نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه 229 / غیبت (14)

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 229 درس خارج فقه مبحث مکاسب محرمه؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ شنبه 10 بهمن 94 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است.

بیان لغویین و فقها در تعریف غیبت گذشت.

اما در روایات دو تعریف برای غیبت ذکر شده است. تعریف اول همان است که در روایت ابوذر (و مکارم الاخلاق) آمده: ذکرک اخاک بما یکره:

16308- 9- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِي الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِه‏ الْآتِي عَنْ أَبِي ذَرٍّ عَنِ النَّبِيِّ ص فِي وَصِيَّةٍ لَهُ قَالَ: يَا أَبَا ذَرٍّ إِيَّاكَ وَ الْغِيبَةَ فَإِنَّ الْغِيبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ- قَالَ لِأَنَّ الرَّجُلَ يَزْنِي فَيَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الْغِيبَةُ لَا تُغْفَرُ حَتَّى يَغْفِرَهَا صَاحِبُهَا يَا أَبَا ذَرٍّ سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَ قِتَالُهُ كُفْرٌ وَ أَكْلُ لَحْمِهِ مِنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْغِيبَةُ قَالَ ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ- فَإِنْ كَانَ فِيهِ الَّذِي يُذْكَرُ بِهِ قَالَ اعْلَمْ أَنَّكَ إِذَا ذَكَرْتَهُ بِمَا هُوَ فِيهِ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ وَ إِذَا ذَكَرْتَهُ بِمَا لَيْسَ فِيهِ فَقَدْ بَهَتَّهُ.

اما مراد از «ما» در این روایت (ذکرک اخاک بما یکره) چیست؟

اگر مراد خصوصیتی باشد که که شخص از آن کراهت دارد یعنی صفتی است که از اظهار آن کراهت دارد (چون بیان عیبی که از اظهارش هم کراهت ندارد و لو از وجودش ناراحت باشد غیبت نیست) لذا معلوم است که برای صدق غیبت باید مورد اشاره  عیبی مستور باشد. پس در این معنا دایره غیبت خاص میشود.

اما اگر مراد کلامی باشد که از شنیدن آن کلام اکراه دارد دایره اش اعم میشود از عیب مستور و عیب آشکاری که به قصد تنقیص نشر شود.

لذا روایت از این جهت مجمل است و آنچه قابل اخذ است قدر متیقن است یعنی بیان عیوب مستور.

تعریف دوم که مفاد تعداد بیشتری از روایت است اظهار چیزی است که ستره الله تعالی. البته در هر دو تعریف روایات بلحاظ سندی ضعف دارند.

16313- 14- وَ فِي الْمَجَالِسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: إِنَّ مِنَ الْغِيبَةِ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ إِنَّ مِن ‏الْبُهْتَانِ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا لَيْسَ فِيهِ.

البته معلوم است صرف گفتن و لو شنونده ای نباشد برای صدق غیبت کافی نیست چون بدون آن صدق اظهار نمیشود و به تناسب حکم و موضوع معلوم است که اظهار و شنونده لازم است. در این روایت از «من» بعضیه ظاهر این است که بعض اقسام غیبت را بیان میکند نه مفهوم غیبت را. اما در روایت بعدی «من» وجود ندارد و همین تعریف برای بیان ماهیت غیبت مطرح شده است:

16321- 22- الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْغِيبَةُ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا قَدْ سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فَأَمَّا إِذَا قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيهِ فَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً.

روایت بعدی از داود بن سرحان است:

16324- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْغِيبَةِ قَالَ هُوَ أَنْ تَقُولَ لِأَخِيكَ فِي دِينِهِ مَا لَمْ يَفْعَلْ وَ تَبُثَّ عَلَيْهِ أَمْراً قَدْ سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ لَمْ يُقَمْ عَلَيْهِ فِيهِ حَدٌّ.

صدر روایت میفرماید که کلام باید در امر دین باشد نه نسب و خلقت و ... این نشان میدهد که این روایت در بیان بعض مصادیق غیبت است. ذیل روایت هم میگوید نباید این عیب دینی به حدی از اظهار رسیده باشد که مرتکب به خاطر آن حدّ خورده باشد. یعنی موضوع غیبت در این روایت عیب شرعی است که یا شخص انجام نداده و یا انجام داده ولی بر آن حد نخورده است.

اما گناهی که اصلا حد ندارد را شامل میشود یا نه؟ گفته اند طبق این روایت غیبت بر این گناهان صدق نمیکند. و برخی گفته اند که این روایت در مقام بیان تمام موضوع غیبت نیست. اما مرحوم تبریزی فرموده اند گناهی که اصلا حد ندارد هم داخل ما لم یقم علیه حد میشود. یعنی کسی که مثلا دروغ میگوید هم مرتکب گناهی شده که لم یقم علیه حد، البته عدم اقامه حد در اینجا به انتفاع موضوع است. ظاهرا این کلام را در مورد عیوب غیر شرعی هم بتوان گفت اما اگر قبول کنیم که این روایت در مقام بیان نسبت به این امور هم هست.

16325- 2- وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْغِيبَةُ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَمَّا الْأَمْرُ الظَّاهِرُ مِثْلَ الْحِدَّةِ وَ الْعَجَلَةِ فَلَا وَ الْبُهْتَانُ أَنْ تَقُولَ فِيهِ مَا لَيْسَ فِيهِ.

این روایت مقید به امور دینی نیست و میزانی هم برای تستر و عدم اظهار در آن نیامده. لذا مفهوم غیبت در این روایت عامتر از قبل است.

16326- 3- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ رَجُلٍ لَا نَعْلَمُهُ إِلَّا يَحْيَى الْأَزْرَقَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ ع مَنْ ذَكَرَ رَجُلًا مِنْ خَلْفِهِ بِمَا هُوَ فِيهِ مِمَّا عَرَفَهُ النَّاسُ لَمْ يَغْتَبْهُ وَ مَنْ ذَكَرَهُ مِنْ خَلْفِهِ بِمَا هُوَ فِيهِ مِمَّا لَا يَعْرِفُهُ النَّاسُ اغْتَابَهُ وَ مَنْ ذَكَرَهُ بِمَا لَيْسَ فِيهِ فَقَدْ بَهَتَهُ.

عیب در این روایت اعم است از عیب شرعی و غیر شرعی ولی لازم است که عیب مستوری باشد.