نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024
طبيعي است اگر بنا شود در يك جامعه همه ابعاد توسعه به صورت هماهنگ و متوازن مورد مطالعه قرار گيرند، اين جامعه به يك نظام اطلاعات هماهنگ نيازمند است تا همه اطلاعات به صورت بُعد يكديگر ملاحظه شوند و ارتباطشان با هم ديده شوند و انسجام پيدا كنند. البته همان طور كه گفتم، اين ديدگاه به نحوي در گذشته هم وجو ...
بنابراين معني امتداد فلسفه در عينيت اين نيست كه فلسفه جايگزين علوم شود، يا كاركردي را كه از علوم متوقع هستيم، مستقيم از فلسفه توقع داشته باشيم. پس آيا مقصود اين است كه فلسفه از طريق يك مكتب در عينيت جاري شود؟ اين نوع كاركرد را نمي توان منكر شد، زيراممكن است شما از طريق عقلانيت به مكتبي برسيد كه آن ...
نقطه عزيمت بحث در بررسى ضرورت علم اصول فقه احكام حكومتى از سؤال درباره «حد فقه» آغاز مى‏شود. اگر حدّ فقه، محدود به حدود زندگى فردى انسانها شود، طبيعتاً قواعد تفقه نيز متناسب با دستيابى به قواعد خاص زندگى فردى خواهد بود، ولى اگر دامنه فقه تا عرصه مناسبات اجتماعى توسعه يافت، قواعد استناد به شارع نيز ...
ابتدا بايد علت نياز بشر به دين و حوزة اين ضرورت را يافت. ممكن است اعتقاد بر اين باشد كه حيات بشر فقط در محدودة دنيا بوده و ماوراء آن چيزي جز اوهام نيست؛ و يا اينكه حداقل احتمال وجود عوامل ديگري را داده و رابطة انسان را با اين عالم، محتمل دانست؛ به همين اندازه كه وجود عوالمي ديگر محتمل باشد، حتماً ب ...
از نگاه امام (ره)، ولایتی که در حدیث فوق الذکر، در عرض آن چهار چیز قرار گرفته، ولایت کلی و ولایت تکوینی نيست [که عمل بدون آن قبول نمی شود]، بلکه به معنی حکومت است که طریق تحقق همه احکام است. به تعبير ديگر، اسلام همانگونه که حج و صوم و صلاه و زکات دارد، ولایت و حکومت هم دارد و حکومت از آن چهار رکن، ...
آيا نظريه جهتداري علوم مي تواند به گونه اي «كاشفيت مطلق» را نپذيرد و در عين حال در ورطه «نسبيت گرائي مطلق» كه هيچ پايگاهي براي صدق و كذب و حق و باطل باقي نمي گذارد نيفتد؟ يا اينكه همواره نفي كاشفيت مطلق، ملازم نسبيت گرايي مطلق است؟
اگر بخواهيم از منظر كلامي نيز همين نزاع را تعريف كنيم تقرير اين است كه دو ملكوت نوراني و ظلماتي - يا به تعبير عقل و جهل در عالم وجود دارد. جنگ بين عقل و جهل، يك جنگ فراگير است. ما وقتي به ساحت معرفت راه پيدا مي‎كنيم در واقع، در وادي عقل وارد شده‎ايم. به تعبير ديگر ما وقتي به انديشه‎ورزي مي‎پردازيم، ...
سنخ ديگري از تکليف وجود دارد که متوجه وحدت اجتماعي است نه آحاد افراد. در واقع، جامعه مکلف به ايجاد نظام است، نه اينکه افراد، مکلف باشند که افعالي را به نحو مساوي انجام دهند تا در آن صورت اگر بعضي از آنها انجام دهند از عهده بقيه ساقط شود؛ بلکه تکليف به گونه اي است که يک مجموعه به صورت مشاع و مشترک، ...
به لحاظ معرفت شناختي، اگر نظريه نظريه اكتشاف مطلق باشد؛ يعني بگوييد ما واقع را آنچنان كه هست به معناي تطابقي مي فهميم (كه نظريه غالب در حكمت يونان هست،) قاعدتاً دانش ما يا معطوف به واقع است يا جهل است، ديگر معني ندارد بگوييم ديني است و غيرديني. اگر يك فيلسوف بزرگواري مدعي شود كه هر دانشي از آن جهت ...
گرچه فلسفه ما، چه مشاء چه اشراق و چه متعاليه و نيز عرفان ما تحت تأثير فرهنگ اسلام قرار گرفته است، اما در برخي مواقع به گونه اي عمل کرده است که گويا اين حکمت سکولار است. چون فلسفه در تعريف خودش، خودش را سکولار معرفي مي کند و مي گويد فلسفه مقيد به برهان ست نه مقيد به انبياء و مقيد به حضرت حق. برهان ا ...