نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

رزق اصلی ماه محرم رسیدن به مقام معیت و همراهی با امام حسین(ع) / سلوک محرم با بکاء و زیارت و لعن دشمنان خدا

متن زیر جلسه 67 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 10 آبان ماه سال 93 برگزار شده است. در این جلسه در ادامه بحث جلسه قبل که در باب رزقهای ماه محرم بود، ایشان به این مساله اشاره داشتند که انسان تا خودش رفعت پیدا نکند نمی تواند به آن رزق های باطنی راه پیدا کند. یکی از چیزهایی که در انسان قساوت قلب می آورد طول امد است و نمی گذارد انسان از شرایط بهره بگیرد و بهره بدهد. برخی از امور هستند که به انسان نزدیکند اما بر اثر غفلت انسان آنها را دور می انگارد. هر محرمی که می آید گویا درهای محرم از نو گشوده می شود ما می توانیم ورود پیدا کنیم به ساحت محرم و رزق اصلی این است که روز عاشورا ما در کربلا خودمان را ببینیم و این شدنی است. رزق اصلی که در ماه محرم تقسیم می شود، اگر انسان بتواند بهره ببرد این است که انسان به معیت و همراهی سیدالشهدا برسد. یک رزق هایی است که مقدمات درک این رزق است که پنج دستور را امام رضا علیه السلام در روز اول محرم به ریان ابن شبیب دادند. برای رسیدن به همراهی سیدالشهدا اول دستور بکاء است؛ اگر به کسی رزق بکاء بدهند، اصل بکاء بر سیدالشهدا اکسیر اعظم است. بکاء هم درجات و مراتبی دارد که نازلترین آن تباکی است و حد اعلای آن جاری شدن احوالات معصوم بر قلب مومن است و بر اساس هر مرتبه خاصیت خاص خود را دارد. اشک بر سیدالشهدا شراب طهور است و باعث آمرزش گناهان می شود. کسی برای امام حسین گریه می کند که باطن اش زلال است اگرچه که دچار گناهانی بشود. مومن باطن اش طاهر است وقتی به سرچشمه امام وصل شد و این اتصال مبدا بکاء شد، اتفاقی که می افتد این است که این بکاء طهارت می آورد. ریشه اش هم این است که پاک شدن از گناه به تبری از گناه است. دستور دوم این است که اگر می خواهی که با طهارت به لقاء خدا برسی، حسین علیه السلام را زیارت کن. دستور سوم اینکه اگر غرفه های بهشتی را همراه و در جوار حضرت رسول الله و آلش میخواهی قتله امام حسین را لعن کن. دستور چهارم اینکه اگر می خواهی ثوابی که مستشهدین پیش روی امام حسین داشته اند را داشته باشی، هر وقت یاد امام حسین افتادی لااقل این حسرت و طلب در دلت باشد:  ای کاش با شهدای شما بودیم. آخرین و مهمترین دستور حضرت هم این است که اگر دوست می داری در معیت ما در درجات عالی بهشت باشی (همه بهشت درجات عالی است) اما اگر می خواهی در درجات عالی بهشت همراه ما باشی، حزن ات با حزن ما باشد و برای شادی ما شاد باش و علیک بولایتنا...

سوال: هفته قبل بحث خیلی خوبی را داشتیم که در این روزها و شب ها چه رزق هایی می توانیم از محرم امسال داشته باشیم که بهره و سهم مان بیشتر و بیشتر شود نکات خیلی خوبی را حاج آقای میرباقری فرمودند. امروز هم ادامه بحث را خواهیم داشت ببینیم که رزق امروز ما از جلسه امروز چه خواهد بود.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. بحث ما در باب رزق های معنوی ماه محرم بود که عرض کردیم رزق ها دو دسته می شوند گاهی ظاهری اند و گاهی باطنی و رزق های پوشیده ای هستند که خدای متعال آن رزق را در پوشش قرار داده است. نکته در پوشش بودن اش هم حرمت آن ها است مثل قرآن «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ * فی کِتابٍ مَکْنُونٍ»(واقعه /78-77)؛ انسان تا خودش رفعت پیدا نکند نمی تواند به آن رزق های باطنی راه پیدا کند یا لا اقل بشناسد. زیرا ممکن است آن رزق به انسان برسد ولی درک حضور آن رزق احتیاج به توجه و تذکر اضافه ای دارد. بعضی رزق ها هستند که همیشه هستند و بعضی رزق ها هم در ایام خاص موسم آن ها فرا می رسد که باید خودمان را در معرض آن رزق ها قرار بدهیم و مواظب باشیم فرصت ها از دست نرود.

به خصوص تاکید می کنم بر این امر که از آیات قرآن و از روایات این استفاده می شود که یکی از چیزهایی که در انسان قساوت قلب می آورد طول امد است و نمی گذارد انسان از شرایط بهره بگیرد و بهره بدهد. قلب قسی هم قلبی است که به تعبیر قرآن «فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ»(بقره/74)؛ یعنی یک سری سنگ ها هستند که نهر هایی از آنها بیرون می زند و داد و ستدی دارند؛ اما قلب قسی به قساوت رسیده و داد و ستدی ندارد و منجمد است. یکی از چیزهایی که قساوت قلب می آورد طول امد است؛ یعنی آدم خیال کند فرصت خیلی زیاد است. از کوچک ترین ها نگاه بکنید؛ مثلاً ماه رمضان شروع می شود؛ اگر انسان خیال کرد سی شب وقت دارد برای ابوحمزه خواندن، این تا شب سی ام هم یک ابوحمزه نمی خواند. یا اگر خیال کنیم خیلی وقت است برای زیارت عاشورا خواندن، می بینیم محرم تمام شد یک زیارت عاشورا نخوانده ایم. یا اگر آدم خیال کرد تا سحر شب جمعه خیلی وقت است، نصف بیشتر اش به بطالت می گذرد و بعد هم که به بطالت گذشت آن بطالت بیداری سحر را هم از آدم می گیرد و آخرش هم به خواب سپری می شود. عمر هم همین طور است؛ آدم خیال کرد جوانی 30 ساله است یک دفعه می بیند که تمام شد؛ آدم اگر خیال کرد معاد و ظهور دور است می بیند چقدر نزدیک است.

یکی از چیزهایی که به ما گفتند این است که مثل امم گذشته نباشید که «فَطَالَ عَلَیْهِمُ الاٌّمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»(بقره/74) البته اینکه انسان به جاهایی برسد که خیلی اموری که به حسب ظاهر بعید اند به آدم نزدیک شود؛ مثل معاد که خیلی دور است به آدم نزدیک شود و یا فرض کنید ظهور به حسب ظاهر دور است و این که آدم ظهور به او نزدیک شود این چطور ممکن است که طبق آیه قرآن «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا * وَ نَرَاهُ قَرِيبا»(معارج/6) این تلقین است یا واقعاً نزدیک است؟ یا آنجا که خدا در قرآن می فرماید: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق/16) یا «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَینَما كُنْتُمْ» (حدید/4)؛ یعنی خدا هر جا که هستید با شما هست؛ آیا این یک تلقین است یا واقعاً خدا از رگ گردن و از قلب به ما نزدیک تر است «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه»(انفال/24) اگر این قرب را بخواهیم درک بکنیم باید یک تحول معرفتی در انسان تحقق پیدا کند و تا آن تحول معرفتی پیدا نشود آدم قریب ترین قریب ها را دور می بیند. علت اش این است که این تحول معرفتی در ما پیدا نشده است.

در قیامت هم همین طور است، خدای متعال می فرماید صبح قیامت خیلی نزدیک است دور نیست پس چرا ما دور می بینیم؟ این تحول معرفتی باید اتفاق بیفتد تا امر قریب را قریب ببینیم؛ زیرا ما در حجابیم. ظهور هم همین طور است، این که قرآن فرموده «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا»؛ یعنی یک تحول معرفتی برای مومن ایجاد می شود که بعید ها واقعاً برایش قریب می شود و نه این که تلقین می شود و خیال می کند، بلکه واقعاً در قرب آن حوادث عظیم قرار می گیرد. اگر آدم در قرب قیامت بود و قرب قیامت را درک کرد ، می تواند برای قیامت کار بکند. باید احساس کند که مرگ واقعاً نزدیک است. این تعبیر امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه است: «کل آتٍ قریب»؛ یعنی هر چیزی که می آید نزدیک است منتها آدم تا به تحول معرفتی نرسد، آن چیزهایی که واقعاً قریب هستند را قریب نمی بیند. آنها قریب و نزدیک هستند، اما ما دوریم.

خدای متعال هم همین طور است و به ما نزدیک است. قرآن می فرماید بعضی ها در قیامت وقتی صدا می کنند «یُنادون مِن مَکانٍ بَعیدٍ»(فصلت/44) یعنی آن ها دور هستند و نه این که خدای متعال دور است، او نزدیک است. امور قریب اگر بعید دیده شدند آدم مبتلا به طول امد می شود و خیال می کند فرصت هایش طولانی است و قساوت قلب می گیرد. محرم هم همین طور است هفت شب اش زود گذشت آدم باید مواظب باشد از فرصت ها زود استفاده کند. بزرگان فرموده اند: یکی از خصوصیات اصحاب سیدالشهدا که آن ها را ممتاز کرد همین سرعت داشتن شان است؛ یعنی مبتلا به قساوت نمی شدند و خیال نمی کردند خیلی وقت زیاد است. نه مثل آن کس که امام حسین را نزدیک کربلا می بیند و می گوید به یمن می رویم و برای زن و بچه ها گندم می بریم و [اینگونه از کاروان امام حسین] جا می ماند. بقیه هم همین طور.

محرم همین طور است و هر محرمی که می آید گویا درهای محرم از نو گشوده می شود ما می توانیم ورود پیدا کنیم به ساحت محرم و رزق اصلی این است که روز عاشورا ما در کربلا خودمان را ببینیم و این شدنی است. آدم می تواند یک جوری استفاده کند از این بهره های ماه محرم که کأنه روز عاشورا که می رسد حجاب بین ما و حضرت برداشته شود و واقعاً با همه وجود آماده این هستیم که سپر حضرت شویم و حضرت نماز بخوانند و آن تحولاتی که باید در انسان اتفاق بیفتد تا انسان به این نقطه برسد؛ یعنی خصوصیات اصحاب در او پیدا شود و این در دهه محرم ممکن است. بنابراین اصلی ترین رزق این ایام این است که انسان به معیت با امام برسد که باب اش بسته نیست؛ گرچه شهدای کربلا مثل ندارند، چنانچه در بعضی روایات در کامل الزیارات و غیره است. این که انسان می تواند به همراهی آن ها برسد این همراهی در زیارت عاشورا هم در دنیا هم در آخرت مکرر خواسته می شود، که سیر اخروی ما و بعد برزخ مان هم با آن ها باشد «اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عليه السلام» این غیر شفاعت دنیا است وقتی شامل حال تان شد شاید این ثبات قدم لا اقل ثبات قدم در برزخ و قیامت هم باشد. یعنی ما می توانیم به این جا برسیم که این ثبات قدم را داشته باشیم و این رزق اصلی محرم است؛ رزق اصلی محرم این است که انسان به تصمیم های بزرگ برسد.

خدا رحمت کند استاد عزیزی ایشان می فرمود: من تصمیم های بزرگ ام را عمدتاً در کنار سفره سید الشهدا و در ماه محرم گرفتم. واقعاً این طور است و خیلی ها این طور اند؛ در یک محرم به امام حسین وصل می شوند و تائب و مطهر می شوند. این سفره امام حسین وقتی پهن می شود سفره تحولات عظیم است؛ چه روح های بزرگی که توبه می کنند و توبه شان حقیقی است و واقعاً به مقصد می رسند. بنابراین رزق اصلی که در ماه محرم تقسیم می شود، اگر انسان بتواند بهره ببرد این است که انسان به معیت و همراهی سیدالشهدا برسد. این معیت هم فقط ظاهری نیست؛ یعنی همه قوای انسان در این سیر الی الله هم سفر سیدالشهدا باشد و با امام حسین سیر کند و جزء آن هایی باشد که «أناخت برحلک»؛ یعنی در سایبان منزل سیدالشهدا بار انداختند؛ این رزق اصلی محرم است و این شدنی است فرصت اش هم تمام شده نیست و می شود انسان جزء کسانی باشد که به این رزق برسد.

سوال: راهش چیست؟

جواب: یک رزق هایی است که مقدمات درک این رزق است که پنج دستور را امام رضا علیه السلام در روز اول محرم به ریان ابن شبیب دادند و بعد از این که محرم و واقعه عاشورا را توضیح دادند؛ در آغاز این بیان نورانی حضرت به ریان الشبیب می فرمایند: محرم ماهی است که اهل جاهلیت هم حرمت اش را نگاه می داشتند این امت نه حرمت ماه را نگاه داشتند و نه حرمت رسول را و بعد حضرت توضیح می دهند که سه کار کردند: اهل بیت ایشان را به شهادت رساندند؛ زنان اهل بیت شان را به اسارت بردند که خیلی مصیبت عظیمی است و در نقل است ظاهراً ابوحمزه ثمالی از امام سجاد سوال کرد چرا این قدر گریه می کنید؛ شهادت عادت شما و کرامت شما است. حضرت فرمودند: بله ولی اسارت در ما سابقه نداشت و سوم آنکه خیمه های حضرت را غارت کردند؛ یعنی غارت، اسارت و قتل؛ دیگر هیچ حرمتی برای پیامبر نگاه داشته نشد.

در واقع حضرت امام رضا در ابتدا توضیح می دهند که این صف بندی با نبی اکرم است؛ یعنی موضوع سیدالشهدا است؛ ولی از این فراتر است و صف بندی با وجود مقدس رسول الله است و در این جهاد اعظم سیدالشهدا که جهاد اعظم نبی اکرم است (جهاد اصغر و اکبر و اعظم داریم) که عاشورا اعظم جهادهای عالم است و همه جهاد اکبر و اصغرها ذیل آن واقع می شوند. در این جهاد اعظم، عالم دو صف شده حضرت امام رضا علیه السلام می فرمایند: شما سعی کنید خودتان را به صف حضرت سیدالشهدا برسانید. پنج دستور هم می دهند. دستور اول این است «اِنْ بَکِیَت عَلَى الْحُسَیْنِ علیه السلام حَتّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلاً کانَ أَوْ کَثِیراً»(1) یعنی اگر گریه بر سیدالشهدا کنی به طوری که اشک بر گونه ات جاری شود همه گناهان ات کوچک و بزرگ ریز و درشت آمرزیده می شود. برای رسیدن به همراهی سیدالشهدا اول دستور همین است؛ اگر به کسی رزق بکاء بدهند. اصل بکاء بر سیدالشهدا اکسیر اعظم است؛ یک مس تا بخواهد در سیر طبیعی خودش طلا بشود هزاران سال باید در زیر زمین بماند و فعل و انفعالات اتفاق بیفتد و این بشود طلا ولی اگر اکسیر بزنند سرعت اش زیاد می شود و فوری طلا می شود. در تحولات معنوی نیز ما اکسیرهایی داریم. یکی از این اکسیر ها بکاء بر سیدالشهدا و اتصال به سیدالشهداست که سرچشمه طهارت می باشد و بکاء حاصل این اتصال است. انسان تا مرتبط نشود نمی تواند گریه کند. این اتصال است که طهارت می آورد. آدم وقتی به دریا وصل شد نجس هم باشد پاک می شود. امام سرچشمه طهور است. آب، ظاهر ما را پاک می کند اما امام آن آب و سرچشمه طهارتی است که ظاهر و باطن را شستشو می دهد. یک راه اتصال بکاء است که ظاهر و باطن آدم را طاهر می کند. پس اثر اصلی بکاء اتصال به امام است و این گریه است که اتصال می آورد.

نکته بعد آنکه بکاء اقسامی دارد؛ یک قسم تباکی است، یعنی آدم اهل اشک نیست اما به زور از خودش اشک می گیرد؛ یعنی می خواهد جز گریه کنندگان باشد و دوست دارد و تلاش می کند جز آن ها بشود اما هنوز حالت بکاء به او نداده اند؛ این ارزشمند است. حضرت فرمود: اگر تباکی هم بکنید و به زور از خودتان اشک بگیرید هم آمرزیده می شوید. این شخص در مرحله تحول حال نیست و اتصال پیدا نکرده اما سعی می کند خودش را ملحق کند و این خودش فضیلت دارد. این روایت را در باب بکاء برای دعا دیدم که حضرت فرمود: بهترین حالت قرب به خدا، حالت سجده و بکاء است؛ یعنی کسی از خوف و محبت خدا در حالت سجده گریه بکند که اینجا حالاتی در او پیدا می شود. نزدیک ترین حالت انسان به خدای متعال این است که فرمودند: «إِنَّ أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاك‏»(2) در یک روایتی در کافی است که به حضرت عرض شد: من می خواهم دعا بکنم اما حالت بکاء ندارم؛ آیا به یاد مصیبتهایم بیفتم؟ حضرت فرمود: اگر گریه به تو دست داد در حالت دعا گوارایت باشد هر چه از خدا بخواهی به تو داده می شود؛ آن ها که حالت بکاء ندارند یاد مصیبت هایی که وارد شده به آنها بیافتند و گریه بکنند و دعا بکنند؛ عیب ندارد.

در خصوص سیدالشهدا من عین روایت را ندیدم اما همین طور است، آدم یک موقع هایی حتی می تواند با شبیه سازی حالت تباکی ایجاد کند و بعد آرام آرام این سیر را ادامه دهد به بکاء می رسد. پس قسم اول تباکی است که ادامه اش بکاء است تردید نکنید، آدمی که دلش می خواهد گریه کند و سعی می کند به زور خودش را وارد وادی کند، مثل همانی است که دلش می خواهد اهل مناجات باشد؛ اول که آدم ابوحمزه را شروع می کند اهل مناجات نیست سی شب تشبه به اهل مناجات پیدا می کند و شب سی ام اهل مناجات می شود. بکاء هم این طور نیست که اول که وارد می شوید خالص باشد، این طور نیست.

سوال: آدم حسرت می خورد بعضی ها را می بیند در جلسات و مجالس که خیلی اشک خوبی دارند و این نکته ای که شما گفتید این رزق را باید به آدم بدهند، حسرت ما بیشتر می شود. نکته خاصی دارد که این رزقنصیب آن ها شده؟

جواب: هم نکته خاص دارد هم اثر مداومت خودشان است. خیلی چیزها دخیل است. مثل حال نماز شب است؛ بعضی ها باید ده سال گریه بکنند تا خدا توفیق نماز شب به آن ها بدهد. اما علامه مجلسی از چهار سالگی نماز شب می خواند. یک زمینه هایی است ولی خود فعل انسان و تلاش انسان هم موضوعیت دارد؛ تباکی یعنی این که دلش می خواهد گریه کند به مجلس خودش را می رساند و سعی می کند تا به این فیض برسد؛ این یک قسم تباکی است و این تباکی هم اگر استمرار پیدا کرد به بکاء می رسد؛ حتی تباکی از طریق شبیه سازی، بعضی ها خیال کردند ارزش ندارد. اتفاقاً ارزش دارد. فرموده اند که تباکی را هم از شما می خرند؛ البته این فرق می کند با بکاء، زیرا ثواب ها درجات دارد. بکاء این است که واقعاً در انسان یک تحول حال پیدا می شود و بر اساس آن تحول حال از درون جوششی اتفاق می افتد و آثارش در ظاهر پیدا می شود و تبدیل به اشک می شود. این هم اقسامی دارد. اشک را هم بزرگان گاهی تقسیم کرده اند: یک قسم اشک، اشک خوف است. یک عزیز بزرگی می فرمود: من یکی از گریه هایم از اول محرم گریه خوف است؛ من خیلی نگرانم نکند دنیای ما، ما را مثل اهل کوفه از امام حسین جدا بکند و مقابل امام حسین قرار بدهد.

در کربلا اول انکار کردند حضرت خورجین بزرگ نامه ها را آورد و فرمود: شما نامه نوشتید، انکار نکنید. همان هایی که دعوت کرده بودند، آمده بودند و در مقابل حضرت صف بسته بودند؛ اول خیال می کردند صلح می شود، بعد که صلح نشد سیدالشهدا روز عاشورا با دو خطبه قاطع فرمودند که در هر دو خطبه اعلام موضع کردند. در یک خطبه فرمودند: «لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد»(3) یعنی نه مثل برده ها فرار می کنم و نه ذلیلانه دست بیعت می دهم. جنگ است و کشتن و کشته شدن، نگویید نمی دانستیم. اگر بمانید در قتل من شریک هستید و آنها ماندند. در خطبه دوم فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ‏ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَام‏»(4) این ناپاک پسر ناپاک من را بین دو چیز مخیر کرده، بین شمشیر و ذلت و ما که ذلیل نمی شویم. بنابراین کشتن است و خیال نکنید صلح است. به کشتار هم که رسید، ماندند. بعد هم برای این که غنیمت بگیرند در بریدن سرها سبقت گرفتند. وقتی دنیای انسان و تمنیات انسان درگیر شد، هر اتفاقی ممکن است خدای نکرده بیفتد. آن بزرگ فرمود: گریه خوف می کنم زیرا می ترسم نکند وقتی دنیای من در گرو رفت به خاطر حفظ دنیای خودم با ولی خدا درگیر شوم. این یک نوع گریه است و گریه حقیقی هم می تواند باشد.

نوع دیگر گریه این است که آدم وقتی مظلومیت سیدالشهدا را می بیند بر محرومیت خودش از نصرت سیدالشهدا گریه می کند. این هم یک نوع گریه است که در زیارت ناحیه شاید و نمی خواهم بگویم حتماً، به این اشاره شده «فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ... فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ‏ الدُّمُوعِ‏ دَما»(5) یعنی اگر من به تاخیر افتادم تقدیر الهی این بود؛ البته حضرت صاحب الزمان تاخیرشان برای این بوده که باید باشند تا کار را به اتمام برسانند، امام یک ماموریت خاص دارد. (البته این زیارت شاید از امام حسن عسکری سلام الله علیه باشد و فرقی هم نمی کند) ولی به خاطر این که نبودم سپر شما شوم و جان بدهم، این قدر گریه می کنم «حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَاب‏» تا شعله های مصیبت جان من را بگیرد. این هم یک نوع گریه است. یک نوع گریه هم بحث محرومیت از کمک به سید الشهدا نیست که چرا من نبودم سپر شوم؛ البته این خیلی گریه خوبی است که انسان وقتی بلای ولی خدا را می بیند، نگران است که من لااقل اول قطعه قطعه می شدم و بعد بدن شما هدف قرار می گرفت؛ سعید بن عبدالله همین است که بعد نماز ظهر گفت حلقه محاصره دشمن تنگ شده من بیش از این نمی توانم غربت شما را ببینم اجازه بدهید من بروم و نباشم؛ بیشتر از این در توان ام نیست. قمر بنی هاشم هم در آخرین لحظه همین را عرض کرد که سینه ام تنگ شده است؛ این هم یک قسم است.

یک قسم دیگر بکاء این است که آدم بر خود واقعه گریه می کند که این هم اقسامی دارد؛ عالی ترین درجه اش این است که انسان ارتباط سرشت پیدا بکند و به مقام حب برسد. این گریه ای که از سر حب است و هیچ طمع و توقعی ندارد و دوست می دارد و اگر رشته محبت برقرار شد و انسان به امام اش متصل شد، در این زمان آن چیزی که خیلی قیمتی است این است که حال امام منتقل به ما شود. من این عبارت را این طور ترجمه می کنم که «يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» معنای لطیف اش این است که حزن امام در دل آدم می آید؛ مثل ظروف متصله. در روایت است که بعضی وقت ها شما غصه دارید و هیچ عاملی هم نیست؛ فرمود: چون دوستان مومن ات غصه دارند و چون تو به آن ها مرتبط هستی. در نقلی آمده است که فرمودند: غروب جمعه اگر غصه شما را می گیرد علتش این است که گاهی امام زمان غصه دار می شوند زیرا می بینند صحنه ها را و این به شما منتقل می شود.

بالاترین حزن این است که انسان قلب اش مبدا تحول احوالی باشد که از عالم امام جاری می شود؛ خوشحالی هایش، غصه هایش اینگونه باشد. در باب سلمان است که «جعل هواه هوی علیٍّ»؛ یعنی میل اش دنبال امیرالمومنین حرکت می کند؛ نه این که میل خودش را به نفع حضرت قربانی می کند، بلکه قلب را جوری تخلیه کرده که اصلاً ظرف متعلق به حضرت است. بهترین بکاء این است که انسان در یک موقفی قرار بگیرد که تحولات حال امام در انسان جاری شود. امام زمان محزون اند در این ایام به شدت هم محزون اند. امام رضا فرمودند: محرم که وارد می شد کسی لبخند بر پدر من نمی دید و روز عاشورا روز اندوه بود. امام زمان علیه السلام هم این طور هستند و شاید هم این که می بینید تحول حال مومنین از اول محرم شروع می شود برای حال امام است؛ البته نظر بنده است. این است که خیلی نمی شود جا به جا کرد؛ یک موقف خاصی دارد، این حال همیشه است ولی حال امام جوشش خاصی دارد که شاید بهترین بکاء این است که انسان به این صورت به امام مرتبط باشد. در روایت است که «شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینَِتِنا»(5) اینگونه باشد که از سرشت و روح جوری به امام متصل باشد که غصه امام این ها را غصه دار کند و شادی امام این ها را شاد کند. این معنایش صرفاً این نیست که حتما روز عید آدم غصه نخورد. روز عید غدیر هم ممکن است آدم به یاد مصائب و به یاد فردای غدیر هم بیفتد غصه بخورد. «یحزنون لحزنا» برای غدیر که غصه نمی خورد؛ بلکه برای حوادث بعد غدیر غصه می خورد. منتها در روز عید غدیر محزون است. معنایش این نیست که اگر حزن دارد برای شادی ائمه گریه می کند. نخیر؛ از حزن ائمه محزون است ولی در روز غدیر محزون است.

بکاء اقسامی دارد از تباکی تا بکاء و خود بکاء هم درجاتی دارد بهترین اش این است که از روی حب و اتصال سرشت باشد به گونه ای که حال امام به انسان منتقل شود؛ یعنی از آن سرچشمه قدس این احوال بر انسان جاری شود. این فقط در گریه هم نیست؛ بلکه حال دعای انسان هم این طور است. حال مناجات است؛ اگر نماز من متصل به نماز امام شد می شود نماز؛ یعنی یک شعاعی از نماز امام در نماز ما بیفتد. چون ما که نمی توانیم به معنای واقعی خدا را عبادت کنیم.

سوال: این که یک شبه اتفاق نمی افتد قطعاً مستلزم یک سری مراقبت های قبل از آن است؟

جواب: یک سری از آن احوالات که در بحث های قدیم مطرح شد، برمی گردد به عوالم قبل و مسائل جدی تر، یک مقدارش هم همین طور است که آدم اگر واقعاً تلاش کرد، به آنها برسد. لذا امام دستور به تلاش می دهند. پس گریه حقیقی این است. نکته دیگری که در باب بکاء می توان گفت این است که گریه بر امام حسین، حتی تباکی هم اثر دارد. زیرا یک ارتباط معنوی می خواهد و هر کسی نمی تواند گریه کند. در احادیث متعدد آمده است که سماوات سبع گریستند؛ ارضون گریستند؛ «ما فیهن و ما بینهن» گریستند برای امام حسین علیه السلام. «من یتقلب فی الجنة و النار»؛ یعنی آن هایی که در بهشت و جهنم در حال رفت و آمد هستند، گریستند. همه و همه گریستند؛ الا سه دسته؛ اهل بصره و شام و یک دسته سومی هم در بعضی روایات نقل شده که این ها نگریستند که الآن جشن می گیرند، مثل این داعشی ها که اسامی لشکرهای خودشان را بر همین اساس می گذارند و می گویند ما جیش یزید هستیم و ادعای رسمی می کنند.

نکته این آثار بر اساس تعبیری که در روایات آمده این است: گناه را پاک می کند ولو به اندازه کف دریا باشد. سوال این است که برای چه کسی گناهان اش کف دریا است؟ برای مومن؛ من حدث می زنم این فقط ناظر به کثرت گناه نیست بلکه نحوه گناه را هم می خواهد بگوید. یعنی گناهی که کف آب است. کسی برای امام حسین گریه می کند که باطن اش زلال است؛ بله، مومن ممکن است گرفتار شود و این می شود کف روی آب و این کف روی آب چطور پاک می شود؟ وقتی اتصال به دریا پیدا می کند در واقع امواج دریا کف را به ساحل می برد. در روایات است که مومن پاک می شود و گناهان اش به صاحبان اصلی اش (شیطان) برمی گردد. شما عطر و لجن را با هم قاطی کنید بوی خوش مال عطر است و بوی لجن مال لجن است و وقتی تجزیه اش کردید، دوباره بوی خوش برمی گردد سر جای خودش و بوی بد هم جای خودش. طهارت مال عطر است و آلودگی مال لجن؛ این ها از هم جدا که شدند معلوم می شود چه کسی پاک است و چه کسی نجس است زیرا نجاست مال شیطان است، رجس است و به انسان و به هر کجا بخورد از جمله به نفس انسان، به ظاهر و اهل و عیال انسان، به مال انسان و به هر کجا که بخورد نجس می کند. مومن باطن اش طاهر است وقتی به سرچشمه امام وصل شد و این اتصال مبدا بکاء شد، اتفاقی که می افتد این است که این بکاء طهارت می آورد. ریشه اش هم این است که پاک شدن از گناه به تبری از گناه است؛ یعنی انسان تا از گناه تبری نجوید پاک نمی شود؛ تا گناه اش را دوست دارد کاری برای او نمی توان کرد، آدمی که هنوز لذت شیرینی گناه در اعماق وجودش است، تائب نیست. تبری از گناه مهم است و اصل گناه را هم که در روایات است «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ»؛ بکاء بر سیدالشهدا در انسان تبری ایجاد می کند و باعث می شود از گناه و از سرچشمه گناه بدش بیاید. و این موجب می شود آدم پاک شود؛ البته توجیه های دیگری هم دارد؛ اگر کسی واقعاً به امام گره خورد، حتی اگر کافر هم بود پاک می شود، وقتی گره خورد پاک می شود. بکاء مال کسی است که اهل مودت و اهل اتصال و محبت است و این آثار هم قهراً بر آن بار می شود. البته نمی خواهم بگویم تنها این است.

بکاء مطهر است؛ یکی از خصوصیات بکاء مطهر (پاک کننده) انسان است و ظاهر و باطن انسان و صفات رذیله و گناهان ظاهری را پاک می کند. انسان مقاماتی دارد از جسم بگیرید تا روح، روح انسان و قلب انسان مقاماتی دارد؛ انسان وقتی متصل می شود و گریه می کند، کدام مقام قلب اش متصل شده به امام، از همان مقام اشک جاری می شود. اشک هم درجاتی دارد، سرچشمه اشک متفاوت است. دو نفر کنار هم نشسته اند نماز می خوانند حالات شان متفاوت است که با کدام مقام قلب شان دارند نماز می خوانند، از آن مقام فیوضات بر آن ها جاری می شود. بکاء هم همین طور است که از کدام مقام قلب اش اشک جاری بر چشم اش می شود. اشک شراب طهور است. هر چه مقام رفیع تر باشد، سرچشمه اش هم سرچشمه بالا است. بالاترین سرچشمه اش حال قلبی امام است که از آن جا حالی برای انسان تنزل کرد و این تحول در انسان تبدیل به اشک می شود، به همین دلیل است که اشک ها هم با هم فرق می کند. مثل این که دو لیوان آب با هم و کنار هم هستند؛ اما با هم متفاوت اند. یکی نجس است یکی پاک است. با یکی می شود وضو گرفت و با دیگری نه. اشک هم این طور است درجات دارد نمی گویم نجس است، بلکه درجات دارد در حالیکه ظاهرش هم ممکن است یکی باشد. این دو لیوان کنار هم هستند ظاهرشان یکی است؛ اما با هم متفاوت هستند.

سوال: پایین ترین مرتبه اشک حداقل اثر را دارد؟

جواب: بله. حتماً دارد؛ پایین ترین مرتبه اشک تباکی است؛ ولی برای آن هایی که اهل بکاء حقیقی هستند، درجات قرب و سیر پیدا می شود که در شرح زیارت عاشورا سال گذشته اشاره کردم که بکاء سرآغاز ورود به بلای سیدالشهدا و سلوک با بلای سیدالشهدا، که از بصیرت به جبهه تاریخی حق و باطل شروع شده تا به موضع گیری و صف و قتال و سلم و حرب و مراحل بعدی سلوک که در زیارت عاشورا بیان شده منتهی می شود. این ها آثار بکاء هستند و از تباکی هم شروع می شود. باید حضور در مجالس پیدا کنیم. مگر به ما نگفتند «لأَندُبَنَّكَ صَباحاً و مَساءً» صبح و شب گریه کنیم برای امام حسین چه اشکالی دارد؟ ممکن است بگویند مگر بی کاریم؟ صبح و شب می خندیم برای دنیای خودمان و برای دنیای خودمان غصه می خوریم، چه کسی است که 24 ساعت غصه های خودش را نخورد، چرا برای غصه های رفیع وقت بگذارد وقت اش تلف شده، چگونه است که اگر برای غصه های لهو و لعب وقت صرف کند و خودش را اسیر غصه های کودکانه بکند که کفش ام گم شد کلاه ام این طور شد میزم کوچک شد سوادم و از این چیزهایی که ما صبح تا شب غصه می خوریم، این ها عیب ندارد، اما صبح و شب برای امام حسین غصه خوردن ایراد دارد؟

صبح و شب با امام حسین باشیم و بکاء کنیم و مداومت بر بکاء داشته باشیم، چنین کسی اصلاً دلش از عاشورا بیرون نمی رود. مانند مادری که جوان از دست می دهد (خدا ان شاء الله به همه شان صبر بدهد) سر سفره لذیذ ترین غذا هم که می خورد ته ذائقه اش تلخ است، هیچ وقت لذیذ ترین و زیباترین صحنه ها و فرح بخش ترین صوت ها آن غصه ته دلش را نمی برد. حتی در شادی هایش باطن اش با خودش است. آدم باطن اش باید در عاشورا باشد؛ باید سفره دلش را در عاشورا بیندازد و جمع نکند به طوریکه 24 ساعته با عاشورا باشد؛ انسان اگر می خواهد سالک باشد و مطهر شود باید اینگونه باشد. امام رضا فرمود: اگر گریه بکنید و اشک تان جاری شود خدای متعال صغیر و کبیر و کم و زیاد گناهتان را می بخشد. این ها غرور نمی آورد، بلکه این ها امیدواری می آورد. مثل آیات توبه است و واضح و روشن است. این اشکالات اشکالات بی مزه ای است. دیده اید هیچ مومنی شیعه ای این روایات بر او غرور ایجاد کند؟ خیر بلکه گناه کارها را امیدوار می کند؛ خب گاهی شیطان ما را می زند؛ اما با این روایات یک امیدی به ما دادند گفتند ولی تان دست تان را می گیرد.

سوال: و اگر بعد از این اشک وقتی شما اشاره کردید یکی از آثار اشک این است که طهارت قلب و روح می آورد اگر مجددا مرتکب یک گناهی شد؟

جواب: مجدداً توبه بکند. شراب طهور است؛ هر وقت آلوده شدی بنشین پای این شراب پاک می شود. مثل نماز جعفر طیار و مثل توبه و مثل خیلی عبادات دیگر است. هر موقعی انسان آلوده شد گریه بر امام حسین کند. من حتی دیدم بعضی بزرگان می گفتند ما نماز شب بیدار می شویم اگر حال نداشته باشیم اول برای امام حسین گریه می کنیم، زیرا یک طهارتی انسان می خواهد، آدم باید وضو بگیرد تا بعد بتواند نماز بخواند؛ اشک بر سیدالشهدا مثل وضو است آدم را پاک می کند حالا برو در سجاده ات مشغول عبادت شو.

سوال: قرار روزانه قرآنی ما صفحه 252 مصحف شریف است که آیات 19 ام تا 28 ام سوره مبارکه رعد است. اما بحث در آستانه ماه محرم بود و توصیه های حضرت امام رضا علیه السلام به ریان ابن شبیب، که پنج سفارش کردند. اولی آنها بکاء بود که اشاره کردید. دوستان ما منتظر هستند آن چهار توصیه بعدی حضرت را بشنوند.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم توصیه دوم حضرت این بود که فرمودند «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع‏» ترجمه ظاهری اش این است که اگر می خواهی وقتی که به لقاء پروردگار می روی هیچ گناهی بر تو نباشد امام حسین را زیارت بکن؛ شاید به گونه دیگری هم بشود معنا کرد که اگر می خواهی که با طهارت به لقاء خدا برسی، حسین علیه السلام را زیارت کن. در زیارت امام حسین لقاء الله با طهارت حاصل می شود. در بعضی زیارات مثل زیارت عرفه است که اگر امام حسین علیه السلام را در عرفه زیارت کنید «کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ»؛ یعنی طهارتی در انسان حاصل می شود که انسان به مقام لقاء الله به همان معنای ممکن برای بنده برسد؛ زیرا ملاقات با خدا که به معنای ملاقات جسمانی نیست، به همان معنای ممکن که در روایات آمده است و حقیقت لقاء، نیاز به طهارت باطنی دارد و زیارت امام حسین طهارتی در انسان ایجاد می کند که مقدمه لقا الله است.

سوال: چه بسا ره صد ساله ای را می طلبیده که با این زیارت یک شبه حاصل می شود.

جواب: بله. این را من مکرر در این محفل عرض کردم. در آیه مبارکه آخر سوره کهف «فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(کهف/110)؛ یک عمل صالح می خواهد و یک اخلاص که هر دو در این زیارت است. این طهارتی که حاصل می شود به مقام اخلاص می رسید و حاصل مقام اخلاص، لقاء الله است که این در زیارت حاصل می شود این هم یک بحثی در ابواب زیارت است. امام صادق علیه السلام فرمود: هر گاه امام حسین را یاد کردی این قول را بگویید: صلی الله علیک یا اباعبدالله، صلی الله علیک یا اباعبدالله، صلی الله علیک یا اباعبدالله. دور و نزدیک ندارد و همین سلام می تواند مبدأ طهارت باشد. خیلی از ثواب های زیارت امام حسین را نگفته اند؛ امام صادق  فرمود: اگر می گفتیم دیگر کسی حج نمی رفت. (حج مستحب مقصود است یعنی عمره تعطیل می شد) آن چه نگفتند قابل ذکر نیست اهل بیت فرمودند نگویید. نگفتنی ها چه بوده که ما نمی دانیم حضرت می فرمود: اگر می گفتیم از خوف این که مبادا حج ترک شود نگفتیم و الا کسی حج مستحب نمی رفت.

سومین مورد را امام رضا در آن روایت فرمودند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ» اگر می خواهی درغرفه های بهشتی همراه رسول الله و آلش و در جوار حضرت می خواهی و طالب چنین مقامی هستی، قتله امام حسین را لعن کن. لعن کردن صف بندی می آورد. اجماع علمای اهل اسلام و حتی علمای اهل سنت، لعن یزید را جایز می دانند و کم تر کسی را میتوان نام برد که جایز نداند. معمولاً جایز می دانند. به خاطر این که می دانید چه کرده است.

اما چهارمین مورد این است که فرمودند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُ‏ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما» اگر می خواهی ثوابی که مستشهدین پیش روی امام حسین داشته اند را داشته باشی، هر وقت یاد امام حسین افتادی لااقل این حسرت و طلب در دلت باشد:  ای کاش با شهدای شما بودیم؛ و این حسرت باشد که چرا ما در عالم میثاق کوتاهی کردیم و از عاشورا عقب افتادیم. لااقل آدم غصه بخورد. گاهی اوقات این قدر توبه شدید می شود که خدای متعال گناه تائب را تبدیل به حسنه می کند، گویا او عبادت کرده است. ما هم که تاخیر داشتیم از عاشورا عقب افتادیم اگر این حسرت در ما جاری شد و به نقطه اوج رسید این تبدیل به حسنه می شود و گویا به آن ثواب ها خواهیم رسید.

آخرین مورد هم که از همه مهم تر است این است «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا» اگر دوست می داری در معیت ما در درجات عالی بهشت باشی (همه بهشت درجات عالی است) اما اگر می خواهی در درجات عالی بهشت همراه ما باشی، حزن ات با حزن ما باشد و برای شادی ما شاد باش و علیک بولایتنا این سه دستور که توضیح اش بماند به نظر من مهم ترین و جامعترین دستور امام رضا علیه السلام همین دستور پنجمی است که باید توضیح داده شود.

در آخر بحث اشاره می کنیم که ان شاء الله خدای متعال همه ما را در این ایام اهل بکاء و گریه بر سیدالشهدا و درک مصیبت سیدالشهدا قرار بدهد و به همه ما در این مسیر اخلاص عنایت کند. هم آن هایی که خدمت می کنند؛ هم آن هایی که عزاداری می کنند؛ هم غذا پختن خوب است هم غذا خوردن هم خرج کردن هم استفاده کردن؛ همه مان با اخلاص و سعی کنیم ادب مجلس امام حسین و ادب عزاداری رعایت شود. این امر مثل آداب الصلوه است. محافل عزاداری و عالم عزاداری عالم رفیعی است. ان شاء الله آداب اش را رعایت کنیم؛ خواننده و شنونده و مجلس دار، همه سعی کنیم حرمت مجلس را رعایت بکنیم. از مهمان ها خوب پذیرایی شود و اخلاص در این کار باشد.

پی نوشت ها:

(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 300

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 483

(3) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 98

(4) اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 97

(5) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏53، ص: 303