نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

تفسیر سوره فجر در برنامه سمت خدا؛ تحلیل و روند جریان ابتلائات و تطبیق بر فراعنه / امداد رسول الله(ص) در مواجهه با فراعنه

متن زیر جلسه 68 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 17 آبان ماه سال 93 برگزار شده است. در این جلسه در ذیل سوره مبارکه فجر ایشان به نکاتی در خصوص جریان هدایت الهی به دست انبیاء و خصوصا نبی اکرم و نیز مخالفتها و موانعی که کافران و فراعنه در دستگاه کفر در مقابل ایشان ایجاد می کنند اشاره کردند. ایشان به دو نوع دیدگاه انسان در قبال حوادثی که در عالم پیش می آید اشاره کرده و بیان داشتند که خوشی ها و ناخوشیهای ظاهری هر دو ابتلائات الهی و پنجره ای به سوی توحید هستند. اگر نگاه مادی باشد نعمتها و خوشیها به عنوان کرامت و سختی ها به عنوان تحقیر قلمداد می شود. اما در نگاه الهی و توحیدی برای انسان مومن هر دو راهی به عالم غیب و دریافت از توحید می باشد. این سوره که به سورة الحسین مشهور می باشد، سرانجام دیدگاه مادی را گرفتاری در کمین الهی و عذاب اخروی و نیز سرانجام دیدگاه توحیدی را دخول در بهشت جاودانه الهی و رسیدن به مقام نفس مطمئنه شمرده است...

سوال: سوره فجر سوره امام حسین است امروز حاج آقای میرباقری از سوره فجر برای ما خواهند بود ما خدمت حاج آقای میرباقری هستیم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم؛ سوره مبارکه فجر سوره هشتاد و نهم طبق ترتیب قرآن است و از سور مکی است و در مکه نازل شده است و معروف است به سوره الحسین علیه السلام و ائمه علیهم السلام به این عنوان سوره را معرفی کرده اند. یک حدیث را که در فضیلت این سوره است تقدیم می کنم؛ حدیث را مرحوم صدوق (و در کتب روایی دیگر نیز آمده است) از امام صادق که فرمودند: «اِقْرَؤُا سُورَةَ الفَجِرِ فی فَرائِضِکم وَ نَوافِلِکم، فَاِنها سُورَةُ الحُسَین(ع) وَ ارْغَبُوا فیها»(1)؛ یعنی سوره فجر را در نمازهای واجب و در نماز های مستحب تلاوت کنید؛ سوره ای است که متعلق به امام حسین علیه السلام است، اگر کسی این سوره را بخواند در قیامت با امام حسین و در درجه ایشان است، البته پیداست این درجه امام حسین به این معنی نیست که ما به مقام امام حسین می رسیم؛ حتی توهم اش هم غلط است که ما خیال کنیم در سلوک مان بتوانیم به معصوم برسیم؛ این اصلاً شدنی نیست؛ بلکه انسان در درجاتی در قرب و جوار معصوم قرار می گیرد. بعد فرمودند: رغبت در این سوره بکنید. خلاصه باید سوره ای باشد که مورد رغبت ما باشد و معارف بلندی هم در آن است به ویژه آیات آخر سوره که «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّة»(فجر/28-27)  در روایات نقل شده خطاب به وجود مقدس سیدالشهدا است که در گودی قتل گاه مخاطب به این خطاب شدند.

سوال: به چه دلیل به نام سوره امام حسین است؟ به خاطر آیات پایانی؟

جواب: یک نکته اش این است، اما تمام سوره را هم می شود گفت که متعلق به حضرت است؛ یعنی از همان والفجر تا آیات پایانی؛ اما قدر متیقن این است که مخاطب اصلی در آیات پایانی وجود مقدس سیدالشهدا هستند در حالی که همه عالم مضطرب بودند ایشان در گودی قتل گاه در کمال آرامش و در مقام رضایت نفس بودند و خدای متعال ایشان را مورد خطاب قرار داد. «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي»(فجر/27-30)

این سوره بخش اول اش چند قسم است، مثل بقیه سوره ها با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شود؛ بسم الله سوره هم متناسب با خود سوره است بعد «وَالْفَجْرِ، وَلَيَالٍ عَشْرٍ، وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ، وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ، هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ» پنج قسم است. قسم به فجر که معنی ظاهری اش یعنی سپیده دم، وقتی که سپیده می دمد و آغاز روز و روشن شدن فضای کره است. این ظاهر آیه است. قسم به فجر و شکافتن صبح، بعد قسم به شب های ده گانه، قسم به شفع و وتر یعنی زوج و فرد، اینها مصداقهایی دارد که بعد گفته خواهد شد؛ قسم به شب وقتی که پشت می کند و در حال رفتن است که شاید اشاره به سحرگاهان باشد که یکی از اوقات پر فضیلت شبانه روز است؛ آیا در این ها قسمی برای صاحبان عقل هست و صاحبان فهم می فهمند این قسم ها معنایش چیست؟ این پنج قسم در ابتدای سوره است که بعد عرض می کنم مقصود از آن ها چیست. بعد خدای متعال بلافاصله با این تعبیر با فراز دوم می فرماید « اَلَم تَرَ» ، آیا ندیدی؟ کانه یک رؤیتی برای حضرت واقع شده و سرنوشت سه نفر از اقوام گذشته که فساد کردند را یاد می کند که صاحب تمدن بودند و بساط تمدن شان را خدای متعال با عذاب و قهر خودش جمع کرد: قوم عاد و ثمود و فرعون مصر. قوم عاد در سرزمین احقاف در یمن زندگی می کردند و از آیات قرآن استفاده می شود که دارای تمدن نسبتاً پر دامنه ای بودند، همچنین قوم ثمود که در سرزمین بین حجاز و شام زندگی می کردند و از آیات قرآن و از جمله همین آیات استفاده می شود که آن ها هم دارای امکانات و تمدن ظاهری بودند؛ البته چیزی از آن ها خیلی در تاریخ باقی نمانده و از آیات قرآن هم همین طور استفاده می شود، خدا عذابی کرده که اثری از آن ها باقی نماند؛ فرعون هم عنوان پادشاهان مصر بوده که مهم ترین اش فرعون موسای کلیم است که در قرآن از آن تعبیر به فرعون ذی الاوتاد یعنی صاحب میخ ها شده است.

سرنوشت این سه قوم را قرآن بیان می کند و می فرماید: خدای متعال آن ها را گرفتار عذاب کرد «الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ * فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ * فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ» زیرا این ها طغیان در سرزمین ها کردند و فساد را به نهایت رساندند؛ پروردگار تو تازیانه عذاب پی در پی و شدید را بر آن ها فرو فرستاد.

«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» یعنی این یک سنت است و خدای متعال در کمین گاه است این طور نیست که اگر انسان، قدرتمندی و یا صاحبان تمدنی طغیان و فساد کردند، خدای متعال غافل است. بعد می پردازد به یک داستانی، می فرماید: «فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» یعنی انسان وقتی مورد ابتلای الهی قرار می گیرد دو جور مبتلا می شود؛ گاهی خدای متعال نعمت های ظاهری می دهد و اکرام می کند، یعنی در نگاه مردم محترم و عزیز می شود و آبرو و جایگاه و مکنت مالی پیدا می کند؛ این امتحان الهی است. این انسان توهم و خیال می کند واقعاً جز مکرمین درگاه خدا است و خیال می کند واقعاً عزیز عندالله است؛ در حالی که این احترامات ظاهری امتحان و ابتلای الهی است؛ البته این کرامتی که دیگران آدم را تکریم می کنند از طرف خدای متعال است و الا دیگران که ابتدائاً با ما کاری ندارند تا ما را اکرام بکنند؛ و حتی اگر به خاطر موقعیت مادی مان بخواهند به ما احترام کنند؛ این هم از نعمت های خدا است. پس کرامت ظاهری هم نعمت الهی است که خدا داده است، ولی علامت کرامت عندالله نیست؛ این که در نزد مردم و جامعه محترم هستیم و آنها بشین و برخواست می کنند، این کرامت از خداست و معنی اش این نیست که کرامت عندالله پیدا کرده است. در قرآن آمده است که «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ»(حجرات/13) و کرامت عندالله در این زمان است.

به عکس هم زمانی است که خدای سبحان می فرماید: وقتی انسان را به سختی ها امتحان می کنیم؛ این هم امتحان است. اما انسان می گوید: خدای متعال من را مورد توهین و تحقیر قرار داد؛ هرگز این طور نیست نه آن اکرام است و نه این توهین است. بعد در ادامه سوره می فرماید: «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْیَتِیمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْكِینِ* وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا، وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» یعنی شما هیچ یتیمی را اکرام نکردید و دیگران را ترغیب به اطعام مسکین نکردید. میراث را یک جا می خورید بدون این که به دیگران اطعام بکنید؛ میراث خود و دیگران را در هم می آمیزید و همه زمین را که میراث الهی است یک جا سهم خودتان می دانید و دلبستگی شدید به مال دارید.

فراز بعدی سوره این است که تلقی که انسان دارد تلقی غلطی است «کلا إِذَا دُکَّتِ الأرْضُ دَکًّا دَکًّا، وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا» زمانی که زمین در هم کوبیده می شود ملائکه در صف حاضر می شوند امر الهی فرا می رسد «وَ جِی ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنْسانُ وَ أَنّي لَهُ الذِّكري» یعنی جهنم آورده می شود و در صحنه جهنم انسان متذکر می شود؛ ولی فایده ای ندارد و این توجه دیر هنگام نفعی برای انسان ندارد.

«یَقُول یا لَیتَنِی قَدَّمت لِحَیاتِی» می گوید: ای کاش چیزی برای زندگی خودم پیش می فرستادم. گویا احساس می کند حیات چیزی است که در پیش رویش است و قبلی ها حیات نبوده  است. «فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ * و لا یوثق وثاقه احد» در آن روز هیچ کسی مثل خدای متعال عذاب نمی کند و در بند نمی کشد.

تا حالا سه فراز بود، قسمها، سرنوشت فراعنه گذشته و بعد هم داستان کلی انسان و نگاه غلط انسان به دنیا. فراز آخر «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي» خطاب به نفس مطمئنه است در مقابل آن انسانی که معذب به عذاب الهی در قیامت است، یک کسی هم نفس مطمئنه است که هم او از خدا راضی است و هم خدای متعال از او، این چهار فراز اصلی سوره است. از این فراز میانی من شروع می کنم.

داستان شاید این است که این آمد و شدهایش عالم سراسر امتحان الهی است. آمد و شد هایی که یا برای آدم های معمولی است واضح است که یک موقع دنیا به ما اقبال می کند یک موقع ادبار می کند؛ تا آن هایی که پرچمداران و بزرگان و محور تمدن ها هستند؛ تا جوامع. مثلاً جامعه ای را خدای متعال به او اقبال می کند و به قدرت می رساند بعد این قدرت نزول می کند. یک روز وضع معیشت یک جامعه رو به راه است و یک روز رو به راه نیست. این فراز و نشیب هایی که چه برای فرد چه برای جامعه چه برای اشخاص معمولی و چه برای آن هایی که محورهای جوامع و یا محور تاریخ اند پیش می آید، این ها سنت الهی است. این دار، دار امتحان است، عده ای این را نمی فهمند و خیال می کنند آمد و شد ها موضوعیت دارد؛ اگر امکاناتی برسد این را علامت کرامت می دانند و اگر امکاناتی سلب شود آن را معیار تحقیر می دانند، یعنی معیار کرامت و تحقیر را امکانات مادی می دانند؛ چه اشخاص، چه پرچمداران و چه تمدن ها و الآن هم همین طور است، چنانچه در قدیم هم همین بود.

آن هایی که توجه ندارند و نگاه شان به دنیا محدود است، عوالم بزرگ تر را نمی بینند و در حصار دنیا فکر می کنند، این ها نگاه شان این است که معیار تحقیر و تکریم، اقبال و ادبار دنیایی به انسان است، اگر به جامعه ای اقبال شد و امکانات وسیعی داشت، رفاه داشت و برخوردار از این تمتعات بود و قدرت داشت، این را علامت کرامت می دانند و الا علامت تحقیر، و بعد از آن آرام آرام اینها را علامت حقانیت می دانند. یعنی اول کرامت را در این می بینند و بعد حقانیت را در این خواهند دید.

الآن هم همین طور است، پرچمداران تمدن مادی که تجلیل و تحقیر می کنند در جهان معیار تجلیل و تحقیرشان چیست؟ ترازوی آن ها همان ترازوی فراعنه قبلی است، معیارهایش عوض نشده واقعاً فهم شان عمیق تر نشده و همان فهم و همان مسیر است. این ها هم خیال می کنند که خیلی محترم اند چرا؟ چون توسعه یافته اند! همه معیار های تحقیر و تجلیل را همین توسعه یافتگی و نیافتگی می دانند و این چیزی جز دستیابی و عدم دست یابی به امکانات مادی نیست، آن هم نه به شکل صواب، بلکه به شکل ناصواب که «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا..» را این ها علامت اکرام عندالله می دانند، این یک نگاه است که آدم معیار تحقیر و تجلیل را امکانات مادّی بداند و محرومیت را علامت حقارت، و دست یابی به این امکانات را علامت تکریم بداند در حالی که نه آن تحقیر است نه این تکریم هر دو تا صحنه ای است که باید یکسان از آن استفاده شود.

بیانی از امیرالمومنین است که در کافی و توحید صدوق نقل کرده اند: «أَمَّا الزّاهِدُ فَلا يَفرَحُ بِشَيءٍ مِنَ الدُّنيا أتاهُ ولا يَحزَنُ عَلى شَيءٍ مِنها فاتَهُ»(2)؛ انسان زاهد انسانی است که آمد و شد دنیا در او غصه و شادی ایجاد نمی کند. چنین کسی آمد و شد دنیا در نظرش تفاوتی ایجاد نمی کند؛ مثل جناب مسلم که آن روزی که 18 هزار نفر با او بیعت کردند با روزی که تنها از مسجد خارج شد هیچ فرقی برایش نمی کند، چون احساس می کند نه آن اقبال علامت کرامت عندالله است نه ادبار [قابل اهمیت است] بلکه حقیقتاً دنبال کرامت عندالله است و نگاهش به عالم غیب است. انسان بیش از دنیا را وقتی دید، آمد و شد دنیا برایش معیار کرامت و تحقیر نیست؛ میداند که آن موقعی که دنیا اقبال می کند یک جوری برای عالم بالاتر باید استفاده بکند و آن موقعی که ادبار می کند یک جور دیگری است. دنیا هم اگر پشت کرد راه خدا که بسته نشده، یک راه دیگری به سوی خدای متعال باز می شود، همان طور که در اقبال دنیا یک راهی به سوی خدا و به غیب عالم باز می شود، در ادبار هم یک راهی به سوی غیب باز می شود. لذا کاری به اقبال و ادبار ندارد، آن پنجره ای که با این ها به غیب عالم باز می شود، این موضوعیت دارد. این آدم ها از امکانات استفاده می کنند، در بلا رشد می کنند در خوشی هم رشد می کنند، در هر دو دوره بهره شان را می برند؛ در دوره پیروزی و شکست بار خودشان را می بندند، آن هایی که به عکس نگاه می کنند، در پیروزی ها درهای غیب به رویشان بسته است در شکست ها هم درهای غیب به رویشان بسته است. لذا در هیچ کدام از این شرایط استفاده نمی کنند در هر دو خسارت می کنند «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»(معارج/19)؛ یعنی خوشی می دهیم منوع است سختی می رسد جزوع است در خوشی انفاق نمی کند، یعنی دهش ندارد که رشد بکند می گیرد و نگاه می دارد و از این دست نمی گیرد از آن دست بدهد. این نگاه نگاه فراعنه همه عالم است؛ نگاه تمدن های مادی و اهل دنیا همیشه این بوده است. خیال می کردند امکانات دنیا معنی اش اقبال و ارزش و کرامت انسانی است و سعی می کردند همه این ها را جمع بکنند. لذا سعی می کردند قدرت را هر چه بیشتر جمع کنند.

کسی که خیال می کند معیار کرامت قدرت است به هر قیمتی شده قدرت را جمع می کند، لذا در این سوره می فرماید: «كَلّا بَل لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ»(فجر/17) شما چه زمان با این امکانات زیر بال یتیمی را گرفتید؟ کی کمک کردید به مسکین و دیگران؟ نه آبرویتان را خرج کردید نه امکانات تان را خرج کردید نه دیگران را با آبرویتان دعوت کردید به کمک به ضعفا و نه خودتان امکانات تان را خرج کردید؛ به خصوص یتیم و مسکین چیز عجیبی است.

خدای متعال وقتی متقین را که درهای غیب به رویشان باز شده می فرماید: «هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»(بقره/2-3)؛ یعنی متقین آن هایی که ایمان به غیب دارند یکی از اوصافشان این است که از آنچه روزیشان است انفاق می کنند. کسی که غیب را می بیند آن چه دارد می دهد تا به آن غیب برسد. چون می داند با گذشت از این ها است که می تواند به آن حقیقت فراتر برسد. آن هایی که دنیا را می بینند به عکس سعی می کنند همه امکانات را جمع بکنند؛ مومن دائم همه امکانات را خرج می کند و هر چه به او بدهی از این دست می گیرد از آن دست می دهد و هیچ چیز نگه نمی دارد؛ چون می داند هر چه نگاه داریم فاسد می شود. «مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّـهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(نحل/96)؛ حتی مادر شیری که باید به فرزند بدهد اگر ابا بکند فاسد می شود و حتی خودش را هم بیمار می کند. آن چه به ما می رسد باید از ما عبور می کند، این ها سدش می شوند.

تعبیر قرآن این است «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»(ماعون/1)؛ یعنی دیدی آن کسی که روز قیامت را انکار می کند؟ بلافاصله می فرماید: «فَذلِکَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيمَ * وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکينِ»(ماعون/3-2)؛ یعنی کسی که غیب را نمی بیند نه اطعامی می کند نه آبرویش را خرج می کند تا زمین خورده ای را دستگیری کند. کسی که معیار کرامت برایش دنیا است چه طور می تواند از دنیا انفاق بکند؟ می تواند تجارت بکند و دنیا را بدهد که دنیای بالاتری به دست بیاورد، اما نمی تواند انفاق بکند، چون احساس می کند از دستش رفته «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا» یعنی کسی که ارث را یک جا جمع می کند و یک جا خرج می کند، چون در روایت دارد وقتی ارث را تقسیم می کنید از سهم خودتان به فقرا بدهید ولی او همه ارث را یک جا می خورد؛ یا بالاتر از این، سهم دیگران را هم به طرف خودش می کشد، به جای این که عادلانه تقسیم کند، نه تنها با فضل تقسیم نمی کند که سهم خودش به سمت دیگران برود، بلکه سهم دیگران را هم طرف خودش می کشد و از این بالاتر اینکه همه عالم را میراث خودش می داند.

قدرت های مادی الآن همین طور هستند. این چه کرامتی است؟ به شما قدرت دادیم تا با این قدرت همه امکانات مادی را به طرف خودتان بکشید؟ دلبسته به این امکانات هستید چه کرامتی است که آدم اسیر این امکانات باشد؟ آدم کریم امیر امکانات است، این امکانات خیلی کوچکتر از انسان است، چنانچه قرآن می فرماید «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ»(نساء/77). این نگاه نگاه غلطی است که مبدا پیدایش آن تفرعن است که همه فراعنه تاریخ این گونه بودند. تفرعن در امت نبی اکرم هم همین طور است.

پس مردم دو دسته هستند یک دسته کسانی که می فهمند این امکانات امتحان است و دنبال حضرت حق هستند و به مرحله اطمینان به نفس می رسند و طوفان این حوادث آن ها را متزلزل نمی کند؛ اینها صاحب نفس مطمئنه اند، به خدا و به اعتقاداتشان راضی اند به امکاناتی که داده راضی اند و فرق برایشان نمی کند که سختی باشد یا خوشی. چون در مقام رضا هستند. شخصی در خدمت امام باقر علیه السلام عرض کرد من مرگ را بیشتر از زندگی، فقر را بیشتر از غنا و بیماری را بیشتر از صحت دوست دارم؛ حضرت فرمود: ما اهل بیت این طور نیستیم هر چه خدا بپسندد را دوست داریم. فرق برایشان نمی کند چون خدای متعال در این ابتلا دری به روی غیب برایشان باز می کند، حال چه با امکانات و آبرومندی ظاهری باشد یا با سختی و تنگ دستی و مجهول بودن و بی اعتنایی همه رو به رو شود، آنها دنبال آن دری هستند که خدا به سوی توحید به رویشان باز می کند؛ دنبال آن پنجره و مسیری هستند که به عالم غیب و حضرت حق و عوالم بالا باز می شود. بنابراین صاحب نفس مطمئنه و راضیه و طبیعتا مرضیه می باشند و خدای متعال آن ها را دوست دارد. پایانشان هم اینگونه است: «فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی»(فجر/28).

یک عده ای هم هستند که نگاهشان به دنیا این است که پایانشان این است «کَلا إِذَا دُکَّتِ الأرْضُ دَکًّا دَکًّا، وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا» در روایات متعددی آمده است که وجود مقدس رسول الله وقتی این آیه نازل شد خیلی مضطرب بودند؛ اینگونه توصیف کردند که جهنم را می آورند با هزار زمام و مهار و هر مهاری در دست هزاران ملک. آن روز این انسانی که این طور محاسبه می کرد و خیال می کرد امکانات مادی و قدرت و ثروت، علامت کرامت انسانی است و همین را مبنای تحقیر و تجلیل بین خودش و دیگران و بین جامعه خودش و دیگران، و حتی تمدن ها قرار می داد، معلوم می شود این ها درست نبوده است. در آن وقت دیگر فرصت گذشته و فضای تدارک هم نیست که آدم تدارک بکند.

پس مردم دو دسته می شوند: صاحبان نفس مطمئنه و آن هایی که معذبند به گونه ای که هیچ کسی را خدای متعال مثل آن ها عذاب نمی کند «لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ» یعنی هیچ کسی مثل خدای متعال این ها را در بند نمی کشد و عذاب نمی کند و یعنی آن عذابی که نسبت به این ها تعلق می گیرد عذاب بی بدیلی است، این علامت شدت عذاب نسبت به این انسان است. در قرآن توجه داشته باشید که عذاب های سنگین مال آدم های معمولی نیست؛ بلکه مخاطب اصلی عذاب های سنگین فراعنه تاریخ اند و آن هایی که دنباله رو آن ها و ذیل آن ها هستند دامنه عذاب فراعنه آن ها را هم می گیرد؛ و الا اصل این عذاب های سنگین مال پرچمداران است. از آهنگ این سوره هم پیداست، از ثمود و عاد و فرعون مصر صحبت می کند.

این یک بیان سوره است که خدای متعال یک سنتی دارد و این دار، دار ابتلا است. گاهی به انسان آبرو و امکانات مادی می دهند و گاهی انسان را در انزوا و مجهول بودن و تنگی قرار می دهند و از انسان ها هم عده ای این را می فهمند و از سختی و خوشی استفاده می کنند و به مقام رضا و طمأنینه نفس می رسند؛ یعنی راضی بالله می شوند که پایانشان فادخلی فی عبادی است. یک عده هم نمی فهمند و عاقبت شان این می شود که آن روزی که این بساط جمع می شود و جهنم را می آورند، انسان آن زمان می فهمد که اشتباه کرده و می فهمد که همه این امکانات تبدیل به جهنم شده و دیگر راهی هم ندارد.

این بیان سوره توضیح می دهد که آن فراعنه تاریخ یعنی قوم عاد و ثمود و فرعون که دارای آن تمدن هایی بودند هم قصه شان همین است. این ها هم همین اشتباه را کردند که به آن صحنه مبتلا شدند. این طور نیست که آن ها درست راه رفتند. آنها هم در همین محاسبه اشتباه کردند و این اشتباه محاسباتی باعث شد غیر از آن عذاب اخروی که روز قیامت است در همین دنیا هم خدا آن ها را مبتلا به عذابی کرد که نامی از قوم عاد و ثمود نماند. پس یک عذاب اخروی است و یک عذاب دنیوی که ریشه اش هم اشتباه در تحلیل است که موجب شده از امکانات استفاده نکنند. امکانات هم همان است که در صدر سوره به آن ها قسم خورده ، آن سحرگاهان و نسیم سحری و روز عید قربان و روز عرفه و ده روز ایام ذی الحجه، که وَتر به عرفه و شَفع هم روز ترویه یا روز عید قربان تعبیر شده و لیال عشر به شب های ده گانه، فجر هم که هنگام سپیده و بهترین لحظه شبانه روز است. خدای متعال می فرماید این فرصت ها در اختیار همه بود، زمینه های رشد آماده بود، اینها اوقاتی است که در ها و پنجره هایی از غیب الهی و رحمت الهی گشوده و در اختیار همه بود، اما فراعنه تاریخ با این محاسبه غلط این فرصت ها را از دست دادند و هم در دنیا مبتلا به عذاب شدند و هم در آخرت. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» این اختصاص به آن ها هم ندارد و این کمین گاه الهی برای همه اقوام و تمدن ها و برای همه آحاد هست. من احساس می کنم اینکه خدای متعال در این سوره قوم ها را پشت سر هم نام می برد بیشتر ناظر به اقوام است و تمدن ها و حرکت های جمعی انسان ها است که این حرکت های جمعی انسان ها چه طور به هلاکت می رسد و یا ماندگار می شود این یک بیان سوره است که خطاب به مومنین می کند که حواستان جمع باشد این قصه قصه مکرری است.

سوال: به قرار روزانه قرآن رسیده ایم که آیات صفحه 259 است؛ سوره مبارکه ابراهیم(ع) آیات 25‌ تا 33‌ و ان شاء الله زندگی همه منور به نور قرآن باشد. اما در ادامه بحث نگاه و بیان دوم از سوره مبارکه فجر را هم می شنویم.

جواب: احتمال دومی که در این سوره است قاعدتاً منافاتی با احتمال اول ندارد و هماهنگ با آن می باشد، این است که خطاب به وجود مقدس رسول الله است، قسم ها را همان طور معنا می کنیم، فجر یعنی سپیده و لیال عشر یعنی شب های ده گانه ای که درهای رحمت الهی باز است که به ایام ذی الحجه به خصوص تفسیر شده که آن ده شبی است که میقات و قرار موسای کلیم با خدای متعال تکمیل شد، چون از ابتدا سی شب بود و بعد شد چهل شب؛ که این چهل شب برای موسای کلیم خیلی فیوضات فراهم شد. برای امت ما هم همین طور است. ایام مخصوصی است، دهه اول ماه ذی الحجه، شفع و وتر عرفه و قربان است، در این ایام فتوحاتی است. خطاب به حضرت قسم ها بیان می شود، چون معنایش این است که ای پیامبر گرامی، ما این عطایا را به شما کردیم. پیامبر وقتی برای هدایت آمدند، خدای متعال همه چیز را برای هدایت با آمدن ایشان فراهم کرد، نمی شود خدای متعال پیامبر یعنی این هادی کل را بفرستد و بعد بساط هدایت جور نباشد. وقتی پیغمبر می آید خدای متعال کعبه هم برایش به پا می کند، مروه و صفا و مقامات را هم به پا می کند و آن وقت مناسک حج را هم راه می اندازد که مومنین به او بیایند از این مواقف بهره مند شوند. زمان های خاص که در آن درهای غیب باز می شود، مثل رجب شعبان جمعه و ... این را هم فراهم می کند.

خداوند متعال در این سوره به پیامبر گرامی فرمودند این ها را به شما عطا کردیم و همه چیز برای بسط و گسترش هدایت شما فراهم است. در مقابل پیامبر فراعنه ای هستند، همان طور که در مقابل انبیاء گذشته فراعنه ای بودند و نمی گذاشتند که اقوام به این انبیا ایمان بیاورند؛ فرعون نمی گذاشت مردم حرف های موسای کلیم را بفهمند و هدایت موسای کلیم به سد فرعون می خورد. قوم عاد و ثمود هم همین طور بودند؛ جناب هود و صالح وقتی آمدند ملأ و مطرفینی بودند که دست شان از دنیا پر بود و قدرت داشتند و اینها در مقابل پیامبر الهی صف آرایی می کردند و نمی گذاشتند هدایت برسد. پیامبر اکرم نگران این جریان است زیرا تفرعنی هم در امت نبی اکرم است و فراعنه ای هستند که قرآن تصریح می کند «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ»(انعام/112)؛ یعنی هر پیغمبری شیاطین انس و جن داشته است، خدای متعال به پیامبر می فرماید ما این بساط قرب را برای شما فراهم کردیم .

همه این بساط هدایت و از جمله قسمهای ابتدایی در همین سوره فجر پرتو نبی اکرم اند، اگر کعبه مقدس است یک عنایت و ظهوری از نبی اکرم آن جا است و الا خود این ها به خودی خود که تقدسی در محضر خدای متعال ندارند. اگر شب عید قربان محترم است اگر قدر محترم است، به این دلیل است که این ها شعاعی از نبی اکرم و اهل بیت اند، چون «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ»(3) هر زمانی که زمان خیری است از آن جا ناشی می شود. حتی در باب جمادات دارد اگر این عقیق کرامتی پیدا کرده که در نماز اگر همراه شما باشد ثواب نمازتان اضافه می شود - یعنی راه هایی که به سوی شما گشوده می شود راه های رفیع تری است، معنای ثواب بیشتر همین است - فرمود به خاطر این که در پذیرش ولایت سبقت گرفته است.

به پیامبر گرامی گفته می شود ما این امکانات را به شما دادیم همه هم طفیل وجود خود ایشان است؛ فجر و همه این بساطی که بساط قرب است و راه های تقرب به خدای متعال است که برای نبی اکرم این بساط فراهم شده است. جریان تفرعن هم یک ریشه ای دارد و در این آیه «فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ» مقصود از این انسان آن ها هستند که نگاه شان به قدرت و ثروت نگاه غلطی است و عمده اش فراعنه هستند که نگاه شان به امکانات نگاه غلطی است، در نتیجه نحوه مواجه هم نحوه غلطی است. امکانات را سعی می کنند به طرف خود بکشند و به جای این که از خودشان به دیگران برسانند و مجرای فیض باشند، نه فقط این فیوضات را نمی رسانند بلکه دیگران را هم از حقوق خودشان محروم می کنند. این جریان تفرعن که جریان انحصار امکانات در اختیار فراعنه تاریخ است که عزت و قدرت و همه شوکت های مادی را در اختیار خودشان می خواهند و دیگران را تحقیر می کنند، این سابقه تاریخی داشته است و گویا پروردگار به ایشان می فرمایند که پیامبر ما نگران این سابقه تاریخی نباش، این بوده و ما همیشه مترصد این ها بودیم، ما این ها را رها نکردیم؛ این طور نیست ما عالم را رها کردیم، عالم عالم امتحان است؛ یک عده ای می آیند شیطنت می کنند، ما در همین دنیا کمین گاه هایی گذاشتیم که در آنها گرفتار می شوند؛ البته العیاذ بالله این طور نیست که خدای متعال بخواهد مچ گیری بکند؛ بلکه مسئله این است که قدرت های مادی و فراعنه را رها نکرده و غافل نیست. کمین گاه هایی را سر راهشان گذاشته که گرفتار می شوند، این کمین گاه را هم باید معنا کرد که چه اتفاقی می افتد که یک دفعه آن طوفان یک هفته می وزد «كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ * فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ»(حاقه/7-8) و هیچ اثری از آن ها باقی نمی ماند؛ چیزی از آن ها می بینی؟ چه اتفاقی در عالم می افتد که یک دفعه این بساط جمع می شود؟

این همان کمین گاه هایی است که خدای متعال سر راه قرار داده. این کمین گاه های الهی است و نسبت به فراعنه امت شما هم همین قصه است. این طور نیست که فرعون موسای کلیم در کمین اش بودیم و این طور نیست که آن ها قدرت و مکنت نداشتند، بلکه این قدرتی که این ها دارند، آن ها هم داشتند. در فراز دیگری از سوره فجر آمده «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ، إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ» قوم عاد صاحب شهر ارم بودند که دارای کاخ هایی بود با ستون های برافراشته، در آن دوران به اصطلاح تمدن بزرگی داشتند، «وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ» آن هایی که کوه ها را می بریدند و با سنگ های عظیم کوه ها برای خودشان در وادی ها کاخ درست می کردند و کوه ها را می تراشیدند و در کوه ها برای خودشان کاخ درست می کردند؛ سنگ ها را می تراشیدند و می بریدند و با آن ها در وادی ها و بیابان و دشت ها تمدن این چنینی دارند «فَهَلْ تَري لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ»(حاقه/8) اما از آنها اکنون چیزی نماند و آن طوفان بساطشان را جمع کرد.

سوال: یعنی ان ربک لبالمرصاد برای پیغمبر یک جور دلگرمی است.

جواب: پیامبر که دلگرم به خدای متعال هستند و خدای متعال می فرماید این طور نیست زیرا خیلی بساط تفرعن در امت نبی اکرم بساط شدیدی است. می فرماید ما رها نکردیم و این جواب نگرانی ها است. شما کار خودتان را در این عالم ابتلا کردید؛ اما این فراعنه و اقوامشان بد می فهمند و طبیعتاً هم در دنیا گرفتار می شوند و هم صحنه آخرت که پهن می شود این هایی که تفرعن کردند در مقابل شما معذب اند. بحث جریان مقابل نبی اکرم است که این جریان هم عالم را غلط فهمیده اند و هم به کمین گاه خدای متعال در دنیا می خورند و هم به قهر خدای متعال در آخرت مبتلا می شوند. اما هدایت شما بسط پیدا می کند، قسم به این فجر و لیال عشر که هدایت شما در عالم منتشر می شود؛ این طور نیست که بساط هدایت را شیاطین بتوانند جمع بکنند؛ درست است فراعنه بساطی درست می کنند و یک عده ای را دور خودشان جمع می کنند و به تمدن هم می رسند؛ مثل تمدن های گذشته ولی هم کمین گاه است و هم صحنه قیامت است و با این امکاناتی که ما به شما دادیم که فجر و لیال عشر و شفع و وتر این بساط هدایت شما نتیجه می دهد. شما خودتان محور نفوس مطمئنه هستید. کما این که آن فراعنه محور می شوند و عده ای دور خودشان جمع می کنند که مشغول به دنیا می شوند؛ اما خاصیت اشتغال به دنیا این است که در مقابل این طوفان ابتلائات و امتحانات دائماً در اضطراب اند به آن ها بدهید یک نوع مضطرب اند، از آن ها بگیرید یک نوع مضطرب اند این است که قرآن می فرماید «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»(معارج/19-20)؛ یعنی آنها در مقابل طوفان ابتلائات متزلزل اند و ثبات ندارند در سختی یک جور و در دارایی ها یک جور متزلزل هستند.

در مقابل این ها ما بساط هدایت شما را در عالم منتشر می کنیم؛ شما محور نفوس مطمئنه می شوید نفوسی به مقام اطمینان و آرامش می رسند و راضی به قضاء الله و راضی بالله هستند و نه فقط راضی به امکانات باشند. در آن دعا یا ذکری که بعد از نمازها توصیه شده بخوانیم برای این است که ایمان مستقر باشد؛ ایمان مستودع نباشد. در روایت داریم که عده ای ایمان شان مستودع است و عده ای ایمان شان مستقر است. آنهایی که ایمان شان ودیعه ای است، خدای متعال ممکن است ایمان شان را به تمام برساند و جز وجودشان بشود؛ مثل گوهری که در جیب آدم است و ممکن است جز وجود آدم بشود؛ ممکن هم است خدا این را پس بگیرد و آنها به وادی کفر و ضلالت برگردند. فرمود برای این که ایمان شما مستودع باشد این را بعد از نماز ها بخوانید «رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّا وَ بِالْإِسْلامِ دِينا وَ بِالْقُرْآنِ كِتَابا وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّا وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ»(4)؛ یعنی راضی اند آن ها به خدایی خدا به پیغمبری پیامبر به امامت ائمه راضی هستند. اگر سخت بگیرد راضی اند، خوش باشند در دنیا راضی اند. خدا به پیامبر می فرماید: شما محور نفوس مطمئنه می شوید و عده ای دور شما جمع می شوند صاحب نفس مطمئنه می شوند که از آمد و شد دنیا بهره می برند و مضطرب نیستند؛ طوفان حوادث آن ها را مضطرب نمی کند و پایان شان این است «فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی»

خلاصه سوره این است که اولش با قسم ها است و توجه به یکسری امکاناتی که در اختیار پیامبر برای هدایت مردم قرار داده شده است. پایان اش هم لطفی که خدای متعال به پیامبر گرامی می کند و طبق مقتضای روایات است که هم خودشان هم امت شان و هم محبین شان و آن هایی که ایمان می آورند و دور حضرت و دور اهل بیت حضرت جمع می شوند می رسند به آیه «یا ایتها النفس المطمئنه» این صدر و ذیل سوره است و بین سوره هم قصه فراعنه تاریخ و سنت کلی الهی «ان ربک لبالمرصاد» است و این که فراعنه این امت هم داستان شان همان داستان قبلی است و اتفاق جدیدی نمی افتد. اشتباه در معرفت به طغیان در دنیا و هلاک در دنیا و عقوبت اخروی ختم می شود. بنابراین شما یک نگاه کلان به جریان هدایت نبی اکرم بکنید که این هدایت همراه با موانعی است، آن هم موانع بزرگ، یعنی شما فرعون را مانع کم و کوچکی در مقابل حضرت موسی نبینید؛ نمرود را مانع کمی در مقابل ابراهیم خلیل نبینید؛ آنها بساط بزرگی درست کردند. الآن بساط تفرعن و استکبار را در عالم ببیند؛ آدم واقعا نگران می شود و می گوید پس کو این دین الهی مگر قرار نبود اسلام بیاید؟ همه عالم هر کجا نگاه می کنی روشنی نمی بینی؛ شیطنت می کنند و اسم شیطنت خودشان را آزادی خواهی و عدالت و حقوق بشر می گذارند و همه قدرت عالم «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا» ومیراث کل عالم را می بلعند و سد راه شده اند. آدم وقتی تفرعن را می بیند واقعاً ممکن است متزلزل شود. خداوند می فرماید: شما مومنین خیالتان راحت باشد. بشارت نه فقط به حضرت بلکه به امت حضرت هم هست. شاید پیامبر گرامی هم خیلی احتیاج به این بشارت ها ندارد و اینها برای ما است که حواستان جمع باشد شما چه نگرانی هستید این امکانات صدر سوره این هم نتایج ذیل سوره است. این جریان تفرعنی هم که خیلی تفرعن پیچیده ای است به قدرت و ثروت و تمدن و جمع مال و خوردن مال دیگران و تجمیع مال و ثروت جهانی هم ممکن است ختم شود؛ ولی شما نگران نباشید؛ هم در این دنیا «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ» و هم در قیامت «وَ جي ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» فرمان الهی می رسد و ملائکه می آیند و جهنم می آید و معلوم می شود این عالم عالم معبر شما است.

پی نوشت ها:

(1) ثواب الاعمال، ج 1، ص 123؛ سفینة البحار ، ج 2 ، ص 346

(2) اصول کافی، ج 2، ص 456

(3) زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان

(4) دعای عدیله، مفاتیح الجنان؛ بحارالانوار، ج 83، ص 42: عن محمد بن سليمان الديلمي قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام فقلت له: جعلت فداك إن شيعتك تقول: إن الايمان مستقر ومستودع، فعلمني شيئا إذا أنا قلته استكملت الايمان، قال: قل في دبر كل صلاة فريضة(رضيت بالله ربا، وبمحمد نبيا، وبالاسلام دينا، والقرآن كتابا، وبالكعبة فبلة، وبعلي وليا وإماما، وبالحسن والحسين والائمة صلوات الله عليهم، اللهم أني رضيت بهم أئمة فارضني لهم، إنك على كل شئ قدير)