نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

شهادت امام كاظم در حسينيه حق شناس/ معصومین؛ بندگان خدای متعال، شاهدان امین او و شفیعان عالم دنیا و بعد از آن

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 3 اردیبهشت ماه 96 است که به مناسبت شهادت امام کاظم علیه السلام در مدرسه آیت الله حق شناس رحمۀ الله علیه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، وجود مقدس ائمه علیهم السلام دارای شئون بسیاری هستند. مثل بندگی خداوند متعال و اینکه اسماء و صفات الهی در آن ها بروز و ظهور دارد. یکی دیگر از شئونی که در زیارت جامعه کبیره هم به آن اشاره شده این است که همه ائمه نسبت به ظاهر و باطن و نیات ما شاهد و گواه هستند و هرچه که انجام می دهیم به رویت آن ها می رسد. نکته ای که اهمیت دارد امانت داری ایشان نسبت به آن چه که از ما می بینند، می باشد. همه آن ها محرم اسرار هستند و همواره در جهت اصلاح و درمان عیوب مانند پزشکی حاذق عمل می کنند. شفاعت و دستگیری امام منوط به دنیا و راه های صعب العبور آن نمی شود بلکه در عالم برزخ و آخرت هم همواره در کنار ما هستند و پیوسته در جهت نجات انسان ها تلاش می کنند.

شئون ائمه علیهم السلام

أعوذ بالله من الشياطين الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنه الله علي اعدائهم أجمعين. «اَنْتُمُ الصِّراطُ الاَقْوَمُ وَ شُهَداءُ دارِالْفَناءِ وَ شُفَعاءُ دارِالْبَقاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الآيَةُ الَمخْزُونَةُ وَ الاَمانَةُ الُمحْفُوظَةُ وَ الْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ» مهم ترین شأنی که ائمه دارا هستند، بندگی آن ها نسبت به خدای متعال و تقوای ایشان است. «عِبادٌ مُكْرَمُون »(انبیاء/26). شان بعدی آن ها این است که صفات خداوند در آن ها ظهور پیدا کرده و اسماء حسنای الهی هستند. در بیت ذیل شاعر بسیار لطیف به این مسئله اشاره کرده است: «نه خدا توانمش گفت * نه بشر توانمش خواند * متحیرم چه نامم * شه ملک لافتی را». به جایی می رسد که «لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»؛ این عبارت دو طرف دارد؛ یک طرف آن روشن است و آن این که بین تو و معصومین تفاوتی نیست، به جز این که آن ها بنده تو و مخلوق اند و تو خالق و معبودشان هستی. اما بعد از آن که در عبد و مخلوق بودن فرقی ندارند، «لا فرق» به چه معناست؟

در ذیل این مقام، بقیه مقامات هم تعریف می شود. وقتی مقام بندگی به جایی رسید که «لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُك»، در دعای مبارک ماه رجب از امام زمان علیه السلام نقل شده که حضور آن ها در عالم این گونه است، «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت » همه عوالم مملو از وجود امام و قائم به ایشان می باشد. حقیقت توحید در همه عالم آشکار است. «أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ» الوهیت خدای متعال در همه عالم جاری است. «هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ اِلهٌ وَ فِی الاَرضِ اِلهٌ»(زخرف/۸۴).

ذکر توحیدی از امیرالمومنین ارواحنا فداه نقل شده که ورود آن در ماه ذی الحجه است اما انسان همیشه رجاءً می تواند آن را بخواند. «لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ الّلَیالى وَ الدُّهُورِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ اَمْواجِ الْبُحُورِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ و رَحْمَتُهُ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَ الشَّجَر لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ، لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ الرِّیاحِ فِى الْبَرارى وَ الصُّخُورِ» معبودی به جز خدا نیست، به تعداد خارها و درخت ها به تعداد سنگ و کلوخی که در بیابان ها است به تعداد هر نسیمی که در کوهسارها است و به تعداد موج دریاها.

یک معنا همین است که در هر ذره ای حقیقت لا اله الا الله ظاهر است و اگر انسان به امام خود رسید و با ایشان به عالم نظر کرد، در همه ذرات حقیقت توحید را می بیند، زیرا «بِهِمْ مَلَأْتَ سَمَائكَ وَ أَرْضَك» خدای متعال همه عوالم را از وجود آن ها پر کرده «حتی ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْت» و ظهور حقیقت توحید در عالم با وجود امام است. لذا اگر کسی به ایشان رسید و با نور او سیر کرد، می شود مومنی که «یَنظُرُ بِنُورِ الله»(1) با نور امام که نور الهی است عالم را می بیند و در همه ذرات عالم توحید را درک می کند و اگر انسان محجوب از امام خود باشد، فقط در و دیوار و اشیاء را می بیند. پس این هم از شئون ائمه است که وقتی عبد مطلق شدند، حقیقت توحید به وسیله آن ها در عالم ظاهر و آشکار می شود.

در مرحله بعد نسبت به مخلوقات و بندگان خدا شأنی پیدا می کنند که بعضی از آن ها در زیارت جامعه کبیره آمده است. یکی از آن ها این است که «شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاء» امام شاهد نسبت به همه دارالفناء هستند. «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»(قصص/۸۸) همه عالم غیر از وجه الهی فانی هستند. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ * وَ يَبْقى  وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالْجَلالِ وَ الْإِكْرام»(الرحمن/۲۶-۲۷). یک معنای دارالفناء دنیا است که در مقابل دارالبقاء که آخرت است قرار دارد. آخرت پایانی ندارد و بعد از ورود به آن جاودان هستیم و به عبارتی همه مومنین در رحمت خدا خالد هستند. دیگران هم دو دسته می شوند: عده ای که باید به جهنم بروند و تطهیر شوند و سپس به بهشت بیایند و عده ای هم از جهنم بیرون نمی آیند و در عذاب جاودان هستند.

همه ذرات عالم مشهود ائمه می باشند. ما و اعمال ما و نه تنها ظاهر، بلکه باطن  و همه اسرار وجودی پنهانی که در وجود ما هستند و گاهی خودمان از آن ها بی خبر هستیم هم مشهود اهل بیت می باشد. در دعای ماه رجب آمده است: «وَ أصلِح لَنا خَبیئَة أَسرارِنا» گاهی رگه هایی از غفلت، شرک و توجه به دستگاه های دشمن نبی اکرم و اهل بیت در ما وجود دارد که از خودمان هم پنهان است.

حدیثی را مرحوم مجلسی نقل کرده اند که زمان امام سجادعلیه السلام گروهی نزد ایشان آمدند و عرض کردند: بنی مروان، محبین و شیعیان را اذیت می کنند و در مدینه ما را گرفتار کرده اند، چاره ای بیاندیشید. جابر بن یزید می گوید: حضرت به امام باقر علیه السلام فرمودند: نخی را که جبرئیل برای جد ما آورده است را به مسجد ببرید و دستوری دادند. من سحرگاهان به خانه امام باقر علیه السلام رفتم. حضرت آمدند و فرمودند چکار داری؟ گفتم می خواهم از داستان دیروز که حضرت دستور دادند، مطلع بشوم.

باهم به مسجد رفتیم. ایشان نخی را از آستین خود بیرون آوردند، حرکتی به آن دادند و فرمودند: به انتهای مسجد برو و مراقب باش نخ تکان نخورد. ببین بیرون چه خبر است؟ بیرون رفتم و دیدم زلزله شده است. برای مرتبه دوم حضرت این امر را تکرار کردند. دیدم زلزله شدت پیدا کرده و زنان و کنیزان، بی حجاب در کوچه شیون و غوغا می کنند و دلم به حالشان سوخت. امام باقر علیه السلام خطاب به من فرمودند: برای چه دلت برای آن ها سوخت؟ امام معدن الرحمة است و اگر جایی سخت می گیرد جای دلسوزی نیست. انسانِ وابسته به خدای متعال و کسی که همه تعلقات او الهی است، کارهایی را که خدا انجام می دهد زیبا می بیند.

وقتی بنا شد عذاب بر قوم لوط نازل شود، خداوند به حضرت لوط فرمود: دست مومنین و امت خود را بگیر و برو «وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ»(حجر/۶۵) و اصلا به پشت سر خود توجه نکنید. معنی آن این نیست که روی خود را برنگردانید. این مومن دوست و برادرش کافر است که بنا شده است عذاب بر آن ها نازل شود. «وَ لا يَلْتَفِتْ» التفات نکنید چون زمانی که عذاب الهی نازل می شود بی شک اگر در دل شما رگه ای از توجه بود آن عذاب بر شما هم فرود می آید.

در روایت آمده وقتی حضرت موسی به طرف دریا رفتند و فرعون هم با لشکر خود به آن جا آمد، دو لشکر کاملا به یکدیگر نزدیک شده بودند که خدای متعال دستور داد حالا وقت آن رسیده که دریا را بشکافی و بروی. حضرت موسی دریا را شکافت و به اذن خدای متعال حرکت کردند. یکی از همراهان ایشان که از مومنین هم بود برادرش را در لشکر فرعون دید و خواست او را نجات دهد که کافر از دنیا نرود. به جمع آن ها رفت و غرق شد. حضرت فرمودند: او اهل بهشت است اما وقتی عذاب نازل می شود اگر کسی کنار آن ها بود، گرفتار می شود و باید صف خود را جدا کند. به هرحال گاهی در انسان تعلقاتی وجود دارد که موجب می شود به دیگران نوعی توجه داشته باشد و این ها همان پنهانی های وجود هستند که باید پاک و خالص شوند.

ناظر بر همگان

همه عالم دار فنا مشهود امام «شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاء» و زوایای وجودی ما در محضر ایشان است و در آیات و روایات به طور مفصل به آن پرداخته شده است. یکی آنکه شاهد بر ظاهر و باطن ما هستند. آیه ذیل را روایات ما اینگونه معنا کرده اند که «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً»(بقره/۱۴۳) ما شما را امت وسط قرار دادیم که شاهد بر مردم باشید و رسول هم شاهد بر شما باشد. مفسرین عامه در خصوص امت وسط اینطور گفته اند: یعنی همین امت و این امت همگی امت وسط می باشند. این ها افراط و تفریط ندارند و دینشان معتدل است. در روایات ائمه مکرر نقل شده است که فرمودند: امت وسط ما هستیم و واسطه ای بین رسول و مردمیم.

همه در محضر امام هستیم، کسی که به اذن الله ولی و مربی و شاهد بر ظاهر و باطن ما نیز می باشد و ذره ای غفلت در او نیست. «بِهِمْ مَلَأْتَ سَمَائكَ وَ أَرْضَك» همه عوالم پر از نور امام است و هرکس که حقیقت را می بیند با نور اوست و معنی ندارد چیزی از حضرت پنهان باشد. از این مسئله تعابیر مختلفی وجود دارد. در قرآن آمده: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون»(توبه/۱۰۵) اول این که امام شاهد بر همه زوایای وجود ماست، دوم اینکه شاهد بر عمل ما نیز هست.

أبان الزَّيَّات  از ارادتمندان امام رضا علیه السلام به حضرت عرض کرد: آقا! برای من و اهل بیتم دعا کنید. حضرت فرمودند: مگر ما برای شما دعا نمی کنیم؟! همه احوال شما را می دانیم و شاهد هستیم. تعجب کرد؛ امام فرمودند: قرآن که خوانده ای؟! «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون» عمل شما به رویت ما می  رسد و این غیر از شهود بر خود انسان می باشد.(2) عمل وقتی بالا برود و تحت تدبیر عالم ملائکه قرار بگیرد، از رویت امام عبور می کند و ایشان درباره آن نظر می  دهند و طبق نظر او روی این عمل کار می شود.

شخصی شبِ قدر امام زمان را این طور نقل می کرد: حضرت تشریف دارند، نشسته اند و ملائکه فوج فوج بر او فرود می آیند و رفت و آمد می  کنند. پرونده  ها را می  آورند و حضرت با آرامش آن ها را مطالعه می کنند و نسبت به همه نظر می دهند. امام ناظر بر عمل ما بعد از عمل هم هست. عمل را به رویت امام می رسانند و بعد با نظر حضرت وارد عالم بالا می شود و ملائکه شروع به کار کردن روی آن می  کنند.

در روایات تعبیر بسیار لطیفی وجود دارد. فرمودند: امام وقتی به امامت می رسند، عمودی از نور بین امام و خدای متعال قرار می گیرد که در بعضی روایات گفته شده روح القدس می باشد که وقتی ایشان به امامت می رسد آن روح به امام منتقل می شود. وقتی به امام عرض کردند آقا شما این اسرار را از کجا می دانید؟! فرمودند: به خاطر روحی است که در امام وجود دارد که هیچ حجابی بین این روح و حقایق عالم نیست.

به حضرت عرض کرد: آقا شما نشستید و در پشت پرده ها این همه حجاب های مادی است شما چطور آن طرف عالم را می بینید و از آن باخبر هستید؟ حضرت فرمودند به این دلیل که در امام روح القدس است. روح القدس به نحو کامل در امام وجود دارد. در انبیاء هم بوده اما در امام به نحو کمال می باشد. بنابراین توجه به این نکته که امام را همیشه شاهد خود ببینیم، بسیار اهمیت دارد.

باطن و ظاهر و عمق نیات ما برای امام مشهود است و آن را می بیند و نمی شود چیزی را از او پنهان کرد. «عَينِکَ النّاظِرةِ بِاذنِک»(3) چشم خدا است. خدای متعال چشم مادی ندارد اما عینی دارد که ناظر بر همه عالم است. امام اینگونه است و همه اسرار وجود ما در محضر ایشان می باشد. کسی که بفهمد امام ناظر بر اوست، زندگی اش از حالت عادی عوض شده و بیشتر دقت می کند مثل زمانی که ما در خلوت خود آواز می خوانیم و وقتی می فهمیم کسی متوجه شده لحن خود را عوض می کنیم.

امانت دار الهی

این چشمی که خدا به آن اجازه داده تا اسرار وجودی ما را ببیند، امانت دار، محرم اسرار خدا و دارای ظرفیت وجودی است. در دعای ابوحمزه آمده که به خدای متعال عرضه می داریم: اگر دیگران می دیدند من در عمل خود تجدید نظر می  کردم، اگر دیگران می  شنیدند، مشی خود را تغییر میدادم اما خدایا این که در حضور تو، من اینگونه در عالم راه رفتم، این نکته اهمیت دارد.

«لا لِأَنَّكَ أَهْوَنُ النَّاظِرِينَ وَ أَخَفُّ الْمُطَّلِعِينَ» اینطور نیست که تو نسبت به بقیه نظرکنندگان در نزد من خفیف تری! اگر طفلی می دید من خیلی از امور را مراعات می  کردم، اگر ماموری عمل من را تحت نظر داشت من رعایت می کردم. خدایا تو می دیدی و من در محضر تو این گونه زندگی کردم. به این دلیل که تو احکم الحاکمین و اکرم الاکرمین هستی و عیوب را از نظر بقیه می پوشانی. به شیوه دیگری حکم می کنی، دیگران شرح ظرفیت ندارند اما تو می بینی و پرده می پوشی .

گاهی خدای متعال جوری پرده می پوشاند که «کَأنَّکَ استَحیَیتَنی» ما گناه می کنیم اما او خجالت می کشد. انسان کریم اینگونه است. به جای اینکه از لحظه ای که آبروی کسی در خطر است، فیلم بگیرد و به دیگران نشان دهد، سرش را زیر می اندازد. گویا از این که او گناه کند، خجالت می  کشد. امام اینطور است که وقتی می بیند پرده پوشی می  کند و حکیم است. البته شاید جایی مصلحتی پیش آید و لازم باشد پرده را کنار بزند، آن سخن دیگری است اما به طور طبیعی این گونه نیست.

شخصی درب منزل امام آمد و در همان لحظه کنیزی رد شد و او نگاهی کرد. وقتی داخل شد حضرت فرمودند: تو خیال میکنی ما نمی بینیم و درب خانه ما این کار را می کنی؟! گویا امام صادق علیه السلام احوال برادر یکی از اصحاب را پرسید. او در پاسخ گفت: انسان باتقوا و بسیار خوبی است. حضرت فرمودند: عقیده او نسبت به ولایت ما چگونه است؟ آن مرد جواب داد: خیلی اهل احتیاط است و ولایت شما برای او اثبات نشده و به همین دلیل احتیاط می کند. امام فرمودند: اگر می  خواست احتیاط کند، آن روز کنار دریا و در آن صحنه احتیاط می کرد. شخص مذکور می گوید رفتم و برادرم را دیدم و به او گفتم که حضرت اینگونه سوال کردند و من پاسخ دادم. همین مسئله موجب هدایت او شد و شیعه گردید.

یکی از شئون امام احاطه ایشان است، ممکن است گاهی پرده را بالا بزند و آن هم حساب و کتابی دارد و برای هدایت شخص است. گاهی هم موقع عذاب می  شود و باید پرده از اعمال قومی کنار برود ولی پیش از آن امام می  بیند و پرده پوشی می کند.

اصلاح و درمان

نکته دوم این است که وقتی عیبی از انسان را فهمید، مانند طبیب مهربانی شروع به علاج می  کند و دیگر انسان را رها نمی کند. آقایی نقل می کرد که حضرت به ایشان فرمودند: خودتان را اصلاح کنید وگرنه ما مامور به اصلاح شما هستیم اگرچه با سختگیری گرفتار می شوید. امام مامور به اصلاح ما می باشد و البته با محبت هم شروع به هدایت و اصلاح می کند.«الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَة». به همین دلیل است که خدای متعال به ایشان اجازه داده تا ببیند وگرنه خدای متعال ستارالعیوب است از همه می پوشاند. در روایات آمده که در تعقیبات نماز اگر فلان دعا را بخوانید، خداوند عمل شما را از دیگران و حتی خود شما نیز می پوشاند. حضرت فرمودند: از یاد ملائکه ای که شبانه روز با ما بودند هم میرود. به اعضا و جوارح انسان هم دستور می دهد که گناه را بپوشانند.

کسی که مومن نیست وقتی برای شستشو به جهنم برود و بعد از آن بیرون بیاید، وقتی به بهشت می رسد کسی متوجه نمی شود جهنمی بوده و جوری سیمای آن ها تغییر می یابد که کاملاً بهشتی شده اند. امام اگر مومنی را دید که زمین خورده، تا او را اصلاح نکند دست بردار نیست. این خاصیت محبت است و لذا امام شفیع و شاهد و شفیق است. شفاعت معنایی دارد که در عالم آخرت همه با آن آشنا هستند. آن جا گردنه هایی است که عبور از آن ها مگر با دستگیری امام ممکن نیست.

شخصی خادم امام سجاد علیه السلام بود. محضر امام باقر علیه السلام عرض کرد: آقا چقدر از شفاعت پیامبر خدا حرف می زنید! بگذارید خود مردم عمل کنند و آن ها را مغرور نکنید. حضرت فرمودند: همین که دامن و شکمت را از حرام پاک کردی خیال می کنی تمام شد؟ «اَغَرّکَ اَن عَفَّ بَطنُکَ وَ فَرجُک» این طور نیست و سختی هایی در قیامت است که «لَوْ قَدْ رَأَيْتَ أَفْزَاعَ الْقِيَامَةِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّد»(4) اگر آن ها را می دیدی، می فهمیدی که همه حتی انبیاء نیازمند شفاعت هستند.

دستگیری دنیایی

اما شفاعت مفهوم گسترده تری نیز دارد که منسوب به همین دنیاست. طبیب در رفع بیماری، معلم در باسواد شدن طفل و مادر در رشد بچه شفیع هستند زیرا همه برای دستگیری انسان کمک می کنند. یکی از شئون شفاعت امام در دنیاست که در آخرت ظهور پیدا می  کند. حدیثی در عیون اخبارالرضا در احوالات امام کاظم علیه السلام نقل شده که حضرت در مجلس هارون الرشید که معمولاً علما و اعیان بودند و میخواست امام را تخفیف کند حضور داشتند. جادوگری را که قوی بود احضار کرد و گفت تصرفی کن تا حضرت در مجلس خوار و خفیف شود. گویا هرچه خادم حضرت می خواست نان را جلوی ایشان بگذارد، با ورد و جادوی او نان پرواز می کرد و میرفت و حاضرین در مجلس می خندیدند. حضرت که دیدند او دست بردار نیست، نگاهی به تصویر شیر روی پرده کرد و دستور داد او را بگیر! هارون بی تاب شد و التماس می کرد که بگویید برگردد. حضرت فرمودند: اگر آن کسی که عصای حضرت موسی خورد برگشت، او هم بر می گردد. یعنی قابل برگشت نیست و تمام شد.

این امام چهارده سال با وضعیت سخت و غل و زنجیر به پا و دست به زندان می رود در حالی که همه کائنات در اختیار ایشان است. در کافی شریف از قول ایشان حدیثی نقل شده که فرمود: بنا شد بر شیعیان عذاب نازل شود و یا من تحمل کنم «فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنفسی»(5) و من خودم را سپر آن ها کردم.

غروب عاشورا برای سیدالشهداء پیغام آمد که همه چیز را به تو برمی گردانیم و چیزی از تو کم نمی کنیم. عرضه داشت: نه، خدایا ما بر سر عهدمان هستیم. زمانی که حضرت از مدینه به سمت مکه راه افتادند، سران اجنه محضر ایشان رسیدند و گفتند شما برگرد، ما کار را تمام می کنیم و احتیاجی نیست که با آن ها درگیر شوید. حضرت فرمودند: اگر این طور باشد که خودم تواناترم. من پناهگاه مومنین هستم، باید بروم تا آن ها بتوانند راه خدا را بروند. خدای متعال ائمه را واسطه شفاعت قرار داده و یک جلوه شفاعت امام حسین علیه السلام عاشوراست که همه را شفاعت کرده حتی ابراهیم خلیل را به یک معنا در مقام خودش راهبری کرده است.

نقل شده موسی کلیم در مواجهه ای که با آن معلم الهی داشت «عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»(کهف/۶۵) در همان فرصت آن چه را که لازم داشت از او یاد گرفت. یکی از مطالبی که برای ایشان بیان کرده اند داستان عاشورا می باشد چون حضرت موسی به قصه سیدالشهدا نیاز داشتند.

در داستان اسماعیل بن حزقیل نبی آمده که پوست سر ایشان را کندند و بلای سنگینی بر او آوردند. از امام صادق علیه السلام روایت شده که جبرئیل آمد و گفت: خدای متعال فرموده می خواهی انتقام بگیریم؟ عرض کرد: «لی اُسوَةٌ بِما یُصنَعُ بِالحُسَینِ»(6) من با تاسّی به سیدالشهداء صبر می کنم.

به هرحال یکی از جلوه های شفاعت معصومین هدایت و دستگیری شان است که پا به پای ما آمدند تا دین خدا را بفهمیم، به آن عمل کنیم و هرچه تخلف و کوتاهی کردیم با ما راه آمدند و این بالاترین شفاعت است. بعضی از گناهان مثل شرب خمر خیلی نکوهیده است و حتی گفته اند کسی که درخت آن را کاشته، آب انگور را گرفته و فروخته و نه فقط کسی که آشامیده همگی ملعون هستند. شخصی شراب خورده بود و دید امام صادق علیه السلام تشریف می آورند. خجالت کشید و رویش را برگرداند. حضرت وقتی به او رسیدند فرمودند: گناه نکنید و اگر گناه کردید روی خود را از ما برنگردانید. کسی از شفیع خود که بدون تردید از پدر مهربان تر است و اسرار وجودی ما را می داند و می خواهد دست ما را بگیرد اگرچه به قیمت مبتلا شدن خودش باشد، نباید رو برگرداند. همه سرمایه انسان در عالم امام است. اگر امام شفیع نبود، هیچکس نمی توانست وارد وادی عظیم توحید شده و از دام نفس و شیطان رها شود.

امام؛ همراه همیشگی

امامی که ما را شفاعت کرده و عبور می دهند دیگر کسی را در عالم برزخ و قیامت هم رها نمی کنند و اگر کسی حاضر نشود او را شفاعت کنند، امام ناراحت شده و رنج  می برند. امام سرچشمه محبت الهی است. در قرآن کریم و در خصوص وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده که ایشان صاحب اخلاق بزرگی است. «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ»(قلم/۴) رشته رحمت امام هیچ گاه قطع نمی شود و ما دائم بر سر سفره این رحمت نشسته ایم. امام امانت محفوظه خدا است و اگر چیزی از اسرار ولایت به ما داده شد، ما هم به برکت آن محفوظ می شویم. مثل گنجی که در ویرانه ای قرار دارد و برای آن محافظ می گذارند. اگر کسی خیال کند وقتی از موانع دنیا عبور کرد، کارش آسان شده، این طور نیست و تازه شروع گردنه هاست. «فَإِنَّ أَمَامَكُمْ عَقَبَةً كَئُوداً»(7).

امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه مکرر می فرماید: هرشب آماده باشید و فرصت دنیا را کوتاه بدانید. «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا» سپس می فرمایند: گردنه های صعب العبوری وجود دارد که بعد از مرگ ناچارا باید از آن ها عبور کنید لذا این طور نیست که اگر انسان فقط در دنیا با امام بود، تمام است. «لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا» اگر با امام باشد ناله و سر و صدای جهنمیان که همه را به وحشت می اندازد را نمی شنوند. «وَ هُم فی ما اِشتَهَت أَنْفُسُهُمْ خالِدُون»(انبیاء/۱۰۲). اگر کسی با امام بود، «من جاءَ بِالحسنه فَلَهُ خَیرٌ منها»(نمل/۸۹) از فزع سنگینی که مادر فرزند شیر خوارش را هم فراموش می کند در امان است. لذا این نعمت از آن نعمت هایی است که انسان دائم باید مراقب باشد و غفلت از آن را خدا نمی بخشد.

شفیعی مانند امیرالمومنین و موسی بن  جعفر علیهم السلام این گونه تحمل کنند که ما به خدا برسیم ولی ما رویمان  را برگردانیم، می شود«كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها»(طه/۱۲۶). امام آمده تا به ما چشم بدهد که حقایق غیبی را ببینیم و اگر چشممان را ببندیم، «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى »(طه/۱۲۵) کور محشور می شویم.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 218

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 219

(3) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 1، ص: 409

(4) تفسير القمي، ج 2، ص: 202

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 260

(6) كامل الزيارات، النص، ص: 64

(7) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 321