نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه سوم فاطمیه شاهرود/ تسلیم و تولي به امام راه راهیابی به یقین، ایمان و مشاهده رب العالمین

متن زیر جلسه سوم از سخنرانی آیت الله میرباقری در شهر شاهرود است که در ایام فاطمیه به تاریخ 9 اسفندماه سال 94 برگزار شده است. ایشان در این بحث اشاره می کنند که تسلیم و تولي به امام، راه راهیابی به یقین، ایمان و مشاهده رب العالمین است. تطهیر قلوب مقدمه ورود به وادی ولایت امام است و البته دستیابی به مقام سلم، مقدمه تطهیر قلوب می باشد که در این صورت، حقیقت ولایت امام و مقام نورانيت به نور امام، ظهور پیدا می کند. انجام واجبات و ترک محرمات طريق تسلیم و تولي به امام است و مؤمن علاوه بر اجتناب از محرمات، دوری از شبهات را نیز مراعات می کند. ایشان انفاق در سختی و گشایش، کظم غیظ، عفو و احسان را  از صفات متقین برشمردند و اگر لحظه ای غفلت كرد، بلافاصله متذكر مي شود و بعد از متذكر شدنش هم از خداي متعال طلب مغفرت مي كند...

ملاقات و رسیدن به امام، راه رهیابی به یقین، ایمان و مشاهده رب

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. و اللعنة علي اعدائهم اجمعين. در جلسه گذشته اشاره كرديم كه در فرصت كوتاه دنيا، اين فرصت گذرا و فرصت استثنايي اي كه خدا به ما عنايت كرده، بايد به همه خيرات راه پيدا كرد، نه به بعض خوبي ها و از همه بدي ها بايد فاصله گرفت. و راه رسيدن به اين خيرات (به يقين، به ايمان، به مشاهده ربّ و پروردگار و امثال اين مقامات) تلاقي با امام عليه السلام هست؛ يعني در دنيا خداي متعال آن منّتي را كه بر ما گذاشته، اين است كه بين ما و امام عليه السلام يك تلاقي اي در دنيا قرار داده. و اگر نبود كه خداي متعال امام را در دنيا نازل كرده و بين ما و ائمه عليهم السلام يك تلاقي اي قرار داده، امكان رسيدن به خيرات براي ما فراهم نبود. همه خيرات در رسيدن به امام عليه السلام حاصل مي شود. و تلاش شيطان و دستگاه سقيفه و دشمنان هم همين است كه بين ما و امام عليه السلام فاصله بياندازند. اگر جامعه از امام فاصله گرفت، هیچ عبادتی ديگر براي او نفعي ندارد و اگر به امام عليه السلام رسيد، همه عبادات ثمر مي دهند.

خب راه رسيدن به امام چيست؟ يك بحث اجتماعي دارد که من آن بحث را امشب تقديم نمي كنم. ولي به لحاظ فردي قدم هايي را بايد برداشت تا انسان به امام برسد و راهش به او باز بشود و اگر به امام رسيد، همه ابواب خير به روي انسان باز مي شود همه خيرات منتهي به امام عليه السلام مي شود، «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه‏»؛ بيان امام هادي عليه السلام در زیارت جامعه کبیره اين است كه اين شش چيز به امام بر مي گردد. اول خير، آخر خير، اصل و فرع خير، معدن و مأواي خير، همه به امام بر مي گردد. اگر كسي به امام رسيد، به همه خيرات راه پيدا كرده.

در همان حديث نوراني اي كه از ابوخالد كابلي خدمت­تان تقديم كردم حضرت فرمودند كه امام عليه السلام آن نور الهي است كه خدا نازل كرده در عوالم و امام است كه قلب مؤمن را نوراني مي كند. حضرت به ابوخالد فرمودند كه «وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا»(1) اين جمله را دو گونه ترجمه كردند. یک معنایش اینست که حضرت فرمودند مقام محبت و ولايت ما (كه همان مقام نوراني شدن به نور امام و رسيدن به امام و مقام ظهور نور امام در قلب انسان است) مقامي است كه خداي متعال نصيب كساني مي كند كه قلب­شان را پاك كرده. انساني كه آلوده به دنيا و آلوده به غير است، آمادگي ندارد كه نور امام در قلبش ظهور پيدا كند و وارد وادي ولأيت امام بشود و با امام سير بكند.

بنابراين قبل از وادي ولايت و محبّت وادي تطهير است. خداي متعال قلوب عده اي را تطهير مي كند چگونه خداي متعال پاك مي كند؟ آن به مشيّت الهي بر مي گردد. با بلاء و سختي ها یا با هر راهي كه خداي متعال مصلحت بداند، قلوبي را تطهير مي كند. وقتي اين قلوب تطهير شدند قابليت پيدا مي كنند كه نور امام عليه السلام در قلب انسان ظهور پيدا بكند.

دستیابی به مقام سلم، مقدمه تطهیر قلوب

اما مقدّمه اين تطهير چيست؟ مقدّمه اين تطهير فعل ما است. از تسليم شروع مي شود. ما بايد تسليم امام عليه السلام بشويم، خودمان را بسپاريم به دستورات آنها و به آن عمل بكنيم. اگر كسي تسليم امام عليه السلام شد و اين تسليم ادامه پيدا كرد، به تعبير روايت آدم به مقام سلم مي رسد. مقام سلم يعني مقامي كه انسان همه وجودش تسليم است، نه فقط گوشش بلکه چشم و زبان و قلبش هم تسليم است. هر حكمي امام بكند با تمام وجود مي پذيرد و هيچ اعتراضي هم به حكم امام عليه السلام ندارد. اين مقام سلم در آيه نوراني اينطور بيان شده «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتّي يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ»؛ ای پيامبر ما مردم ايمانشان كامل نمي شود و مؤمن حقيقي نمي شوند الا اينكه شما را حَكَم در همه منازعات قرار بدهند و در همه امور شما مدار حكمشان باشيد بعد هم شما هر حكمي كرديد، «ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»(نساء/٦٥)؛  نسبت به قضاوت شما در دلشان هم احساس ناراحتي نكنند كه چرا خدا و رسول اينطور حكم كردند و تسليم محض شما باشند. يك مرحله از تسلیم اين است كه انسان در عمل تسليم است، مي گويند واجبات را انجام بدهيد انجام مي دهد، محرمات را ترك بكنيد محرمات را ترك مي كند. اما يك مرحله بالاتر تسليم قلبي است که هر حكمي كردند قلب انسان هم در مقابل امام تسليم باشد. و شايد یکی از معاني قلب سليم همين است كه قلوب شيعيان قلب سليم است. قلب سلیم یعنی قلبي که تسليم نسبت به مولا است. هر چه مولا حكم بكند او با آرامش مي پذيرد. هيچ دلتنگي هيچ سختي هيچ حرجي برايش پيدا نمي شود كه چرا اينطور حكم شد ولو بحسب ظاهر اين حكم بر عليه انسان باشد!

پس شروع كار اين است كه ما تسليم بشويم تا مقام سلم پيدا كنيم. اگر مقام سلم پيدا كرديم اين مقدّمه است تا خداي متعال ما را وارد وادي تطهير مي كند. اين كار خدا است که قلب انساني كه تسليم شد را تطهير مي کند ديديد وقتي شما خودتان را به پزشك مي سپاريد، او شروع مي كند كار كردن. قبلش كه انسان خودش را نسپرده، نمي شود با او كار بكني. در بعضي روايات هست مؤمن وقتي ايمانش كامل مي شود بلائش زياد مي شود. يك استاد عزيزي داشتيم اينطور معنا مي كرد مي گفت شما آهن را وقتي مي خواهید سوهان بكشید اول لاي گيره نگاه مي داُرید والا تحمل نمي كند. آن گيره همان ايمان است. انسان وقتي مومن شد و محبت خدا در دلش آمد، حالا شروع مي كنند سوهان كشيدن و تطهيرش مي كنند. اين بلاء همان سوهان الهي است که به جان انسان مي كشد. پس مقام اول مقام تسليم است. مقام دوم مقام تطهير است. مقام سوّم مقام نورانيت و تنوير به نور امام هست. اگر كسي تسليم شد، خداي متعال او را طاهر كرد، آنوقت آغاز اين است كه حقيقت ولايت امام به آن نحو كامل در قلب انسان ظهور پيدا بكند. اين آدم ديگر سيرش با امام عليه السلام در عوالم شروع مي شود. اين آغاز سير هست. انتهاء سير هم نيست.

معنای مقام تسلیم

نقطه شروع تسلیم از انجام واجبات و ترك محرمات است و اين نقطه اي نيست كه انسان بتواند از اين صرف نظر بكند. گرچه اينهـا به تنهايي كار را به نتيجه نمي رسانند یعنی اينطور نيست كه انسان اگر محرمات را ترك كند، واجبات را انجام بدهد، خود اينهـا انسان را به مقصد برسانند. اينهـا مقدّمه هستند. انسان تا به امام نرسد، راهش به سوي خدا باز نمي شود. ولي رسيدن به امام مقدّمه اش تسليم به امام بودن است. تسليم امام بودن هم از واجبات و محرمات هم شروع مي شود. البته خود اين واجبات و محرمات هم در آيات و روايات بازگشتش به امام است ذيل آیه «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ»(أعراف/٣٣)؛ که می فرماید پروردگار من آنچه كه از آن منع كرده، فواحش است و اين بدي ها ظاهر دارد و باطن. هم از بدي هاي ظاهري خدا منع كرده و هم از بدي هاي باطني. روايت فرمود حلال در ظاهر قرآن همين حلال هايي است كه مي بينيد. خوردني هاي حلال، شنيدي هاي حلال، ديدني هاي حلال، اينهـا همان حلال ها هستند ولي در باطن قرآن حلال ولايت ما است.(2) هر چه حلال است برگشت به ولايت ما مي كند. بنابراين دايره حلال ها دايره ولايت امام است و حرام در ظاهر قرآن همين محرمات است. دروغ، غيبت، تهمت، فحشاء، ولي در باطن قرآن حرام ولايت دشمنان ما است؛ يعني هر چيزي را که خدا حرام كرده، فروع آنها است، و هرچه را خدا حلال كرده، فروع امام است. انساني كه در وادي حلال ها زندگي مي كند، در وادي ولايت امام زندگي مي كند. انساني كه در وادي حرام ها زندگي مي كند، قدم در وادي ولايت دشمن مي گذارد. البته در روايات ما اين نكته آمده كه ممكن است يك موقعي مؤمن بلغزد و گناه هم بكند و اين گناه به باطنش هم ممكن است سرايت نكند، ولي ظاهرش را آلوده مي كند. به حضرت عرض كرد آقا بعضي از دوستان شما گناهان سنگيني انجام مي دهند، از آنها تبرّي بجوييم؟ نفرت از آنها داشته باشيم؟ حضرت فرمود از عملش بله اما از خودش نه چون عملش از ما نيست، ولي خودش از ما است. گفت بگوييم فاسق هستند؟ فرمود نگوييد فاسق هستند بلکه بگوييد فاسق العمل هستند خودش فاسق نيست عملش فسق است، خودش در دايره ولايت ما است.(3)

پس اگر نقطه شروع سير با امام و رسيدن به امام، واجبات و محرمات است، بخاطر اين است كه اين واجبات و محرمات طريق تولي به امام هستند، طريق تبري از دشمن امام هستند. انسان وقتي به واجبات و مستحبات عمل مي كند، در واقع خودش را به امام نزديك مي كند. چون واجبات و محرمات مناسك زندگي كردن با امام هستند، محرمات مناسك دوري جستن از ائمه نار هستند. باطن گناهان دوري كردن از آنها است، والا چرا خدا به ما بگويد اين حرف را نزنيد؟ اين نگاه را نكنيد؟ اين كه خدا مي فرمايد اين كار را انجام ندهيد چون بر مي گردد به ولايت ائمه نار. هر كاري كه مناسب با آنها است خداي متعال حرام كرده. هر كاري كه مناسب با توحيد و بندگي و ولايت اميرالمومنين است، خداي متعال آن كارها را يا حلال كرده يا مستحب و يا واجب قرار داده. بنابراين اگر شروع از واجبات و محرمات است، در واقع شروع از امام است. انسان با امام بايد زندگي بكند تا به خداي متعال برسد.

دوری از شبهات، علاوه بر اجتناب از محرمات

مومن در قدم اول وقتي مي خواهد با امام همراهي بكند، بايد به هيچ وجه دور محرمات نچرخد. اين سازگاري با بندگي خدا و با ولايت معصوم عليه السلام ندارد. منتهي يك نكته اي در روايات ما آمده كه مومن در عين اينكه مراعات مي كند دور حرام نچرخد مراعات هم می کند که حتي نزديك حرام هم نشود به سمت شبهات هم نرود در روايات فرمودند که محرمات قرقگاه خدا هستند، دور و بر اين قرقگاه هم نرويد.(4) چون چوپاني كه گله خودش را مي برد دور و بر قرقگاه، ممكن است اين گوسفند وارد قرقگاه هم بشود. اگر مي خواهيد به هيچ وجه به قرقگاه خدا وارد نشويد، دور محرمات هم نرويد، دنبال شبهه هم نرويد. یه عده اي هستند بنايشان بر اين است كه گناه نكنند، منتهي مي گويد اگر من يقين كردم كه اين مال حرام است دست به طرف اين مال دست دراز نمي كنم، اگر يقين كردم كه اين نگاه معصيت است نگاه نمي كنم. ولي تا يقين نكردم احتياط نمي كنم و مراعات نمي كنم! خوب اين آدم ممكن است تا برود بفهمد اين نگاه حلال است يا حرام، به حرام بيافتد. تا برود بفهمد اين حرف غيبت است با غيبت نيست، غيبت كرده باشد و پا به قرقگاه خدا مي گذارد. اما آنهايي كه اطراف شبهات نمي چرخند، به تعبير روايات به قرقگاه اصلا نزديك نمي شوند. يعني هر كجا يقين كرد حلال است اقدام مي كند. تا يقين نكرده حلال است پرهيز مي كند. فرق اين دو دسته اين است يك عده در شبهات مبالات ندارند، يك عده اي در شبهات هم احتياط مي كنند. هر وقت يقين كرد اين حرف حلال است مي زند. تا يقين نكرده اين جمله حلال است نمي گويد. لذا يك عده به هيچ وجه به حرام نمي افتند. اما يك عده خيلي وقت ها به حرام مي افتند ولو قصد انجام حرام را هم ندارند.

پس محرمات الهي اول قدم است و مومن به هيچ وجه نبايد به محرمات الهي نزديك بشود و لذا فرموده علامت ايمان اين است كه انسان مومن از گناه بدش مي آيد و نسبت به گناه بي مبالات نيست، نسبت به ترك گناه جدي است، قصدش اين است كه تا آخر عمرش يك گناه هم نكند. واقعا قصدش اين است در همه عمرش يك غيبت و يك دروغ نگويد. در دعاها آمده ديديد كه خدايا من اگر در عمل هم كم مي آورم، تو مي داني كه قصدم اين است كه گناه نكنم و از بندگي تو خارج نشوم. لذا در روايات دارد علامت مومن اين است كه مومن بي مبالات نيست. اما در عين حال ممكن است از مومن گناه سر بزند در روايات مكرر از ائمه عليهم السلام سوال كردند آقا ممكن است مومن اين گناه را بكند؟ فرمودند ممكن است. ممكن است حَتّي دروغ بگويد با اينكه مي دانيد دروغ كليد همه گناهان است ولي نكته اين است در روايات فرموده گناه مومن لَمَم است. لمم را در روايات توضيح دادند که لمم يعني سليقه او نيست، سرشت او نيست دوست نمي دارد گناه را ولی مي لغزد و هر مومني ممكن است اين لغزش برايش حاصل بشود با اينكه جدي است كه گناه نكند حَتّي تدبير مي كند از شبهات هم دوري مي كند كه از اين گاهي در روايت تعبير شده به ورع يعني كسي که علاوه بر اينكه گناه نمي كند، دور و بر شبهات هم نمي چرخد ولي در عين اينكه مومن مواظب است در شبهات نيافتد، ممكن است يك جايي شيطان مومن را بلغزاند اما در روایات فرمودند بلافاصله اگر لغزيد، توبه قدم بعدش است.

انفاق در سختی و گشایش، کظم غیظ، عفو و احسان، از صفات متقین

در سوره مباركه آل عمران خداي متعال دستور مي دهد «وَسَارِعُوا إِلي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ»(آل عمران/١٣٣)؛ مي فرمايد فرصت كوتاه است، با سرعت به طرف اين بهشت حركت كنيد به سمت مغفرت خدا سرعت بگيريد. فرصت نيست كه با تأني و سستي راه برويد با كندي راه برويد. سارعوا با سرعت حركت كنيد به طرف مغفرت خدا و به طرف بهشتي كه همه چيزش براي متّقين آماده است هيچ لازم نيست شما زحمت بكشيد حَتّي در روايات دارد لازم نيست بلند شويد ميوه را از درخت بچينيد «قطوفها دانيةٌ»(الحاقة/٢٣)؛ ميوه هايش به دست شما نزديك است. آنها خودشان را در اختيار شما قرار مي دهند. همه چيز آنجا آماده است، هيچ اقدامي نمي خواهد. اين بهشت چه كساني است؟ «أعدت للمتقين»؛ مال متّقين است، شيعيان اميرالمومنين. شيعه اميرالمومنين كسي كه اهل تقوي است كيست؟ خداي متعال چند تا صفت در اين آيات برايش ذكر كرده یک: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ»؛ دنبال اين نيست كه خداي متعال وسعت مال به او بدهد تا خرج بكند. دنبال اين نيست وسعت آبرو به او بدهد تا آبرويش را خرج كند. همان مقداري كه خداي متعال به او آبرو و مال مي دهد خرج مؤمنين مي كند چه در سختي، چه در گشايش. اينطور نيست كه در روز سختي دستش را ببندد، هر وقت خداي متعال امكانات به وفور به او داد همه نيازهايش تأمين شد يك مازادي داشت از آن مازاد انفاق بكند.

دوم اینکه «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ»؛ وقتي عصباني مي شوند كظم غيظ مي كنند؛ يعني خشم خودشان را فرو مي خورند وقتي غضب مي كند، اعمال غضب نمي كند. در حال غيظ اقدام نمي كند، كظم غيظ مي كند. حالا كه كظم غيظ كرد «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ». آدم تا كظم غيظ نكرده نمی تواند عفو کند. يكي از لغزش هاي مهم مومنين غضب­شان است مومنین مواظب شهوات­شان هستند، مواظب است زيادي نخورد، زيادي حرف نزند، زيادي نگاه نكند ولي مواظب غضب­شان نيستند. لذا از اين ناحيه خيلي صدمه مي خورند. مي فرمايد متّقين كظم غيظ مي كنند در حالت غيظ اقدام نمي كنند. چون انسان در حالت غيظ كه اقدام مي كند قاعدتاً موفق به عدل نمي شود. از حدود تجاوز مي كند لذا فرمود اول كظم غيظ مي كنند، بعد از اينكه كظم غيظ كردند محاسبه مي كند، اگر حق با خودش بود مي تواند عادلانه تقاص كند يك جمله گفته يك جمله مي شود بگوييم، بيشتر نمي شود بگويي.

ولي متّقين كساني هستند كه اگر حق هم با آنها بود، عفو مي كنند كار هم ندارد اين فرد قوم و خويشش است یا رفيقش! نسبت به همه اينطور است. متقي اگر فهميد حق با خودش است مي بخشد. البته اين معنايش اين نيست كه انسان ظلم پذير باشد. اين خيلي واضح است. به حدود الهي اگر تعدي شد صبر نمی کند و عفو ندارد ولي نسبت به حدود شخصي خودش اگر تعرضي شد، كظم غيظ مي كند، اگر هم حق با خودش بود عفو مي كند. بعضي وقت ها شما در مقابل يك طفل يك جمله بلند بگوييد او آرام مي گيرد، ولي اين عادلانه نيست، بايد كظم غيظ کرد و ممكن است بعد از كظم غيظ تا بخواهيد اداره كنيد وضع را يك ساعت بايد تحمل كنيد و قطعا راحت است که آدم يك جمله مي گويد خودش را خلاص مي كند اما متّقين اينطور نيستند.

و در فراز بعدی فرمود: «وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» علاوه بر اينكه عفو مي كنند، احسان هم مي كنند؛ بعضي اين آيه را اينطور معنا كردند نسبت به كسي كه به حدود شخصي او تعرض كرده اگر حق داشت عفو مي كند، بعد از عفو احسان هم مي كند كه اين احسان در تربيت طرف مقابل مؤثر است. آن بچه اي كه شيطنت مي كند، يك گرفتاري اي دارد شما بايد اصلاحش كنيد. اين با خشونت كه درست نمي شود. كظم غيظ و عفو و احسان او را اصلاح مي كند. آن آدمي كه متعرض ديگري مي شود اين آدم يك گرفتاري و يك بيماري روحي دارد. اين بيماري روحي با مقابله به مثل حل نمي شود. اگر شما كظم غيظ كرديد، عفو كرديد و به او احسان كرديد اصلاح مي شود. آنوقت در اصلاحش شريك مي شويد و ثواب مصلح را مي بريد اما يكي از سخت ترين كارها اين است نسبت به كسي كه در حق انسان بدي مي كند، انسان در حق او خوبي بكند «الاحسان الي من اساء اليك»(5) از صفات بسیار پسنديده و بسيار دشوار هم هست او قطع رحم كرده من قطع نمي كنم بلكه صله خودم را به او بيشتر مي كنم. او به من بد دهاني كرده، من سعي مي كنم، مؤدبانه تر از قبل با او رفتار بكنم، بيشتر احترامش بكنم. اين خيلي كار سختي است. اين پاي روي نفس گذاشتن است ولي اين موجب مي شود كه ديگران تربيت بشوند، انسان در تربيت آنها هم سهيم مي شود.

آن داستان امام حسن مجتبي عليه السلام را همه شما شنیدید كه وقتي آن مرد شامي آمد و حضرت آنطور با او برخورد كردند، گفت تا به حال احدي را به اندازه شما دشمن نمي داشتم، بعد از اين هم احدي را به اندازه شما دوست نمي دارم. اين اصلاح نفوس است.

ذکر خدا و استغفار مؤمنین هنگام غفلت و لغزش

همه اين نکات را براي اين گفتم تا به این جمله برسم که متّقين «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ»؛ اگر يك گناهي؛ فحشايي از آنها سر زد ظلمي به خودشان كردند (مرحوم فيض در تفسير صافي مي فرمايد اين ظلموا انفسهم از آن فاحشه هم مي تواند بزرگ تر باشد) بلافاصله خدا را ياد مي كنند ممكن است از متقي گناه سر مي زند، اهل گناه نيست، ولي لمم است. غفلت كرده بودند و با غفلت­شان به معصيت افتاده بودند كه دامگاه شيطان غفلت از خدا است «إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ»(أعراف/٢٧)؛ شيطان و قبيله او شما را از يك جايي مي بينند كه شما آنها را نمي بينيد. روايت فرمود اين حيث لا ترونهم حين غفلت شما است. انسان اگر از خدا غافل شد از نقشه غفلتش شيطان نفوذ مي كند. متّقين اگر لحظه اي از خداي متعال غفلت كردند و شيطان از نقطه غفلت نفوذ كرد يك نگاه حرام كرد، يك كلمه اي كه رضاي خدا در آن نيست گفت بلافاصله متذكر خدا مي شود «فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ»؛ و بلافاصله استغفار مي كند و از خدا طلب مغفرت مي كند و اصلا متّقين اينطوري هستند که گناه روي گناه ندارد گناه روي گناه قساوت قلب مي آورد. آن نورانيت قلب را از بين مي برد. در روايات دارد گاهي قلب انسان زير و رو مي شود. اگر زير و رو شد ديگر امكان برگشت براي انسان نيست. لذا متّقين همين كه مي لغزند، به دنبال لغزش­شان يك ذكر و يك استغفار دارند

آنوقت خداي متعال يك جمله لطيف اينجا دارد، مي فرمايد «وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ»؛ براي متّقين چه كسي آستين بالا مي زند گناه­شان را پاك مي كند جز خداي متعال؟ اينقدر خداي متعال سنگين برداشته كار را كه در روايت دارد وقتي اين آيه نازل شد ابليس همه فرماندهان خودش را فراخوان كرد، گفتند چيست؟ گفت چنين تهديدي خداي متعال نسبت به ما كرده. چون در ذيل اين آيه قرآن كه ابليس قسم مي خورد «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»(أعراف/١٦)؛ من راه مستقيم را مي بندم، راه اميرالمومنين را مي بندم، امام صادق عليه السلام فرمود عمد إليكم در اين آيه مقصودش شما هستيد، ديگران را رها كرده، همه همتاش متّقين است كه آنها را بلغزاند.(6) در روايت دارد گاهي براي يك مومن به اندازه دو تا قبیله لشكر مي گذارد تا از مومن يك گناه بگيرد. آنوقت او تمام تلاشش را مي كند يك گناه از مومن مي گيرد، ولي متقي چون در درونش تقوي هست، اين تقوي در مقابل هر يك غفلت يك ذكر و يك استغفار مي آورد. خداي متعال هم تهديد كرده و گفته چه كسي جز من گناه اين متقي را که زمينش زدي می بخشد؟ شيطان گفت خداي متعال ما را تهديد كرد كار ما تمام است، ما دور و بر اينهـا مي نشينيم نقشه مي كشيم گناه از اينهـا مي گيريم، خداي متعال مي فرمايد خودم گناهشان را پاك مي كنم. تهديد از اين بالاتر كه نمي شود. بنابراين يك چاره اي بیندیشید! شروع كردند چاره كردن، يكي گفت من اينهـا را به حسد مي اندازم. گفت فایده ندارد چون متقی تقوي دارد تقوايش او را به توبه و ذكر و استغفار مي رساند خداوند هم که گفته من خودم پاكش مي كنم. يكي پيشنهاد كرد گفت راهش تسويف است، من مي گويم حالا عجله نكنيد جوان هستي، دير نمي شود كه نماز قضاء شد روزه قضاء شد عمر زياد است بعدا قضا می کنی. ابليس این پشنهاد را پسندید و گفت چاره توبه تسويف است. والا اگر متقي گناه کند بلافاصله توبه مي كند. خداي متعال هم خودش گناه را تدارك مي كند «و من يغفر الذنوب الا الله»؛ بعد «وَلَمْ يُصِرُّوا عَلِي مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»(آل عمران/١٣٥)؛ اصرار بر كارش ندارد. اصرار بر گناه در روايات دو شكل معنا شده. يكي اينكه گناه كرد قبل از توبه دوباره گناه مي كند اين اصرار است. حَتّي در مورد صغائر هم مؤمن اصرار ندارد در بعضي روايات فرمودند اصرار توبه نكردن است.(7) آدمي كه گناه كرده توبه نمي كند، پيدا است پاي گناهش ايستاده، پاي گردن فرازي اش مقابل خداي متعال ايستاده اما متقي اينطور نيست «و لم يصرّوا علي ما فعلوا».

پس اگر مي خواهد كسي به امام برسد از متّقين بشود، متقي وصفش اين است گناه نمي كند. اگر لغزيد، اصرار بر لغزشش نمي كند، بلافاصله بر مي گرد بعد از توبه يك امر ديگر هم به ما دستور دادند یعنی علاوه بر اين كه توبه مي كند يك نوعي گناهش را تدارك مي كند، به ما هم دستور دادند که اگر گناه مي كنيد يك تداركي بكنيد. در احوالات بزرگان ديديد فلان عالم نقل شده يك روز نماز صبحش قضاء شد، يك سال خودش را جريمه كرد و شب ها نخوابيد كه چرا يك روز بي وقت خواب رفته، نفس خودشان را جريمه مي كردند.

اين را در احوالات مرحوم آيت الله العظمي بروجردي من شنيدم. يكي از شاگردان در درس ايشان رفت و برگشت كرد حق هم با شاگرد نبود. در روايات داريم كه در مقابل عالم كه مي نشيني خيلي رفت و برگشت نكن، سر به سر نگذار. مرحوم آيت الله العظمي بروجردي عصباني شدند. اخلاق اين مرد بزرگ و مرجع يگانه شيعه را ببينيد شب مي روند در خانه آن شاگرد و عذرخواهي مي كنند بعد مي فرمايند فلاني حواست باشد ما را به زحمت انداختي، من نذر كردم اگر عصباني شدم شش ماه روزه بگيرم. اين مي شود كفاره!

پس مومن از گناه بدش مي آيد ميل به گناه ندارد نفرت از گناه دارد ولو گناه خودش. از اعمال خوب خوشش مي آيد ولو خوبي ديگران. ديگري خوش اخلاق باشد لذت مي برد، ديگري راستگو باشد لذت مي برد، دیگری اهل ادب باشد از ادب او لذت مي برد، اين علامت مومن است. ديديد آدمي كه شامه اش سالم است از بوي عطر خوشش مي آيد، چه در جيب خودش باشد، چه در جيب رفيقش! اين علامت مومن است. علامت سلامت فطرت است، علامت نورانيت است.

كثرت صلوات، مخرب اساس گناه

حالا اگر كسي پنجاه سال لغزيده که عرض كردیم لغزش و لمم هست اما سليقه نيست مثل همان بياباني كه نبيّ اكرم فرمودند برويد هيزم جميع كنيد گفتند اينجا بيابانش هيزم ندارد فرمود برويد جمع كنيد. رفتند گشتند يك كومه بزرگ شد فرمود گناه اينطور است. همين مومنی كه خيلي آدم خوبي هم هست اگر بگردد می بیند بيشتر از يك كومه گناه دارد مي فهمد نماز شب ها و انفاقهایش توبه مي خواهد، مي خواسته انفاق كند آبروي يك مومن را برده، اين به چه درد مي خورد؟ اين از خوبي هايش که بايد استغفار بكند. به مادرش احسان كرده و زير بغلش را مي گيرد قرآن مي فرمايد «و لا تقل لهما أُفٍّ» او به مادرش مي گويد اين هم دست از سر ما بر نمي دارد! اين احسان بدرد نمي خورد. آدم اگر دنبال كرد كم كم مي فهمد چقدر وضعش خراب است مي بيند سي سال، چهل سال، ده سال، پانزده سال پشت سرش خطا و ديگر هم نمي شود تدارك بكني!

امام رضا عليه السلام يك راه ياد دادند فرمودند «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى مَا يُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً»(8) اگر نمي توانيد گناهانتان را تدارك بكنيد اكثار در صلوات داشته باشيد، زياد صلوات بفرستيد چون اساس گناه را از بين مي برد. گناه يك ظاهر دارد و يك ريشه. آدمي كه حسد دارد این حسد منتهي مي شود به غيبت یا آدمی که عيبجویي می کند ريشه اش در حسادت اوست خب حالا استغفار مي كند ولي ريشه حسادت را در نمي آورد، دوباره مجلس بعدي حسادت مي كند باز هم غيبت و عیبجویی مي كند. آدم بخيل حقوق الهي را نمي دهد، يك بار توبه مي كند باز هم بخيل است آدم عجول عجله او را به گناه مي اندازند. اگر عجله اش را اصلاح نكرد باز هم گناه مي كند. آدم تنبل، تنبلي اش او را به گناه مي كشد و ترك واجب مي كند اگر اين تنبلي را تدارك نكند باز هم گناه مي كند لذا فرمود كثرت صلوات اساس گناه را منهدم مي كند و كفاره همه گناهان مي شود صلوات.

آثار صلوات و گوارایی اخلاق، پاکی نفس از شرک، عامل فلاح و کفاره گناهان

در یک فرازی از جامعه كبيره می خوانیم که «جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»؛ صلواتي كه ما بر شما مي فرستيم و آن ولايت شما كه به ما اختصاص داده، حضرت فرمودند خداي متعال چهار تا خصوصيت درونش گذاشته است یک: اخلاق و خلقت ما با آن گوارا مي شود دو: نفس ما را از شرك و گناه و آلودگي پاك مي كند سه: عامل رشد ما و فلاح ما مي شود چهار: كفاره گناه ما است.

يكي از شاگرادن مرحوم ملاحسينقلي همداني يك شرحي بر جامعه كبيره دارند که لطائفي در اين شرح هست، ذيل این جمله توضیح می دهند که چگونه ولايت اميرالمومنين كفاره گناه است مي گويند كسي كه نوراني به نور ولايت شد، محال است از عمق قلبش گناه بكند. قلبي كه درونش محبت اميرالمومنين هست، اين با گناه جمع نمي شود. اگر يك موقعي لغزيد و از دهانش در رفت و مثلا ايذاء يك مومن كرد در همان حال ناراحت است از اذيت كردن مومن. هيچوقت مومن از عمق وجودش گناه نمي كند. اگر از عمق وجود انسان گناه سر زد، علامت اين است كه ايمان در وجودش نيست ولايت اميرالمومنين نيست. ولايت اميرالمومنين با گناه جمع نمي شود. آنوقت اين عالم بزرگوار مي گويند اين ايمان و ولايت اميرالمومنين در قلب انسان موجب مي شود در حالي كه داري گناه مي كني از گناه خودت ناراحت هستي و اين همان توبه است و اين تدارك گناه است. «كَفَى بِالنَّدَمِ تَوْبَة»(9) نادم تائب است. كسي که لغزيده ولي نادم از مخالفتش است، اين توبه است پس مومن هر وقت گناه مي كند حَتّي در حال گناهش نادم است هيچوقت از عمق وجود گناه نمي كند. لذا است كه ولايت مي شود كفاره، صلوات مي شود كفاره.

كفاره بودن صلوات هم نكته اش اين است كه صلوات بر حضرت در واقع خشوع در مقابل حضرت است، مثل سجده ملائكه است. همينطوري كه در بيان اميرالمومنين در خطبه قاصعه است كه ملائكه اين سجده خيلي برايشان سخت بود ولي با اين سجده استكبار و خودپسندي و نفس پسندي از آنها دور شد و به وادي توحيد راه پيدا كردند. استكبار نفس از آنها برداشته شد. صلوات بر حضرت نقشش در نفي استكبار و خودپسندي و تكيه بر خود و گردن فرازي در مقابل خداي متعال از سجده ملائكه بر آدم بيشتر است.

این بيان اميرالمومنين عليه السلام در احتجاج است که يكي از علماء يهود به حضرت عرض كرد شما كه مي گوييد پيامبر ما سرآمد است خوب حضرت آدم به جايي رسيد كه همه ملائكه در مقابل او سجده كردند، پيامبر شما چه دارد در مقابل اين سجده؟ حضرت اول توضيح دادند كه سجده ملائكه بر حضرت آدم سجده بندگي خدا بود، با این تواضع و خشوع در مقابل حضرت آدم خدا را بندگي مي كردند. بعد فرمودند از اين خشوع بالاتر را ملائكه در مقابل پيامبر ما دارند. به تعبیر من اگر يك بار سجده كردند بر حضرت آدم، هميشه در حال سجده بر پيامبر ما هستند بعد حضرت به اين آيه تمسك كردند، «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا»(احزاب/٥٦)؛ خداي متعال در عالم جبروت صلوات مي فرستد آنجا ملكي در كار نيست، خدا هست و پيامبر آنجا صلوات بر پيامبرش مي فرستد. بعد ملائكه دائما (يصلون فعل مضارع است يك بار نيست دائما) در حال صلوات هستند و اين صلوات ملائكه خشوع­شان در مقابل حضرت است. بعد خدا مي فرمايد شما مومنين هم تأسي به خداي متعال كنيد، هر چه به عالم مي دهند از صلوات خدا به اين پيامبر است. شما هم اگر مي خواهيد از صلوات خدا بر پيامبر بهرمند بشويد، بر اين پيامبر صلوات بفرستيد.

باطن صلوات، خشوع و تجدید عهد با پیامبر اعظم

در روايت فرمود صلوات خداي متعال تطهير است یعنی درجه پيامبر را مي برد بالا و از نقص دورش مي كند. صلوات ملائكه درخواست رحمت و خضوع است و صلوات شما چند چيز درونش هست، تجديد عهد شما با پيامبر است. ما با حضرت يك عهدي داريم كه از ايشان تبعيت بكنيم، صلوات تجديد عهد است. لذا اگر كسي تخلف كرد صلوات مي فرستد يعني دوباره بيعت مي كند. در يك روايت دیگر دارد صلوات تواضع در مقابل حضرت و اقرار به مقامات است و اين اقرار بالاترين خشوع است. در بعضي روايات دارد درخواست رحمت است. اين درخواست رحمت باطنش تجديد عهد و خشوع است مثل سجده ملائكه؛ همينطوري كه ملائكه با سجده شان وارد وادي توحيد شدند، ما با صلوات تطهير مي شويم.

مرحوم ملاعلي معصومي همداني از علماء بزرگ که هم دوره مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني بودند فرمودند من يك دوستي داشتم دائم الصلوات بود و هميشه صلوات مي فرستاد. يك روزي آمد پيش من ديدم بوي عطري مي دهد، ولي بوي  دنيا نيست، بوي بهشت است (اين بوها بوهايي است كه همه شامه ها نمي شنوند بوي بهشت الان هم هست، مومن بوي بهشت مي دهد. يادم است با يك عزيزي راه مي رفتيم برخورد كرديم به يكي از علماء، خود اين آدم که از اساتيد فوق العاده است، به من گفت استشمام كردي بوي مومن را از اين؟ مومن عطر خاص دارد حضرت بوي خاص دارد. در خطبه قاصعه اميرالمومنين فرمود از دوران طفوليت پيامبر خاتم بوي خودش را به شامّه من مي رساند اين بو را همه نمي شنوند. اگر هم بشوند خاضع مي شوند هر ملك و هر مومني بوي عطر پيامبر را بشنود خضوع مي كند.) به او گفتم اين عطر از كجا است؟ خلوت شد گفت به شما مي توانم بگويم، مي داني من دائم الصلوات هستم؟ گفتم بله. گفت يك شبي خواب ديدم در يك مجلسي من هستم و يك جمع محدود که وجود مقدس نبيّ خاتم تشريف داشتند. به ما فرمود چه كسي بيشتر بر من صلوات فرستاده بيايد جلو! من اباء كردم گفتم شايد ديگري بيشتر صلوات فرستاده. سه بار مطلب را تكرار كردند من جلو نرفتم. من را صدا زدند فرمودند فلاني بيا جلو! لب من را بوسيدند. لب پيامبر به لب من خورد بوي عطر بهشت مي دهم. بعد ملا علي معصومي مي فرمودند اين آدم گاهي مي آمد پشت در خانه من از بوي عطرش مي فهميدم آمده و مي گفتم برويد در را باز كنيد فلاني آمده است.صلوات بر پیامبر اینطور است صلوات بر حضرت ما را متّصل مي كند به باطن حضرت و باطن حضرت درياي مطهر است.

اين آيه را ديشب عرض كردم که خداي متعال مي فرمايد «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ»(توبه/103)‏ پيامبر ما تو محتاج نيستي ولي صدقه از اينهـا بگير تو كه از اینها صدقه مي گيري اينهـا را پاك مي كني. دستشان به دست تو مي خورد پاك مي شوند پولشان را به دست تو مي دهند جانشان پاك مي شود، پيامبر اينطور است.

حالا اگر کسی دائما صلوات بفرستد يعني دائما دارد با پيامبر بيعتش را نو مي كند، دائما اقرار مي كند به مقامات نبيّ اكرم كه شما خاتم هستيد، سرآمد هستيد، همه عالم طفيل وجود شما هستند. دائما از خدا درخواست مي كند كه خدايا رحمتت را بر اين پيامبر بيشتر نازل كن. دائما در حال تواضع و خشوع در برابر پيامبر است، سرش در مقابل اين پيامبر پايين است چنین آدمیآآآأآا از وجود مقدس نبيّ اكرم بر او جاري مي شود. وقتي جاري شد پاك مي شود. آب قليل وقتي وصل مي شود به دريا خودش هم پاك مي شود هر چقدر هم که با متنجس برخورد كند نجس نمي شود. صلوات اعماق وجود ما را وصل مي كند لذا طهارت در نفس مي آيد. خلقت و خلق ما طيب مي شود.

يك صلوات هايي است كه صلوات هاي خاص است. همه اهلش نيستند. انسان آنها را ياد بگيرد و مداومت كند آثار و بركات خاص درد مثل صلواتي كه مرحوم محدَث قمي در روز عرفه نقل كرده و مي گويد حضرت فرمود اگر اين صلوات را بفرستيد نبيّ اكرم و اهل بيت علیهم السلام از شما راضي و خوشحال مي شوند. صلوات چهارده معصوم كه امام حسن عسكري عليه السلام نقل كردند. صلوات حسن ضراب اصفهاني اينهـا را مداومت بكنيد. اين جمله از اميرالمومنين در كتاب شريف مرآت العقول نقل شده که حضرت به كميل فرمود كميل هر روز صبح ما ائمه را يك به يك نام ببر و بر ما صلوات بفرست و خودت و اهلت را و همه دارايي هايت را در حرز اين صلوات قرار بده! اين صلوات حرز است.

مرحوم محدَث قمي در مفاتيح حرزی را از امام سجاد نقل كردند كه صلوات چهارده معصوم به نام درونش هست كوتاه هم هست، مداومت بر اين صبح و شام ان شاء الله انسان را در حرز نسبت به شياطين جن و انس قرار مي دهد وقتي در حرز امام قرار گرفت، مي تواند به خدا نزديك بشود. یکی دیگه هم صلوات حضرت زهراء سلام الله عليها است که صلوات كوتاهي است از امام حسن عسكري چهارده تا صلوات هست يكي از اینها مال حضرت زهراء است. اين را ان شاء الله حفظ بفرماييد و مداومت بر صلوات نسبت به حضرت داشته باشيد كه ان شاء الله بوسيله حضرت به طهارت نفس برسيم. السلام علیک یا فاطمه الزهرا...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 374

(3) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 576

(4) من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 75

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 107

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 145

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 288

(8) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 294

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 426