نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

جلسه سوم دفتر آیت الله وحید/ حقیقت حجب نور و ظلمت، شفاعت فاطمه زهرا تنها راه عبور از حجاب ها

متن زیر جلسه سوم سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 13 اسفند ماه 95 است که در دفتر حضرت آیت الله وحید خراسانی مد ظله ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، انسان در سير خودش به سوي خداي متعال نه فقط از حجب ظلماني بلكه از حجب نوراني هم بايد بگذرد. معنای ابتدایی حجب ظلمانی گناهان ما هستند اما اگر عمیق تر بشویم می فهمیم که حجب ظلمانی در واقع همان وادی ولایت اولیای طاغوت است. معنای اولیه حجب نور هم اعمال صالح هستند اما در واقع حجب نور چیزی جز ولایت معصومین نیست. سیر در وادی نور از ورود به بيت النور آغاز مي شود و اگر كسي به اين مقام رسيد، آغاز نوراني شدنش به نور امام است، تا سير در مشكات نور و رسیدن به مثل نور، که ديگر ظاهرا از اين بالاتر براي غير چهارده معصوم ممكن نيست. همه اين ها از عبور از دركات جهنم تا سير در درجات مشكات نور و رسيدن به سرچشمه، به واسطه وجود مقدس حضرت زهراء سلام الله عليها در عوالم اتفاق مي افتد و شاید یکی از علت های نام کوثر برای ایشان همین باشد.

ادامه سیر معرفتی در آخرت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین و العنۀ علی اعدائهم اجمعین. «مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّه‏»(1)، نكته اي را بزرگان اهل معرفت فرمودند كه متخذ از بيانات نوراني اهل بيت عليهم السلام است و ريشه قرآني دارد و آن اينكه انسان در سير خودش به سوي خداي متعال نه فقط از حجب ظلماني بايد عبور كند و نجات پيدا كند بلكه از حجب نوراني هم بايد بگذرد. فرصت اين كار هم فرصت عالم دنيا است. اگر كسي وارد وادي نور شد و به بيت النور حضرت راه پيدا كرد سير او در عالم آخرت هم ادامه دارد، اينطور نيست كه مقام معرفت و محبت فقط در دنيا حاصل بشود و به نقطه پايان برسد.

این نکته از روايات متعددي استفاده مي شود، از جمله در اين حديث نوراني كه مرحوم صدوق رضوان الله علیه نقل كرده اند. حضرت در جواب کسی که گفت صراط چیست، فرمودند: «هُوَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ‏ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَة»(2). اين وادي معرفت و صراط معرفت، به دنيا ختم نمي شود بلکه هم در دنيا است و هم در آخرت. فقط اين نكته را حضرت تذكر دادند و فرمودند: ورود به اين صراط از دنيا است. اگر كسي در دنيا به اين صراط قدم نگذاشت ممكن نيست كه در عالم آخرت وارد اين صراط بشود. ورودي اين صراط از دار دنيا است اما منتهي اليه اش دنيا نيست و اينطور نيست که آن هايي كه در وادي معرفت قدم مي گذارند در نقطه اي كه در پايان اين دنيا رسيدند متوقف بشوند و در همان نقطه بمانند. اين سير در وادي معرفت ادامه و درجات رفعت پيدا مي كند.

شايد اصولا حكمت عبور از عالم دنيا و ورود به عالم آخرت هم همين باشد والا وجهي نداشت انسان به عالم آخرت برود. اگر همه معرفت و قرب و تمامي رضوان الهي در اين دنيا حاصل مي شد وجهي براي عبور از عالم دنيا نبود. اگر امكان داشت كه همه مقامات معصومين در اين دنيا تجلي كند وجهي براي ورود به عالم آخرت نبود. ولي هر چه كه هست اين صراط معرفت از دنيا عبور مي كند و انسان بايد در دنيا وارد اين وادي معرفت بشود. اما اگر كسي در اين دنيا نرسيد «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبِيلًا»(اسرا/72)، «كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون‏»(مطففین/15) آن هايي كه حجابشان در دنيا برداشته نشده در آخرت هم در حجاب هستند. اگر این افراد در اين دنيا به بصيرت نرسيدند حضرت فرمود كه در آخرت هم كور چشم هستند و حتي چشم ظاهرشان هم از آن ها گرفته مي شود.

«وَ مَنْ أَعْرَضَ‏ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ»(طه/124) حتما ملاحظه فرموده ايد که مقصود از ذكر در اين آيه اميرالمؤمنين است و این را روايات بيان كردند. كسي كه از امام و حجت الهي اعراض مي كند، در واقع از كلمه ذكر اعراض مي كند و اين موجبِ كور باطني انسان مي شود. پس سير انسان ديگر متوقف مي شود «فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى». ولي آن هايي كه چشمشان بسوي اين حقيقت باز مي شود و با امام در دنيا همراه مي شوند، پايان سيرشان دنيا نيست و اين سير ادامه دارد.

معنای حجب نور و ظلمت

اين حجب نور و ظلمتي كه بايد برداشته شود چيست و چگونه برداشته مي شود؟ يك معناي ابتدايي كه براي حجب ظلمت فرموده اند؛ حجب ظلماني عبارتند از اعمال سيئه و گناه که حجاب است و قلب را در حجاب ظلماني قرار مي دهد. اگر كسي يك نگاه حرام كند يك نقطه تاريك در قلب او ظاهر مي شود و اگر توبه نكرد و گناه روي گناه آمد كل قلب تيره مي شود و راه سعادت به روي انسان بسته مي شود. گناه حجاب ظلماني است و بالاتر از آن صفات رذيله حجب ظلماني هستند مثل بخل، حسد، كبر، ريا، تكبر، تعلق به دنيا، كه قلب را در حجاب قرار مي دهند. بالاتر از همه هم استکبار به خدا و كبرايي كردن در اين دنيا است که حجاب ظلماني است.

اما حجب نوراني در يك تعريف ابتدايي كه فرمودند اعمال صالحه هستند مثل صدق، أداء امانت، صلاة، زكات. صفات حميده انسان هم حجب نوراني هستند مثل سجده و خضوع انسان.

اين حديث نوراني مكرر از معصومين نقل شده كه عبادت را سه قسم كردند: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار»(3) هر سه قسم، عبادت خداي متعال هست و مذمتی هم در اين حديث نوراني نيست.

كساني كه رغبتشان به جايي رسيده كه با خداي متعال معامله مي كنند، آن ها كساني هستند كه خداي متعال به آن ها بشارت داده است «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِه‏»(توبه/111). آن هايي هم كه به مقامي رسيدند كه از خداي متعال خائف هستند، مشرك نيستند. اين ها همه خداپرست هستند و از عبادت نفس و شيطان و دنيا آزاد شدند. اين خيلي مقام بزرگی است که انسان از خداي متعال بترسد حتي براي دنياي خودش. غيبت نمي كند چون مي داند يك جايي خداي متعال آبروي او را ممكن است بريزد. چنین کسی از خداي متعال مي ترسد و اين خيلي آدم فوق العاده اي است. او از عقوبت برزخ و قيامت خداي متعال مي ترسد و به مقامي رسيده كه جهنم برايش موضوعيت پيدا كرده است، رغبت در بهشت دارد و ثواب خدا را مي خواهد. نماز شب مي خواند تا عمرش طولاني بشود و این چه اشكال دارد؟! در روايات ما بر اين ثواب ها تأكيد شده است.

ولي همه اين ها حجاب نور است، يعني وارد وادي عبادت و بندگي شده، ثواب و عقوبت الهي را مي بيند، و اين خيلي مقام بزرگی است كه كسي بجايي برسد كه «وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُون»‏(4). اين ها مقام بالايي است ولي حجاب نور است. يعني هنوز از اين مقام عبور نكرده است، اگر عبور كرد مي شود «قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ حُبّاً» با اينكه يقين به جهنم و بهشت دارد اما آنچه او را به عمل وا مي دارد، محبت خدا است. چنین کسی براي خداي متعال اخذ مي كند و براي خداي متعال ترك مي كند. آن قبلي ها هم عبادت و توحيد و اخلاص است و شرك نيست، اما درجات پايين است و حجاب نورانی است.

يك تفسير ديگري كه برای حجب نور و ظلمت وجود دارد و عميق تر از اين است، اینگونه است که فرمود: خداي متعال در قرآن از دو وادي سخن به ميان آورده، يكي وادي ولاية الله و يكي وادي ولايت أولياء طاغوت. وادي ولاية الله وادي نور است و وادي ولايت أولياء طاغوت وادی ظلمات «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»(بقره/257). وادي ولاية الله كه وادي نور هست مقاماتي دارد، وادي ولايت أولياء طاغوت هم مقاماتي دارد. هم جهنم دركات دارد و هم بهشت درجات دارد. يك طرف، دركاتِ جهنم و فلق هست «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق‏»(فلق/1) كه در قرآن آمده همه بايد از او به خدا پناه ببرند «مِنْ شَرِّ ما خَلَق»(فلق/2)‏ چرا که همه شرور از او بر مي خيزد! يك طرف هم در بهشت، مقام رضوان است. مادون مقام رضوان حجب نور و مافوق مقام فلق دركات جهنم است.

بنابراين وادي ظلمات وادي جهنم و وادي نور وادي بهشت است، اين بيان را خداي متعال در سوره نور بتفصيل بيان فرموده است. در آيه نور بيان شده كه نور الهي كه جريان ولاية الله و جريان هدايت خداي متعال است، مختص به مؤمنين است، چون ربوبيت خداي متعال عام بين مؤمن و كافر است «رَبِّ الْعَالَمِين»(حمد/1)‏ است؛ ولي ولايت الهي كه جريان هدايت هست مختص به مؤمنين است «اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا»(محمد/11)، و ولایت کفار با أولياء طاغوت «أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى‏ لَهُم».

 چهار مقام تنزل نور الهی

ولايت ولی الله در آيه نور و در مقام تنزل نور الهي در چهار مقام شايد بيان شده است. يكی «اللَّهُ‏ نُورُ السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْض‏»(نور/35)، در مقام دوم اين نور متمثل مي شود در «مَثَلُ نُورِه‏»، بعد اين مثل در يك مشكاتي در عوالم خلقت تجلي مي كند «كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ» تا «نُورٌ عَلى‏ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ». مقام چهارم «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه‏»(نور/36)، اين نور الهي در خانه هايي تنزل و تجلي پيدا مي كند كه اجازه رفعت و ذکر در اين خانه ها است.

نكته اش هم اين است كه كلمه ذكر الهي در اين خانه ها تنزل پيدا كرد. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»(رعد/28) هم ذكر عبد نسبت به خداي متعال آرامش قلب مي آورد و هم این که خداي متعال ياد عبد می كند و اين موجب آرامش قلب است. اما هر دوي اين ها در آن حديث نوراني تفسير شده، حضرت فرمودند: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‏ قَالَ بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُهُ»(5).

لذا در اين بيوت چون ذكر الهي تنزل پيدا كرده اجازه رفعت داده شده است. اين چهار مقام عبارت هستند از نور الهي که در وجود مقدس نبي اكرم كه مثل نور هستند تمثل پيدا مي كند. در روايتی در توحيد صدوق حضرت فرمودند: «مَثَلُ نُورِه‏» وجود مقدس نبي خاتم هستند. بعد نور الهي از اين مقام و از «مَثَلُ نُورِه‏» تنزل در مشكات پيدا مي كند و همه كاينات را روشن مي كند. تا مي رسد به بيوت كه اين بيوت به همه خانه هاي انبياء تفسير شده است. همه خانه هاي انبياء در عالم انساني بيوت نور نبي اكرم هستند و نور حضرت در آن ها تجلي پيدا كرده است. اگر اجازه ذكر و رفعت در این خانه ها است (كه فرمود خانه هاي ما سقف ندارد و سقفش عرش و فوق عرش است)، بخاطر اين است كه آن نور در اين خانه ها تجلي پيدا كرده است.

اولين منزل اين وادي نور، بيوت است و اگر كسي وارد به اين بيوت شد اهل ذكر مي شود، آن هم ذكري كه با آن غفلت نيست «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ»(نور/17) چرا که خانه، خانه ذكر است. لذا اگر مؤمن در دنيا غفلتي هم دارد غفلتش برای وادي ولايت امام نيست. بلکه غفلتِ همان لحظه، به خاطر غفلت و جدا شدن از امام است والا اگر كسي در وادي ولايت امام بود مطلقا آنجا غفلتي نيست، گرچه مقامات و درجاتي دارد ولي در هيچ درجه أي از درجات بيت الأمام غفلت نيست.

لذا در بهشت كه وادي ولايت ائمه جور از وادي ولايت الهي و مؤمنين تفكيك مي شود، در هيچ يك از مقاماتش غفلت نيست. گرچه آن ذكر خالص و تام جز براي معصوم در آن مقام نيست ولي همه درجات بهشت فقط مقام ذكر است و هيچ چيز در بهشت غفلت نمي آورد. هيچ مؤمني در بهشت براي لحظه اي از خداي متعال غافل نيست چون آنجا بيت النور و بيت الذكر است. همه جا شعاع نور نبي اكرم است و همه مومنين نوراني به نور ایشان مي شوند «وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين‏»(6)، يعني همه اهل بهشت نوراني به نور امام هستند و با نور امام سير مي كنند، لذا در بهشت هيچ غفلتي نيست. بنابراین اگر كسي وارد اين وادي شد علامتش اين است که غفلت از انسان برداشته مي شود، خوابش هم ذكر مي شود، بازار و  مسجد و مدرسه اش هم ذکر مي شود، چون اين وادي، وادی ذكر است.

باطن خوبی ها و گناهان

آن طرف هم وادي ظلمات است كه قرآن مي فرمايد: اعمال كفار در اين وادي قرار مي گيرد. «أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ»(نور/40)‏ كه دركات جهنم است تا فلق. «يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ» اين ظلمات از دار دنيا هست تا دار آخرت. شاهدش هم اين است که حضرت ذيل اين آيه مي فرمايد: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ يَعْنِي إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع فَما لَهُ مِنْ نُورٍ فَمَا لَهُ مِنْ إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَة»(7). لذا گرچه گناهان و صفات رذيله حجب ظلماني هستند، اما هم گناه و هم صفات رذيله، از فروع اين وادي و از فروع ائمه جور است.

در حديث عقل و جهل حضرت توضيح دادند که همه صفات رذيله لشكر جهل و لشكر أولياء طاغوت هستند. البته آن جهل هم من نمي دانم مقصود چيست، آيا شيطان جني نبي اكرم است يا شيطان انسي كه همه صفات رذيله به او برمي گردد؟! گناهان هم همينطور است، همه گناهان اگر حجب ظلماني هستند از فروع آن ها هستند. «قُلْ‏ إِنَّما حَرَّمَ‏ رَبِّيَ‏ الْفَواحِشَ‏ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن‏»(اعراف/33)، حضرت فرمودند: قرآن ظهر و بطن دارد، حرام در ظاهر قرآن همين محرمات است ولی در بطن قرآن، ولايت دشمنان ما است، لذا باطن همه گناهان ولايت ائمه جور است.

علت اين هم كه نهي شده همين است، چرا که دو سفره و دو وادی در عالم بيشتر نيست، يك سفره را خداي متعال براي وجود مقدس نبي اكرم و اهل بيت قرار داده كه اين سفره نور و سفره حلال است، هر چه در اين سفره است حلال است و در هر مقامي از مقامات كسي از سر اين سفره بخورد، حلال خورده، لذا حساب و كتاب هم ندارد.

ابوخالد كابلي سر سفره حضرت مهمان بود، غذاي لذيذ و ميوه لذيذی خورد، بعد حضرت فرمود: چطور بود؟ عرض كرد: ذائقه من تلخ است! «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيم‏»(تکاثر/8)، امام باقر علیه السلام طوري خنديد که دندان هايشان پيدا شد، بعد هم فرمودند: مقصود اين نيست! اگر از سر سفره امام باقر بخوری چه كسی می تواند از تو سوال مي كند؟! حلال ترين حلال ها سر سفره حضرت است.

لذا يك سفره است که سفره امام است و هر چيزي آنجا حلال است، چرا که همه لذات آن به لذت ولايت امام برمي گردد. يك سفره هم آن طرف پهن كردند كه غسلين و زقوم است، دنيايش هم همين است و سر آن سفره هر كلامي گفته بشود، هر چه شنيده بشود، هر چه ديده بشود و هر لذتي روحي که برده شود، همه اش در وادي جهنم و ظلماني است و باطنش هم عذاب است.

در اين طرف باطن سختي ها هم خوشي و نعمت است «الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِه‏»(8)، يك پوسته اي است که در وادي ولايت امام باطنش لذت است. لذا وادي ظلمات كه وادي ولايت أولياء طاغوت است، همه دركات جهنم از فلق و مافوقش در همين ظلمت هستند. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ ما خَلَق»‏ گويا ظاهر آيه اين است كه همه شرور ناشي از همين فلق است، آن فلقي كه همه جهنمي ها از شرش پناه مي برند و همه ما هم بايد پناه ببريم. همه شرور در عالم از آنجا ناشي مي شود «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَة»(9)، لذا وادي ظلمات چه گناهش، چه صفات رذيله اش، چه شركش و چه استكبار علي الله به يك جا برمي گردد  و از آن شجره خبيثه ناشي مي شود. همه وادي نور هم به درجات ولايت نبي اكرم بر مي گردد.

درجات و درکات بهشت و جهنم

لذا جهنمي ها هم دركات دارند، بهشتي ها هم درجات دارند. دو نفري كه الان نماز مي خوانند نمازشان منوط به اين است كه در كدام مقام از وادي ولايت باشد، «نَحْنُ الصَّلَاة» يعني همين. در آن حديث نوراني حضرت فرمودند: «وَ هُمْ وَ اللَّهِ يَا عَمَّارُ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ بِوَلَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ إِيَّانَا يُضَاعِفُ اللَّهُ لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ يَرْفَعُ اللَّهُ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى»(10)‏، عمل انسان به اندازه اي مضاعف مي شود كه از ولايت امام برخوردار است كما اينكه مقامات انسان مقامات ولايت امام است. انسان در هر مقامي از مقام ولايت كه هست اعمالش متناسب با آن مقام است كما اينكه دركات جهنم هم متناسب با دركات ولايت ائمه نار است. گناهه دروغ دو نفر يكسان نيست، كما اينكه نماز دو نفر ثوابش يكسان نيست، او به درجات ايمان و درجات نور برمي گردد و اين به درجات ظلمت.

پس همه حجب ظلماني چه گناه، چه صفات رذيله و چه شرك به دركات ولايت ائمه نار بر مي گردد. همه حجب نوراني هم درجات ولايت امام هستند، درجات عبادت، درجات نيت، درجات اخلاص و درجات عمل همه درجات ولايت هستند. بنابراین درجات مؤمنين درجات ولايتشان است.

سير هم از ورود به بيت النور آغاز مي شود و اگر كسي به اين مقام رسيد، آغاز نوراني شدنش به نور امام است «وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ‏ قُلُوبَ‏ الْمُؤْمِنِين‏»، تا سير در مشكات نور و رسیدن به مثل نور، که ديگر ظاهرا از اين بالاتر براي غير چهارده معصوم ممكن نيست. براي غير چهارده معصوم بالاترين درجه اي كه درجه شيعه كامل هست همين است كه امام را در آن كنه نورانيت بشناسد «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة»(11). تعبير ديگري كه از حضرت در همين حديث نوراني نقل شده است، این است «إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَام‏» که اين ديگر آخرين درجه براي مؤمن و شیعه است. «وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً» اگر كسي بتواند به آن مقامي برسد كه مثل نور الهي را درك بكند (كه البته در دنيا اكتناه به او حتي براي سلمان و انبياء هم ممكن نيست، انبياء الهي هم در عوالم بعد به كنه معرفت به نورانيت راه پيدا مي كنند)، از اينجا صراطشان با امام شروع شده و شيعه مي شود.

آن سيري كه براي حضرت إبراهيم خليل در احاديث نوراني اهل بیت ذكر شده كه شايد آيات مبارك سوره انعام هم ناظر به همين هست، همین بوده است. «وَ كَذلِكَ‏ نُرِي‏ إِبْراهِيمَ‏ مَلَكُوتَ‏ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(انعام/75) در آن سير حضرت انوار اهل بيت را ديدند و بعد ديدند ستارگاني گرد اين انوار طواف مي كنند، پرسيدند اين ها كه هستند؟ جواب آمد اينها شيعيان انوار اهل بيت هستند، لذا دعا كردند و از شيعيان قرار گرفتند «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيم‏»(صافات/83).

بنابراین بالاترين درجاتي كه در سير پيدا مي شود همين است، خداي متعال را در اين اسم اعظم ديدن، در اعظم تجلياتش مشاهده كردن، در اعظم آيات الهي به حضرت حق عارف شدن ، این که شعاع معرفت و محبت وجود مقدس اميرالمؤمنين كه كلمه ايمان و محبت الهي است در وجود انسان بيافتد، اين ديگر بالاترين درجه است. براي غير از چهارده معصوم بالاتر از اين ممكن نيست! در كلمات بعضي من ديدم که تعريف كردند و گفتند بعضی بزرگان در مقامي بودند كه «هُنالِكَ‏ الْوَلايَةُ لِلَّه‏»(کهف/44) نه محمدي، نه علي و نه فاطمه اي، استغفر الله!

ذيل همين آيه حضرت فرمودند: «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِ‏ قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين»‏(12) كسي بالاتر از اين جز چهارده معصوم نمي تواند سیر بكند! بالاترين درجه براي انبياء اولوالعزم اين است كه شيعه هستند! دعاي حضرت إبراهيم مستجاب شد اما أصلا حضرت إبراهيم در آن مقامات طمع نمي كند «لَا يَطْمَعُ فِينَا طَامِعٌ» آن جا جايي نيست که كسي بتواند طمع كند. بنابراین بالاترين مقامي كه سير براي غير معصوم اتفاق بيافتد تا رسيدن به اكتناه به آن مثل نور است. اما «أَرَى رَسُولَهُ بِقَلْبِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَب‏»(13) بله، آن سخن دیگری است. ولي از آن مقام كه تنزل كنيم و درك آن هم كار آساني نيست، يعني مشاهده آن مقامات با قلب و با روح که شايد بالاترين مقامات معرفتي است و در همين دنيا آغاز مي شود ولی بعد در عوالم بعد به كمال خودش مي رشد. لذا عبور از حجب ظلماني، يعني عبور از دركات جهنم و عبور از دركات ولايت أولياء طاغوت، و عبور از حجب نوراني يعني سير در درجات معرفة الأمام و چيزي غير از اين نيست.

به هر اندازه اي كه معرفة الامام واقع بشود درجه اي از درجات براي انسان حاصل مي شود و مرتبه اي از مراتب حجب نور پشت سر گذاشته مي شود. آخرينش اين است كه در قيامت نظر به وجه الله می کند که همان نظر به مقامات وجود مقدس اميرالمؤمنين است كه براي شيعه كمل نظر به حقيقت و كنه نورانيت حضرت و خداي متعال را در آن اسم اعظم مشاهده كردن است، این اوج ابتهاج اهل مقام رضوان است «بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَان»‏.

سیر مومنین در درجات قرب به واسطه وجود حضرت زهرا

همه اين ها، از عبور از دركات جهنم و حجب ظلماني و اعمال و صفات رذيله اي كه فروع أولياء طاغوت و ائمه نار و دشمنان حضرت است تا سير در درجات مشكات نور و رسيدن به سرچشمه، همه به واسطه وجود مقدس حضرت زهراء سلام الله عليها در عوالم اتفاق مي افتد، اين شأن حضرت زهراء است چرا که حضرت مشكات نور الهي است.

شايد يك معناي كوثري كه خداي متعال به وجود مقدس نبي اكرم عطا كردند همين است كه همه اشخاصي كه سير مي كنند و به درجات معرفت و قرب مي رسند به واسطه وجود مقدس حضرت هست. این از بركات و خيرات اين وجود مقدس است. هر كسي در هر مقامي كه قرار بگيرد از انبياء فمن دونه و ملائكه مقرب فمن دونه به واسطه وجود حضرت زهرا است «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان»(14).‏ همه درجات كه درجات معرفت است كه آخرينش براي اين سه دسته حاصل مي شود به شفاعت وجود مقدس فاطمه زهراء است.

ايشان قلب نبي اكرم هستند «مَثَلُ‏ نُورِهِ‏ كَمِشْكاةٍ»، فرمود: مشكات قلب نبي اكرم است. در حديث ديگري فرمود: وجود مقدس فاطمه زهرا است كه همه انوار ائمه در وجودشان تجلي كرده، لذا هر سيري که در وادي نور تا رسيدن به سرچشمه نور براي انبياء، ملائكه مقرب و عباد ممتحن حاصل شده به شفاعت وجود مقدس فاطمه زهرا است. «وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي وَ يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي»(15) همه درجات هدايت به واسطه ائمه عليهم السلام است و همه آن انواري كه از ائمه ساطع مي شود «وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً»؛ لذا همه درجات مؤمنين در وادي نور و در درجات بهشت و ايمان، درجاتي است كه از بركات وجود مقدس فاطمه زهرا روزيشان مي شود.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 579

(2) معاني الأخبار، النص، ص: 32

(3) تحف العقول، النص، ص: 246

(4) كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏2، ص: 849

(5) تفسير العياشي، ج‏2، ص: 211

(6) تفسير القمي، ج‏2، ص: 371

(7) تفسير القمي، ج‏2، ص: 106

(8) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 251

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 242

(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 430

(11) المناقب (للعلوي) / الكتاب العتيق، ص: 68

(12) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 418

(13) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 95

(14) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 26

(15) علل الشرائع، ج‏1، ص: 180