نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

شهادت امام صادق(ع) در حرم مطهر قم؛ علم ربانی، بهترین نعمت و رزق و وسعت آن / شروط بهره مندی از رزق علوم و معارف

متن زیر سخنرانی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که به تاریخ 13 شهریورماه 93 در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام ایراد شده است. ایشان در این بحث اشاره می کنند که علوم و معارف الهی، برترین و بهترین رزق خدا به انسان است که از رحمت رحیمیه سرچشمه می گیرد، لذا علم اندوزی انسان مانند سیراب شدن از آبی است که لازم است زلال و پاک باشد و آلوده به هوسها و اوهام نباشد، و تنها علمی که از جانب امام صادر می شود چنین ویژگی هایی دارد و همان رزقی است که به صورت لا ینقطع اهل بهشت متنعم به آن هستند، امام درخت پاکی است که دائما میوه های علومش را در اختیار اهل محیط ولایت خود قرار می دهد؛ و امام سرچشمه آب گوارایی است که بر قلوب استقامت کنندگان در راه ولایت خویش جاری می شود و آنها را به حیات طیبه می رساند، خزانه علم امام که برترین نعمت خداست، برای هرکسی گشوده نمی شود و رزق مخصوص بهترین بندگان خاص خداست، لذا اولین متعلمین این علوم انبیاء هستند که با بندگی و ریاضت قلب، خود را شایسته دریافت این علوم کردند، اهل بیت عصمت دارای علمی کامل و جامعند که عظمت آن قابل درک نیست، لکن عدم ظرفیت مردم موجب خودداری آن ذوات مقدس از بیان علوم و محرومیت مردم از سیراب شدن از این سرچشمه زلال الهی است، و تنها راه برخورداری از این رزق خاص بهشتی، ایجاد قابلیت است و اولین قدم آن مطابق روایات تقواست، که اگر اینگونه شد، اهلبیت عصمت سخاوتمندانه اهل ولایت خود را متنعم به محبت و علم خود می نمایند.

علوم و معارف الهی؛ بهترین رزق انسان

یكی از مهم ترین رزق هایی كه خدای متعال از محضر خودش برای ما نازل كرده علوم و معارف الهی است. بهترین رزق و بهترین طعام ما و حتی بهترین نعمت ها و رزق های بهشتی همان معارفی است كه اهل جنت و اهل بهشت از محضر خدای متعال دریافت می كنند. یكی از بهترین رحمت های خاص الهی و به تعبیر بزرگان رحمت رحیمیه خدای متعال علوم و معارفی است كه خدا نصیب انسان می كند که گاهی در قرآن از او تعبیر شده به طعام و گاهی تعبیر شده به فاكهه و گاهی تعبیر شده به ماء غدق؛ این ها تعابیر مختلفی است كه در باطن قرآن در مورد علم شده است. خدای متعال در قرآن می فرماید «فَلْيَنظُرِ الْانسَانُ إِلىَ‏ طَعَامِهِ*أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا *ثمُ‏َّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا *فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا * وَ عِنَبًا وَ قَضْبًا * وَ زَيْتُونًا وَ نخَْلًا * وَ حَدَائقَ غُلْبًا * وَ فَاكِهَةً وَ أَبًّا * مَّتَاعًا لَّكمُ‏ْ وَ لِأَنْعَامِكم»(عبس/24-32) یعنی انسان باید توجه به طعامش كند و حتی همین طعام ظاهری كه انسان از او برخوردار می شود را غافلانه مصرف نكند و نگاه کند كه ما چگونه از آسمان آب را باریده ایم، زمین را شكافته ایم و این گیاهان را رویانیده ایم و طعام و رزق شما و حیواناتتان را از این زمین در اختیار شما قرار دادیم؛ در روایتی معصوم علیه السلام این آیه را اینطور معنا كرده اند «فالینظر الانسان الی طعامه» یعنی «الی علمه»؛ یعنی به علمتان نگاه کنید، علم، طعام و رزق شما است كه از عالم بالا می آید. ببینید علومتان را از چه كسی می گیرید؛ مراقب باشید از سرچشمه های نورانی، علوم خودتان را بگیرید.

لزوم اخذ علم از سرچشمه های زلال

در روایتی در کتاب كافی از امیرالمومنین نقل شده است: آن هایی كه رو به ما آورده اند با كسانی كه رو به دیگران آورده اند یكسان نیستند «وَ لَا سَوَاءٌ حَيْثُ‏ ذَهَبَ‏ النَّاسُ‏ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاع‏»(1) آن کسی كه دیگران به دامن او چنگ زدند و آن امامی كه شما دنباله روی او را می كنید این ها یكسان نیستند. دیگران وقتی دنبال علم می روند دنبال یك چشمه های آلوده ای می روند كه نمی جوشد و سرچشمه ندارد و از این ظرف در آن ظرف می ریزد؛ كسی كه رو به ما می آورد و علوم و معارف را از ما می گیرد رو به سرچشمه های زلالی آورده اند كه به اذن پروردگار جاری و بی پایان است؛ لذا یكی از بهترین رزق های انسان علم او و معارفی است كه انسان به دست می آورد و باید سعی كند این معارف از سرچشمه های زلال باشد كه آلوده و آغشته به اوهام و خیالات و هوس ها نشده باشد. در سوره مباركه واقعه خدای متعال مردم را سه دسته می كند: سابقون، كه انبیاء و اوصیاء و محور آن ها که اهل بیت علیهم السلام هستند، بعد  اصحاب المیمنه كه مومنین هستند و اصحاب المشئمه هم كفار و منافقین هستند. وقتی بهشت اصحاب میمنه را كه مومنین هستند توضیح می دهد یكی از نعمت های بهشتی آن ها این است «و فاكهة كثیرة * لامقطوعة و لاممنوعه»(واقعه/32) میوه ها و ثمرات فراوان بهشتی در اختیار آن ها است كه هرگز قطع نمی شود و این ثمرات مستمراً در اختیار آن ها است و كسی را از اصحاب میمنه منع نمی كنند كه از این طعام ها و مائده و میوه های بهشتی استفاده نكنند؛ روایتی در بصائر الدرجات است که امام صادق علیه السلام در معنی این آیه فرمودند: آن چیزی كه مردم می گویند نیست؛ کلمه مردم «ناس» در تعبیر ائمه علیهم السلام گاهی به قصد علمای عامّه است، حضرت می فرمایند مراد آیه، حرف آن ها نیست، بلکه مقصود، آن علمی است كه از اهل علم و از عالم، بر اهلش نازل می شود. لذا به تعبیر این روایت، یكی از بهترین رزق ها و میوه های بهشتی برای اهل بهشت كه از او تعبیر به فاكهه شده، همان علمی است كه از اهل علم یعنی از امام علیه السلام نصیب اهل بهشت می شود و از آستان امام این علم جاری می شود.

امام علیه السلام؛ درخت پاک میوه های علوم

وقتی خداوند متعال اهل بیت علیهم السلام را در قرآن توضیح می دهد، مراتب وجودشان را به یك شجره طیبه تشبیه می كند «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء * تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»(ابراهیم/24-25) یعنی خدای متعال برای كلمه طیبه یك مثلی زده است؛ مثل كلمه طیبه یك شجره پاك است که اصل او ثابت و مستقر است و فرع و شاخ و برگ او در آسمان است. دائماً و نو به نو به اذن پروردگارش میوه می دهد. یكی از روایاتی كه این آیه را به وضوح تفسیر كرده این است که اصل شجره طیبه ائمه علیهم السلام هستند كه ثابت و مستقر در عالم هستند كه فرع آن ها در آسمان است. خودشان فوق آسمان و سماء هستند و فروع ائمه علیهم السلام یعنی فرع این درخت، مقصود محیط ولایت ائمه علیهم السلام است كه مومنین داخل این محیط هستند؛ اگر كسی وارد محیط ولایت آن ها شد، یعنی سماواتی و آسمانی شده است. میوه های این درخت ولایت هم دائمی است و مقصود از این میوه ها علوم ائمه علیهم السلام است كه نصیب كسانی می شود كه سماواتی و آسمانی شده و از زمین جدا می شوند؛ یعنی تعلقات زمینی از آن ها برداشته می شود و وارد محیط ولایت كه شدند از این ثمرات و علوم ائمه علیهم السلام برخوردار می شوند و دائماً قلب آن ها سرشار از معارف و علوم است.

امام؛ سرچشمه آب گوارای علم

از رزق علم، با تعابیر مختلفی در قرآن یاد شده، گاهی فاكهه بهشتی است، گاهی میوه های شجره ولایت است، گاهی از آن به نهر خمر تعبیر شده «وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبين»(محمد/15) یعنی در بهشت متقین نهرهایی از خمر جاری است که در واقع «علمهم یتلذذ منه شیعتهم»(2) یعنی این نهر خمر، خمر است ولی باطن آن علم امام است؛ معارفی به قلوب آن ها می رسد که غرق در بهجت و لذت معرفت خدای متعال می شوند؛ گاهی هم از آن تعبیر شده به «ماء غدق» كه در همین دنیا و غیر این دنیا روزی مومنین می شود؛ ذیل آیه «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا»(جن/16) یعنی اگر بر آن راهی كه ما برای آن ها مقرر و معین كردیم استقامت می كردند و منحرف از آن راه نمی شدند ما آن ها را با آب گوارا سیراب می كردیم؛ طریقه را در روایات معصومین علیهم السلام معنا كرده و فرمودند اگر بر ولایت ائمه و امر و نهی آن ها استوار می ایستادند و استقامت می كردند و متابعت ائمه علیهم السلام را می كردند، ما آن ها را با آب گوارا سیراب می كردیم. آب گوارا گاهی تعبیر به ایمان شده که در روایت آمده است «لاشربنا قلوبهم الایمان»(3)؛ یعنی قلوب آنها را با ایمان سرشار و سیراب می كردیم؛ پس ماء غدق ایمان است. در یك روایت دیگری این ایمان را تفسیر كرده و فرموند «لافدناهم علما کثیرا یتعلمونه من الائمه»(4) یعنی آن ها را از علمی كه از امام استفاده می كنند و انتفاع می برند برخوردار می كردیم. علم امام آن آب گوارایی است كه اگر بر قلب و وجود انسان جاری شد، قلب انسان را سیراب می كند و انسان را به حیات طیبه می رساند. پس علم آن آب گوارایی است كه از سرچشمه وجود مقدس امام بر قلب انسان جاری می شود و این همان حقیقت ایمان و همان نور ایمان است.

علوم و معارف اهلبیت؛ احیاگر قلوب

حضرت امام باقر به فرزندشان امام صادق علیهما السلام فرمودند: «یا بُنَی اعرف منازل الشیعة بقدر روایتهم و معرفتهم فان المعرفة هی الدرایه للروایة»(5) یعنی اگر بخواهی درجات شیعیان ما را ببینی چقدر هست، شاخص درجه و علامت درجه مومن این است که چقدر معارف ما را بلد هستند و بعد حضرت معرفت را هم به روایت برگرداندند و فرمودند: معرفت، فهم روایات ما است. سپس اینطور فرمودند: «و بالدرایات للروایات یعلو المومن الی اقصی درجات الایمان» یعنی با درایت كلام ما و روایات ما مومن در درجات ایمان علو و رفعت پیدا می كند تا جایی كه با فهم معارف ما بالاترین درجه ایمان را به دست می آورد؛ علوم ائمه علیهم السلام همان آب گوارایی است كه بر قلب مومن جاری می شود و قلب مومن را نورانی به نور ایمان می كند و مومن را به حیات طیبه می رساند. لذا در آیه قرآن خدای متعال می فرماید: «افمن كان میتاً فاحییناه»(انعام/122)؛ یعنی یك عده ای مرده بودند و ما آن ها را زنده كردیم. حضرت فرمود: میت بودند، یعنی معارف ما به آن ها نرسیده بود و آن ها را زنده می كنیم، یعنی علوم اهل بیت علیهم السلام وقتی به قلب انسان برسد که در این صورت این قلب زنده می شود و به حیات طیبه می رسد.

اهمیت کسب علوم الهی

پس یكی از مهم ترین رزق های آسمانی ما كه شاید رزقی از این مهم تر نداشته باشیم، علم ربانی و الهی است كه از محضر حضرت حق بر ما نازل می شود و روزی ما می شود. در دنیا هم همینطور است؛ بهترین رزق، رزق علم و معرفت است و در آخرت هم بهترین رزق بهشتی ها همان معارفی است كه نصیب آن ها می شود و آن ها غرق در بهجت معارف می شوند؛ این علم آن قدر اهمیت دارد كه اگر پیغمبر اولی العزم هم باشد، اگر در جایی این علم الهی پیدا شود باید برود و آن علم را كسب كند. مضمون روایاتی که ذیل آن آیه قرآن که داستان موسی كلیم علی نبینا و آله و علیه السلام را در سوره كهف تفسیر کرده چنین است كه موسی كلیم پیغمبر اولی العزم بود و انوار تورات را دریافت كرده بود، یعنی كتاب آسمانی به او داده شده و درهای علم الهی به روی او باز شده بود؛ وقتی الواح تورات را دریافت كرد، در قلب او خطور كرد كه لابد الان اعلم از من كسی نیست (زیرا كتاب آسمانی به او عطا شده و پیغمبر اولی العزم است و شریعت دارد) خدای متعال به او فرمود یك معلمی است كه به تعبیر قرآن «آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما»(کهف/65) یعنی علمی را از محضر ما دریافت كرده و رحمتی از ما به او رسیده است؛ یعنی علمی از ما در قلب او هست. موسای كلیم مامور شد برود آن معلم الهی را پیدا كند و از محضر او كسب علم كند. ایشان به همراه وصی خودش یوشع بن نون راه می افتد؛ جمله ای كه قرآن از این پیغمبر اولی العزم نقل می كند این است: «لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقبا»(کهف/60) یعنی من دست از این مسیر بر نمی دارم (در حالیکه پیغمبر است و یك امت به او سپرده شده كتاب بر او نازل شده)، اما یك معلم الهی پیدا كرده و یك آدرس كلی به آن داده اند و گفته اند که یك مجمع البحرینی یعنی محل تلاقی دو دریا است و خودتان بروید و این معلم الهی را پیدا بكنید و حتی آدرس دقیق هم به او نداده اند؛ ولی با همه اینها می گوید: من می روم و می گردم ولو به اندازه یك دوران طول بکشد؛ كه در روایات دارد حقب 80 سال و بیشتر از 80 سال را هم می گویند و به آن یك دوران هم می گویند؛ زیرا آن معلم الهی كه علم الهی نزد او است، علم را از محضر حضرت حق دریافت كرده، پس باید بروم و آن معلم را پیدا كنم و علوم الهی را از علوم دریافت كنم؛ بعد هم راه افتاد و با آن علامتی كه در اختیارش بود آن معلم الهی را پیدا كرد، به این صورت که ماهی بریانی برای بین راه خودشان برداشته بودند، در بین راه یك جایی كنار سنگی استراحت كردند و این ماهی بریان شده زنده و وارد دریا شد؛ وصی حضرت، یوشع بن نون این صحنه را دید؛ موسی كلیم استراحت می كردند وقتی بلند شدند به راه افتادند، كمی که رفتند موسی كلیم فرمود «آتنا غدائنا لقد لقینا من سفرنا هذا نصبا»(کهف/62) یعنی طعام چاشت ما را بیاور تا بخوریم؛ خسته شدیم. سفر خسته كننده بوده گویا مشكلاتی در این راه داشته اند. یوشع عرض كرد آن موقعی كه كنار صخره استراحت كردیم، ماهی بریان شده زنده شد و راهی دریا شد«واتخذ سبیله فی البحر سربا»(کهف/63) موسی كلیم متوجه شد معلم الهی آن جا است. آن معلم الهی است كه نَفَس او ماهی بریان شده را زنده می كند، او سرچشمه حیات است؛ اگر كسی معلَّم به علم الهی بود نفس او سرچشمه حیات می شود؛ همچنین امام زمان علیه السلام نیز ربیع الانام هستند، یعنی وقتی نفس حضرت به عالَم و به قلب انسان می خورد قلب مرده را زنده می كند «و احیِ به القلوب المیته»(6) یعنی خدایا قلوب مرده را به وسیله امام زمان زنده كن؛ نفس امام زمان همان نفس رحمانی است كه اگر به عالم بخورد عالم زنده می شود چنانچه در قرآن نیز خدای متعال می فرماید «اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها»(حدید/17) یعنی بدانید زمین همینطور مرده نمی ماند و خدای متعال این زمین را زنده می كند. در روایات آمده است که این برای دوران ظهور امام علیه السلام است، وقتی امام ظاهر می شوند نفس امام اهل زمین را مومن و زنده می كند و قلوب آن ها زنده می شود. علم امام و معارف امام و ایمان به قلوب می رسد و زنده می شوند. زمین هم بالتبع زنده می شوند و این نفس امام علیه السلام است؛ موسی کلیم که پیغمبر اولی العزم است، معلم الهی را پیدا كرد، نحوه تكلمش را با فرعون ببینید كه با آن فرعون چطور قاطعانه صحبت می كند، اما به این معلم الهی می گوید: «هل اتبعك علی ان تعلمنی مما علمت رشدا»(کهف/66) یعنی می شود من پیرو شما و سایه شما بشوم و از آن معلومات الهی كه خدا به تو داده به من چیزی یاد بدهی و من هم رشید بشوم و رشد پیدا كنم؛ زیرا علم الهی اینطور باعث رشد است و بعد هم دو سه صحنه همراهی آن معلم الهی را كرد و نتوانست دوام بیاورد.

علم الهی؛ رزق خاص بندگان خدا

علوم الهی موجب رشد است و بهترین رزقی كه از آسمان نازل می شود معارف الهی و ربانی است. مقدمه نزول این معارف الهی عبادت است؛ یعنی این رزق، مخصوص بندگان خدا است. علم ومعرفت و حقیقت ایمان را خدای متعال به غیر بندگان نمی دهد. اینطور نیست كه هر كسی مستحق آن علم باشد. سر و صدا و قیل قال و مركب روی كاغذ، آن علم الهی نیست. امام صادق علیه السلام راجع به بعضی از علمای زمان خودشان كه خیلی علوم سوری و كرّ و فر داشتند، فرمودند: این ها [حتی] یك حرف قرآن را نفهمیده اند. چون قرآن از اول تا آخرش اینطور است؛ خدای متعال می فرماید: «بسم الله الرحمن الرحیم الم ذلك الكتاب لاریب فیه هدی للمتقین»(بقره/1-3)؛ تمام قرآن الم است؛ چه كسی می فهمد این یعنی چه. در هر حرفی از آن معارف و گنج هایی است. آن كتاب با عظمت كه در محضر الهی است و اگر كسی متقی شد، همین قرآن او را هدایت می كند. انوار قرآن، هدایت قرآن و علم قرآن رزق متقین است؛ تا آدم متقی نشود انگار که همه قرآن فقط الم است. این حرف هایی كه بقیه  نوشته اند و مثلاً 30 جلد تفسیر کرده اند، این ها هیچکدام قرآن را معنا نكرده است. هر كسی هم خوب بخواند می فهمد این ها معانی قرآن نیست، آن كتاب الهی كه خدا به پیغمبر خودش داده عصاره علوم انبیا و مهیمن بر همه كتب انبیا است. این حرف هایی كه در خیلی از تفاسیر نوشته شده است اینقدر عظمت ندارد و اگر قرآن همین است كه در تفاسیر است، این حرفها پیغمبر نمی خواهد.

انبیاء؛ متنعمان به نعمت علم الهی

لذا علوم الهی بالاترین نعمت های خداست ولی برای بهترین بندگان خدا است. رحمت عام خدای متعال كافر را هم می گیرد، چنانچه در روایات متعدد داریم خدای متعال دنیا را به دشمن ما هم داده است و گاهی به دشمنان اهل بیت و به كفار دنیایی كه می دهد به ظاهر گسترده تر از دنیای مومنین است؛ البته به ظاهر عرض كردم زیرا باطن مسئله چیز دیگری است. آنها دنیای وسیعی دارند، حتی در قرآن آمده است که اگر شما تحمل می كردید ما بیش از این به كفار می دادیم «وَ لَوْلا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ»(زخرف/33) یعنی اگر همه شما یك امت و یك دین نمی شدید، دنیای آن ها را بیش از این به آن ها می دادیم كه سقف خانه های خودشان را از نقره ها و جواهرات بزنند. حضرت فرمود: معنی آیه این است که اگر شما تحمل می كردید و دنیای آن ها شما را بی دین نمی كرد و گرایش به دنیای آن ها پیدا نمی کردید، (همین اتفاقی كه حالا در آخرالزمان افتاده است غربی ها چی دارند كه مومنین ایمانشان را قربانی راه آن ها می كنند) اگر نبود كه شما ایمانتان را از دست می دادید به آن ها خیلی بیش از این دنیا می دادیم؛ اما نعمت ایمان، نعمت علم و نعمت معرفت به هر كس داده نمی شود؛ بلکه برای خواص است؛ نعمت علم برای انبیا است انبیا بودند كه بندگی می كردند و ریاضت قلب می كشیدند و آماده می شدند تا معارف الهی بر قلب آن ها نازل می شد. آن گاه این معارف الهی را كه از حضرت حق دریافت می كردند به اندازه ظرف جامعه خودشان در جامعه خودشان بسط و نشر می دادند. عبادالله هستند كه نورانی به نور علم می شوند و آن علمی كه نورانیت است برای عبادالله است. خدای متعال وقتی قرآن را توصیف می كند می فرماید: «ولكن جعلناه نورً نهدی به من نشاء من عبادنا»(شوری/52) یعنی ما قرآن را نور قرار دادیم، سراسر قرآن باطن قرآن نور است و آن عبادی را كه بنده ما هستند و مقام عبادت دارند و مشیت ما تعلق بگیرد با علم قرآن نورانی می كنیم. این علوم و معارف كه بهترین رزق الهی است بر قلوب و جان انبیا نازل می شود و آن وقت از آستان انبیا به امم می رسد.

اهل بیت عصمت؛ منابع علوم الهی

سرچشمه این علم الهی و معدن این علم الهی وجود مقدس نبی اكرم و اهل بیت ایشان هستند. ما كار با مقامات بالاتر از عالم دنیای این حضرات نداریم؛ در همین عالم دنیا كه آمده اند و لباس بشر پوشیده اند، تعابیر در باب علم آن ها بسیار  فراوان است چه رسد به بالاتر از عالم دنیا که سخن دیگری است. بابی در كتب روایی ما مثل كافی و بصائر مرحوم صفار هست و به این مطلب اشاره می کنند که هر علمی نزد هر پیغمبری بود در نزد ائمه علیهم السلام است «و عندكم ما نزلت به رسله و هبطت به ملائكه»(7)؛ یعنی هر چه انبیا و ملائكه آوردند محضر شما است؛ در روایات علم را دو دسته می كنند یك دسته علمی است كه اظهار شده و علم مظهر است؛ یك دسته دیگر هم علمی است که علم مستاثر است خدای متعال آن علم را اظهار نكرده و در محضر خود خدای متعال است. هر علمی که اظهار شده در نزد ائمه علیهم السلام است. اینطور نیست که هر علمی که موسی كلیم داشته، عیسی هم داشته باشد؛ یا مثلاً هر علمی حضرت عیسی داشتند حضرت آدم داشته باشد؛ ولی هر علمی را که هر پیغمبری و هر ولی و هر ملكی داشته نزد اهل بیت بوده است. حضرت می فرمایند: به انبیا و ملائكه هر علمی كه اظهار شده نزد ما اهل بیت است و بلكه یك علومی نزد ما است كه اظهار شده ولی به دیگران نرسیده است که گاهی از آن تعبیر می شود به علم مكهوف، علم مكهوف علمی است که بخشیده و عطا نشده است و یك علم دیگری است كه خدای متعال آن علم را بخشیده و عطا كرده؛ در نزد ائمه علیهم السلام است؛ گاهی مقایسه شده بین علم انبیا و در روایات می فرماید: یك حرف از 73 حرف علم برای حضرت حق است اظهار نشده، 72 حرف آن نزد ما اهل بیت است، نزد حضرت عیسی 2 حرف بود؛ نزد حضرت موسی 4 حرف بود (معلوم نیست حروفی كه نزد حضرت عیسی بوده نزد حضرت موسی هم بوده باشد این حروف هم حروف مساوی نیست كه بگوییم 72 بخش مساوی باشد) 8 حرف از حروف علم نزد حضرت ابراهیم خلیل سلام الله علیه است؛ 15 حرف نزد حضرت نوح و 25 حرف نزد حضرت آدم. فرمود 72 حرف آن نزد ما اهل بیت است؛ آصف بن برخیا كه در خصوص وی در قرآن آمده است «و قال الذی عنده علم من الكتاب»(نمل/40) یعنی علمی از كتاب داشت؛ امام صادق فرمودند: یك قطره از دریای علم داشت. چندین روایت در كافی آمده که می فرماید در یك لحظه زمین را فرو برد و تخت سلیمان را از سرزمین سبا گرفت و زمین را به حالت اول برگرداند و محضر حضرت سلیمان تخت را در شام حاضر كرد. حضرت فرمودند که یك قطره از دریا نزد او بود، همه آن نزد امام علیه السلام است.

علم؛ ابزار بندگی، نه شیطنت

البته ما خیال نكنیم که این علوم برای این تصرفات ظاهری است؛ این علم برای بندگی است. اینگونه نیست که به هر كسی بدهند؛ بلکه اگر كسی بنده شد به او علم را می دهند اگر بخواهد از این علم سوء استفاده كند نمی دهند. یك بزرگی نقل می كردند که یك آقایی خیلی محضر حضرت امیر التماس می کرد و طی الارض می خواست. یك كسی را فرستادند به او گفت آقا جان این طی الارضی كه تو می خواهی اینقدر التماس می كنی خیال نكنی ماشین خصوصی است که هر كجا دلت بخواهد با آن بروی؛ مركب ماموریت و انجام وظیفه است؛ حاضری نصف شب بیدارت كنند بگویند: برو فلان جای عالم دست فلان ضعیف را بگیر؟ اگر حاضری این مركب را به تو می دهند؛ گفت: نه اگر اینطوری است نمی خواهم؛ علم برای بندگی است؛ علم برای شیطنت نیست. علم ابزار پرستش خدای متعال است.

علم اهل بیت؛ علمی جامع

این علمی كه نور است به نحو جامع آن نزد ائمه علیهم السلام است. حضرت فرمودند: هر چه نزد همه انبیا بود نزد ما هست و كامل تر از آن هست. در کتاب كافی است که به امام موسی بن جعفر عرض كرد: آقا هر علمی انبیا داشتند وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دارند؟ فرمودند: بله. عرض كرد: آقا حضرت عیسی مرده زنده می كرد، پیامبر هم زنده می كند؟ فرمود: بله. حضرت عیسی این مقام را داشت اما پیامبر بالاتر از آن را دارند. سلیمان منطق حیوانات و زبان پرندگان را می فهمید اما بالاتر از آن را نبی اكرم را دارند. آن داستانی كه در قرآن نقل می كند كه «ما لی لا اری الهدهد ...لاذبحنه»(نمل/20-22) سلیمان با لشگرش در بیابان می رفت جن در اختیارش بود باد در اختیارش بود حیوانات تحت فرمانش بودند گفت: این هدهد كجا است چرا بی اجازه رفته، اگر عذر نداشته باشد او را ذبح می كنم. امام موسی بن جعفر فرمودند: می دانید چرا دنبال هدهد می گشت؟ لشگرش آب می خواست نمی دانست آب كجا است می خواست از طریق هدهد آب را پیدا كند. سلیمان، پیغمبر بود و منطق الطیر داشت و جن و باد در اختیارش بودند و حكومت وسیع داشت؛ ولی جای آب را نمی دانست. اما ما اهل بیت اینطوری نیستیم، همه چیز عالم دست ما است؛ امام صادق می فرمود: «قَدْ وَلَدَنِي‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ ص وَ أَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ و خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِن‏»(8) یعنی من فرزند پیغمبر هستم (مقصود فقط فرزند جسمی نیست بلکه مقصود این است که) همه علم كتاب در اختیار من است. همه عوالم در اختیار من است در روایت در کتاب كافی امام صادق فرمودند كه من هر چه ما كان ما یكون ما هو كائن همه را می دانم؛ آن چه در آسمان است آن چه در زمین است. بعد حضرت نگاه كردند و دیدند که اطرافیان سختشان شد و العیاذ بالله احساس كردند امام ادعای مقاماتی می كند، پس حضرت فرمودند: قرآن كه خواندید «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»(نحل/89) یعنی بیان همه حقایق در قرآن هست و قرآن در نزد ما ائمه هست.

عظمت علم امام

علومی كه در نزد ائمه علیهم السلام است كه همه آنها هم علوم الهی است، فراوان است؛ در روایتی در کافی ابابصیر می گوید به امام صادق عرض كردم: آقا اگر كسی نیست می خواهم یك مطلب سرّی بپرسم (چون سوال هایی كه می كردند متفاوت بوده و تقیه می كردند هم از دوست هم از دشمن و هر حرفی را نمی گفتند حتی برای مومنین ضعیف هم نقل نمی كردند) حضرت یك نگاهی كردند و فرمودند: بپرسید. گفت: آقا این درست است كه از شما نقل شده كه نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در آخرین لحظات بابی از علم را گشودند به روی امیرالمومنین كه هزار باب از او باز می شد؟ حضرت فرمودند: ما گفته ایم ولی این نیست، ما گفتیم هزار باب را گشودند كه از هر باب هزار باب گشوده می شود. گفت عجب علمی است؛ علم امام و اینكه می گویند امام علم دارد همین است. حضرت كمی تامل كردند و فرمودند: این علم است ولی علم امام این نیست، بعد فرمودند: كتاب جامعه نزد ما است، همان كتابی كه نبی اكرم انشاء كردند و امیرالمومنین نوشته اند و همه احكام در آن است. گفت: آقا پس علم امام این است. فرمودند: این هم نیست؛ جفر نزد ما است كه در جفر علم همه انبیا و علم علمای بنی اسرائیل در آن است. گفت: پس این علم امام است. فرمودند: این هم نیست، صحیفه فاطمیه نزد ما است که جبرئیل می آمد محضر حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها حوادث را می گفت كه چه اتفاقی در عالم می افتد و امیرالمومنین می نوشتند؛ این كتاب نزد ما است. گفت: آقا علم امام این است. فرمودند: ما علم به ماكان و ما یكون و ما هو كائن داریم. گفت: علم این است فرمودند: این هم نیست؛ همیشه و علی الدوام از محضر خدا علمی بر ما نازل می شود، این همان علم حقیقی است که علی الدوام از ساحت الهی علم و معارف بر قلوب ما نازل می شود؛ همه اینها صرفاً وجود امام در این دنیا است و این ها بخشی از علوم ائمه علیهم السلام است. همه علومی كه علمای بزرگ و انبیا و اوصیا داشته اند اینطور نبوده هر چیزی که یكی از آنها می داند، دیگری هم بلد باشد. در روایت است که یك سوالی خضر از موسی كلیم كرد موسی كلیم بلد نبود و موسی كلیم هم یك سوال از خضر پرسید خضر نمی دانست. یعنی یك چیزی موسی می داند خضر نمی داند و یك چیزی حضرت خضر می داند حضرت موسی كلیم علیه السلام نمی دانند. امام صادق فرمود: ولی اگر من بودم یك سوالی می كردم كه نه موسی بلد باشد و نه خضر و هر دو سوال آن ها را هم جواب می دادم. امام اینطور است و این ها تازه علوم معمولی ائمه است. روایاتی هست از علوم ائمه كه بعضی از آن ها هم نخواندنی است؛ یكی از علوم ائمه علیهم السلام علم قرآن است. بابی در روایات داریم كه همه ظاهر و باطن قرآن جز در نزد ما اهل بیت نیست و احدی نمی تواند ادعا كند.

عدم ظرفیت مردم ؛ علت خودداری اهلبیت از بیان علوم

ائمه علیهم السلام مكررا فرموده اند که اگر ما ظرفی پیدا می كردیم که قابل باشد «اوعیة او مستراحاً»(9)؛ یعنی یك جایی كه ما با خیال راحت بتوانیم علم را به او بدهیم را اگر پیدا می كردیم، علوم و معارف را به آنها می دادیم. اگر ظرفیت داشتند و حرف ها از آن ها خارج نمی شد و سر را نگه می داشتند، ما احوال آن ها را برایشان می گفتیم؛ روایات مكرری در بصائر الدرجات است که می فرمایند: این علوم ائمه علیهم السلام را كه همه آنها معارف ناب است، ائمه دوست دارند به ما بدهند، یعنی دنبال شاگرد می گردند. در توحید صدوق است این روایت که امام باقر فرمود: «لَوْ وَجَدْتُ‏ لِعِلْمِيَ‏ الَّذِي‏ آتَانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِيدَ وَ الْإِسْلَامَ وَ الْإِيمَانَ وَ الدِّينَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَد»(10) یعنی اگر آن علمی كه خدای متعال به من داده من حاملی برای آن پیدا می كردم كه بتواند تحمل كند، همه حقایق ایمان و اسلام و شرایع اسلام و شریعه هایی كه علم از آن جا می جوشد و توحید و همه را از این كلمه «صمد» قرآن من نشر می دادم. ولی جدّم پیدا نكرد و ما هم پیدا نكردیم. ائمه علیهم السلام این علم را و سرّ الهی را و آن رزق الهی را دارند و اصلاً آمده اند در عالم نشر بدهند و این علم را به ما بدهند. منتهی باید برای این علم آماده بشویم؛ یك عده ای را که آن ها قابلیت داشتند ائمه علیهم السلام آرام آرام آماده كردند. آن ها به شفاعت ائمه آماده شدند و اسراری به آن ها داده شده است، مابقی افراد هم می ماند برای عصر ظهور، یعنی باید عالم رشد كند. رشد عالم هم برای این كه به معارف برسد با بلای خود معصوم است؛ عاشورا عالم را رشد می دهد؛ بلای اهل بیت آدم را تا عصر ظهور رشد می دهد. در روایات است که همه علومی كه اظهار شده تا زمان امام زمان 2 حرف از 27 حرف است و 25 حرف از این را امام زمان اظهار می كنند.

علوم اهل بیت، اسرار الهی، رزق خواص

امام صادق علیه السلام به اندازه ای كه ظرف عالم بود، به همان اندازه علوم را اظهار كردند. در بعضی روایات گاهی می فرمایند: حضرت فرمودند: اگر نبود كه علمی را که ما به شما می دهیم به دست دیگران می افتد و شما نمی توانید آن را حفظ كنید، كتابی به شما می دادیم كه تا زمان امام زمان بی نیاز از همه بشوید و هیچ چیزی نخواهید؛ هر چه لازم بود در این كتاب به شما می گفتیم؛ ولی نمی توانید نگه دارید و در اختیار دیگران می افتد؛ مانند این زمان که روایات آخر الزمانی را غربی ها كار كرده اند و دارند از همان روایات در حوادث منطقه استفاده می كنند؛ البته این هم هست و این است كه معلوم می شود چرا ائمه علیهم السلام زبانشان در بیان روایات آخرالزمان، دائما زبان سرّ است. چون اگر سِر نبود آن ها هم می فهمیدند و البته خیال می كنند که می فهمند؛ آن هایی كه مامور هستند و باید این روایات را بفهمند، می فهمند؛ بقیه در اوهام و خیالات هستند، زیرا زبان روایات زبان سرّ است؛ لذا اگر ائمه گاهی یك كسی پیدا می كردند كه اهل نگه داشتن سرّ بود، با او حرف می زدند؛ این روایت در خصوص سلمان هست که وجود مقدس نبی اكرم و امیرالمومنین صلوات الله علیهما و آلهما «كانا یُحَدِثانه بما لا یحتمله غیره من مخزون علم الله و مکنونه»(11)؛ یعنی خیلی اوقات و نه یك بار، با سلمان گفتگو می كردند و از آن علوم مكنون الهی با سلمان می گفتند. لذا در روایات است که سلمان اگر معارف ما را می داند چون «منا اهل البیت»(12) بود؛ یعنی از ما شده بود و كسی كه اهل یك خانه شد، اسرار خانه هم به روی او گشوده است؛ یا یك نفر مثل جابر بن یزید جوفی (در زمان امام صادق) پیدا می شود و احادیثی كه جابر نقل كرده حتی احادیث فقهی آن، همه از احادیث فوق العاده هستند؛ 20 هزار حدیث و یا در بعضی نقلها بیشتر از این مقدار حضرت برای او نقل کردند و فرمودند: این را برای احدی نباید بگویی؛ به حضرت عرض کردند چرا برای ما از این علوم نمی گویید؟ حضرت فرمود: تو بگو تا بحال من چند حدیث به تو گفتم و نرفتی به دیگران بگویی. یكی از آنها را بگو تا من از آن اسرار برای شما بگویم. اگر كسی آماده شود به او می دهند. به همین دلیل است كه در روایات فرمودند: علم ما صعب و مستصعب است.

ایجاد قابلیت در خود؛ راه اخذ علم از امام

اینکه چطوری باید از علم امام استفاده كنیم، در روایات آمده است. روایات «كتاب العلم» را ملاحظه بفرمایید آن جا دارد که در لا به لای روایات انسان چگونه عالم بشود كه از امام علم بگیرد؛ خیال نكنیم هر كسی روایات را بخواند علم امام به او می رسد. در روایات آمده است که می فرمایند:  روایات ما مثل قرآن است؛ یعنی ظاهر و باطن دارد. ممكن است به یك نفر ظاهر آن را عطا كنیم و به دیگری باطن اول روایات را بدهیم و به شخص دیگری باطن دوم را بدهیم. در روایات هم ائمه فرمودند: شما مامور هستید بیایید از ما سوال كنید، اما به ما نگفتند جواب بدهیم، بلکه به ما [طبق آیه قرآن] گفتند: « هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب»(ص/39) یا در جای دیگر به ما فرمودند «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(حشر/7) یعنی به ما اختیار داده اند كه چه چیز یاد بدهیم، چون ائمه «محال مشیة الله» هستند و هر چه خدا بخواهد می خواهند و تخلف از فرمان نمی كنند. به آن ها سپرده شده و می توانند و اجازه دارند که ندهند؛ حضرت در جایی فرمودند: خیلی از معارف را اجازه داده اند كه به هر كسی نگوییم و نمی گوییم اگر كسی قابل شد از همین معارف و از همین احادیث، اگر باطن احادیث را بدهند باطن قرآن فهم می شود؛ قرآن هم غیر از این راه دیگری برای فهم ندارد؛ یعنی راهی برای فهم قرآن جز فهم بطون كلمات معصومین نیست. مابقی همه قرآن «الم» است؛ همه قرآن «کهیعص» است و كسی چه می فهمد قرآن چیست. تفاسیر را ببینید (حالا تفاسیر بزرگان شیعه را من نام نمی برم) خیلی از تفاسیری كه نوشته اند خیال می كنند كه قرآن كتاب معانی بیان و كتاب لغت است؛ بله این ها هم هست ولی این ها كه قرآن نیست. اینجاست که حضرت فرمود: والله یك حرف قرآن را نفهمیده است.

تقوی؛ اول قدم برای کسب علم معصومین

حضرت [صادق علیه السلام] در حدیث عنوان بصری سِّری را گفتند و فرمودند: بروید عبد بشوید، ما می آییم به شما علم می دهیم، علم نزد ما است و قرآن پیش ما است؛ نور است حضرت، اول عبودیت را توضیح دادند و آخرش فرمودند: «فَهَذَا أَوَّلُ‏ دَرَجَةِ التُّقَى‏»(13)؛ یعنی اولین قدم را در وادی تقوا بردارید؛ که خود تقوا در کلام معصوم چنین بیان شده «شیعتنا هم المتقون»(14)؛ شما اول قدم را در وادی تقوا بردارید و حضرت سه ركن را برای اول قدم در آن حدیث عنوان بصری ذکر فرمودند که آدم متحیر می شود؛ بعد از آن هم حضرت گفتند: اگر این سه قدم را برداشتید و به این جا رسیدید خیال نكنید به جایی رسیده اید؛ سپس حضرت این آیه را خواندند «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين»(قصص/83)؛ یك دار آخرتی است كه با تلك به آن اشاره شده یعنی آن دار آخرت خیلی مقام عظیمی دارد و این را ما قرار دادیم برای كسانی كه روی زمین دنبال علوّ و فساد نیستند؛ انسان تا بنده نشود و تا حس برتری جویی از دل انسان بیرون نرود هر كاری بكند فساد و برتری جویی است؛ از حضرت امیر نقل شده که فرمودند: اگر حتی خوشت بیاید بند كفشت از بند كفش رفیقت بهتر باشد؛ یعنی حتی تا این اندازه دوست داشته باشی از رفیقت جلو بیفتی، این آیه شاملت نمی شود و آن دار آخرت برای این آدم هم نیست؛ باید این اندازه هم حب برتری جویی در دلت نباشد؛ اگر متقی شدید به جایی می رسید كه حس برتری جویی و فساد روی زمین از شما برود؛ كسی كه روی زمین دنبال برتری جویی است می خواهد علمش از بقیه بیشتر باشد، كتاب هایش بیشتر باشد، ثروتش و موقعیتش بهتر باشد، خانه اش بزرگتر باشد، این هر كاری روی زمین بكند فساد است؛ اگر از علوّ و فساد آزاد شدید آن دار آخرت برای شما است. آن دار آخرت خیلی عجیب است؛ امام صادق در یك حدیثی در «مختصر بصائر الدرجات» فرمودند: تلك دارالآخرة ما هستیم؛ یعنی محیط ولایت ما علم ما و معارف ما برای كسی است كه «لایریدون فی الارض علوًّا ولا فساداً والعاقبة للمتقین» این انسان ها اهل تقوا هستند(15). امام صادق در حدیث عنوان فرمودند: این اولین درجه تقوا است؛ خیال نكنید راه را رفته اید اگر این قدم اول را برداشتید آن وقت آن دار آخرت ولایت ما برای شما است و علوم ما و محبت ما هم برای شما است. بعد حضرت امام صادق در این روایت دومی كه عرض كردم فرمودند: «و العاقبة» یعنی ما اهل بیت و ما برای متقین هستیم. بعد حضرت توضیح دادند: ما برای متقین هستیم، یعنی اینکه مودّت ما برای متقین است؛ كسی جز متقی به مودّت ما و به معارف علوم ما و به ولایت ما راه پیدا نمی كند؛ اگر كسی می خواهد از معارف اهل بیت متنعم بشود این علوم همه در محضر ائمه است.

علوم اهلبیت؛ صعب و مستصعب

اهل بیت دنبال شاگرد می گردند. حضرت در آن حدیث که عرض شد فرمود: علم قرآن پیش ما است؛ اگر اوعیه ای پیدا می كردم و اگر یك محیطی كه خیالم راحت بود پیدا می كردم این علم را نشر می دادم عین عبارت است «ان من علم ما اوتینا تفسیر القرآن و احكامه و علم تغییر الزمان و حدثاته... لو وجدنا اوعیة مستراحا لعلّمنا»(16)؛ یعنی اگر یك نقطه ای كه خیالمان راحت بود پیدا می كردیم می گفتیم؛ ما نمی خواهیم حرف را نگوییم، ما بخل نداریم ولی ظرف نیست؛ این است كه فرمود: علم ما صعب مستصعب است. به اندازه تقوا كه اول درجه آن همین آیه «تلك الدار الآخره» است؛ امام صادق به عنوان بصری فرمود: برو و اینگونه شو، بیا ما هستیم و علم پیش ما است؛ علوم و انوار قرآن همه نزد ما است؛ بروید متقی بشوید و به این درجه تقوا برسید كه نخواهید از علم برای برتری جویی استفاده كنید و نخواهید با علم روی زمین فساد كنید. این سرمایه برای فساد كردن و برای برتری جویی نیست، بلکه این فقط برای بندگی است. هر وقت متقی شدید نه فقط علم ما، بلکه ولایت و محبت ما و همه چیز ما برای دوستانمان است. عاقبت، ولایت ما برای متقین است؛ شب شهادت امام صادق ارواحنا فداه است؛ آن كسی كه با سخاوت علومش را در اختیار همه قرار داد ، آن علومی را كه با مشقت و با بندگی به دست آورده و خدا قلوبشان را ریاضت داده تا این علوم و معارف به این قلوب وارد شده است، چنانچه در زیارت جامعة ائمة المومنین آمده است «انّی و لكم القلوب التی تولی لله ریاضتها بالخوف و الرجا»(17) ؛ درهایی از معارف و توحید را گشوده و ابوابی از انحراف و شرك را بستند كه سقیفه می خواست آن باب ها را باز بكند و قرآن و توحید را تحریف بكند. خیلی حضرت زحمت كشیدند بی حساب ولی همه شنیده اید این وجود مقدس را خیلی بنی العباس و خصوصا منصور اذیت كردند و آزار دادند...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص 184.

(2) البرهان في تفسير القرآن، ج 5، ص 76.

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص 220.

(4) البرهان في تفسير القرآن‏، ج 5، ص 509.

(5) معانی الاخبار، ص 1.

(6) کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 515.

(7) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 615، زیارت جامعه کبیره.

(8) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم‏، ج 1، ص 197.

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص 229.

(10) توحید صدوق، ص 92.

(11) علل الشرایع، ج 1، ص 183.

(12) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم‏، ج 1، ص 25.

(13) بحارالانوار، ج 1، ص 226، حدیث عنوان بصری.

(14) بحارالانوار، ج 24، ص 352.

(15) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص 312.

(16) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم‏، ج 1، ص 194.

(17) مزار کبیر، ص 293.