نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

جلسه ششم شب های ماه رمضان حرم رضوی / ریشه شرک در ولایت اولیاء طاغوت و رسیدن با توحید با ولی الهی

متن زیر جلسه ششم سخنرانی آیت الله میرباقری در ماه مبارک رمضان به تاریخ 23 تیرماه سال 94 می باشد که در حرم مطهر امام هشتم در مشهد مقدس برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث توحید در قرآن بیان می کنند ریشه شرک و بت پرستی به اولیاء طاغوت و شیاطین باز می گردد. البته آنها هیچگاه نمی توانند انسان را مجبور کنند اما به گونه ای فرهنگ سازی می کنند که انسان احساس کند منافعش در شرک و بت پرستی است؛ بنابراین رسیدن به قرب الهی و سیر در وادی توحید منوط به این است که انسان به طاغوت کفر بورزد و پس از آن برای موحد شدن و رسیدن به اخلاص باید به خانه هایی که نور نبی اکرم در آنها تابیده است ورود و وقوف کند، در این صورت همه اعمال او عبادت می شود. پس اگر نور نبی اکرم در قوای انسان نفوذ کند همه وجودش توحید می شود و اگر ظلمت اولیاء طاغوت نفوذ کند شرک می شود....

توحید در پرستش و جریان شرک

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیِّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین. در جلسات قبل بیان شد یکی از بیان های نورانی که در دعوت به توحید در قرآن مکرر آمده است همان «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ» است که جز الله تبارک و تعالی هیچ موجود دیگری را عبادت نکنید و در سور مختلف قرآن از لسان انبیا(ص) بیان شده است؛ همانگونه که گفته شد در آغاز سوره هود آمده است: «كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ * أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ.»(هود/1-2) کتابی است که از طرف خدای متعال که حکیم و خبیر است نازل شده و تفصیل پیدا کرده است؛ محتوای این کتاب «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ» است که جز الله تبارک و تعالی را عبادت نکنید «إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ» من از جانب خدای متعال شما را انذار می کنم، هشدار می دهم و به شما بشارت می دهم. همه بشارت ها و بیم ها و تهدیدهای قرآن به این دو بر می گردد: قرآن سراسر انذار و بیم می دهد از اینکه انسان غیر خدا را عبادت کند؛ همه رنج های دنیا و عذاب های مختلفی که قرآن برای افراد و اقوام ذکر می کند حاصل شرک در بندگی و عبادت غیر خدا است و همه بشارت ها و ثواب هایی که قرآن برای دنیا، آخرت و برای اشخاص و جوامع وعده می دهد همه به اخلاص در بندگی بازمی گردد و غیر از این نیست.

عرض شد که «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ» به معنای این است که شرک در بندگی خدا نداشته باشید؛ این شرک اقسامی دارد: از شرک آشکار که انسان ماه، خورشید و بت ها را بپرستد تا شرک خفی و مخفی ترین شرک ها یا شرک اخفا که انسان در عمق نگاهش، باطنش، رفتار و کارهایش غیر خدا را در نظر بگیرد که همه شرک هستند؛ همانگونه که شرک مراتبی دارد، ایمان هم مراتبی دارد. این طور نیست که پیامبر گرامی اسلام ما را به مرتبه اول ایمان دعوت کنند و بگویند از نازل ترین شرک نجات پیدا کنید، بلکه ما را به عالی ترین مراتب ایمان و اینکه به طور کلی از شرک فاصله بگیریم دعوت می کنند یعنی حتی شرک مخفی و ریا نداشته باشیم و همه کارهایمان خالص برای خدای متعال باشد شرک و نفاق نداشته باشیم از ظاهری ترین نفاق که انسان خدا را قبول ندارد و برای اینکه مسلمان ها را فریب دهد، در کنار آنها قرار می گیرد و تظاهر به اسلام می کند، نبی اکرم و اهل بیت ایشان صلوات الله علیهم را قبول ندارد و تظاهر می کند یعنی از نفاق آشکار تا آنکه در روایات آمده است اگر خضوع ظاهری انسان در نماز از خشوع باطنی اش بیشتر شود، به عبارت دیگر ظاهر انسان بیش از باطنش متوجه خدا باشد، این هم نوعی نفاق است؛ همه این نفاق ها باید از انسان برداشته شود. همه اقسام شرک از اینکه انسان در ته نگاه خود برای غیر خدا کار کند تا شرک آشکار که بت بپرستد همه این شرکها باید برطرف شود. بنابراین همه دعوت نبی اکرم تفصیل این کلمه است که «لَا تَعْبُدُوا» غیر خدا را نپرستید «إِلَّا اللَّهَ» الله تبارک و تعالی را بپرستید.

بررسی ریشه بت پرستی

معنای «لَا تَعْبُدُوا» یعنی عبادت غیر خدا چیست؟ گاهی انسان چوب و سنگ را می پرستد سوال این است که چگونه در یک جامعه انسان های عاقل و بالغ بت می پرستند مگر انسان هم چوب می پرستد؟ چه اتفاقی می افتد که انسان به جای اینکه خدا را بپرستد چوب، سنگ یا ماه و خورشید را می پرستد؟ اگر ریشه آن را دنبال کنیم به اولیاء طاغوت می رسیم یعنی آن هایی که ولی جامعه و سرپرست هستند؛ آنها مردم را آرام آرام به سوی غفلت از خدای متعال و به سوی شرک و بت پرستی سوق می دهند. نمونه کامل آن ابلیس است. کار ابلیس چیست؟ اگر بررسی کنید چرا مردم چوب و سنگ می پرستیدند و مقابل خورشید و یا ماه سجده می کردند به شیطان می رسید. همانگونه که در قرآن آمده است: «... لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»(اعراف/16) ابلیس قسم خورده راه مستقیم را بر بنده می بندد. راه مستقیم همان راه بندگی خداست «وَ أَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»(یس/61). اگر عبادت خدا نشد عبادت بت ها می شود. بنابراین شیطان است که در نهایت انسانها را دعوت و وسوسه می کند و به سمت شرک سوق می دهد. اگر شیطان توانست انسانها را بت پرست کند کاری می کند که آنها سنگ بپرستند اما اگر نتوانست، آرام آرام آنها را به سمت ریا مراتب پایین تر شرک و نفاق سوق می دهد. عزیزی می فرمود: این شیطان کارش این است اگر بتواند نمی گذارد شما عملی را انجام دهید نمی گذارد بذری را بکارید، اگر کاشتید همین که جوانه زد آن را می کند، اگر محافظتش کردید و به یک نهال تبدیل شد کمر این نهال را می شکند، اگر محافظتش کردید و یک درخت شد همین که شکوفه کرد شکوفه هایش را می کند، اگر محافظتش کردید شکوفه هایش را نتوانست بکند میوه را کال می چیند، اگر نتوانست کال بچیند یک دندانی به این میوه می زند، اگر نتوانست کرمی در این میوه می گذارد، یعنی نمی گذارد انسان کارش را انجام دهد. اگر توانست انسان را بت پرست می کند اگر نتوانست او را به ریا می کشاند. کار شیطان این است که با همه توان و نقشه انسان را از راه مستقیم بازدارد با غیر مستقیم کار ندارد؛ بنابراین به یک تعبیر ریشه همه گناهان در ابلیس است. در کنار ابلیس نبی اکرم و انبیاء دو دسته دشمن داشتند که از نظر قرآن دشمنان انبیا دو طایفه هستند شیاطین جن و شیاطین انس. خدای متعال می فرماید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّوَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ»(انعام/112) ما برای هر پیغمبری دشمن گذاشتیم شیطان های جن و شیطان های انس. در باب نبی اکرم در روایات آمده است شیطان جنی حضرت خود ابلیس بود وقتی نبی اکرم در لباس بشر به این دنیا آمد، خود ابلیس مقابل حضرت ایستاد؛ شیاطین انس حضرت نیز دشمنانی بودند که راه حضرت را سد کردند آنهایی که می خواستند مسیر حضرت را کور کنند که اسمشان هم در روایات آمده است. پس حضرت رسول دو دسته دشمن داشتند: شیاطین انس و جن که هر پیغمبری داشته و هنگامیکه پیامبر شروع می کردند شیطان ها هم شروع می کردند؛ شیاطین به دنبال این بودند که راه مستقیم و بندگی را ببندند، انبیا دنبال این بودند که مردم را به سوی راه مستقیم یعنی توحید دعوت کنند و نگذارند مردم بت پرست، مشرک، ریا کار و غیر خالص شوند؛ انبیا می خواستند مردم را برای خدا خالص کنند درحالیکه شیاطین می خواستند مردم را از خدا بازدارند و کار دیگری نداشتند.

دعوت اولیا طاغوت، دعوت به شرک و دنیاپرستی

بنابراین آنکه بت پرستی را در جامعه راه انداخت که ملت ها در مقابل چوب و سنگ و ماه سجده کردند و اکنون هم انواع این بت پرستی ها در دنیا وجود دارد و آثارش مانده، شیاطین جن و انس و اولیا طاغوت هستند. به تعبیر قرآن اینها هستند که مردم را به غفلت، بت پرستی، شرک و ریا دعوت می کنند. البته اینطور نیست که شیاطین کسی را مجبور کنند حتی فرعون که ادعا می کرد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى»(نازعات/24) همه را به ربوبیت خود دعوت می کرد، نمی توانست مجبور کند. قرآن دو مثال برای مؤمنین می زند: همسر فرعون که در کاخ خود فرعون موحد و طرفدار حضرت موسی بود. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»(تحریم/11) مثالی که خدا برای مؤمنین می زند همسر فرعون است. او در کاخ فرعون بود که همه را به بت پرستی و پرستش فرعون دعوت می شدند ولی همسر فرعون موحد بود. مؤمن آل فرعون هم همین طور بود در کاخ فرعون بود ولی موحد بود پس شیاطین جن و انس نمی توانند کسی را مجبور کنند آنها دعوت می کنند، زمینه سازی می کنند و بسترهای اجتماعی را ایجاد می کنند اگر کسی پذیرفت آرام آرام به او تسلط و نفوذ پیدا می کنند. دعوت اول که با تسلط نیست مثل قدرت ها که در باغ سبز باز می کنند اگر انسان طمع کرد آرام آرام بر او تسلط پیدا می کنند و با وعده وعید و تهدیدهای دروغ یک کشور را می گیرند. فرعون مردم را تهدید و تشویق می کرد و می گفت: «وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي»(زخرف/51) این رود نیل با عظمت از زیر دست من جاری می شود. من بخواهم جلویش را می بندم همه حیات شما وابسته به من است. همه فراعنه عالم تهدید و تشویق می کنند، آرام آرام فرهنگ مادی و فرهنگ پرستش غیر خدا را در جامعه راه می اندازند، گاهی دعوت به چوب و سنگ می کنند و هنگامیکه دوران چوب و سنگ پرستی می گذرد، نوع دیگری از بت پرستی را در عالم اشاعه می دهند مثل این دوران؛ خیال نکنید الان پرچم داران مادی در عالم به توحید دعوت می کنند و منادی توحید هستند؛ از کدامیک از آنها یک کلمه دعوت به خدا شنیده اید؟ تمام دعوت آنها دعوت به دنیاست و می خواهند مردم را به سمت دنیا سوق دهند. تمام برنامه ریزی غرب برای زندگی بشر که از آن در پیشرفته ترین شکل به توسعه پایدار تعبیر می کنند، تمامش دعوت به دنیا و دعوت به شرک و بت پرستی است و چیزی غیر از این نیست؛ آنها دنیا را در نظر مردم بزرگ می کنند درحالیکه انبیاء آمده اند تا خدا را در دلها بزرگ کنند، غیر خدا کوچک شود و مردم موحد شوند، غیر خدا را نبینند. بلکه حتی این تعبیر هم تعبیر دقیقی نیست زیرا هر چه هستند پیش خدا هیچ چیزی به حساب نمی آیند. بنابراین انبیاء آمده اند که خدا در نظر مؤمن عظمت پیدا کند: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم‏»(1) خدا در دلشان عظمت پیدا کند غیر خدا از چشمشان افتد. آنها عکس این هستند دنیا و غیر خدا را در نظر مردم بزرگ می کنند و همه هم و غم مردم دنیا می شود. در دعاها به خصوص در بعضی زیارات معصومین آمده است: «وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا»(2). خدایا اینطور نشود که دنیا آخرین حد فهم ما شود؛ مَبْلَغَ عِلْمِنَا جاییکه علم ما به آن می رسد دنیا باشد و بیش از دنیا به علم ما نرسد؛ أَكْبَرَ هَمِّ ما دنیا نباشد. فراعنه دنیا را همّ انسان می کنند کم کم دنیای انسان، بت او می شود که شکل های مختلفی دارد گاهی چوب و سنگ درست می کنند، گاهی گاوپرستی راه می اندازند. داستان انگلستان را در هندوستان می دانید که مذاهبی از گاوپرستی تا بدتر از گاو پرستی راه انداخته اند. پس فراعنه اینگونه هستند دین و مکتب درست می کنند در مقابل انبیا فرهنگ درست می کنند. بنابراین همه گناهان، صفات رذیله و اعتقادات فاسد به اینها بازمی گردد.

پس فرار از شرک در انتها فرار از اولیا طاغوت، زیر بار آنها نرفتن، از آنها اعراض کردن و دعوت آن ها را اجابت نکردن است؛ درحالیکه اگر انسان دعوت آنها را اجابت کند آرام آرام او را بت پرست می کنند منتها بت پرستی اشکالی دارد گاهی انسان چوب و سنگ و گاهی تکنولوژی را می پرستد؛ مثل بت پرستی مدرن امروز که مردم را اسیر دنیا و پرستش بت های جدید می کنند.

شرط ورود به وادی ایمان

بنابراین ته نگاه انسان باید اجتناب از اولیا طاغوت، اجتناب از شیاطین جن و انس و اجتناب از دشمنان نبی اکرم باشد؛ یک طرف نبی اکرم و پرچم داران ایشان که انبیا و اوصیا هستند و دعوت به توحید می کنند قرار دارند و طرف دیگر اولیا طاغوت، فراعنه، دشمنان انبیا و دشمنان نبی اکرم هستند که دعوت به گناه، معصیت، شیطنت، بت پرستی و امثال اینها می کنند؛ لذا شرط ورود به وادی ایمان این است که انسان از اینها اجتناب کند، به اینها کفر بورزد، زیر بارشان نرود و از اینها اعراض کند. نکته ای که باید توجه کرد این است که اینها هیچ وقت بطور مستقیم به انسان نمی گویند چوب و سنگ بپرستد، فرهنگی می سازند که در آن انسان احساس کند منافعش در بت پرستی است اگر بت نپرستد به خطر می افتد؛ فرهنگی که آنها درست می کنند شکل های مختلفی دارد: گاهی چوب و سنگ پرستی است و گاهی شکل جدیدی پیدا می  کند. اگر انسان از اولیا طاغوت پرهیز نکند، از یک بت پرستی نجات پیدا کند بت پرستی دیگری جلوی او می گذارند، از یک گناه فرار کند گناه دیگری در مسیر راه او قرار می دهند؛ پس راه نجات انسان از بت پرستی فرار از اولیای طاغوت است همان که قرآن در سوره مبارکه بقره بعد از آیت الکرسی می فرماید: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّه»(بقره/256) خدای متعال باطنا و تکوینا به انسان اختیار داده که خدا را بپرستد یا نپرستد این یعنی توحید؛ انسان در توحید، پرستش خدا و تسلیم بودن به خدای متعال و در عبادت او مجبور نیست؛ همه در باطن آزادند. چه کسی می تواند باطنا انسان را مجبور کند؟ در ظاهر ممکن است کسی مجبور شود در صف جماعت بایستد و ریا کند ولی باطنا که مجبور نیست. به عبارت دیگر این آیه به این معناست که راه رشد و غی و باطل کاملا آشکار است اگر می خواهید به خدا برسید و وارد وادی توحید شوید، ابتدا باید به طاغوت کفر بورزید. آنها دعوت، زمینه سازی و فرهنگ سازی می کنند و بستر را مهیا می کنند که انسان دین خدا، راه مستقیم را که همان بندگی و صراط عبودیت است را قبول نکند. لذا تنها راه رسیدن به دینداری این است که انسان از آنها اعراض کند؛ اگر کسی از ولایت آنها اعراض نکرد از یک بت پرستی اعراض کند یک بت دیگر را می پرستد؛ کار شیطان همین است او انسان را از یک بت به بت دیگر، از یک گناه به گناهی دیگر ارجاع می دهد به عبارت دیگر بساط این گناه را که جمع کنید یک گناه جدید تأسیس می کند. امروزه این شیاطینی که شهوت رانی را در عالم بپا می کنند انواع گناه و لذات مادی را ایجاد می کنند؛ مثلا دستگاه هالیوود چه فرهنگی را در عالم ایجاد می کند اگر کسی بخواهد از این گناهان نجات پیدا کند باید به آنها کفر بورزد؛ اگر انسان ذره ای به آنها تعلق خاطر پیدا کرد آنها کفر را اقامه می کنند و تا انسان را بت پرست و روی گردان از خدای متعال نکنند دست برنمی دارند؛ آنهایی که خود را متمدن می دانند راجع به خداپرستی حرف های سبک و رکیکی زده اند که هنوز در کتاب های علمی شان هست؛ آنها کاری کرده اند که اگر انسان فرهنگ چهل سال قبل را در نظر بگیرد، در همین فضای کشور ما و در فضاهای روشن فکری نماز خواندن عملی بد و علامت عقب افتادگی و ارتجاع است و علامت دعا و مناجات نیست؛ یعنی آنها کاری می کنند که خدا پرستی افیون ملت ها می شود و صریحا می گویند انبیا آمده اند تا مردم را فریب دهند؛ مکتب دیگرشان می گوید العیاذ بالله بندگی و عبادت، نماز خواندن ها، ریاضت کشیدن و عبادات عقده های جنسی است که بشر نتوانسته آنها را ارضا کند؛ انبیا بلد نبودند بشر را اداره کنند این عقده های فرو خورده به عبادت تبدیل شده است؛ آیا بدتر از این می توان راجع به خدا گفت. این به اصطلاح متمدنین به اسم علم و روان شناسی و جامعه شناسی دین از این حرفها زده اند. پس اگر کسی زیر بار اولیا طاغوت رفت از این کارها سرش می آورند؛ در کشور ما سال 1350 جشن هنر در شیراز برگزار شد که هنرهای سنتی و هنرهای جدید و مدرن را به نمایش گذاشته بودند در غرفه ای که هنرهای سنتی را نشان می داد غرفه عزاداری امام حسین بود که عده ای سینه می زدند، عده ای زنجیر می زدند و عده ای نوحه می خواندند اسم این را هنر سنتی گذاشته بود و در مقابل آن هنر هالیوودی را در خیابان و در ملأ عام به نمایش گذاشتند که آن فساد اتفاق افتاد و جایزه را هم به این هنرمندان دادند یعنی آن یک هنر است این هم یک هنر است، آن هنر عزاداری دوره اش گذشته است. عزاداری امام حسین را به مازوخیسم یعنی خودآزاری تعبیر می کنند و می گویند کسانی که برای امام حسین عزاداری می کنند گرفتاری روانی دارند. اگر انسان زیر بار اولیا طاغوت رفت تا گاو و ماهی انسان را می برند و او را رها نمی کنند. اکنون نیز همینگونه است.

راه رسیدن به اخلاص

پس اساس جان کلام این است: «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ» غیر خدا را نپرستید یعنی از اولیا طاغوت، فراعنه و دشمنان انبیا پرهیز کنید و ذره ای به آنها اعتماد نکنید اگر گفتند الان روز است باور نکنید چون حتما می خواهد بعد از آن دروغی بگویند. در بعضی نقل ها آمده است شیطان اخباری می دهد که گاهی از 100 تا 99 تای آن اخبار راست هستند خبرهای کاملا جدی. الان هم همین طور است عده ای ریاضت می کشند شیاطین سراغشان می آیند اخبار غیبی به آنها می دهند چون از بسیاری مطالب که ارزش هم ندارد دست ما نیست و دست آنها است خبر می دهند، شخص به این باور می رسد که این ولی از اولیا خداست راه آنها را دنبال می کند؛ در حالیکه هیچ خبری نیست ته نگاه و عمق آن شیطان است هیچ چیز جز شیطان نیست همه اخبار را هم شیاطین جن می دهند. آنها 99 خبر می دهند که یک دروغ وسط آن بگوید. داستان اولیا طاغوت اینگونه است آنها برای اینکه ما را به غیر خدا دعوت کنند 99 خبر راست می گویند که یک دروغ به ما بگویند. بنابراین باید حواسمان به آن یک دروغ باشد و زیر بار آن 99 راست هم نرویم. همانگونه که فرعون ادعا می کرد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى» مستکبرین عالم هم همین حرف را می زنند؛ ما رئیس عالم هستیم؛ ما باید معلوم کنیم که مردم چه دینی داشته باشند. من بیاد دارم حمله ای که 15 سال قبل آمریکا به دنیای اسلام کرد، آن موقع متفکرین امریکایی از رئیس جمهور وقتشان حمایت کردند؛ آنها می گفتند ایدئولوژی آمریکایی باید جهانی شود؛ یعنی ما می گوییم دین مردم چه باشد و چه چیز را بپرستند؛ اگر کسی در مقابل جهانی شدن ایدئولوژی ما ایستاد، کارش ضداخلاقی است و باید با او جنگید؛ اگر در این جنگ مجبور شدید از سلاح های غیر متعارف یعنی سلاح های شیمیایی اتمی استفاده کنید باز هم این کار اخلاقی است؛ یعنی علیه دنیای اسلام بجنگید تا ایدئولوژی شما را قبول کنند؛ ایدئولوژی آنها اومانیسم، انسان پرستی، بت پرستی مدرن است. بت جدیدی که شیطان در قرون اخیر اقامه کرده است بت نفس است می گوید خدا کیست خودت خدا هستی. آزادی و لیبرالیسم بت پرستی جدید است؛ آزادی از خدا؟ آزادی از پرستش عقل که انسان خود را بپرستد و خود معیار و مبنای حق باشد؟ هر طور که انسان می خواهد؛ این عمق نگاه تمدن غرب و لیبرال دموکراسی که اسم آن را دموکراسی می گذارند همین نفس پرستی است که به نظام سیاسی فرهنگی اقتصادی تبدیل شده است. پس اگر کسی بخواهد از طاغوت و بت پرستی اجتناب کند و غیر خدا را نپرستد، باید از اولیا طاغوت اجتناب کند «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى»(بقره/256) انسان می گوید من خدا و انبیا را قبول دارم اما همه حرفهای اینها بد نیست باید بروم ببینم چه می گویند؛ همین که انسان این را بگوید راه باز شده است؛ اگر انبیا را قبول دارید سخنان آنها همه خیر بوده است؛ اگر بگویید حرف خیر تنها برای انبیا نیست بالاخره فرعون هم یک حرف خوب دارد از همین جا شرک شروع و مسیر انحراف آغاز می شود. بر طبق آیه هر کس به طاغوت کفر بورزد و به خداوند ایمان آورد به آن رشته ای که بین او و خداست متمسک شده است، رشته محکمی که او را به توحید و خدا می رساند. بنابراین رسیدن به قرب الهی و سیر در وادی توحید با تمسک جستن به عروة وثقی و رشته محکم الهی و بالا رفتن از رشته ای که بین ما و خداست منوط به این است که ابتدا به طاغوت کفر داشته باشیم؛ اگر انسان ذره ای به آنها خوش بین باشد، اعتماد کند و ایمان آورد، کار آنها اقامه گناه و بت پرستی است. نقطه مقابل آن هم «يُؤْمِنْ بِاللَّهِ» است. اگر کسی می خواهد خدا را بپرستد این سؤال مطرح می شود که پرستش خدای متعال یعنی چه و چگونه واقع می شود؟ چگونه می توان خالص شد، هیچ ریایی در ما نباشد و محبت خدا در دل ما پیدا شود؟ همانکه انبیا می گویند «لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ» چگونه موحد شویم؟ «حَتَّى تَكُونَ أَعْمَالِي وَ أَوْرَادِي كُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً وَ حَالِي فِي خِدْمَتِكَ سَرْمَداً» فقط خدا را بپرستیم، همه کارهایمان خداپرستی باشد و آهنگ خدا داشته باشد؛ همه زندگی مان نماز شود نه اینکه 17 رکعت نماز بخوانیم و بقیه اش را به دنیا برگردیم. بعضی افراد همه زندگیشان نماز و مسجد است، از مسجد که خارج می شود، از معراج که بر می گردد شیرینی نماز در ذائقه اش وجود دارد، مشغول به نماز است تا نماز بعدی؛ منتظر نماز بعدی است. در روایتی آمده است: وجود مقدس نبی اکرم(ص) وقت اذان که می شد، می فرمود: «أرحنی یا بلال» بلال مرا راحت کن؛ یعنی حضرت منتظر بودند نماز دوم شود، معراج بعدی، شیرینی آن نماز در ذائقه شان بود تا نماز بعدی. بعضی افراد اینگونه اند آنها دائم الصلاة هستند، بعضی هنگامیکه به زیارت امام رضا می روند دلشان در حرم می ماند و بر می گردند، همیشه در حال زیارت است؛ اما بعضی از حرم که خارج می شوند، زیارت را زمین می گذارند و به امور دنیوی باز می گردند مانند اینکه در نماز زندان شده باشند منتظر تکبیر هستند تا دوباره سراغ امور دنیا روند؛ این دو گونه نماز خواندن است. چگونه انسان دائم الصلاة می شود؟ «عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ»(معارج/23) باشد بازارش، کتابخانه اش، اداره اش، دانشگاهش و محل کارش نماز باشد چگونه می شود انسان همیشه در حال نماز و ذکر باشد؟ راه اینکه انسان هیچ غفلتی نداشته باشد و برای خدا خالص شود چیست؟ قرآن راه را نشان می دهد و می فرماید باید در خانه نبی اکرم بروید که خانه های ذکر هستند اگر در آن خانه ها رفتید به نور و هدایت می رسید دائم الصلاة می شوید؛ در سوره مبارکه نور در ترجمه آزاد از آیه نور خدای متعال می فرماید: نور الهی که شما با آن هدایت می شوید در نبی اکرم متمثل می شود؛ نور نبی اکرم در عالم مثل یک چراغدان است در عوالم می تابد. «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ»(نور/36-37). نور نبی اکرم و اهل بیت ایشان در خانه هایی می آید که در آن خانه ها اجازه ذکر و رفعت داده شده است اگر کسی به آن خانه ها وارد شد، در این خانه ها خدا را تسبیح می کنند هر صبحگاهان و شامگاهان. شخصیت هایی که هیچ تجارتی، هیچ خرید و فروشی، هیچ کاری آنها را غافل نمی کند لهوشان نمی شود. لهو به معنای آن است که برای مثال انسان مشغول خوردن شود و از خدا غافل شود در این حالت خوردن لهو است یا انسان مشغول تجارت شود و از خدا غافل شود. در این آیه خدای متعال می فرماید هیچ تجارتی، هیچ کاری لهوشان نیست و آنها را از خدا، ذکر او و اقامه نماز غافل نمی کند؛ یعنی آنها دائما در حال داد و ستد با خدا، در حال ذکر و نماز هستند هیچ چیز آنها را غافل نمی کند.

پس همانگونه که ریشه مشرک شدن این است که انسان زیر بار دشمنان نبی اکرم رود که آنها انسان را به بت پرستی دعوت می کنند و بت هایشان عوض می شود، موحد شدن و رسیدن به اخلاص منوط به این است که انسان به خانه های نبی اکرم وارد شود.

مؤمن چراغدان نور خدا

بیت النبوه خانه ای است که همیشه خانه گلی نیست؛ این که حضرت می فرمود: «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» من شهر حکمت هستم و علی در آن است؛ «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» شهر علم شهری است که در و دیوارش اینگونه نیست لذا درش امیرالمؤمنین است؛ در ابتدای زیارت جامعه نیز می خوانیم «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة» اهل خانه نبوت؛ واقعا اهل نبوت خانه ای دارد؛ درب حرم امام رضا(ع) می ایستیم می گوییم: «اللَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَ» مقابل حرم امام رضا که ایستاده ایم دم درب یکی از خانه های پیغمبر ایستاده ایم. پس بیوت النبی، بیوت نبوت خانه های گلی نیست؛ هر کجا نور نبی اکرم و محیط یک نفس پیغمبری است آن بیت النبوه است؛ بنابراین راه موحد شدن و خالص شدن، راه رسیدن به توحید، دوام ذکر و اینکه یک، انسان به ذکر برسد و دو، دائم الصلاة شود و راه اینکه انسان دائم الصلاة مقامات توحید را طی کند تا به سرچشمه و حقیقت ناب و خالص توحید و به لقا الله برسد این است که در خانه هایی که نور نبی اکرم تابیده است وارد شود. در قرآن خود نبی اکرم تعبیر به خورشید می شود و ایشان حقیقتا شمس هستند خورشیدی که ما می بینیم یک مثل است نوری ندارد و وقتی انسان به عالم برزخ می رود خاموش می شود؛ ولی نور نبی اکرم در همه کائنات وجود دارد. امام باقر(ع) در کافی به ابوخالد کابلی فرمودند: «هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏»(3). بخدا قسم آن نوری که خدا در همه عوالم نازل کرده ما هستیم؛ امام نور الله است. نور نبی اکرم در این عالم آمده است اگر انسان در محیط نور نبی اکرم که محیط ذکر و بندگی است، وارد شد، اگر در این محیط ماند و نمازش در این محیط بود، به مقامات توحید می رسد؛ گاهی انسان نمازش را پشت سر حضرت امیر می خواند اما نهارش را سر سفره معاویه می خورد این انسان، در انتها جدا می شود اما گاهی انسان هم نمازش پشت سر حضرت امیر و هم نهارش سر سفره حضرت است یعنی همیشه با امیرالمؤمنین و تحت ولایت ایشان است؛ محیط ولایت در عالم یک محیط حقیقی است؛ «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»(بقره/257) محیط ولایت خدای متعال محیط نور است؛ بنابراین دو محیط ولایت و دو خانه است: یکی خانه کفر و شرک و دیگری خانه توحید؛ خانه شرک و کفر خانه بت پرستی، دنیا پرستی، نفس پرستی، شیطان پرستی، فرعون پرستی و... است؛ خانه توحید خانه نور، ذکر و نماز است؛ راه موحد شدن این است که انسان در خانه نبی اکرم ورود و در آنجا وقوف کند؛ همه زندگی انسان در خانه نبی اکرم باشد و به دستورات ایشان عمل کند؛ به دستور ایشان ازدواج کند، کاسبی کند، با دنیا ارتباط پیدا کند و به دستور ایشان روابطش را قطع کند؛ اگر همه کارهای او در بیت النور نبی اکرم باشد همه آنها عبادت می شود؛ همان که در قرآن می فرماید: «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ»(نور/37) دائما در حال داد و ستد با خدا هستند، زکات می دهند، نماز می خوانند و دائما مشغول به ذکر هستند؛ اما اگر از خانه نبی اکرم خارج شدید دیگر ذکر الله نیست چون در قرآن و در روایات اهل بیت، ذکر تفسیر شده است به خود نبی اکرم. قرآن می فرماید: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد/28). تنها با یاد خدا قلوب آرام می شود. فرمودند: «بمحمد عليه و آله السلام تطمئن القلوب و هو ذكر الله و حجابه»(4). ذکر الله یعنی وجود حضرت رسول. هر کجا شعاع نور نبی اکرم باشد ذکر الله است. اگر انسان با همه وجود در بیت النور نبی اکرم رود، چشمش، گوشش، زبانش، قلبش، سِرش و هر چه دارد را در نبی اکرم فانی کند جزو کسانی می شود که غیر خدا را نمی پرستند؛ به تعبیر دیگر اگر در همه قوای انسان در گوشش، چشمش، زبانش و... نور نبی اکرم جاری شد موحد حقیقی می شود. بعد از زیارت آل یاسین صلواتی است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِيِّ رَحْمَتِكَ وَ كَلِمَةِ نُورِكَ» نبی اکرم کلمه نور و حقیقت نور الهی است؛ از خدا می خواهیم قلب من را، قوای چشمم را، گوشم را نورانی کن؛ اگر نور نبی اکرم در قوای انسان نفوذ کند همه وجودش توحید می شود و اگر ظلمت اولیا طاغوت نفوذ کند شرک می شود؛ «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» اگر همه قوای انسان ظلمانی شود چشمش ظلمانی می بیند، گوشش ظلمانی می شنود، دلش ظلمانی می فهمد، مغزش ظلمانی کار می کند، دستش ظلمانی کار می کند؛ از طرف دیگر ایمان نیز در همه وجود مؤمن می آید چشم و گوشش نورانی می شود؛ در روایات دیده اید مؤمن خود چراغ دان نور خدا می شود «الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّور مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّور»(5). مؤمن گشت و گذارش در وادی نور است؛ در هر کاری وارد می شود نورانی است؛ نگاه می کند، چشمش را می بندند، درس می خواند، ترک تحصیل می کند، دوست می گیرد و یا قطع دوستی می کند همه نورانی است؛ چون همه جا در محیط نبی اکرم است و براساس دستور و ولایت او عمل می کند. علم مؤمن نور است انسان کنارش می نشیند نورانی می شود؛ حرف می زند نور ساطع می کند و در قیامت هم در وادی نور سیر می کند تا به بهشت برسد که حقیقت وادی نور است.

بنابراین دو وادی در عالم است: وادی ظلمات و وادی نور؛ وادی محیط نبوت و ولایت نبی اکرم و محیط ولایت دشمنان؛ اگر کسی می خواهد خالص در توحید شود باید با همه وجود زیر چتر نبی اکرم و در محیط ولایت او باشد که همه اش نور است؛ اگر طرف دیگر رفت همه اش شیطنت است؛ آنها شیطنت خود را در انسان می دمند و او را شیطان می کنند، حضرت بندگی خود را به انسان عطا می کند و او بنده می شود؛ همان روایتی که مکرر از اهل بیت(ع) نقل شده است: «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ‏»(6) و نیز فرموده اند: «لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّه‏»(7) یک معنای آن این است که بواسطه ما خدا شناخته شده است؛ بواسطه ما خدا عبادت شده است؛ اگر ما نبودیم خدا عبادت نمی شد. هر کسی خدا را عبادت می کند، طفیل عبادت نبی اکرم است و زیر چتر ولایت حضرت رفته است؛ نور عبادت نبی اکرم در او افتاده است قبلش چراغ دان قلب نبی اکرم و فکرش محیط فکر نبی اکرم می شود، مثل حضرت فکر می کند، مثل حضرت دوست می دارد، به تبع حضرت دشمنی می کند. این تعبیری که مکرر در دعاها در زیارت عاشورا آمده است: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». خدایا زندگی و مرگ مرا در زندگی حضرت و اهل بیتش قرار بده؛ این یعنی حیات نبی اکرم در ما دمیده شود و ما به زندگی او زنده شویم، به عبادت او عبادت کنیم، به عصمت او ترک معصیت کنیم؛ این همان حقیقت توحید است و چنین انسانی موحد حقیقی است. پس ترجمه «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ» یعنی انسان نباید ذره ای از نبی اکرم و اهل بیتشان جدا شود؛ باید همه وجودش همراه با نبی اکرم باشد، سایه، دنباله رو و تسلیم حضرت باشد که همه بشارت ها و بهشت و جنت همین است؛ اگر انسان وارد محیط ولایت دشمنان اهل بیت شود همه جهنم و عذاب همین است؛ در روایات آمده است: باطن بهشت به ولایت نبی اکرم و به ولایت امیرالمؤمنین و باطن نار به ولایت ائمه جور تفسیر می شود. «النَّار وَلَايَةِ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّد».

حال سؤال این است که باطن بهشت و جهنم چیست؟ اینکه بهشت است، نور است درخت، باغ و انهار است حقیقت است و مجاز نیست و اینکه جهنم است، شجره زقوم، آتش و چرک و خون است درست است ولی باطن بهشت و جهنم چیست؟ بهشت محیط توحید و جهنم محیط کفر و شرک است. باطن آنها در همین دنیا است. اگر کسی باطن آنها را ببیند دو باطن دارد باطن بهشت و باطن جهنم؛ «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ»(انفطار/13-14) ابرار در محیط ولایت امیرالمؤمنین نعیم هستند و کفار در محیط ولایت ائمه نار جحیم هستند. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 303

(2) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏2، ص: 700

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

(4) تفسير العياشي، ج‏2، ص: 211

(5) الخصال، ج‏1، ص: 277

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 145

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 193