نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه چهارم ماه رمضان حرم رضوی/ قرآن و معرفت زایی در عبور از ابتلائات و رسیدن به خدا در سختی ها

متن زیر سخنرانی جلسه چهارم مباحث ظهر حرم مطهر رضوی در ماه مبارک رمضان 93 که توسط آیت الله میرباقری به تاریخ 31 تیرماه 93 ایراد شده است. در این جلسه بیان می کنند قرآن کتابی است که کمک کار ما در شدائد است. دنیا داری است که محفوف به بلا است یعنی با بلا پیچیده شده است و البته بسیاری از بلاهای کوچک و بزرگی که به ما می رسد به خاطر غفلت ها و اشتباهات خود ماست. قرآن هم راه عبور از سختی ها را به او نشان می دهد و هم انسان را شفاعت می کند. تلخ کامی های دنیا عمدتا برای این است که ما دل به دنیا نبندیم و راه خدا را از وسط این سختی ها پیدا کنیم. یکی از کارهایی که قرآن می کند همین است که به انسان شرح صدر می دهد و حقیقت دنیا را نشان می دهد...

قرآن کتاب استعانت در بلاها و شدائد / جایگاه ابتلائات

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیِّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین. از آثار قرآن بحث کردیم و اشاره شد که دردها را با قرآن باید دوا کرد. حضرت فرمودند: از قرآن طلب شفای بیماری های خودتان را بکنید. شفای بزرگترین درد های لاعلاج انسان در قرآن است که عبارتند از: کفر و نفاق و غیّ و ضلال. خلاصه این که بیماری هایی که دل و جان انسان به آن ها مبتلا می شود و انسان را جهنمی می کنند با نور قرآن شفا پیدا می کنند.

در ادامه حضرت می فرمایند: «اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِكُمْ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَيُّ وَ الضَّلَال»(1) در شداید خودتان، وقتی کارها بر شما سخت می شود از قرآن استعانت بجویید. حضرت در مورد دنیا فرمودند: دنیا داری است که محفوف به بلا است یعنی با بلا پیچیده شده است و از هر طرف که وارد دنیا شوید دنیا همراه با گرفتاری هاست. لذا در برخی روایات آمده است که مردم چند چیز را در غیر جای خودش می‌جویند؛ مثلاً در سیری به دنبال علم می روند در حالیکه خداوند متعال علم را همراه با گرسنگی قرار داده است. شخص باید گرسنگی بکشد تا قابلیت دریافت نور علم را پیدا کند. نمونه دیگرش این است که مردم راحتی را در دنیا طلب می کنند لکن خداوند دنیا را جای سختی قرار داده است. دلیل این مسئله این است اوّلاً بلا و سختی انسان را رشد می دهد و بستر تقرّب به خداوند متعال را فراهم می سازد. بهترین مرکب برای رسیدن به خدا رنج ها و بلاها هستند؛ حتّی ریاضت ها چنین کارگر نیستند.اگر انسان با ریاضت ها و زحمت ها به جایی نرسید، با بلا های الاهی آن ترقّی و آرامش نفس انسانی حاصل می شود.

یک نکته در باب سختی ها دارای اهمّیّت است و آن این که ما حق نداریم که برای خودمان سختی بتراشیم؛ زیرا شاید بیش از ظرفیت ما باشد در حالی که بلاهایی که خداوند متعال برای ما تدبیر می کند در سطح ظرفیت و متناسب با اعمال ماست و موجب رشد است. پس بلا موجب تعالی و رسیدن به خداست و به خاطر همین است که گرفتار ترین مردم در دنیا انبیاء بودند.

بسیاری از بلاهای کوچک و بزرگی که به ما می رسد به خاطر غفلت ها و اشتباهات خود ماست. این مطلب در روایات به طور مکرر آمده است و در قرآن نیز می خوانیم: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ»(شوری/30) یعنی رنج هایی که به شما اصابت می کند به واسطه خودتان است. در ادامه همین آیه می‌فرماید: «وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»؛ یعنی این درحالی است که خداوند متعال بسیاری از جرم های شما را عفو می کند. البته این که خداوند متعال در دنیا در قبال برخی از اعمال ما عکس العملی را قرار می دهد به جهت این است که از خدا غافل شدیم و این عکس العمل، راه تقرّب دوباره به خداست.

در روایت آمده است شخصی بر امام صادق(ع) یا امام باقر (ع) وارد شد. پایش به چارچوب در گیر کرد و زمین خورد. در چنین مجلسی اگر انسان زمین بخورد خیلی برایش سخت است. ظاهرا خیلی منفعل شد. حضرت همین آیه را خواندند و فرمودند: هر چه به شما می رسد خودتان مقصر هستید، خودت کوتاهی کردی. عرض کرد آقا من چه اشتباهی کردم؟ حضرت فرمودند: چرا موقع ورود به مجلس بسم الله نگفتی؟ از خدا غافل بودی، اینگونه شد.

در توحید صدوق در روایت دارد: شما وقتی بسم الله نمی گویید و کاری انجام می دهید یک غباری از شرک بر دل شما می نشیند. اگر مومن باشید و خدای متعال دوستتان بدارد برای این که این غبار شرک پاک شود شما را مبتلا می کند. این بلا آن غبار شرکی که در اثر غفلتتان پیش آمد از دلتان بر می دارد. ولی اگر بسم الله نگفتی خدا تو را زمین می زند العیاذ بالله از باب این نیست که بخواهد با انسان لج کند، از باب این است که یک غباری از شرک بر دل انسان می نشیند که با زمین خوردن، با خجالت کشیدن و منفعل شدن پاک میشود. و یا آن موقعی که باید صله رحم می کرد، آن موقعی که باید صدقه می داد، انجام نداد و بلا به طرف مال او آمده است. سختی های دنیا همه نردبان رشد مومن هستند ولی برای غیر مومن و کافر گاهی عذاب است. بلاهایی که به ما می رسد باطنش رحمت خدای متعال است ولو ظاهرش هم ادب کردن و معاقبه و عتاب خدای متعال باشد.(2)

لذا فرمود برای این که این سختی ها برایتان آسان شود به قرآن رجوع کنید و برای عبور از این سختی ها از قرآن کمک بگیرید. اگر کسی اهل رجوع به قرآن شد، قرآن هم راه عبور از سختی ها را به او نشان می دهد و هم انسان را شفاعت می کند. در محضر امام هم کفاره گناه پاک می شود و گاهی هم امام به انسان شرح صدر می دهد تا بتواند سختی ها را تحمل کند. بهترین راه آسان شدن سختی ها این است که انسان روحش بزرگ شود.

همه دنیا سختی است. اگر در دنیا سختی نباشد، انسان غفلت پیدا می کند. در باب غفلت مرحوم شیخ بهایی می گویند: شخصی فرار کرد، یک حیوان درنده ای دنبالش کرد. وارد یک چاهی شد، داشت می افتاد ته چاه که دستش را به یک بوته خاری گرفت. به خاری که از دامنه چاه روییده بود نگاه کرد، ته چاه اژدهایی را دید که دهن باز کرده که او را ببلعد. حیوان درنده در بالا و اژدها در پایین در کمینش بودند. کندوی عسلی دید، شروع کرد به خوردن عسل، دشمن بالا سرش و دشمن ته چاه را فراموش کرد. یک انگشت عسل می خورد 4 تا زنبور نیشش می زد، دوباره می خورد. یک موش سیاه و سفیدی را دید که دارد ریشه این بوته را می خورد. غافل از همه اینها مشغول عسل خوردن شد. ایشان می گوید دنیا این طوری است مرگ که شما را دنبال می کند، قبر هم که دهن باز کرده شما را بگیرد، همه مستمسک شما در این دنیا عمرتان است که هر شب و روز این باریک تر می شود. لذات دنیا مثل همان عسل است که توأم با تلخی است. اگر بخواهی یک انگشت عسل بخوری باید ده تا نیش زنبور هم بخوری. اما با همه این ها به دنیا مشغولیم.

لذا تلخ کامی های دنیا عمدتا برای این است که ما دل به دنیا نبندیم و راه خدا را از وسط این سختی ها پیدا کنیم. محصل وقتی می رود مدرسه وارد مدرسه که میشود خیال می کند اینجا را درست کردند برای بازی کردن، وقتی معلم بهش می گوید بنشین، می خواهد یک ساعت بنشیند سر کلاس درس گوش بدهد خیلی برایش سخت است. خیال می کند این سختی ها سختی های بی فایده ای است در حالی که مدرسه جای سختی کشیدن است.

قرآن و معرفت زایی نسبت به حقیقت دنیا و ابتلائات آن

انسان باید دنیا را بشناسد و بفهمد که در حال حرکت به سمت خدای متعال است. «اِنَّکَ کادِحُ اِلی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقیه»(انشقاق/6) انسان رو به خدا می رود و این رنج ها رنج ملاقات خداست. یکی از کارهایی که قرآن می کند همین است که به انسان شرح صدر می دهد و حقیقت دنیا را نشان می دهد. گاهی افراد پای ضریح امام رضا(ع) سرشان را می گذارند لای جمعیت، سختی اش را تحمل می کند که به ضریح برسد. این به دلیل عشق به حضرت است و به ضریح وقتی می رسد یک انبساط و بهجت خاصی پیدا می کند. سختی های دنیا برای مومن اینطوری است.

استاد عزیزی می فرمود سختی جان کندن و فشار قبر برای مومن مثل همان سختی های کسی است که سرش را می گذارد لای جمعیت می رود پای ضریح، اصلا دردش را هم احساس نمی کند. چون مشتاق رسیدن به ضریح است. در انسان مومن شوقی به خدای متعال وجود دارد که اصلا سختی جان کندن و فشار قبر و اینها را متوجه نمی شود. یک دفعه به خودش می اید می بیند برزخش تمام شده است. در بعضی روایات آمده است برزخ مومن مثل این است که گردنبدی پاره می شود، شروع می کند به جمع کردن دانه هایش، می بیند برزخ تمام شده است. تازه از این هم بهتر، بعضی از مومنین آنقدر مشغول به امیرالمؤمنین هستند که اصلا متوجه نمی شوند برزخ چگونه گذشت.

یکی از کارهای قرآن این است به انسان می فهماند که دنیا کجاست. انسان وقتی خیال می کند آمده در دنیا برای خوش گذرانی و لذت بردن و مشغول به دنیا بودن، همین که سفره اش بهم می خورد ناراحت می شود. اما همین که بفهمد در دنیا برای خوشگذرانی نیامدیم و می خواهیم به حضرت حق برسیم، سختی ها برایش آسان میشود. «یُوتونَ ما آتوا وَ قُلوبُهُم وَجِلَتا اَنَّهُم اِلی رَبِّهِم راجِعون»(مؤمنون/60) آن هایی که اهل راه بودند با همه وجود کار می کردند، شبها نمی خوابیدند، روزها مشغول بودند و همه توان و کوششان را می آوردند درعین حال خوفی در دلشان بود چون می خواهند به محضر خدا بروند.

خدای متعال می فرماید: «و ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ * لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»(حدید/22-23) این مصیبت هایی که به شما می رسد قبل از این که به شما برسد و تو این عالم آشکار شود در یک کتابی ثبت و ضبط شده است و این مصیبت ها برای این است که شما در مقابل آنچه ازتان می گیرند تأسف نخورید و آنچه بهتان می رسد شما را مشغول نکند.

وجه تسمیه مصیبت این است که گویا هدف گرفته شده و به انسان اصابه کرده است. خدای متعال دقیقا به اندازه ظرف من، با نقشه، متناسب با رشد من به هدف زده است. این مصیبت ها تصادفی نیست. برخی تصور می کنند که این ها تصادفی است و یا کار طبیعت است و طبیعت هم کور و کر است دیگر. اگر انسان سختی های دنیا را تصادفی بداند، یک لحظه نمی تواند رنج ها را تحمل کند. قرآن می فرماید همه سختی هایی که به شما می رسد از قبیل بیماری و فقر و زلزه و... قبل از اینکه آشکار شود، در کتابی ثبت شده است و کم کم ظاهر می شود و این برای خدا خیلی آسان است. خدای متعال این قدر دستگاهش عظیم است که به تک تک این میلیاردها انسان نه فقط میلیاردها انسان هزارها هزار میلیارد مخلوقی که دارد یک جوری توجه می کند که اگر همین یک دانه مخلوق هم می داشت بیشتر از این توجه ممکن نبود.

امام هم همینطور است. یک موقع هایی می رفتم حرم از خلوت خوشم می آمد. بعدها فهمیدم عجب اشتباه بزرگی می کنیم، مگر برای امام خلوت و شلوغی دارد؟ و چه بهتر که جمعیت در حرم زیاد باشند و از عبادت همدیگر بهره ببریم. مانند نماز جماعت که یک نفر اضافه شود کلی به ثوابش اضافه می شود چون یک عبادت اجتماعی است. این کار بر خدا آسان است که به تک تک میلیاردها آدم هر چه می رسد از قبل ثبت شده و آرام آرام در صحنه این دنیا آشکار شود.

ابتلائات و رفت و آمدها راه توجه به خدا

در ادامه می فرماید: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»(حدید/23) برای این است که شما در مقابل آنچه ازتان می گیرند تأسف نخورید و آنچه بهتان می رسد شما را مشغول نکند. هم نعمت ها و هم سختی ها راه رسیدن به خداست پول برای این است که در راه خدا خرج کنی و به خدا نزدیک شوی نه اینکه جمع کنی و برای حفظش حتی جانت را هم به خطر بیاندازی. وقتی درست استفاده نکنی، آن را از تو می گیرند و باید صبر کنی که با صبرت به خدا برسی. صابرین کسانی هستند که وقتی بلا به سراغشان می آید، در بلا خدا را پیدا می کنند.

لذا قرآن فرموده است: «و َلَنَبلُوَنَّکُم بِالخُوفِ وَ الجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرات وَ بَشِّرِ الصّابِرین * اَلَّذینَ اِذا اَصابَتهم مُصیبَهٌ قالوا اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(بقره/156-158) یعنی ما شما را در دنیا به انواع مختلف امتحانات مبتلا می کنیم. به صابرین بشارت بده. که صابرین کسانی هستند که وقتی مصیبت بهشان می رسد می فهمند مبدا و منتهی خدا است و این سختی مسیر به سوی خداست. نتیجه این صبر هم در آیه فرموده است، صلوات، رحمت و هدایت الهی که به صابرین می رسد. این ها راه یافته به هدایت و مهتدی هستند. در روایت دارد ملائکه می گویند اگر یکی از این سه چیز را خدا به ملائکه بدهد راضی هستند.

وقتی خدا نعمتی می دهد باید با این نعمت به سوی خدا بروید. اگر به سوی خدا نرفتید از شما می گیرند و حال که نعمت را گرفتند در بلا خدا را پیدا کنید. اگر می خواهید آبرویتان بماند به خدا بسپارید، برای خدا خرج کنید. اگر برای خدا خرج نکردی و خرج خودت کردی، خدای متعال این بت را می کشد و این آبرو یکجا می ریزد. حالا صبر کن و بفهم که این آبرو ریختن برای این است که تو را می خواهد به خودش نزدیک کند. صبر کن و جزو صابرین باش.

وقتی نعمت می آید برایمان، سرخوش به نعمت می شویم، یادمان می رود این نعمتی که خدا داده بود برای این است که به خدا نزدیک شویم. بعد نعمت را از ما می گیرند که توجه به خدای متعال پیدا کنیم. باز هم فقط می نشینیم به غصه خوردن و از خدا گله و شکایت کردن. موقعی که نعمتی داده شد باید برای خدا خرج کنیم تا برایمان بماند. وقتی انسان جوان است باید بداند این توان را خدا داده و باید خرج خدا کند. وقتی هم پیر شد، باید دستش را به دیوار بگیرد و راه برود، باید بداند این انکسار هم یک راهی است بسوی خدا. پیری یکی از مراحلی است که خدا بت های انسان را می شکند. بت هایی که آدم را مغرور می کرد. یک علت پیری همین است که خدای متعال این ناتوانی را می دهد که انسان آن لحظات که مغرور بود اگر خدا را پیدا نکرد در پیریش پیدا کند و اگر در جوانیش خدا را پیدا کرده بود در پیری پرواز می کند. اگر انسان در ثروت خدا را پیدا کرد وقتی ثروت را از او می گیرند، خدایی بودنش به اوج می رسد. می خواهد این طرفش را هم تجربه کند. آن وقت همانطور که از نعمت لذت برده بود در بلا هم لذت می برد. لذا قرآن می فرماید برای چیزی که از دست می دهید تاسف نخورید. «لِکَی لا تاسَوا عَلی ما فاتَکُم»

اشکال ما انسان ها را قرآن در آیات مختلف و به بیان های گوناگون گفته است فرمود: «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَ إِذَا مَسَّهُ الخَيرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّينَ»(معارج/19-22) انسان طوری است که وقتی سختی به او می رسد، جزع و فزع می کند و زمانی که خیرات می رسد منع می کند. نه وقتی به او می دهیم می تواند خدا را پیدا کند و نه وقتی که از او می گیریم. بغیر از یک دسته مصلین اهل ذکر و اهل خدا که وقتی نعمتی به آن ها داده می شود، خدا را می یابند و زمانی هم که نعمت از آنان گرفته می شود، از حضور حق لذت می برند. این دسته از انسان های اهل ذکر و با خدا مصلین هستند که در بعضی روایات به شیعیان معنا شده است.

مدیریت حکیمانه خداوند در ارسال بلاها

قرآن می فرماید هر چه به شما می رسد از قبل در یک کتابی ثبت شده و آرام آرام آشکار می شود. وقتی بهتان نعمت می دهند سرخوش نشوید و وقتی از شما نعمت را می گیرند غصه نخورید. اینکه در یک کتابی ثبت شده است چرا باید موجب این بشود که غصه نخوریم؟ بعضی ها در تسلیت گفتن می گویند: فقط شما نیستید و خیلی ها عزیز از دست داده اند این حرف که فایده ای ندارد. اما قرآن می گوید این بلا که به شما رسیده از قبل در یک کتابی نوشته شده است. نکته این است که اگر انسان توجه داشته باشد که این بلا تصادفی نیست، طبیعت کور و کر نیست و از جانب خدای حکیم و دانایی است که مرا بیشتر از خودم دوست دارد، برای این بلایا غصه نخواهد خورد. بنابراین در این بلا یک محبتی است و خدای متعال چون مرا دوست داشته فقیر کرده است. چون مرا دوست داشته بیمار کرده است و می خواهد مرا به خودش نزدیک کند.

در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که رسول الله(ص) به جابر فرمودند: «تو فرزند من امام باقر(ع) را می بینی، سلام مرا به او برسان» او در پیری حضرت را درک کرد. حضرت فرمودند جابر حالت چطور است؟- قریب به این مضمون- گفت: آقا آنقدر از دنیا دل کنده شدم که مرگ را از زندگی بیشتر دوست دارم. اولیا خدا اینطور هستند. مرگ را از زندگی بیشتر دوست دارند. فقر را از غنی بیشتر دوست دارم. چون می ترسند غنی انسان را از خدا دور کند. حضرت فرمودند: ما اهل بیت این طور نیستیم و  هر چه خدا بخواهد دوست داریم. فرقی بین بیماری و سلامت، فقر و غنی، مرگ و زندگی نیست.

انسان باید بداند که فقر و غنی و سلامتی و بیماری و... همه از قبل تدبیر شده است و خدای حکیم به اندازه ای از نعمات می دهند که بتوانی خرج خدا کنی. خدای متعال آبرویی که به انسان می دهد بیش از ظرفیتش نیست مگر برای آن هایی که می خواهد عذابشان کند. والّا آنهایی که خدای متعال دارد تربیتشان می کند به اندازه ای بهشان ‌آبرو می دهد که می توانند به خدا نزدیک شوند. در نعمات دیگر هم همینطور است. همچنین در بلایا برای مثال خداوند به اندازه ای بیماری می دهد که می داند انسان می تواند صبر کند و به خدا برسد. زاهد همین است. کسی که چه نعمت رو به او می آورد کاری با نعمت ندارد و با صاحب نعمت کار دارد و وقتی هم نعمت را از او می گیرند، کاری با سختی ها ندارد و سرو کارش با آن خدایی است که این سختی را فرستاده و دارد او را به سوی خودش دعوت می کند.

قرآن و شرح صدر در سختی ها

اگر کسی رو به قرآن آورد معارفی به او عطا می شود که سختی ها را بر انسان سبک می شود. فرمود: «وَ مَن یُرِدِ الله اَن یَهدیَه یَشرَح صَدرَهُ لِلاِسلام»(انعام/125) اگر خدای متعال بخواهد کسی را هدایت کند، به او شرح صدر می دهد. به حضرت عرض کردند یا رسول الله شرح صدر چیست؟ حضرت فرمود: «فَإِنَّ النُّورَ إِذَا وَقَعَ فِي الْقَلْبِ انْشَرَحَ وَ انْفَسَحَ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ لِذَلِكَ مِنْ عَلَامَةٍ فَقَالَ نَعَمْ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةُ إِلَى‏ دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِه‏»(3) شرح صدر نوری است که وارد قلب مومن می شود قلبش گشاده می گردد که سه علامت دارد: دلش از دنیا بزرگتر و دل کنده از دنیا می شود، اهل آخرت می شود و میل به عالم آخرت پیدا می کند و قبل از اینکه فرصت بگذرد آماده مرگ است. نور قرآن همان نور امام است و اگر در دل مومن واقع می شود انسان شرح صدر پیدا می کند که این شرح صدر سختی های دنیا را حل می کند.

یک استادی داشتیم می گفت اگر در یک فنجان آب یک پشه بیفتد موج بر می دارد ولی در دریا و اقیانوس کشتی های بزرگ گم می شوند، چون دریا بزرگ است. اگر دل آدم دریایی شود سختی های دنیا آسان می شود و اگر دل انسان به اندازه فنجان شد، کمترین سختی انسان را تحت فشار قرار می دهد. حضرت سیدالشهداء(ع) روز عاشورا اصلا تیغ شمشیر را احساس نمی کردند چون مشتاق لقاء خدا بودند. این نور قرآن است که در انسان شرح صدر ایجاد می کند. اگر پای سفره قرآن نشستید انواری به دل انسان می نشیند که همه سختی های دنیا در نظر انسان کوچک شده و راه عبور از این سختی ها را به انسان نشان می دهد. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 252

(2) التوحيد (للصدوق)، ص: 231

(3) مكارم الأخلاق، ص: 447