نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه پایانی هیات ثارالله/ تفسیر سوره بلد بر اساس روایات؛ رسیدن به فک رقبه در گرو رسیدن به امام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 آذرماه 94 است که در هیات ثارالله علیه السلام برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، انسان که به این دنیا می آید، در این دنیا دو جریان است: جریان نار و جنت، جریان نور و ظلمت، جریان دنیا و آخرت و جریان حیات طیبه و حیات دنیا، همه در این دنیا است. در این عالم طبیعت که انسان آفریده شده، دنیا و آخرت، بهشت و جهنم، نار و رحمت، نور و ظلمت، همه در این دنیا وجود دارد. همه فرصتهای دنیا برای این است که انسان اقتحام در عقبه کند و وارد بهشت و وادی نور شود، وارد وادی حیات طیبه و وادی رحمت شود. همه امکانات دنیا؛ پیغمبر، نسل پاک، مکه و این بلد امین و این همه رنج های دنیا همه برای این است که انسان اقتحام در عقبه کند و وارد بهشت شود. اگر انسان وارد شود رقبه خود را از آتش آزاد کرده و اگر اقتحام نکرد وارد جهنم می شود راه سومی ندارد. دار دنیا به گونه ای است که جای خوش گذرانی نیست، همه اش رنج رسیدن است. انسان بین این دو راه قرار گرفته: می تواند اقتحام در گردنه ها کند و با شدت، وارد شده و این گردنه های سخت را پشت سر بگذارد؛ بر طبق روایت، عقبه اهل بیت علیه السلام هستند و اقتحام در عقبه یعنی ورود به ولایت امام که در این صورت انسان خود را از آتش نجات داده است یا می تواند در این دنیا اقتحام در عقبات نکند. البته ظاهر اقتحام در عقبه این است که اگر کسی می خواهد به ولایت امام برسد باید انفاق کند، بدون انفاق کسی که ممسک است به ولایت امام نمی رسد.

خلاصه دو تفسیر نخست از سوره مبارکه بلد

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. دو تفسیر و قرائت از سوره بلد بیان شد؛ خلاصه آن، این است که خدای متعال به پیامبر گرامی صل الله علیه و اله و سلم و شهری که ایشان در آن ساکن است، سوگند یاد می کند؛ شهری که در سوره والتین از آن تعبیر به بلد امین یا بلد امن شده است، شهر امنی که هر کس وارد این شهر شود و راه به این شهر پیدا کند، به وادی ایمن می رسد. البته این عرضی کلی است و این موارد ناظر به باطن این بلد است؛ کسی به باطن این بلد راه پیدا کند، به وادی ایمن می رسد. این بلد نیست، شهر و بیتی است که خدا برای پیامبر صلوات الله علیه خلق کرده و یکی از امکاناتی است که خدای متعال برای هدایت مردم در اختیار پیامبر صلوات الله علیه قرار داده است.

پیامبر صلوات الله علیه با این بیت بسیاری از مردم را هدایت کردند. خدای متعال به این شهر قسم یاد می کند که محیط امنی است که خدا برای پیامبر صلوات الله علیه قرار داده است و از وسائط هدایت پیامبر صلوات الله علیه است. در روایات «وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ»، خود نبی اکرم صلوات الله علیه ، ائمه و فرزندانشان تفسیر شده است. همه چیز برای هدایت انسان آماده است، خدای متعال این پیامبر صلوات الله علیه را فرستاد، این نسل پاک را به او داد و این شهر امن را که یکی از امکاناتی است که پیامبر صلوات الله علیه به وسیله آن مردم را هدایت می کند، فراهم کرد. او بستر حرکت انسان را هم برای سیر آماده کرده است. اگر مسیر انسان مسیر عیش و خوشی بود، به راه نمی افتاد؛ خدا او را در این مسیر پر از رنج قرار داد و همه امکانات را هم برای او فراهم کرد.

ولی بعضی از انسان ها محاسباتشان، محاسبات غلطی است آنها خیال می کنند هر چه هست همین دنیا است و نظارتی بر آنها وجود ندارد؛ این انسان ها در این دنیا احساس خسارت می کنند، در این دنیایی که همه چیز برای حرکت آماده و راه هموار است؛ پیغمبر و اهل بیتش سلام الله علیهم هستند، امکانات در اختیار پیامبر صلوات الله علیه است و شرایط برای حرکت کردن آماده است، در این شرایط هم زمین گیر می شوند. همه امکانات در اختیار انسان قرار گرفت ولی از گردنه هایی که در این دنیا باید از آنها عبور کند تا به مقصد برسد، استفاده نکرد. این گردنه ها این است که انسان با خدا معامله کند و امکاناتی را که از خدای متعال می گیرد به او بازگرداند و در راه خدا خرج کند. «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ*وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ* فَكُّ رَقَبَةٍ* أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ»(11-14). در روز سخت و قحطی اطعام کردن از آن چیزهایی است که انسان را از عقبات دنیا عبور می دهد و نمی گذارد در وادی دنیا بماند. دلیل اینکه در قرآن بر انفاق، مجاهده مالی و گذشت بسیار تأکید شده این است که اینها آن گردنه های سخت است. ولی اگر انسان از آن عبور کرد، او را از دنیا عبور می دهد و به مقصد می رساند ولی اگر عبور نکرد، می ماند.

تفسیر سوم از سوره مبارکه بلد

احتمال سومی که در سوره بلد است شاید بتوان با این روایات معنا کرد. کسانی که در این سوره به آنها قسم خورده شده در روایات معنا شده است؛ فرمود: «وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ هوعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ مَا وَلَدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن»(1)، خدای متعال به این شهر و به امیرالمؤمنین علیه السلام که از اولیای خدا است، قسم می خورد؛ همه چیز برای انسان آماده است اگر او زمین گیر شده است، مسئله ای نیست که برایش فراهم نشده، همه امکانات برای انسان فراهم است. در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علیه السلام مرحوم مفید رحمت الله علیه در اختصاص نقل کردند: «والد» یعنی وجود مقدس رسول خدا «و ما ولد» یعنی هولاء اوصیا ائمه علیه السلام که از نسل نبی اکرم صلوات الله علیه هستند(2)؛ خدای متعال این پدر و فرزند، این نسل آبادی که یکی از آنها برای هدایت کل کائنات کافی است در اختیار انسان گذاشته است.

معنای عقبه ،عینین، لسان و شفتین از منظر روایات

روایت دیگر راجع به تفسیر عقبه است که انسان با امکاناتی که برای او فراهم شده «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ* وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ* وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ» ما به او چشم، زبان و لب دادیم تا بتواند گفتگو و تکلم کند؛ تکلم یکی از طرق اصلی علوم و معارف و یکی از مهم ترین راههای ارتباط اجتماعی و پیدایش جامعه است، از این طریق است که مبادلات اتفاق می افتد و اگر این امکان نبود انسان ها چگونه با هم مرتبط می شدند؟ این امکانات را خدا برای انسان فراهم کرد، تا بتواند ما فی ضمیر خود را بگوید و ارتباط برقرار کرده، جامعه سازی کند. این امکانات را به انسان دادیم ولی انسان از گردنه ها عبور نکرد. در بعضی روایات باطن این آیه را معنا کردند. در روایتی از علی بن ابراهیم که از امام باقرعلیه السلام نقل کرده است حضرت فرمودند: مقصود از «نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ» یک معنای بسیار عمیق تری است. «لسان» یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام، «عَيْنَيْنِ» یعنی وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله که باید معنا شود نبی اکرم صلوات الله علیه، دو چشم انسان و چشم جامعه مؤمنین هستند؛ «وَ لِسَانًا» امیرالمؤمنین علیه السلام، «وَ شَفَتَيْنِ» امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام هستند که باید معنا شود، «وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ» هم در راه ولایت آنهاست.

خدای متعال این امکانات را برای انسان فراهم کرد و مسیر حرکت در راه ولایت را هم قرار داد ولی او با همه این امکانات از گردنه ها عبور نکرد. امکاناتی که برای حرکت در راه به انسان داده شده امکانات ظاهری است مثل چشم و زبان که انسان می تواند از این امکانات استفاده کند ولی امکانات دیگری هم است که باطن این آیه ناظر بر آن است؛ خدای متعال وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه را آفریده است که کار عینین را برای انسان انجام می دهد، امیرالمؤمنین علیه السلام را آفریده که لسان است، شفتین امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام هستند و سپس انسان را به ولایت آنها هدایت کرده است. اگر انسان هدایت نمی شد و به مقصد نمی رسید، معذور بود ولی بعد از اینکه هدایت شد معذور در نرسیدن به مقصد نیست.

نظیر آن در سوره هل اتی آمده است خدای متعال می فرماید: «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا*إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا*إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»(انسان/3-1). ما انسان را از دور دست ها آوردیم؛ او را در قالب نطفه خلق کردیم؛ نطفه ای که استعدادهای مختلف دارد و می تواند امتحان شود، رشد کند و راه خیر و شر را انتخاب کند. ما به او گوش، چشم و امکانات دادیم و او را هدایت به سبیل کردیم و بعد از آن دیگر معذور نیست که کفران نعمت کند. این همه امکانات به اضافه امام که سبیل یعنی امام به انسان داده ایم، اگر کفران نعمت کند، مجازات می شود.

در سوره بلد هم، همینگونه است، خداوند این همه امکانات برای انسان قرار داد: پیامبر، چشم، زبان، همه امکانات برای انسان فراهم است و او را به ولایت امام هدایت کرد. این انسان باید با این امکانات از گردنه های دنیا عبور می کرد و به مقصد می رسید. خدای متعال بستر را آماده کرده که بستر آرامش نبوده و انسان را در سختی قرار داده است؛ رنج ها و همه امکانات فراهم است در عین حال این انسان از گردنه ها عبور نکرد. این گردنه ای که انسان باید در دنیا از آن عبور کند تا به خدا برسد چیست؟ در ظاهر آزاد کردن بنده در راه خدا، انفاق مالی، از امکانات در راه خدا گذشتن، گردنه هایی است که انسان را این دنیا عبور می دهد. انسان باید به شدت وارد این گردنه ها شود، نهراسد و امکانات خود را با خدا داد و ستد کند. در روایات هم همینگونه است بعضی از روایات عقبه را همین گونه معنا کرده اند. در چندین روایت کلینی رحمت الله علیه در کافی شریف ذیل عقبه و گردنه ای که انسان باید از آن عبور کند، نقل کرده است. این امکانات باید وسیله ای برای عبور از گردنه شود.

انفاق ها؛ راه عبور از گردنه های دنیا

یکی از این روایات از امام رضا علیه السلام است که معمر بن خلاد نقل می کند: «كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا إِذَا أَكَلَ أُتِيَ بِصَحْفَةٍ فَتُوضَعُ قُرْبَ مَائِدَتِهِ فَيَعْمِدُ إِلَى أَطْيَبِ الطَّعَامِ مِمَّا يُؤْتَى بِهِ فَيَأْخُذُ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ شَيْئاً فَيُوضَعُ فِي تِلْكَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ يَأْمُرُ بِهَا لِلْمَسَاكِينِ ثُمَّ يَتْلُو هَذِهِ الْآيَةَ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ثُمَّ يَقُولُ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَيْسَ كُلُّ إِنْسَانٍ يَقْدِرُ عَلَى عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى الْجَنَّةِ» (3) می گوید: امام رضا علیه السلام، وقتی سرسفره می نشستند امر می کردند یک ظرف بیاورند و کنار سفره می گذاشتند. از بهترین غذاهایی که برایشان آورده می شد بر می داشتند و در آن ظرف می گذاشتند، از هر چه در سفره بود بهترینش را بر می داشتند در آن ظرف قرار می دادند بعد امر می کردند که آنها را به مساکین دهند، سپس می فرمودند: این انسان با این امکانات باید از این گردنه عبور می کرد. به عبارت دیگر این همان عقبه ای است که انسان باید از آن عبور کند.

کنار سفره که می نشیند بهترین هایش را انتخاب کند، در راه خدا دهد و همه را خرج خود نکند. بعد حضرت می فرمودند: خدای متعال می دانسته که هر انسانی نمی تواند برده ای را آزاد کند و آن کار سختی است؛ آن انفاق، انفاق دشواری است؛ بنابراین برای انسانهایی که نمی توانند عتق رقبه کنند یک راهی به سوی بهشت باز کرده است. یعنی انسان در دنیا باید از گردنه هایی عبور کند تا به بهشت برسد، یکی از این گردنه ها انفاق مالی، عتق رقبه و انفاق در راه خدا است که در قرآن بسیار به آن تأکید شده است. امام رضا علیه السلام در کنار سفره می نشستند، از بهترین قسمت طعام ها بر می داشتند و در ظرف قرار می دادند سپس امر می کردند که آن را به مساکین دهند و می فرمودند: این عقبه ای است که ما را به سوی بهشت عبور می دهد. خدای متعال تخفیف داده، اصل این عقبه، آزاد کردن برده است و خدا می داند امکان این کار برای همه فراهم نیست. بنابراین فرموده است اگر اطعام هم کنید این اطعام همان عبور کردن از گردنه های دنیا و رسیدن به جنت است.

در روایت دیگری از امام رضا علیه السلام در کافی، محمد بن عمر بن یزید می گوید: «أَخْبَرْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا أَنِّي أُصِبْتُ بِابْنَيْنِ وَ بَقِيَ لِي بُنَيٌّ صَغِيرٌ فَقَالَ تَصَدَّقْ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ حِينَ حَضَرَ قِيَامِي مُرِ الصَّبِيَّ فَلْيَتَصَدَّقْ بِيَدِهِ بِالْكِسْرَة ِ وَ الْقَبْضَةِ وَ الشَّيْ ءِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّ كُلَّ شَيْ ءٍ يُرَادُ بِهِ اللَّهُ وَ إِنْ قَلَّ بَعْدَ أَنْ تَصْدُقَ النِّيَّةُ فِيهِ عَظِيمٌ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ وَ قَالَ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ كُلَّ أَحَدٍ لَا يَقْدِرُ عَلَى فَكِّ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ إِطْعَامَ الْيَتِيمِ وَ الْمِسْكِينِ مِثْلَ ذَلِكَ تَصَدَّقْ عَنْهُ»(4). به حضرت عرض کردم: خدا دو تا پسر به من داده از دنیا رفتند، یک فرزند صغیر دیگر دارم نگران او هستم چه کار کنم که خدا این را برای من حفظ کند. حضرت فرمودند: از طرفش صدقه بده. وقتی خواستم از مجلس بلند شوم حضرت فرمودند: به فرزندت بگو با دست خودش صدقه بدهد، اگرچه با یک قرص نان و یک مشت طعام؛ هرچند کم باشد با دست خودش صدقه بدهد و به فقرا یا مساکین طعام دهد.

هر چیز کمی در راه خدا داده شود اگر نیت خالص برای خدا باشد بزرگ است. آن را کم ندانید و به ظاهرش نگاه نکنید، اگر نیت درست باشد این کم ها زیاد می شود. حضرت فرمود: اگر کار به اندازه ذره ای از مثقال برای خدا انجام شود، خیر است و در دستگاه خدا گم نمی شود. وقتی خورشید از روزنه ای می تابد ذره هایی در هوا دیده می شود، در صورتی که خورشید نتابد این گرد و غبارها قابل دیدن نیستند. خدای متعال می فرماید: هر کس به اندازه سنگینی ذره هم کار خیر کند، در دستگاه ما گم نمی شود؛ اگر کار برای خدا باشد قیمت پیدا می کند و هر کس به اندازه ذره ای کار بد انجام دهد جزایش را می بیند. بعد حضرت فرمودند: این آدم باید از گردنه هایی عبور می کرد تا به بهشت برسد ولی این کار را نکرد و آیات را خواندند. حضرت فرمودند: خدای متعال می دانست که همه نمی توانند رقبه آزاد کنند، پس اطعام به مسکین یتیم و مسکین را به جای آن قرار داد.

بنابراین عقبه ای که انسان با این امکانات باید از آن عبور کند تا به بهشت برسد، عقبات بهشت در دنیا است و همان گردنه هایی است که باید از آنها عبور کند تا به بهشت برسد. اگر انسان از این گردنه ها عبور نکرد، در وادی دنیا می ماند و نمی تواند وارد بهشت شود. این عقبه ها، انفاق ها هستند که از فک رقبه تا اطعام را شامل می شود.

کلید فهم سوره مبارکه بلد

آیه «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» باطنی دارد که کلید فهم کل سوره بلد است و روایاتی که مطرح می شود به فهم کل سوره کمک می کند. روایتی از کلینی در کافی نقل کردند از ابان بن تغلب که از اصحاب برجسته امام صادق علیه السلام هستند، فرمود: به حضرت عرض کردم این عقبه ای که خدای متعال می فرماید: ما به شما امکانات دادیم و به مکه، پیامبر و ائمه علیهم السلام، قسم می خورد و می گوید ما انسان را در رنج آفریدیم و این همه امکانات به او دادیم و باید از آن عبور می کرد، برای ما بفرمایید این عقبه چیست؟

چون بعضی وقتها ائمه علیهم السلام چیزی می گفتند، اگر کسی قابل بود اضافه می کردند. به عنوان مثال در روایات آمده است: «سَأَلْتُ الرِّضَا فَقُلْتُ لَهُ لِمَ كُنِّيَ النَّبِيُّ بِأَبِي الْقَاسِمِ فَقَالَ لِأَنَّهُ كَانَ لَهُ ابْنٌ يُقَالُ لَهُ قَاسِمٌ فَكُنِّيَ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَهَلْ تَرَانِي أَهْلًا لِلزِّيَادَةِ فَقَالَ نَعَمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَبٌ لِجَمِيعِ أُمَّتِهِ وَ عَلِيٌّ بِمَنْزِلَتِهِ فِيهِمْ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ عَلِيّاً قَاسِمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَقِيلَ لَهُ أَبُوالْقَاسِمِ لِأَنَّهُ أَبُو قَاسِمِ الْجَنَّةِ وَ النَّار»(5). از امام رضا علیه السلام سؤال کردند که چرا به نبی اکرم صلوات الله علیه ابوالقاسم می گویند؟ فرمودند بخاطر این که فرزندی داشت اسمش قاسم بود. ابوالقاسم کنیه است و کنیه در عربی براساس اسم فرزندان یا پدر و مادر نام گذاری می شود ام فلانی، ابن فلانی یا بنت فلانی. ایشان هم فرزندی بنام قاسم داشتند که در زمان حیاتشان از دنیا رفت و به ایشان ابوالقاسم می گویند.

گفت ما را قابل می دانید بیشتر بگویید: بعد حضرت یک پرده دیگر برایش گشود و فرمود از نبی اکرم صلوات الله علیه نقل شده است من و امیرالمؤمنین پدر این امت هستیم. نبی اکرم صلوات الله علیه نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام ابوت دارند و به منزله پدر ایشان هستند. امیرالمؤمنین علیه السلام در دامن پیامبر صلوات الله علیه پرورش پیدا کردند و پیامبر صلوات الله علیه بر ایشان ابوت معنوی دارند که حضرت در خطبه قاصعه نبوت نبی اکرم صلوات الله علیه را نسبت به خود توضیح دادند که چطور ایشان را پرورش دادند؛ لقمه می گرفتند، در دهان امیرالمؤمنین علیه السلام می گذاشتند و بوی خوششان را که ملائکه مقرب هم از آن محروم هستند در دوران طفولیت توضیح می دهند. امام رضا علیه فرمودند امیرالمؤمنین علیه السلام، قاسم جنت و نار هستند، این را فریقین نقل کردند. امیرالمؤمنین علیه السلام مقسم بهشت و جهنم خدا هستند؛ ابوالقاسم یعنی آن کسی که تقسیم بهشت و جهنم در دست او است و این قدر عظمت دارد، فرزند معنوی رسول خداست. بنابراین این دو معنا تفاوت زیادی با هم دارند و هر دو معنای ابوالقاسم است. اینکه چرا به پیامبر صلوات الله علیه ابوالقاسم می گویند؟ فرمود ایشان فرزندی داشتند که در طفولیت از دنیا رفت و وقتی درخواست کردند بیشتر بگویند، فرمودند ابوالقاسم یعنی پدر امیرالمؤمنین علیه السلام که قاسم جنت و نار است. آن کسی که قاسم جنت و نار است فرزند معنوی پیامبر صلوات الله علیه است.

در این روایت هم همینگونه است ابان بن تغلب از اصحاب امام صادق علیه السلام فرمود: «قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُهُ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ فَقَال مَنْ أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِوَلَايَتِنَا فَقَدْ جَازَ الْعَقَبَةَ وَ نَحْنُ تِلْكَ الْعَقَبَةُ الَّتِي مَنِ اقْتَحَمَهَا نَجَا قَالَ فَسَكَتَ فَقَالَ لِي فَهَلَّا أُفِيدُكَ حَرْفاً خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ قَوْلُهُ فَكُّ رَقَبَةٍ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ النَّار غَيْرَكَ وَ أَصْحَابِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكَّ رِقَابَكُمْ مِنَ النَّارِ بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»(6). به حضرت گفت: آقا می شود به ما بگویید عقبه چیست؟ حضرت توضیح دادند: هر که خدای متعال او را مکرم بداند و ولایت ما را به او دهد از گردنه عبور کرده است. یعنی در دنیا با همه امکانات پیامبرصلوات الله علیه، ائمه علیهم السلام، بلد امنی که پیامبرصلوات الله علیه در آن هستند، با رنج ها و سختی هایی که در مسیر دنیا است، همه آنها برای این است که ما از گردنه عبور کنیم. آن گردنه چیست؟ فرمودند: هرکس خدای متعال او را مکرم بداند و ولایت ما را به او دهد از عقبه عبور کرده است و آن گردنه ای که کسی اقتحام و ورود در آن کند که البته ورود سختی است و هر کسی نمی تواند وارد شود، ما اهل بیت هستیم و اگر در دنیا توانست اقتحام در این گردنه و از آن عبور کند، نجات می یابد. همه امکاناتی که در دنیا داده شده است برای اقتحام در این عقبه است. اگر عبور نکرد از گردنه عبور نکرده، پس من ساکت و قانع شدم. حضرت اضافه کردند: حالا که این را به تو گفتم یک حرف به تو می گویم که از همه دنیا و هر آنچه در آن است برایت بهتر است. گفتم آقا بفرمایید؛ حضرت فرمود: چرا از فک رقبه نپرسیدی؟ عقبه ما هستیم. باید از این گردنه عبور کنید، همه امکانات دنیا برای این است که از این گردنه عبور کنید و به ولایت امام برسید در این صورت از این گردنه عبور کردید ولی فک رقبه یعنی چه؟ اگر عقبه، فک رقبه است؛ یعنی ما و ولایت امام است این چه نسبتی با فک رقبه دارد؟ آزاد کردن برده چه نسبتی با امام دارد؟

حضرت فرمود: مقصود از فک رقبه چیزی بالاتر از آزاد کردن برده است انسان باید خود را آزاد کند. انسان برده چیست و باید از چه آزاد شود؟ حضرت فرمود: همه مردم برده آتش هستند و آ تش را می پرستند، خدای متعال با ولایت ما گردن شما را از آتش آزاد کرده است. بنابراین فک رقبه و عقبه ای که باید از آن عبور می کردید چیست؟ حضرت فرمودند: آن عقبه ما هستیم اگر کسی به ولایت ما رسید از عقبات دنیا عبور کرده است و وارد دارالاخره شده است. هدف از همه امکاناتی که در دنیا به انسان داده شده و در این دنیای پر از رنج و سختی قرار داده شده این است که اقتحام در این عقبه کند آن عقبه ولایت امام است.

امام را در دنیا آوردند، انسان را در دنیا آوردند تا بتواند به امام برسد. «حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا فَجَعَلَكُمُ اللَّهُ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَع»(7) . خدا به انسان منت گذاشت امام را در دنیا آورد. بنابراین اگر گفته شده این عقبه، رقبه آزاد کردن است انسان باید رقبه خود را آزاد کند. اگر او به امام نرسید عبدالنار می شود. عبید النار چه کسانی هستند؟ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ أَوْلِيَاءُ فُلَانٍ وَ فُلَان»(8). خدای متعال در سوره بقره آیه 165 می فرماید: یک عده ای برای خدا شریک قرار می دهند و آنها را مثل خدا دوست دارند. امام باقرعلیه السلام راجع به این قول خداوند فرمود: دوستان دشمنان ما، کسانی هستند که برای خدا شریک قرار می دهند آن ها را هم مثل خدا دوست دارند. وقتی آنها را مثل خدا دوست بدارند بنده آنها می شوند و باطن ولایتشان چیزی جز نار نیست، «وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ هِيَ النَّار»(9). بنابراین انسانهایی که به دشمنان نبی اکرم صلوات الله علیه دلدادگی دادند، برده نار هستند.

دو جریان جاری در عالم

انسان که به این دنیا می آید، در این دنیا دو جریان است: جریان نار و جنت، جریان نور و ظلمت، جریان دنیا و آخرت و جریان حیات طیبه و حیات دنیا، همه در این دنیا است. «إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»(محمد/36). در این عالم طبیعت که انسان آفریده شده، دنیا و آخرت، بهشت و جهنم، نار و رحمت، نور و ظلمت، همه در این دنیا وجود دارد. همه فرصتهای دنیا برای این است که انسان اقتحام در عقبه کند و وارد بهشت و وادی نور شود، وارد وادی حیات طیبه و وادی رحمت شود. همه امکانات دنیا؛ پیغمبر، نسل پاک، مکه و این بلد امین و این همه رنج های دنیا همه برای این است که انسان اقتحام در عقبه کند و وارد بهشت شود. اگر انسان وارد شود رقبه خود را از آتش آزاد کرده و اگر اقتحام نکرد وارد جهنم می شود راه سومی ندارد.

«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(بقره/257) یا سیر به سمت نور و یا به سمت ظلمات است. انسان با هر دو تلاقی دارد و هر دو در باطن او اثراتی دارند. اگر فطرت هست نفس هم هست، هم شیطان رد پا دارد هم امیرالمؤمنین علیه السلام، هم مسیر بهشت هست هم مسیر جهنم و به انسان آزادی داده شده که بتواند به هر طرف برود. دار دنیا به گونه ای است که خوش گذرانی نیست، همه اش رنج رسیدن است. انسان بین این دو راه قرار گرفته: می تواند اقتحام در گردنه ها کند و با شدت، وارد شده و این گردنه های سخت را پشت سر بگذارد؛ بر طبق روایت، عقبه اهل بیت علیه السلام هستند و اقتحام در عقبه یعنی ورود به ولایت امام که در این صورت انسان خود را از آتش نجات داده است یا می تواند در این دنیا اقتحام در عقبات نکند. البته ظاهر اقتحام در عقبه این است که اگر کسی می خواهد به ولایت امام برسد باید انفاق کند، بدون انفاق، کسی که ممسک است به ولایت امام نمی رسد.

علامات متقین

علامت متقین که شیعیان امام هستند چیست؟ فرمود «مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ»(بقره/3) اگر کسی به امام رسید، در این دنیا اهل انفاق می شود این علامت به امام رسیدن است. آدمی که ممسک است به امام خود نرسیده است. اصل اقتحام در عقبه به امام رسیدن است؛ البته این ظاهر و باطن با هم جمع می شوند و منافات ندارد که اقتحام در عقبه این است که انسان انفاق کند و از سفره بهترینش را به مساکین دهد کاری که امام رضا علیه السلام فرمودند، به امام رضا علیه السلام اقتدا کند و از امکاناتی که دارد بهترینش را به فقرا دهد. این اقتحام به ولایت است. کسی که می خواهد به ولایت امام برسد باید این صفت را داشته باشد، آن هایی که به امام می رسند صفتشان این است.

«إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا* إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا* وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا* إِلَّا الْمُصَلِّينَ* الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ* وَ الَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ* لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»(معارج/25-19). انسان اینگونه است حریص است به او بدهی زمین گیر می شود از او هم بگیری زمین گیر می شود مگر مصلین. حضرت فرمود: مصلین در اینجا یعنی کسی که به امیرالمؤمنین علیه السلام اقتدا می کند. فرمودند: دیده اید عرب به آن کسی که دنبال نفر اول است، گردن اسبش در مسابقه دنبال گردن برنده است به او مصلی می گویند. مصلی کسی است که دنبال سابقون است و سابقون امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. کسی که دنباله رو امیرالمؤمنین علیه السلام باشد چه به او بدهی و چه از او بگیری رشد می کند. سپس فرمود: آنهایی که مصلی می شوند، به حضرت اقتدا می کنند، صفاتی پیدا می کنند و در اموالشان برای دیگران حقی معلوم است؛ این حق معلوم غیر از واجبات، زکات و خمس است. بعد حضرت فرمودند: این مقرری را دائم قرار می دهد. اگر مقرری را روزانه قرار داده هر روز و اگر ماهانه قرار داده هر ماه آن را از مال خود خارج می کند. به عبارت دیگر یک مقرری دائمی برای صاحب محروم در مال خود حق او می داند. این صفت کسی است که مصلی و مقتدی به امیرالمؤمنین علیه السلام است.

گردنه حقیقی در دنیا

بنابراین می توان گفت: این گردنه، گردنه ولایت است و باید انسان به امام برسد. کسی که در این دنیا به امام نرسید به هیچ چیز نرسیده است و رنج های دنیا بی ثمر می شود. او از امکانات دنیا کمترین استفاده ای نکرده است، معذور هم نیست. چون خدای متعال همه امکانات را برای او فراهم کرده بود و انسان باید به امام می رسید. بنابراین باطن آیه که رسیدن به امام است و ظاهرش که انفاق و طریق رسیدن به امام است، با هم منافاتی ندارد. کسی که بخواهد به امام برسد باید دست گشاده داشته باشد، با امساک کسی به امام و خدا نمی رسد. بنابراین این معنای ظاهری و باطنی هم کاملا قابل جمع هستند و با هم منافاتی ندارند.

 در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام در کتاب شریف کافی نقل کردند حضرت فرمودند: «مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً حَتَّى يُشْبِعَهُ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِي الْآخِرَةِ لَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ثُمَّ قَالَ مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَةِ إِطْعَامُ الْمُسْلِمِ السَّغْبَانِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ»(10). اگر کسی مؤمنی را اطعام کند تا سیر شود، احدی از خلق خدا نمی دانند که خدا چه مزدی برایش در آخرت در نظر گرفته است. از عباداتی که خیلی باب انسان را باز می کند اطعام است حتی اطعام مؤمنی که محتاج نیست. اطعام راه انسان را به سوی خدا باز می کند، بعضی از بزرگان طریقشان طریق اطعام و دستگیری بود و بسیار بر آن تأکید می کردند. اگر کسی شکم مؤمنی را سیر کند، هیچ کس مزدی را که خدا برایش در نظر گرفته است، نمی داند جز خدا. بعد حضرت فرمودند: از اموری که موجب می شود خدا انسان را ببخشد آن است که مسلمانِ گرسنه ای را اطعام کند. بعد از آن حضرت آیات را خواندند که قبلا ترجمه شده است.

یک روایت دیگر هم بخوانم؛ امام صادق علیه السلام فرمودند:« بِنَا تُفَكُّ الرِّقَابُ وَ بِمَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْمُطْعِمُونَ فِي يَوْمِ الْجُوعِ وَ هُوَ الْمَسْغَبَةُ»(11)؛ آزاد شدن از اتش با معرفت ما است و در روز قحطی فقط ما هستیم که اطعام می کنیم. آن کسانی که در همه شرایط اطعام می کنند و اطعام فقط اطعام ظاهری نیست. اطعام همه عالم ظاهرا و باطنا با امام است و همه انسانها مهمان امام هستند، سوره هل اتی داستان اطعام امیرالمؤمنین علیه السلام در دنیا و آخرت است. در دنیا «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا»(انسان/8)، خودشان گرسنه می مانند و مستمند و یتیم و اسیر را اطعام می کنند. در اخرت «عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا»(انسان/6) عباد الله چشمه را می جوشانند، خودشان نمی خورند به ابرار که شیعیانشان هستند، می دهند. اطعام اعم از اطعام مادی و معنوی است همانطور که انفاق هم اینگونه است. امام صادق علیه السلام فرمود: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ وَ مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ يَنبئون»(12) . انتشار علم هم انفاق است. طعام فقط خوردنی ها نیست؛ «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه»(عبس/24) «عِلمِهِ الذی یَأخُذه»(13) این هم طعام است و ائمه علیهم السلام همیشه و در همه عوالم مطعم طعام هستند.

حقیقت تفسیر سوره بلد

سوره بلد ناظر به مطلب بالاتری است و آن این است که همه امکانات دنیا اینکه انسان را به این دنیا آوردند، در این دنیا بلد را، مکه را قرار دادند، پیامبر صلوات الله علیه را آوردند و در شهر مکه ساکن کردند و این نسل را آوردند، این رنج ها و ... برای این است که انسان بتواند به امام برسد. اگر انسانی به امام رسید به فک رقبه رسیده و خود را از آتش نجات داده است و اگر به امام نرسید، خودش دنبال آتش است. انسانی که به امام نرسد، آتش پرست و اسیر آتش می شود. «أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(بقره/257). این امکانات در دنیا برای عبور و رسیدن فراهم است. احدی معذور نیست در این دنیا به امام نرسد. خدای متعال همه امکانات را در این عالم برای سیر با امام آماده کرده است. اگرچه برای اینکه انسان آزاد باشد دستگاه شیطان، نفس، جهنم و نار هم وجود دارد و خود انسان است که باید یکی از این دو کار را انجام دهد؛ یا به محیط ولایت اقتحام و ورود کند یا این عقبات را رها کند یعنی انفاق نکند و تعلقات دنیایی خود را زیر پا نگذارد و جزء کسانی شود که اصحاب نار هستند.

پی نوشت ها:

(1) البرهان في تفسير القرآن، ج 5، ص : 661

(2) الإختصاص، النص، ص : 329

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4، ص : 52

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4 ، ص : 4

(5) عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 2، ص : 85

(6) الكافي (ط - الإسلامية) ،ج 1، ص : 430

(7) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 2 ،ص : 275

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص : 374

(9) البرهان في تفسير القرآن، ج 5، ص : 76

(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص : 201

(11) تفسير القمي ، ج 2 ،ص : 423

(12) تفسير العياشي، ج 1، ص : 26

(13) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص : 50