نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

وفات جناب ابوطالب در حسینیه حق شناس/ تبیین مقام شهادت و شفاعت امام برای سیر انسان در مسیر بندگی

متن زیر سخنرانی آیت الله میرباقری به تاریخ 16 اردیبهشت 95 است که به مناسبت وفات جناب ابوطالب در حسینیه آیت الله حق شناس برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، فرصت دنيا همين فرصت معرفت الامام است؛ تمام همّ و غم ما در دنيا بايد اين باشد كه به اين معرفت راه پيدا كنيم، چرا که به همين اندازه هم اهل توحيد و مقامات و معارف مي شويم. امام، در این دنیا شاهد بر ماست و این شهادت مقدمه شفیع بودن ایشان در روز قیامت است. امام اگر شاهد است شهودش براي اين است كه پرده پوشي كند و بعد هم دست ما را بگیرد چرا که اگر امام از ما دستگیری نکند ما نمی توانیم قدم از قدم برداریم و اصلاً حقیقت شفاعت هم همین است. امام آن رحمت موصوله خداوند است که هیچ وقت قطع نمی شود و اگر عمل ما نیز به آن پیوند بخورد باقی است و از بین نمی رود. بنابراین امام شاهد و شفيع و رحمت موصوله خداست نسبت به مؤمن، دائم رحمت خداي متعال از طريق امام به مؤمنين مي رسد و این در همه عوالم وجود دارد.

رسیدن به معرفت امام، راه رسیدن به توحید

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. «أَنْتُمُ‏ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ‏ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَك» به اندازه اي كه ما به معرفت امام راه پيدا مي كنيم و ما را به ساحت قدس امام راه مي دهند به همان اندازه به معرفت و محبت الهي نائل مي شويم و باب توحيد براي ما گشوده مي شود «وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ‏ اللَّه‏»(1). در آن حديث معروف نورانيتي كه از اميرالمؤمنين علیه السلام ارواحنا الفداء نقل شده حضرت فرمودند: كمال ايمان در اين است كه من را در مقام حقيقت نورانيتم بشناسند و بعد از فرازي فرمودند: «مَعْرِفَتِي‏ بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي‏ بِالنُّورَانِيَّةِ»(2)، اين معناش اين نيست كه اميرالمؤمنين علیه السلام مي خواهند بفرمايند من خدا هستم، ولي راه معرفت خدا هم همين است دیگر. فرصت دنيا همين فرصت معرفت الامام است؛ تمام همّ و غم ما در دنيا بايد اين باشد كه به اين معرفت راه پيدا كنيم، چرا که به همين اندازه هم اهل توحيد و مقامات و معارف مي شويم.

حال در اين فرازي كه تقديم شد امام هادي عليه السلام اوصافي را براي امام ذكر مي كنند: يكي اين بود كه امام صراط اقوم الهي است که ترجمه شد؛ بعد حضرت فرمودند «وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ» امام شاهد در اين دنياست «وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ»، شايد اين شهادت مقدمه و لازمه اين شفاعت است، شاهد است و شفيع. امام نسبت به اين دنياي ما شاهد بر ماست و اعمال، احوال و همه شئون زندگي ما تحت اشراف امام است. يكي از اصحاب امام رضا علیه السلام به حضرت عرض كرد: دوستان به من گفتند كه من از طرف آنها از شما درخواست دعا كنم. حضرت فرمودند: ما شما را هميشه دعا مي كنيم شما در مشهدِ ديد ما و معرضِ ديد ما هستيد، ما از شما غافل نيستيم و دائم شما را مي بينيم. تعجب كرد حضرت به اين آيه اشاره فرمود: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»(توبه/105)، هر عملي انجام مي دهيد اين را بدانيد كه خدا و رسولش و مومنون عمل شما را مي بينند.

معنای رؤیت امام در روایات

البته اين رؤيت شايد يك رؤيت خاصي است كه بعد از عمل است. در واقع اعمال ما بعد از اينكه عمل را انجام داديم در صحيفه ها به محضر امام مي رود، حتی در بعضي روايات آمده است که هفته اي دو بار عمل به رؤيت امام مي رسد، لذا در بعضي روايات فرموده اند كاري نكنيد كه نبي اكرم صلی الله علیه و اله و سلم اذيت بشوند! ما که دستمان به حضرت نمي رسد و بيش از يك قرن است حضرت رحلت فرمودند، پس چگونه ایشان را اذیت می کنیم؟! حضرت فرمودند: هر هفته عمل شما به محضر ایشان مي رسد و اگر در نامه عمل شما عمل ناشايستي باشد ايذاء حضرت مي شود، گناه شما موجب مي شود ایشان از دست شما ناراحت شود و از دست شما اذيت شود. پس عمل ما به رؤيت امام مي رسد و شايد این رؤیت هم براي اين باشد كه بالاخره چه تصميمي راجع به اين عمل باید گرفته شود، چون عمل انجام شده و حالا، نامه عمل مي خواهد برود و رویش كار انجام بشود، پس این اعمال را به رؤيت امام می رسانند تا امام دستور بدهند كه با اين آدمي كه اين نامه عملش است چه باید بکنیم. حضرت هم البته دستوراتي مي دهند و حتي المقدور شفاعت مي كنند و ايشان و كار او را اصلاح مي كنند.

در برخی روايات به معنای دیگر رؤیت اشاره شده و آمده است كه عمل مشهود امام هست نه اينكه بعداً نامه عمل به رؤيت امام مي رسد بلکه هر عملي كه انسان انجام مي دهد در معرض ديد امام است. گاهي گفته شده در محضر امام روح القدس است و اين حجاب هايي را كه ما داريم از جمله همین جسم مان برای امام وجود ندارد و ایشان همه زواياي وجود انسان را از هر فاصله دور و نزديكي مي بينند. گاهي تعبير اين است كه امام وقتي به امامت مي رسد يك عمودي از نور بین امام و خداي متعال قرار داده مي شود كه اسرار را در آن عمود به امام عرضه مي كنند و امام شاهد است. امام است و معني ندارد امام نبيند، امام اگر احوال ما را نمي بيند که امام نيست! ديديد بعضي از بزرگان گفتند اگر يك استادي بخواهد دستگيري كند و استاد حقيقي باشد بايد احوال انسان را ببيند و مشرف به احوالش باشد، حتي نه فقط احوال فعلي انسان، احوال گذشته انسان را هم مسلط باشد، عالم ميثاق و ذر انسان را بايد بداند.

لذا امام باذن الله شاهد بر اعمال ما هستند؛ البته عنايت داريد كه اين مشاهده اي كه امام دارد مشاهده امام امين است. امام امين الله است و اينطور نيست كه اگر شاهد عمل ماست خداي نكرده از اين آگاهي و اطلاع كمترين سوء بهره برده شود. اين مثل خود خداي متعال است، خداي متعال بر احوال ما ناظر است و اين ناظر بودن خداي متعال نظارت خداي امين و حكيم و مهربان و ستار است، او پرده پوش است و اينطور نيست كه اگر ما گناه مي كنيم خدا مي داند و پرده دري مي كند بلكه به عكس پرده روي عمل ما مي اندازد. در دعاي ابوحمزه آمده است که خدايا پرده پوشي تو مرا جسور كرده و گويا خودت مرا جسور به گناه كردي؛ اگر روز اول پرده من را بالا مي زدي من حساب كار خودم را مي كردم، اگر وقتی انسان دروغ مي گفت در چهره اش آشكار مي شد دیگر به اين راحتي دروغ نمي گفت.

خداي متعال اگر عالم است، عالم حكيم است، عالم مهربان است، خداي ستار العيوب است و امام مظهر همه اسماء الهي است پس اگر شاهد است مهربان هم هست، اگر شاهد است پوشاننده هم هست. به ما هم گفته اند از خداي خودتان اين صفت را داشته باشيد و ستار باشيد؛ عيبي از مؤمن ديديد گويا نديديد بلكه به عكس نه تنها نديديد بلکه سعي كنيد رویش را بپوشانيد و پرده پوش باشيد، حتي براي پرده پوشي سعي كنيد اصلاحش كنيد و اگر ديديد آبرو مؤمن دارد مي رود اقدام كنيد و زحمت بكشيد تا عيبش پاك و تطهير شود. پرده پوشي مراتبي دارد؛ يك قسم پرده پوشي اين است كه انسان عيب را مي بيند و چشمش را مي بندد گويا من نديدم، حتي آدم هاي كريم جوري چشمشان را مي بندند كه خود طرف هم متوجه نمي شود كه او فهميده است. يك قسم ديگر این است که وقتی عيبش آشكار شد شما پرده بينداز و بپوشان. در باب غيبت يكي از دستوراتي كه ما داريم و روايات متعددي هم دارد این است که رد الغيبته عن المؤمن واجب است. اگر جايي نشستيد و غيبت شد شما رد الغيبه كنيد.

معنای رد الغیبه

شيخ انصاري رضوان الله تعالي عليه در كتاب مكاسب محرمه اين رد الغيبه را توضيح داده اند و مي گويند اين غير از نهي از منكر است؛ يك كسي عمداً دارد غيبت مي كند اين را بايد نهي از منكر كرد اما رد الغيبه يعني به نحوی آبروی مومني كه جلوي شما غيبت شد را حفظ کن و از او دفاع كن. روايات متعدد داريم که خداي متعال چقدر بدي را از اين انسان بر مي گرداند و به عكس؛ اگر كمك نكردي و رد الغيبه نكردي خداي متعال خودت را رها مي كند و عصمت بين شما و او برداشته مي شود. رد الغيبه يعني كسي گناه كرده است شما حتی المقدور حمل به صحت كنيد و بگویید شايد قصدش اين نبوده، شايد توجيهي داشته، او اهل گناه نيست. حتي مرحوم شيخ مي فرمايد حتي اگر در جايي ثابت شد كه قطعاً گناه كرده، بگویيد غير معصوم گناه مي كند معصوم گناه نمي كند و اين را در نظر ديگران كوچك كنيد و نگذاريد عيبش بزرگ شود. انسان  بايد عيب خودش را بزرگ ببيند نه عيب ديگران را. سعي كنيد دفاع كنيد در مقابل ديگران و بگویید انشاء الله توبه مي كند، گناه را نبايد توجيه كرد اما از آبروي مؤمن بايد دفاع كرد. آقاي عزيزي از اهل معنا چهل شب در ايام فاطميه علیها السلام خطبه حضرت صديقه طاهره علیها السلام را مي خوانند و شروع مي كنند از هديه به نبي اكرم و انبياء تا این که بعضي شب ها می فرمایند امشب را هديه مي كنيم به كساني كه مردم گفتند چنين هستند و چنان هستند ولي اهل علاقه به امام حسين علیه السلام بودند و حالا هم زير خاك هستند.

به ما مي گويند وقتي مسلمانی از دنيا رفت در نمازی که برايش مي خوانيد بگوييد: «اللَّهُمَ‏ إِنَّا لَا نَعْلَمُ‏ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً» ما جز خوبي از او نديديم، يعني چي؟ از او گناه مگر نديديد؟! چرا، اما اينها را به حساب نياوريد، همان محبت و مودّتش و ايمانش بگویید. ما اين را مؤمن مي دانيم و مؤمن همه چيزش خير است، گناه كه برای مؤمن نيست گناه از غير مؤمن سر مي زند و شيطان است که وسوسه مي كند. لذا در روايت دارد خداي متعال خيلي وقت ها براي اينكه گناه يك مؤمن را بيامرزد دو هزار نفر، هزار نفر از دشمنان ما را عقوبت مي كند كه او را نجات بدهد؛ چون آنها مي خواهند گناه شود و گناه را به پا مي كنند اما او نمي خواهد گناه كند ولی مي لغزد.

الان بساط گناه را براي جوانها آماده مي كنند و از آن طرف دنيا برنامه ريزي مي كنند و انواع نرم افزار و سخت افزارش را درست مي كنند كه يك جوان شيعه گناه كند او هم مي لغزد اما خداي متعال گناهش را پاك مي كند و پاي آنها مي نويسد.

خداي متعال اينقدر مي پوشاند تا انسان توبه كند. در روايات فرمودند: وقتي مؤمن نيت ثواب مي كند مي نويسند اما وقتی گناه مي كند اين ملك مي گويد ننويسيد شايد توبه كرد، اگر توبه نكرد، ميگوید باز هم ننويسيد و هفت ساعت نامه مؤمن را آلوده نمي كنند، اگر توبه نكرد آن وقت مي نويسند. خداي متعال مي خواهد مؤمن پاك بماند و آبروي او را حفظ مي كند تا آخر عمرش كه توبه كند، آن وقتي كه توبه كرد پاك مي شود و خداي متعال مطهرش مي كند.

علت شاهد بودن امام بر احوال انسان

بنابراین امام يكي از خصوصياتي كه دارد اين است كه شاهد است. انسان امام را در همه احوال بايد شاهد بداند اما شاهد امين، شاهد مهربان، شاهدي كه اگر يك عيب ديد رهایش نمي كند تا اين را درمان كند. آقايي مي فرمود كه به مشهد مشرف شده بودند و شايد خودشان به محضر حضرت علیه السلام رسیده بودند، حضرت هم به ایشان فرموده بودند برويد و آدم شويد، اگر آدم نشديد ما موظفيم شما را اصلاح كنيم و اصلاح مي كنيم ولو با سختگيري، ولو با عقوبت، اصلاحتان مي كنيم. امام اگر شاهد است شهودش براي اين است كه دنبالش يك مأموريتي انجام دهد و پرده پوشي كند و بعد هم كار خودش را انجام دهد، اينطور نيست كه اگر فهميد رها مي كند. پس يكي از خصوصيات امام شهود است ما بايد امام را شاهد بر احوال خودمان بدانيم والا امامي كه غايب است چه امامي است؟! امامي كه من از او غايبم او هم از من غايب است دیگر امام نيست! من كه او را نميبينم او هم مرا نمي بيند پس براي چه به او امام مي گوييد؟! غيبت امام علیه السلام معني اش اين نيست كه امام غايب است، امام از همه حاضرتر است، اگر امام حاضر نباشد عالم به پا نيست. غیبت از این طرف است و ممكن است ما يك موقعي از محضر امام غايب باشيم.

پس براي امام كمترين مقام این است كه اسرار ما در نزدش مكشوف و مشهود است و او شاهد امين و شاهد پرده پوش است. «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً»(بقره/143) ائمه فرموده اند: که امت وسط ما هستيم رسول شاهد بر ماست و ما شاهد بر شما هستيم.

شهادت در قيامت خصوصیاتی دارد؛ خداوند در قرآن به پيغمبر علیه السلام مي فرمايد: «اِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهيداً»(نساء/41). امم وقتي در قيامت مي آيند با شاهد بايد بيايند و هر كسي در قيامت در دادگاه الهي بايد شاهدی داشته باشد. شاهد مردم پيغمبرشان است و پيامبر شاهد بر شهداء هستند. اين شهود دنيا نتيجه اش شهادت آخرت در دادگاه الهي است و حتي ذيل این آيه روايت لطیفي نقل كرده اند که حضرت نوح سلام الله علیه را در محكمه الهي مي آورند و مي گويند بايد شما شاهد داشته باشيد كه به مأموريت هاي خودتان عمل كرديد، حضرت هم مي فرستند نزد وجود مقدس نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تا ايشان شهادت بدهند. بنابراین همه انبياء اينطوري هستند و پيامبر در روز قيامت شاهدند و با شهادت پيامبر پرونده بسته مي شود. پس اين مقام شهادت امام هست که باعث می شود ایشان اسرار را ببينند، البته اين شهادت براي امام مقدمه يك اموري است چون همه عالم را امام هماهنگ مي كند و اگر نداند كه نمي تواند.

آن وقت اين شهادت يكي از آثاري كه دارد اين است «شُفعاء الدار البقاء»، امام شاهد است و شفيع است، پس دستگيري و تدارك مي كند. شفاعت دار بقاء يك معناش همين است؛ در قيامت امام شفيع است، امامي كه در  دنيا شاهد ما بوده در قيامت هم دستگيري از ما مي كند. او ديده است که ما چگونه راه رفتيم، اهل محبت بوديم، اهل ولايت امام بوديم پس در قيامت هم امام براي ما شفاعت و دستگيري مي كند. يك قسم از شفاعت، شفاعت اُخروي است كه همه هم بهش محتاج هستند و احدي نيست در قيامت محتاج به آن نباشد.

روایت آمده است که یکی از اصحاب امام سجاد علیه السلام که با حضرت مأنوس بود و مدتي در خانه حضرت زندگی می کرد و اهل عبادات و رياضات بود، يك روز به امام باقر علیه السلام عرض كرد: آقا مردم را اينقدر مغرور نكنيد! بگذاريد خودشان عمل كنند! وقتی شما مي گویيد پیغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دستگيري مي كند، اين مردم را مغرور مي كند و ديگر عمل نمي كنند، این باعث می شود مردم غفلت و كوتاهي كنند. اين اشكال را الان هم بعضي ها مي كنند و مي گویند اينقدر روايات فضيلت گريه و بكاء را نگویيد چون مردم تجري پيدا مي كنند!! مگر آيات توبه آدم را متجري مي كند؟! آيات توبه به آدم مي گويد بعد از لغزش مأيوس نشو، شيطان تو را زمين زد تو هم بلافاصله توبه كن و دستت را به دست خدا بده و از زمین بلند شو، لذا هيچ مؤمني به آيات توبه مغرور نمي شود. شفاعت هم همينطور است؛ شفاعت معنایش اين است كه آقا شما كار خودت را بكن اگر زمين خوردي از تو دستگيري مي كنند. شما در وادي ولايت آنها باش آنها خودشان از تو حمايت مي كنند. اين راه، راهي نيست كه با پاي خودت بروي، تو دستت را به آن ها بده خودشان تو را  مي برند.

وقتی آن صحابه به حضرت عرض كرد که اينقدر مردم را مغرور نكنيد و بگذاريد خودشان عمل كنند حضرت علیه السلام فرمودند: عجب!!! دهان و دامان خودت را پاك كردي و مغرور شدي؟! خيال كردي همين است؟! دروغ نمي گویي، غيبت نمي كني، دهانت از گناه پاك است، دامنت هم پاك است و اهل حرام نيستي، خيال مي كني همين كافي است؟! اگر سختي هاي قيامت را مي ديدي، مي دانستی «أ أَمَا لَوْ قَدْ رَأَيْتَ أَفْزَاعَ الْقِيَامَةِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص وَيْلَكَ فَهَلْ يَشْفَعُ إِلَّا لِمَنْ وَجَبَتْ لَهُ النَّار»(3)، اگر آن صحنه ها را مي ديدي مي فهميدي كه هيچ پيغمري نيست الا اينكه آنجا بايد نبي اكرم صلوات الله علیه دستش را بگيرد!

لذا در روايت ذيل آيه مقامِ محمودِ حضرت در سوره مباركه اسراء دارد كه روز قيامت وقتی خيلي كار سخت مي شود؛ «أَلْجَمَ‏ النَّاسَ‏ الْعَرَق»(4)،‏ عرق در دهانشان بالا می آید و غرق در عرق مي شوند. اهل محشر مي آيند خدمت حضرت آدم سلام الله علیه كه فكري به حال ما بكنيد حضرت ارجاع مي دهند به حضرت نوح سلام الله علیه و حضرت نوح به حضرت ابراهيم سلام الله علیه تا موسي كليم سلام الله علیه و حضرت عيسي سلام الله علیه ارجاع مي دهند به وجود مقدس نبي اكرم صلي الله عليه و آله كه ايشان يك كاري انجام بدهند؛ گويا اينقدر كار سخت است كه از ديگران در آن صحنه كاري ساخته نيست. حضرت مي آیند در مقابل باب الرحمن و سر به سجده مي گذارند.

خداي متعال مي فرمايد: بلند شويد و شفاعت و دستگيري كنيد پس هر کس را مي خواهيد وارد بهشت كنيد. ائمه يك قسم شفاعتشان همين است، در واقع آن ها شفعاء دار الفناء و دار البقاء اند، دار الفنا را مي بينند و شفيع در دار البقا انسان هستند. شايد هم يك معناش اين باشد كه امام اگر اين دنياي انسان و زير و بم او را مي بيند براي اين است که او را وارد دارالبقاء كند. امام مي بيند و نتيجه ديدن اين است كه تدبير مي كند كه انسان وارد دار البقاء بشود. در همين دنيا بعضي ها در دارالبقاء اند بعضي ها در دار الفناء؛ بعضي ها همه وجودشان وارد دار البقا مي شود و هيچ چیز از آنها از بين نمي رود. بعضي ها هم  به عكس است و در دار الفنا زندگي مي كنند و همه سرمايه شان به باد مي رود «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(نحل/96).

امیرالمؤمنین علیه السلام، خلیفه خدا در روز محشر

از اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه آمده است که حضرت فرمودند: فقرا خيلي به شما كمك مي كنند، يك امكاناتي اينجا مي گيرند و بعد آن طرف گردنه ها آن را به شما تحويل مي دهند، باري كه آدم خودش نمي تواند ببرد يك كسي می گیرد و آن طرف تحويلش می دهد. امام شفيع دارالبقاء است يك معنایش اين است كه در قيامت دستگيري مي كند و بايد هم دستگيري كند چون هيچ كس نمي تواند قدم از قدم بردارد. مومنين هم دنبال امامشان مي روند «نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»(تحریم/8). «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ»(بقره/165) ذيل این آيه روايت آمده که فرمودند: روز قيامت از باطن عرش در صحنه  محشر ندا مي رسد که «أَيْنَ‏ خَلِيفَةُ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِه‏»(5)، خليفه خدا روی زمين كجاست؟ حضرت داوود سلام الله علیه بر مي خيزد چون به تعبیر قرآن ایشان مقام خلافت داشته اند؛ «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْض»(ص/26). ندا مي آید كه در اين مقام مقصود شما نيستيد و دوباره منادي ندا مي دهد که: «أَيْنَ‏ خَلِيفَةُ اللَّهِ‏ فِي‏ أَرْضِه‏»، وجود مقدس اميرالمؤمنين علیه السلام در صحنه محشر تشريف مي آورند و آن وقت دستور داده مي شود كه هر كسي در دنيا در پرتو نور اميرالمؤمنين علیه السلام زندگي مي كرده و در سايه ولايت حضرت راه مي رفته الان هم دنبال حضرت حركت كند. آن وقت حضرت همه مؤمنين را، مِن الاول الي الاخر در درجات خودشان قرار مي دهند. سپس به بقیه می فرمایند: شما هم برويد به دنبال ائمه خودتان! بعد حضرت اين آيه را می خوانند: «تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ»(بقره/166)، ائمه باطل و آنهايي كه در اين دنيا پيروي مي شدند تبري از پيروانشان مي کنند و مي گويند ما كي به شما گفتيم، خودتان دنبال ما راه افتاديد؟! ما خودمان بار خودمان را نمي توانيم برداريم!!

نکته ای این جا در مورد این روایات عرض کنم، همه مومنين، مومن به اميرالمؤمنين علیه السلام هستند «أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَسِيمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قَالَ لِأَنَّ حُبَّهُ‏ إِيمَانٌ‏ وَ بُغْضَهُ‏ كُفْرٌ»(6)، و حتی در روايت هست که همه مومنين و امم سابقه هم مومن به اميرالمؤمنين علیه السلام اند و حب حضرت را دارند. يكي از این مومنان حضرت ابراهيم خليل است، پس همه انبیا مومن هستند و اميرالمؤمنين علیه السلام امير همه آنها در همه عوالم است. «يَمِيرُهُمُ الْعِلْم‏»(7)، یعنی حقايق و معارفی كه به انبياء مي رسد اميرالمؤمنين علیه السلام امير همه آن هاست و همه به دنبال حضرت حركت مي كنند.

اصل و حقیقت شفاعت امام

پس امام يكي از شئونش اين است كه شاهد است، اين شهادت مقدمه شفاعت است. يك شفاعت، شفاعت اخروي است و يك شفاعت هم شفاعت اين دنياست، با شفاعت امام است كه انسان در اين دنيا قدم از قدم بر مي دارد. اگر امام دستگيري نكند كسي نمي تواند خدا را عبادت كند. اصل شفاعت امام، شفاعت در توحيد و بندگي است. آن ها انسان ها را از وادي جهالت، از وادي ضلالت، از وادي ابليس و از وادي اولياء طاغوت به وادي توحيدي می برند و اين شفاعت اصلي امام است. البته اين شفاعت در قيامت يك ظهوري دارد و آنهايي كه در دنيا دست به دست اميرالمؤمنين علیه السلام دادند، در قيامت هم دنبال نور اميرالمؤمنين علیه السلام حركت مي كنند «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»(حدید/12)، پيامبر ما! در روز قيامت مي بيني كه مومنين در محشر مي آيند، نورشان جلوتر مي رود و اينها دنبال نورشان مي روند و در مقاماتشان قرار مي مي گيرند، فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ نُورٌ أَمَامَ الْمُؤْمِنِينَ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ»(8). پس می توانیم بگوییم دارالبقاء همان دار ولايت ائمه است«هُوَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»(قصص/88). فرمود ائمه وجه الله هستند، اين كه رواياتش مسلم است: «أَيْنَ‏ وَجْهُ‏ اللَّهِ‏ الَّذِي‏ إِلَيْهِ‏ يَتَوَجَّهُ‏ الْأَوْلِياء»(9)

«كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى‏ وَجْهُ‏ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ‏ وَ الْإِكْرام‏»(رحمن/26-27) خود اين وجه، وجه ذوالجلال و الاكرام است. اين وجه، وجه باقي است و اصلاً هر عملي كه در وادي ولايت امام بود عمل باقي است. امام شفيع دارالبقاء است، يعني امام در دارالبقاء كه محيط ولايت امام است دستگيري مي كند و انسان را از همين دنيا در دارالبقاء مي برد. اصل شفاعت شفاعت در توحيد است شفاعت در بندگي است درست مثل انبياء که شفاعت مي كردند و امت خودشان را وارد وادي توحيد مي كردند.

البته ظهور اين شفاعت در قيامت اين است كه انسان وقتي مومن شد بارش بر دوش پيغمبر است. كساني كه دنبال انبياء حركت مي كنند بارشان مي افتد بر دوش پيغمبرشان و همین پيامبر است که باید اين بار را تا آخر ببرد و مي برد. اگر ما مؤمن شديم بارمان آمده بر دوش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و حضرت هم اتفاقاً این بار را مي برند؛ «أَنَا وَ عَلِيٌ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ»(10)، خداي متعال يك محبت و رأفتي دارد كه با محبت و رأفت مي برند، «و رحمته الموصوله» امام آن معدن الرحمه و آن رشته محبت الهي است كه هيچ وقت گسيخته نمي شود. امام رشته رحمتي است كه دائم متصل به سرچشمه رحمت الهي است، فيض و رحمت الهي از طريق امام جاري مي شود هم در دنيا و هم در برزخ و هم در قيامت و مثل جلوه هاي ديگر رحمت نيست كه گاهي قطع مي شود.

جلوه هاي ديگر رحمت براي دوراني است و دورانش که مي گذرد قطع مي شود؛ حتي لطيف ترين آن جلوه ها كه محبت مادر است. محبت مادر يك رشته اي از محبت خداست، محبت ارحام يك رشته اي از محبت خداست. اينكه به ما دستور مي دهند قتل نكنيد چون اگر قتل كرديد با رحمت خدا بريديد. صله رحم يعني رشته اي از محبت خدا در وجود ارحام انسان است و او نبايد آن رشته را قطع كند، حتي در مؤمن هم هست؛ اينكه مي گويند با مؤمن پيوند كنيد، به خاطر همين است. فرمود: «الْمُؤْمِنُ‏ أَخُ‏ الْمُؤْمِنِ‏ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ»(11)، هر مومني يك رابطه پدر و مادري با مومن ديگر دارد. در واقع در عالم باطن، پدر و مادر همه  مومنين يكي است. پس همه مومنین يك رشته اتصال حقيقي به هم دارند و امام آن رشته رحمتي است كه هيچ وقت قطع نمي شود. رحمت مادر و رحمت پدر رشته اي از محبت هاي الهي هستند که قطع مي شوند، در عالم آخرت كه مي رويد: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبيهِ»(عبس/35-36) و نیز قرآن فرموده: «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِين‏»(زخرف/67)، دوستان صميمي دشمن هم هستند مگر آن هايي كه دوستي شان دوستي خدايي بوده است.

اين رشته ها قطع مي شود و نيازي به آن نيست؛ محبت مادر و آن محبتي كه در دوره طفوليت به فرزند دارد اگر بنا باشد بماند ديگر فرزند از او نمي تواند جدا بشود، اما خدا آرام آرام شكل محبت را تغيير مي دهد و از يك جايی به بعد در عالم برزخ اين محبت قطع شود. ممكن است در عالم برزخ تا يك مدتي متعلق به دنيا و نگران دنيا باشد اما بعد از يك مدت خداي متعال اين رشته ها را قطع مي كند و او آرام مي شود چون اين محبت ديگر لازم نيست، ولي محبت امام هميشه است، امام آن رشته محبت الهي است كه هيچ وقت نه اتصالش با خدا قطع مي شود و نه ارتباطش با مردم، دائم از يك دست مي گيرد از دست ديگر به مردم مي دهد. بنابراین امام شاهد و شفيع و رحمت موصوله خداست نسبت به مؤمن، دائم رحمت خداي متعال از طريق امام به مؤمنين مي رسد و اصلاً وصل است در دنيا و در برزخ و در قيامت.

ریشه شفاعت

اين شفاعت ريشه اش در همين رحمت و محبت است، «عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»(توبه/128)، اين رحمت و محبت موجب مي شود که ما را رها نكند. خداي متعال امام را شاهد و شفيع قرار داده و در او ظرفيتي گذاشته كه دستگيري و تطهير مي كند. اين آيه را شما مكرر خوانده ايد: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ»(فتح/1-2)، خداي متعال يك فتح و گشايشي براي شما كرده كه مي خواهد گناه گذشته و آينده ات را بيامرزد. خوب پيغمبري كه عصمت علي الاطلاق دارد؛ «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ» يعني چه؟! امام هادي علیه السلام فرمودند: «مَا كَانَ لَهُ مِنْ ذَنْبٍ وَ لَا هَمٍّ بِذَنْبٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِيعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ»(12)، اين پيغمبر نه گناه كرد و نه حتی توهم گناه كرد لكن بار گناه شیعیانش را به دوش كشيد، لذا اصلاً گناه آن ها گناه اوست. وقتی خداوند به پیامبر علیه السلام می فرماید: من گناهت را مي آمرزم، یعنی گناهان دوستانت را می بخشم و پاكشان مي كنم.

پيغمبر چه احتياجي به ما دارد؟! ایشان با این که هیچ احتياجی به ما  ندارد ولي از ما صدقه مي گيرد و به مصرفش مي رساند. ایشان چه احتياجي دارد؟! او كه همه گنج هاي عالم در اختيار خودش است و اراده كند همه عالم را غني مي كند، پس چه احتياجي دارد؟! «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها»(توبه/103)، از آنها بگير صدقات را چرا که با این کار دستشان به دست تو مي خورد و خودشان پاك مي شوند، مالشان را به تو بدهند جانشان پاك مي شود. بنابراین همه ما با رحمت خدا در عالم زندگي مي كنيم و هر چه به ما مي رسد يا رحمت رحماني خدا و يا رحمت رحميه خدای متعال است. هر چه مي رسد از اين دو خالي نيست؛

خداي متعال خودش ما را اداره مي كند و امام آن رشته رحمت الهي است كه هيچ وقت قطع نمی شود. «وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَة» جهنم هم بروی بالاخره بیرونت مي آورند مگر آنهايي كه دستشان را از دست امام بيرون مي برند. در روايتي آمده است كه وقتی حضرت از جهنم عبور مي كنند نسيم رحمت حضرت جهنم را خنك مي كند، جهنمي ها بعضي هايشان می ببينند که جهنم خنك شده، می پرسند: اين نسيم از كجا مياد؟ پاسخ می آید که نبي رحمت عبور كردند، ميگويند در جهنم را بگذاريد ما نخواستيم.

«إِنْ‏ أَدْخَلْتَنِي‏ النَّارَ فَفِي ذَلِكَ سُرُورُ عَدُوِّكَ‏ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي الْجَنَّةَ فَفِي ذَلِكَ سُرُورُ نَبِيِّكَ»(13)، خدايا اگر من را جهنم ببري شيطان خوش حال مي شود و اگر من را بهشت ببري پيغمبر خوش حال مي شود. پس از احدي پيغمبر نمي گذرد. پیغمبر ما به معراج رفت جایی که حتی جبرئيل سلام الله علیه نتوانست به آن جا برود؛ حضرت گفت: جبرئيل چرا نمي يايي؟ جبرئیل سلام الله علیه فرمود: اگر يك سر انگشت جلوتر بیایم كارم تمام است؛ اما همين پيغمبر بعد مي آید و مي نشيند و منت ماها را مي كشد. «من كه ملول گشتمي از نفس فرشته ها * قال و مقال عالمي مي خرم از براي تو» حضرت فرمود: در ماه شعبان منادي نبي اكرم ندا مي دهد: مردم شعبان ماه من است؛ من را كمك كنيد! چگونه كمكت كنيم يا رسول الله؟ به روزه اين ماه. آیا حضرت احتياج به كمك ما دارد؟! ما هم خيال مي كنيم داريم به پيغمبر كمك مي كنيم!!! پیامبر که به ما احتیاجی ندارد ایشان می خواهد دست ما را بگیرد. ایشان می فرماید: ماه، ماه من است و من شفاعت مي كنم، «حفَفْتَهُ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَان‏» به شفاعت من اين ماه غرق در رحمت است پس دستتان را به من دهید و به من کمک کنید؛ اين همان منت كشيدن نيست!!

مهربانی رسول اکرم نسبت به امت

حضرت از آن عالم آمده و با ما خاكي ها می نشیند، آن وقت آن عرب مي آید و ميگوید براي من قصه بگو، حضرت شروع مي كند به قصه گفتن و عرب خوابش مي برد وقتی بیدار می شود مي بينند كه حضرت صورتشان را گرفتند يك طرف كه عرقشان روی صورت اين بنده خدا نريزد و بيدار شود! امام رحمت موصوله خداست که هيچ وقت قطع نمي شود مگر اينكه انسان عداوت با خدا و خودشان كند كه آن سخن ديگري است.

یکی از دوستان و محبين امام صادق علیه السلام شرب خمر كرده بود. حضرت در كوچه مي آمدند اين ديد خيلي اوضاع بد است و پشت كرد به حضرت ، حضرت رسيد و فرمود: هر كاري كرديد پشتتان را به ما نكنيد و رویتان را از ما برنگردانيد؛ اين خيلي خطرناك است. انسان اگر متوجه امام بود كارش درست مي شود. البته مومن هيچ وقت بي مبالات در گناه نيست ولي هيچ وقت هم رویش را از امام خودش از اين رحمت موصوله خدا نبايد برگرداند.

آثار پیوند خوردن با امام

امام رشته رحمت خداست و ما بايد همه چيزمان را به اين رشته گره بزنيم، اگر گره زديم اين باقي مي ماند، چون هر چيزي به امام رسيد باقي است. جان ما اگر به امام گره خورد باقي مي ماند معني «بأبي انت و امي» يعني همين، يعني انسان همه چيزش را فداي امام مي كند و آن وقت در اين فدا شدن همه چيز باقي مي شود. کسانی که فهميدند امام رحمت موصوله خداست، مي گفتند كه اي كاش ما هزار تا جان داشتيم و مي داديم. اول از امام بهشت مي خواهد اما بعد مي بينيد نه، هر چه هست در خود امام است، بهشت جلوه رحمت خدا است و اصل این رحمت خود امام است «معدن الرحمه». درست مثل زهير رضوان الله تعالی که در عاشورا حضرت به او فرمود: برويد اوضاع برگشته، گفت: آقا جان، اگر دنيا جاودانه بود نه هفتاد سال، بيماري هم در آن نبود، پيري هم نداشت و همه اش عيش بود ما شهادت در ركاب شما را بر عيش دائمي دنيا ترجيح مي داديم. آن هايي كه امام را این گونه مي بينند وقتی به اينجا مي رسند همه چيزشان را مي دهند، هيچ چيز هم نمي خواهند، فقط خود امام را مي خواهند. شفيع كارش شفاعت است، كارش دستگيري است، از زمين بلند كردن است و اصلاً دنبال زمين خورده مي گردد.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 579

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏26، ص: 1

(3) تفسير القمي، ج‏2، ص: 202

(4) الأمالي (للصدوق)، النص، ص: 207

(5) الأمالي (للمفيد)، النص، ص: 285

(6) علل الشرائع، ج‏1، ص: 162

(7) بصائر الدرجات، ج‏1، ص: 512

(8) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏23، ص: 316

(9) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص : 579

(10) معاني الأخبار، النص، ص: 52

(11) بصائر الدرجات، ج‏1، ص: 80

(12) تفسير القمي، ج‏2، ص: 314

(13) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص : 596