نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه 77 / انقلاب نسبت (12)

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 77 درس خارج اصول مبحث تعادل و تراجیح؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ چهارشنبه 1 بهمن 93 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است

بحث در مناط قرینیت قرائن منفصله بود. مرحوم شهید صدر مشغول تحقیق این مسئله بودند که آیا مناط قرینیت خاص بر عام بعینه در عام عنوان خورده هم وجود دارد یا نه؟

مناط اول قرینیت ذکر شد.

مناط قرینیت قرائن منفصله
مناط قرینیت قرائن منفصله به یکی از نکات زیر بر میگردد:

1. خطابات شارع، خطابات متصله اند. لذا قرائن منفصله خطابات شارع در حکم متصله است و ظهور ذی القرینه را تغییر میدهد.

این مناط در جلسه قبل بررسی شد و گفتیم که مرحوم شهید صدر میفرمایند: لزومی ندارد که این مناط را به عام عنوان خورده هم توسعه دهیم، زیرا خطابات شارع که حقیقتا متصل نیستند. تنها امری که برای توجیه قرینیت قرائن منفصله لازم است به آن ملتزم شویم این است که قرائن منفصل را کالمتصل بدانیم. به عبارتی لازم نیست که همه خطابات شارع را کالمتصل بدانیم. لذا ممکن است متکلم در مواردی مثل موارد انقلاب نسبت و عام عنوان خورده به این اتصال ملتزم نباشد.

2. دومین مناط: شارع در جایی که خطابی برای خطاب دیگر قرینیت دارد، خطابات را به منزله خطاب واحد تنزیل کرده است.

در اینجا هم مرحوم شهید صدر میفرمایند: این تنزیل امری اعتباری است. لذا ممکن است در مخصص اول باشد ولی در عام عنوان خورده متصل به عام دیگر اعتبار نشده باشد. در واقع نیاز نیست دایره تنزیل به قدری وسیع باشد که شامل عام عنوان خورده هم بشود. لذا ممکن است این تنزیل فقط شامل دلیل اخصی باشد که ابتدائا هم در حجیت و هم در ظهور اخص باشد.

3. سومین مناط قاعده ای است که مرحوم نایینی ذکر کرده اند و مرحوم شهید صدر از آن به «قاعده میرزائیه» تعبیر کرده اند و آن این است که: «نزد عقلاء هر چیزی که در فرض اتصال ظهور در اراده استعمالی را از بین میبرد، در فرض انفصال مانع حجیت ظهور است». در صورت تمامیت این قاعده، مخصص منفصل در رفع حجیت به منزله متصل است و لو ظهور را تغییر نمیدهد. یعنی خطابهای منفصل در مقام حجیت به منزله خطابهای متصل هستند. لذا مثل این است که این سه خطاب با هم آمده اند. پس همان نکته که در خاص و عام هست در عام عنوان خورده نسبت به عام دیگر هم هست. لذا همانطور که در فرض اتصال انقلاب نسبت تمام است بنابر قاعده میرزائیه در فرض انفصال هم تمام است.

مرحوم شهید صدر میفرمایند: در این مناط هم ممکن است تعمیم به موارد انقلاب نسبت پذیرفته نشود. یعنی ممکن است کسی دایره قاعده مرحوم میرزا را به قدری تعمیم ندهد که شامل عام عنوان خورده هم بشود. اثبات قاعده در عام و خاص ملازم با اثباتش در عام عنوان خورده نیست.

بله! اگر قاعده این بود که هر دو قرینه که در فرض اتصال بر سومی قرینه میشوند در صورت اتصال هم قرینیت دارند، برای اثبات قرینیت عام عنوان خورده کافی بود. اما مفاد قاعده چیز دیگری است.

مفاد قاعده این است که آنچه در فرض اتصال ظهور را از بین میبرد، آن چیز در فرض انفصال مانع حجیت میشود. حال آنچه در حال اتصال ظهور عام را عوض میکند، خطابی است که ظهور در خاص داشته باشد نه عامی که با مخصص منفصل، فقط حجیت در خاص پیدا کرده است نه ظهور. این عام عنوان خورده که حجیتش در خاص است، در فرض اتصال هم نمیتواند مانع ظهور عام دیگر در عموم شود.

پس مصب بحث و قاعده مرحوم میرزا به همین نکته برمیگردد که مانع ظهور در عموم، حجت اخص متصل است یا ظهور اخص متصل؟

ممکن است کسی در دفاع از مرحوم نایینی بگوید آنچه در فرض اتصال ظهور عام را بر میگرداند حجت اخص است نه ظهور اخص. لذا در مقام، عام عنوان خورده حجت اخص است و در فرض اتصال میتواند ظهور عام دیگر را برگرداند. پس در صورت انفصال حجیتش را تغییر میدهد.

مرحوم شهید صدر میفرمایند: باید ببینیم که در بنای عقلاء مناط تخصیص حجیت اخص است یا ظهور اخص؟ ایشان میفرمایند: در بنای عقلاء مناط قرینیت کاشفیت است یعنی باید قرینه کاشفیتش از مراد متکلم بیشتر باشد. لذا میبینیم که شهید صدر، در اینجا از مبنای قبلی خود عدول کرده و مناط قرینیت را اظهریت میدانند.

بعد ادامه میدهند که نسبت به حکم افراد خاص، ظهور خطاب خاص اظهر است از عام. زیرا خاص متمرکز در خصوص این افراد است، بخلاف عام. پس دلالت خاص بر مراد متکلم نسبت به افراد خودش اظهر است از عام. این اظهریت هم در جایی است که دلیلی که مفید حکم خاص است، ظهور و دلالتش اخص از عام باشد. پس مناط قرینیت عرفیه، اخصیت در حجیت نیست.

پس اخصیت در حجیت، در اتصال هم ظهور را برنمیگرداند، لذا در فرض انفصال هم نمیتواند حجیت را برگرداند.

نکته ای که میتواند اثبات کند که ظهور و دلالت اخص موجب تخصیص است نه حجیت اخص، این است که اگر عام «اکرم العلماء» داشته باشیم و عام مخالف «لا تکرم العلماء» را در کنارش قرار دهیم، عام مخالف نمیتواند ظهور اکرم العلماء را تغییر دهد، حتی اگر بدانیم که مخصص منفصلی مثل «اکرم العادل من العلماء» دارد.

 

پس در مجموع، هیچ یک از مناطات قرینیت در عام عنوان خورده نسبت به عام دیگر وجود ندارد. لذا حتی اگر ابتدائا خاص را بر عام وارد کنیم و آن را عنوان بزنیم هم، قرینیتی در عام عنوان خورده ایجاد نمیشود تا تعارضش با عام دیگر رفع شود.

لذا اثبات انقلاب نسبت نیازمند مئونه ای زائد بر نکته ای است که در قرینیت خاص است. و چنانچه مرحوم آخوند فرموده اند تا زمانی که ظهور خطاب در مراد جدی اش تغییر نکند، نمیتواند با خطاب دیگر جمع عرفی پیدا کند.

پس مرحوم آخوند تعارض را در حجیت میداند نه در ظهور، اما برای رسیدن به جمع عرفی لازم است که ظهور خطاب هم تغییر کند در حالی که با توجه به انفصال خطابها از هم، دلیلی برای قبول انقلاب نسبت وجود ندارد.