نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

جلسه ششم شبهای ماه رمضان حرم رضوی/ دعا و طلب از مهم ترین راه های رسیدن به قرب الهی/ آثار محبت الهی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 14 تیرماه 95 است که در ماه مبارک رمضان در حرم مطهر رضوی برگزار شده است. ایشان در این جلسه یكی از مهم ترین راه های رسیدن به مقامات عالی و به ویژه مقام محبت خدای متعال را دعا و التماس به درگاه الهی بیان کردند. اگر كسی حقیقتا به مقام طلب رسید، خدای متعال راه محبت را برای او هموار و او را به مسیر محبت خود دلالت می كند. محبت الهی، محبتی است که انسان را به مقام رضوان می رساند. اگر محبت الهی در قلب انسان بیاید آثاری دارد؛ یکی از آثار آن این است که انسان اهل شب زنده داری و سبک بال می شود؛ اگر كسی به این مقام رسید، همه حب و بغضش در راه خدا می شود. چنین کسی متحابون فی الله است به این معنا که فقط برای خدا محبت می ورزد. این رشته محبت الهی او را به امام گره می زند و رشته محبت امام موجب می شود كه او دیگران را در راه امام دوست داشته باشد و محبت امام به محبت دوستان امام تبدیل شود.

مقام محبت خدای متعال

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. یكی از مقاماتی كه ما به آن دعوت شده ایم و باید ان شاء الله به آن برسیم و جزو عالی ترین مقامات و شاید بالاترین مقامی است كه برای ما متصور است، مقام محبت خدای متعال است. بنده به مقامی برسد كه خدای متعال را دوست داشته باشد و بلكه فقط خدای متعال را دوست داشته باشد و همه اعمال، حركات و سكناتش، هر كاری را که انجام می دهد یا ترك می كند چه افعال ظاهری و چه افعال باطنی همه بر مدار محبت خدای متعال باشد این بالاترین مقام است. عرض كردیم راه اصلی رسیدن به این مقام این است: «مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ» اگر كسی بتواند به مقام محبت معصومین برسد، قطعاً به محبت خدای متعال راه پیدا كرده است. اشاره كردیم كه راه های رسیدن به محبت، تسلیم خدای متعال و اولیاء الهی بودن، داد و ستد با خدای متعال، از دست خدای متعال گرفتن و همه امكانات را در راه خدا خرج كردن است.

دعا، یکی از راه های رسیدن به قرب الهی

یكی از مهم ترین اسباب رسیدن به مقامات، درخواست از خدای متعال و دعا کردن است. البته اینکه انسان می خواهد صفات رذیله از او دور شود بسیار سخت است برای دور کردن صفت حسد یا صفت بخل باید ریاضت کشید، ترس نابجا را از خود دور كرد و... زحمت می خواهد. دور کردن هر كدام از این صفات راه هایی دارد و باید زحماتی كشیده شود؛ شرك از انسان دور شود به خوبی ها و صفات خوب مثل یقین، توكل، صبر، رضا و ایمان برسد اینهـا راه هایی دارد و انسان باید ریاضاتی بكشد. ولی نزدیك ترین و هموار ترین راه برای رسیدن به صفات خوب و دور شدن از صفات بد درخواست از خدای متعال و دعا كردن است. اینكه فرمودند: «أدعُونی أستجِب لَكُم»(غافر/٦٠) این فقط برای نیازهای دنیایی و خواسته های كوچك نیست، اصلاح نفس، خوب شدن و دوری از بدهی ها نیاز به دعا دارد.

اگر انسان به مقامی رسید كه اهل طلب محبت الهی شد و دعا كرد خدای متعال راه را برای او هموار می كند و إلا رسیدن به محبت و قرب خدای متعال راهی نیست كه بشود با ریاضت و پای عقل و فكر رفت باید انسان را در راه محبت خودشان ببرند. در مناجات خمس عشر امام سجّاد علیه السلام آمده است: «عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ وَ انْحَسَرَتِ الْأَبْصَارُ دُونَ النَّظَرِ إِلَى سُبُحَاتِ وَجْهِك‏» عقل ها از اینكه كنه جمال او را درك كنند عاجز هستند تا به محبت برسند. دیده ها نزدیك بین تر از این هستند كه به زیبایی های جمال او نظر بیفكنند. آن افق های دور را ببینند. آنهایی كه دلشان روشن است و چشم دلشان باز است آنها هم نمی توانند به آن افق ها نگاه كنند.

یا در مناجات دیگر حضرت می فرمایند: «سُبْحَانَكَ مَا أَضْیقَ الطُّرُقَ عَلَى مَنْ لَمْ تَكُنْ دَلِیلَهُ وَ مَا أَوْضَحَ الْحَقَّ عِنْدَ مَنْ هَدَیتَهُ سَبِیلَه‏» خدایا تو منزّه هستی، آن كسی كه تو راهنمای او نیستی تو او را با خودت نمی بری، راه ها راه هایی هستند كه نمی توانند او را به تو برسانند. راه ریاضت، فکر، زحمت تنگ هستند برای كسی كه تو راهنمایش نیستی. بعكس آن كسی که تو او را به راه هدایت می كنی راه برای او خیلی واضح است.

راه رسیدن به حب الهی

بنابراین رسیدن به این مقامات با دلالت، دستگیری و هدایت خدای متعال ممكن است و این هم نیاز به درخواست، دعا و التماس دارد. انسان برای همه چیز دعا می كند بیش از همه باید برای این مقامات دعا كند. لذا یكی از دعاهایی كه در بیانات معصومین با بیان های لطیفی آمده این است كه از خدای متعال محبتش را می خواهیم. بعضی فرازهای ابوحمزه را تقدیم كردم. انسان از خدای متعال باید محبت بخواهد: «اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِی حُبّاً لَكَ وَ خَشْیةً مِنْكَ‏» خدایا قلب من را از محبت خود پر كن از خشیت خودت پر كن. یا در مناجات خمس عشر امام سجاد این تعبیر آمده است: «أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ یحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلِّ عَمَلٍ یوصِلُنِی إِلَى قُرْبِكَ وَ أَنْ تَجْعَلَكَ أَحَبَّ إِلَی مِمَّا سِوَاك وَ أَنْ تَجْعَلَ حُبِّی إِیاكَ قَائِداً إِلَى رِضْوَانِكَ وَ شَوْقِی إِلَیكَ ذَائِداً عَنْ عِصْیانِكَ‏» خدایا من از تو محبت خودت را می خواهم و حب كسانی كه تو را دوست می دارند از تو تقاضا می كنم، محبت و دوست داشتن عملی را می خواهم كه من را به قرب تو می رساند.

اینکه انسان نافله شب را دوست بدارد، احسان به مؤمنین و عبادات را دوست بدارد. خدایا از تو تقاضا می كنم خود را در نزد من و در دل من از همه محبوب تر قرار دهی و محبت تو در دل من پیشرو من باشد و من را به مقام رضوان و رضای تو هدایت كند تو از من راضی شوی. این كار محبّت است. بعد از اینكه انسان به مقام محبت خدا رسید این محبت او را در مسیری قرار می دهد كه همانطور كه ما خدا را دوست می داریم خدا هم ما را دوست می دارد. اگر كسی به مقام محبّت الهی رسید این محبّت آدم را به مقام رضوان به مقامی كه خدای متعال از انسان راضی شود، می رساند.

گاهی ما خدای متعال را دوست می داریم و از او راضی هستیم ولی خدای متعال از ما راضی نیست باید راهی برویم؛ «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللَّهُ»(آل عمران/٣١) پیامبر گرامی به مردم بگو اگر شما خدا را دوست می دارید تبعیت من را كنید آنوقت خدا شما را دوست می دارد. تبعیت و پیروی آن است كه از سر اشتیاق و محبت باشد نه از سر كراهت آن تبعیت نیست. اگر انسان با محبت دنباله روی كند بطوریكه همه وجود او سایه وجود مقدس نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم شود خدای متعال انسان را دوست می دارد چون خدای متعال فقط این پیامبر و اهل بیتش را دوست می دارد. در زیارت آل یاسین خوانده ایم: «لَا حَبِیبَ إِلَّا هُوَ وَ أَهْلُه‏» فقط ایشان و اهل بیتش محبوب خدا هستند. هر كس به دنبال حضرت حركت كند خدای متعال او را هم به تبع آنها دوست می دارد.

بنابراین اینهـا دعاها هستند؛ خدایا من از تو محبت خود، محبت كسانی كه تو را دوست دارند، محبت عملی كه من را به تو نزدیك می كند می خواهم و می خواهم این محبت پیشرو من شود و من را راهبری كند و به مقام رضوان تو برساند مقامی که تو مرا دوست بداری. «أَنْ تَجْعَلَ حُبِّی إِیاكَ قَائِداً إِلَى رِضْوَانِكَ وَ شَوْقِی إِلَیكَ ذَائِداً عَنْ عِصْیانِكَ‏» اشتیاق من را نسبت به خودت مانع معصیت قرار بده. اشتیاق و محبّت مانع معصیت و خروج از مسیر بندگی است. پس این دعاها به ما تعلیم شده است. از خدای متعال محبت خود و محبّت اولیاء خودش را بخواهیم. آنها راه های رسیدن به محبت خدا است و راه های دیگری هستند كه در بیانات معصومین علیهم السلام بخصوص دعاها بسیار با لطافت ذكر شده است. یكی از مهم ترین راه های رسیدن به مقامات عالی و به ویژه مقام محبت خدای متعال این است كه انسان التماس كند از خدای متعال بخواهد. اگر كسی به مقام طلب رسید حقیقتاً طالب بود خدای متعال راه محبت را به او نشان می دهد و او را به مسیر محبت خود دلالت می كند.

آثار محبت الهی

اگر محبت الهی در قلب انسان آمد آثاری دارد. یكی از آثار محبت الهی كه بسیار مهم است، این است که انسان اهل شب زنده داری و سبكبال می شود. در روایات آمده است که محبّین -كسانی كه به مقام محبت امام معصوم می رسند- نشاط در قیام لیل دارند. ان شاء الله آن آثار را در جای خود عرض می كنم. این محبّت آثاری دارد فرمود: اگر خدای متعال روزی کسی را محب ائمه علیهم السلام کرد، آثاری در او پیدا می شود؛ یكی این است: «النَّشَاطُ فِی قِیامِ اللَّیل‏»(1) وقتی شب ها می خواهد بلند شود با نشاط بلند می شود. گاهی آدم از سر كسالت بلند می شود نافله ای می خواند، یك بار بیقرار است برای مناجات با خدای متعال با نشاط و سرحال بلند می شود این از آثار محبت است.  

در نقل است به موسی كلیم فرمود: موسی، دروغ می گوید كسی بگوید من خدا را دوست دارم و تمام شب را بخوابد. مگر محب از خلوت با محبوب خود دست بر می دارد؟ كسی كه می گوید من خدا را دوست دارم این محبّت شب ها او را بیدار می كند. در داستان موسی كلیم كه برای مناجات با خدا چهل روز در طور رفته بود در روایات نقل شده است: موسی كلیم در این چهل روز نه غذا خورد و نه آشامید؛ نه گرسنه شد و نه تشنه؛ این حالت از كجا پیدا شده بود؟ فرمود برای اینكه خدای متعال یك وعده ملاقات با او داده بود طوری او را بیقرار كرده بود كه دیگر رغبت به خواب، خوراك، شرب و... را از او گرفته بود. نه خورد نه آشامید نه خوابید نه گرسنه شد نه تشنه شد نه خسته شد. این مقام محبین و آثار محبت است. یكی از آثار مهم محبت كه در روایات بسیار تاكید شده این است كه اگر كسی به مقام محبت خدای متعال رسید باید همه محبّت ها و دشمنی هایش در راه خدا باشد. حب الهی انسان را به مقامی می رساند كه همه دوستی ها و دشمنی هایش بر مدار خدای متعال است.

محکم ترین رشته ایمان

روایات در زمینه آثار محبت الهی بسیار است؛ چند روایت را من تقدیم می كنم. روایتی در كافی شریف است وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم سوال كردند: «أَی عُرَى الْإِیمَانِ أَوْثَقُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَیسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ تَوَالِی أَوْلِیاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ‏»(2) ایمان رشته ای است كه ما را به خدای متعال متصل می كند و رشته محبت خدا است. كدامیك از رشته های ایمان و محبت خدا محكم تر است؟ ایمان رشته هایی دارد توكل از فروع ایمان است یقین، تسلیم، رضا و... از فروع ایمان هستند. كدام رشته محبت خدا رشته محكم تری است و ما را محكم تر به خدا گره می زند؟ كدام ریسمان محبت محكم تر است؟

عده ای جواب دادند و عده ای گفتند خودتان بفرمایید. آنهایی كه جواب دادند بعضی گفتند نماز، بعضی گفتند روزه، حج، جهاد، زكات و واجبات اصلی را گفتند که رشته محبّت و رشته ایمان هستند و ما را به خدا نزدیك می كند آنهـا محكم تر است، محكم ترین رشته ایمان نماز است حجّ است. حضرت فرمودند همه آنهایی كه شما گفتید اعمال خوبی هستند ولی هیچكدام محكم ترین رشته ای كه ما را به خدا گره می زند نیست. بعد خودشان فرمودند: «أَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ تَوَالِی أَوْلِیاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ‏» محكم ترین رشته ایمان این است كه انسان در راه خدا دوست بدارد و در راه خدا دشمنی كند. و دوستی و توالی با اولیاء خدا، تبیعیت از اولیاء خدا از سر محبت و تبری فاصله گرفتن از دشمنان خدا، مهم ترین رشته ایمان است كه انسان را به خدا گره می زند. در راه خدا دوستی و دشمنی كردن. با دوستان خدا، موالات و توالی داشتن با دشمنان خدا، تبری داشتن.

در روایت بسیار لطیفی در کافی حضرت فرمودند: اگر كسی این چهار صفت یا سه صفت را داشت، ایمانش كامل است. «مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطَى لِلَّه فَهُوَ مِمَّنْ كَمَلَ إِیمَانُهُ‏»(3) كسی كه اگر دوست می دارد در راه خدا دوست بدارد، اگر دشمن می دارد در راه خدا دشمن بدارد، اگر با كسی داد و ستدی دارد عطا و بخششی می كند در راه خدا بخشش كند. چون ما امكاناتمان را از یك دست می گیریم و از یك دست می دهیم چه كسی همه ثروتش را نگاه می دارد؟ ما تجارت می كنیم معامله می كنیم خرج می كنیم؛ جوانی مان، مالمان، قلبمان و امكاناتمان را خرج می كنیم. ولی وقتی این امكانات را در راه خدا نمی دهیم چیزی به جای آن بازنمی گردد. حضرت فرمود اگر كسی در راه خدا دوستی كرد، برای خدا دشمنی كرد و برای خدا سرمایه های خود را خرج كرد، این شخص از كسانی است كه ایمانش كامل شده اینهـا علامت كمال ایمان است.

در روایت شریفی حضرت فرمودند می خواهی بدانی که خدا تو را دوست می دارد: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیكَ خَیراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ یحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیةِ اللَّهِ فَفِیكَ خَیرٌ وَ اللَّهُ یحِبُّك‏ وَ إِنْ كَانَ یبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیةِ اللَّهِ فَفِیكَ شَرٌّ وَ اللَّهُ یبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»(4) اگر می خواهی بدانی كه در تو خیری است به قلب خود نگاه كن. آیا خوبی، نقطه مثبتی در من وجود دارد كه خدا برای این خیر به من لطف كند دست من را بگیرد؟ یك خیری از ولایت امام در من هست؟ چون امام مبدا خیر است. اگر می خواهی بدانی در تو خیری است كه بخاطر آن خدای متعال تو را دوست بدارد به قلب خود نگاه كن. اگر اهل طاعت خدا را دوست داری و اهل معصیت خدا را مبغوض می داری؛ اگر آنهایی كه اهل معصیت هستند در نظر شما بد هستند. بدان كه در شما خیر است خدا هم شما را دوست دارد.

یك نكته ای را متذکر شوم مقصود از اهل معصیت شاید دشمنان خدا هستند و إلا دوستان اهل بیت گاهی ممكن است گناه كنند؛ مومن ممكن است خدای نكرده در اثر وسوسه های شیطان گناهی مرتکب شود. به ما سفارش کرده اند از گناه او تبری جویید از خودش تبرّی نجویید و با خود او دشمنی نكنید. در روایتی فردی از حضرت سؤال کرد، بعضی از دوستان شما گناه می كنند ما از آنها تبری بجوییم؟ فرمود اگر دوست ما است از او تبری نجویید از گناهش تبری بجویید گناهش از ما نیست. گفت بگوییم فاسق است؟ فرمود حتی نگویید فاسق است او فاسق العمل است عملش فسق است خودش فاسق نیست اگر ما را دوست دارد طیب الروح است. بنابراین بغض اهل معصیت به معنای بغض دشمنان خداست. و إلا اگر جایی گناهی از مؤمن سر زد ما حق نداریم از خودش فاصله بگیریم ولی از گناهش باید تبری بجوییم. حتی اگر از خود آدم گناهی سر زد باید از گناهش تبری بجوید. فرمود علامت ایمان این است اگر دیدی كار خیری از تو سر زد، خوشحال می شوی كار بدی از تو سر زد، بدت می آید بدان مومن هستی.

بنابراین اهل معصیت دشمنان خدا و معصومین علیهم السلام هستند مومن اهل معصیت نیست ممكن است جایی گناه كند. لذا در روایت آمده است گناه مومن لمم و لغزش است؛ می لغزد، سلیقه و میل او نیست. این نیست كه گناه را دوست دارد؛ گناه را دوست ندارد در همان حالیكه گناه می كند ذائقه اش تلخ و خود ناراحت است كه چرا دارد خدا را گناه می كند این علامت ایمان است. اگر انسان در هنگام گناه فهمید که ذائقه اش تلخ نیست عمق وجودش ناراحت نیست، باید نگران باشد. آشکار است که گناه از عمق وجود سر می زند این سازشی با محبت و ولایت ندارد.

پس در حدیثی كه خواندم حضرت فرمود: اگر می خواهی بدانی در تو خیری است به قلبت نگاه كن اگر اهل طاعت الله را دوست داری و نسبت به اهل معصیت الله بغض داری بدان در تو خیری است و خدا تو را دوست دارد. اما بعكس «وَ إِنْ كَانَ یبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیةِ اللَّهِ فَفِیكَ شَرٌّ وَ اللَّهُ یبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ» اگر دیدید قلب شما نسبت به اهل طاعت، بندگان خدا، جبهه مومنین بغض دارد، وقتی به داخل جبهه مومنین می رسد صف بندی می كند اما نسبت به كفار دوستی می كند و در دلت آنها موجودات مهمی هستند چون دنیا را دارند مدارش این است آنها را تجلیل می كند. به مومنین كه می رسد آنها را دشمن می دارد بدان که هیچ خیری در تو نیست خدای متعال تو را دشمن می دارد. و در یك كلمه فرمود: آدمی همنشنین آن كسی است كه دوستش می دارد. اگر اهل معصیت الله را دوست می داری با همانها همنشین هستی.

متحابون فی الله

پس این یك دسته روایات است كه محبت خدا باید به محبت در راه خدا و دشمنی در راه خدا تبدیل شود. محبت خدا باید به محبت دو طرفه تبدیل شود. ما را تبدیل کند به: «الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّه‏». متحابون یعنی كسانی كه یکدیگر را دوست می دارند این محبت دو طرفه است این او را دوست می دارد او هم این را. كسانی كه فقط برای خدا به هم محبت می ورزند نه برای اینكه او رفیق، دوست، هم عشیره، فامیل، بردار یا پدرش است، فقط برای خدا محبت می ورزند. آنهایی كه «الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّه‏» هستند یکدیگر را برای خدا دوست می دارند من او را دوست می دارم او من را دوست می دارد برای خدا.  

در بعضی روایات آمده است دو مومن وقتی با هم روبرو می شوند، كسی كه دیگری را بیشتر دوست می دارد او بهتر است. افضلشان آن كسی است كه در راه خدا دیگری را بیشتر دوست می دارد. اگر دو مومن با هم روبرو شدند آنكه دیگری را بیشتر دوست می دارد در راه خدا افضل است. به این معنا که محبّت خدا در دلش بیشتر است لذا برادر مومنش را بیشتر از دیگری دوست می دارد.  

حضرت فرمود «الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّه‏» آنهایی كه یکدیگر را دوست می دارند و این دوستی برای دنیا، ثروت و قدرت نیست، برای زیبایی ها و كمالات ظاهری نیست آنها در راه خدا یکدیگر را دوست دارند. حضرت فرمود: آنهـا وقتی در روز قیامت می آیند؛ البته صفاتی برایشان ذكر شده است یكی از احادیث نورانی این است؛ فرمود: «الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّه‏» وقتی در صحنه محشر می آیند صدا می زنند «أَینَ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ قَالَ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَیقَالُ لَهُمُ اذْهَبُوا إِلَى الْجَنَّةِ بِغَیرِ حِسَابٍ قَالُوا كُنَّا نُحِبُّ فِی اللَّهِ وَ نُبْغِضُ فِی اللَّهِ قَالَ فَیقُولُونَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِین‏‏» آنهایی كه در راه خدا یکدیگر را دوست می داشتند چه كسانی هستند؟ عده ای بر می خیزند به آنها می گویند بدون حساب و كتاب وارد بهشت شوید.

بسیار عجیب است در روز قیامت انسان را سر پا نگاه می دارند تا حساب و كتاب شود. بیاد دارم در بعضی نقل ها پنجاه موقف است هر موقفی هزار سال. من نقل به معنا می کنم می گویند: بدون حساب و كتاب به بهشت بروید. ملائكه مامور هستند گویا جلوی راه آنهـا را می گیرند؛ كجا می روید، بدون حساب و كتاب كجا می روید؟ می گویند به ما گفتند بدون حساب و كتاب بروید در بهشت حساب و كتاب ندارید. می گویند شما چه كسانی هستید؟ می گویند ما «الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّه‏» هستیم. می گویند در دنیا چه کرده اید؟ می گویند ما یکدیگر را برای خدا دوست داشتیم، می گویند «قَالَ فَیقُولُونَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِین» در بهشت روید شما خوب عمل كردید مزدتان هم مزد بسیار خوبی است مزدتان از عملتان بهتر است.

بنابراین یكی از آثار محبت خدای متعال این است كه ما همه حب و بغضمان در راه خدا باشد. الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّه شویم. رشته محبت خدا، ما را به امام گره بزند و رشته محبت امام موجب شود كه ما یکدیگر را در راه امام دوست بداریم محبت امام به محبت دوستان امام تبدیل شود. همین كه اکنون بین ما الحمدلله یک حبی است باید كامل شود. اکنون كه ما با یکدیگر برخورد می كنیم و به هم محبت می كنیم چه چیزی ما را به هم گره می زند؟ فامیل هستیم یا هم عشیره؟ خیر همه ما زائر امام رضا علیه السلام هستیم. این محبّت همان محبّت در راه خدا است که بسیار ارزشمند است.

آدم ممكن است كسی را برای ثروت، قدرت یا جمال ظاهری اش دوست داشته باشد این محبت ها گاهی تبدیل به دشمنی می شود؛ «الْأَخِلَّاءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ‏»(زخرف/67) دوستان صمیمی در قیامت دشمن یکدیگر می شوند چون این محبّت برای خدا نبوده و خرج غیر خدا شده است. مالش را بخاطر دوستی های ظاهری به کسی داده، درمی یابد مالش تلف شده برای غیرخدا با كسی دوستی كرده و این دوستی رهزن او شده، او را جهنمی كرده است. اگر من با او دوست نمی شدم چه بسا بهتر از این بودم. روز قیامت بعضی ها به یکدیگر می گویند: «قَالَ یا لَیتَ بَینِی وَبَینَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَینِ»(زخرف/٣٨) ای كاش من و تو شرق و غرب عالم بودیم اصلا یکدیگر را نمی دیدیم. چون احساس می كند این محبت او را از خدا دور كرده ولی مُتَحَابُّونَ فِی اللَّه اینطور نیستند.

 صف بندی جامعه براساس محبت

در قدم بعد این محبّت ها به روابط مومنین تبدیل می شود. مومنین همه روابطشان با یکدیگر ریشه در محبت خدا دارد؛ داد و ستد، انفاق، بخشش و همكاریشان ریشه در محبت خدا دارد. ان شاءالله این را بعد عرض می كنم.

جامعه بر اساس محبت شكل می گیرد و این محبت به صف بندی تبدیل می شود. یك جبهه محبین و یک جبهه دشمنان خدا می شوند. صف و قتال بینشان شكل می گیرد. اثر این محبّت ایجاد یك جامعه بر مدار محبت خداست كه روابط بین این مومنین فقط بر اساس محبّت است؛ بر اساس محبت با یکدیگر داد و ستد می كنند، آبرو، مال و جانش را خرج می كند برای دوست برای خدا كه ان شاءالله روایات آن را به اندازه وسع تقدیم می كنم. بعد هم به صف و قتال تبدیل می شود. درگیری از درون آن در می آید محبّین فی الله، مبغضین فی الله می شوند و به درگیری عظیمی تبدیل می شود كه درگیری تاریخی است و این محبت الهی ما را در صف حق و جبهه وجود مقدس نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرار می دهد.

پی نوشت ها:

(1) الخصال، ج‏2، ص: 515

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 125

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 124

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 126