی شان شاید به حد تواتر نقل کرده اند یعنی صدورش از حضرت قطعی است این است: «انی تارک فیکم الثقلین»(4) وقتی وجود مقدس رسول الله (ص) در این دنیا نزول اجلال کردند و فرود آمدند و همه عالم را با نور خودشان نورانی کردند، یعنی وقتی متولد شدند - در زیارت از راه دور حضرت هست «باَنْ کَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتارِ، وَاَلْبَسْتَ حَرَمَکَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوارِ»(5) با تولد ایشان حجاب ها برداشته شد، عالم نورانی شد و حرم الهی پوشیده به نور شد. وقتی این وجود مقدس می خواستند رحلت بفرمایند فرمودند من می روم ولی دو چیز بین شما باقی می گذارم، یعنی ادامه وجودی من در این دو چیز است یکی کتاب الله و دیگری عترت. هر چه خدای متعال به نبی اکرم عنایت کرده در این دو حقیقت باقی مانده، یکی قرآن است یکی هم اهل بیت علیهم السلام که همه حقایق در این دو باقی هستند.

حقیقت اول؛ قرآن

قرآن به تعبیر روایات سرچشمه نور الهی است. «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»(ابراهيم/1) ای پیامبر ما، این کتاب را بر قلب مطهر شما نازل کردیم و شما ظرفی هستید که قابل هستید قرآن در آن نازل بشود تا شما به وسیله این کتاب مردم را از ظلمات به سمت نور بیرون ببرید. لذا درجات ما در معرفت خدای متعال، درجات نورانیت مومنین، درجات توحیدشان و درجات ایمان شان به اندازه درک حقایق قرآن است. این مطلب با عبارات مختلف در روایات ما بیان شده است. گاهی فرموند درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است لذا در روز قیامت به انسان می گویند «اقرأ و ارقَ»(6) یعنی بخوان و بالا برو. هر قدر قرآن بلدی و قرآن در تو محقّق شده درجه داری. البته حفظ ظاهری کافی نیست خیلی خوب است ولی کفایت نمی کند. چون این حفظ ممکن است در اول عالم برزخ با سختی جان کندن از آدم گرفته بشود و هر چه بلد است از یادش برود. به اندازه ای که قرآن در آدم محقق شده و لباس تحقق در انسان پوشیده، قلب انسان نورانی به نور آیات قرآن شده باشد می تواند بالا برود. هر چه انسان بتواند از نور قرآن بهره مند بشود درجه پیدا می کند. در بهشت درجات ایمان انسان و درجات انسان در توحید و معرفت خدای متعال به اندازه آیات قرآن است.

قرآن یک حقیقت است که خدای متعال به این وجود مقدس عطا کرده که سراسر نور است و برای این که یک مومن به توحید و معرفت برسد باید دستش به قرآن برسد. آیات بینات قرآن همه آیات توحید و معرفت خدای متعال است و بینات و واضح هم هست. اگر کسی بخواهد به توحید ناب و حقیقی دست پیدا کند باید به قرآن راه پیدا. پس این یک عطیه که خدای متعال به این وجود مقدس عطا کرده است که یک سرچشمه نور است. سراسر قرآن نور است، این تعبیری است که در خود قرآن در باب این کتاب با عظمت به کار رفته است: « وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(شوری/52)سراسر نور است ما این نور را در قلب شما نازل کردیم «نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا» هر بنده ای از بندگانمان را که بخواهیم با چراغ قرآن و نور قرآن هدایت می کنیم. قرآن آن نوری است که بر قلب نبی اکرم نازل شده و همه موحدین با این کتاب نورانی می شوند. همه معارف نوراند و سرچشمه این نور قرآن است که به حضرت عطا شده است.

حقیقت دوم؛ اهل بیت عليهم السلام

حقیقت دیگری که خدای متعال به نبی اکرم عطا کرده، به واسطه نبی اکرم در عالم دنیا تنزل پیدا کرده ائمه علیهم السلام هستند، والا این حقایق در عالم دنیا نمی آمد. ائمه علیهم السلام که سراسر وجودشان خیر و نور است و هر کسی هدایت می شود به دست آن ها هدایت می شود صراط مستقیم و راه بندگی خدا هستند. آن ها به تعبیر روایات طریق محبت و صراط معرفت اند. هر کسی بخواهد به معرفت برسد باید از وادی ولایت آن ها عبور کنند. معصومین علیهم السلام صراط قرب به خدای متعال هستند. هر کسی به درجه ای از درجات معرفت می رسد باید در این وادی حرکت بکند. اگر در این وادی حرکت کرد به قرب می رسد. ائمه به تعبیر روایات باب الله و جَنب الله اند. باب وادی توحید از محیط ائمه گشوده می شود. هر کسی وارد وادی توحید می شود باید از این باب وارد شود. هر پیغمبری و هر مومنی به وادی توحید راه پیدا می کند باید از اینجا وارد بشود.

«انا مدینة الحکمة و علیّ بابها»(7) «انا مدینة العلم و علیّ بابها»(8) «انا دارالحکمة و علیّ بابها» تعابیر در روایات مختلف است. حضرت فرمودند من شهر حکمت هستم، من خانه حکمت هستم. البته منظور از این خانه، خانه های گلی نیست. وجود مقدس نبی اکرم شهر حکمت است به تعبیر قرآن بلد الامین است هر کس وارد این بلد شد در وادی ایمن وارد شده، هیچ خطری او را تهدید نمی کند و دست شیطان و دشمنان خدا به او نمی رسد. کسی که وارد محیط ولایت نبی اکرم شد وارد وادی ایمن شده، هیچ خطری و هیچ عذاب و رنجی او را تهدید نمی کند. فرمود: «و علیّ بابها» هر کس می خواهد وارد این وادی بشود از اینجا باید وارد بشود.

پس دومین خیری که خدا به حضرت عطا کرده این است که به دست نبی اکرم و به واسطه آن حضرت، ائمه در عالم دنیا تنزل پیدا کردند. و اگر حضرت نمی آمد اهل بیت هم در عالم نمی آمدند. واسطه نزول این حقیقت هم وجود مقدس رسول الله است که این نعمت الهی وجود مقدس امیرالمومنین و اهل بیت است که حقیقت نعمت اند و محیط ولایت آن ها دارالحیَوان و سرچشمه حیات است. هر کس وارد محیط ولایت شد به حیات طیبه می رسد و زنده می شود. هر کس بیرون این وادی بود مرده است و فقط در قالب زنده هاست. هر کس وارد محیط ولایت آن ها شد می شود انسان، می شود «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ»(نور/37) می شود جزو شخصیت هایی که دائم مشغول به حضرت حق اند.

هر کسی هم بیرون ولایت آن ها بود اشباه الرجال است، فقط ظاهرش آدم است باطنش آدم نیست. لذا روز قیامت وقتی پرده ها کنار می رود و باطن ها آشکار می شود قرآن می فرماید: «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا»(نبأ/18)حضرت ذیل این آیه فرمودند امت من در ده صورت محشور می شود و حیواناتی را نام بردند که در قالب این حیوانات محشور می شموند. یک عده هستند که در قالب انسان محشور می شوند آن ها کسانی هستند که وارد خانه های اهل بیت شدند «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»(نور/36) آن ها انسان اند و مابقی اشباه الرجال اند صورتشان صورت رجال است. امیر المومنین در یک سخنرانی فرمودند: «یا اشباه الرجال و لا رجال»(9) ای کسانی که صورت تان صورت مردم و آدم است ولی باطن تان آدم نیست. بنا بر این کسی که وارد محیط ولایت معصوم می شود آدم است و تا وارد نشده اشباه الرجال است.

این محیط ولایت و ائمه علیهم السلام به واسطه نبی اکرم تنزل پیدا کردند و ادامه وجود نبی اکرم هم در این ائمه علیهم السلام و قرآن است. قرآن به پیامبر فرمود: «إنما أنت منذر و لكل قوم هاد»(رعد/7) شما منذر همه عالم هستید و عالم را بیدار کردید ولی هر قوم و جمعیتی یک هادی دارد که هدایت به وسیله او به آن جمعیت می رسد. روایت فرمود منذر وجود مقدس رسول الله (ص) هستند، هادی ما ائمه هستیم. هدایت نبی اکرم به وسیله ائمه به امت ها می رسد. لذا اگر کسی دستش به امامی نرسد از هدایت نبی اکرم برخوردار نیست. معنای روایت «مَنْ ماتَ وَلَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً»(10) همین است که اگر کسی در دنیا دستش به امام رسید موتش موت نبی اکرم است. یعنی برزخش برزخ نبی اکرم است همین که می میرد در دامن نبی اکرم است. اگر کسی دستش به امام نرسید (ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّة)ً وقتی می میرد به وادی ولایت کفار می رود مات مَيْتَةً کفر و نفاق، زیر چتر ائمه کفر می رود. اگر کسی دستش به امام رسید به هدایت نبی اکرم رسیده وقتی می میرد حیاتش حیات نبی اکرم است موتش هم موت نبی اکرم است وارد برزخ نبی اکرم می شود. در آن عالم شعاعی از عالم نبی اکرم در قبر و برزخش بر او می تابد.

پس این دو چیز را خدا به این پیامبر داده که همه خیرات هم در این دو خلاصه می شود یکی اهل بیت و یکی قرآن. هدایت نبی اکرم به وسیله اهل بیت می رسد اگر قرآن هم نوری است که خدا به نبی اکرم داده باز به واسطه ائمه به مردم می رسد. کسی که پشت به امام کند از قرآن هم محروم است و نور قرآن به او نمی رسد. خدای متعال در قرآن می فرماید همه آن ها آیات بینات اند ولی«فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنکبوت/49) این ایات قرآن، بین دو جلد قرآن نیستند بلکه در سینه ائمه است که خدای متعال علم الهی و علم قرآن را به آنان داده است. پس اگر کسی بخواهد به قرآن هم برسد باید به امام برسد. گاهی می فرماید این قرآن که سراسر نور است همه عالم می توانند با آن هدایت شوند «هدیً للناس»(بقره/158)هم همه مردم می توانند با آن هدایت بشوند و هم «هدیً للمتقین»(بقره/2) است. اگر مردم یک درجه بالا آمدند و متقی و مومن شدند باز قرآن یک هدایت بالاتری برای آن ها دارد و همین طور درجات بالاتر هدایت قرآن.

خدای متعال با همین قرآن که سراسر نور و هدایت است یک عده را گمراه می کند. اما آنهایی که با قرآن اضلال می شوند چه کسانی هستند؟ «الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ»(بقره/27) آن ها که این دو کار را می کنند: یکی عهد خدا را نقض می کنند و می شکنند. با خدا عهد بستند و عهد خدا را نقض می کنند، دوم رشته ای را که خدا دوخته تا به آن گره بخورند آن رشته را می برند. وقتی آن عهد را نقض کردند و از آن رشته بریدند قرآن آن ها را گمراه می کند. طبق روایات آن عهد، عهد ولایت است. ما با خدا عهد بستیم در وادی ولایت امیر المومنین حرکت کنیم و رشته امام را بگیریم و به امام پیوند بخوریم. برخی زندگی خودشان را از امام جدا کردند و عهدشان را با خدا و امام شکستند، قرآن آن ها را گمراه می کند.

حضرت فاطمه، ظرف نزول قرآن و اهل بیت

همه 124 هزار پیغمبر مقدمه بودند که این پیامبر بیاید و حقیقت را بیاورد. نبی اکرم دو چیز با خودشان آوردند قرآن و اهل بیت علیهم السلام. این دو حقیقت را هم خودشان باقی گذاشتند. می دانید رسیدن به قرآن و هدایت نبی اکرم هم از طریق اهل بیت ممکن است. این مطالب مقدمه بود مطلب آخر را عرض کنم. این دو حقیقت و دو سرچشمه نور و هدایت و دو نعمت عظیمی که خدای متعال به واسطه نبی اکرم به همه بخشیده و همه انبیا و اولیا مدیون آن دو هستند هم قرآن و هم ائمه ، در ظرف وجودی فاطمه زهرا به نبی اکرم اعطا شده است.

فاطمه(س) حقیقت لیله القدر

اما در مورد قرآن که فرمود ای پیغمبر ما « انا انزلناه فی لیلة القدر * و ما ادراک ما لیلة القدر» ما قرآن را در ظرف شب قدر بر وجود شما نازل کردیم. آن گاه بحث از عظمت شب قدر است. قرآن که خودش تمام عظمت را دارد و کتاب الله است و خدای متعال در این کتاب تجلی کرده است «لقد تجلى الله لخلقه في كلامه»(11) اگر چشم شما باز شد جلال و جمال الهی را در قرآن می توان مشاهده کرد. سوره قدر از قرآن با این عظمت منصرف می شود «و ما ادراک ما لیلة القدر» پیغمبر ما چه می دانی شب قدر چیست؟ وارد توصیف شب قدر می گردد. در تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی ذیل سوره قدر و آیه مذکور این روایت از وجود مقدس امام صادق علیه السلام نقل شده است که «الليلة فاطمة و القدر الله» فاطمه حبیبه خدا و سرّ الهی است. بنا بر این لیله القدر یعنی فاطمة الله. حال باید معنا بشود فاطمة الله یعنی چه؟ فاطمه از همه خلائق بریده است و ربط با حضرت حق دارد. فطم یعنی جدا شدن، فاطمه یعنی جدا شده، همه کائنات از او جدا هستند.

خدای متعال قرآن را در ظرف وجود مقدس حضرت زهرا(س) از عالم والا تنزل داده تا قلب نبی اکرم. توضیح بقیه شب قدر بماند که به چه معناست: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»(قدر/4) همین یک کلمه ظرف نزول این کتاب مقدس و عظیم از محضر خدای متعال تا قلب نبی اکرم که همه کتب انبیاء و همه علوم انبیاء به نحو جامع و بسیار کامل تر در این کتاب هست، وجود مقدس فاطمه زهرا است. لذا باید گفت درجات کمال ما در توحید به اندازه درک مقامات شب قدر است. هر چه در مقامات شب قدر پیش برویم موحد می شویم، «خیر من الف شهر» هم یعنی همین، اگر شما بتوانید شب قدر و مقامات شب قدر را درک کنید از هزار ماهی که شب قدر در آن نباشد و عبادت بکنید افضل است. فرمود شب قدر وجود مقدس حضرت زهرا است «من عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر»(12) هر کس حضرت زهرا را بشناسد شب قدر را درک کرده است.

«شهر رمضان الذی اُنزل فیه القرآن»(بقره/185) قرآن این سفره الهی، سفره ای که در آن توحید و معارف و همه حقایق و کمالات در این سفره است در ماه رمضان نازل شده است. چون قرآن در ماه رمضان نازل شده دسترسی به قرآن در ماه رمضان آسان است. هر ماه رمضانی که می آید یک نسیمی از قرآن می وزد، یک دری به سوی قرآن گشوده می شود، لذا تلاوت یک آیه قرآن در ماه رمضان ثواب یک ختم قرآن دارد. حال اگر کسی به شب قدر که همه قرآن در آن نازل شده راه پیدا کند به همه مقامات قرآن راه پیدا می کند. پس سیر در درجات قرآن سیر در درجات شب قدر و سیر در مقامات شب قدر، سیر در مقامات حضرت زهرا است. البته حضرت امام صادق بلافاصله یک هشدار تند هم دادند: «و إنما سميت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها»(13) فاطمه نامیده شده چون همه خلائق از معرفت او جدا هستند. زود طمع نکنید که حقیقت حضرت زهرا به دست بیاید.

حقیقت حضرت زهرا در هر سال یک بار در عالم در شب 23 ماه رمضان تجلی می کند، آن می شود شب قدر. اگر یک گردی از آن شب قدر به وجودتان بنشیند بس است. در شب 23 ماه رمضان که حقیقت شب قدر که حضرت زهرا هستند یک تجلی می کنند. مثل خورشید که هر روز طلوع می کند، طلوع خورشید امروز غیر از دیروز است و غیر از طلوع روز بعد است. هر شب قدر حضرت زهرا یک تجلی و یک طلوع می کند. اگر یک گرد از آن تجلی حضرت زهرا در شب 23 به انسان بنشیند یک شعاعی یک پرتوی از حضرت زهرا به قلب انسان بتابد می شود شب قدر ما، و الا شب قدر حقیقی برای نبی اکرم است. ظرف نزول همه قرآن بر نبی اکرم است. همه قرآن که رزق ما نیست، مگر ما همه گندم های زمین را می توانیم بخوریم که همه قرآن دست ما باشد. همه گندم های روی زمین برای ما نیست، یک نانش برای ما است.

آن قلبی که همه قرآن را در خود جای می دهد قلب نبی اکرم است. فرمود «انما یعرف القرآن من خوطب به»(14) قرآن را مخاطبینش یعنی اهل بیت می فهمند. یک گردی از قرآن به شما می رسد یک نمی از دریای قرآن به شما می رسد همان سهم می شود شب قدر. پس حضرت زهرا ظرف نزول همه قرآن بر قلب وجود مقدس نبی اکرم است و هر شب 23 ماه رمضان یک تجلی می کند می شود شب قدر آن سال برای امام آن سال. آن وقت یک جلوه، یک گردش یا یک شعاعش هم به ما می تابد مثل یک وقتی که خورشید طلوع می کند یک پرتوی آن در خانه ما می تابد. البته به شرط این که پنجره خانه مان را رو به خورشید ساخته باشیم این پنجره را هم باز کنیم. بعضی ها همه پنجره های خانه شان در روز باز است لذا درون خانه آن ها هم روشن می شود. بعضی ها دربند اول شان پنجرش باز است دربند دوم پنجره آن بسته است، تاریک است باید همه دربندهای خانه ما رو به حضرت زهرا باز شود تا به حقیقت قرآن و حقیقت شب قدر برسیم.

پس حضرت فاطمه همه مقامات شب قدر و ظرف نزول همه قرآن هستند، منتهی شب قدر نبی اکرم اند. شب قدری که خدا به حضرت عطا کرده و در آن شب قدر همه حقیقت قرآن را بر قلب حضرت نازل کرده وجود مقدس حضرت زهرا است که جان نبی اکرم است «روحی التی بین جنبَی»(15) فرمود روح من که بین دو پهلو و دو جانب من است حضرت زهرا است. از شما سوال می کند دو جنب حضرت رسول کجاست؟ یک جنب حضرت رسول خدای متعال است یک جنبش همه کائنات. از خدای متعال می گیرد به کائنات می بخشد. آن روحی که بین دو جنب نبی اکرم است حضرت زهرا است که همه حقایق در این روح است. همه حقایق قرآن که در روح نبی اکرم و در جان او است همان حضرت زهرا است. لذا مشکات که ظرف نزول قرآن است هم به قلب نبی اکرم و هم به حضرت زهرا تفسیر شده است.

خدای متعال قرآن را به نبی اکرم داد و به وسیله آن همه را هدایت می کند «لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم»(ابراهیم/1) این قرآن به نبی اکرم در شب قدر در ظرف حضرت زهرا عطا شده که این شب قدر هر سال یک بار تکرار می شود و یک تجلی می کند یک شعاعش در خانه ما بیفتد به شب قدر رسیدیم و می شود خیر من الف شهر. اصل آن تکرار هم برای امام زمان است نه برای ما. این خورشید که می تابد برای امام زمان است به ما یک شعاعش می‎رسد و این می شود شب قدر ما و این یعنی حضرت زهرا.

خروج انوار ائمه از نور فاطمه

اما دومین فیضی که وجود مقدس حضرت رسول الله (ص) آوردند ائمه است و ائمه انوار الهی که در روایت کافی شریف است از ابوخالد کابلی امام باقر (ع) «يا أبا خالد النور والله الائمة من آل محمد صلى الله عليه وآله إلى يوم القيامة، وهم والله نور الله الذي أنزل، وهم والله نور الله في السماوات وفي الارض»(16) نور الهی در همه کائنات ائمه هستند. این است که امام رضا فرمودند: «الامام كالشمس الطالعة المجللة بنورها للعالم، وهي في الافق بحيث لا تنالها الايدي والابصار»(17) امام آن خورشید طلوع کرده در افق عالم است که همه عالم را با نور خودش روشن کرده ولی خود امام در افق اعلای عالم است و هیچ چشم و هیچ دستی نمی تواند آن را شکار کند حتی ملائکه و حتی مقربین ولی نورش به همه عالم می رسد.

این ائمه که نور الله هستند گاهی یک جلوه و شعاع شان روی قلب مومن بیفتد قلب مومن مثل روز روشن می شود «و هم و الله ينورون قلوب المؤمنين» آن ها قلب مومن را روشن می کنند. «لَنور الامام في قلوب المؤمنين أنور من الشمس المضيئة بالنهار» نور امام در قلب مومن از خورشید در روز، روشن تر است از آفتاب روشن تر است لذا مومن خود می شود مشکات نور، وقتی نور امام در قلبش بیفتد می شود چراغدان. بقیه باید نور امام را از او بگیرند فرمود شما نور امام را باید از مومن بگیرید چون نور امام در مومن می افتد و مومن مثل ماه می شود چون شما نور خورشید را از ماه می گیرید. پس ائمه نور الله اند. این نور الله یک شعاعش در سلمان می افتد سلمان خودش می شود چراغدان و مشکات. وجودش سراسر نور می شود. یک شعاع امیرالمومنین در وجود این سلمان افتاده لذا او می شود شیعه، یعنی شعاع وجود امیر المومنین(ع).

این ائمه علیهم السلام که نور الله اند در عالم درخشیده، عالم را روشن کرده اند این ائمه نورشان به واسطه حضرت زهرا تنزل پیدا کرده است. این روایت را مکرر خوانده ایم که به حضرت عرض کرد چرا مادر بزرگوارتان را زهرا نامیدند؟ این هم خیلی روایت عجیبی است فرمود حضرت زهرا عندالله تبارک و تعالی نُه نام دارد. این کلمه عند الله خیلی عجیب است. گاهی در روایت است نام حضرت زهرا در نزد زمینیان فاطمه است در نزد عالم ملائکه منصوره است. اگر مجال بود روایات را می خواندم و بحث می کردم که نام در نزد خدا یعنی چه؟ اصلا اسم چیست؟ اسم آدم یعنی چه؟ اسم که لفظ نیست. آن وقت اسم عندالله یعنی چه؟ اسم عند الله نام عند الله یعنی چه؟

امام صادق فرمود مادر ما نُه نام عندالله دارد، یکی از آن ها زهرا است. وقتی از امام صادق سوال شد چرا مادر شما «زهراء» نام گرفت، در پاسخ فرمود: «لان الله عز وجل خلقها من نور عظمته فلما أشرقت أضاءت السماوات والارض بنورها وغشيت أبصار الملائكة وخرت الملائكة لله ساجدين و قالوا: إلهنا وسيدنا ما هذا النور فأوحى الله إليهم هذا نور من نوري وأسكنته في سمائي خلقته من عظمتي أخرجه من صلب نبي من أنبيائي أفضله على جميع الانبياء وأخرج من ذلك النور أئمة يقومون بأمري يهدون إلى حقي وأجعلهم خلفائي في أرضي بعد انقضاء وحيي».

 خدای متعال مادر ما را از نور عظمت خودش آفرید، هیچ حجابی نبود. گاهی نور مومن با هزار تا حجاب آفریده می شود، هزار تا واسطه بین او خداست. این نور بر سموات و ارض تابید همه کائنات را روشن کرد. این خورشید طلوع کرد و همه سموات و ارض را روشن نمود. ملائکه خودشان از نور هستند این نور حضرت زهرا حجاب نوری شد و این قدر عظمت داشت هم شان بی اختیار در مقابل خدا سجده کردند. این ها هر کدام یک کتاب حقیقت است. وقتی تجلی نور حضرت زهرا تابید به خدای متعال عرض کردند این نور چه بود؟ ما تا حالا ندیده بودیم. فرمود: از نور خود من است، از عظمت خودم بی حجاب آفریده شده. این ها واقعا مقامات فوق العاده ای است. قرارگاه این نور هم در آسمانی است که منسوب به خود من است (سمائی) نه سماء و آسمان بالای سر شما، در آسمان حقیقی که دیگر مقامی بالاتر از آن نیست. این است معنی اسم عند الله. وقتی بنا است این نور در عالم دنیا بیاید باید پیغمبر خاتم به معراج بروند، تا به معراج نروند این نور به ایشان منتقل نمی شود. آن جا وقتی از عالم انبیاء عبور می کنند یک مهمانی خلوت، خدای متعال با این پیغمبر دارد آن جا در آن اطعامی که به حضرت می کنند نور حضرت زهرا را به ایشان می دهند. این مهمانی خاص نبی اکرم در معراج است که خدای متعال نور در حضرت زهرا به به ایشان عطا کرده است. بعد فرمود از این نور انوار ائمه را بیرون می آوردم. خیلی تعبیر بلندی است حضرت مصدر تنزل جسم ائمه نیست جسم ائمه هم از عالم نور است فوق العاده است ولی حضرت زهرا مصدر تنزل نور ائمه است( اُخرج منه انوار ائمتی). لذا در یک روایتی دارد آمده است خدای متعال فاطمه را فاطمه نامید چون وقتی این وجود مقدس به دنیا آمد و از نور ایشان نور ائمه خارج می شود دیگر دشمنان از این که بتوانند در دستگاه نبی اکرم نفوذ کنند مایوس شدند و طمع آن ها را برید و قطع کرد.

بنا بر این خدای متعال دو چیز به پیغمبر داده است که سرآمد همه نعمت ها و خیرات است: قرآن و اهل بیت علیهم السلام. همه مقامات قرآن و مقامات اهل بیت در وجود مقدس حضرت زهرا (س) در این عالم تنزل پیدا کردند. لذا ادامه وجودی مقدس نبی اکرم به حضرت زهرا است و حضرت زهرا کوثر خدای متعال به نبی اکرم می شود. پس وقتی می گوید ای پیغمبر ما شما ابتری و ادامه نداری، مقصود ادامه نسل ظاهری نیست بلکه ادامه نبوت، ادامه هدایت و ادامه نور نبی اکرم مقصود است.به پیامبر گفتند اگر شما بروید نورت هم قطع می شود. خدا می فرماید بی خود می گویند تو کوثر داری. حضرت زهرا آن کوثری است که دو حقیقت از طریق او در عالم جاری می شود و می ماند یکی قرآن و یکی اهل بیت علیهم السلام.

آن گاه وقتی امام زمان ظهور می کنند به واسطه امام زمان که از طریق حضرت زهرا به پیغمبر داده شده، نور پیامبر تجلی می کند: «و َالشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا * وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا» قسم به خورشید و پرتوی آن و ماه و روزی که خورشید را تجلی می دهد فرمود این خورشید، وجود مقدس رسول الله(ص) است. وقتی امام زمان ظهور می کند همان نهاری (روز) است که نور نبی اکرم را تجلی می دهد. پس همه خیراتی که به نبی اکرم عطا شده از طریق وجود مقدس فاطمه زهرا بوده، ادامه نبی اکرم از طریق حضرت زهرا است. ائمه از طریق حضرت زهرا هستند تا امام زمان که نور نبی اکرم به وسیله امام زمان در عالم ساطع می شود. آن وقت معلوم می شود که این کوثر چیست.

امام زمان آن کلمه غیبی است که خدای متعال به نبی اکرم عطا کرده و تثبیت نبوت نبی اکرم با این کلمه غیبی است و این کلمه غیبی از مصدر حضرت زهرا در این عالم آمده، از طریق حضرت زهرا و از مصدر جلال حضرت زهرا در این عالم تجلی کرده است و به واسطه ایشان در این عالم تنزل پیدا کرده است. ما دیگر مقامی بالاتر از این نداریم. گرچه این مقام هم برای ما قابل فهم نیست و مقام حضرت زهرا فوق فهم ما است.

پی نوشت ها:

(1) وسائل الشيعة، ج 27، ص: 65

(2) بحار الانوار، ج24، ص 253

(3) اصول کافی، ج1، باب ان الائمه ورثه العلم، حدیث6

(4) وسائل الشيعة، ج 27، ص: 34

(5) بحارالانوار، ج97، ص 185

(6) تفسیر الامام العسکری، باب فضل سوره البقره

(7) وسائل الشیعه، ج27 ، ص 77

(8) وسائل الشیعه، ج27 ، ص 34

(9) نهج البلاغه، خطبه جهاد

(10) وسائل الشیعه، ج16، ص 246

(11) عوالي اللآلي، ج4 ،ص40

(12) بحار الانوار، ج 43، ص 65

(13) همان

(14) وسائل الشیعه، ج27 ، ص185

(15) بحار الانوار، ج 27، ص 63

(16) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

(17) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 200