نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه 42 / وجه تقدیم اظهر بر ظاهر

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 42 درس خارج اصول مبحث تعادل و تراجیح؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ یکشنبه 30 شهریور 93 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است

تعریف و احکام تعارض غیر مستقر گذشت. بحثی که باقی مانده، بحث از تقدیم اظهر بر ظاهر است.

در باب اظهر و ظاهر هم گفته شده است که از موارد تنافی غیر مستقر است. مثل جایی که قرینه ای دلالت میکند که عبارت و لفظی در کلام ذوالقرینه مجاز است. در اینجا چون ظهور قرینه اظهر است از ذوالقرینه، اظهر را مقدم میکنند، هکذا فی دلالت خاص که در مدلولش اظهر است از دلالت عام در مدلول خاص.

تحقیق در چگونگی این تقدیم:

*گاهی ظاهر و اظهر متصلند.

- این اتصال یا قیدی است که داخل یک کلام ذکر شده است. مثل «اکرم العالم العادل» یا «رأیت اسدا یرمی» که دلالت یرمی در اینکه مشهود، انسان بوده اظهر است از دلالت أسد در اینکه مشهود حیوان بوده.

- یا این اتصال، جمله ای است جداگانه که بلافاصله بعد از جمله اول آمده است. «اکرم العالم و لا تکرم العالم الفاسق» که دلالت ذیل کلام در عالم فاسق اظهر است.

در این موارد گفته شده است که اظهر ظهور ظاهر را منتفی میکند و فقط یک دلالت در میان باقی میماند. برای این ادعا چند تقریر بیان کرده اند:

1. اگر از قسم اول باشد که اظهر و ظاهر به هم متصلند مانند قید، نمیشود هر دو دلالت مستقر باشد (مشهود هم انسان باشد و هم حیوان) لذا تزاحم میکنند و اظهر مقدم میشود و ظهوری برای ظاهر باقی نمیماند. اشکال هر دو را اراده کردن این است که مقبول ذهن نیست. لذا نمیشود هر دو دلالت تصوری در ذهن مستقر شود. یعنی حتی در مرحله دلالت تصوریه، تصور هر دو معنا با هم به ذهن نمی آید. بلکه فقط تصویر رجل شجاع است که به ذهن خطور میکند، بخاطر این که دلالت یرمی اظهر است، لذا مانع انعقاد ظهور تصوری اسد در حیوان مفترس میشود، با اینکه اتکاء دلالت تصوری به وضع است، ولی در اینجا وجود مانع، جلوی دلالت تصوری را میگیرد. این کلام که از مرحوم شهید صدر صادر شده است نشان میدهد که ایشان نحوه ای از استقرار در ذهن را هم در معنای تصوری لازم میدانند. ولی ادعای اینکه معنای تصوری ظاهر اصلا به ذهن نیاید طبق مبنای اتکای ظهور تصوری به وضع، قابل قبول نیست. حال منشأ وضع تعهد باشد یا قرن اکید یا ...

2. اگر از قسم دوم باشد که اظهر و ظاهر به هم متصلند اما به نحو جمله ای مستقل که بعد از تمامیت جمله اول بیان شده است، در اینجا نمیتوان گفت که اظهر مانع انعقاد ظهور تصوری ظاهر میشود. پس باید اینطور بگویند که اظهر در مرحله دلالت تصدیقی مانع ظهور دلالت تصدیقی ظاهر در مدلول خود میشود و تزاحم اظهر و ظاهر در مرحله دلالت تصدیقیه اتفاق میافتد.

در مورد منشأ اینکه میتوان به کلام دلالت تصدیقیه مطابق با دلالت تصوریه انتساب داد، بهتر این است که «غلبه» را منشأ این انتساب بدانیم نه «تعهد». چون غالبا متکلم مدلول تصوری کلامش را اراده میکند این انتساب ممکن شده است، نه بخاطر اینکه متکلم «متعهد» است که از کلام بر طبق ظاهر و مدلول تصوری اش اراده کند. آری! این تعهد هم وجود دارد (البته این تعهد قرارداد اجتماعی نیست بلکه تعهد عقلی خودش است و چون عاقل و حکیم است به آن متعهد است نه بخاطر تعهد با دیگران)، ولی این تعهد، به ضمیمه غلبه است. تعهد هم با تکیه بر غلبه است و الا به تنهایی منشأ ظهور نمیشود. چه اگر در کلام خاصی غالبا این امر واقع نشود، این دلالت به کلام قابل انتساب نیست.

البته این تعهد ظنی است و احتمال اشتباه در آن وجود دارد. مثلا اگر در نود درصد موارد، متکلم اراده معنای تصوری را کرده باشد، به همان میزان احتمال تطابق اراده جدی با اراده تصوری ایجاد میشود.

حال وقتی دو جمله پشت سر هم از متکلم صادر میشود که با هم قابل جمع نیستند، متکلم متعهد است که جمله اول مدلول تصوری را اراده کرده باشد و همچنین در جمله دوم. در اینجا قاعده غالبی دیگری پیدا میشود و آن این که، غلبه در این است که در جایی که دو مدلول تصوری که متعاقبا ابراز شده اند با هم قابل جمع نیستند، میتوانیم اراده اظهر را به متکلم انتساب دهیم. چون تزاحم مانع انعقاد مدلول تصدیقی طبق هر دو جمله است و غلبه هم با انعقاد مراد بر طبق اظهر است. حال این غلبه از تعهد ناشی شده یا امر دیگر چندان مهم نیست. حتی اگر از تعهد ناشی شده باشد، در مقام احتجاج (نه در مقام کشف مراد جدی) هنگامی منشأ ظهور میشود که غالبا به تعهدش عمل کرده باشد.

* گاهی از هم منفصلند.

- مثل دو خطاب «أکرم العالم» و «لا تکرم الفاسق من العلماء». که دلالت دومی در مورد عالم فاسق اظهر است. تحلیل وجه تقدیم این گونه خطابها هم در جلسات آینده (جلسه 44) می آید.