نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

موکب طلاب مقاومت در اربعین حسینی/ همراهی با امام حسین علیه السلام در بلای عاشورا و آثار این همراهی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 15 آبان ماه 96 است که در پیاده روی اربعین، موکب طلاب مقاومت ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ اهل بیت به این دنیا آمده اند که ما را از فتنه های شیطان عبور دهند چرا که شیطان قسم خورده است که همه را گمراه خواهد کرد، و ما هم به تنهایی توانایی مقابله با او را نداریم. ائمه پای عهدشان با خدای متعال ایستادند و با تحمل بلا راه را برای ما هموار کردند؛ یکی از بلاهای بزرگ که حتی انبیا هم برای سیرشان باید از آن عبور کنند بلای سیدالشهداست. دو بابی که با بلای سیدالشهدا برای عالم باز شد، زیارت و بکاء است که برای هر دو آثار فوق العاده ای مانند بخشش گناهان گذشته و آینده ذکر شده است. البته بیان آثار زیارت اربعین که زیارت مشتاقین است در عقل نمی گنجد اما همین را می توان گفت که فتنه هایی که شیطان برای آن قرن ها برنامه ریخته با این زیارت فرو ریخته است. نکته مهم دیگر در زیارت اربعین توفیق در نیت است، یعنی شما چون از زیارت دیگران خوشحال هستید در ثوابشان شریک هستید.

عهد اهل بیت برای ایستادگی در برابر فتنه ها

أعوذ بالله من الشياطين الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنۀ الله علي اعدائهم أجمعين. خدای متعال در قرآن می  فرماید: «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ»(فرقان/20) ما بعضی از شما را به وسیله  بعضی دیگر امتحان می کنیم، آیا شما پای این امتحان  ها پایداری و صبر می  کنید؟! ظاهر آیه این است که ما به همدیگر امتحان می  شویم، ولی یک روایتی در ذیل این آیه است که من می خواهم آن را ترجمه  کنم و یک مقدار راجع به این روایت گفتگو کنم.

روایت اینگونه نقل کرده که وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و حسنین علیهم السلام را در خانه گرد آوردند و درب خانه را بستند تا غیر وارد نشود. بعد حضرت به این چهار نفر فرمودند: جبرئیل اینجا است و از طرف خدای متعال پیامی آورده است. خدای متعال می  خواهد شما را به دشمنانتان مبتلا کند، شما حاضر هستید قبول کنید؟! این امتحان سنگینی است که داستان عاشورا و احراق بیت و حتی بزرگتر از این  ها در آن است!

خدای متعال می  خواهد شما را به دشمن مبتلا کند، آیا شما صبر می  کنید و حاضر هستید پای این ابتلا بایستید؟!
البته این را بگویم که چون مقام آنها نزد خدای متعال بسیار بالاست، پس خداوند هم وقتی می  خواهد چیزی را برای آنها رقم بزند، رضایت خودشان را از قبل می  گیرد! این آیه را در قرآن که راجع به سیدالشهداء است همه خوانده اید: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ»(لقمان/14)، در ذیل آیه روایتی است که فرمود: خدای متعال وقتی می  خواست سیدالشهداء را به حضرت زهرا سلام الله علیها عنایت کند جبرئیل آمد و گفت که چنین فرزند باشکوه و عظمتی را می  خواهیم به شما بدهیم، ولی یک چنین بلای عظیمی هم دارد.

حضرت به تعبیر من با خدای متعال چانه زدند و جبرئیل چند بار رفت و برگشت تا اینکه قرار شد خداوند در مقابل این بلای عظیم سیدالشهداء چند چیز به ایشان بدهد: یکی از آن ها همین است که دعا تحت قبه  ایشان مستجاب است و تربت ایشان شفا است، یکی دیگر از آن ها این است که خداوند متعال ائمه از جمله امام زمان را در نسل سیدالشهداء قرار داده است. این را برای این گفتم که بگویم خیلی وقت  ها خدای متعال به خاطر عظمتی که اهل بیت داشتند رضایت آنان را در برابر ابتلائات پیش رو می پرسیده است تا اگر راضی نیستند آن را تقدیر نکند! این خیلی مقام والایی است و خدای متعال با کسی اینگونه مواجه نمی شود.

در اینجا خدای متعال جبرئیل را فرستاده حضرت فرمودند که: جبرئیل اینجا است سؤال می کند شما حاضر هستید یک چنین ابتلای پیش بیاید؟ امیرالمؤمنین فرمودند: ما قول می  دهیم پای عهدمان با خدا بایستیم و به ثواب خدا هم امیدواریم که خدای متعال وعده  هایی که می  دهد قطعی است. در نقل دارد وقتی این قطعی شد وجود مقدس نبی اکرم گریستند به طوری که صدایشان در بیرون حجره شنیده شد، بلند گریه کردند و فهمیدند دیگر خدا این قرار را بست و امیرالمؤمنین و اهل بیت هم قبول کردند. یعنی ابتلائی که ما بعد از هزار و چهارصد سال بعضی  هایش را می  بینیم همان قراری است که با خدا گذاشته شده است.

بعد این آیه نازل شد «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ  لِبَعْضٍ  فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيرا» ما می  خواهیم بعضی از شما را فتنه بعضی دیگر قرار بدهیم و پروردگار تو از قبل می  دانست که اهل بیت وقتی عهدی ببندند پای عهدشان می  ایستند.

آمدن اهل بیت به این عالم برای عبور دادن انسان ها از فتنه ها

خوب حالا من همین را یک مقدار توضیح بدهم، آمدن اهل بیت مثل سیدالشهداء در این دنیا برای عبور دادن ما از این دنیاست. آنها مقامات خودشان را قبل از آمدن به دنیا هم داشتند و عبورشان از عالم دنیا برای این است که بیایند و دست ما را هم بگیرند و به سلامت از این دنیا عبورمان بدهند. چون وقتی حضرت آدم هبوت کرد و شیطان هم با او در عالم دنیا آمد، یک رجز خوانی برای خدای متعال کرد و گفت همه  اینها را جهنمی می کنم الا مخلصین و آنهایی که معصوم  هستند! من همه را مثل خودم به استکبار بر خدای متعال مبتلا می کنم.

امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه همین را بیان کردند فرمودند: شیطان شما را از یک نقطه  نزدیک دیده است، بعد هم تیر را در کمان گذاشته و با تمام توان کشیده است. بعد به خدای متعال گفته است «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»(ص/82) ، همه را جهنمی می کنم مگر آن  هایی که مخلص هستند. زیرا آنهایی که مخلص هستند جز خدا در وجودشان نیست و شیطان دستگیره ندارد که بخواهد آنها را بگیرد. ابلیس وقتی نگاه به ما کرد دید این چیزهایی که در ما هست مثل بخل، کبر، حسد، حب ریاست، حب مال و شهوت این ها خودش یک دستگیره است، پس قسم خورد که هیچ کدام را نمی  گذارم سالم از دنیا بیرون بروند. بعد امیرالمؤمنین می  فرمایند: این ظن و گمانش غیر مصیب بود و به واقع نخورد.

من گاهی به ذهنم این طوری می  آید که این به واقع نخوردنش برای این بود که شیطان خیال می  کرد ما هستیم و ابلیس، بعد هم می  گفت همه را جهنمی می کنم. درست است دیگر، اگر ما را با شیطان رها کنند کسی جان سالم از دست شیطان به در نمی  برد اما حقیقت این است که وجود مقدس سیدالشهداء آمدند در این دنیا و این بلا را تحمل کردند که ما را به سلامت عبور بدهند. الآن ببینید شیاطین در دنیای امروز چه بساطی به پا کرده اند که مؤمنین را از راه به در بکنند. خودشان که راه خودشان را دارند می  روند این شیطنت  ها برای این است که شما و امثال شما و دوستان اهل بیت را از راه به در و مثل خودشان بکنند. شیطان هم حرفش همین بود که همه را مثل خودم می کنم، من را بیرون کن از بهشت من هم همه را از بهشت بیرون می کنم، کاری می کنم همه مثل خودم بشوند!

وجود مقدس سیدالشهداء آمده تا ما را با بلای خودش عبور بدهد و نگذارد ما گرفتار بشویم. آنها پای آن بلای عظیم ایستاند، با خدا قرار بستند و پای قرارشان هم ایستاده و هیچ کوتاه نیامدند. امیرالمؤمنین آن  قدر صبر کرده است که در ماجرای امتحان  هایی که برای ایشان پیش آمد جناب سلمان که در درجه دهم ایمان است و هیچ کسر در ایمان ندارد غیر از معصوم بودن، در بعضی روایت است - حالا به تعبیر من-  کم آورد و در ذهنش یک چیزی واقع شد.

بعد امیرالمؤمنین به او رسید و فرمود: سلمان این چه بود در خاطرت گذشت؟! بیعتت را تجدید کن! روایت می  گوید: آن چیزی که در خاطر سلمان گذشت این بود که امیرالمؤمنین اسم اعظم کلی دارند و همه  عالم در اختیارش است، اگر در ماجرای احراق بیت و اهانت به حضرت زهرا از این اسم استفاده نکند پس چه وقت بناست از این استفاده بشود؟! آن چیزی که در ذهن سلمان آمده بود این بود نه اینکه در حقانیت امیرالمؤمنین شک بکند. این  قدر برایش سخت آمده بود که نمی  توانست تحمل کند. خود حضرت امیر با تمام وجود صبر کرده بودند اما سلمان نمی  توانست و بریده بود. سیدالشهداء با همه  وجود پای قرارش با خدا ایستاده است، ایشان به خدا قول داده تا تحمل بکند و با تحملش راه ما را آسان کند.

آمدن جنیان برای کمک به سیدالشهدا در بلای عاشورا

سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه در لهوف این را نقل کردند که وقتی سیدالشهداء از مدینه بیرون آمد والی مدینه از طرف یزید مأمور شد از حضرت بیعت بگیرد اما حضرت بیعت نکردند و از مدینه به طرف مکه بیرون آمدند و بعد هم به کربلا آمدند. وقتی از مدینه بیرون رفتند سران جن محضر حضرت آمدند و مؤمنینشان گفتند: آقا شما برگردید مدینه ما می  رویم و کار را با این ها تمام می  کنیم! حضرت فرمودند: اگر بنا بر این باشد من از شما تواناتر هستم، من پناهگاه شیعه و مؤمنین هستم، من باید بروم زیرا رفتن من شیعه و مؤمنین را حفظ می کند.

روز عاشورا هم مرتب ملائکه می آمدند تا اجازه بگیرند اما حضرت به احدی اجازه نداده تا بیاید و در این کار دخالت کند.

حتی این روایت نقل شده است که نزدیک غروب عاشورا که کار خیلی سخت شد، همه اصحاب رفته و اهل بیت رفته بودند و فقط خود حضرت زخمی در میدان جنگ مانده بود و اهل بیتش هم در معرض اسارت، پیغام آمد که شما اگر بخواهید ما همه چیز را به شما برمی  گردانیم و هیچ چیز هم از مزد شما کم نمی  کنیم! حضرت فرمودند: ما پای عهد خودمان با خدای متعال ایستادیم و هستیم. حتی حضرت یک جمله  ای دارند در قتلگاه، وقتی از اسب زمین افتادند و آن صحنه  های سخت پیش آمد، حضرت در گودی قتلگاه بیانشان این بود «الهی رضی بقضائک تسلیماً لامرک» خدایا من در مقابل قضای تو راضی هستم، نه اینکه صبر می  کنم بلکه راضیم و لذت می  برم از هر تقدیری که تو بکنی. من تسلیم فرمان تو هستم و هیچ مقاومتی ندارم، هر امری تو بخواهی بکنی من به جان می خرم.

«لا معبود سواک» جز تو معبودی نیست که من برای او کار بکنم، من همه وجودم در اختیار توست «یا غیاث المستغیثین» ای کسی که به فریاد کسانی که فریادرسی می  خواهند می  رسی! این جمله معنایش چیست؟! بعضی این طوری گفته  اند که سیدالشهداء در گودی قتلگاه نگران بود که نکند خدای متعال بگوید همین  جا بس است، کما اینکه در داستان حضرت ابراهیم خدای متعال امتحان را به آخر نرساند! حضرت ابراهیم در خواب دید که باید حضرت اسماعیل را ببرد و قربانی کند بعد با او در میان گذاشت و او هم قبول کرد. حضرت اسماعیل را برد در منا و آماده برای قربانی کرد و کارد را کشید اما نبرید، چند بار تکرار کرد، بعد خدای متعال فرمود: ابراهیم بس است رویا تا همین  جا بود و عمل شد.

بعضی  ها گفتند سیدالشهداء نگران این بود که تا همین  جا تمام شود برای همین می  گویند: نه، من هنوز آماده هستم تا کار تا آخر پیش برود! من هنوز خون  هایم در رگم هست، هنوز نفس می  کشم، هنوز زنده هستم، هنوز سر از بدنم جدا نشده است، هنوز زیر سم اسب  ها نرفتم، هنوز سرم به نیزه نرفته است، هنوز اهل  بیتم اسیر نشده  اند، نکند کار همین  جا تمام بشود!

برنامه ریزی شیطان برای گرفتار کردن انسان ها

پس معصوم در عهدی که با خدا بسته و در تحمل سختی  های راه و این فتنه  های سنگین ایستاده است، برای چه چیز؟! عمده  اش برای عبور دادن ماست، البته معصوم وقتی می  خواهد دست ما را هم بگیرد با خدا کار می کند با ما کاری ندارد چرا که او بنده  خداست. شفاعت ما را هم که در دنیا و آخرت می کند شفاعتش عبادت است، او عبد و بنده است، ولی خدای متعال یک طوری وجود مقدسش را پر از محبت کرده است که حاضر است در راه خدا اینگونه «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيك»  ما را نجات بدهد. او حرف نزده، سخنرانی نکرده است، کتاب ننوشته است بلکه خون دلش را داده است که دست ما را بگیرد «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»؛ استنقاذ می  دانید یعنی چه؟ مثل اینکه شیطان ما را ربوده و یکی یکی ما را از چنگ شیطان می  گیرد تا از جهالت و آن سرگردانی که در دوری از امام و ضلالت شیطان پیش می  آید نجات دهد. او برای اینکه از سرگردانی  ها نجاتمان بدهد خون دلش را داده است.

ما همه گرفتاریم. نجات از آتش تقریباً جز دعاهایی است که زیاد تکرارش می  کنیم و حتی وقتی محضر ائمه هم می  رویم به ائمه می  گوییم برای ما شفاعت کنند تا خدا ما را از آتش نجات بدهد. تقریبا در نوع همه  زیارات هست که شما شفاعت کنید ما از آتش نجات پیدا بکنیم. در دعای جوشن کبیر که همه  شما در شب  های ماه رمضان، شب  های قدر می  خوانید صد مرتبه هر بار ده اسم خدا را نام می  برید و بعد به خدای متعال عرضه می  دارید «الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا» گویا همه  ما اسیر آتش هستیم.

گرفتاری در آتش چیست؟ ولایت شیطان و دشمنان اهل بیت است. گویا آنجا یک طرح بزرگی ریخته  اند و همه  ما را دارند به جهنم می  برند، همه  ما اسیر طرح آن ها هستیم. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات  أُولئِكَ  أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»(بقره/257)، یعنی اگر کسی زیر چتر آن ها رفت اصحاب النار می  شود. گویا برنامه  آن ها همه  ما را  به جهنم می  برد، بعد ما محضر امام که می  رویم زیارت می  کنیم و می  گوییم ما را از جهنم نجات بده و از دست  این ها بیرون بیاور.

سیدالشهداء خون دل خودش را داده که ما جهنمی نشویم، در مسیر شیطان حرکت نکنیم و طرح شیطان ما را با خود نبرد؛ چون او خیلی طرح بزرگی دارد. این که رجز خوانده است «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»(ص/82)، حرف به اصطلاح ساده ای نیست، او برای همه  ما برنامه  ریزی کرده و گفته من همه  این ها را در طرح خودم می  برم، و هر کسی را یک طور گرفتار می کنم.

یک نقلی است در احوالات شیخ انصاری که از فقهای بزرگ و به نام شیعه است و تقریباً دو قرن پیش زندگی می  کرده اند. در احوالات ایشان نوشته  اند که یک کسی خواب دید که شیطان می  آید و یک زنجیرها و طناب  هایی دارد که بعضی خیلی قطور هستند و بعضی کمتر، یک زنجیر بسیار قوی دارد و این زنجیر پاره شده است، گفت: این ها چیست؟ گفت: این ها زنجیرهایی است که برای بندگان خدا درست کرده  ام، هر کسی را یک طوری می  برند. گفت: برای من کجاست؟ گفت: تو داری دنبال من می  آیی، تو که زنجیر نمی  خواهی!! گفت: این زنجیری که پاره شده است برای کیست؟ گفت: برای شیخ انصاری است، نه ماه من این را آماده کردم و این طناب را بافتم اما او با یک تکان پاره کرد!

داستان این بوده است که خانواده ایشان وضع حمل داشتند و قابله گفته بود که باید ایشان روغن خوب حیوانی مصرف کنند، شیخ هم از سهم امام و وجوهات بیت المال به اندازه یک درهم برداشتند تا این روغن را تهیه کنند. در راه که می  آمدند با خودشان فکر کردند که آیا همه  طلبه  هایی که در نجف هستند یک چنین امکانی دارند تا از این سهم امام و وجوهات و بیت  المال مصرف کنند یا من شیخ انصاری دارم استفاده می  کنم؟! بعد برگشتند و پول را سر جایش گذاشتند و یک فکر دیگری کردند برای کار. می خواهم بگویم نه ماه نقشه کشیده که شیخ یک چنین خطایی بکند و نتوانسته است! شیطان یک چنین موجودی است، او برای همه  ما نقشه می  کشد که نه ماه بعد طرف را در چاه بیاندازد. حوصله  اش هم سر نمی  رود، چون دو رکعت نماز خوانده چهار هزار سال طول کشیده است پس عمر 50، 60 سال ما برای او به حساب نمی  آید! نقشه می  کشد 50 سال دیگر آدم را جهنمی بکند و می کند.

اما سیدالشهداء به میدان مقابل آمده است و یک طرحی در انداخته که برنامه  پیچیده  او را خنثی  کند، آن کار عاشورا است. حضرت پای عهدش تا آخر ایستاده است. بلایی که حضرت تحمل کردند اعظم بلاهای عالم است و آن قدر هم آن بلا جلالت دارد و رفیع است که همه  انبیاء اولوالعزم هم در مقامی از مقاماتشان وقتی می  خواهند به طرف خدا بروند باید از وادی کربلا عبور بکنند. ابراهیم خلیل، حضرت موسی کلیم و حضرت عیسی مسیح را به کربلا بردند، حضرت موسی کلیم وقتی با خضر رفت در این همراهی حضرت خضر برای حضرت موسی کلیم مفصل روضه  سیدالشهداء را در میان گذاشت. ابراهیم خلیل را بعد از قربانی کردن حضرت اسماعیل در گودی قتلگاه بردند و رشد دادند.

آثار همراهی با امام

نکته مهم این است، آیا ما حاضریم در این بلا کنار امام بایستیم یا نه؟! بلا را امام تحمل می کند و می  شود ما خودمان را کنار بکشیم و بگوییم به ما مربوط نیست، سری که درد نمی  کند که دستمال نمی  بندند! امام حسین علیه السلام وقتی به طرف کربلا می  آمد افراد زیادی را جذب کرد، یکی از آنها زهیر است. زهیر جزء عثمانی  ها و یک شخصیت مهمی برای خودش بود، مکه هم آمده بود و در برگشت از مکه مواظب بود با امام حسین روبرو نشود تا در رودربایستی بیافتد! حضرت یک جایی توقف کردند که چاه آب بود و همه  کاروان  ها مجبور بودند بیایند، زهیر هم آمد و همین که بارش را انداخت سیدالشهداء شخصی را فرستادند و گفتند می خواهند با او دیداری داشته باشند. او امتنا کرد برود اما همسرش به او گفت که سعادت به تو رو آورده است، پسر پیغمبر خدا تو را دعوت کرده است چرا تعلل می کنی؟!

آمد محضر سیدالشهداء و نمی  دانم چه چیزی حضرت به ایشان گفتند که وقتی برگشت خیمه  اش را جمع کرد و گفت من دیگر حسینی هستم. به همسرش هم در یک جمله  عجیبی گفت: من شما را طلاق می  دهم و هم  اکنون شما را با یک آدم امینی می  فرستم تا ببرد پیش اهل بیت و اقوامتان که بنی  امیه به خاطر من تو را آزار ندهند! به همه  هم کاروانی  هایش هم گفت: اگر می  خواهید بروید، هر کسی هم می  خواهد بیاید محضر امام حسین، من دیگر رئیس کاروان نیستم! زهیر آمد و شد فرمانده لشکر امام حسین، خیلی هم عجیب بود چون تا دیروز به حسب ظاهر عثمانی بود اما آمد و سعادتمند شد.

انقدر درک زهیر از امام عظمت پیدا کرد که یک جمله  ای دارد من این جمله را مکرر نقل کرده  ام و هر بار هم نقل می  کنم تواضع می  کنم، شما هم اگر رفتید سر قبرش به خاطر این جمله سلام مخصوص من را به ایشان برسانید. وقتی خبر شهادت حضرت مسلم آمد امام حسین فرمودند: هر کسی می  خواهد برود، برود. می  بینید دیگر اوضاع تغییر کرده است و دیگر قطعاً پیروزی نیست چرا که کوفه برگشته است. این زهیر به اصحاب سیدالشهداء عرض کرد اجازه می  دهید من یک جمله به امام حسین از طرف شما بگویم؟ گفتند اشکالی ندارد. می  دانید چه گفت؟! عرض کرد: اگر عمر دنیا جاودانه بود یعنی 50، 60 سال نبود و همه  اش هم عیش بود، بیماری نبود، سختی نبود، غصه نبود، پیری نبود، جوانی بود، ما شهادت در رکاب شما را بر عیش جاودانه دنیا ترجیح می  دادیم! ببینید در این فرصت کوتاه چه معرفتی به امام حسین پیدا کرده است، یک فرصت با امام همراه شده است به این نقطه رسیده است. این خاصیت همراهی با امام است.

این یک آدم است، کس دیگری هم هست ظاهراً اسمش عبیدالله حر است. امام حسین نزدیکی کربلا دیدش و به او هم فرمود عبیدالله تو وضعت خوب نیست و عثمانی بودی، بیا با ما من شفاعتت را می کنم تا کارت درست  شود. می  دانید به امام حسین چه گفت؟! همین تعبیر را کرد، ترجمه می کنم: سری که درد نمی کند دستمال نمی  بندند! من از کوفه آمدم بیرون که نه با شما باشم و نه با ابن زیاد، اگر می  خواهید یک مرکبی دارم که فوق  العاده است و هیچ کس تا حالا در مسابقه نتوانسته او را بگیرد آن را می  دهم به شما تا شما هم فرار کنید! حضرت فرمود: اگر خودت نیایی ما با اسبت کاری نداریم، ما آمدیم خودتت را هدایت کنیم تو اسب به ما می  دهی!

پس در ابتلاء سیدالشهداء شما می  توانید کنار ایشان بیایستید می  توانید هم نایستید! حبیب می  توانست نیاید کربلا نمی  توانست؟! کشته هم نمی  شد در کنار امام حسین، زهیر هم همین طور، زن و بچه  هاشان هم ناامن نبودند! حر هم می  توانست نیاید، غنائم را هم می  توانست ببرد چون رئیس بود، ولی اگر آمدید کنار سیدالشهداء و ایستادید سختی  هایش را باید تحمل کنید، سختی اصلی را امام حسین تحمل کرده است ولی ما هم وقتی می  آییم این سختی دامن ما را هم می  گیرد.

در حدیث لطیفی آمده است که یک آقایی از خراسان محضر امام صادق علیه السلام آمده بود و به حضرت عرض کرد: مردم خراسان یک پارچه در اختیار شما هستند. شمشیرهایشان با شما است و علیه بنی  امیه، چرا سکوت کرده  اید؟! حضرت گفتند: تنور را روشن کنید، خادم حضرت تنور را روشن کرد، تنور خوب که برافروخته شد به این آقا گفت: برو بشین در تنور! عذرخواهی کرد و گفت: آقا من حرف بدی نزدم، گفتم ما در خراسان در خدمت شما هستیم، این حرف بدی نیست! حضرت هم بحث را برگرداند و رفت به یک سمت دیگر.

ابو هارون مکی آمد و سلام کرد، حضرت جواب دادند و بعد فرمود: ابو هارون بنشین در تنور بند کفشش را رها کرد و رفت و در تنور نشست. بعد حضرت شروع کردند با این مرد خراسانی صحبت کردن، آن شخص می گوید: حضرت یک طوری صحبت کردند که دیدم از کف دستشان بهتر خراسان و مردمشان را می  شناسند. بعد می  گوید همین  طور که حضرت صحبت می  کردند گفتند برویم یک سری به این برادرمان ابوهارون بزنیم. آمدم دیدم وسط آتش نشسته است!

 حضرت که نمی  خواهد کسی را بسوزاند، حضرت می  خواهد ما را عبور بدهد و وقتی با حضرت همراه بشوی آتش هم برایت گلستان می  شود. بعد حضرت رو کردند به این مرد خراسانی و گفتند: از این آدم  های این طوری چند تا دارید؟!

 پس هر امامی یک ابتلای خاصی دارد که در آن ابتلای خاص مشاور نمی  خواهد تا من به او بگویم آقا نرو کربلا، او بگوید زن و بچه نبر، او بگوید برویم یمن! امام مشورت نمی  خواهد، تکلیف الهی است و برنامه  اش را خودش با خدا می  بندد. ما می  توانیم کنار حضرت بایستیم می ت وانیم هم نایستیم، اما بدانیم آنهایی که می  ایستند برنده می  شوند.

 آن وقت در روایات است که هر امامی در ابتلای خودش چند تا یاور مخصوص بیشتر نداشته است که کنار امام تا آخر ایستاده اند؛ مثل مالک اشتر و سلمان که کنار امیرالمؤمنین ایستادند، بیشترینش هم برای امام حسین است که هفتاد و دو تاست. در مورد امام زمان هم 313 نفر هستند که این 313 نفر یکسان نیستند، 12 تای آنها فوق  العاده هستند و بقیه  آنها این طور نیستند. پس حضرت می  خواهند بگویند که گاهی همراهی با ما این قدر سخت است! من نمی  خواهم شما وحشت بردارید اما حضرت صحنه را یک طوری چیدند که الحمدالله آرام آرام یاور برای حضرت دارد پیدا می  شود، یاورانی که حاضرند جانشان را کف دستشان بگیرند و اگر حضرت گفت وسط آتش هم بنشینند. بنابراین اگر در کنار حضرت می  خواهیم باشیم ابتلائات ما را هم می  گیرد.

دو راه برای آسان شدن سختی های همراهی امام

شما دوستان اهل بیت هستید و ان شاءالله به تبع شما ما را هم جزء دوستان اهل بیت ثبت  نام می  کنند. خدا یک لطفی که در حق ما کرده است این است که یک یا علی در عالم میثاق و عالم زر گفته  ایم و در دنیا هم پایش ایستاده  ایم، خیلی هم سختی برایمان پیش آمده است. الآن این شیعیان مظلوم عراق که گرفتار داعش شده  اند برای چه گرفتار شده  اند؟ به خاطر همین یا علی گفتنشان است، اگر نگویند که کاری بهشان ندارند. ما هم الان داستانمان همین است شما الان دست از مکتب امیرالمؤمنین بردارید کسی کارتان ندارد، در عالم همه  این مخالفت  ها و دشمنی  ها و تحریم  ها و فشار ها برای همین است.

خدا رحمت امام می  فرموند: شما دست از اسلام بردارید هیچ کسی با شما کاری ندارد، اینکه با شما درگیر هستند چون شما می  گویید اسلام و نمی  خواهید دست بردارید. همه ما یک یا علی گفته  ایم و پای آن هم ایستادیم. من ندیدم در بین دوستان اهل بیت کسی بگوید بی  خودی یا علی گفتیم و این همه سختی کشیدیم! دیده اید کسی بگوید چه کار داشتید با امام حسین، می  رفتید در صف بی  تفاوت  ها، می  رفتید در صف یزید و ابن زیاد، این همه سختی هم در عالم نمی  کشیدید؟! شما دیدید کسی از محبین امام حسین این حرف را بزند؟!
 این معنایش همین است که امام حسین یک طوری راه را باز کردند که تحمل بلاها کم کم برای شیعه آسان شده است. این دو راهی که حضرت برای ما باز کردند و عمده  اش هم از عاشورا باز شده است، یکی زیارت و یکی بکاء، دو راه راهی است که ما را در همراهی با معصوم کمک می کند.

خدا رحمت کند یک استاد عزیزی داشتیم ایشان می  فرمود من تصمیم های بزرگم را همیشه کنار سفره امام حسین گرفتم، یعنی دو جا شما می  توانید تصمیمات بزرگ بگیرید: یکی در سفره  عزاداری سیدالشهداء و یکی هم در زیارت ایشان. دیده اید در ماه رمضان چقدر عبادت کردن آسان است، همه شما تجربه کرده  اید، آدم سحرهای ماه رمضان چقدر آسان بیدار می  شود. خدای متعال شیطان را در زنجیر کرده است و همه  الحمدلله پا می  شویم و روزه می  گیریم، سختمان هم نیست ولی بعد از ماه رمضان از شوال به این طرف چند نفر تا حالا روزه گرفته  اند؟! کار سخت می  شود، نه اینکه نمی  شود سخت می  شود. در ماه رمضان همه  شما ختم قرآن می  کنید اما از ماه رمضان به این طرف کدامتان یک ختم قرآن فرموده  اید، چند نفر؟!

امام حسین دو فضا را برای ما باز کرده  اند: یکی فضای بکاء است و یکی فضای زیارت. فضای بکاء و زیارت همراهی با امام حسین را برایتان آسان می کند شما می  توانید تصمیمات بزرگتان را بر سر سفره  عزاداری بر امام حسین و زیارت امام حسین بگیرید. مثلا همین زیارت اربعین؛ زیارت اربعین زیارت مشتاقین است، می  دانید یعنی چه؟ یعنی آدم  هایی که زیارت می  روند درجاتی دارند، بعضی ثواب یک حج بهشان می  دهند، بعضی  ها در هر قدم ثواب یک حج عمره بهشان داده می  شود، قدمش را برمی  دارد حسنه برایش می  نویسند، روی زمین می  گذارد دوباره برایش حسنه می  نویسند.

فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام

من یک روایت را برایتان در فضیلت زیارت بخوانم. هارون بن خارجه نقل می کند و می  گوید من به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا لِمَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ زَائِراً لَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ»(1)آن کسی که به زیارت امام حسین می  رود و هیچ چیز نمی  خواهد و فقط برای خدا می  رود و می  خواهد آخرتش تأمین بشود، نگاهش به دنیا نیست که مشکلات دنیایش حل بشود، چه چیزی خدا به او می  دهد؟ فرمودند: «فَقَالَ لَهُ يَا هَارُونُ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ زَائِراً لَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ غَفَرَ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر».

عارف به حق یعنی امام را مفترض الطاعه می  داند و می  گوید حرفش حرف خدا است. همه شما همین طور هستید و می  گویید امام حسین امام مِن الله است و حرفش هم حرف خداست. این خیلی مقام والایی است که یک آدمی حرفش بشود حرف خدا. همه شما این را راجع به امام حسین قائل هستید، پس عارفاً بالحق هستید.
هدفتان از این زیارت چیست؟ می  خواهید خدا راضی بشود؟ می  خواهید بهشتی بشوید یا حتی بالاتر بگویم اربعینی  ها معمولاً دنبال بهشت هم نیستند، دلشان برای خود امام حسین می  تپد، مشتاقین یعنی همین.

بعضی  ها می  آیند می  خواهند مریضشان خوب بشود، بعضی  ها حاجت دارند، این خوب است و اشکالی ندارد، کجا بهتر از حرم امام حسین؟ حاجت دنیایی بخواهید، حاجت اخروی هم بخواهید، این هیچ اشکالی ندارد منتها اول زیارت کنید بعد حاجت بخواهید. حاجتتان حجاب زیارت نباشد. اتفاقاً از آداب زیارت این است که وقتی انسان زیارتش تمام شد امام معصوم را واسطه قرار بدهد و حاجاتش را هم بخواهد.

ولی من در زیارت اربعین احساسم این است، این  هایی که می  آیند فقط دلشان برای خود امام حسین می  تپد، می  آیند و از زیارت امام حسین لذت می  برند؛ مشتاقین یعنی این، یعنی از سر شوق می  آیند نه برای چیز دیگر، این ها ثوابشان فوق  العاده است. در کامل الزیارات که جزء معتبرترین کتب ماست، ابن قولویه یک باب مفصلی باز کرده است و در آنجا روایاتی را راجع به زیارت مشتاقین آورده است، ایشان استاد شیخ مفید بوده و قبر ایشان در کاظمین در حرم وجود مقدس امام موسی بن جعفر و امام جواد ارواحنا الفداهما کنار قبر شیخ مفید است.

من روایتی را که می خواندم تکمیل کنم؛ حضرت به هارون بن خارجه فرمودند: اگر کسی به زیارت امام حسین فقط برای خدا و آخرت برود و دنبال حوائج دنیایی نباشد خدای متعال همه  گذشته و آینده  اش را پاک می کند.
گذشته را پاک کردن می دانید یعنی چه؟ یعنی مثل روزی بشود که از مادرش متولد شده است! خیلی عجیب است، آدم یک لغزش می کند به این راحتی درست نمی  شود. دیدید آدم اگر حواسش نباشد و یک سوزن به چشمش بزنند دیگر این چشم بینا نمی  شود، معجزه می  خواهد! پاک شدن از گناه هم این طور است. فرمود همه  گناهان گذشته و آینده، آینده یعنی چه؟ یعنی می  رود در حصن امام و شیطان دستش به او نمی  رسد. چون شیطان می  خواهد از ما یک گناهی بگیرد که غیر قابل عفو است اما با در حصار امام بودن او چنین گناهی را نمی  تواند بگیرد.

پس اگر کسی به زیارت امام حسین برود عارفاً بالحق و برای رضای خدا شیطان دیگر نمی  تواند یک گناهی ازش بگیرد که غیر قابل عفو باشد چرا که در حصن ولایت امام رفته و آینده  اش هم تضمین شده است.
در روایت دیگری حضرت فرمودند: اگر کسی پیاده به زیارت امام حسین برود هر قدمی که برمی  دارد یک حسنه برایش می  نویسند و یک گناه را از او پاک می  کنند، حتی در بعضی از روایات دارد که در هر قدم ثواب یک حج عمره می  دهند، بعد حضرت فرمود: وقتی به حائر امام می  رسد که نزدیکی  های کربلاست آنجا ملائکه می  آیند به استقبال زائر و به او خطاب می  کنند «كُتِبَ مِنَ الْمُفْلِحِين»(2) ، می دانید مفلحین چه کسانی هستند؟ سوره  مؤمنون را همه  شما خوانده  اید «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ »(مومنون/1-3) مفلحین کسانی هستند که در نماز خشوع دارند، اهل زکاتند و اهل لغو نیستند.
فرمود: اگر به حائر رسید «كُتِبَ مِنَ الْمُفْلِحِين »، اما وقتی آمد و عملش را تمام کرد «كُتِبَ مِنَ الْفَائِزِين»،  دیگر جزء فائزین است، فائزین چه کسانی هستند؟ «أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ  الْفائِزُونَ »(توبه/21) ، فائزون آنهایی هستند که بالاترین درجات را دارند، «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ »(توبه/72) و فوز رسیدن به مقام رضوان است.

سپس فرمودند: وقتی می  خواهد برگردد یک ملکی  از طرف وجود مقدس نبی اکرم می  آید و می  گوید: حضرت سلام تو را رساندند و به من گفتند به این بنده  خدا بگویید: ما گذشته  ات را تضمین کردیم از این به بعد مراقب خودت باش! این خیلی حرف عجیبی است و فقط از پیغمبر و اهل بیت ساخته است که دست ببرند و آدم را عوض کنند.

یک روایت عجیبی من دیدم که درآن روایت حضرت فرمودند: اگر کسی برود زیارت سیدالشهداء و در مسیر زیارت به دست دشمنان بیافتد و کشته بشود و به شهادت برسد، ملائکه دست می  برند در طینتش و آن را خالص می  کنند، پس طینت او مانند طینت انبیاء می  شود. این روایت واقعا محیر العقول است.

آن وقت در این روایت حضرت اضافه کردند و  فرمودند: اگر کسی به زیارت می  رود در حالی که عارف به حق است، و برای خدا و برای آخرت می  رود، همه  گناهان گذشته و آینده  اش آمرزیده می  شود، حالا بقیه  ثواب  ها بماند. وقتی حضرت زهرا او را می  بینند برایش دعا می  کنند و از خدا درخواست می  کنند که هر باب خیری هست بر رویش باز کنند. دوران زیارت جزء عمر آدم حساب نمی  شود، برکت عمر می  آورد، برکت مال می  آورد. بنابراین نمی  شود بگویی این عبادت چه عبادت عظیمی است بخصوص زیارت اربعین که زیارت اهل شوق است؛ همه می  آیند، هر سال هم به سختی می  افتند اما باز برای اربعین بعدی روز شماری می  کنند.

زیارت اربعین سیاحت و خوشگذرانی نیست؛ همین طور که غربی  ها یک سیاحت و گردشگری درست کرده  اند برای این که فرهنگ جامعه جهانی را مادی بکنند، سفر امام حسین هم سفر الی الله است که از وادی ولایت امام به سمت خدا. درب حرم حضرت امیر را ببینید، اذن دخول که می  خوانید می  گویید خدایا «الهی وقفت علی بابک» نمی  گویید خدایا در خانه  حضرت امیر ایستادم بلکه می گویید در خانه  تو ایستادم، لذا ما زیارت را عین توحید می  دانیم. کسانی که این چیزها را نمی  فهمند می  گویند شرک است، آن ها نمی   فهمند که امام باب الله و صراط الله است، باید از اینجا بروی تا به خدا برسی. در زیارت امام رضا علیه السلام است که وقتی از در خانه  تان می  آیید بایستید و بگویید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَى اللَّه » اگر پایم را در این راه زیارت گذاشتم با کمک از خدا است.

زیارت امام خیلی عجیب است، در روایت دارد اگر در روز عرفه به زیارت امام حسین بروید «كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ»(3) مثل کسی که به زیارت خدا رسیده است آن هم در مقام عرش نه در عالم پایین. وقتی می  خواهید در مسیر زیارت پا بگذارید می گویید «بسم الله و بالله» من از خدا کمک می  خواهم چرا که این کار، کار سختی است و فقط با کمک خدا می  شود آن را انجام داد. حالا کجا می  خواهی بروی؟ «الی الله» من رو به خدا می  روم و «وَ إِلَى ابْنِ رَسُولِه »، رو به خدا که می  روم از طریق امام رضا می  روم از طریق سیدالشهداء می  روم، این خیلی سفر عجیبی است و نمی شود بگویید خدا چقدر تفضل می کند که باب زیارت را به روی شما باز می کند.

ثواب بکاء بر امام حسین علیه السلام

عاشورای امام حسین دو باب را باز می کند: یکی بکاء و یکی زیارت، این دو عبادتی است که در ثواب بی  بدیل است. امام رضا علیه السلام فرمودند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيرا» اگر بر امام حسین گریه کنی آن گونه که اشکت بر گونه  ات بیاید، خدا گناهانت را می  بخشد و کار به کوچک و بزرگش هم ندارد. بعضی  ها به من می  گویند این روایت را نخوان، مغرور می  شوند! می  گویم: این طور نیست هیچ وقت شیعه مغرور نمی  شود، چرا که این مثل آیات توبه است. آیات توبه کسی را مغرور نمی  کند بلکه امیدوار می کند چون ما دست شیطان هستیم و او ما را زمین می  زند برای همین باید امیدوار باشیم که یک راهی هم برای طهارتمان هست. فرمود: اگر بر امام حسین گریه کنید روزی که همه  قلب  ها می  میرد دل شما نمی  میرد، این طور دلتان به محبت امام حسین زنده می  شود.

دو بابی که امام حسین باز کرده است یکی زیارت و یکی گریه و بکاء است، این دو را رها نکنید چرا که این دو همراهی با امام حسین در این بلای عظیم را آسان می کند. شما می  توانید با این دو باب در زیارت اربعین تصمیم بزرگ بگیرید و مثل حر بشوید؛ حر به عنوان یک فرمانده جنگ آمده بود تا غنائم را برگرداند ولی در یک ساعت خودش را به امام حسین رساند و بارش بسته شد.

حضرت در شفاعت، هدایت و دستگیری ما کوتاهی نکرده است، یک یک هم ما را صدا زده است، لذا ببینید به همه  ما گفته  اند که اول ماه رجب که آغاز سه ماه رجب و شعبان و رمضان است، به زیارت امام حسین بروید. زیارت رجبیه را ببینید، آنجا به ما گفته  اند که به امام حسین بگویید: «لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّه » گویا امام حسین الان دارد تک تک شما را صدا میزند، و شما دارید اجابت می  کنید. «لبیک داعی الله»، ای دعوت کننده خدا تو از طرف خدا داری ما را صدا می زنی! ما صدای تو را شنیدیم «لبیک»؛ چون می  دانید در دنیا سر و صدا زیاد است و همه دارند ما را صدا می  زنند، شیطان صدا می زند، دنیا صدا می زند، قدرت و ثروت ما را صدا می  زنند، یک ندایی هم خدا دارد می  دهد که به وسیله معصوم به ما می رسد، خداوند می گوید: به طرف من بیایید و به طرف دنیا نروید.

امام حسین «داعی الله» است و تک تک شما را صدا زده است و این هم که آمده اید اجابت و دعوت اوست. درست است که در روز عاشورا من یک تعللی از عالم قبل داشتم و بدنم شما را اجابت نکرد، ولی قلبم اجابت کرده است؛ اگر قلبم اجابت نکرده بود من الآن در حرم شما نبودم. شمایی که الان اینجا هستید یک جایی به امام حسین بله  گفتید، و می ارزد که پای این سفت بایستید، مگر حبیب که پای حرفش ایستاد ضرر کرده است؟!
در روایت دارد حبیب، مسلم بن عوسجه را در کوفه دید و گفت: مسلم کجا می  روی؟ گفت: یک خوابی دیدم، خواب دیدم حضرت به من گفتند برو و محاسنت را خضاب کن، من هم حنا خریده  ام تا بروم حمام و خضاب کنم! گفت: تعبیر خوابت این نیست، نامه ای از امام حسین آمده است، و این یعنی برو و با خون سرت محاسنت را خضاب کن! بعد هر دو حتی نرفتند خانه تا خداحافظی کنند چون دیدند اگر بروند ممکن است بنی  امیه جلویشان را بگیرند، پس مخفیانه به طرف کربلا آمدند! به نظر شما حبیب ضرر کرده است؟! من از شما سؤال می کنم حبیب چند سال دیگر می  خواست در دنیا باشد؟!

آثار زیارت اربعین

می  دانید یکی از آثار زیارت اربعین چیست؟ یکی از آثارش این است که بین جامعه شیعه الفت برقرار کرده است. الآن من و شما همدیگر را ببینیم، همدیگر را دوست داریم، این برای چیست؟! مگر با هم نسبتی داریم؟! چرا اینقدر در این راه به هم علاقه مند هستیم؟! چون ظاهر امام حسین است و چیز دیگر نیست. این علاقه خیلی قیمت دارد و یک وحدت روحی در جامعه شیعه ایجاد کرده است که این عصبیت  هایی که شیطان ایجاد می کند مثل عربیت، فارسیت، و قومیت  ها را از بین می  برد. می  دانید که چقدر باید زحمت بکشید تا این عصبیت  هایی که شیطان قرن  ها و قرن  ها رویش کار کرده است از بین برود؟ اما این در زیارت اربعین از بین می  رود.
تا جامعه شیعه از این عصبیت  ها عبور نکند و همه  برای رکاب امام زمان آماده نشوند ظهور واقع نخواهد شد، این مقدمه  ظهور است.

این عربیت  و عجمیت فتنه قرن  ها و قرن  های شیطان است که روی آن بازی در آورده است، اما ببینید این زیارت اربعین چگونه این فتنه را از بین می  برد. ما به آنها نزدیک می  شویم آنها به ما نزدیک می  شوند، چه طوری آنها از ما پذیرایی می  کنند، صاحب  خانه  های خوبی هستند، اخلاق امام حسینی به خرج می  دهند، ما هم ان شاء الله همین طور، اگر مهمان  های امام حسینی باشیم این الفت برقرار می  شود.

خدای متعال به حضرت می  فرماید: «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ»(انفال/62)، پیغمبر خدا اگر همه آنچه که در روی زمین است را خرج می  کردی، تا این طوری دل  ها را به هم نزدیک کنی، نمی  شد! این حرکت، حرکت به سمت ظهور است، شک نکنید! این تجمع مؤمنین بر محور امام حسین و هماهنگی دل  ها،حرکت به سمت عصر ظهور است؛ حالا توضیحش در جای خودش. ان شاء الله خدا کمکتان کند سر سفره امام حسین تصمیم  های بزرگ بگیرید.

چگونگی شریک بودن در عمل

زیارت اربعین، زیارت فوق  العاده  ای است و این جمعی که می  آیند هر یک از آنها یک عالم می  ارزد، خدا ما را هم وسط این جمع قرار داده، ان شاء الله همه در ثواب هم شریکیم چون عمل همدیگر را دوست داریم.
 جابر در اربعین به زیارت حضرت سیدالشهداء آمد. عطیه می  گوید جابر به من گفت: ما در ثواب این شهداء شریک هستیم! گفتم: جابر این چه حرفی هست می  زنی؟ این  ها رفتند و در رکاب امام حسین شهید شده  اند و اهل بیتشان هم یتیم شد. گفت: از حبیبم رسول خدا شنیدم که فرمودند: اگر کسی عمل قومی را دوست بدارد در ثواب آنها شریک است، ما هم عمل آنها را دوست داریم.

اینکه شما عمل اصحاب سیدالشهداء را دوست دارید شریک ثواب آنها می  شوید. اینکه عمل همدیگر را دوست داریم یعنی الآن شما آمده  اید زیارت و من لذت می  برم که شما زائر امام حسین هستید، شما هم لذت می  برید که من زائر امام حسین هستم، این اشتراک در ثواب می  آورد. خدای متعال همه  ثوابی را که می  خواهد تک تک بدهد به همه می  دهد چرا؟ چون به این می  گویند توفیق در نیت، شما خوشحال هستید که همه  دوستان اهل بیت به زیارت می  آیند و هر چه جمعیت بیشتر بشود خوشحالتر هستید. من وقتی می  روم حرم و حرم شلوغتر است خوشحالتر هستم، چون می  دانم حضرت الحمدالله خیلی مشتری دارد.

پس این دوست داشتن، اشتراک در ثواب برایتان می  آورد. این زیارت خیلی فوق  العاده است، قدرش را بدانید، حفظش کنید و به سیدالشهداء و امام زمان بسپارید و برمی  گردید تا ثواب  هایش از بین نرود، و از حضرت بخواهید آماده  تان بکنند که سال بعد کاملتر بیایید. یک سال زحمت بکشید که اربعین بعدی زیارت رفیع  تر و جامع  تری را خدای متعال روزیتان کند. ان شاء الله خدای متعال زیارت شما را قبول کند و به شفاعت شما، زیارت گناهکار عقب افتاده ای مثل من را هم قبول کند، و ان شالله همه شما بین فائزین و مفلحین باشید.

پی نوشت ها:

(1) كامل الزيارات، النص، ص: 144

(2) كامل الزيارات، النص، ص: 186

(3) كامل الزيارات، النص، ص: 172