نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

نعمات راه شناخت فقرها و بندگی ذیل سوره مبارکه تکاثر / صرف امکانات دنیایی در محیط ولایت امیرالمؤمنین(ع)

متن زیر سخنرانی هشتمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در دهه­ی آخر ماه صفر سال 92 می باشد که به تاریخ 10 دی ماه سال 92 در هیاتی در قم برگزار شده است.  در این جلسه ایشان با اشاره به آیات ابتدایی سوره تکاثر فرمودند امکاناتی که خدا در دنیا به ما داده است برای تکاثر و رویهم گذاشتن این داراییها نمی باشد بلکه برای اینست که شما خودتان را از دنیا آزاد کرده و از گردنه و عقبه ای بنام ولایت عبور کنید ولی فقط یک دسته با هدایت ائمه نجات پیدا کردند و بقیه با مکتسبات خودشان به آتش پناه بردند. ایشان فرمودند ما در زندگی احتیاجات فراوانی داریم و در واقع این احتیاجات و فقرهای ما طریق رسیدن ما به خدا است. سپس به بحث در مورد اینکه در قرآن منظور از نعیم، ولایت است پرداختند و متذکر شدند که هر فعلی در محیط ولایت امام انجام شود، توحید و خارج از این محیط همه افعال شرک و غفلت است. در پایان افزودند که سران کفر با تبدیل نعمت ولایت به کفر قوم خودشان را وارد آتش کردند.

امکانات، بستر تقرب ما به خدای متعال

«أَلْهَئكُمُ التَّكاَثُرُ * حَتىَ‏ زُرْتمُ‏ُ الْمَقَابِرَ * كلاََّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كلاََّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * كلاََّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَترََوُنَّ الجَْحِيمَ * ثُمَّ لَترََوُنهََّا عَينْ‏َ الْيَقِينِ * ثُمَّ لَتُسَْلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيمِ» در این آیه شریفه سوره تکاثر که خدای متعال خطاب به مردم و اهل دنیا و شاید خطاب به مخالفان اهل بیت علیهم السلام می فرماید: شما به تکاثر در دنیا، هم افزایی و روی هم گذاشتن مال، ثروت و کتاب و علم و این چیزهایی که انسان را مشغول می کند، مشغول شده اید و اینها لهو شما شده است و شما از هدف اصلی و از آن کاری که باید در دنیا به آن می پرداختید غافل شدید. تا وقتی که به دیدار قبور رفتید و فرصت ها به پایان رسید. سپس اجمالا می فرماید که شما به زودی خواهید فهمید که این کار، کار اشتباهی بود. وقتی پرده ها کنار رفت و جهنم را آشکارا دیدید، می فهمید این کار، کار اشتباهی بوده است. این امکاناتی که در دنیا به شما دادیم برای تکاثر در دنیا نبود. این امکانات خیلی بیش از این ها بازدهی داشت.

خدای متعال در جای دیگر قرآن هم همین مطلب را به تعبیر دیگری بیان فرموده: «أَ لَمْ نجَْعَل لَّهُ عَيْنَينْ‏ِ * وَ لِسَانًا وَ شَفَتَينْ‏ِ * وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ»(بلد/8) فرمود ما این امکانات را به شما داده بودیم که شما یکی دو کار خیر انجام بدهید ولی نتوانستید انجام دهید. این امکاناتی که به شما داده شد، چشم و زبان و راه حق و باطلی که برای شما واضح کردیم، انبیا و ائمه ای که فرستادیم برای این بود که: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ مَا أَدْرَئكَ مَا الْعَقَبَةُ * فَكُّ رَقَبَةٍ»(بلد/11) باید در یک عقبه و گردنه ای اقتحام می کردید، از موانع عبور می کردید و به یک مقامی ورود می کردید. ولی شما این کار را انجام ندادید. آن عقبه ای که شما باید به آن ورود می کردید این بود که یک رقبه و گردنی را باید آزاد می کردید که شما این کار را نکردید، برده ای آزاد نکردید، انسانی را آزاد نکردید. ذیل این آیه روایاتی از امام صادق(ع) هست که راوی راجع به این آیه «فلاقتحم العقبه» سوال کرد که این عقبه چیست که ما باید اقتحام به آن عقبه می کردیم و ورود می کردیم و با این امکانات این کار را انجام ندادیم؟ حضرت فرمودند عقبه و گردنه ای که باید عبور می کردید ولایت ما است. این همه امکانات برای این بود که وارد محیط ولایت ما بشوید، بعد فرمودند: «فَقَالَ لِي فَهَلَّا أُفِيدُكَ حَرْفاً خَيْرٌ لَكَ‏ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ قَوْلُهُ‏ فَكُّ رَقَبَةٍ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ النَّارِ غَيْرَكَ وَ أَصْحَابِكَ فَإِنَّ اللَّهَ فَكَّ رِقَابَكُمْ مِنَ النَّارِ بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْت»(1) یعنی می خواهی یک حرفی به تو بزنم که از همه دنیا و آن چه در دنیاست برای تو مفید تر است؟ بعد حضرت فرمودند مهم آن آیه بعدی است که فرمود «فک رقبه» و همه خیال می کنند فک رقبه یعنی باید یک برده آزاد می کردی در صورتی که مسأله این نیست خودتان را باید آزاد می کردید، این همه امکانات به شما دادیم که خودتان را آزاد کنید از چه چیزی؟ حضرت فرمود: مردم همه شان برده دنیا هستند و یا به تعبیر تندتر مردم همه برده آتش هستند، باید خودشان را از این آتش پرستی نجات می دادند. یک دسته نجات پیدا کردن:، «الا انت و اصحابک» یعنی شخص مخاطب حضرت و اصحابش نجات پیدا کردند. پس حضرت می فرمایند خدای متعال از آتش نجاتتان داده و با هدایت ما از آتش آزاد شدید. والا همه دنبال آتش هستند، خودشان آتش می پرستند نه اینکه اگر آن ها را به جهنم می برند در حقشان بی عدالتی می کنند، نه اینطور نیست این ها آتش پرستند که در جهنم می روند: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون»(بقره/257) چون «اصحاب النار» هستند، «فیها خالدون» می باشند. در قیامت به کسی ظلم نمی کنند که یک روز گناه کرده باید تا ابد عقوبتش کنند، مسئله این است که این ها «اصحاب النار» هستند، آتش پرستند، هر چه هم ما در دنیا به آنها هشدار دادیم بیدار نشدند.

قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُون * أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُون»(یونس/7) آن ها که راضی به حیات دنیا شدند دنیا برایشان بس است، امید به لقاء ما ندارند و راضی به حیات دنیا هستند، دنیا را داشته باشند برای آن ها کافی است و از آیات ما هم غفلت و روی گردانی می کنند، ما مرتب آیات را می فرستیم که این دنیا جای ماندن نیست، این تعلقات رنج شما می شود، جهنم شما همین تعلقاتتان هست و آنها از آیات ما روی می گردانند. به مال دل می بندد، مالش را از او می گیریم؛ دل می بندد به جوانی اش، جوانی اش را از او می گیریم؛ دل می بندد به عزیزانش، همینطور یکی یکی از او می گیریم و این زنگ خطرها را به صدا در می آوردیم ولی او به جای اینکه متوجه بشود، رویش را از آیات ما بر می گرداند و سرش به کار خودش مشغول است. این ها پناهگاهشان آتش است، خودشان پناه به آتش بردند، مکتسبات خودشان هست. ما برای آن ها جهنمی اضافه به پا نمی کنیم لذا وقتی صحبت از جهنم آن هایی است که نتوانستند در دنیا راه بروند می فرماید: «هل تجزون الا ما کنتم تعملون» ببینید همان مزد خودتان است، عمل خودتان است. به خلاف خوبان که می فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها»(قصص/84) بهترش را به او می دهیم ولی آن هایی که در دنیا متوقل و عوج گیرنده می شوند این طور است. حضرت فرمودند: «الناس کلهم عبید النار الا انت و اصحابک قد فک رقابکم من النار بولایتنا» همه مردم آتش را می پرستند، برده نار هستند که خدای متعال شما را با ولایت ما از آتش نجات داده است. حضرت فرمودند که آن راهی که باید شما در دنیا بروید و این همه امکانات دنیا برای این است که وارد محیط ولایت ما بشوید. البته بسیار کار دشواری است باید خودتان را از آتش نجات بدهید.

در ذیل این آیه حضرت اینطور معنا کردند، خدای متعال می فرماید که شما مشغول به تکاثر در دنیا شده اید تا فرصت ها تمام شد. وقتی قیامت پرده ها کنار رفت جهنم را دیدید می فهمید این راه اشتباه بوده است. «و لتسئلن یومئذ عن النعیم» آن وقت از شما درباره نعمتی که به شما دادند سوال می کنند. امام رضا علیه السلام در مجلسی که عامه بودند با صدای بلند فرمودند خدای متعال در این دنیا نعیم حقیقی قرار نداده است. آن ها هم به عکس بعضی از آن ها صداشان را بلند کردند که آقا این حرف خلاف قرآن است خدای متعال در قرآن فرموده «و لتسئلن یومئذ عن النعیم» روز قیامت از نعمت ها از شما سوال می کنیم اگر نعمتی در دنیا نیست پس این چه حرفی است؟ حضرت فرمودند که بله علمای شما اینطور می گویند که این نعیمی که خدا از آن سوال می کند آب گوارا و خواب شیرین و غذای لذیذ است ولی در محضر جد بزرگوار من امام صادق ارواحنا فداه این حرف زده شد حضرت ناراحت شدند و فرمودند کاری را که برای خودتان زشت می دانید به خدای متعال نسبت ندهید، آیا می شود شما مهمان دعوت کنید و بعد او را نسبت به خورد و خوراکش مؤاخذه کنید؟ ما همه در مهمانخانه خدا هستیم و هر چه می خوریم مهمان خدا هستیم؛ بنابراین از این ها از شما سوال نمی کنند و این کار زشت است. گفتند پس آقا این نعیمی که خدا از آن سوال می کند چیست؟ حضرت فرمود ولایت ما است.

نعمات طریق توجه به فقرها و بستر خضوع در مقابل خدا

همه ما فقیر هستیم، به حسب ظاهر به خوردن و خوابیدن و استراحت کردن و ازدواج کردن و دوست گرفتن و فرزند آوردن و این ها احتیاج داریم و ده ها و هزارها احتیاج دیگری که از آن غافل هستیم. ما خیلی فقیر هستیم و این فقرهای ما طریق رسیدن به خدا است، اگر ما غنی بودیم هیچ ارتباطی به خدای متعال نداشتیم. بنابراین اگر خوردن و خوابیدن و حتی نکاح کردن و این ها مانع رسیدن به خدا بود، خدای متعال این ها را در وجود ما نمی گذاشت. اتفاقا اینها در بهشت و قیامت هم هست پس این ها مانع رسیدن به خدا نیستند بلکه به عکس سبل رسیدن به خدای متعال هستند. انسان می تواند با خوردن، خوابیدن، تجارت و با دوست گرفتن خودش به محبت خدا و به معرفت خدا برسد. این شدنی است، ممتنع که نیست بلکه اصلا راه رسیدن به خدای متعال همین ها است. پس چاره چیست؟ چاره درست خوردن و درست خوابیدن و نیازها را درست برطرف کردن است. اگر کسی موقعی که گرسنه می شود خودش را فقیر خدای متعال ببیند و این را علامت عجز و اضطرار خودش به حضرت حق دید و زود سراغ سفره نرفت و بعد هم وقتی سیر شد خدای متعال را حمد کرد نه غیر خدا را، این گرسنگی و این سیر شدن او را به خدای متعال نزدیک می کند. همینطور است که وقتی خسته می شود، خود را مضطر به خدا ببیند و این را علامت عجز و اضطرار خودش بداند.

در روایت در علل الشرایع از موسی بن جعفر ارواحنا فداه سوال کرد: شما که می فرمایید ما در عالم ارواح بودیم با آن لطافت و نورانیت چرا خدای متعال ما را از عالم ارواح در عالم دنیا با این همه مشکلات آورد که بخوریم گرفتاریم، نخوریم گرفتاریم. بخوابیم گرفتاریم، نخوابیم یک جور گرفتاریم. دوست بگیریم گرفتاریم، نگیریم گرفتاریم. ازدواج بکنی گرفتاری، نکنی یک جور دیگری گرفتاری. چرا خدای متعال ما را آورد در این دنیا با این همه درگیری و با این همه گرفتاری؟ حضرت فرمود شما اگر در آن عالم می ماندید فقط نورانیت خود را می دیدید دیگر به فقر خودتان به خدای متعال پی نمی بردید و مستکبر می شدید. آن وجود مقدسی که نور اول و آخر است و عبد مطلق هم است، ما نیستیم. ما یک ذره خدای متعال زندگیمان را جمع و جور کند، توهم غنا ما را مغرور و مستکبر می کند، « كلاََّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ»(علق/7) فرمود خدای متعال شما را در این دنیا آورد، اینطور فقیرتان کرد، به همدیگر محتاجتان کرد تا در این احتیاجاتتان، خدا را پیدا کنید و فقر خودتان را به حضرت حق بفهمید. بنابراین گرسنگی و احتیاج به نان و بعد هم وقتی می خورید احتیاجات و گرفتاری های بعد از آن این ها همه برای این است که ما عجز خودمان را بفهمیم.

در علل الشرایع روایت عجیبی است فرمود وقتی می روید برای تخلی یک ملکی مامور است سر شما را پایین بیاورد تا بفهمید چه خبر است، همین هستیم دیگر. این دیگر ادعای خدایی کردن ندارد. فرمود خدای متعال شما را آورده در این دنیا به یکدیگر محتاج کرده، مضطرتان کرده، برای اینکه خدا را پیدا کنید. پس ببینید خوردن و این کارها که ما را از خدا دور نمی کند. اگر کسی در مقامی باشد که هر نیازی پیدا می کند این را اضطرار خودش به حضرت حق بداند و بعد هم تامین آن را از خدای متعال بخواهد، و وقتی هم تامین شد در این تامین شدن حضرت حق را دید و خدا را مدح کرد، این آدم با خوردنش به خدا نزدیک می شود. اگر آدم از دست خدا گرفت و خدا را حمد کرد، همین گرفتن ها آدم را رشد می دهد. اگر از خدا بگیریم و به خدا برگردانیم، اهل تجارت با خدا باشیم خدای متعال به ما بشارتهای مهم داده: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم»(توبه/111) همین داد و ستد ما را به خدا می رساند. مگر حضرت ابراهیم خلیل چطور خلیل شد فرمود چون از غیر خدا نخواست، هر کس هم از او خواست به او عطا کرد. اگر انسان نیازهای خودش را به حضرت حق ارجاع دهد و هر چه می گیرد از خدا بگیرد در این حالت خلیل می شود. این که ما محبت های دیگر در دلمان می آید به این علت است که از دیگران می گیریم و به دیگران می دهیم، این گرفتن و دادن، محبت های دیگران را در دل ما می آورد. ولی اگر فقط از خدا گرفتیم و فقط به خدای متعال دادیم، می شویم خلیل. ابراهیم خلیل فرمود خلیل شد چون از غیر خدا نخواست، همه نیازهایش را به حضرت حق ارجاع می داد. اگر از غیر خدا نخواستی وقتی بین زمین و آسمان هم در حال افتادن در آتش باشی، مانند ابراهیم خلیل جبرئیل را رد می کنی. جبرئیل برای کمک آمد، حضرت فرمود می خواهم، احتیاج دارم ولی از شما نه. در روایت خطاب به جبرئیل فرمود: جبرئیل جایی شما مضطرب شده اید؟ گفت چند جا یکی وقتی یوسف را در چاه می انداختند خدا فرمود اگر خودت را نرسانی بیفتد انتهای چاه کارت تمام است و من آمدم، یکی هم وقتی حضرت ابراهیم بین هوا و آتش بود گفت اگر خودت را نرسانی کار تمام است من با شتاب آمدم عرض کردم کمکی می خواهید فرمود از شما نه. اینطور است که می شود خلیل. بعد هم وقتی از خدا می گیرد منتظر است ببیند خدا می گوید کجا خرج بکن، هر دستی به طرفش می آید، این دست را حواله خدا می داند. نمی گوید تصادفی تیری به تخته خورده این آقا آمده به من می گوید. این همه جا؛ چرا خدای متعال نیاز این مومن را به شما انداخت؟ با این اتفاق در واقع خدا دارد می گوید در اینجا خرج کن.

خدای متعال در قرآن به پیغمبرش می فرماید: پیغمبر ما «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها»(توبه/103) از آن ها بگیر وقتی به تو می دهند پاک می شوند، با تو معامله می کنند پاک می شوند. در روایت هست صدقه ای که ما می دهیم اول به دست خدا می رسد و بعد به دست سائل لذا فرمود دست خودتان را ببوسید، این دستی که به دست خدا نزدیک شده است. امیر المومنین علیه السلام فرمود که اینهایی که در این دنیا از شما این امکانات را می گیرند، آن طرف به شما بر می گردانند. شما باید این بار را آن طرف ببرید که کار سختی است و نمی شود برد. این ها حواله های خدا است از شما می گیرند و آن طرف تحویلتان می دهند. پس با زندگی کردن در دنیا و خوردن و خوابیدن و ...، انسان از خدا دور نمی شود بلکه این ها می تواند انسان را به خدا نزدیک کند. اگر کسی در مقام بسم الله هست، هر کاری را با بسم الله انجام می دهد، خوردن و خوابیدن و ...، چنین کسی دائم دارد با بسم الله به خدا نزدیک می شود. پس اینها مانع تقرب ما به خدای متعال نیستند بلکه بستر تقرب ما به خدای متعال هستند. انسان اگر از خدا گرفت و به خدا بر گرداند، رشد می کند. اگر انسان از امیرالمومنین(ع) در عالم گرفت و به امیرالمومنین(ع) برگرداند، در اینصورت رشد می کند. راه اینکه آدم در این دنیا و در داد و ستدش با خدا رشد کند، این است که نعمت ها را از خدا بگیرد و به خدا برگرداند. حال این چطور امکانپذیر است؟ به تعبیر دیگر راهش این است که خوردن و خوابیدن و پوشیدن و نماز خواندن و شب زنده داری و حج همه اش در صراط مستقیم باشد که صراط بندگی خدا و صراط معرفت است. اگر کارهایی که انسان در این دنیا می کند، همه در صراط معرفت و محبت بود، در این صورت با کارهایش به معرفت الله می رسد و همه کارهایش محبت افزا است. می خوابد، محبت خدا در دلش می آید چون در مسیر دارد می خوابد. اینکه فرمود هر روز در نمازهای واجبتان اقلا ده بار این را از خدا بخواهید که: «اهدنا الصراط المستقیم» خدایا ما را به صراط مستقیم هدایت کن، حضرت فرمودند یعنی «أَرْشِدْنَا إِلَى‏ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِيمِ‏ أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِيقِ الْمُؤَدِّي إِلَى مَحَبَّتِك‏»(2) این اهدنا یعنی الزمنا، به این معنی که خدایا ما اگر در راه هم هستیم، از این راه جدا نشویم و ملازم طریق محبت شما باشیم و دائم در صراط محبت باشیم که همان صراط مستقیم است.

به هر حال انسانی که ملازم در طریق محبت است، خوابش هم در صراط مستقیم است، معنی الزمنا این است. نباید اینطور باشد که در خواب از صراط مستقیم بیرون بیاییم و بی راهه برویم. همیشه و در هر حالتی خوردن و خوابیدن و ... باید سر سفره خدا باشیم، کاری به غیر خدا نداشته باشیم. اگر کسی به محیط ولایت امیرالمومنین(ع) رسید اینطور می شود. دعاهایی که ذیل زیارت امین الله است به همین معناست یعنی اگر انسان به مقام زائر امام رسید این نفسش اینطور می شود: «مَشْغُولَةً عَنِ‏ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ‏ وَ ثَنَائِك‏»(3) در دنیا زندگی می کند، داد و ستدش در دنیا است اما رویش را از دنیا برگردانده به حمد و ثنای تو مشغول است. این مدل دنیا داری که انسان را از خدا دور نمی کند. پس عمده این است که انسان زندگیش در صراط مستقیم و در صراط محبت باشد. اگر ملازم صراط محبت بود وقتی هم می خوابد محبتش به خدا اضافه می شود. عمده این است که انسان یک کاری کند که در مسیر رشد قرار بگیرد به طوریکه همه کارهایش برایش رفعت بیاورد که این مطلب را قرآن توضیح می دهد. قرآن می فرماید بروید در خانه هایی که اجازه رفعت هست که در اینصورت دائم در حال رفعت هستید و دائم به خدا نزدیک می شوید، مقرب می شوید. اینگونه می شوید: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تجَِرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَوةِ يخََافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَار»(نور/37) جزو کسانی می شوید که هیچ تجارتی شما را از ذکر خدا غافل نمی کند و دائم در حال عبادت هستید. اگر کسی وارد یک محیطی شد که نورانی است و در آن محیط اجازه ذکر و رفعت هست، خوردن و خوابیدن انسان هم نورانی می شود.

ولایت، نعیم حقیقی

از این جهت است که امام رضا علیه السلام فرمود که منظور از نعیم، ولایت ما است یعنی از ولایت ما از شما سوال می کنند و ولایت ایشان نیز همان صراط مستقیم و بیت النور است. بیوت نوری که در این عالم به پا شده است که ما در حرم امام رضا(ع) عرض می کنیم: «اللَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ‏ عَلَى‏ بَابٍ‏ مِنْ‏ أَبْوَابِ‏ بُيُوتِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِه‏»(4) اگر کسی در خانه امام رضا علیه السلام رفت، خوردن و خوابیدنش او را از مقصد دور نمی کند بلکه با خوردنش مقرب می شود. در روایت فرمود اگر می خواهید پیش غیر خدا عزیز باشید، چشمتان را از دستشان بردارید هر چه دارند برای خودشان است؛ اگر می خواهید پیش خدا عزیز باشید، طمع کنید در آن چه ما عند الله است، به اندازه ای که می خواهید خدا به شما توجه می کند. معصوم هم همینطور است اگر می خواهید پیش معصوم مقرب باشید از آن خزائنی که پیش معصوم است از او بخواهید، والا اگر آدم نخواهد مقرب نمی شود. فرمود ما دوست داریم سر سفره ما می نشینید بخورید. در حدیثی ابوخالد کابلی می گوید امام باقر علیه السلام سفره ای رنگین انداخت ما خوردیم، خیلی فوق العاده بود. بعد حضرت فرمودند ابوخالد چطور بود؟ گفتم آقا خیلی لذیذ بود ولی یک تلخی ای انتهای ذائقه من است که: «و لتسئلن یومئذ عن النعیم» روز قیامت می خواهند ما را یک لنگه پا نگه دارند بگویند چه خوردی. حضرت خنده ای کردند دندان های ایشان پیدا شد فرمودند: ابوخالد این که نیست که تو سر سفره امام باقر(ع) بنشینی بخوری بعد روز قیامت نگهت بدارند. اگر سر سفره امام باقر(ع) نشستی و خوردی و بعد نگهت داشتند باید از امام باقر(ع) سوال کنند نه از شما. ابوخالد که مرد بزرگی بود گفت آقا پس منظور چیست؟ فرمود از آن چیزی که شما دارید یعنی از ولایت ما سوال می کنند، اگر کسی این نعمت را کفران نکرد و این گردنه را بالا رفت و خودش را به امام رساند، در محیط ولایت امام، خوردن و خوابیدن و زندگی کردنش همه می شود توحید. بیرون این خانه است که همه چیز شرک و غفلت است. در این بیوت اصلا غفلت نیست، «أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه» آنجایی که ذکر الهی نازل شده که خود نبی اکرم اصلا ذکر الهی است. آنجایی که مثل نور الهی که نبی اکرم هستند تجلی کرده، آن جا دیگر جای غفلت نیست و بیوت پیغمبر همه اش خانه های توحید است. اگر کسی در آن خانه ها رفت همه زندگی اش می شود ذکر و حضور، خوردنش هم می شود حضور که هر چه بیشتر آن جا بخوری بهتر است. امام صادق(ع) فرمود دینتان را از این بانوی مکرمه و از این پیرزن یاد بگیرید که در محضر امام گفت آقا جان دکتر به من گفته که خمر بخورم، بخورم؟ من روز قیامت دینم را به عهده شما می گذارم، اگر انار را نصف کنید بگویید این نصفش حرام و آن نصفش حلال است، این نصف را می خورم و آن نصف را نمی خورم و چون و چرا هم نمی کنم. روز قیامت هم بگویند چرا خوردی می گویم امام صادق(ع) گفت، حضرت فرمود دینتان را از این آدم بگیرید بعد به او گفتند شراب نخور شفا در آن نیست. ولی همه اینطور نیستند، بطور مثال شخصی آمد محضر امیرالمومنین(ع) گفت آقا روح از ملائکه است؟ حضرت فرمودند نه، گفت آقا این چه حرفی است دیگران می گویند روح از ملائکه است؛ حضرت توبیخش کردند. اگر بلدی چرا از حضرت امیر می پرسی؟ پیش حضرت امیر که جای بازی نیست اگر دیگران هستند، برو از آن ها بپرس. اگر کس دیگری نیست جز حضرت امیر، باید هر چه می گویند بپذیری. فرمود تعجب می کنم این ها می روند آب برکه ها و ته مانده های کاسه ها را می مکند و نهر عظیم را رها کردند: «يَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ‏ النَّهَرَ الْعَظِيم‏»(5) گفت آقا منظور از نهر عظیم چیست؟ فرمود منظور نبی اکرم(ص) و امیر المومنین(ع) است، این پیغمبر را رها کردند.  

اگر کسی مانند آن بانوی مکرمه دین داری کرد روز قیامت به او می گویند چه کار کردی؟ یک کلمه می گوید من دنبال امام صادق(ع) رفتم والسلام، خیالش دیگر راحت است و هیچ سؤال و جواب دیگری نیز باقی نمی ماند. ولی اگر پایت را از خانه امام صادق(ع) بیرون گذاشتی از ریز و درشتش می پرسند، پوست آدم را هم می کنند که چرا دوست داشتی و چرا دوست نداشتی؛ چرا خوردی چرا ...، «فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى‏ عَنِ‏ الْبِقَاعِ‏ وَ الْبَهَائِم‏»(6) از مرغی هم که در خانه آدم است سوال می کنند که چرا آب و دانش را دیر دادی، انسان را رها نمی کنند، از فرزند آدم هم می پرسند، آقا مگر فقط وظیفه داشتی شکمش را پر بکنی برای دین او چه کار کردی؟ آیا زیر دست و پای شیطان در محرمات رهایش کردی؟ بعد هم گفتی آقا نمی شود در حوزه خصوصی اش دخالت کرد؟ این حرف های بیخودی که غربی ها می زنند خیلی حرف نامربوطی است، این حرف ها برای آنها است و هیچ ربطی به ما ندارد. یکی از دوستان از قول حضرت آیت الله مصباح نقل می کرد که من برای سمیناری آمریکا رفته بودم، یکی از این پیرمردهای اساتید که چندین دکترا داشت آنجا آمد خیلی مضطرب بود، گفتم آقا چه شده چرا ناراحت و مضطرب هستید؟ گفت من چند شب قبل رفتم خانه دیدم دیر وقت چراغ اتاق دخترم روشن است ناراحت شدم گفتم لابد بیمار است، رفتم در را باز کنم ببینم شاید کسالتی دارد، یک صحنه زشتی دیدم با یک مرد جوان آمریکایی، در را بستم آمدم این طرف. دخترم آمد بیرون هر چه از دهنش در آمد به من گفت و گفت اگر بار دیگر این کار را کنی می روم به پلیس شکایت می کنم. این برای غربی ها است و ربطی به ما ندارد. آنها می گویند در حوزه خصوصی بچه های خود دخالت نکنید، اگر خدای متعال از پدر سوال می کند، در عین حال یک اختیاراتی هم به او داده است، هم مسئولیت داده هم اختیارات و هم محبت. از انسان سؤال می شود که با فرزندت، با همسرت چه کردی؟ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارا»(تحریم/6) سوال می کنند، همه این سوال ها هست ولی یک سوال هم بیشتر نیست. حال من باید با فرزندم چه کنم که جواب خدا را داده باشم؟ چطور سلوک کنم؟ با مالم چطور سلوک کنم که جواب خدا را داده باشم؟ من چطور با چشم و گوشم سلوک کنم که جواب خدا را بدهم؟ چه کار کنم که وقتی به من می گویند با این گوش و چشم و زبانت چه کار کردی روز قیامت جواب داشته باشم؟ راه اینست اگر من گفتم آقا من دنبال امام صادق(ع) بودم، فرمود نگاه کن نگاه کردم؛ فرمود نگاه نکن، نگاه نکردم؛ در اینصورت هیچ سوال و جواب دیگری باقی نمی ماند. در قیامت اول یک سوال از انسان می کنند و آن این است که من نبی اکرم را فرستادم، ایشان معلم توحید بود، ایشان راه به سوی خدا بود، این نعمت را من به شما دادم، شما چه کار کردی؟ اگر گفتی آقا ما دنبال ایشان حرکت کردیم، دلمان، قلبمان، فکرمان، پولمان و همه وجودمان را به ایشان سپردیم آیا سوال دیگری هم از آدم می کنند؟ از این به بعد اگر بخواهند سوال کنند باید از پیغمبر خدا سوال کنند، العیاذ بالله از خدا سوال کنند. به امام صادق(ع) گفت آقا من دینم را گردن شما گذاشتم بگویید بخور می خورم، بگویید نخور نمی خورم؛ اگر آدم اینطور شد دیگر سوال و جوابی در بین نیست و اگر غیر این شد واضح است که در ریز و درشت کارها انسان را نگه می دارند. وقتی بیرون از خانه امیرالمومنین خوردی سوال و جواب فراوان است. لذا در بهشت خوردنی ها بهتر از دنیا است هیچ سوالی هم از کسی نمی کنند. دلیلش این است که آن جا همه اش خانه امیرالمومنین است. سر سفره امیرالمومنین هر چه بخورید حلال است. خلاصه اینکه دو سفره در دنیا پهن شده یکی سفره امیرالمومنین و دیگری سفره شیطان؛ سر سفره امیرالمومنین خوردن، خوابیدن، نکاح کردن، دوست گرفتن و ... همه اش حلال خدا است و سر سفره شیطان همه اش حرام است. حلال یعنی آن که از دست امیرالمومنین می رسد، حرام یعنی آن که از دست شیطان می رسد. شما مخیر هستید و می توانید انتخاب کنید، اگر از این سفره خوردید هیچ سوال و جوابی از شما نمی کنند ولی اگر از سر آن سفره خوردید از ریز و درشتش از شما سوال می کنند. بهمین علت حضرت فرمود ولایت ما نعمت است، چون اگر این امکاناتی که به شما دادند همه را زیر چتر ولایت آوردید، با ولایت ما بهشتی می شوید و از جهنم نجات پیدا می کنید: «بنا انقذکم من الجهالة بنا بصرکم من العمی» خدا با ما شما را از کوری نجات داد.

پس نعمت حقیقی نبی اکرم است و همه خانه های توحید خانه نبی اکرم است. عرض کرد آقا بیوت نور کجا است بیوتی که مَثَل نور خدا یعنی وجود مقدس نبی اکرم در آن جا نورش نازل شده است؛ گفت خانه های انبیاء خانه های نبی اکرم است، هر کس در این خانه ها برود دائم الذکر می شود و هر کس هم از این خانه ها بیرون برود دائم در غفلت است. اگر کسی در آن خانه ها باشد، غذا و طعام او همه نورانی و توحید است، «موائد من النور» نور هدایت در آن هست، لذا غذای حلالی که مومن می خورد این غذای حلال نورانیت و معرفت او را اضافه می کند و اگر حرام خورد، مانع و حجاب می شود. اگر انسان غذای حلال بخورد، این غذا نیمه شب انسان را بیدار می کند، چون غیر از اینکه شما می خواهی به طرف خدا بروی، این غذا هم می خواهد طرف خدا برود، این هم خودش نورانی است. ولی اگر غذای حرام خوردی خودت می خواهی بلند بشوی ولی این غذا نمی گذارد، کسالت می آورد. همینطور اگر انسان نگاه حلال کرد، این نگاه هم شب سهم خود را می خواهد می گوید بلند شو نماز شب بخوان، این چشم هم خوابش نمی برد ولی اگر نگاه حرام شد این چشم هم نصف شب خوابش می برد، شما می خواهی بلند بشوی چشمت نمی گذارد. گفت آقا نمی توانم نماز شب بخوانم فرمود: « فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَيَّدَتْكَ‏ ذُنُوبُك‏»(7) گناهانت زمین گیرت کرده است. پس از این جهت است که نعمت نبی اکرم(ص) است، امام رضا(ع) است؛ چون با همه این امکانات می شود جهنمی بشوی ولی یک راه برای نجات از جهنم وجود دارد و آن اینست که برای بهشتی شدن در خانه امیرالمومنین بروی.

تبدیل نعمت به کفر

خدای متعال در قرآن می فرماید: « أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار»(ابراهیم/28) پیغمبر ما دیدی این ها چه کار کردند، اینها ایمان را تبدیل به کفر کردند، نعمت الله را تبدیل به کفر کردند. در اصطلاح قرآن گاهی مقصود از کفر اولی است، «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان»(حجرات/7) فرمود ایمان را خدای متعال در قلب شما زینت داده یعنی امیرالمومنین لذا ایمان ما همان حب الایمان و حب امیرالمومنین است. به حضرت عرض کرد آقا محبت هم از ایمان است؟ حضرت فرمود: «هل الایمان الا الحب» بعد این آیه را خواندند: «حبب الیکم الایمان» حب الایمان می شود ایمان ما. خود ایمان امیرالمومنین است و محبت ایشان ایمان ما است. «کره الیکم الکفر» فرمود کفر اولی است، فسوق دومی است و عصیان سومی. از این آیه اینطور استفاده می شود که اینها سران بودند که نعمت خدای متعال را تبدیل به کفر کردند، قوم خودشان را حلول دادند به دار بوار و دار هلاک، داری که بائر است مانند کویر و هیچ چیزی در آن سبز نمی شود که این دار البوار جهنم است، قوم خودشان را از همان اول در جهنم بردند، بعد هم وارد جهنم می شوند که بد قرارگاهی است. امیرالمومنین ظاهرا در کافی است ذیل این آیه فرمودند که: «مَا بَالُ‏ أَقْوَامٍ غَيَّرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَدَلُوا عَنْ‏ وَصِيِّه‏»(8) چه شد که از سنت نبی اکرم عدول کردند و سنت حضرت را تغییر دادند و از وصی حضرت عدول کردند؟ نترسیدند عذاب بر آن نازل بشود؟ بعد این آیه را خواندند: «الم تر الی الذین بدلوا نعمة الله کفرا» بعد فرمودند: «نحن النعمة» آن نعمتی که اینها تبدیل به کفر کردند اینست که ما را برداشتند و جای ما کس دیگری گذاشتند. ما «نعمت الله» بودیم این را برداشتند و جای ما کفر گذاشتند. واضح است که وادی کفر، وادی جهنم است. چرا ائمه نعمت هستند؟ فرمود: «نَحْنُ‏ النِّعْمَةُ الَّتِي‏ أَنْعَمَ‏ اللَّهُ‏ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَة» همه فائزین قیامت با ما فائز می شوند که قرآن فائزین قیامت را بیان می کند می فرماید: « فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ»(آل عمران/185) هر کس روز قیامت از آتش نجاتش بدهند و وارد بهشتش کنند این فائز شده است. فرمود نجات از جهنم با ما است، آنهایی که ما را تبدیل به کفر کردند، قومشان را به دارالبوار بردند، لذا یک راه بیشتر وجود ندارد و آن اینست که انسان این نعمت را شکر کند. شاکر آن کسی است که در عالم از دست امیرالمومنین می گیرد به دست امیرالمومنین پس می دهد. در این حالت همه کارهایش می شود عبادت و قرب به خدای متعال و همه احوالش احوال تقرب است.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 431

(2) معاني الأخبار، النص، ص: 33

(3) كامل الزيارات، النص، ص: 40

(4) المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص: 472

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 222

(6) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 242

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 450

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 217