نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه 224 / غیبت (9)

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 224 درس خارج فقه مبحث مکاسب محرمه؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ سه شنبه 29 دی ماه 94 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است.

عظیم بودن همه گناهان و کبیره و صغیره بودن نسبی همه گناهان محل مناقشه نیست، اما این دو مطلب مانع نیست که بعضی گناهان علی الاطلاق کبیره باشند و باقی گناهان صغیره. از روایات هم معلوم است که غیر از این دو اصطلاح، اصطلاح کبیره و صغیره مطلق نیز در مورد گناهان وجود دارد.

ضابطه اصلی برای کبیره بودن یک گناه هم تنصیص روایات است و ضابطه روایی «تهدید به نار» اما از روایت عبدالعظیم حسنی معلوم شد که این وعده اعم است از وعده به نار و یا عقوبت و اعم است از وعده ای که در کتاب باشد و وعده ای که در احادیث آمده باشد ولی باز ما نمیتوانیم این وعده را به سایر وعده های به عقوبات تعمیم دهیم، زیرا برای ما معلوم نیست که وعده به عقوباتی که در این چنین روایاتی موجب دخول در کبیره میشود چه خصوصیاتی دارد و تعمیم به هر وعده به عقوبتی هم دشوار است.

اما ضابطه مقایسه و اشدیت از یکی از گناهان کبیره هم اگر مقایسه و اشدیت از حیث عقوبت باشد میتواند اثبات کبیره بودن گناه کند ولی اگر از حیث دیگری باشد مانند اشدیت از حیث قبول توبه، اثبات کبیره بودن نمیشود.

اما اگر گناهی بدون قید اشد از گناه کبیره ای دانسته شد، چنانچه آمده است: «الفتنة اشد من القتل» یا «اربی الرباء عرض المومن». در اینجا مرحوم خویی میفرمایند: هر گناهی ممکن است از حیثی اشد از گناه دیگر باشد و همان دیگری از حیث دیگری از گناه اول اشد باشد. نتیجه این کلام مرحوم خویی این است که اصلا مقایسه نمیتواند مفید کبیره بودن باشد. در حالی که خود ایشان هم این ضابطه را قبول کرده اند. لذا بهتر این است که کلام مرحوم خویی حمل شود به جایی که معلوم است اشدیت از حیث خاصی غیر از شدت عذاب است.

نهایتا اگر اشدیت از یکی از کبائر اطلاق داشت حکم به کبیره بودن اشد میکنیم و لو نمیتوان گفت که این اطلاق دلالت دارد که از هر جهت اکبر است و مسلم است که این اشدیت حیثی است.

مطلب بعدی این است که مرحوم خویی میفرمایند: کبیره بودن امری عرفی است نه اصطلاح شرعی. یعنی عرف با تهدید به عقوبت حکم میکند که فلان گناه کبیره است و به همین خاطر این ضابطه موجب کبیره شمرده شدن گناه میشود.

اما این کلام مرحوم خویی قابل پذیرش نیست زیرا برای کبیره بودن آثار شرعی ذکر شده است و لذا برای تشخیص کبائر باید به روایات و ضوابط روایی مراجعه کرد.

اما ضابطه دیگری که در عروه هم بیان شده است این است که کبیره گناهی است که متشرعه آن را بزرگ میدانند. این بدان معناست که کبیره هم مفهوم شرعی دارد و هم مفهوم عرفی. لذا علاوه بر اصطلاح متشرعه نمیتوان از تعیین مصادیق روایات هم دست برداشت. البته چنانچه گفتیم حاشیه مرحوم گلپایگانی نشان میدهد که ایشان مطلقا این مفهوم را شرعی میداند و این ضابطه را طوری معنا میکند که ثمره ای برایش باقی نمیماند.

به نظر میرسد که نظر مرحوم گلپایگانی بهتر است و وقتی شارع گناهان را دسته بندی کرده، تعیین مصادیق آن را هم باید به نص و انضباط خود او سپرد. آنچه عرف میفهمد کبیره و صغیره بودن نسبی است.

 

اما ببینیم که با این ضوابط آیا غیبت از کبائر است یا نه؟

آیه «ویل لکل همزة ...» و «یحبون ان تشیع ...» و «لا یحب الله الجهر ...» که دلالت بر حرمتشان هم تمام نیست. اما آیه «لا یغتب بعضکم بعضا ...» بنابر این مبنا میتواند دلالت بر کبیره بودن کند که بیانگر تجسم اخروی عمل یا تنزیل و به منزله قرار دادن اکل میته باشد. اما بنابر اینکه صرف تشبیه باشد برای ایجاد اشمئزاز و نفرت فقط اثبات گناه بودن میکند نه کبیره بودن.

اما از جهت روایات کبیره بودن قابل اثبات است زیرا هم در روایات تهدید به نار آمده است و هم خیانت در روایات کبیره شمرده شده که غیبت از مصادیقش است.