نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه سوم حسینیه حق شناس/ ظاهر و باطن حجب نورانی و ظلمانی؛ شفاعت فاطمه زهرا در نجات از حجب ظلمانی و عبور از حجب نور

متن زیر جلسه سوم سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 13 اسفندماه 95 است که در حسینیه مرحوم آیت الله حق شناس برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، بین ما و خدای متعال حجاب هایی است که باید برطرف شود و ثمره کنار زدن این حجاب ها نظر به وجه الله است. البته منظور از نظر به وجه الله واقع شدن تجلیات معصومین برای انسان است که این از همه نعمت های بهشتی لذت بخش تر است. از بزرگترین عذاب ها بودن در حجاب است که این حجاب ناشی از قبول ولایت اولیای طاغوت است، چرا که باطن حجب ظلمانی محیط ولایت دشمنان نبی اکرم است. اگر کسی ظلمانی شد از درون زندانی است اما اگر کسی نورانی شد و خدا خواست که او را هدایت کند، شرح صدر که همان ولایت ائمه است را به او عطا می کند. این ولایت نعمت حقیقی است و حضرت صدیقه طاهره برای این که ما را به این نعمت برسانند و از آتش جهنم نجات دهند با خداوند عهد بسته و بر سر این عهد سختی های زیادی را متحمل شدند.

معنای نظر به وجه الله

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین و العنۀ علی اعدائهم اجمعین. يكي از مطالبي كه بزرگان علماي اخلاق گفتند اين است كه بين ما و خداي متعال حجاب هايي وجود دارد كه ما بايد تلاش كنيم اين حجاب ها برداشته شود و فرصت اين اقدام هم در همين عمر كوتاه دنياست، و الا اگر كسي در اين دنيا نتوانست حجاب هاي بين خودش و خداي متعال را بردارد در عالم آخرت هم محجوب است، و اين جزء بزرگترين رنج هاي عالم آخرت است. كما اينكه نظر به وجه الهي از بزرگترين ثواب هاي اهل آخرت است.

در روايت فرمودند: آن هايي كه اهل توحيد هستند و به حقيقت لا اله الا الله دست يافته اند پاداششان در قيامت نظر به وجه الله است. البته اين نظر به وجه الله در روايت تفسير شده است. از امام رضا عليه السلام سوال كرد كه نظر به وجه خدا يعني چه؟ اينكه در روايت آمده اگر كسي قائل به لا اله الا الله شد مزد او نظر به وجه خداست، معنايش چيست؟ حضرت اول يك معنايي را نفي كردند و فرمودند: اينكه كسي قائل شود خداي متعال مثل مخلوقات صورتي دارد و اين صورت در پرده است و روز قيامت او از پشت پرده بيرون مي آيد و مردم صورت او را مي بينند اين كفر است. چون تشبيه خدا به مخلوقات كفر است؛ بعد حضرت فرمودند: معناي اين جمله اين است كه وجه الله انبياء و اولياء هستند. در شكل كاملش وجه الله نبي اكرم و اهل بيت شان هستند كه مردم از طريق توجه به آن ها به خدا متوجه مي شوند. آن ها هستند كه مردم را به خدا متوجه مي كنند.

معصوم گرچه خدا نيست ولي «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ» فرق بين معصوم و خدا اين است كه معصوم مخلوق است و خداي متعال خالق، معصوم عبد است و خداي متعال معبود، اين فرق روشن است اما اين جمله يعني چه؟ «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا» یعنی هيچ فرقي  بین او و خدا نيست، معصوم در يك مقامي است كه خداي متعال طاعت او را طاعت خودش قرار داده، محبت او را محبت خودش قرار داده، معرفت و متمسك شدن به او را معرفت و تمسک به خودش قرار داده است. «مَنْ‏ أَحَبَّكُمْ‏ فَقَدْ أَحَبَ‏ اللَّهَ‏ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَم‏» بغض آن ها بغض خداست و اين مقام يك مقام قراردادي نيست. امام در يك مقامي از بندگي است كه اين شمول را داراست؛ او جنب الله است، باب الله و وجه الله است.

فرمود اين كه گفته شد مزد موحدين اين است كه نظر به وجه الله مي كنند، يعني در قيامت يكي از بهترين ثواب ها اين است كه پرده از جلو چشمان موحدين كنار مي رود و مقامات معصومين را مشاهده مي كنند، چرا که معصومين وجه الله هستند. مقاماتي از اميرالمومنين كه حتي براي سلمان در دنيا مشهود نشده در قيامت مشهود مي شود و اين جزء بزرگترين ثواب هاي اهل بهشت است.

لذا در نقل است كه سيد الشهداء براي بهشتي ها متناسب با مقاماتشان تجلياتي دارند. برای بعضي فاصله اين تجليات كوتاه است، بعضي ها هم آنقدر به امام نزديك هستند كه حضرت به سعيد بن عبدالله فرمود: «أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّةِ» او پيش روي امام است و دائم نظر به وجه امام مي كند. فرمود بعضي ها هفتصد سال يك بار تجلي سيد الشهدا در بهشت روزي شان مي شود و آن قدر اين تجلي امام شيرين است كه همه نعمت هاي بهشتي را فراموش مي كنند. در بهشت هيچ سختي نيست و همه چيز فراهم است «أُعِدَّتْ‏ لِلْمُتَّقِين‏»(آل عمران/133). «لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَ لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا لُغُوب‏»(1)، هيچ سختي و خستگي در آن جا نيست. بهترين لذات دنيا هم يك مدت كوتاه که مي گذرد انسان از آن خسته مي شود اما لذت بهشت اينطوري نيست «لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا»(کهف/108) مومنین غرق در نعمت هاي بهشتي هستند ولي تجلي سيد الشهداء كه هفتصد سال يك بار به همه مي رسد طوري همه را غرق در لذت و بهجت مي كند که نعمت هاي بهشتي را فراموش مي كنند و منتظر هفتصد سال ديگر هستند كه دوباره اين تجلي بيايد. تا جایی که نعمت هاي بهشتي به خداي متعال شكايت مي كنند که اين ها ما را ملغي كردند و با ما كاري ندارند!

نظر به وجه الله يعني تجليات مقامات معصومين براي مومن واقع مي شود و اين از مهمترين لذات اهل آخرت است. سخت ترين عذاب ها اين است «كَلَّا إِنَّهُمْ‏ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون‏»(مطففین/15) که اين ها در حجاب از پروردگار خودشان باشند و نتوانند پروردگار خودشان را ببيند. فرصت دنيا فرصت كنار زدن اين حجاب هاست و الا اگر كسي از دنيا رفت «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبِيلًا»(اسرا/72).

ثمره رویگردانی از معصومین

آن ذكري كه ما در عالم نازل كرديم وجود مقدس نبي اكرم و اميرالمومنين است. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»(رعد/28) خدا یاد بنده كند (ذكر الله نسبت به عبد) يا بنده ياد خدا كند (ذكر عبد نسبت به خدا) اين موجب آرامش قلب است و قلب بدون آن آرام نمي شود. در ذيل این آیه يك روايتي است که فرمود: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ قَالَ بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُهُ»(2) ذكر الهي وجود مقدس نبي اكرم است، لذا قرآن مي فرمايد: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولا»(طلاق/11) كسي که از اميرالمومنين و وجود مقدس نبي اكرم رويگردان شود «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا»(طه/124) عيشش عيش تلخ است. «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏ * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى‏ وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً»(طه/124-125) من که در دنيا چشم داشتم! پيداست که چشم ظاهرش هم از او گرفته مي شود لذا در روايت دارد اين آدم در قيامت كه مي آيد هم چشم دلش نابيناست و هم چشم ظاهرش. بعد اعتراض می کند و می گوید من در دنيا بينا بودم چرا چشم من را گرفتي؟ «قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها»(طه/126)‏ این آيات ما به شما بود، ما اميرالمومنين را فرستاديم اما شما روي از او برگردانديد و غفلت كرديد، شما حضرت را فراموش كرديد و نسبت به ایشان بي توجهي كرديد «وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى»‏ امروز هم به تو توجه نمي شود و انساني كه از ناحيه معصوم به او عنايت نمي شود كور دل و كور ظاهر مي شود.

از بزرگترين رنج هاي آخرت این است كه آدم در قيامت محجوب باشد اگر در دنيا حجاب ها را كنار نزد اهل يقين نشد اهل مشاهده ملكوت نشد در آخرت هم در حجاب است با اينكه پرده ها كنار مي رود ولي اين آدم در حجاب است، «يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيد»(فصلت/44) با اينكه خداي متعال به همه نزديك است ولي آن ها از دورها صدا زده مي شوند. اين حجاب ها در فرصت دنيا بايد برداشته شود که گاهي در روايت عدد آن به هفتاد هزار می رسد. منتهي در يك تقسيم بندي كلي بزرگان اين حجاب ها را بر اساس معارف اهل بيت به حجاب هاي ظلماني و حجاب هاي نوراني تقسيم كردند. يك حجاب هايي است که حجاب عالم ظلمات است، انسان اگر در آن حجاب ها گرفتار شد در ظلمت است، یعنی هم در حجاب است و هم در ظلمات است. يك حجاب هايي هم وجود دارد که حجاب نوراني است، انسان رسيده ولي خود وادي نور و يقين مقاماتي دارد. منزلت پايين يقين نسبت به منزلت بالاتر آن، حجاب نوراني است. منزلت ايمان مقاماتي دارد و مرتبه يكم ايمان نسبت به مرتبه دوم حجاب است ولو اينكه صاحب ايمان نوراني به نور ايمان است.

آثار حجب ظلمانی

در روايات قرآن اين حجاب هاي ظلماني و نوراني كه بايد از ما برداشته شود مفصل توضيح داده شده است. يكي از حجاب هاي ظلماني اعمال فاسد است. گناه، حجاب ظلماني است. در روایت است که انسان گناه كه مي كند يك نقطه تاريك در قلبش پيدا مي شود و اگر تكرار شد اين تاريكي ها زياد مي شود تا جايي كه گاهي در روايت هست قلبش تاريك مي شود و ديگر راه برايش بسته مي شود.

يكي دیگر از حجاب هاي ظلماني حسد و بخل و تكبر است. اين ها حجاب بين ما و خداست که نمي گذارد ما اهل معرفت و يقين و اهل محبت و حضور در محضر خداي متعال شويم. این حجب مانع درك قرب و حضور خداي متعال است. خداي متعال حاضر است اما ما غائب هستيم. اين كه بگوييم خدا غايب است خيلي حرف بي معنايي است! «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»(حدید/3) ما در حجاب هستيم. «وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ»(3) خداي متعال كه محجوب نيست، چه چيزي حجاب خداست؟! آن ها در حجاب عمل خودشان قرار مي گيرند، اعم از عمل ظاهري و عمل باطني و قلبي شان. صفات و گفتار و رفتارشان حجاب است. اين صفات رذيله حجاب ظلماني هستند. گناهان، بين انسان و خداي متعال حاجب مي شود و این غير از حجاب هاي نوراني است.

اين حجاب هاي ظلماني باطنش چيز خيلي پيچيده تر از اين هاست، ظاهرش همين گناه است، ظاهرش صفات رذيله و افكار فاسد است. اين ها حجاب ظلماني هستند و انسانی که در حجاب قرار مي گيرد خدايي كه به او از خودش نزديك تر است را پيدا نمي كند، خدايي كه «اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَف‏»(4) است، خدايي كه «وَ هُوَ الْعَلِيُ‏ الْعَظِيم»(بقره/255) است، اين خدا را پيدا نمي كند! سوزنی که گم کرده پيدا مي كند اما خدا را پيدا نمي كند، اين حجاب ظلماني است چرا که اگر در ظلمات نباشد انسان چطور نمی تواند خدا را پيدا نمي كند؟!

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»(نور/35) همه چيز با خورشيد ديده مي شود، پس چطور خود نور را آدم نمي بيند؟! اگر نور نباشد كه آدم چيزي را نمي بيند! کار انسان به جايي مي رسد كه همه را در عالم پيدا مي كند اما خدا را گم مي كند، هر چه هم مي گردد پيدايش نمي كند. مي گويد خدايي كه شما مي گوييد كجاست؟ اينجا كه من هستم، زمين و آسمان هست و...، پس خداوند كجاست؟! كفش و كلاهش را پيدا مي كند اما خدا را گم كرده است «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»، اين چه گرفتاري است؟! حجاب ظلماني آدم را به شك و حيرت و ظلال و انكار و كفر مي كشاند. استادي داريم مي فرمايد كسي آمد بعد سال ها که از عمرش گذشته بود به من گفت: استاد من در وجود خدا شك كردم! گفتم: گلي به جمالت، تازه تو در خدا شك كردي؟! تو که تازه شك كردي پس كي مي خواهي راه بروي؟ اگر وارد وادي يقين شدي این تازه اول راه است پس تو كي مي خواهي راه بروي؟!

باطن حجب ظلمانی

اين حجب ظلماني كه ما را در حيرت و ضلالت و شك فرو مي برد ظاهري دارد و باطني، ظاهرش همين گناه و حسد است اما باطنش محيط ولايت دشمنان نبي اكرم صلی الله علیه و آله است. آن ها خودشان همه ظلمات هستند و اين را قرآن در مواضع متعددي توضيح داده است. يكي از واضح ترين آياتش كه به بركت كثرت تلاوت هست اين آيه است «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/257) اين ظلمات چيست؟ در روايت فرمود: «مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ»(5) گناه ظلمت است، ادامه این آیه خود اين ظلمات را خوب توضيح مي دهد «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ‏»(بقره/257) اين ظلمات ولايت خود اين اولياء طاغوت است، این ها خودشان ظلمات هستند. كسي كه كافر بالله شد شیطان او را در وادي ولايت خودش سير مي دهد كما اينكه اگر مومن شد خداي متعال او را در وادي ولايت خودش سير مي دهد.

وادي ظلمات كجاست؟ وادي ولايت اولياء طاغوت و وادي ولايت اصحاب سقيفه كه در آيه ديگر قرآن به آن اشاره شده است «أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْج‏ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض‏»(نور/40) درياي عميق مواج و طوفاني، موج ها بر فراز هم، يك ابر تيره هم روی آن است که در روایتی در ذیل آن اشاره شده به اولی و دومی تا معاويه و بني اميه، اين مي شود ظلمات و حجب ظلماني اين جاست. جهنم دركات دارد كما اينكه بهشت درجات دارد. درجات بهشت درجات وادي نور است اما دركات جهنم دركات ولايت اولياء طاغوت و ظلمات است؛ اين دركات كجاست؟ محيط ولايت آن هاست، لذا همه ظلمات و گناهان به آن ها بر مي گردد.

«إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ»(اعراف/33)‏، پروردگار من از فحشا منع مي كند، منتهي فحشا ظاهر و باطن دارد چه فحشاي ظاهري و چه فحشاي باطني، بعد حضرت توضيح دادند و فرمودند: قرآن ظهر و بطن دارد، در ظاهر قرآن حلال همين حلال هاست، از اين حلال ها استفاده كنيد رزق حلال و كلام حلال و شنيدن حلال، محرمات هم همينطور است گوش كردن حرام و نگاه هاي حرام و طعام هاي حرام، اين ها ظاهر قرآن است، اما در باطن قرآن حلال ولايت ماست، هر چه را خداوند حلال کرده بدانيد سر سفره اميرالمومنين هستيد. هر چه را هم حرام كرده بدانيد سر سفره دشمن ما هستيد. فرمود: «الْغِيبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ كِلَابِ أَهْلِ النَّار»(6) غیبت، خورشت سگ هاي جهنم است، یعنی اول آدم جهنمي مي شود بعد خورشتش می شود خورشت سگ های جهنم، به عبارت دیگر او دارد از سر سفره دشمان ما می خورد. ذکر طعام روح است، یعنی او دارد از سر سفره اميرالمومنين می خورد، اما غفلت و حسد از سر سفره اولیای طاغوت است. فداكاري و ايثار از جنس سفره اميرالمومنين است اما بخل از جنس سفره طاغوت. هر صفت بدي از آن هاست «وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ»(7).

پس ظلمات يك محيط واقعي است، به تعبير حديث عقل و جهل محيط ولايت ائمه نار و محيط ولايت اولياء طاغوت است. آنجا حلالش هم حرام است و اگر كسي بگويد حلال است دروغ مي گويد چون حلالي آنجا نيست. آنجا نماز هم بخواني گناه كبيره است، چون پشت سر معاويه نماز خواندن گناه كبيره است. در روايتي حضرت فرمود: «النَّاصِبُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُبَالِي صَامَ أَوْ صَلَّى‏ أَوْ زَنَى‏ أَوْ سَرَق‏»(8) کسی که با اهل بیت دشمن است و عناد دارد نمازش با فحشايش يكي است، هر دو گناه كبيره است. شيطان نماز خواندنش هم گناه كبيره است. چرا نمازي مي خواني؟ مي خواهي رياضت بكشي و قدرت به دست بياوري تا عبادالله را به زنجير بكشي؟!

درکات ولایت ائمه نار

پس حجب ظلماني دركات جهنم و ولايت ائمه نار است، كما اينكه دو تا مومن که كنار هم نماز مي خوانند درجه نمازشان يكي نيست، نور و بهشتی كه در نمازشان هست يكي نيست، دو نفر هم كه گناه مي كنند دركات جهنم و ظلمتشان يكي نيست، بعضي ها ته اين درياي عميق ظلماني هستند، بعضي ها هم نه، در لايه هاي مهمترش هستند. حجب ظلماني ولايت ائمه ي نار است، گناهان و صفات رذيله هم از آن هاست كه آن هم دركاتي دارد، حسد، بخل و عجب دركاتي دارد، همه متكبرين كه در يك درجه نيستند! مستكبرين كه در يك درجه از ظلمت نيستند! يك عده اي هستند که اصل ولايت آن ها را قبول كردند و اعماق روحشان در محيط ولايت آن هاست. این ها اصل وجودشان ظلماني است اما يك عده اي دیگر وجودشان نوراني است و برای وادي نور هستند. این ها مومن هستند ولي يك نگاهي در وادي ظلمات مي اندازند و به همان اندازه تاريك مي شوند، يك لقمه اي از سر سفره آن ها مي خورد و به همان اندازه ظلماني مي شود، تا پاك هم نشود وارد بهشت نمي شود چون ظلمت جايش در بهشت نيست، نور هم جايش در جهنم نيست، نه مومني به جهنم مي رود و نه كافري به بهشت.

بنابراین وادي ظلمات يك دركاتي دارد. يك موقعي مي بينيد كسي در ظلمات است و در عمق اين ظلمات گرفتار مي شود. آن هايي كه معتقد به ائمه نار هستند و ولايت آن ها را قبول كردند، طوري اسير ظلمات و زندان آن ها هستند که همه قوايشان محبوس در ظلمات است. در همين ظلمتِ عالم محسوس ببينيد، اگر شب تاريك محض شود هيچ وقت اينطوري نمي شود ديد. آنجايي كه هم خيال مي كنيم تاريك است دوربين هايي كه امواج و اشعه هاي خورشيد را مي گيرد تصويربرداري مي كنند پس تاريك نيست. فرض كنيد تاريك محض باشد، در این صورت تكان نمي شود بخوريد اما همين كه هوا روشن مي شود آدم مي بيند عالم خيلي وسيع است.

اگر كسي ظلمانی شد، در درونش ظلمت است كه این خيلي فاجعه است، چنین فردی از درون در زندان است. اما اگر کسی درونش نوراني شد درونش بهشت مي شود. «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»(انعام/125) هر كس را که خداي متعال بخواهد هدايت كند شرح صدر براي اسلام و براي ولايت اميرالمومنين به او مي دهد چرا که اسلام تحمل ولايت است. به حضرت عرض كردند: يا رسول الله، شرح صدر چيست؟ حضرت فرمودند: «نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَيَشْرَحُ صَدْرَهُ وَ يَنْفَسِح‏‏»(9) يك نوري است که در قلب مومن واقع مي شود، همين كه این نور واقع مي شود، درون انسان تبدیل به يك عالم وسيع می شود و از تگنا در مي آيد، بعد خدای متعال مي فرمايد: «وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجا»(انعام/125) اگر هم خداي متعال يك كسي را اراده كند تا به خاطر گناهي كه كرده اصلاحش بكند، درونش را تنگ مي كند و زندان در درون او مي آيد. يك موقع زندان بيرون است، در این صورت در زندان هم كه باشد از درون در بهشت است اما كافر در دنياي وسيع هم كه باشد از درون در زندان است.

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا» اين ضنك در درون خودش است، همه چيز از بيرون در اختيارش است اما درون انسان تنگ مي شود و اين زندان خيلي بدتر از زندان بيرون است. مومن اگر در زندان بيرون هم باشد چون مرتبط به خداست در وسعت و در بهشت است ولي آن روح و حقيقت باطني اش در تنگنا قرار مي گيرد. «كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ»(انعام/125)‏ اگر ظلمات در باطن انسان آمد و انسان از درون ظلماني شد كه مي شود جهنم! جهنمي ها اينطوري هستند «مُقَرَّنِينَ‏ فِي الْأَصْفاد»(ص/38) آن ها در غل و زنجير هستند. محيط جهنم محيط تنگي است و وسعت ندارد نه براي ائمه نار و نه براي پيروانشان. آن ها جاي همديگر را تنگ مي كنند و این خيلي عجيب است، به خلاف وادي نور که همه دست به دست هم مي دهند و هيچ مومني جاي ديگری را در بهشت تنگ نمي كند. هزار مومن كنار هم نشسته باشند ذره اي جاي همديگر را در عالم تنگ نمي كنند اما دو تا كافر در كنار هم باشند به هم طعنه مي زنند. دو فاسد اگر با هم باشند اين مزاحم اوست و آن مزاحم اين اما هزار قوم مومن كنار هم مزاحم هم نيستند بلكه مؤيد هم هستند.

درجات حجب نور

پس وادي ظلمات اين طوري است. اصل حجب ظلماني محيط ولايت طاغوت است، حجب نوراني هم درجات ايمان است. عباد الله وقتی بندگي مي كنند، بندگي شان مقاماتي دارد، يك عده اي در حد بهشت روحشان رفعت پيدا كرده، بهشت خدا را مي بينند و با خدا معامله مي كنند. این ها خيلي آدم هاي خوبي هستند، داد و ستد با خدا مي كنند و طعام و كلامشان نور است. يك عده اي از عقوبت خدا مي ترسند، اين ها هم نوراني و متصل به رحمت خدا هستند و گناه نمي كنند، ولي اين غير از اين است كه «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَة» اين ها مي شود درجات ايمان.

درجات ايمان درجات نوراني است، نماز درجاتي دارد و درجاتش درجات حجاب نوراني است. يقين و زهد درجاتي دارد، رضا هم درجاتي دارد که اين ها همه درجات حجاب نوراني است، تا كدام درجه از رضا را به دست آورده باشند. آن كسي كه درجه بالاي رضا را به دست نياورده در حجاب است، همين رضوانش برايش حجاب است منتهي حجاب نوراني است و در تنگنا و در عذاب نيست بلکه در رحمت است. اما اين رحمت حجاب آن رحمتِ واسع تر است. اين رحمت محدود است گرچه محدوديت در وادي نور يك معناي ديگري دارد ولي محدود است.

ولایت امیرالمومنین، وادی ولایت الله

اين حجب نور چيست؟ حجب نور درجات ولايت نبي اكرم و اهل بيت است، درجات ولايت الله است «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»، آن ها را در وادي ولايت خودش سير مي دهد، منتهي وادي ولايت الله كجاست؟ «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ حَيْثُ يَقُولُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي الْأَئِمَّةَ مِنَّا» ولايت نبي اكرم و ولايت اميرالمومنين و اهل بيت عليهم السلام همان ولايت الله است. پس درجات نور درجات وادي ولايت اميرالمومنين است. شأن نزول این آیه حاتم بخشي اميرالمومنين است، پس وادي نور وادي ولايت ایشان است. نماز مومن در وادي ولايت اميرالمومنين واقع مي شود، يك شعبه اي از او در وجود انسان مي آيد و روح نمازش ولايت اميرالمومنين می شود.

اينكه مي فرمايد: «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ» یعنی روح ايمان و توحيد شما يك شعبه اي از ولايت اميرالمومنين است. اينكه فرمود نعمت باطني ولايت اميرالمومنين است و نعمت ظاهري توحيد، نه اينكه العياذ بالله مي خواهد بگويد ولايت اميرالمومنين از توحيد بالاتر است بلکه مي خواهد بگويد باطن توحيد شعبه اي است از ولايت حضرت، حقيقت توحيد را خدا به حضرت داده و بعد شعبه اي از ولايتش در وجود شما مي آيد و شما موحد مي شويد.

نماز من در كدام مقام از مقامات ولايت اميرالمومنين است، هر كجايي كه هستم نماز من همان قدر مرا نوراني مي كند. نماز من به آن مرتبه نورانيت امام متصل مي شود و از آن منزلت، نورانيت وادي ولايت امام به من مي رسد، لذا رفع حجب نور معنايش اين است كه همه پرده هاي ايمان را كنار بزنيد و به درجه كمال ايمان برسيد تا اميرالمومنين را در كنه نورانيتش ببينيد. اين همان حديث نورانيت است «لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة»(10) ايمان مومن كامل نمي شود تا اینکه به كنه نورانيت برسد، اين درجه كمال ايمان است. اگر حضرت را در آن مقام زيارت بكنيد حجاب هاي نور كنار می رود.

اين مقام برای چه كسي است؟ برای سلمان اما نه در دنيا بلکه در قيامت و بهشت. در دنیا سلمان هم نمي تواند همه مقامات را ببيند. عرض كردم يكي از مهمترين ثواب هاي موحدين در قيامت لذيذترين ثواب هايشان اين است كه پرده كنار مي رود و درجات باطني اميرالمومنين را مشاهده مي كنند، از اين لذت بالاتر نيست، همه نعمت هاي بهشتي در آن لذت محو مي شود. این سرچشمه لذت است و همه نعمت ها از آن جا جاري مي شود. وقتي به سرچشمه رسيدي همه فراموش مي شود چون همه نعمت ها شعبي از آن نعمت است. به سرچشمه كه رسيدي همه لذات در يك لذت جمع مي شود.

در روايت دارد درخت هاي بهشت يك نوع ميوه ندارند، يك درخت است ولي انواع ميوه ها را دارد. ميوه هاي بهشت يك طعم ندارند بلکه همه طعم ها در يك ميوه است. وقتي رسيدي به اصل بهشت همه لذات در يك لذت خلاصه مي شود و آن هم لذت حضور اميرالمومنين است. اين رزق سلمان است و بهشت او اميرالمومنين است. نمي خواهم تشبيه كنم اما حتما دعاي مناجات خمس عشر را خوانده ايد. امام سجاد علیه السلام عرضه مي دارد «وَ لَا تُبْعِدْنِي مِنْكَ يَا نَعِيمِي وَ جَنَّتِي وَ يَا دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي‏» خداي متعال بهشت و نعيم امام سجاد است، امام سجاد هم بهشت و نعيم ماست. اينكه حضرت فرمود: «نَحْنُ‏ نَعِيْمُ‏»(11) ما نعيم هستيم، پس «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيم‏»(انفطار/13) هم يعني شيعيان اميرالمومنين. شيعيان اميرالمومنين وسط ولايت اميرالمومنين هستند و نعيم يعني همين.

نعيم امام سجاد خداست اما نعيم و جنت ما اميرالمومنين است. نه اينكه العياذ بالله اميرالمومنين خداست بلکه ما اگر سلمان باشيم مي توانيم بهشت الهي را در وجود مقدس حضرت خوب تعريف كنيم اما درجات پايين تر هم مهمان اميرالمومنين هستند و نعيمشان حضرت است. شما در هر درجه از بهشت اميرالمومنين باشید به همان اندازه هم لذت از حضور ایشان مي بريد. يك موقع لذت حضور اميرالمومنين را بايد از طريق يك لقمه برد، چرا که لقمه حلال لذتش لذت از بهشت اميرالمومنين است؛ منتهي آدم به همین اندازه لذت می برد، يك لقمه حلال را مي خورد و لذت مي برد، يك موقع هم لذت از حضور اميرالمومنين لذت سلمان است، آنجا ديگر لقمه و نوشيدني و شنيدني نيست، او به سرچشمه می رسد و همه لذات بنحو كمال در يك لذت جمع مي شود.

این که مي گويند ميوه بهشتي يك ميوه است و وقتی شما آن را مي خوريد طمع همه ميوه ها را دارد، نه اينكه خيال كني ناقص و قاطي پاتي است، در دنیا اگر دو ميوه را در دهن بگذاريد هر دويش بي مزه مي شود چون عالم مزاحمت است، اما در يك ميوه بهشتي لذات همه ميوه ها به نحو کامل وجود دارد، نه مزاحم هستند و نه ناقص. در روايت دیگر دارد که از يك درخت در بهشت نغمه هاي متنوع شنيده مي شود و این ها مزاحم همديگر هم نيستند. اينجا دو مداح با هم روضه امام حسين را بخوانند آدم حوصله اش سر مي رود اما آن جا همه نغمه ها با هم بيايند مزاحم همديگر نيستند و انسان از همه استفاده كامل مي كند. در بهشت اين مزاحمت ها و محدوديت ها از بين مي رود و لذت خوردني ها و چشيدني ها و ديدني های سلمان خلاصه مي شود در يك لذت، او وقتي به حقيقت اميرالمومنين مي رسد همه لذات را به نحو جامع و كامل در مشاهده اميرالمومنين مي برد و اين همان نظر بوجه الله است.

دستگیری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از مومنین

همه اين ها را براي این يك جمله گفتم، آن شخصيتي كه به خدا قول داده تا در عالم دنيا بيايد و مومنين را هم از حجب ظلماني نجات بدهد و هم در مقامات حجب نوراني سير بدهد فاطمه زهراست. تفصيل حجب نوراني در آيه نور است كه من ديگر تكرار نمي كنم. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»(نور/35) نور الهي متمثل در نبي اكرم است تا این که در مشكات مي آيد و بعد هم مي آيد به عالم ما تا مي رسد «فِي بُيُوت‏»(نور/36) از اين طرف هم سير از بيوت شروع مي شود، ما وارد بيت النبي مي شويم و سير مي كنيم تا به مثل نور برسيم. آن كسي كه ما را سير مي دهد حضرت زهراست چرا که حضرت مشكات نور نبي اكرم هستند. نور نبي اكرم در حضرت تجلي مي كند و اين نور تا عمق ظلمات مي آيد. يعني در عمق ظلمات و عمق ولايت ائمه نار آن کسي كه دست مومن را مي گيرد فاطمه زهراست. مِثل دوران سقيفه و دوران حاكميت كفار بر جهان؛ این ها بساط ظلماني به پا كردند و اصلا تحمل حق و عدالت را ندارند، حتی يك كلمه حق را نمي پذيرند اما آنچه در عمق اين فضا از ما دستگيری می کند چيست؟ «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(نور/40) اگر خداي متعال در آن ظلمات چراغي براي كسي روشن نكند نور دیگری نيست، حضرت در ذیل این آیه فرمود: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ يَعْنِي إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ»(12).

 پس در آن ظلمات كسي كه ما را نجات مي دهد حضرت زهراست. نور حضرت تا دركات جهنم رفته و مومنين را دستگيري مي كند. وقتي حضرت در آن دركات جهنم می آید، آتش جهنم را خاموش مي كند و مومن را نجات مي دهد. در وادي نور هم حضرت مشكات نور است و با جذبه هاي نوري و معنوي خودش ما را سير مي دهد و به حقيقت اميرالمومنين مي رساند. اينكه در زيارت حضرت هست «أَنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِيقِنَا»(13) ما شما را تصديق مي كنيم شما هم ما را به اميرالمومنين و پدر بزرگوارتان كه حقيقت نبوت است ملحق کنید. پس عبور از حجب ظلماني و نوراني كار حضرت زهراست. حضرت زهرا با خدا عهد بستند تا در اين عالم بيايند و مومنین را از حجب ظلماني نجات داده و به اميرالمومنين برسانند، بعد هم با شفاعت خودشان در درجات ولايت اميرالمومنين سير بدهند تا مومن كامل شود.

پس همه این ها به دست حضرت است، تا چقدر انسان همت كند و از دست حضرت بگيرد. حضرت دستش را دراز كرده و در اين دنيا آمده تا همه ما را زير چادر نوراني خودش بگيرد و ببرد تا به مقامات برساند. ایشان آمده وسط جهنم تا جهنمشان را خاموش كند. فرمود ما كه وارد جهنم مي شويم جهنم خاموش مي شود و مومنين به سلامت عبور می كنند. اين 75 روز یا 95 روز همه همت حضرت اين بوده است. اگر خطبه خوانده، اگر در كوچه آمده و قباله فدكش را گرفته، اگر پشت در آمده، اگر پهلو شكسته شده، اگر بازو شكسته، اگر سينه مجروح شده، اگر صورت كبود شده و اگر و اگر های دیگر به خاطر اين است كه ما را به اميرالمومنين كه سرچشمه نور است برساند. بعد از ماجراي كوچه دارد که حضرت دائماً سر خود را با دستمال مي بست، اگر گوشت حضرت آب شد و يك شبحي از حضرت باقي ماند برای اين بود که ما را عبور بدهد و از وادي ظلمات به اميرالمومنين وصل مان كند.

پی نوشت ها:

(1) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 656

(2) تفسير العياشي، ج‏2، ص: 211

(3) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 583

(4) المحاسن، ج‏1، ص: 241

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 375

(6) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص: 315

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 242

(8) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 210

(9) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏65، ص: 236

(10) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏26، ص: 1

(11) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 816

(12) تفسير القمي، ج‏2، ص: 106

(13) كتاب المزار- مناسك المزار(للمفيد)، النص، ص: 178