نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

شروع تفسیر سوره ضحی در سمت خدا / توضیح توهم وداع خدا با رسول؛ عطای خداوند به ایشان، آخرت و رضایت

متن زیر جلسه 73 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 29 آذرماه سال 93 برگزار شده است. ایشان در این جلسه تفسیر سوره مبارکه ضحی را شروع می کنند و اشاره می کنند که بحث این سوره در باب یک سلسله مشکلات جدی است که در مسیر هدایت حضرت وجود داشته و خدای متعال به حضرت بشارت و آرامش می دهند. دو قسمی که در صدر سوره خورده شده مقدمه ای برای مطالب بعدی است. قسمت دوم سوره نتیجه این قسم ها است و در فراز پایانی سه دستور می دهد.در ادامه به سؤالی اشاره می کند که فهم آن فهم کل سوره است. از این سوره استفاده می شود که توهم این معنا شده که خدای متعال این پیامبر را بعد از این که دستش را گرفته او را رها کرده، او را به پیغمبری رسانده، ولی رهایش کرده اداره اش نمی کند گویا نسبت به ایشان غضب کرده چنین توهمی بوده که خدای متعال قهر و غضبی نسبت به حضرت دارند. خدای متعال می خواهد این توهم را دفع کند؛ بنابراین فهم این که، این توهم از کجا ناشی شده و چه اتفاقی افتاده که این توهم پیدا شده در فهم این سوره دخیل است. درجواب این سه احتمال ذکر شده: احتمال اول: این شب تاریک معنایش این نیست که خدای متعال به مردم غضب کرده که هوا تاریک شود این یک نعمت است. احتمال دیگری که داده شده و بعضی مفسرین فرموده اند این است که خدای متعال پیامبر را دعوت به زهد کرده.احتمال سوم این است که زندگی این پیامبر و امت شان همراه با سختی های بسیار سنگینی بود.

«ثُمَّ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ ع بِهَذِهِ الصَّلَاةِ وَ هِيَ مَرْوِيَّةٌ عَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا حَمَلَ وَحْيَكَ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَحَلَّ حَلَالَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ عَلَّمَ كِتَابَكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ دَعَا إِلَى دِينِكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا صَدَّقَ بِوَعْدِكَ وَ أَشْفَقَ مِنْ وَعِيدِكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْكُرُوبَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقَاءَ وَ كَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ وَ أَجَبْتَ بِهِ الدُّعَاءَ وَ نَجَّيْتَ بِهِ مِنَ الْبَلَاءِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ أَحْيَيْتَ بِهِ الْبِلَادَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَةَ وَ أَهْلَكْتَ بِهِ الْفَرَاعِنَةَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَضْعَفْتَ بِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزْتَ بِهِ مِنَ الْأَهْوَال »(1)،

سوال: در ادامه مباحث تفسیری شما، در خدمت شما هستیم تا مباحث سوره مباکه ضحی را شروع کنید.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. در آغاز برنامه بخشی از صلواتی که برای نبی اکرم سلام الله علیه است خوانده شد که خوب است توضیحی درباره آن بدهیم. مجموعه این صلوات چهارده صلوات است از امام حسن عسکری علیه السلام که برای چهارده معصوم نقل شده بخشی از صلوات بر وجود مقدس نبی اکرم است. محدث قمی هم در مفاتیح این صلوات ها را در اواخر بعد از زیارات نقل کرده اند. مداومت بر این صلوات ها خیلی برکت دارد. همین قدر اشاره می کنم که بزرگان به مداومت بر این صلوات توصیه کرده اند. اگر کسی بتواند هر روز یک بار با توجه هم بخواند ذکر جامعی است. نکته اش این است که برای هر معصومی یک صلوات مستقلی ذکر شده و در آن صلوات به شئون آن معصوم اشاره شده، اگر کسی بخواهد مداومت بکند خیلی ذکر جامعی است.

«بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * وَ الضحَي * وَ الَّيْلِ إِذَا سجَي * ما وَدَّعَك رَبُّك وَ مَا قَلي * وَ لَلاَخِرَةُ خَيرٌ لَّك مِنَ الأُولي * وَ لَسوْف يُعْطِيك رَبُّك فَترْضي * أَلَمْ يجِدْك يَتِيماً فَئَاوَي * وَ وَجَدَك ضالاًّ فَهَدَي * وَ وَجَدَك عَائلاً فَأَغْني * فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السائلَ فَلا تَنهَرْ * وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّك فَحَدِّث »

نکته اول درباره این سوره که قبلا هم مورد اشاره قرار گرفت، این است که یک ارتباط محتوایی جدی بین این سوره و سوره انشراح وجود دارد، بر همین اساس روایات وارد شده و شاید اتفاق فتوای فقهای امامیه هم بر این است که اگر در نمازهای واجب کسی بخواهد بعد از حمد سوره بخواند، این دو سوره انشراح و ضحی باید با هم انتخاب شود. در این که این دو سوره یک سوره هستند بحث هایی بین فقها وجود دارد، ولی از این جهت که در نماز واجب باید یک سوره کامل بعد از حمد خوانده شود کسی بخواهد یکی از این دو سوره را بخواند باید سوره دیگری را به همراه آن بخواند با هم جای یک سوره کامل را در فرائض و نمازهای واجب می گیرد. هر دو سوره خطاب به حضرت است، بحث در باب یک سلسله مشکلات جدی است که در مسیر هدایت حضرت وجود داشته و خدای متعال به حضرت بشارت و آرامش می دهند، در سوره انشراح گذشت. سوره والضحی را تقریبا می شود به چهار بخش تقسیم کرد، که البته این تقسیم بندی ها دقیق نیست.

بعد از «بسم الله الرحمن الرحیم»، دو سوگند است، «وَ الضحَي * وَ الَّيْلِ إِذَا سجَي»، قسم به ضحی و قسم به لیل اذا سجی. ضحی به نور خورشید گفته می شود وقتی که خورشید بالا می آید و بسط پیدا می کند، گاهی به کل نور خورشید یا روز هم اطلاق ضحی می شود. پرتو خورشید وقتی فراگیر می شود و خورشید در وسط آسمان بالا می آید تعبیر به ضحی می شود. دوم «وَ الَّيْلِ إِذَا سجَي»، شب هنگامی که آرام می گیرد، گویا شب به تدریج می آید، «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى»(لیل/1)، پرده ای برخورشید می اندازد، گویی خورشید را می پوشاند تا قرار بگیرد یک زمانی می گیرد که می گوییم هوا بین روشن و تاریک است، وقتی استقرار پیدا می کند شب مستقر می شود. پس وقت سکون را لیل می گویند. «َوالَّيْلِ إِذَا سجَي»، این دو قسمی که در صدر سوره خورده شده مقدمه ای برای مطالب بعدی است «مَا وَدَّعَك رَبُّك وَ مَا قَلي»، پروردگار تو با تو تودیع نکرده، تو را ترک نکرده «وَ مَا قَلي»، یعنی به تو غضب نکرده. نه تو را رها کرده و نه غضب کرده. قسمت دوم سوره نتیجه این قسم ها است.

در فراز سوم «وَ لَلاَخِرَةُ خَيرٌ لَّك مِنَ الأُولي»، آخرت برای شما از اولی بهتر است؛ یعنی همه مسیر شما خیر است، بهترین معنایش همین است، ولی آخرت آن پایانی که برای شما در نظر گرفته شده از این اولی بسیار بهتر است. «وَ لَسوْف يُعْطِيك رَبُّك فَترْضي»، غیر از این خدای متعال به شما عطایی خواهد کرد آن قدر عطا می کند که شما راضی شوید در حد رضای شما. این هم فراز سوم سوره است. بعد اشاره می کند به گذشته های وجود مقدس نبی اکرم (ص) و توضیح می دهد که آیا خدای متعال «أَلَمْ يجِدْك يَتِيماً فَئَاوَي»، خدای متعال شما را یتیم نیافت و خودش به شما پناه نداد؟! «وَ وَجَدَك ضالاًّ فَهَدَي»، شما را ضال نیافت و هدایت کرد؟ ضال به معنی در گمراهی بودن حضرت نیست، شاید معنی اش این است که هر مخلوقی به خودی خود فاقد هدایت است، هدایت از طرف خدای متعال است؛ یعنی اگر هدایت خدا نباشد همه در ضلالتند، «وَ وَجَدَك عَائلاً فَأَغْني»، شما را عائل و فقیر یافت و شما را غنی کرد.

در فراز پایانی سه دستور می دهد «َأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»، با یتیم رفتار قهر آمیز همراه با تحقیر و تذلیل نداشته باشید «وَ أَمَّا السائلَ فَلا تَنهَرْ»، نسبت به سائل برخوردتان برخورد راندن و از خود دور کردن همراه با شدت نباشد که این معنی نهر است.«وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّك فَحَدِّث»، نسبت به نعمت های پروردگار تحدیث و گفتگو کنید. این ترجمه بسیار نازل سوره است.

سؤال های متعددی ذیل این سوره است، سوال مهمی که شاید کلید فهم کل جریان سوره باشد این است که گویا از این سوره استفاده می شود که توهم این معنا شده که خدای متعال این پیامبر را بعد از این که دستش را گرفته او را رها کرده، او را به پیغمبری رسانده، ولی رهایش کرده اداره اش نمی کند گویا نسبت به ایشان غضب کرده چنین توهمی بوده که خدای متعال قهر و غضبی نسبت به حضرت دارند. خدای متعال می خواهد این توهم را دفع کند؛ بنابراین فهم این که، این توهم از کجا ناشی شده و چه اتفاقی افتاده که این توهم پیدا شده در فهم این سوره دخیل است. من سه احتمال را عرض می کنم.

احتمالی که بزرگانی چون علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه این احتمال را تائید می کنند و می فرمایند با قسم های آغاز سوره هم خیلی تناسب دارد. آن احتمال این است که بعد از این که حضرت مبعوث شد، وحی به حضرت رسید حضرت پیغمبر شد، مدتی بعد وحی قطع شد بعضی توهم کرده اند که پیغمبر شدی چرا این رشته ارتباط قطع شد!؟ ارتباط خاصی که بین انبیا برقرار می شود، آن رابطه به نحو کامل برای حضرت برقرار شد. در 40 سالگی تجلی اعظم در شب 27 رجب تجلی های الهی واقع شد و بعد گویا قطع شد، توهم شد که گویا حضرت رها شده یا کاری از حضرت العیاذ بالله سر زده که قهر الهی موجب شد حضرت را رها کند که خدا می فرماید: نه چنین نیست «وَ الضحَي * وَ الَّيْلِ إِذَا سجَي»، مرحوم علامه طباطبائی می فرمایند: این قسم خیلی تناسب دارد به دنبال روز روشن شب تاریکی است، این شب تاریک معنایش این نیست که خدای متعال به مردم غضب کرده که هوا تاریک شود این یک نعمت است. این هم نعمت دومی است، سکون در شب با روز روشنی که زمان تلاش و کوشش است مکمل هم هستند به هر حال فاصله این دوران آرامش و دورانی که وحی می شد مکمل این ماموریت شما هستند نه این که خدای متعال شما را رها کرده یا غضب بر شما کرده است.

احتمال دیگری که داده شده و بعضی مفسرین فرموده اند این است که خدای متعال پیامبر را دعوت به زهد کرده زاهد در دنیا باش، همه دنیا را رها کن، باید هم حضرت و هم امت پشت پا به خوشی های دنیا بزند. اول قدمی که ما در سیر الی الله به او دعوت می شویم زهد و فراغت از دنیا است، باید خوشی ها را رها کنیم. معنای زهد داشتن و نداشتن نیست؛ معنایش فراغت باطنی است که انسان اگر به فراغت رسید زاهد می شود و طبیعتا در مسیر این زهد سختی هایی وجود دارد، ممکن است کسی تلقی کند خدای متعال این پیامبر را مورد غضب قرار داده اند یا رها کرده اند که باید دنیایشان با این سختی ها بگذرد، می فرماید: این طور نیست، به این روایت هم استشهاد کرده اند وجود مقدس نبی اکرم بر فاطمه زهرا صلوات الله و سلام الله علیهما وارد شدند دیدند با دست آسیاب می کنند و لباس شان برای شئون ظاهری ایشان پوشش خشن و نامناسب است والا در روایت دارد چادر ایشان گاهی دوازده وصله داشت با اینکه عایدات عظیم فدک را داشتند. وقتی آن سختی را دیدند اشک در چشمان مبارک شان جمع شد فرمودند: «تَعَجَّلِي مَرَارَةَ الدُّنْيَا لِنَعِيمِ الْآخِرَةِ»(2)، این سختی ها را در مقابل نعمت آخرت تحمل کنید. حضرت خدا را حمد کردند فرمودند: سختی نیست الحمدلله! خدا را در مقابل نعمت ها شکر کردند، شکر عظیمی که این آیه نازل شد. «وَ لَسوْف يُعْطِيك رَبُّك فَترْضي»، پس در مقابل این سختی ها و زهد و فراغتی که باید داشته باشند خدای متعال وعده آخرت می دهد. این زندگی زاهدانه و طلب این زندگی بر حضرت به معنی قهر و غضب نیست.

احتمال سوم نزدیک این احتمال است و شاید لطیف تر و دقیق تر از این احتمال باشد و آن این است که زندگی این پیامبر و امت شان همراه با سختی های بسیار سنگینی بود، خود این پیامبر قبل از بعثت چه رنج های عظیمی کشیدند برای این که آماده بعثت شوند، تحمل این وحی مقدماتی می خواست خدای متعال این پیامبر را ریاضت داده تا برای این مقام آماده کرده. یک تعبیر بسیار زیبایی در زیارت جامعه است «لَا يَسْبِقُكُمْ ثَنَاءُ الْمَلَائِكَةِ فِي الْإِخْلَاصِ وَ الْخُشُوعِ، وَ لَا يُضَادُّكُمْ ذُو ابْتِهَالٍ وَ خُضُوع»(3)، هیچ ملک مقربی در خضوع و ثنا الهی در مقابل خدای متعال بر شما سبقت نمی گیرد، آن هایی که صاحب حال خضوع هستند احدی از آن ها بر شما سبقت نمی گیرد و هم عرض شما نمی شود، چرا؟ «أَنَّى وَ لَكُمُ الْقُلُوبُ الَّتِي»، چطور می توانند ملائکه هم سنگ شما شوند در حالی که شما قلوبی دارید «تَوَلَّى اللَّهُ رِيَاضَتَهَا»، که خدای متعال مستقیم ولی قلب شماست و ریاضت قلب شما را خودش متولی شده «بِالْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ»، شما را ریاضت داده «وَ جَعَلَهَا أَوْعِيَةً لِلشُّكْرِ وَ الثَّنَاء»، تا ظرف حمد و شکر قلب شماست هر حامد دیگری زیر پرچم شماست. لوای حمد دست حضرت است. پس هیچ ملکی در ثنای الهی بر شما سبقت نمی گیرد ریاضتی که خدای متعال می دهد انبیا بیش از همه در سختی بودند «إِنَ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُم»(4)، هم قبل از بعثت شان هم بعد از بعثت. خیلی از سختی های بعد از بعثت سختی هایی است که برای شفاعت امت است. پیامبر برای این که امتی را ببرد باید رنج بکشد؛ لذا بار سنگینی روی دوش حضرت گذاشته می شود. ابتلائات عظیمی پیش می آید که این ابتلائات برای شفاعت است. یک قسمتی از زحمات انبیا برای هدایت دیگران بوده. حضرت نبی اکرم (ص) بخش عمده از تلاش و رنج هایی که می کشیدند برای بردن یک امت تاریخی است. برای بردن این امت باید یک رنج عظیمی بکشند تا بتوانند قلوب را هدایت کنند یک نمونه اش عاشوراست. پس این وجود مقدس بخش عمده ای از زحماتی هم که می کشیدند و رنج های فراوانی هم که برایشان پیش می آمده، برای هدایت امت بوده است.

پس یک قسمت دشواری هایی بوده «أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ»، که برای انبیا بوده، «ما أوذي نبي مثل ما أوذيت»(5)، در بین انبیا هم که هیچ پیغمبری مثل حضرت رسول اذیت نشده، چون هدایتی که ایشان آورده هدایت سنگین تری است، ماموریت، ماموریت عظیم تری است. دشمن ها دشمنان بزرگ تری هستند، طبیعتا دشواری ها دشواری های بیشتری است. پس این پیامبر و امت شان رنج فراوانی بردند. وقتی پیامبر آمدند مدت ها در مکه در شعب ابی طالب در محاصره بودند. بعد در مدینه جنگ های فراوان داشتند. اصحاب صفه که گاهی غذایی برای خوردن نداشتند. در بعضی جنگ ها یک خرما را چند نفر در یک روز تقسیم می کردند و می خوردند. این همه رنج در مقابل آن همه گشایش هایی که به ظاهر برای کفار قریش و در ایران و روم بود. انسانی که محدود نگر است وقتی نگاه می کند می گوید چه طور ادعا می کنید بر حق هستید. این سوال سوال تاریخی هم است در مقابل همه انبیا این سوال بوده انبیا وقتی می آمدند، همراه با آمدنشان دشواری ها می آمد این سنت الهی است. متعدد در قرآن آمده «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ»(انعام/42)، ما قبل از شما پیامبری می فرستادیم هر پیامبری می آمد دنبالش سختی ها می فرستادیم این سختی ها می آمد برای این که آن ها به تضرع و خشوع و بندگی برسند. وقتی پیامبر می آید خدا بستر بیرونی پذیرش این دعوت را فراهم می کند، سختی ها همراه با پیامبر می آید این سختی ها که همراه با انبیا می شد موجب می شد یک عده ای کم کم در حقانیت آنها شک کنند. به موسی می گفتند قبل از این که بیایی در سختی بودیم، الآن هم که در سختی هستیم پس چه فرقی کرد؟ اگر خدا با شماست چرا همه چیز آن طرف است! همه خوشی و نعمت دست فرعون است! آن ها غرق در بهجت و لذت اند. فکر کردیم با آمدن شما جا به جا می شود و خوشی ها طرف ما می آید. شما هم که آمدی هنوز در سختی هستیم شاید خدا شما را رها کرده، اگر خدای متعال کمک تان می کرد فقط یک ماموریت ابتر نمی داد، وقتی می آمدید همه چیز درست می شد. البته این انتظارات ظاهری ماست؛ یعنی آبادی باشد که ما به آن آبادی می گوییم، چون آبادی در نگاه ما با نگاه خدای متعال کاملا متفاوت است، آبادانی و توسعه ای که ما می گوییم در نگاه خداوند نه توسعه است نه آبادانی. نمی خواهم بگویم دین دنبال ایجاد رفاه و امنیت بر مردم نیست نه دین حتما رفاه و امنیت می آورد، ولی این که ما خیال کنیم دین می آید با هدف این که زود مشکلات حل شود و شکم ها سیر شوند این طور نیست، انبیا می آیند هدایت برتری را می آورند تا بستر های پذیرش این هدایت فراهم شود، یک امتحانات سختی از عباد گرفته می شود. امر توحید این طور است وقتی می خواهد بیاید، «إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ» (انشقاق/6)، هر قدمی بخواهد گشوده شود و دری از وادی توحید باز شود رنج ها و ریاضت ها لازم است، بخشی از این ریاضت ها را به ما دستور داده اند که خودتان ببرید، بخش دیگر را خدای متعال خودش فراهم می کند.

در داستان جنگ احد حادثه سنگینی برای مسلمان ها بود که خیلی به مسلمان ها سخت گذشت، خدای متعال می فرماید: «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ»(آل عمران/154)، بناست آن چه در باطن شما است مورد ابتلا قرار بگیرد و قلب تان پاک شود، «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ»، قلب شما خالص برای خدا شود. پس وقتی انبیا می آیند این سختی ها است. همه امم هم همین طور بودند. از قبیل آیه ای که خواندم زیاد داریم «وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون»(اعراف/94)، اگرنگاه کسی این باشد می گوید شما آمدید ما گفتیم مشکل حل می شود، یک روز، دو روز، ده روز، بیست روز، بیست و سه سال است شما پیغمبرید در مکه سال هاست هستید، ولی مشکل حل نشد. در مدینه آمدیم گفتیم حالا مشکل حل می شود هر روز کار از کار دشوار تر شد. این دشواری در امت حضرت تا عصر ظهورهست. گشایش ها گشایش های موقت است تا عصر ظهور این سختی ها است به خصوص الآن که این دوره چیرگی ظاهری قدرت های مسلط و مستکبر مادی در جهان است، ممکن است کسی توهم کند رها شدیم این چه حقانیتی است؟ همه قدرت ها آن طرف است شما ادعای حقانیت می کنید! اتفاقا این شبهه همین امروز است که شبهه دیرین همه امم هم بوده به انبیا می گفتند شما حقید پس علائم حقانیت شما چیست؟ در جنگ ها هم اتفاقا همین حرف ها را می زدند، در سوره آل عمران می گویند: اگر ما بر حق بودیم این صحنه ها پیش نمی آمد، نباید کشته می شدیم، اگر حق با ما بود اگر واقعا چیزی دست ما بود نباید این صحنه های سخت پیش می آمد؛ بنابراین چیزی دست ما نیست.

سوال: یعنی این احتمال سوم مسئله جدی و دقیق و در طول تاریخ داشته است؟

جواب: بله. وقتی که انبیا به خصوص وجود مقدس حضرت که اعظم ابتلائات عالم را دارند می آیند یک سختی های سنگینی برای امت پیش می آید این سختی ها ممکن است این توهم را ایجاد بکند که خدای متعال پیغمبر را رها کرده. حقانیتی نیست وحی نیست و اگر بوده اول راه بوده و الآن رها شده. قرآن می فرماید: این طور نیست شب و روز همه این ها مکمل هم هستند، این طور نیست که وقتی شب تاریک می شود خداوند بر همه غضب می کند. ما روز روشنی هم داریم، دوره ظهور دوره ضحی است، ولی این دوران که دوران سختی و درگیری است به معنی غضب خدا و قهر خدای متعال نیست. این پیامبر ازلا و ابدا تحت حمایت خدای متعال بوده. به طور کلی یک سنت الهی است که وقتی پیغمبر می فرستد همراه پیامبر سختی ها می آید و این سختی ها برای این است که مردم آماده شوند. «إِنَ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب»(6)، تحمل ولایت الله و ولایت معصوم امر دشواری است، مردم باید آماده شوند بخشی از این آمادگی با تکالیف ماست و بخش عمده ای ازآن با رضایت هایی است که خدای متعال خودش تدبیر می کند. رب ما است بستر های عالم را فراهم می کند از اختیار ما هم گاهی بیرون است و خدا تدبیر می کند سختی ها را گاهی فردی است گاهی جنبه اجتماعی است بعد قرآن می فرماید «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»، اگر به مرحله ایمان می رسیدند «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْ ض»(اعراف/96) درهای آسمان و زمین برای آن ها باز می شد، همه خیرات مال متقین و مال اهل ایمان است. آن ها اگر چیزی می خورند از کنار مؤمنین می خورند نه این که آن ها اصل هستند، ولی این مقدمات برای این است که آن ها به تقوا و ایمان برسند، اگر به آن مرحله رسیدند که آمد و شد نعمت ها آن ها را مشغول نمی کند همه در ها را باز می کند تا به آن جا نرسیده اند که آمد و شد نعمت ها آن ها را مشغول می کند وقتی پیامبر می آید ما درها را می بندیم تا غافل نشوند دنبال پیامبر راه بیفتند تا به رشد برسند، وقتی به رشد برسند همه درها به روی آن ها باز می شود. این قسمت اول سوره بود.

سوال: به قرار روزانه تلاوت قرآن رسیده ایم که صفحه 301 آیات 62 تا 74 سوره مبارکه کهف است. بعد هم بحث را ادامه می دهیم.

جواب: پس عرض شد خدای متعال به پیامبر گرامی می فرمایند: این سختی هایی که بر سر راه شما وامت هست، سختی هایی مستمر و تاریخی است؛ به این معنی نیست که شما و به تبع شما امت شما رها شده یا خدای متعال به شما غضب کرده بلکه این ها مقدمه گشایش بعدی است، این ها دوران گذار و دوران عبور به سمت دولتی است که خدا به حضرت وعده داده است. دو نمونه اش در این سوره ذکر شده «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى»، یکی آخرت است که آخرت در بعضی روایات به رجعت حضرت تعبیر شده که شما رجعتی دارید و آن دوران، دوران خوبی است. این دوران هم خوب است دوران سازندگی و سیر امت است تا به آن گشایش برسند. بعد از ظهور هم رجعت است که دوران ظهور دوره ای است که حضرت نورشان تجلی می کند در عالم مکرر آیاتش را ملاحظه کرده اید «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا * وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا * وَ النَّهَارِ إِذَا جَلاهَا» وقتی روز فرا رسید خورشید در آن روز تجلی می کند؛ یعنی خورشید نبی اکرم تجلی می کند، همه عالم بیت النور نبی اکرم می شود و همه مؤمنین وارد بیت النور می شوند. ظلمت برداشته می شود و شب تاریک می رود. دوران ظهور و بعد رجعت دوران تجلی نور نبی اکرم و ظهور نبوت نبی اکرم و هدایتی است که حضرت از عالم بالا آورده اند. هدایت حضرت از سنخ نور است، «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(نور/35)، این هدایت و نوری که پیامبر با خودشان آورده اند تجلی می کند همه جا را روشن می کند و همه در فضای نورانی زندگی می کنند. آن جا همه چیز در اختیار است و اشخاص «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِاللَّهِ»(نور/37) هستند؛ لذا گشایش اول برای حضرت این جاست، این گشایش از سنخ توسعه نیست، قطعا از سنخ توسعه غربی نیست که خیال کنیم این عدالت و رفاهی که این ها می گویند یک مقدار بالاتر و بهترش برای وجود مقدس امام زمان است. اصلا این مقوله نیست، این مقوله جمع می شود و جهان دیگری فراهم می شود، از این جنس نیست همچنانکه بهشت این جنسی نیست. عالم رفیع تری است با مناسباتی رفیع تر. معنای ظهور همین است و الا اگر بنا باشد دستگاهش همین باشد چه اتفاقی می افتد؟ اگر فقط ظهور جسمانی تعریف کنیم. حقیقت نبوت و ولایت ظهور پیدا می کند و جهان دیگری می شود و مناسبات جهان فرق می کند.

اما گشایش دوم این است که «وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى» یعنی در آینده آن قدر خدای متعال به شما می دهد که راضی شوید این آینده در قیامت است. حضرت در قیامت شفاعتی که می کنند این قدر دستگیری می کنند و آن قدر درجات را بالا می برند فقط به لحاظ کمی نیست «وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى»، که شما هر کس را بخواهید می توانید دستگیری کنید، شفاعت شما در آن عالم ظاهر می شود، شفاعت حضرت از قبل بوده. شفاعت در بهشت شفاعت در توحید است چون بهشت دار توحید است «التَّوْحِيدُ ثَمَنُ الْجَنَّة»(7)، شفاعت در بهشت این است که مردم را وارد وادی توحید کند. این از قبل شروع شده و ظهورش در قیامت است، همه امم بدهکار این شفاعت هستند. حتی انبیا روز قیامت در درجاتشان دستگیری می شوند، بعد امت خودشان را شفاعت می کنند، ولی شفاعت اصلی مال حضرت است، آن چیزی که به حضرت می دهند فقط کمی نیست که هر کسی را خواستند شفاعت کنند؛ بلکه هر قدر هم بخواهند ببخشند و هر مقامی از مقامات توحید را که بخواهند بدهند دستشان باز است. می توانند درجات موحدین را بالا ببرند و هر مقامی از مقامات بهشتی را بخواهند به آنها داده می شود. خداوند به حضرت می فرماید آن قدر می دهیم که راضی شوید، این ثمره مقام محمود حضرت است. خدای متعال این اذن را به حضرت داده اند که «یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى»، لذا نقل شده یک بار جبرئیل این آیه را برای حضرت آورد که در بستر شهادت و رحلت بودند جبرئیل آمد و عرض کرد: همه آسمان را آماده کردیم ملائکه در صف منتظرند حضرت فرمودند: چیزی بگو که من خوشحال شوم، عرض کرد: چه چیزی شما را خوشحال می کند فرمود: با امت من چه می شود؟ جبرئیل عرض کرد: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى». بنابراین دشواری های امت دو روز قطعی در پیش رو دارد که سامان قطعی پیدا می کند، یکی ظهور و یکی هم قیامت است. شما در نگاه بلند ببینید نگاه تان کوتاه نباشد، اگر آدم فقط امروز را ببیند می گوید، این ها در دشواری و آن ها در رفاه هستند، ولی کار عظیمی که پیامبر این شخصیت بزرگ می کنند، معطوف به امروز و فردا نیست، معطوف به یک عمل طولانی است. «وَ لَلاَخِرَةُ خَيرٌ لَّك مِنَ الأُولي * وَ لَسوْف يُعْطِيك رَبُّك فَترْضي»، بنابراین در مقابل این دولتی که به اهل باطل می دهیم و خوشی های ظاهری که همه اش هم همراه با رنج است «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا»(طه/124)، این معیشت ضنک چشم شما امت را خیره نکند «وَ لَا تَمُدَّنَ ّعَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا»(طه/131) نگاه تان به این متاعی که به آن ها دادیم نباشد. بنابراین در مقابل این اگر کسی با آن نگاه ببیند دولتی که در دوره ظهور و رجعت و قیامت است دولت نبی اکرم است و امت نبی اکرم است که به آن فرج ها می رسند. این دوران هم دوران خوبی است دوران بدی نیست. این دوران مقدمه است اگر این دوران نگذرد امت نمی تواند آن دوران را درک کند؛ لذا خوبان این امت رجوع می کنند رجعتی دارند هم در قیامت هم در دوره رجعت که آن دوران را درک می کنند، دورانی که ولایت حضرت ظهور پیدا می کند و هدایت حضرت تجلی پیدا می کند نعیم حضرت محقق می شود. این آینده هم آینده نزدیکی است، قرآن وقتی در مورد قیامت و ظهور صحبت می کند تعبیرش این است «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ»(هود/81)، صبح نزدیک نیست؟ این سختی تمام می شود. «وَ الضُّحى *وَ اللَّیْلِ إِذاسَجى»، این شب تمام می شود همه این سختی های دوران بعثت نبی اکرم و دوران بعد و دوران ظهور سختی هایی است که گذرا است؛ البته یک تحول معرفتی می خواهد که انسان بتواند این قرب را درک کند و الا به ما گفته اند شما ظهور را قریب بدانید، اگر ظهور را دور دیدید، اگر قیامت را دور دیدید مبتلا به قساوت قلب می شوید،البته این تحول معرفتی می خواهد. بنابراین این قسمت اول آیه بود.

سوال: این احتمال سوم که اشاره کردید و نکاتی که گفتید مفهومش با مفاهیم سوره انشراح خیلی به هم پیوسته است.

جواب: بله آن جا رنج خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که تکلیف سنگینی روی دوش نبی اکرم آمده، نصب امیرالمومنین است که خیلی سختی داشت به حضرت می گویند همان طور که بار سنگین شما را برای شما سبک کردیم آن رنج بعدی هم یسری به دنبال دارد. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِیُسْراً * فَإِذَا فَرَغْتَ فانصَبْ» آن کار سنگین را هم انجام بده نبوت به انجام رسید ولایت را هم به انجام برسانید گشایش با خدای متعال است. این جا بحث امت است که در رنج افتاده اند ممکن است احساس کنند رها شده اند اتفاقا این طور نیست ما که گفتیم برو دست این امت را بگیر ما شما را رها نکردیم اینها سختی است که به دنبالش گشایش هایی است صبر کنید تا آن گشایش ها بیاید.

پی نوشت ها:

(1) البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 303

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 16، ص: 143

(3) زیارت جامعه کبیره

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 252

(5) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 39، ص: 56

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 2، ص: 71

(7) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 570