نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه دوم حسينيه آيت الله وحيد/ هدایت انسان در ذیل نور امام و نتیجه رویگردانی از ایشان

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 17 شهریور ماه 98 است، که در حسینیه حضرت آیت الله وحید خراسانی حفظه الله ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ شیطان تمام تلاشش را می کند تا انسان از امام روی گردان شود. چرا که در اثر این روی گردانی از نور امام نمی تواند بهره ببرد و در دنیا کور باطنی است و در آخرت هم کور ظاهری و باطنی است و همیشه در حیرت به سر می برد. اما کسانی که با امام همراه شدند با نور امام هدایت می شوند و ملکوت عالم را مشاهده می کنند و به سوی خدا حرکت می کنند.

تلاش شیطان برای ایجاد فاصله میان انسان و امام

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «وَ عَصى  آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى  * ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى  * قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى  * وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى  * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني  أَعْمى  وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً * قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى »(121-126).

خدای متعال بعد از آن که جناب آدم علی نبینا و آله علیه السلام را برگزید و توبه ایشان را پذیرفت، به حضرت آدم رجوع کرد و او را وارد وادی هدایت کرد خطاب به او فرمود که به ناچار شما باید با شیطان و دستگاه ابلیس به عالم هبوط کنید و کار شما به درگیری و دشمنی و عداوت می کشد «بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» ولی در این فضای عداوت و درگیری بین نسل حضرت آدم و شیطان و دشمنی شیطان با ما، خدای متعال یک تکیه گاهی قرار داده «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» از ناحیه من یک هدایتی به سوی شما نازل می شود و یک چراغ هدایتی برای شما روشن می کنم. شما اگر بنایتان را بر این بگذارید که در سایه او حرکت کنید و قوای خودتان را در پناه او ببرید، دیگر نه در عالم گم می شوید و نه به شقاوت می رسید.

تمام تلاش شیطان هم بر همین متمرکز شده که ما را از همین هدایت جدا کند و ما را به شقاوت و ضلال برساند. کسی که از این چراغ هدایت جدا شد، در عالم گم می شود. ضلال یعنی گم گشتگی و بعد هم انسان را تا مرز شقاوت می برد. تنها راه نجات همین است. شیطان به دنبال ضلال و شقاوت است. در این عالم شیطان و قوای او فعال هستند و در حدیث عقل و جهل آمده که شیطان هفتاد و پنج لشکر دارد و در مقابل هر لشکری که خدای متعال به حضرت عطا کرده او هم لشکر خواسته و خدای متعال هم اجابت کرده است و به آن قوا و لشکر و جنود خودش که یکی برای این که آدم را زمین گیر کند کافی است حمله می کند و تنها کاری هم که می کند این است که می خواهد انسان را از امام جدا کند و وقتی انسان از این هدایتی که خدا در عالم قرار داده فاصله گرفت به سردرگمی و ضلال و بعد هم طبیعتا به شقاوت و عاقبت به شری منتهی می شود.

خدا هم در مقابلش امام را فرستاده و به ما هم یک دستور داده «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ» اگر کسی دنبال امام حرکت کرد «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» اما «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» در مقابل اتباع از هدایت، اعراض از ذکر قرار گرفته است. قاعدتا این ذکر و هدایت یک حقیقت هستند. همینطور که در روایت هم یکسان تعریف شده، منتها وقتی می خواسته اتباع را نسبت بدهد فرموده «هدی» و وقتی اعراض را می خواسته نسبت بدهد فرموده «ذکر» اگر کسی تبعیت از امام کرد «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» ولی اگر کسی از امام که حقیقت ذکر است و وادی ولایت او وادی ذکر است اعراض کرد و روی گردان شد گمراه می شود که این اعراض از همان هدایت است چون امام هم کلمه هدا و هم کلمه ذکر است و ذکر هم به امام تأویل شده است.

در آیات قرآن هم در مقام تنزیل به وجود مقدس نبی اکرم تطبیق شده «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرا * رَسُولاً»(طلاق/10-11) در آیات تأویل به حضرت هم داریم، فرمود «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب »(رعد/۲۸) «بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُهُ» کما این که ذکر به امام هم تأویل شده است. همینطور که ائمه اهل الذکر هستند، خود ذکر هم هستند. از جمله در همین آیه که روایات ذیلش ذکر را به امیرالمؤمنین علیه السلام تأویل کرده است.

نتایج اعراض از امام

اعراض از این هدایت یعنی اعراض از امام که کلمه ذکر است و روی گردانی از ذکر الهی و از وادی ذکر موجب عیش ضنک می شود «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» در همین دنیا انسانی که از ذکر رویگردان می شود در عالم غفلت به سر می برد و به عیش ضنک و تلخ و تنگ دچار می شود. ولو همه دنیا را به کسی بدهند که در وادی غفلت است. این امکانات، تلخی زندگی انسان را از بین نمی برد. تلخی و تنگی زندگی تنها با ورود به وسعت ذکر و وادی ذکر است که مرتفع می شود و وادی ذکر هم وادی ولایت امام است. امام هم کلمه ذکر است و هم مذکر بالله است و هم خود امام حقیقت ذکر است. امام چیزی جز ذکر نیست کما این که هم ایمان مستند به امام است و هم خود امام کلمه ایمان است. هم کلمه ایمان است و هم این است که ایمان را به انسان عطا می کند. ذکر هم همینطوری است، امام کلمه ذکر است وادی ولایت امام وادی ذکر است.

 اگر کسی از امام اعراض کرد این اعراض از یاد خدا و اعراض از توجه به خدای متعال است. بیرون وادی ولایت امام غفلت محض است. اگر کسی در مسجد تمام عمرش را بیرون وادی ولایت امام سپری کند، ذره ای تذکر به خدای متعال در آن نیست و نور ذکر در آن پیدا نمی شود چون این نور ذکر «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّه »(نور/۳۶) تنزل پیدا کرده و در بیرون این بیوت این ذکر و نور و هدایت نیست. این هدی و ذکر کاملا به هم پیوسته هستند و داستان تنزل این ذکر و هدایت هم در آیه نور توضیح داده شده است. ذکر این است، چون جریان هدایت وقتی تنزل پیدا می کند می شود «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه » فضا در این خانه فضا و محیط ذکر است. لذا اگر کسی و ارد این خانه شد «يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال *رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه »(نور/۳۷-36) چون اینجا محیط ذکر است، تجارت و بازارش هم ذکر است.

بیرون وادی ذکر که همین وادی هدایت و وادی تنزل نور الهی است، نمازش هم غفلت است اما در این وادی خوابش هم ذکر است. این آیه شریفه را در روایت معنا فرموده «قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُون »(ذاریات/17) متقین کمی از شب را می خوابند. هجوء خواب در شب است ولی اندکی خواب دارند. حضرت فرمود بعضی هایشان می خوابند ولی چون اهل ذکر هستند خدای متعال خوابشان را بیداری به حساب آورده است. اگر کسی به امام رسید و با امام حرکت کرد و در تبعیت از امام بود و قوایش ذیل امام در عالم حرکت می کرد و از اهل بیت و اهل ذکر امام شد، این تجارتش هم ذکر می شود ولی اگر از امام رویگردان شد، این اعراض از خدا و اعراض از توجه به حضرت حق است. محال است فعل یا قول یا عملی متوجه به حضرت حق در بیرون وادی ولایت امام باشد.

این یک قاعده کلی است، خدا فرموده وقتی حضرت آدم را دستور به هبوط دادیم، فرمود این از عداوت شیطان و از این دشمنی کسی جان سالم به در می برد که «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» ولی اگر از این چراغ هدایت که همان ذکر است اعراض کرد «فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» ذیل این عیش ضنک یک روایتی است که ظاهرا این «مَعيشَةً ضَنْكاً» یعنی در همین دنیا هم عیش و زندگی تلخ و تنگ می شود و انسان در تنگنا قرار می گیرد ولو که در وسعت هم باشد ولی در تنگناست. دشمنان ممکن است در وسعت باشند و خدای متعال دستشان را باز گذاشته ولی این وسعت به معنی این نیست که در تنگنا نیستند، آنها در ضنک هستند. کسی که رویش را از خدا در این عالم برگرداند، دنیا برایش محیط ضنک و تلخ می شود.

یک تعبیری در دعای کمیل است که مختلف معنا شده است، شاید یک معنایی که بشود برایش کرد این است که «صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ  أَصْبِرُ عَلَى  فِرَاقِك » خدایا من در قیامت بر عذاب تو صبر کردم و آن عذابی که غیر قابل تحمل است را من تحمل کردم، چطور بر فراغ تو صبر کنم؟ یک معنایی که کردند این است که این مختص به اولیاء خدا می شود که در مقامی است که دوری خدا بر او سخت تر از سایر عذاب هاست ولی یک معنای دیگر هم دارد که می تواند یک معنای عمومی تری باشد؛ یک موقعی انسان در رنج است اما در دوری از خدا و در فراغ خدای متعال نیست.

گرفتار است ولی می داند عالم در دست اوست و قدرت او را می بیند که او دارد انسان را تنبیه می کند. این آدم می تواند یک جوری با این تلخی کنار بیاید ولی اگر کسی در سختی قرار گرفت و دست خدای متعال را هم ندید و خیال کرد در مقابل چوگان این عالم کور قرار گرفته و در رنج و سختی است و هیچ دست رحمت و حکمتی هم نمی بیند، این خیلی تحملش سخت است.

آنهایی که بی خدا در عالم زندگی می کنند اینطوری هستند. اینها خودشان را در مقابل چوگان یک عالم کر و کوری می بینند که هیچ کاری هم در مقابل این عالم از دستشان ساخته نیست. گاهی خودشان تعبیر می کنند که یک سنگ ریزه ای که در دامن کوهستان پرتاب شده چه کار می تواند بکند؟ یک پرکاه در مقابل این طوفان ها چه کار می تواند بکند؟ یک موقعی انسان می بیند مریض شده ولی احساس می کند که دست حکمت او آدم را مریض کرده یا دست حکمت او آدم را فقیر کرده، این قابل تحمل است و از او جدا نیست. بلا یا حتی عذاب است اما در عین حال در این عذاب او را می بیند. عذاب خدای متعال قابل تحمل نیست ولی باز فرق می کند با آنجایی که انسان هم در متن عذاب باشد و هم در فراغ باشد «فَكَيْفَ  أَصْبِرُ عَلَى  فِرَاقِك » این خیلی کار را سخت می کند.

آنهایی که از ذکر اعراض می کنند، از خدای متعال روی گردان هستند. در وادی ملک می مانند و از وادی ملک بیرون نمی روند و هیچ وقت هم به نور یقین نمی رسند و همیشه در وادی شک وحیرت هستند و این وادی شک، وادی ضیق و ضنک است. بدترین عذابها برای انسان در وادی شک حاصل می شود. بر خلاف وادی ذکر که ما را به وادی یقین منتهی می کند. انسان اگر وارد وادی ذکر شد و به نور امام رسید، به مشاهده ملکوت هم می رسد.

داستان حضرت ابراهیم خلیل هم همین است که وقتی به مشاهده ملکوت رسید، به آرامش می رسد و تمام این سختی ها برای این صاحب یقین آرامش است ولی اگر اعراض از ذکر کرد و رویش را از امام برگرداند باید الی الابد در وادی حیرت باشد. اما وقتی با امام باشد پرده ها برایش برداشته می شود. انسان می تواند در عالم ملک، ملکوت عالم را ببیند ولی اگر انسان از ملکوت عالم در حجاب قرار گرفت سراسر عمرش با ملک سر و کار دارد. زمین و ماه و خورشید و آسمان می بیند ولی اگر این همه سفره هم که برایش پهن باشد در عیش ضنک است. در بعضی روایات فرمودند حتی به ظاهر هم این ها این عیش ضنک برایشان پیش می آید.

علی بن ابراهیم از معاویه بن عمار نقل کردند که به امام صادق علیه السلام عرض کرم آقا مقصود از این آیه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود آن ها نصاب و دشمنان ما هستند. به حضرت عرض کرد آقا من دیدم اینها یک عمر در وسعت و کفایت هستند و کفاف زندگی را دارند. حضرت فرمودند الان را نگاه نکن، این آیه ناظر به دوران رجعت است. به حدی کارشان سخت می شود که «يَأْكُلُونَ الْعَذَرَة»(1)‌ از نجاسات تناول می کنند. البته این در عالم ظاهر است منتها در باطن هم اگر کسی از امام فاصله گرفت اگر در وسعت هم باشد، این وسعت ظاهری ضیق و ضنک را از بین نمی برد.

این وادی ذکر و حضور و توجه به حضرت حق است که انسان را به آرامش می رساند «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب » چه فاعل ذکر را الله بگیریم و چه فاعلش را عبد بگیریم، چه بگوییم خدا باید به بنده توجه کند و چه اینکه بنده باید متوجه خدا باشد، اگر کسی از امام فاصله گرفت از هر دو فاصله گرفته است. چون اگر ما بخواهیم به خدای متعال متذکر بشویم راهش توجه به امام است. اگر خدای متعال هم بخواهد به ما توجه کند باز هم راهش از طریق امام است. خدای متعال از طریق امام به ما عنایت می کند.

کوری باطنی و ظاهری در اثر روی گردانی از امام

لذا اگر کسی از امام فاصله گرفت، باطنا همیشه در ضنک است ولی ظاهرا هم در دوران رجعت در محیط ضنک قرار می گیرد. فرمود اینهایی که الان در وسعت هستند، آنجا برمیگردند و از نظر ظاهری هم در ضیق و ضنک هستند و این وضعشان در دنیاست. «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» در روز قیامت هم کور وارد محشر می شوند. پیداست از این تعبیر که این کوری چشم ظاهری است «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني  أَعْمى  وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً» خدایا من چشم داشتم، چه کردم که این چشم را از من گرفتی و من را کور محشور کردی؟ پیداست همین چشم ظاهری مقصود است و لذا در روایات است که در دنیا کور باطن بوده و در آخرت چشم ظاهریش هم از او گرفته می شود.

کسی که در دنیا کور باطن است، در آخرت هم کور باطن است و این یک امر اضافه است. در دنیا چشم داشت و می دید و لااقل حیرت ظاهری نداشت. عمایه حیرت می آورد و از لوازمش همین است. کسی که در همین دنیا چشم نداشته باشد، در محیط عالم طبیعت در حیرت است و اگر کسی کور باطن شد، در باطن عالم وقتی می خواهد راه برود در حیرت است. در قیامت این آدمی که از امام فاصله گرفته هم حیرت باطنی و هم حیرت ظاهری دارد. فرمود در دنیا قلبش نابینا بود و به امام و به این چراغ هدایتی که امام روشن کردند نرسیده بود و از ذکر و این نور روی گردان بود و در آخرت هم قلب و چشمش نابیناست. به خدای متعال عرضه می دارد «لِمَ حَشَرْتَني  أَعْمى».

لذا خدای متعال در قرآن وقتی حشر اینها را بیان می کند که اینها چطوری محشور می شوند، اینهایی که از امام فاصله گرفتند را با همین توصیف بیان می کند که «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم »(اسراء/۷۱) ظاهر این آیه این است که ما در قیامت عنوانی نداریم که ما را صدا بزنند و بگویند فلانی بیاید، محشر اینطوری نیست؛ می گویند اتباع امیرالمومنین بیایند، پیروان معاویه بیایند. اینگونه صدا می زنند و آن وقت مردم دو دسته می شوند؛ قاعدتا این دو دسته کسانی هستند که با امام حق و یا با امام ضلال آمدند. ائمه ای که دعوت به جنت می کنند و ائمه ای که دعوت به نار می کنند «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّار»(قصص/۴۱) پس دو امام است، امام نار و امام جنت.

بعد قرآن اینطور توصیف می کند که امام نور را صدا می زنیم تا با ائمه خود بیایند. نمی فرماید آنهایی که دنبال امام حق می آیند. اینجا مردم دو دسته هستند «فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِه  » یک عده ای وقتی دنبال امامشان در محشر می آیند، کتابشان در دست راستشان است. اینها کسانی هستند که دنبال امام حق و دنبال امیرالمؤمنین بودند «فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلا» سرشان را بالا می گیرند و شرافتمندانه کتابشان را می خوانند و این کتاب پر از عزت است.

ولی آنهایی که دنبال امام باطل بودند، تعبیر این نیست که کتابشان را به دست چپشان می دهیم، وقتی آنها را می خواهد حکایت کند می فرماید «وَ مَنْ كانَ في  هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبيلا»(اسراء/۷۲)‌ یعنی آنهایی که دنبال امام باطل در محشر می آیند، آنها دچار کوری هستند چون امامشان نوری ندارد که به آنها بدهد و محیط ولایت آنها محیط ظلمت است و چراغی نیست. لذا آنهایی که دنبال امام باطل بودند «مَنْ كانَ في  هذِهِ أَعْمى» به امام حق نرسیدند و وقتی هم محشور می شوند، در محشر با امام عدل نمی آیند. لذا در وادی ظلمت هستند.

حکایت سوره مبارکه حدید هم همین است «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»(حدید/۱۲) مؤمنین وقتی در محشر می آیند نورشان پیش رویشان در حرکت است. آنها در دنیا با امام بودند و در آخرت هم با امام هستند و در حیرت و تاریکی و عمایه نیستند اما «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً»(حدید/۱۳) منافقین و منافقات وقتی می آیند نوری ندارند، چون آنها وقتی می آیند با امام باطل می آیند، امامی که خودش نه تنها نور ندارد بلکه ظلمات محض است «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات »(بقره/257) این ظلمات خودشان است و کفار را به وادی ظلمات خودشان می برند که وادی نار است. لذا آنهایی که از امام حق فاصله گرفتند در قیامت نوری ندارند و در عمایه و کوری هستند.

وقتی قرآن حشر آنها را حکایت می کند، می فرماید «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلا * وَ مَنْ كانَ في  هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبيلا» آنهایی که در دنیا دنبال امیرالمومنین نبودند، در کوری بودند و در آخرت هم کور محشور می شوند. داستان همین آیه است که «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى  * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني  أَعْمى  وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً» خدایا من چه جرمی کردم؟ من چشم داشتم. او کور باطن بوده و کسی که کور باطن است گویا هیچ وقت نمی فهمد که کور باطن است و در قیامت هم متوجه نیست که در دنیا هم کور بوده و فقط چشم ظاهریش را می دیده.

به او می گویند «قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى » در دنیا آیات ما رو به تو آوردند. ما نگفتیم تو برو آیات را پیدا کن، ما نگفتیم تو برو به امیرالمؤمنین راه پیدا کن، ما خود امام را فرستادیم. یکی از عناوینی که امام در قرآن دارد عنوان آیه است «كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى » فراموش کردی که امروز هم رها می شوی؟ کسی که امام را رها کند آیاتی که رو به او می آورند می خواهند او را به خدا دعوت کنند ولی او روی از این آیات برمیگرداند و ترک می کند.

اگر امام در قیامت انسان را رها کند، انسان به کوری و حتی کوری ظاهری مبتلا می شود. کما این که اگر امام به کسی توجه کند، بصیرت و بصر پیدا می کند. چون امام کلمه نور و کلمه ذکر است. در قیامت بهشان می گویند شما از آیات ما اعراض کردید. اگر رو به امام می آوردید همینطور که چشم ظاهر داشتید، چشم باطنتان هم باز می شد ولی چون روی نیاوردید و اعراض کردید همین چشم ظاهرتان هم ازتان گرفته می شود.

یک تعبیر لطیفی قرآن در سوره مبارکه اعراف دارد «إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها»(اعراف/۴۰) آنهایی که آیات ما را تکذیب کردند، آیه آمد و آنها تکذیبش کردند، فرمود آیات یعنی ائمه علیهم السلام «وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها» شاهدش هم همین استکبار است. استکبار در مقابل آیات طبیعی که خیلی معنا ندارد. آنها با استکبار رویشان را از امام برگرداندند. «وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها» یعنی همین، یعنی برای خودش در مقابل امام استکبار کرد و شأن و حساب باز کرد و کبریایی برای خودش در مقابل امام در نظر گرفت و با استکبار رویش را از امام برگرداند. می فرماید «لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ» ابواب آسمان به روی اینها باز نمی شود و همیشه باید در عالم ارض بمانند.

«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»(قصص/۸۳) فرمود «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» محیط ولایت ماست. با اشاره به دور و با تعظیم «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» آنهایی که در زمین برتری جویی ندارند و فساد نمی کنند، که همیشه ریشه فساد برتری جویی و استعلاست، «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» برای اینهاست. اگر کسی در مقابل آیات خدا استکبار کرد و علو و برتری جویی کرد نتیجه اش این است که همیشه باید در عالم ارض بماند.

«إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماء» درهای آسمان به رویشان باز نمی شود و همه چیز در عالم ارض است «وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّة» طبیعتا وارد جنت هم نمی شوند که این هم از فروع همان عالم سماء است. «لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ في  سَمِّ الْخِياط» تا وقتی که شتر از سوراخ سوزن رد بشود. مفسرین بعضی فرمودند یعنی نمی شود، چون هیچ شتری از سوراخ سوزن رد نمی شود ولی بعضی گفتند شتر هم از سوراخ سوزن رد می شود. اگر کوچک شد، از سوراخ سوزن رد می شود. آنهایی که استکبار کردند، اگر انقدر استکبارشان از بین رفت و ذوب شدند تا این که به این اندازه رسیدند و استکبارشان از بین رفت و خاشع و خاضع شدند، آن وقت درهای بهشت هم به رویشان باز می شود. ولی مادامی که استکبار در آن ها باشد، باب بهشت به روی آنها باز نیست.

پی نوشت:

(۱) تفسير القمي، ج 2، ص: 65