نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

اشاراتی بر آیات فضل و نعمت بر محور ولایت / ولایت و ارتباط آن با بالاترین نعمت بودن برای بندگان بر محور تقرب

متن زیر جلسه بیست و نهم گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 21 دی ماه سال 92 برگزار شده است. در این جلسه بحث ایشان در ادامه بحث جلسه گذشته به مقامات رسول الله(ص) اشاره کرده و اینکه ایشان فضل و نعمت واقعی خدا بر بندگان است را توضیح می دهند و چند آیاتی که بر این معنا اشاره دارد را بحث کرده و بعد به این می پردازند که این نعمت بودن ایشان برای ما چیست و چه تحلیلی دارد. که برای بندگی و تقرب و اینکه هم زندگی انسان تبدیل به بندگی و قرب شود صراط مستقیم و بیوت نوری وجود دارد که بندگی با آنها محق می شود و این نیست مگر راه رسول و خانه های آنها.

سوال: قرار بود که این هفته هم ادامه مباحث جلسه گذشته در مورد ویژگی های رسول خاد صحبت شود. گذشت که رسول خدا فضل و نعمت خدا بر ماست. اگر می شود این معنا را بیشتر توضیح بفرمایید.

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و اله الطاهرین. اللّهمّ ، كن لوليّك الحجة بن الحسن صلواتک علی و علی آبائه، في هذه السّاعة و في كلّ ساعة، وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فيها طويلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. یکی از اسامی که پیامبر در قرآن با آن یاد شده اند فضل الهی است که خداوند بر همه بندگان جاری کرده است. فضل یعنی نعمتی که ما استحقاق آنرا نداشتیم ولی خدا به ما عطا کرده است. در مواقف مختلفی از ایشان با عنوان فضل خدا خصوصا برای مومنین یاد شده است. یکی از موارد این بود که خدا می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»(یونس/57) که گذشت این 4 مرتبه از هدایت قرآن است. بعد می فرماید «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِه فَبِذَالِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيرٌْ مِّمَّا يجَْمَعُون» این قرآن با این همه نعمت از فضل و رحمت الهی است که بر شما جاری شده است. و تمام نشاط شما باید به این نعمتی باشد که خداوند با فضل الهی بر شما جاری کرده است. بر این کتاب الهی متمسک بشوید. و این کتاب الهی برای شما از هر چیزی که جمع می کنید بهتر و خیر است. در روایات فضل و رحمت را به وجود نبی اکرم و امیرالمومنین تفسیر کرده است. یعنی اگر حقایق قرآن بر شما نازل می شود بواسطه وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت است که آنها معلمین حقیقی قرآن هستند. لذا حضرت آن جریان فضل است که واسطه نزول کتاب قرآن بر ماست. و نعمتی بالاتر از این هم نیست.

آیه بعدی در سوره احزاب بود که خداوند به بعضی از مقامات نبی اکرم(ص) اشاره کرده که « يَأَيهَُّا النَّبىِ‏ُّ إِنَّا أَرْسَلْنَكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * وَ دَاعِيًا إِلىَ اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا»(احزاب/45) که در این آیه به هفت خصوصیت حضرت اشاره شده است. مقام نبوت حضرت که درهای غیب با او باز می شود، اخبار عالم غیب با این نبوت به ما می رسد، و رسالت حضرت که ماموریتی از طرف خداوند است برای اینکه ما را با خبر کنند از غیبی که از آن بی خبر هستیم، ایشان مقام شهادت دارند یعنی شاهد بر تمام امت ها و حتی انبیاء هستند و ظاهر و باطن همه را می بینند و این شهادت مقدمه شفاعت و دستگیری در دنیا و آخرت است. این وجود مقدس علاوه بر اینکه شاهد بر آنها هستند، شاهد بر همه هستی هستند. لذا عوالم قبل و بعد را می بینند، بشارت می دهند و انذار می کنند زیرا شاهد هستند، هم ما و هم آینده و گذشته ما را می بینند و بشارت می دهند. همه بشارت ها نسبت به توحید است و همه انذارهای حضرت نسبت به شرک است. حضرت معلم توحید است.

و نیز خداوند ایشان را دعوت کننده به سوی حضرت حق قرار داده است. این دعوت صرف لفظ نیست، بلکه وجود مقدس شان جذب حضرت حق شده اند و همه وجودشان دعوت و فراخوان است و بعد هم حضرت با زحمت و بلایی که تحمل کرده اند ما را به سوی خدا فرا می خوانند؛ که همان شفاعت ایشان است. یک نمونه آن حادثه عاشوراست. پیامبر برای اینکه ما را به سوی خدا دعوت کند این حادثه را تحمل کردند که ما در میدان محبت خدا قرار بگیریم. و نیز حضرت داعی هستند که به اذن خدا دعوت می کنند. یعنی دعوت ایشان دعوت خداوند متعال است. اگر ما به سمت خدا حرکت می کنیم، خود خدا ما را دعوت و هدایت کرده است و همه هدایت ها، هدایت خود اوست.

سوال: یعنی مانند همین که می گوییم شفاعت به اذن است، هدایت هم به اذن است؟

پاسخ: بله هم هدایت به اذن است بلکه هدایت خود خداست. یعنی اصل دعوت از خداست. در دعای ابوحمزه داریم: «بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ‏ دَلَلْتَنِي‏ عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْك‏»(1) من تو را با خودت شناختم، تو مرا به سوی خودت دعوت کردی و اگر من سحر ماه مبارک تو را صدا می زنم تو مرا دعوت کردی به خودت. اگر همه ملائکه ما را صدا می زنند، این دعوت خداست و هیچ کس مستقلاً ما را به سوی خدا دعوت نمی کند. خود اوست که تمام عالم را به سوی خودش دعوت می کند. منتهی وجود مقدس نبی اکرم(ص) یک مقامی است که همه کارهایش آهنگ خدایی دارد که «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمی»(انفال/17) و دعوتی هم که می کند دعوت خداست لذا داعی الله است. در واقع مسیر بندگی و مسیر توحید، مسیر نور است و خداوند برای هدایت چراغی را روشن کرده که با این چراغ هدایت، راه خدا را ببینیم. لذا این همان هدایت خداست که در وجود ایشان تجلی کرده و سراج این راه شده اند که «و سراجا منیرا». و این خصوصیت ایشان در جاهای دیگر قرآن مفصل توضیح داده شده است که فعلا به همین بسنده می کنیم.

خدای متعال وقتی این فضائل را برای وجود مقدس بیان می کند که شما شاهد بر همه عالم هستید و آمده اید مردم را با مخاطراتی که آنها را تهدید می کند آشنا کنید، نعمت هایی که در انتظارشان است به آن ها بفهمانید که در غفلت به سر نبرند و بعد آنها را با همه وجودتان به سوی خدا فرا می خوانید، فدا کاری می کنید که مردم به خدا برسند، تحمل بلا می کنید، شما چراغی هستید در پیش روی مردم که راهشان را تا خدا به آنها نشان می دهید. بعد می فرماید: «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لهَُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيرًا» به مومنین بشارت بده که از جانب خدای متعال فضل کبیری شامل حال آنها شده است. این فضل کبیر شاید همین وجود مقدس است که خدای متعال با فضل خودشان این نعمت را بر ما ارزانی داشته اند. البته این روشن است که خدای متعال این نعمت مقدس را برای ما خلق نکرده است، و ما برای او خلق شده ایم که «لولاک لما خلقت الافلاک»(2).

بعضی ها برعکس مسئله را تصویر کرده اند که خداوند انبیاء را برای ما آفرید. خیر اینگونه نیست بلکه ماموریتی که به آنها داد برای هدایت ما بود. این وجود های مقدس بعد از این که تمام مراحل را رد کردند و رسیدند و بین آنها و خدای متعال حجاب و پرده ای نبود، دوباره به اذن و فرمان الهی بازگشتند که بیایند ما جامانده های قافله را به خدای متعال برسانند.

سوال: پس این تفضل و نعمت برای ما بوده است؟

پاسخ: بله. آنچه که نعمت است این است که این وجود مقدس را به سراغ ما فرستاده و این چراغ مقدس را نازل کرده تا خانه ها و قلوب ما را روشن کند وگرنه اصل این وجود مقدس را، خداوند برای خودش آفریده و همه مخلوقات را برای او آفریده است لذا در روایتی از امیرالمومنین(ع) نقل شده است که خداوند به نبی اکرم فرمود: «انت المراد و انت المرید» و اگر من همه عالم را آفریدم هدف آفرینش تو بودی و همه عالم را به تو سپردم تا اراده من به اذن خودم از طریق مشیت تو در عالم جاری بشود. پس اصل این وجود مقدس برای ما نیست ولی همین قدر که خداوند حاضر شد که او را بفرستد تا بعد از طی کردن عوالم، دوباره رو به ما بیاید و ما را ببرد، این بزرگترین نعمتی است که خداوند متعال به ما ارزانی داشته است.

سوال: اینکه ایشان نعمت می شوند را بیشتر توضیح بفرمایید.

پاسخ: قدری این را گفتیم و بیشتر هم توضیح می دهیم لکن در جریان آیات بیشتر دنبال می کنیم. ما آیات متعددی در قرآن داریم که از نعمت های الهی صحبت کرده است و مسائل و احکامی را برای نعمت بیان می کند لکن نکته این است که تقریباً ذیل تمام این آیات، روایاتی آمده که این نعمت به نبی اکرم و اهل بیت تفسیر شده است. مانند سوره مبارکه تکاثر که داریم که شما به تکاثر در دنیا مشغول بودید ولی ما در روز قیامت از نعمتی که به شما دادیم سوال می کنیم. که چرا بجای شکر این نعمت در پی افزایش و جمع کردن دنیا بودید. در روایات داریم که نعیم ما هستیم. یعنی نعیم ولایت نبی اکرم و اهل بیت است.

امام رضا (ع) فرمودند: خداوند در دنیا نعیم حقیقی قرار نداده است. وقتی یکی از علمای حاضر در مجلس از حضرت سوال کرد که این جمله با آیه قرآن نمی سازد و مقصود آیه آب گوارا است. حضرت فرمود: شما این تعبیر را می کنید. عده ای آن را به خواب شیرین و غذاها و ... معنا کرده اند لکن پدرم امام صادق(ع) در جواب این حرف ناراحت شدند که چرا چیزی را که خودتان هم انجام نمی دهید به خدا نسبت می دهید؟! که خدا ما را با این نیازمندی ها خلق کرده بعد هم بابت هر آب و نانی ما را مواخذه کند. نعیمی که خداوند از آن سوال می کند ولایت ماست. و نسبت به تخلف آن از هیچ کس نمی گذرد. خدا حتی از ترک اولی انبیاء هم که در این زمینه بوده است نگذشته است. انبیاء معصوم هستند ولی ترک اولی دارند که فهم آن بسیار سخت است. مثل جریان حضرت یونس که در شکم ماهی گرفتار شد. در روایات داریم که این ترک اولی ها نسبت به مسئله ولایت بوده است. خدا دنیا را به همه می دهد ولی نعمت ولایت و معرفت ما را به آنهایی که دوست شان دارد می دهد. و البته ترک اولی در امر ولایت را هم بی مجازات نمی گذارد.

باز در قرآن داریم که «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة»(لقمان/20) خداوند نعمت های ظاهری و باطنی خودش را بر شما ارزانی داشت. در تفسیر این آیه روایاتی داریم. مثلا بیان شده است که « أَمَّا النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ فَهُوَ النَّبِيُّ ص وَ مَا جَاءَ بِهِ‏ مِنْ‏ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَوْحِيدِهِ- وَ أَمَّا النِّعْمَةُ الْبَاطِنَةُ فَوَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ عَقْدُ مَوَدَّتِنَا»(3) نعمت ظاهری که خداوند به شما داده و همه می بینند وجود مقدس نبی اکرم(ص) است. و آنچه که حضرت با خودش آورده که معرفت خدا و توحید است. و این معرفت را در این درجه کسی نیاورده است. هیچ پیامبری توحید را درنیافته مگر از ناحیه نبی اکرم. هیچ ملک مقربی به معرفت الله نرسیده مگر از ناحیه پیامبر. خداوند حقیقت توحید را به ایشان داده و بقیه میهمان ایشان هستند. اما نعمت باطنی که خداوند به شما ارزانی داشته، پیوند خوردن با مودت و ولایت ماست.

ممکن است که این طور به ذهن آید که نعمت ولایت از نعمت نبی اکرم مهمتر است. خیر. ولایت اهل بیت همان ولایت الله است. ما برای اهل بیت چیزی جدا از نبی اکرم قائل نیستیم. همانطور که برای وجود رسول الله جدا از حضرت حق، هیچ شأنی قائل نیستیم. حضرت به طفلی عرض کردند که مرا بیشتر دوست داری یا پدرت را؟ طفل گفت: شما را. حضرت فرمود: من را بیشتر دوست داری یا خدا را؟ طفل گفت: من شما را برای خدا دوست دارم. ما بیوت ائمه را بیوت نبی اکرم می دانیم. در ابتدای زیارت امام رضا(ع) می گوییم: «اللَّهُمَّ إِنِّي‏ وَقَفْتُ‏ عَلَى‏ بَابٍ‏ مِنْ‏ أَبْوَابِ‏ بُيُوتِ‏ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِه‏»(4) من در یکی از خانه های پیامبر تو ایستاده ام و به من اجازه بدهید که داخل بیت النبوة بشوم. هر خبری که داخل خانه اهل بیت است همان خبر نبی اکرم است که علمش به آنها رسیده است. پس وقتی گفته می شود نعمت باطنی منظور این است که باطن این نعمت، که نعمت نبی اکرم و نعمت توحید، ظاهر و باطنی دارد. باطن همین نعمت، ولایت ماست. باطن چیزی که نبی اکرم آورده، ولایت خودش است. لذا ما با ولایت نبی اکرم است که به خدای  متعال می رسیم. ظاهر نعمت همین است که می بینید؛ باطن آن ولایت اهل بیت و نبی اکرم است که ولایت الله است.

سوال: این شعاعی از ولایت رسول خداست؟

پاسخ: در روایت داریم که «وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّه‏»(5) یعنی ولایت الله از طریق معصومین جاری می شود. ولایت خدا بر خود نبی اکرم و اهل بیت چیزی است که از افق فهم ما خارج است. فهم مقامات آنها امر دشواری است که هیچ پیامبر یا ملکی نمی تواند این را درک کند و این سِّری است که بین خودشان و خداست. لذا پیامبر فرمود: یا علی، مرا جز خدا و تو نشناخت و تو را جز خدا و من نشناخت و خدا را جز من و تو کسی نشناخت. پس آن مقام را کسی نیافته است. ولی وقتی ولایت خدای متعال می خواهد بر ما جاری بشود از طریق نبی اکرم جاری می شود. پس هم نعمت ظاهری نبی اکرم است هم نعمت باطنی.

در همین راستا در تفسیر علی بن ابراهیم از جابر داریم: فردی نزد امام باقر(ع) آمد و از این آیه که در مورد نعمت ظاهری و باطنی بود سوال کرد. امام فرمود: نعمت ظاهری وجود مقدس رسول الله(ص) است و این معارف و توحیدی که با خودشان آوردند نعمت ظاهری است. و نعمت باطنی هم ولایت ما و عقد مودت ماست. بعد ادامه دادند که «فاعتقدها ...» یعنی بعضی ها هم به نعمت ظاهری گره خورده اند و هم به نعمت باطنی. یعنی ظاهراً و باطناً نبی اکرم را قبول کرده اند. اما بعضی ها ظاهر نبوت نبی اکرم را گرفتند ولی باطن ولایت حضرت را رها کردند. یعنی پوسته را قبول کردند. بعد خدا این آیه را نازل کرد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»(مائده/41) یعنی ای پیامبر ما، این جمعیتی که به زبان ایمان می آورند ولی به قلب ایمان نمی آورند، تو را محزون نکنند. هرگاه کفری را می بینند به سرعت خودشان را به آن می رسانند تو را محزون نکنند. وقتی این آیه نازل شد رسول اکرم(ص) خوشحال شد. چون خدا ایمان ظاهری را به تنهایی قبول نکرده و بلکه ایمان باطنی را که باز همان ولایت نبی اکرم است را قبول می کند. ولایت خود نبی اکرم در اهل بیت جاری می شود.

لذا در روایات متعدد ذیل آیه «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»(رعد/7)  آمده: ای پیامبر ما، تو همه عالم را انذار می کنی و ما هادیانی قرار می دهیم تا مردم را به سمت ما هدایت کننند. فرمود پیامبر منذر است و هادی ائمه(ع) هستند. و عرض شد این هدایت چیزی جدای هدایت رسول نیست ولی کسانی که انذار می شوند حضرت دست شان را از طریق اوصیائشان می گیرد. دست آنها دست نبی اکرم است. خانه هایشان خانه نبی اکرم است و هر چه دارند از وجود نبی اکرم است. پس در قرآن بسیار بحث نعمت شده که در واقع نعمت ولایت پیامبر و ائمه است. حقیقت نعمت همین است. لذا ابوحنیفه از امام صادق(ع) در مورد این نعمت سوال کردند و امام فرمود: این نعمت ولایت ماست. سوال کرد چرا؟! فرمودند: «النَّعِيمُ نَحْنُ الَّذِينَ أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ‏ الضَّلَالَةِ وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى وَ عَلَّمَهُمْ بِنَا مِنَ الْجَهْل‏»(6) بخاطر اینکه خدا بواسطه ما مردم را از ضلالت نجات می دهد، آنها را بینا می کند و حقیقت عالم را با ما می بینند. خلاصه آن خورشیدی که در عالم تابیده است همین نعمت است.

اما اینکه می گوییم پیامبر نعمت حقیقی است، چه معنایی دارد؟! خداوند به ما امکان و نعمت هایی داده است و نیازهای ظاهری و باطنی در ما قرار داده است. نیازهای ظاهری مثل خوردن و خوابیدن و... و نیازهای باطنی مثل اینکه قلب و روح و همه قوای ما رزقی می خواهند. آیا این نیازهای ظاهری مانع تقرب به خداست؟! اگر این کار مانع تقرب ما بود، کار لغوی بود که خداوند اینها را در ما قرار بدهد. و با هدف خلقت سازگار نبود. اگر خدا فرمود که من شما را آفریدم که به مقام معرفت و عبودیت برسید، اگر اینها رهزن این راه بود؛ این کار با حکمت خدا سازگار نبود. که خدا ما را برای مقام معرفت بیافریند و بعد در ما موانع سنگین قرار بدهد. پس اینها مزاحم و مخالف بندگی نیستند.

اما مسئله این است که این امکانات ظاهری و باطنی که خدا ما داده است، اگر در مسیر صراط مستقیم و معرفت و بندگی قرار بگیرند تبدیل به گام های معرفت می شوند. در روایات از صراط مستقیم به طریق معرفت الله تعبیر شده است. هر کس که وارد این وادی شد، هر قدمی که برمی دارد حجابی از او برداشته می شود، نوری از انوار معرفت به قلبش می رسد. روایات این راه را راه معرفت و ملازمت محبت خدا معرفی می کند. (بعض این روایات در کتاب معانی الاخبار مرحوم صدوق آمده است که از بهترین کتب روایی شیعه این کتاب مرحوم صدوق است) اگر ما وارد این صراط شدیم، خوردن و نشستن و نکاح ما هم قرب می آورد و همه کارهای ما بندگی می شود. اگر در این صراط قرار نگرفتیم و اگر در بیرون این وادی بودیم، همه کارها ما را از خدا دور می کند. نمازی که در صراط مستقیم نباشد گره ای از کار ما باز نمی کند. دو رکعت آن را شیطان در چهار هزار سال خواند ولی گره از کار شیطان باز نشد. اصل این است که ما در صراط مستقیم قرار بگیریم.

به تعبیر دیگر نور نبی اکرم و چراغ هدایت و توحید در خانه های نازل شده است که «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال»(نور/36) یعنی اجازه رفعت در این خانه ها داده شده است. و هر کس به این خانه ها آمد، می تواند رشد کند و به خدا نزدیک بشود. کسی که وارد این خانه ها شد، می تواند اهل ذکر و حضور و معرفت بشود. پس این چراغ و ذکری که خدا نازل کرده (ذکر هم قرآن است و هم وجود پیامبر) به این خانه ها آمده است. اگر کسی خودش را به این خانه ها رساند و توانست وارد این خانه ها بشود قرب و بندگی دارد. و البته ورود به این خانه ها آدابی دارد. و باید با سجده وارد این خانه ها شد که «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدا»(بقره/58). کسانی که با این آداب وارد این خانه ها شدند قرآن می گوید «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تجَِرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَوة»(نور/37) یعنی هیچ خرید و فروش و تجارتی او را از نماز و یاد خدا دور نمی کند. یعنی در بازار و کتابخانه و... همه جا با خداست.

سوال: یعنی اگر وارد این خانه شدیم این رفعت و مقام وجود دارد؟

پاسخ: البته. و اگر وارد این صراط مستقیم و بیت النور نشویم، خانه های دیگر سقف دارند و امکان رفعت و مقام و قرب و... در آنها داده نشده است. و آنگاه همه کارهای ما لهو و لعب خواهد شد و همه کارها برای دنیا خواهد بود که «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْو...»(حدید/20) یعنی حتی مسجد ساختن و میکده ساختن خارج از وادی صراط مستقیم، لهو و لعب است. و اگر کسی در صراط مستقیم بود خانه سازی او هم عبادت می شود. لذا خوردن و خوابیدن ما مزاحم ما نیستند. ولی باید در صراط مستقیم قرار بگیرند تا مقرب بشوند. اما آن راه و صراطی که اگر وارد شدیم لهو و لعب از ما برداشته می شود و به حیات واقعی و طیب می رسیم که «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون»(عنکبوت/64) این راه و صراط مستقیم و دارالآخرة محیط ولایت نبی اکرم و ائمه است. و مقابل آن هم وادی ولایت دشمنان آنهاست. اگر انسان در محیط ولایت نبی اکرم بود همه کارهایش ممدوح است و اگر در محیط ولایت شیطان بود همه کارهایش مذموم است. پس این یک تعبیر برای این نکته بود.

اما به تعبیر دیگر ما فقیر هستیم و همه کارهایی که می کنیم برای رفع فقر ماست و اگر غنی بودیم هیچ کدام از این کارها را نمی کردیم. حتی عبادات ما ناشی از فقر ماست. وقتی ما ارضاء نیاز می کنیم، یک وقت خودمان را می بینیم و می گوییم خودمان بلد هستیم که چطور نیازمان را مرتفع کنیم. این فرد می شود مثل قارون که گفت «قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی»(قصص/78) یعنی هرچه بدست آوردم با علم خودم بدست آوردم. این می شود معجب. یک وقت انسان برای تامین نیازهایش به اسباب و وسایل  تکیه می کند لذا  مشرک می شود. یک وقت فقر خودش را با خدای متعال می بیند و از خدا تقاضا می کند و وقتی فقرش برطرف میشود حمد می گوید. این فقر و سیری قرب می آورد. همه احوالات انسان تقرب می شود. این مقام «بسم الله الرحمن الرحیم» می باشد یعنی با استعانت از خداوند همه کارهایش را انجام می دهد. اگر هم این نباشد، همه کارها شرک می شود. لذا در روایات داریم که اگر مومنین بدون بسم الله اگر قدمی بردارند، غبار شرک بر قلوب شان می نشیند. اگر کسی بتواند در مقام بسم الله باشد همه کارهایش مقرب است و او را به خدا می رساند. این مقام چطور حاصل می شود؟ به جز با وجود نبی اکرم، کسی به این مقام نمی رسد. بلکه اسماء الهی که ما از خدا استعانت می کنیم در وجود نبی اکرم محقق است.

سوال: در محضر صفحه 569 قرآن کریم؛ سوره مبارکه معارج و نوح است که لطفا توضیحی درباره این آیات بفرمایید.

پاسخ: در این آیات داریم که «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْيرُْ مَنُوعًا»(معارج/19) یعنی انسان هلوع آفریده شده است. هلوع یعنی انسان میل به لذت دارد. اگر این میل هدایت نشود کار دست انسان می دهد. لذا آیه می گوید اگر به انسان سختی برسانیم، این انسان جزع و فزع می کند و اگر به او نعمت بدهیم، سد نعمت ها می شود. درحالیکه اگر نعمت را از دست ما بگیرد و با دست دیگر به ما بدهد، رشد می کند. وقتی انسان نعمت را سد کرد و آنرا نگه داشت نعمت از بین می رود که «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(نحل/96) و با از بین رفتن نعمت، خودش هم ضایع می شود. دقت کردید که گاه انسان بروی کشتی برای اینکه خودش حفظ شود باید بارش را به آب بیاندازد. قرآن می فرماید «تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِم»(بقره/265) یعنی برای حفظ و تثبیت خودتان بدهید. ولی بعضی ها مال شان را نگه می دارند و خودشان را می بازند. و این مال او را از خودش بی نیاز نمی کند و دردی از او دوا نمی کند که «ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَب»(مسد/2) یعنی خودش را خرج مال می کند بجای اینکه مال را خرج تقرب به خدا بکند.

پس گاهی نعمت را از او می گیرم که ما را پیدا کند و جزو صابرینی باشد که وقتی نعمتی از آنها گرفته می شود، خدا را پیدا کند که قرآن می گوید «الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»(بقره/156) ولی چنین آدمی که هلوع است باز هم خدا را پیدا نمی کند. ولی یک دسته اند که اینگونه نیستند آن هم مصلین هستند. مصلین یعنی اهل نماز. ولی در روایات داریم که مصلین در این آیه اصطلاح است. در میدان مسابقه به کسی که اسبش پشت سر اسب اول است، مصلی گفته می شود. فرمود: کسانی که دنبال سابقون بروند (که سابقون اهل بیت هستند) از این وادی نجات پیدا می کنند. اگر به این فرد نعمت داده شود رشد می کند و اگر نعمت گرفته شود باز رشد کرده و خدا را پیدا می کند. پس کسانی که دنبال امیرالمومنین(ع) حرکت می کنند اول ویژگی آنها این است که «إِلَّا الْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَاتهِِمْ دَائمُون» یعنی در نمازشان دائمی هستند. در روایت داریم که منظور از نماز دائمی، نوافل است. یعنی نوافلی که بر خودشان قرار می دهند برآن مداومت می کنند.

سوال: نوافل در اینجا یعنی چه؟

پاسخ: نوافل یعنی نمازهای مستحب. در بعضی روایت به 51 رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) در شبانه روز تفسیر شده است. پس دوام بر صلاة به یک معنا یعنی آن نوافلی که اخذ کرده اند را بر آن مداومت دارند. اما معنای دیگر این است که بعضی انسانها، گاهی از تکبیرة الاحرام تا سلام آخر، وارد نماز نمی شوند. یعنی رو به خدا می ایستد ولی وارد مقام نماز نمی شود و حضوری ندارد و فقط اسقاط تکلیفی می کند. البته همین هم خوب است و نعمت خداست. اما عده ای با تکبیر وارد نماز می شوند، و عروج و تقربی با آن پیدا می کنند ولی با سلام آخر نماز از نمازشان بیرون می آیند. عده ای هم در نمازشان می مانند. اینها به دوام در صلاة می رسند. و کسانی که اهل نافله هستند را خدا به مقامی می رساند که نمازشان برایشان می ماند.

پس اگر کسی مصلی شود و پیرو راه ولی خود شود، به دوام در نماز می رسد. این همان است که گذشت که اگر کسی وارد خانه های رسول الله(ص) شود اینها چیزی از دنیا آنها از یاد خدا غافل نمی کند. اگرانسان در وادی ولایت بود تجارتش لطمه ای به نمازش وارد نمی کند وگرنه نمی تواند دائم الصلاة باشد. یکی از راههای این وادی هم نوافل است که اگر نوافل را خواندیم نمازهای مان به گونه ای می شود که حالات نماز برای ما می ماند که هر نمازی ما را یک قدم جلوتر می برد. نه اینکه با پایان نماز آنچه داشتیم را از دست می دهیم و با نماز بعدی باز همین تکرار شود. پس بهترین صفت و اولین ویژگی برای کسانیکه در داد و ستدهای عالم رشد می کنند و دچار هلع نمی شوند را در این آیه دوام صلاة بیان می کند.

سوال: در ادامه بحث تان، رابطه بحث فقر و از دست خدا گرفتن را با جایگاه رسول الله(ص) بیان بفرمایید.

پاسخ: ما فقیر هستیم و نیازهایی داریم. و اگر فقر خودمان را بپوشانیم، خدا از ما خوشش نمی آید. لذا داریم اگر می خواهید پیش مردم عزیز بشوید، چشم تان را از دست مردم بردارید و اگر می خواهید پیش خدا عزیز بشوید، به چیزی که نزد خداست چشم بدوزید. پس خواستن از خدا ما را از عزت نمی اندازد. ما فقیر هستیم و باید از خدا بخواهیم. قرآن می فرماید «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُم»(فرقان/77) خدا به اندازه گدایی و دعای ما به ما چیزی می دهد. پس خواستن از خدای متعال عین توحید و عزت است. بحث سر این است که ما از کدام سفره می خوریم. اگر سر سفره شیطان نشسته ایم همه رجس و نجاست و شجره زقوم است هم در دنیا و هم در آخرت و ما را از خدا دور می کند. اگر سر سفره نبی اکرم و ائمه نشسته ایم شجره طوبی و سدرة المنتهی است که همه می شود طهارت. از دست نبی اکرم گرفتن و خوردن عین توحید است. حضرت اگر آب هم به ما بدهد عین توحید و نور است. آنچه از وادی نبی اکرم می آید نور است حتی باطن نعمت های ظاهری توحید است. نعمت های بهشتی را نباید تاویل کرد و واقعا خمر و نهر و... وجود دارد ولی باطن آنها معرفت و توحید است که «وَ أَمَّا قَوْلُهُ‏ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ‏ فَإِنَّهُ عِلْمُهُمْ‏ يَتَلَذَّذُ مِنْهُ شِيعَتُهُمْ»(7) در این خمر علم الامام و معارف و توحید به محبین می رسد و غرق لذت می شوند. پس آنچه از جانب رسول می آید همه توحید است حتی خوردن و خوابیدن و ... این است که حضرت رحمت موصوله هستند.

پس اصل نعمت توحید است که این نعمت بوسیله نبی اکرم در بهشت و دنیا تجسد پیدا می کند. آنهایی که در وادی ولایت هستند همیشه از دست نبی اکرم از جام محبت و معرفت و توحید می نوشند. ما باید خودمان را به این پیامبر برسانیم. رساندن به خدا کار پیامبر است. لذا فرمود: «إِنَّمَا مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ رَكِبَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق‏»(8) شما در این دریای طوفانی دست و پا نزنید زیرا غرق می شوید. اگر سوار این کشتی بشوید نجات پیدا می کنید. نعمت یعنی آن کشتی که ما را از طوفان ها با مقاومت خودش عبور می دهد. و ما را به توحید می رساند. و السلام علیک و رحمة الله و برکاته.

پی نوشت ها:

(1) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏1، ص: 67

(2)  بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏16، ص: 406  و  بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏40، ص: 20

(3) تفسير القمي، ج‏2، ص: 166

(4) المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص: 472

(5) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 75

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏10، ص: 209

(7) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏24، ص: 321

(8) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 297