نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 30 فروردين 1403 - Thu, 18 Apr 2024

تفسیر سوره مبارکه نصر در برنامه سمت خدا / تطهیر همه عوالم و عبادت خدای متعال تحت لوای استغفار و عبادت و حمد نبی اکرم

متن زیر گفتگوی آیت الله میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 18 مهر سال 94 برگزار شده است. در تفسیر و ترجمه سوره مبارکه نصر ایشان بیان کردند که اقدامات وجود مقدس نبی اکرم در هدایت تاریخی عالم، به یک نصرت و فتحی رسیده که این نصرت و فتح به دنبالش ورود افواج است، ولی ورود این افواج آغاز یک سِری مشکلات است و این نصرت باز برای عبور دادن از آن مشکلات و رساندن به مراحل بعدی است، تا جایی که آن فتح الفتوح برای وجود مقدس نبی اکرم در قیامت بشود و صف ها جدا شوند و بهشتی ها وارد مقامات توحید شوند و آن هایی که صفشان را از نبی اکرم جدا کردند در درکات جهنم محبوس شوند و این پایان یک قسمت از فتح است. لوای حمد در دست نبی اکرم است. در این مسیر فتحی که برای نبی اکرم در عالم می شود با تسبیح و حمد و استغفار خود حضرت است. یک قدم تسبیح این است که انسان شری را به خدا نسبت ندهد و هرچه را که در دستگاه خدای متعال می بیند، خیر ببیند. این تنزیه یک موقعی فقط در مقام ذکر است و یک موقعی هم در مقام عمل خدا را تنزیه می کنیم، تنزیه این است که این شرور را از بین ببریم پس یک اقداماتی باید بکنیم که در عمل تنزیه واقع شود، این شروری که دامن جامعه  انسانی را گرفته، این بی عدالتی  ها، ظلم  ها، کژی ها و خیلی امور دیگر باید از بین برود. در نتیجه استغفار نبی اکرم است که تاریخ را تطهیر می کند.

سوال: در جلسات گذشته در ذیل بحث تفسیر جزء سی قرآن کریم سوره مسد را تفسیر کردیم در این جلسه از سوره نصر خواهیم شنید.

جواب: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین. سوره نصر از سور کوچک قرآن است که در ترتیب فعلی قرآن سوره 110 ام است؛ البته ترتیب نزولی آن این طور نیست. در عیون اخبار الرضا و در کافی از امام رضا و امام صادق علیهما السلام روایت است که آخرین سوره  ای که بر وجود مقدس نبی اکرم نازل شده، سوره نصر است که در بعضی روایات است که در حجة الوداع در منا نازل شده است. بعضی قرائن موید همین است. البته ممکن است بعد از آن آیاتی مثل آیات سوره  مبارکه  مائده باشد که در غدیر نازل شده؛ اما این سوره آخرین سوره  ای است که به صورت کامل نازل شده است. اولین سوره علق و آخرین سوره نصر است که بعد از آن حضرت نبی اکرم فرمودند در این سوره به من خبر رحلت و از دنیا رفتنم داده شده است. این سوره سه آیه بیشتر ندارد که اگر بسم الله را هم آیه مستقل در نظر بگیریم چهار آیه می شود. برای تلاوت این سوره فضائل زیادی نقل شده است.

حدیثی از امام صادق علیه السلام در کتاب ثواب الاعمال مرحوم  صدوق است که حضرت می فرماید «فِیهِ أَمَان مِن جَسر جَهنَّم وَ مِنَ النَّار وَ مَن زَفِير جَهنم فَلَا يَمر عَلَي شَي ء يَومَ القِيَامَة»(1)؛ یعنی اگر کسی سوره  نصر را در نافله یا نماز واجب بخواند خدا او را بر همه  دشمنان پیروز می کند و وقتی وارد صحنه  قیامت می شود کتابی با اوست که خدای متعال آن را از جوف قبرش بیرون می آورد، یعنی به یک کتاب زنده تبدیل می شود که در برزخ و حشر و در همه  سختی های قیامت با او است و آن مقاماتی که در قیامت باید طی شود نگهبان اوست. تا وقتی وارد بهشت شود بر هیچ چیزی مرور نمی کند الا این که به او بشارت خیر می دهد و در دنیا هم خدای متعال اسباب خیر را برای او باز می کند. علی  ای حال تلاوت این سوره آثار زیادی دارد که این تلاوت مقدمه  مقامات بعدی است.

«بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا»(نصر/1-3) در این سوره خدای متعال به پیغمبر گرامی صلی الله علیه و آله  بشارت از یک فتح می دهند که وقتی نصرت و یاری الهی فرا رسید و به دنبال آن فتح آمد، مردم فوج فوج وارد دین خدا می شوند. در ادامه خداوند دو یا سه ماموریت به حضرت می دهد، یکی تسبیح به حمد است و دیگری استغفار نسبت به حضرت حق است که این سیره خداوند متعال است و این ترجمه  ظاهری سوره است.گویا در این سوره بشارت یک پیروزی و نصرتی است که برای پیغمبر خدا فرا می رسد و بعد از آن ورود افواج جمعیت ها به دین اسلام است.

سوالاتی که در اینجا پیش می آید این است که این نصر چه زمانی می آید و چه چیز موجب شده که نصر خدا فرا برسد و مقصود از نصر و فتح چیست و ورود فوج فوج مردم داخل دین یعنی چه و چرا پیغمبر خدا تسبیح به حمد بکنند، که تمرکز روی تسبیح است اما تسبیح به حمد، و چرا پیامبر باید استغفار کنند؟

در قرآن آمده است که «إِن تَنصُرُوا اللَّـهَ يَنصُرْكُمْ»(محمد/7) این نصر و پیروزی و نصرت خدا وقتی می آید که ما خدا را یاری کنیم. بنابراین پیغمبر گرامی اسلام یک اقداماتی کردند که نصرت دین خدا بوده است و در اثر این اقدامات یک نصر و فتحی برای حضرت شده است؛ البته آن اقدامات در فعل نبی اکرم یک ظاهر و یک باطنی دارد که ما ظاهرش را می فهمیم ولی حقیقت باطنی و حتی رفتار سیاسی شان هم قابل تحلیل نیست. کسی مثل سیدالشهدا که در کربلا اقدام می کند کسی است که صاحب زیارت جامعه  کبیره است، فعل ایشان یک ظاهر و یک باطنی دارد و نمی توان فعلشان را ساده تحلیل کرد.

همه افعال وجود مقدس نبی اکرم ظاهر و باطن و مُلک و ملکوت دارد، ظاهر اقدامات حضرت این است که سه سال دعوت پنهانی را شروع کردند و زمانیکه ایشان کنار کعبه می آمدند و نماز می خواندند، فقط خود حضرت با حضرت علی و حضرت خدیجه بودند و هیچ کس دیگری نبود و این دو نفر به حضرت اقتدا می کردند. بعد از سه سال خدای متعال می فرماید: «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»(شعرا/214)؛ یعنی ایشان مامور شدند عشیره خود را دعوت کرده و دعوت علنی را آغاز بکنند. توحید و یکتاپرستی دینی نبود که نسبت به ادیان دیگر و بت پرستی و روابط اجتماعی بی تفاوت باشد؛ هم انسان را به توحید می رساند هم روابط اجتماعی و تاریخ را اصلاح می کند؛ یک دین بی تفاوت نسبت به حیات انسان نبود.

وقتی حضرت دعوت را علنی کردند درگیری ها شروع شد، و حضرت مجبور شدند عده  ای را تربیت کرده و به حبشه کوچ دهند و بعد از آن هم داستان شعب ابی طالب بود و سختگیری  هایی که اتفاق افتاد. بعد این جمعیتی که تربیت و مهیا کرده بودند را آرام آرام به مدینه فرستادند و خودشان هم به مدینه کوچ کردند. آنجا بیعت  ها شکل گرفت و این تربیت شده ها همراه با انصاری که در مدینه بودند قدرتی به حسب ظاهر پیدا کردند، حضرت آنها را سامان دهی کردند و بعد جنگ ها شروع شد، معمولاً هم جنگ های نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیشتر تدافعی بوده؛ یعنی در مقابل هجوم دفاع می کردند، نمی خواهم بگویم حضرت جنگ ابتدایی نداشتند، چون یکی از شئون معصوم این است که برای پیروزی و پیش برد اهداف اسلام می تواند جنگ ابتدایی هم انجام بدهند ولی نوعاً برای دفاع از جبهه  حق بوده است.

در قرآن از دو فتح به طور جدی یاد شده است، یکی صلح حدیبیه که قرآن از آن به عنوان فتح مبین یاد کرده است که حضرت سال ششم هجرت برای عمره به طرف مکه می رفتند، نزدیکی مکه که رسیدند با خبر شدند قریش می خواهند مانع ورود حضرت شوند. حضرت جمعیتی حدود 1400 نفر که آن موقع آمادگی نظامی نداشتند و سلاح نظامی هم با خودشان برنداشته بودند، فرستادند و در نهایت به داستان صلح حدیبیه ختم شد. این صلح در منطقه حدیبیه که روستایی در بیست کیلومتری مکه است واقع شد. در این معاهده آمده بود که تا ده سال جنگ و درگیری نباشد و اقوام هر کدام که بخواهند، با پیغمبر یا با قریش عهد ببندند که به هم دیگر تعرض نکنند و سال بعد هم حضرت با یارانشان سه روز برای عمره به مکه تشریف بیاورند. بعد هم آن ها این عهد را نقض کردند و حضرت هم سال هشتم هجرت با آمادگی و عُده نظامی آمدند و بدون درگیری مکه فتح شد. یکی هم فتح مکه است، که بعد از فتح مکه با تسلیم شدن قریش مانع بزرگ برداشته شد و اسلام به سرعت در جزیرة العرب گسترش پیدا کرد و از آنجا به سمت کشورهای دیگر بیرون رفت.

در صلح حدیبیه یک فتحی بوده که خدا برای حضرت کردند که آثارش در سوره  فتح گفته شده «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا»(فتح/1-2) در این سوره حدود ده نکته است که بزرگان به آن پرداخته اند، در این سوره یک فتحی است که با «الفتح» از آن یاد شده و خیلی از مفسرین فرمودند مقصود همین فتح مکه است، علامه طباطبائی هم همین نظر را تایید می کنند و می گویند با توجه به قرائن بعدی قرآن «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا»(نصر/2) این در فتح مکه بود که مانع برطرف شد و اقوام می  آمدند و اعلام ایمان و اسلام می کردند و اسلام را قبول می کردند. این یک معنایی است که برای این  سوره کرده اند، البته احتمالات دیگری هم است ولی این که ذکر شد احتمالی است که خیلی از مفسرین قبول کرده اند، که مقصود از الفتح، فتح مکه است. پس حضرت اقداماتی کرده اند، دعوتی کردند، مقاومتی شد و بعد به دنبال این اقدامات حضرت، نصر آمده است. ایشان تحمل و صبر و زحماتی داشته و دین خدا را یاری کردند.

پیغمبر از طرف خدا ماموریتی پیدا کرده و ایشان عبد مطلق است که در بسط دین خدا اقدامات بسیار دشواری کرده است و کسی باور نمی کرده که به این سرعت دعوت این آدم که یک تنه دعوت را شروع کرده است انتشار پیدا بکند. علی  ای حال خدای متعال همه  پیروزی های به دست آمده را به نصرت و فتح الهی نسبت می دهد؛ یعنی برای نبی اکرم فتحی شده است «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا» این الفتح هم همین طور است «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ»(نصر/1)؛ یعنی نصرت الهی مقدمه  فتح است.

پیغمبر هدف بزرگی دارند «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ»(سبا/28) بناست تاریخ را فتح بکنند «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»(صف/9) البته هنوز واقع نشده است و در روایات است که بعد از ظهور امام زمان واقع می شود؛ گرچه بعضی مفسرین خواستند بگویند واقع شده ولی قطعاً واقع نشده است. این پیغمبر به این عظمت و وسعت به دار دنیا آمدند و بناست این کره  زمین که با آمدن خلیفه روی آن مرکز عالم شده است با عبادت نبی اکرم تسلیم بشود، رشد کند و به مقامی برسد.

حدیث نورانی در باب خلقت نبی اکرم از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که نور ایشان را خدای متعال آفرید و فرمود«أَنْتَ الْمُرَادُ وَ أَنَا الْمُرِيدِ وَ أَنْتَ خِيَرَتِي مِنْ خَلْقِي فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْلَاكَ مَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكِ»(2) خدای متعال در این حدیث قدسی می فرماید که همه  عالم را برای شما خلق کردم و شما به اذن الله حق تصرف دارید. بعد از نور ایشان دوازده عالم آفریده شد، که عوالم حجب نور است و در هر عالمی که حضرت ورود کردند دوازده هزار سال وقوف داشتند، با عبادت خودشان کار آن عالم را ساختند و آن عالم را به مقصد رساندند. بعد وارد عالم بعدی شدند و بعد بحار علوم از نور ایشان آفریده شده است. بعد که از آن عوالم بیرون آمدند خدای متعال ایشان را ستودند و ایشان در مقابل خدای متعال به سجده افتادند، همه  وجود ایشان را عرق گرفت و از رشحات عرق ایشان نور انبیاء آفریده شد که گرد حضرت طواف می کردند. چنین شخصیت بزرگی در مسیر خودشان به سوی خدای متعال برای اصلاح، تهذیب و هدایت این عالم و عالم انسانی وارد عالم ما شدند. ما باید فعل را در این مقیاس بینیم، البته ظاهری هم دارد، صلح حدیبیه  ای است، فتح مکه  ای است؛ اما حضرت چه عبادتی کردند و آن فتحی که خدا برای ایشان کرده که حجاب رفع شده، چه بوده است؟

یک انسان سالک الی الله وقتی می خواهد به سمت خدا حرکت کند نیاز به فتوحاتی دارد، پشت هر دری باید بایستد و در بزند، اول باید از عالم حجب ظلمانی بیرون برود و بعد برای او فتحی شود، وقتی وارد عالم نور شد آن جا باید در هر مقام فتوحاتی برای انسان باشد. وجود مقدس نبی اکرم می خواهند عالم را از حجب ظلمانی عبور بدهند که این حجب ظلمانی دشمنان حضرت و ولایت اولیاء طاغوت هستند. «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»(بقره/257) بناست که وجود مقدس نبی اکرم عالم انسانی و به تبع آن عوالم دیگر را از ظلمات به سمت نور ببرند، در عالم نور هم سیر بدهند که سیر آن در آیه نور توضیح داده شده است، و بعد در بیت النور خودشان ببرند، بعد از بیت النور به سرچشمه و آن مثل نور سیر داده و برسانند. پیغمبر برای آنکه عوالم را سیر بدهد باید اقداماتی بکنند، خدای متعال هم متناسب با این اقدامات و تقاضا و عبادت و ذکر و تسبیح حضرت، نصرت هایی را می فرستد و عالم را تطهیر می کند و سیر می دهد.

سوال: ما باید این سوره و این فتح را با وجود مقدس نبی اکرم با آن عظمت را در مقیاس خودش ببینیم؟

جواب: بله. اینکه تا به حال چه فتحی شده و این مقدمه چه فتوحاتی است، ظاهرش در دوران حیات نبی اکرم است، ایشان اقداماتی دارند که آن هم اقدامات خیلی دقیقی است. محققین در تاریخ در تحلیل تاریخ زندگی نبی اکرم خیلی بحث های لطیف و دقیقی گفته اند و انصافاً هم دقت های خوبی شده است ولی باید این ها را کمی همراه با باطن و ملکوت حضرت ببینیم. در فتوحاتی که برای حضرت می شود، یک مرحله  ای فتح می شود و حجاب ها کنار می رود، مرحله دیگر می شود و در این مرحله  از نصرت و فتح، نصرت خدای متعال که در این کار بزرگ حضرت را یاری می کند نصرت فوق العاده ای است. قرآن می فرماید: «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ»(انفال/62) خدای متعال تو را با نصر خودش و با مومنین تایید کرده، در این آیه نصر به امیرالمومنین تفسیر شده است، خدای متعال وقتی می خواهد پیغمبر را تایید بکند با چنین نیرویی تأیید می کند. در این آیات «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ * الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ»(انشراح/1-3) چنانچه در روایات آمده این شرح صدر با امیرالمومنین است.

نصری که می آید و فتوحاتی که می شود متناسب با نبی اکرم است. در این مرحله با این فتحی که برای حضرت شده و حجابی که کنار رفته بابی برای مردم باز شده است «وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» مردم می توانند در دین الهی که حضرت رسول آورده اند فوج فوج وارد شوند. این آیه را می شود یک معنای ظاهری کرد، بعضی فرموده اند که تا قبل از پیروزی، ورود مردم به دین فوج فوج نبوده و آدم هایی می آمدند که سختی های راه را می دانستند، آرام آرام دین در آن ها رسوخ می کرده و آماده می شدند مثل ابوذر ها، سلمان  ها. این ها ساخته می شدند و بعد حضرت به آنها ماموریت می دادند، این ها را نفوذ می دادند و دین بسط داده می شد. ولی بعد از پیروزی، مردم فوج فوج می آیند، خیلی ها هستند که درست نفهمیدند این پیغمبر چه کار می خواهند بکنند، عمق دعوت را نفهمیدند، آماده نشدند و به نقطه  ایمان نرسیدند، ولی وقتی فتح آمد به دنبالش فوج فوج جمعیت ها می آیند. طبیعی است این افواج که به سمت دین اسلام می آیند، مشکلات زیادی هم ایجاد می کنند، یعنی وقتی بیایند هنوز حقیقت دین را نفهمیده اند و هنوز انتظارات و توقعات خودشان را دارند و همراه با جمعیت  ها، اولیاء طاغوتی که می خواهند از این جمعیت ها استفاده بکنند، نفوذ می کنند.

سوال:یعنی در واقع ناخالصی در آنها وجود دارد؟

جواب: ناخالصی ها موضوع استفاده  شیطان و نفس و دشمن قرار می گیرد بعد سامان دهی می شود و تبدیل به مشکلات می شود. هم خودشان هنوز نرسیده اند و هم بسترهایی برای نفوذ و تصرف هستند.

سوال: یعنی همه آنهایی که وارد می شدند مثل سلمان و ابوذر نمی شدند؟

جواب: بله. به خصوص وقتی «وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» باشد. بعضی مفسرین هم توضیح داده اند که این فوج فوج آمدن غیر از «یَدخُلُونَ کَثِیرًا» است، فوج فوج و دسته دسته است. شاید نکته در این باشد که این فوج ها اعتقادات، مناسک و آداب خودشان را دارند، یعنی دین در آن ها هنوز نفوذ نکرده ولی وارد اسلام می شوند. این مرحله از فتح که واقع می شود همراه با یک دشواری  هایی است و این دشواری  های راه از این به بعد یک اقدامات جدیدی می خواهد، لذا «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» بازهم باید با اقدام حضرت دشواری  های راه برداشته شود.

این را با تعبیر دیگری می گوییم، دینی که حضرت آوردند مقاماتی دارد و حضرت می خواهند همه مردم را سیر بدهند و یک امت تاریخی را به مقام رضا و رضوان، اخلاص و به مقام حمد و تسبیح مطلق برسانند. این امر دفعتاً واقع نمی شود بلکه همراه با فتنه ها و امتحانات سنگین، در یک سیر تاریخی واقع می شود و این راه حتما مشکلاتی دارد. یک وعده  هایی خدا به پیغمبر داده که این وعده ها قطعی است «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»(توبه/33) حتما غلبه و پیروزی و ظهور دین حضرت  و آشکار شدن توحید قطعی است؛ اما این دین با لطایفی که دارد مثل سلمانی پیدا می شود که آن لطایف را می فهمد، بنا است که عمومی شود و امت به آن نقطه برسند؛ در نتیجه حتماً با امتحانات سنگین همراه است. در سوره  مبارکه  عنکبوت که شب قدر هم خوانده می شود لطیفه ای است «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّـهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ»(عنکبوت/2-3)؛ یعنی مردم خیال می کنند اگر ادعای ایمان کنند رها می شوند و در فتنه و امتحان قرار نمی گیرند؟ این فتنه ها قطعی است تا صادقین یعنی آن هایی که در ادعای توحید و بندگی و پذیرش دین صادق اند و آن هایی که کاذب اند آشکار شوند. حضرت در روایت فرمودند: من در معراج خیلی التماس کردم که مسائلی که برای حضرت علی پیش آمده پیش نیاید، ولی خدای متعال فرمودند: نه نمی شود، این وعده قطعی است و این ها هم باید بشود. هر پیغمبری آمد به همان اندازه  ای که برای حضرت فتح شود، مردم سر سفره آن پیامبر می نشینند و به بهره مندی می رسند و یک برکاتی برای حضرت و برکاتی هم برای امت دارد.

در سوره  فتح، هم برای حضرت و هم برای امت آثاری است، آن آثاری که برای امت است فتح برای نبی اکرم است، ولی به دنبال فتح برای نبی اکرم یک آثاری برای مردم محقق می شود، این طور نیست که فتح برای حضرت باشد و نتایج به مردم نرسد. در آیه  چهارم سوره فتح آمده «هوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّـهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّـهُ عَلِيمًا حَكِيمًا»(فتح/4) وقتی برای پیغمبر فتحی می شود از عالم بالا یک حقیقتی، آرامشی، سکینه  ای، بر قلب مومنین نازل می شود و بر ایمانشان افزوده می شود. این لشکر آسمان و زمین که در اختیار خدا است مومنین را تایید می کند و این فتح، درهای بهشت را به سوی مومنین باز می کند. ورود به بهشت و جنت با فتح برای پیغمبر اتفاق می افتد. اصل همه  فتوحاتی که برای مومنین می شود فتح برای نبی اکرم است؛ حتی وقتی برای یک مومن می خواهد فتوحاتی شود، در این دنیا مومنین به مرحله  ازدیاد ایمان برسند، سکینه بر دلشان نازل شود، با جنود الهی تایید شوند و لشکر الهی این ها را تایید بکند، قلبشان آرام شود و در سختی ها ایمانشان افزوده شود، سختی ها از ایمان آن ها کم نکند و متزلزل نشوند.

«لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَلِكَ عِندَ اللَّـهِ فَوْزًا عَظِيمًا * وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ»(فتح/6-5) باید از همین دنیا درهای بهشت به روی آن ها باز شود و در آخرت هم ملاقاتی با بهشت داشته باشند و بدی هایشان پاک شود با گرفتار شدن آنها و همه  این مراحل فتوحات به دست لشکر خدا واقع می شود اما همه اینها در واقع آثار فتح برای نبی اکرم است. خدای متعال برای ایشان یک فتحی می کند، بعد جنود آسمان و زمین که در لشکر خدا هستند از دنیا تا عالم آخرت جبهه  حضرت را نصرت می کنند و موجب شکست جبهه دشمن حضرت می شود، یعنی این که جهنمی  ها در جهنم گرفتار می شوند و آن شکست نهایی جبهه دشمن، فتح برای حضرت است.

 وعده  ای که خدا بر پیغمبر داده فقط پیروزی در دنیا نیست بلکه پیروزی در برزخ، در قیامت والی الابد است و این آثار فتح برای حضرت است. در سوره نصر که بازگو کننده فتحی است برای پیغمبر گرامی اسلام شده، خدای متعال به حضرت می فرماید «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ، وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» این می تواند فتح مکه باشد؛ یعنی مرحله  ای از پیروزی حضرت واقع شد و مردم وارد اسلام شدند اما این اسلام تا ایمان و مقامات بعدی و مقام رضوان خیلی فاصله دارد و این که این مسیر را همه امت طی بکنند همراه با امتحانات سختی است و یک مسیر پر فراز و نشیبی است، از آن طرف هم  جبهه  باطل، نفاق، کفر و وادی ظلمات است که خیلی پیچیده است؛ لذا به پیغمبر دستور می دهد «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» یعنی باز با تسبیح و حمد و استغفار شما این امت تطهیر می شود و به مقام رضوان و مقام حمد می رسد. حضرت با تسبیحش ما را سیر می دهد چنانچه در روایات هم آمده «بنا عُرِفَ اللهُ و بنا عُبِدَ اللهُ و نحن السبیلُ إلى الله»(3) تسبیح به حمد این طور نیست که فقط ذکر زبانی باشد کما این که استغفار هم این طور نیست.

تسبیح، به خصوص تسبیح به حمد صرفاً لفظ نیست کما این که تحلیل پیغمبر هم همین طور است. وقتی پیغمبر توحید را محقق می کنند فقط با ذکر نیست، پیغمبر کلمه و شجره  توحید است و همه وجود ایشان عبادت و توحید است و هر کجا که وجود ایشان بسط پیدا می کند و شعاع نور ایشان و بیت النور ایشان است، بیت توحید است. توحیدی که ایشان آوردند صرفاً ذکر نیست، همه  دعوت حضرت توحید است، حضرت ما را به هیچ چیز جز توحید دعوت نکردند و از چیزی جز شرک باز نداشتند. این توحید در مرحله  تحقق، کلمه  طیبه می شود که سراسر توحید است و بیت النور و شجره  طیبه  نبی اکرم است و همه  شئون توحید قائل به خود نبی اکرم است. تسبیح هم همین طور است، تسبیح نبی اکرم صرفا یک سبحان الله گفتن نیست، البته از تنزیه شروع می شود، باید وسعت تسبیح نبی اکرم را باید بحث بکنیم.

سوال: تسبیح و تسبیح به حمد با هم فرق می کنند؟

جواب: بله. تسبیح به حمد یعنی به وسیله  حمد تسبیح می شود که جنس خاصی از تسبیح است. یک نکته در تسبیح این است که تسبیح را همه  مخلوقات دارند «سَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ»(نور/41) این تسبیح، شناوری و حرکتی نیست، مخلوقات واقعاً در ظرف خودشان خدا را تسبیح می کنند، همه آنها دارای حیات و شعور هستند و خدای متعال را به اندازه  خودشان تسبیح و تنزیه می کنند «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»(اسراء/44) بعضی  از لغویون این تسبیح ها را به معنای سبحه یعنی شناوری حرکتی معنا کرده اند که همه عالم در حرکت است، این درست نیست؛ بلکه «لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» یعنی این که همه  مخلوقات عالم به صلاۀ و تسبیح خودشان مشغول هستند، این که ما تسبیح آنها رانمی فهمیم یعنی تسبیح خاصی است والا حرکتی و شناور نیست. این تسبیح در یک مقام معنایش این است که انسان هیچ عیبی در کار خدا نبیند و عالم را باطل و لغو نداند.

ممکن است آن هایی که به مقام تسبیح نرسیدند به هر طرف که نگاه می کنند، وسعت ستاره ها را که می بینند، می گویند برای چه آفریده شدند؟ به جنگل می روند و درختان را می بینند، می گویند این همه موجودات برای چه آفریده شده اند؟ حتی برای موجودات ذره بینی هزار سوال وجود دارد، اگر نگوییم که العیاذ بالله این ها پوچ هستند و بگوییم یک خدای حکیمی است، پس برای چه آفریده شده اند؟ در ذهن آدم پر از این سوالات است. حرف اولوالباب در آیات سوره آل عمران که در سحر خوانده می شود این است «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(آل عمران/191) در آسمان ها و زمین تفکر می کنند، و می گویند که این دستگاه عظیم خلقت باطل نیست، انسان باید همه  نظام خلقت را با هدف بداند.

انسان موحد به این جا می رسد که به هر کجای عالم که نگاه می کند حکمت و قدرت وعزت الهی و اسماء حسنای الهی را می بیند و خدا را تسبیح می کند، تا بیایید در عرصه اجتماعی و تاریخی و هرکدام از ظلم ها و سختی ها، بیماری ها و رنج ها، جهل ها و بدی ها را که آدم می بیند ابتدائاً نعوذ بالله پای خدا می نویسد؛ اما مسبح کسی است که هیچ کدام از این عیب ها را پای خدا نمی نویسد. شرورها و بدی ها هستند نه این که عدمی باشند، شرور و بدی هستند و در عالم جعل شدند، اما شرور و بدی ها از آن جایی شروع می شوند که اراده ای از مدار بندگی خدا خارج شود، که این مبدا شر می شود و فساد و شر پیدا می شود «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ»(روم/41)

شرور خروج از توحید اند. این که ما خدا را تنزیه بکنیم و هیچ عیبی نگیریم، این تنزیه یک موقعی فقط در مقام ذکر است و یک موقعی هم در مقام عمل خدا را تنزیه می کنیم، تنزیه این است که این شرور را از بین ببریم پس یک اقداماتی باید بکنیم که در عمل تنزیه واقع شود، این شروری که دامن جامعه  انسانی را گرفته، این بی عدالتی  ها، ظلم  ها، کژی ها و خیلی امور دیگر باید از بین برود. پس یک قدم تسبیح این است که انسان شری را به خدا نسبت ندهد و هرچه را که در دستگاه خدای متعال می بیند، خیر ببیند. تسبیح به حمد معنایش این است که با حمد خدا، خدا را تسبیح کند. آیات متعددی در قرآن داریم که به وجود مقدس نبی اکرم دستور می دهد که خدا را با حمد تسبیح کن. چند آیه را تبرکاً در خصوص این موضوع می خوانم:

آیه اول «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ»(غافر/55) به پیغمبر می فرماید وعده ای که برای پیروزی و تحقق توحید به شما دادیم حق است ولی باید استقامت بکنی، بعد در مقابل ذنب استغفار کن (در مورد ذنب قبلا بحث کردیم).

آیه دوم «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا» مفسرین نسبت این ذنوب به نبی اکرم را چند جا گفته اند، در بعضی روایات فرمودند که این ذنوب شیعیان ایشان است که حضرت قبول کردند، مثل دِینی که ما ضمانت می کنیم.

آیه سوم «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ»(غافر/55) تسبیح به حمد کن. وعده  خدا قطعی است و برای تحقق نیاز به استغفار و تسبیح به حمد است و باید صبر کنی تا آن مرحله محقق شود این تسبیح به حمد هم در اینجا دارد «بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ».

در آیات آخر سوره  مبارکه  طه تعبیر لطیفی است «فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى»(طه/130) در مقابل گفتگوهای دشمن صبر و استقامت کن و قبل از طلوع و غروب خورشید تسبیح به حمد کن و اطراف شب و روز تسبیح بگو که مقام رضا حاصل شود. تسبیح به حمد برای این جا است.

آیه چهارم «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى»(طه/131) البته این آیه به یک معنا خطاب به ماست، که صبر کن و نگاهت را ندوز به متاعی که ما به کفار دادیم، این همسران خوب و امکانات مادی شکوفه  های دنیا هستند، به این شکوفه  های دنیایی که در اختیار آن ها قرار دادیم چشم ندوز چون ما می خواهیم آن ها را امتحان کنیم، این ها فتنه  آن  کفار است، رزق پروردگارت بهتر و ماندگارتر است. کسی که به تسبیح به حمد می رسد خاصیتش این است که نگاهش از این شکوفه  های دنیا برداشته می شود، فتنه  ها را پشت شکوفه  ها می بیند و رزق  های واسع خدا را می بیند و از این وضعیت عبور می کند، آدمی که در مقام تسبیح نیست سوال می کند و می گوید ما این همه عبادت کردیم چرا وضع مومنین این است و وضع کفار این چنین است؟ در حالی که این ها معبر ما و آن ها است و ما و آن ها را عبور می دهند. علی  ای حال این تسبیح  خطاب به پیامبر یک عرض وسیعی دارد که باید از تسبیح خودمان شروع کنیم تا به تسبیح حضرت برسیم.

سوال: پس در واقع فتح مکه ظاهرش است و باطنش سیری است که نبی مکرم اسلام می خواهند ما را به مقاماتی برسانند؟

جواب: فتوحاتی به نبی مکرم اسلام علی الدوام واقع می شود و این فتوحات است که درهای توحید را آرام آرام به سوی مردم باز می کند و هر مقامی که پیدا می شود، برای سیر در مقام بعدی باز مشکلاتش روی دوش حضرت است. در قیامت هم همین طور است و این حضرت هستند که ما را از سختی های قیامت عبور می دهند.

سوال: قرار امروز تلاوت آیات سوره مبارکه شمس و لیل است و بعد در ادامه بحث در خدمت استاد هستیم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم، من بحث امروز را یک مرور می کنم که اقدامات وجود مقدس نبی اکرم در هدایت تاریخی عالم، به یک نصرت و فتحی رسیده که این نصرت و فتح به دنبالش ورود افواج است، ولی ورود این افواج آغاز یک سِری مشکلات است و این نصرت باز برای عبور دادن از آن مشکلات و رساندن به مراحل بعدی است، تا جایی که آن فتح الفتوح برای وجود مقدس نبی اکرم در قیامت بشود و صف ها جدا شوند و بهشتی ها وارد مقامات توحید شوند و آن هایی که صفشان را از نبی اکرم جدا کردند در درکات جهنم محبوس شوند و این پایان یک قسمت از فتح است. لوای حمد در دست نبی اکرم است. در این مسیر فتحی که برای نبی اکرم در عالم می شود با تسبیح و حمد و استغفار خود حضرت است، لذا در وعده  های الهی که مکرر آیه هایش را خواندیم خدا می فرماید که وعده قطعی است و باید صبر کنید و تسبیح به حمد کنید. چند نکته را اینجا باید توجه کرد، یکی اینکه این تسبیح فقط تسبیح زبانی نیست و اگر ذکر هم معنایش کنید این فقط سبحان الله نیست. این روایت در خصال مرحوم صدوق است که ذیل آیه 130 سوره طه از امام صادق علیه السلام نقل کرده که حضرت فرمودند: بر هر مسلمی فرض است که این ذکر را ده مرتبه قبل از طلوع و غروب آفتاب بگوید، که این همان تسبیح به حمد است «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ»(4) سبحان الله در آن نیست ولی تسبیح است، این تسبیح به حمد است؛ البته فقها فتوایی به وجوب ندادند ولی بعضی ها خیلی به شدت گفته اند که بوی وجوب فهمیده می شود، لذا ترک نشود. در روایت داریم بعد از نماز صبح، تعقیبی که لازم است تسبیح حضرت زهرا و همین تسبیحات ده گانه است.

پس تسبیح عرض وسیعی است و فقط الحمدلله گفتن نیست که خدا را فقط از طریق حمد و مشاهده  جمالش تسبیح بکنیم، لا اله الا الله هم تسبیح است، او را از هر شریکی منزه و از عجز و شریک تنزیه می کند و حیات و موت دست اوست. این  ذکر همه اش تسبیح به حمد است. پس تسبیح به حمد یک عرض عریضی در مقام ذکر دارد و این باید تحققی پیدا کند، این طور نیست که فقط در مرحله  زبان است و تحققش با اقدامات نبی اکرم موجب می شود که آرام آرام همه  عالم به مقام تسبیح و حمد می رسند، حضرت این تسبیح و حمد را جاری می کنند و موانع اش را که شرک و غفلت است رفع می کنند، حضرت که می خواهند این عالم را تطهیر کنند این موانع به اولیاء طاغوت و ولایت تاریخی آن ها بر می گردد. در روایات آمده است که «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ»(5) بنابراین حضرت عالم را از شرک و کفر مجسم تنزیه می کنند.

سوال: در مورد استغفار حضرت هم همان نکته سابق را لحاظ می کنید؟

جواب: این استغفاری است که باید همه  امت با استغفار نبی اکرم تطهیر شوند، مگر در قرآن نیست که اگر گناه کردند به محضر نبی اکرم بیایند «لوجد الله توابا رحیما»(نساء/64) بنابراین استغفار نبی اکرم است که تاریخ را تطهیر می کند.

پی نوشت ها:

(1) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 127

(2) الأنوار في مولد النبي صلى الله عليه و آله، ص: 5

(3) كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 299

(4) الخصال، ج 2، ص: 452

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 242