نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

ادامه تفسیر سوره تکاثر / نعمت حقیقی ولایت اولیاء خدا؛ جمع بین دو تحلیل کلان در سوره؛ تکثر نعمت ها و نعمت اصلی

متن زیر جلسه 58 گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 8 شهریورماه 93 برگزار شده است. در این جلسه ایشان در ادامه مباحث سوره مبارکه تکاثر اشاره می کنند که محور سوره تکاثر بحث از نعیم و مسئولیت ما در مقابل این نعیم است و در نقطه‌ی مقابلش تکاثری است که موجب غفلت ما از بهره برداری از این نعمت می‌شود. درباره سؤال از نعمت که در سوره آمده تفاسیر متعددی است که باهم منافاتی ندارد و جمع آن ها به این صورت است که خداوند متعال در قیامت در عین اینکه  از همه چیز از ما سؤال می کند تنها یک سؤال می پرسد، اگر جواب ما درست بود کار ما هم درست می شود وگرنه ما به خاطر تک تک کارهایمان در دنیا مورد بازخواست قرار می گیریم. بنابراین خدای متعال در روز قیامت به ما نمی‌گوید که چرا سیب و گلابی خوردید، بلکه می‌گوید چرا از سر سفره‌ی شیطان و از طعام جهنمی خوردید؟ انسان می‌تواند در این دنیا هم از طعام جهنمی بخورد و هم از طعام حلال چرا که باطن همه‌ی حرام‌ها ولایت ائمه‌ی جور و باطن همه‌ی حلال‌ها ولایت نبی اکرم است.

سوال: در جلسه‌ی گذشته نکات و لطایف سوره‌ی مبارکه‌ی تکاثر را شنیدید، دو نظریه در مورد این سوره وجود دارد که آقای میرباقری به نظریه‌ی اول اشاره کردند و این جلسه نظریه‌ی دوم را ارائه خواهند کرد.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. اللّهمّ كن لولیك الحجة بن الحسن صلواتک علی و علی آبائه، فی هذه السّاعة و فی كلّ ساعة، ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فیها طویلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. محور این سوره بحث از نعیم و مسئولیت ما در مقابل این نعمتی است که خدا به ما عطا کرده و در نقطه‌ی مقابلش تکاثری است که موجب غفلت ما از بهره برداری از این نعمت و مسئولیت ما می‌شود. اجمال سوره این بود که فرمودند: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» مسابقه‌ در هم افزایی در امور دنیا اعم از قدرت و ثروت و آگاهی‌ها و اطلاعات لهو شما شده است. «‌اَلهاکُم»،‌ در جایی گفته می‌شود که کار مهمی انسان را مشغول بدارد؛ در تعبیر قرآن، لهو آن چیزی است که انسان را از یاد خدای متعال غافل می‌کند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ»(منافقون/9) یا «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ»(نور/37).

بنابراین آن چیزی که اشکال دارد ارضاء نیازهای ما نیست، ما نیازهایی در این عالم داریم که خدای متعال آن ها را قرار داده و باید هم این نیازها رفع شود؛ آن چیزی که اشکال دارد این است که ما به گونه‌ای به نیازمندی‌های خودمان بپردازیم که ما را از حضرت حق غافل کند، یعنی امکانات ما را از صاحب این امکانات غافل کند. بنابراین اگر کسی یا جامعه‌ای به تکاثر مبتلا شد موجب لهو از خدای متعال می‌شود و این لهو ادامه پیدا می‌کند تا جایی که انسان به موت می‌رسد «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» که عرض کردیم این موت ممکن است کنایه از مرگ باشد، یعنی این غفلت به اندازه ای ادامه پیدا می مند که همه‌ی فرصت‌ها از دست می رود تا هنگامی که انسان وارد عالم بعدی می‌شود.

سوال: این تکاثر تا زمان مرگ ادامه خواهد داشت یا این که در عالم برزخ هم می‌تواند وجود داشته باشد؟

جواب: بزخ ادامه‌ و نتیجه‌ی دنیاست و کار جدیدی نیست. در این دنیا انسان می‌تواند مسیر خودش را انتخاب کند و نتیجه‌ و ادامه‌ این راه در عالم بعدی است.

معنای دیگری که برای آیه شده این است که تکاثر در جمعیت و قدرت تعریف شده است؛ یعنی شما آنقدر به تکاثر مبتلا بودید که «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ»، به سراغ پیشینیان می رفتید و تفاخر به آن ها می‌کردید؛ این سنت مرسومی است که الآن هم وجود دارد و اصلا تفاخر به سابقه‌ی تمدنی اقوام مختلف در جهان یک امر رایجی است. دو علم است که در انتظار انسان است و در دو مرحله انسان به این آگاهی می‌رسد که مسیر تکاثر مسیر غلطی بوده است «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» که این را به دو مرحله‌ از عالم بعد از دنیا یعنی برزخ و قیامت تفسیر کرده‌اند، البته در بعضی از روایاتی که از معصومین نقل شده این دو مرحله به رجعت و قیامت تفسیر شده است؛ به عبارت دیگر یک مرتبه‌ از ظهور باطن کار اهل دنیا و اهل تکاثر در دوره‌ی رجعت است که آن هادر دوره‌ی تحقق ولایت حقه و دوران ائمه (علیهم السلام) به دنیا برمی‌گردند و آن وقت است که با داشته‌های خودشان و نتیجه‌ی آن تکاثرشان مواجه می‌شوند، یک مرتبه هم در موطن قیامت است. بنابراین این علومی که بر انسان حاصل می‌شود هم در رجعت و هم در برزخ و هم در قیامت است، هرچند مرحوم علامه به اجمال فرمودند که این ناظر به عوالم بعد از این دنیاست.

«كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ» در مورد این آیات احتمال قابل دفاع این بود که اگر می‌توانستید به مرحله‌ی علم الیقین برسید، حجاب از شما برداشته می‌شد و باطن جهنم را از همین دنیا می دیدید، یعنی یک مشاهده‌ و رویتی نسبت به جهنم داشتید و می‌توانستید باطن سیر خودتان را که در وادی جهنم است ببینید، بنابراین اهل تکاثر سیرشان در وادی جهنم است منتها چشمی می‌خواهد که این سیر را ببیند، کانه قرآن می خواهد بگوید که این احتمال ممتنع است و هرگز کسانی که اهل تکاثر هستند اهل علم الیقین نمی شوند، چون این دو جبهه‌ی مقابل هم هستند. علم الیقین و مشاهده عوالم در همین دنیا همان چیزی که برای مومن واقع می‌شود، یکی از علائم مومنین اهل یقین این است که باطن دنیا را می‌بینند؛ بر شخصی بعد از نماز صبح در مسجد نبی اکرم خواب غلبه کرده بود و چرت می‌زد، حضرت فرمودند: «شب چه کار می‌کردی که الآن می‌خوابی؟ عرض کرد: من ‌در حال یقین صبح کردم، حضرت فرمودند: علامت یقینت چیست؟ عرض کرد: بهشت و جهنم را می‌بینم. آیا می‌خواهید بگویم که بهشتی‌ها و جهنمی‌های مجلستان چه کسانی هستند؟ بعد هم عرض کرد: علامتش جثه‌ی نحیف و رنگ زرد من است، من جهنم و بهشت را می‌بینم و این مانع خواب من است». اهل یقین اهل مشاهده‌ی قیامت‌اند، اهل مشاهده‌ی جهنم و بهشت‌اند، منتها یک مشاهده‌ای است که آن حق الیقین است و در قیامت واقع می‌شود. اگر کسی باطن سیر را مشاهده کرد، می‌فهمد و باطن سیر اهل دنیا و اهل آخرت را می‌بیند. لذا مومن چون نورانی به نور یقین است متبسم است؛ متبسم یعنی در سیمای شخص سیر و مقاماتش را می‌بیند و مشاهده می کند که در چه عالمی دارد سیر می‌کند «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ، فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»(1)،  حضرت فرمودند: چون نور الهی در او است و از نور ما آفریده شده است می‌تواند باطن‌ها را ببیند.

پس می‌شود در همین دنیا اهل یقین شد و سیر انسان‌ها را در عوالم مختلف دید که یکی از بهترین راه‌ها برای رسیدن به این منظور قرآن است، هیچ کتاب و منبعی مثل قرآن باطن سیر انسان و باطن عوالم را بیان نکرده و توضیح نداده است، قرآن می‌فرماید: «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ»(روم/7)، گویی سیر ما ظاهر و باطنی دارد و ما الآن که در این جهان هستیم در جهان‌های باطنی تری نیز حضور داریم، منتها یک عده اهل علم به این جهان‌های باطنی تر هم هستند «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ» و یک عده «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»، فقط اهل ظاهرند.

بنابراین اگر کسی اهل یقین شود در همین دنیا می‌تواند سیر اهل تکاثر را ببیند و با چشم خود مشاهده کند که باطن سیر انسان‌ها و جوامعی که مسیرشان مسیر تکاثر و غفلت از خدای متعال است در وادی جهنم است. خدای متعال اعمالی را که ما انجام می دهیم پرورش می‌دهد و در یکی از عوالم قرار می دهد، دو عالم وجود دارد که هر دو تحت ربوبیت است هم عالم نور و هم عالم نار، اعمال در یکی از این عوالم به غسین و حمیم و جهنم و جحیم تبدیل می‌شود و در دیگری به بهشت و نعمت‌های بهشتی؛ اهل یقین می توانند در این دنیا این دو سیر را ببینند «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ» ولی اگر کسی هم اهل مشاهده در این عالم نبود قطعا در قیامت می تواند ببیند.

«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم» در آن روز از یک نعیم از شما سوال می‌کنند که بر اساس این نگاه که بعضی روایت هم همین معنا را تایید می‌کنند همه‌ی نعمت‌هایی که خدای متعال به ما داده است مورد سوال و بازخواست قرار می گیرد. ما باید از این امکانات استفاده کنیم و استفاده از امکانات هم این است که با آن به خدای متعال برسیم و شهد توحید را که در باطن نعمت‌ها است بچشیم و برداشت کنیم.

سوال: چرا خداوند از نعمتی که از روی رحمت به ما داده است سؤال می کند؟

جواب: وقتی نظر بعدی را عرض کردم معلوم می‌شود که این بازخواست برای چیست؛ ولی قطعاً بر اساس روایات، ما مورد بازخواست قرار می‌گیریم و در مواقف متعددی که قیامت دارد از نعمت‌های ظاهری و  باطنی سؤال می شویم.

این دو نظر با هم قابل جمع است، نظر دوم مفسرین ادامه‌ی همین نظریه است و حتی مرحوم علامه طباطبایی هم در بیانشان اشاره به این نظریه دارند، ایشان می‌فرمایند: ما در مورد نعمت‌ها مسئولیم و این نعمت‌ها باید ما را به خدا نزدیک کنند برای همین هم اگر این نعمت ها به هر کار دیگری صرف شوند انسان خسارت می بیند و بازخواست می‌شود، راه خرج کردن نعمت‌ها را در مسیر خدا، دین به ما نشان می‌دهد و لذاست که دین و اولیاء خدا نعیم حقیقی هستند و با نعمت ولایت آن‌هاست که امکان بهره برداری کامل از همه امکانات برای ما فراهم می شود.

برای این که رویکرد دوم را عرض کنیم که ادامه‌ی همین نظر است و تفاوت و تناقضی هم با این نظر ندارد مقدمتا من چند روایت را ذیل آیه خدمت شما تبیین کنم. چندین روایت ذیل این آیه در معانی الاخبار و کتب معتبر دیگری که قدما دارند آمده است، یک روایت از وجود مقدس ثامن الحجج است که در عیون اخبار الرضا نقل شده است؛ می فرماید: «روزی در مجلس امام رضا (علیه السلام) بودیم که حضرت فرمودند: خدای متعال در دنیا نعیم حقیقی قرار نداده است، بعضی از فقهای عامه ای که در مجلس بودند سوال کردند که «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم»،‌ آیا این نعیم همین نعمت‌های دنیایی و آب گوارا و این‌ها نیست؟ پس چطور می‌فرمایید که در دنیا خدای متعال نعیم حقیقی قرار نداده در حالی که قرآن می‌فرماید از نعیم در دنیا، در قیامت از شما سوال می‌کنند؟! حضرت فرمودند: شما آیه را این طور معنا کرده‌اید که بعضی گفته اید این نعمت آب گواراست، بعضی گفته اید که طعام گوارا و لذیذ است و بعضی دیگر گفته اید که خواب شیرین است؛ یعنی خدای متعال از این که کی خوابیدید، چرا خوابیدید، چه خوردید و چه نوشیدید سوال می‌کند و همه‌ی این‌ها مورد بازخواست قرار می‌گیرد. پدر من که موسی بن جعفر هستند از وجود مقدس امام صادق نقل کردند که این اقوال در مظهر ایشان ذکر شد و حضرت غضب کردند و فرمودند: خدای متعال از بندگانش از آن چه که به آن‌ها تفضل کرده و بخشیده سوال نمی‌کند، این ها فضل خداست و خدای متعال از فضل که سوال نمی‌کند «لَا يَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَيْهِمْ بِهِ وَ لَا يَمُنُ‏ بِذَلِكَ عَلَيْهِمْ»(2)، خداوند که بر بندگانش منت نمی‌گذارد که آب گوارا به شما دادم، غذای لذیذ به شما دادم و امکانات خواب را برای شما فراهم کردم. بعد حضرت فرمودند: امتنان و منت گذاشتن به انعام حتی از مخلوق هم قبیح است پس چه طور شما چنین چیزی را به خدای متعال نسبت می‌دهید؟! بعد حضرت در جواب فرمودند: «وَ لَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْت»‏، نعیم محبت ما اهل بیت است، «نَعِيمِ الْجَنَّةِ الَّذِي لَا يَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي بِذَلِك‏»، نعمت بهشتی که ازلا و ابدا بوده محبت ماست و این همان نعیمی است که خدا گفته اگر کسی به آن رسید وارد بهشت می‌شود «حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ‏ كُفْر»(3). بنابراین امکانات دنیا مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد، بلکه آنچه که مورد سؤال قرار می‌گیرد نعمت ولایت است. در ادامه حدیث حضرت فرمودند: پدر بزرگوار من از پدر بزرگوارشان امام صادق از امام باقر از امام سجاد از امام حسین از امام علی از پیغمبر نقل کردند که «يَا عَلِي‏ إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، اول سوالی که از بنده بعد از این که از دنیا رفت می‌کنند توحید است، «وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص»، بعد از پیغمبری رسول الله می پرسند و «وَ أَنَّكَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِين بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَك‏»، سومین سوال هم از ولایت شماست که خدا برای شما قرار داده و من هم به دستور خدا برای شما در روز غدیر و مواقف دیگر قرار داده‌ام، «فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ كَانَ يَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ»، اگر کسی به این نعمت اقرار کند ‌سیرش به سمت آن نعمتِ بی پایان است، علت نعمت بودنش هم همین است که انسان را به آن نعمت بی پایان متصل می‌کند. ممکن است کسی احساس کند که ولایت و توحید چون ما را به بهشت می‌رسانند نعمت‌ هستند اما حقیقت این است که بهشت و امثال این‌ها جلوه‌ای از حقیقت توحید‌اند، در واقع این‌ها ظاهر‌اند و نعمت باطنی خود توحید و ولایت است.

روایت دیگری را مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل کرده است، که ابوحنیفه از امام صادق در باب آیه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیم» سوال کرد، ‌حضرت فرمودند: در نزد تو نعیم چیست؟ عرض کرد: قوت و آب گوارا و خوردنی‌ها. حضرت فرمودند: اگر خدای متعال تو را در روز قیامت نگاه بدارد و از تو بخواهد از هر لقمه‌ای که خوردی و از هر نوشیدنی که نوشیدی سوال کند وقوفت خیلی طولانی خواهد شد! عرض کرد: پس نعیم در نزد شما چیست؟ «قال نَحْنُ أَهْلُ الْبَيْتِ‏ النَّعِيمُ الَّذِي أَنْعَمَ‏ اللَّهُ بِنَا عَلَى الْعِبَاد»(4)، نعمتی که خدا به بندگان خدا عطا کرده ما هستیم، بعد حضرت بعضی از آثار ولایت خودشان را بیان کردند: «بِنَا ائْتَلَفُوا بَعْدَ أَنْ كَانُوا مُخْتَلِفِين» الفت و به هم پیوستگی امت به واسطه‌ی ما بود، «وَ بِنَا أَلَّفَ اللَّهُ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ فَجَعَلَهُمْ إِخْوَاناً بَعْدَ أَنْ كَانُوا أَعْدَاءً» به واسطه‌ی ما بعد از دشمنی به الفت و اخوت رسیدند، «وَ بِنَا هَدَاهُمُ اللَّهُ لِلْإِسْلَامِ» هدایت به اسلام به وسیله‌ی ما بوده است، «وَ هُوَ النِّعْمَةُ الَّتِي لَا تَنْقَطِعُ» پس آن ‌نعمتی که قطع نمی‌شود ما هستیم، «‌وَالله سَاَئلَهُم عَن حَقِّ النَّعیمِ الَّذی اَنعَمَ بِهِ عَلَیهِم وَ هُوَ النّبی وَ عِترَتِه‌« به خدا قسم از حق آن نعمتی که خدای متعال به آن‌ها داده که وجود مقدس نبی اکرم و عترت هستند سوال می‌کنند.

از این دست روایت زیاد داریم، ابوخالد کالبی نقل کرده است که محضر امام باقر بودیم ایشان سفره‌ی طعامی ‌انداختند که بسیار لذیذ بود، بعد حضرت فرمودند: چطور بود؟ عرض کردم: خیلی خوب بود فقط نگرانم که خدای متعال فرموده «لَتُسْأَلُنّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النّعِيمِ» و ما باید سر پا بایستیم و جواب بدهیم، حضرت خنده‌ای کردند که دندان‌های مبارکشان پیدا شد بعد فرمودند: آن نعمتی که از آن سوال می‌کنند این نیست که شما سر سفره بنشینید و رزق حلال بخورید آن هم سر سفره‌ی امام باقر (علیه السلام)، بلکه از ولایت ما از شما سوال می‌کنند. روایت دیگری وارد شده است که توضیح داده چرا ولایت ما نعمت است. روایت از امام صادق (علیه السلام) است، فرمود: «النَّعِيمُ نَحْنُ الَّذِينَ‏ أَنْقَذَ اللَّهُ‏ النَّاسَ‏ بِنَا مِنَ‏ الضَّلَالَةِ»(5)، خدای متعال به وسیله‌ی ما مردم را از ضلالت نجات داده است، «وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى» و به واسطه ما آن‌ها را از نابینایی و کوری نجات داده است، «وَ عَلَّمَهُمْ بِنَا مِنَ الْجَهْل» و به واسطه‌ی ما از جهالت به وادی علم رسیده‌اند؛ بنابراین درهای وادی علم و بصیرت و هدایت به وسیله‌ی ما گشوده می‌شود.

پس این روایات ظاهرش این است که می‌خواهند بفرمایند آن نعمتی که مورد سوال قرار می‌گیرد یک نعمت بیشتر نیست و آن هم نعمت ولایت است، اگر کسی این نعمت را قدر دانست نعمت‌های بی پایان به رویش گشوده می‌شود و تا ابد در نعیم است ولی اگر این نعمت را کفران کرد باب هدایت، بصیرت، معرفت، جنت و همه‌ی نعمت‌های دیگر به روی او بسته می‌شود، به تعبیر دیگر سیرش در وادی ضلالت و جهالت و جهنم می‌شود. پس آن نعمتی که سیر ما را از وادی نار و ضلالت به وادی هدایت و نور و جنت منتقل می‌کند وجود مقدس امام و نعمت ولایت است.

نکته ای را این جا اشاره کنم که چطور می‌شود بین این روایات و آن دسته روایاتی را که فرموده نعیم نعمت‌های دنیایی را هم شامل می‌شود و از همین نعمت‌ها هم از ما سوال می‌شود، جمع کرد؛ جمعش خیلی واضح است، یعنی از همه‌ی نعمت‌ها سوال می‌کنند و در عین حال از یک چیز هم بیشتر سوال نمی‌کنند. آن چه از آن سوال می‌کنند این است که وقتی امام را خدای متعال قرار داد و به آن کسی که شأنش فوق این عوالم است لباس بشر پوشاند، او هم آمد و با ما هم نشین شد و باب توحید و معرفت به روی ما باز شد، وقتی این خانه‌ها که خانه‌های نور و هدایت و خانه‌های ائمه (علیهم السلام) است در این دنیا برپا شد، ما از این که دنبال این ائمه حرکت کنیم مسئولیم، در واقع ما خودمان را باید به این خانه و این حصن برسانیم «وَلَايَةُ عَلِيِ‏ بْنِ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏ حِصْنِي‏»(6)، اگر این کار را انجام دادیم نتیجه اش این می شود که هر نعمتی را مصرف کنیم این نعمت مانع حضور و توجه و ذکر نیست «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ»(نور/36,37)، بلکه این وادی وادی ذکر است. وقتی وادی، وادی ذکر شد خوردن و خوابیدن هم ذکر است، لهو معنا ندارد و همه‌ی سوال‌ها هم پاسخ داده می‌شود؛ یعنی اگر از کسی بپرسند شما در دنیا چه کردید؟ می‌گوید: من دنبال نبی اکرم و ولایت ائمه حرکت کردم و با این پاسخ دیگر سوالی نمی‌ ماند، اگر سوالی باشد باید از این پیغمبر پرسید و خود خدای متعال باید پاسخ بدهد، چون این پیغمبر فرستاده‌ی اوست، بنابراین سوالی نیست. از همه چیز سوال است ولی یک سوال هم بیشتر نیست، انسان یک سوال را خوب جواب دهد همه‌ی سوال‌ها را جواب داده ولی اگر به این یک کار مشغول نبود باید تک تک آن‌ها را جواب دهد و وقوفش در قیامت طولانی می‌شود. پس یک سوال است اما سوال از همه چیز هم است؛ لذا درست است که بگویند از همه چیز سوال می‌کنند و درست هم هست که بگویند فقط از یک چیز سوال می‌کنند.
بانوی محترمه‌ای محضر امام صادق آمد و عرض کرد طبیب برای من خمر تجویز کرده آیا بخورم؟ بعد به حضرت عرض کرد: من دینم را به عهده‌ی شما گذاشتم و روز قیامت هر چه بگویند می‌گویم امام صادق این طور فرمودند. اگر این انار را نصف کنید و بفرمایید نصفش را بخورید و نصفش را نه، من قبول می کنم. حضرت فرمود: اگر این طور است نخور، خدای متعال در این شفا قرار نداده است. بعد فرمودند: دینتان را از این خانم یاد بگیرید و این طور دین دار باشید، کسی که اینگونه دین داری ‌کند هر سوالی از او کنند یک جواب بیشتر ندارد و اگر این جواب درست باشد همه‌ی جواب‌ها درست است.

سوال: یعنی اگر در محیط ولایت اهل بیت باشیم و روح تسلیم و تقوا در وجود ما باشد به همه‌ی سوال‌ها پاسخ داده ایم در حالی که فقط به یک سوال جواب دادیم؟

جواب: بله، اگر کسی وارد این وادی شد وارد وادی ذکر و توحید شده است پس دیگر سوالی نیست. اگر وادی، وادی غفلت بود سوال می‌کنند، مگر ما در بهشت غرق در بهشت نیستیم، اما آیا خدای متعال در بهشت از کسی سوال می‌کند؟ نعمت‌های بهشت که فراتر از نعمت‌های دنیاست پس چرا از آن ها سوال نمی‌کنند؟ چون در دنیا دو محیط ولایت است و انسان می‌تواند در هر دو مسیر حرکت کند، هم مسیر جنت و هم مسیر نار، آن ها سوال می‌کنند که آیا در مسیر بهشت بودی یا مسیر جهنم. مسیر بهشت مسیر نعیم است و اگر در وادی نعیم بودی سوال دیگری نیست کما این که در بهشت سوال نیست. اگر خدای متعال می‌خواست جوری ما را خلق می‌کرد که احتیاجی به غذا و طعام و غیره نداشته باشیم پس این که ما را محتاج خلق کرده برای این نیست که در این دنیا نخوریم و نیاشامیم. ما یا در وادی ولایت حقیم یا در وادی ولایت باطل؛ آن جا نمازش هم غفلت است اما این جا خوردنش هم ذکر است، پس آن چیزی که اشکال دارد لهو است و لهو هم در وادی ولایت نیست.

روح سوره یک کلمه است و آن این است که ما نعیم را برای شما در دنیا قرار دادیم و در بهشت را در دنیا برای شما گشودیم، دنیا جای امام نبود چون او فوق کائنات است اما ما امام را فرستادیم و لباس بشر به او پوشاندیم، آن کسی که در دنیاست خلیفه‌ی ما و همانی است که ملائکه تعجب کردند که مگر می‌شود خلیفه لباس بشر بپوشد، این خلیفه در دنیا نعمت است و ما به وسیله آن باب توحید و معرفت و بهشت را در دنیا به روی شما باز کردیم، در قیامت از شما خواهیم ‌پرسید که آیا به بهشت رفتید یا نه؟ اگر رفتید که دیگر سوال و جوابی نیست اما اگر نرفتید آن وقت آن جا جهنم می‌شود  و شما هم اهل تکاثر می‌شوید.

بنابراین دو سیر بیشتر در عالم نیست سیر در بهشت و سیر در جهنم، سیر در وادی نعمت و ولایت و سیر بیرون وادی نعمت که عرض می‌کنم بیرون آن هم ولایتی است «وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ»(بقره/257).

سوال: قرار روزانه تلاوت قرآن ما صفحه‌ی 189 آیات 14 تا 20 سوره‌ی مبارکه توبه می باشد. و بعد از آن در خدمت استاد میرباقری هستیم.

جواب: بله، خلاصه بحث این است که خدای متعال به ما نمی‌گوید چرا سیب و گلابی خوردید، چون این‌ها را باید بخوریم، بلکه خداوند می‌گوید چرا از سر سفره‌ی شیطان و از طعام جهنمی خوردید؟ چون انسان می‌تواند در این دنیا هم از طعام جهنمی بخورد «و لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلينٍ»(حاقه/36)، و هم از طعام حلال بخورد. طعام حلال از سر سفره‌ی نبی اکرم و اهل بیت است، در واقع طعام حلال در دنیا هم از بهشت است و طعام حرام در دنیا هم از جهنم است، باطن همه‌ی حرام‌ها ولایت ائمه‌ی جور و باطن همه‌ی حلال‌ها ولایت نبی اکرم است. پس بحث بر سر خوردن و خوابیدن و لذت‌های غریزی بردن و این‌ها نیست، بلکه اگر این‌ها در وادی بهشت بود باطنش هم بهشت است و اگر در وادی جهنم بود باطنش هم جهنم است. البته هر سفره مناسک خودش را دارد، شریعت مناسک سفره را بیان می‌کند، مناسک سفره‌ی شیطان محرمات است و مناسک سفره‌ی حضرت نماز و عبادت و طاعت است، این نکته‌ی اول.

نکته‌ی دوم این است که ما دو وادی ولایت داریم، یک وادی ولایت وادی ذکر است که در قرآن مفصل توضیح داده شده است «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ»، نور هدایت الهی در نبی اکرم متمثل شده و در اهل بیت تجلی کرده است «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ»، آن جا وادی ذکر و رفعت و حضور است و همه چیز در آن جا ذکر است «لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ» غفلت آن جا از یوم الآخر نیست بلکه غفلت از همه چیز در مسیر یوم الآخر است؛ خلاصه اگر انسان متوجه یوم الآخر بود که ادامه‌ی ولایت اهل بیت است از همه‌ی امکانات دنیا استفاده می‌کند و راحت هم از دنیا سفر می‌کند اما اگر غافل از یوم الآخر بود طبیعی است که به تکاثر در دنیا مشغول می‌شود و نمی‌تواند از وادی دنیا عبور کند. وادی دوم وادی غفلت و لهو است که در قرآن به اشکال مختلف توضیح داده شده است «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْو»(حدید/20)، حیات دنیا سراسر لهو و لعب است «وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ»، دنیا دار ‌پنج چیز است: لعب و لهو و زینت و تفاخر و تکاثر که بزرگان این آیه را مفصل تفسیر کرده‌اند، بعضی‌ها این آیه را به ادوار مختلف عمر انسان حمل کرده‌اند اولین دوره، دوره لعب در دوران طفولیت است تا می‌رسد به دوران پیری و کهن سالی که آن جا دوره‌ی تکاثر است. پس وادی تکاثر و لهو وادی دنیاست و وادی ذکر وادی آخرت است «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّلَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان»(عنکبوت/64). حضرت در ذیل آیه «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا، وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى»(اعلی/16,17) فرمود: آخرت محیط ولایت ما و حیات دنیا محیط ولایت دشمنان ماست؛ یعنی همه‌ی خیرات و شرور به ولات برمی‌گردد، اگر ولی ولی نور بود همه‌ی جامعه‌اش نورانی می‌شود و اگر ولی ظلمت بود همه جامعه‌اش ظلمانی است و همه چیز  غفلت و لهو می‌شود.

ذکر در قرآن گاهی به نبی اکرم، گاهی به اهل بیت و گاهی هم به خود قرآن تفسیر شده است، حضرت در ذیل آیه‌ی «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»(رعد/28) فرمود: ذکر الله یعنی نبی اکرم، اگر ولایت نبی اکرم و تجلی حضرت در قلبی بود آن قلب آرام است و الا آرام نیست. پس یک وادی داریم که وادی ذکر است، این وادی وادی آخرت، وادی حیات و وادی ولایت ائمه (علیهم السلام) است «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ». خدای متعال در قرآن برای نشان دادن مقام رفیع آخرت با حرف اشاره دور به آن اشاره می‌کند و می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَة نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ»(قصص/83)، آن دار آخرت برای کسانی است که روی زمین دنبال فساد و برتری جویی نیستند و عاقبت برای متقین است، عاقبت یعنی همان «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَة» و متقین هم همین کسانی  هستند که «لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً». حضرت در ذیل این آیه فرمودند: اولین درجه‌ی تقوا این است که دنبال برتری جویی نباشید، متقین آن‌هایی هستند که دنبال برتری جویی نیستند و پا به وادی تقوا گذاشتند، و «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَة» برای این هاست. در تفسیر برهان روایت آمده است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَة» ما هستیم؛ یعنی باطن آخرت ولایت امام است. این همان روایت نبوی است که پیغمبر به عمویشان عباس فرمودند: خداوند بهشت را از نور سید الشهدا آفرید، عرش را از نور من آفرید، پس نور من از عرش بهتر  و سید الشهدا از بهشت بهتر است. بعد فرمودند: این دار آخرت برای آن‌هایی است که اهل برتری جویی و علو نیستند و متقی‌اند، بعد فرمودند: ‌ «وَ الْعاقِبَةُ» یعنی ما و اینکه ما برای متقین هستیم یعنی مودت ما برای متقین است. پس شما یک «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَة» دارید که برای کسانی است که اهل علو و برتری جویی، توجه به دنیا و اهل تفاخر و تکاثر در دنیا نیستند. یک دار الآخرة دیگری نیز داریم که «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ» محیط تکاثر است، تکاثر در قدرت و ثروت و بیشتر جمع کردن و تفاخر به امکانات.

سوال: این دنیایی که لعب و لهو است همان دنیایی است که ولایت ائمه‌ی جور است؟

جواب: بله. وگرنه عالم طبیعت که لهو و لعب نیست و انسان در همین عالم طبیعت می‌تواند بهشتی یا جهنمی شود. پس اگر در این دنیا امامت معصوم باشد و تو هم دنبال ولی حق باشی همین جا در بهشت هستی «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ»، دار الآخره محیط ولایت امام و محیط حیات طیبه است و از همین جا می تواند شروع می‌شود. پس دو محیط وجود دارد یک محیط، محیط ذکر است و دیگری هم محیط غفلت از خدای متعال و تکاثر. این تکاثر گاهی تکاثر فردی و گاهی تکاثر جمعی است؛ یعنی گاهی نظام ولایت نظام تکاثر است، نمی‌خواهم همه چیز را تخطئه کنم مثلا همین نظام سرمایه داری که نظام حاکم بر جهان است ارکانی دارد، فلسفه‌ای پشت سرش است و انقلاب صنعتی و یک فرآیند خیلی پیچیده دارد اما روحش روح تکاثر در ثروت است و حتی کار را در هم افزایی ثروت و سرمایه به جایی رسانده که هویت و عاطفه‌ی انسان را خرج رشد سرمایه می‌کند، توسعه‌ای که آن ها می‌گویند همین است، توسعه یعنی تحول همه جانبه‌ای که منتهی به رشد دائم التزاید سرمایه ‌شود، این حرف من نیست بلکه آن ها در دایره المعارفشان این طور تعریف کرده اند، یک تحول همه جانبه در اخلاق، فرهنگ، آداب انسان و سنن اجتماعی که به رشد دائم التزاید تولید و منتهی می‌شود؛ یعنی سرمایه سالاری و حاکمیت سرمایه بر امنیت و کرامت انسان. باطن این مسیر سیر  در وادی جهنم و غفلت است، امکانات در غرب اعث غفلت شده است و این چیزی نیست که کسی بتواند آن  را بپوشاند، باطن تمدن غرب یک نوع غفلت از معنویت و خدای متعال و به فراموشی سپرده شدن ایمان و اخلاق و معنویت است یعنی یک تمدنی که سر تا سرش تکاثر است. از این بالاتر یک تکاثر تاریخی داریم که آن تکاثر ولات جور‌ در مقابل امام عدل است، مهم ترین موضوع تکاثر هم افزایی قدرت در مقابل ولی خداست، اجماع در مقابل نص مگر چیزی جز اتکا به تکاثر است؟ تکاثر است هم افزایی جمعیت است، آن وقت «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»، معنی ظاهری‌ آیه این است که همه‌ی فرصت‌ها را تا هنگام مرگ از دست دادید ولی یک معنای باطنی نیز برایش گفته اند که ممکن است ما در این دنیا در قبرمان باشیم و خدای متعال به پیامبر می‌فرماید: تو نمی‌توانی حرفت را به سمع کسانی برسانی که الآن در قبر‌اند، یک عده‌ای الآن جزء «من فی القبور» هستند. ان‌شاء‌الله این قسمت را بعداً عرض می‌کنم که بحث تکاثر تاریخی علیه ولایت حق است. ان‌شاء‌الله خدای متعال ما را قدر دان نعمت حقیقی خودش که نعمت توحید و نبوت و ولایت است قرار دهد

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 218

(2) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 129

(3) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 86

(4) مجمع البيان، ح 10، ص 432- 433

(5) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏10، ص: 209

(6) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 136