نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

جلسه 162 / سب المومن (3)

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 162 درس خارج فقه مبحث مکاسب محرمه؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ چهارشنبه 19 فروردین 94 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است

بحث در روایت اول باب 158 کتاب العشره بود.

گفتیم که این روایت با اثبات ظلم و وزر برای سابّ، برای اثبات حرمت کافی است. اما در مورد پاسخ دادن و مقابله به مثل کردن ظاهر این روایت این است که او را هم ظالم میداند. اما ممکن است کسی با تمسک به نسخه «ما لم یتعد» که در کافی آمده است، مقابله به مثل را جائز بداند. اما این استدلال کافی نیست و این روایت در مقام بیان حکم پاسخ دهنده نیست. بله! میتوان به اطلاق آیه 194 سوره مبارکه بقره: «فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُم‏» برای اباحه پاسخ استدلال کرد که با ظاهر این روایت تعارض دارد.

روایت بعدی

16348- 2- وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ رَجُلًا مِنْ تَمِيمٍ أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ أَوْصِنِي فَكَانَ فِيمَا أَوْصَاهُ أَنْ قَالَ لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَكْسِبُوا الْعَدَاوَةَ لَهُمْ

ظاهر این روایت این ست که بیانگر دستوری اخلاقی است. خصوصا به قرینه اینکه عام است و حتی از سب کفار و منافقین هم نهی میکند. تعلیل بیان شده هم موید اخلاقی بودن این حدیث است. لذا برای استدلال به حرمت کافی نیست

روایت بعدی

16349- 3- وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ وَ قِتَالُهُ كُفْرٌ وَ أَكْلُ لَحْمِهِ مَعْصِيَةٌ وَ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ.

وَ رَوَاهُ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ مِثْلَهُ إِلَى قَوْلِهِ مَعْصِيَةٌ وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا إِلَى آخِرِهِ

تعبیر به فسوق ظهور در حرمت دارد. لذا این روایت برای استدلال به حرمت کافی است.

روایت بعدی

16350- 4- وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ع سَبَّابُ الْمُؤْمِنِ كَالْمُشْرِفِ عَلَى الْهَلَكَةِ.

اشراف بر هلاکت، اشراف بر عقوبت و حاکی از عظمت جرم است. لذا این روایت هم دلالت بر حرمت میکند. گرچه ممکن است مراد از هلاکت در این روایت، هلاکت ظاهری باشد (به سبب ایجاد حس انتقام در سب شونده) اما قید «المومن» ظهور در این دارد که مراد از هلاکت در این روایت هلاکت باطنی است چون این اشراف بر هلاکت ظاهری در سب غیر مومن هم وجود دارد.

بعید نیست که این روایت دلالت بر کبیره بودن این گناه هم داشته باشد. چون وعید بر هلاکت، وعید بر عذاب و نار است.

در مجموع

حرمت از روایات قابل استفاده است. اما مفهوم سب امری عرفی است و اعم است از واجد و فاقد و حاضر و غائب و انشاء و خبر.

نسبت سب و غیبت

مرحوم شیخ میفرمایند: نسبت این دو عامین من وجه است. چون در غیبت قصد لحاظ نشده است ولی در سب لحاظ شده است. همچنین در غیبت صدق شرط است ولی در سب شرط نیست.

اما مرحوم ایروانی نسبت این دو را تباین میدانند که هیچ ماده اجتماعی ندارند. ایشان میفرمایند: غیبت همیشه اخبار است و با انشاء واقع نمیشود و سب هم همیشه انشاء اعتباری است.

کلام مرحوم ایروانی مبنی بر اینکه ابتدائا بر انشاء غیبت صادق نیست صحیح است اما اگر بخاطر شرایط خارجی مثل گوینده و ... انشاء اهانت موجب اظهار عیب پنهانی شود، در واقع انشائی است که مدلول التزامی اش اخبار است و موردا غیبت هم هست. لذا با این انشاء اخبار و غیبت هم واقع میشود.

همچنین سبّ نیز میتواند با اخبار واقع شود الا اینکه بگوییم در سب قصد اهانت شرط است و قصد اهانت داشتن با اخبار، لبّا اهانت را داخل در انشاء میکند.

لذا در مواردی که انشاء و اخبار مدلول التزامی همدیگر باشند، موردا غیبت و سب اجتماع موردی پیدا میکنند. لذا صحیح این است که نسبت سب و غیبت مفهوما تباین و موردا عامین من وجه است.