نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه هفتم حسینیه حضرت زهرا / رسیدن به نور اهل بیت راه دستیابی به مشاهده ایمانی خداوند متعال

متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه هفتم سخنرانی آیت الله میرباقری در دهه اول محرم 95 می باشد که در حسینیه حضرت زهراء سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشاندر این جلسه با بیان فرازی از زیارت جامعه کبیره که می فرماید «انتم نور الاخیار» اشاره می کنند که ما باید در همین عالم دنیا به مشاهده ملکوت عوالم و مشاهده ایمانی خداوند متعال برسیم. خداوند برای دستیابی بندگان به این مشاهدات، چراغ ها و نورهایی قرار داده است که آن چراغ ها وجود مقدس پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام می باشند.

دنیا محل رسیدن به مشاهده ایمانی خداوند متعال و ملکوت عوالم

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنةالله علی أعدائهم اجمعین. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ»(1) از خصوصیاتی برای ائمه(ع) که در این فراز از جامعه کبیره نقل شده است، نور بودن آنان برای أخیار و هادی بودن شان برای ابرار می باشد. ما باید در این دنیا و پیش از اینکه وارد عالم اخرت شویم به جایی برسیم که بتوانیم به نوعی عالم آخرت و آینده خود را ببینیم و نسبت به آن اهل مشاهده و یقین شویم کما اینکه در وصف متقین آمده است: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُون»(2) ما باید در دنیا اهل مشاهده آخرت و یقین به آن شویم. اگر نور یقین در قلب انسان بیاید، اهل مشاهده می شود که خداوند متعال می فرماید: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيم»(تکاثر/5-6) اگر به آن علم یقینی که قرآن برای شما در نظر گرفته می رسیدید، جهنم را می دیدید و این همان چیزی است که انسان باید به آن برسد و آن را ببیند. مؤمن باید به مقام مشاهده عالم آخرت و عالم ملکوت و یقین برسد که «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين»(انعام/75) اگر کسی ملکوت عالم را نبیند به یقین نمی رسد چرا که «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْء»(یس/83) هر چیز علاوه بر اینکه مُلک دارد، ملکوت هم دارد. طبق آیه «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ملکوت دارای دو قسم «ملکوتِ آسمان ها» و «ملکوتِ زمین» است و عالم ملکوت مشرف بر عالم ملک می باشد و دارای سماوات و ارض دارد. اینکه در روایات می فرماید: «مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيما»(3) اشاره به این است که هم ملکوت سماوات و هم ملکوتِ ارض وجود دارد. انسان باید به مشاهده آن عالم برسد. اگر انسان بتواند علاوه بر باطن این عالم، باطن سماوات و عوالم بالا را ببیند، می تواند اهل یقین باشد و برای انسان باید این اتفاق بیافتد. علاوه بر این انسان باید به جایی برسد که «لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان»(4). چشم انسان نمی تواند خداوند را ببیند ولی قلب با حقیقت ایمان که رؤیت ایمانی است می رسد.

به حضرت علی عرض کردند آیا شما خداوند را می بینید؟ حضرت فرمود: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه»(5) انسان باید ببیند و عبادت کند که حضرت علی(ع) فرمود من خدایی را که ندیده ام عبادت نمی کنم. برای این مشاهده دو درجه ذکر شده است که می فرماید: «اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك»(6) یعنی اگر خدای متعال را نمی بینی حداقل در این مرتبه باش که خودت را در محضر او ببینی و پایین تر از این نباش که نه حضور حضرت حق را ببینی و نه خود را در محضر او ببینی که این نوع عبادت، عبادت غائب از غائب است! بنابراین حداقل مقامی که باید به آن برسیم این است که حضور حضرت حق در عالم را احساس کنیم و بالاتر از آن این است که به نوعی مشاهده او که مشاهده ایمانی است برسیم.

رسیدن به نور ائمه راه رسیدن به مشاهده ملکوتِ عوالم

چگونه می شود که حجاب ها از ما برداشته شود و به مشاهده باطن و ملکوت عالم برسیم و اهل یقین باشیم؟ چگونه می شود که در همین دنیا به مشاهده ایمانی حضرت حق برسیم؟ در روایات ما به این توجه داده شده برای اینکه اهل مشاهده عالم ملکوت شویم، باید به آن نور و چراغی که خداوند متعال در عالم قرار داده برسیم تا با آن ملکوت عالم را ببینیم. نور ظاهریِ عالمِ محسوس، طیف هایی دارد که با برخی از آنها می شود از اموری که با چشم قابل رؤیت نیست عکس برداری کرد. اگر این طیف نور در اختیار انسان باشد می شود چیزهایی را که نمی تواند با چشم ببیند، رؤیت کند. در مورد ملکوت عالم نیز اینگونه است. باید هم در درون و هم در بیرون ما چراغی متناسب با آنچه که می خواهیم ببینیم افروخته شود تا بتوانیم ملکوت راببینیم. پس انسان علاوه بر چشمی که بتواند ملکوت را ببیند باید دارای نوری متناسب با آنچه که می خواهد ببنید باشد تا بتواند در پرتو آن نور شیء مورد نظر خود را ببیند و خداوند متعال هم این چشم و هم این نور را در اختیار مؤمنین قرار داده است. خداوند متعال غیر از این چشم سر که انسان با آن مُلک را می بیند دیده های دیگری به او داده است کما اینکه در روایت شده قلب انسان دارای چشم، گوش و زبان است. البته گاهی همین چشم ظاهر به جایی می رسد که با آن می توا خیلی از امور را دید اما برای دیدن حقائق باطنی نیاز به چشم درون است.

 بنابراین خداوند متعال علاوه بر چشم ظاهر، چشم دیگری به ما داده است و در کنار و بلکه مهمتر از این چشم، نوری در عالم قرار داده که با آن می توان نه تنها ملکوتِ عالم مُلک بلکه ملکوت عوالم بالا را نیز دید. اینکه این نور چیست در روایاتی متعدد از جمله در روایت مشهور ابوخالد کابلی بیان شده آن نوری که خداوند در عالم قرار داده است ائمه(ع) می باشند که فرمود: «وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْض»(7). به تعبیری بهتر، اگر کسی می خواهد به مشاهده ملکوت عالم برسد، باید عوالم را با نور الهی مشاهده کند و آن نور الهی که خداوند آن را در کائنات تنزل داده و تمام کائنات با آن روشن می شود، نور ائمه(علیهم السلام) است. ما هیچگاه نمی توانیم ملکوت آسمان ها را با نور خورشید ببینیم حتی اگر تمام طیف های آن را در اختیار داشته باشیم. زیرا این نور برای دیدن ملکوت و باطن عالم خلق نشده است. نوری که تمام عوالم با آن روشن می شود و می توان ملکوت تمام عوالم را دید، نور ائمه می باشد. لذا اگر کسی به نور امام(ع) راه پیدا کرد اهل مشاهده ملکوت عالم می شود.

نور وحیِ نبی اکرم(ص) چراغ راه بندگان خدا

گاهی خداوند متعال برخی از مطالب را با مثال بیان کرده است چرا که یکی از بخش های مهم قرآن مثال های آن است که فرمود: «نَزَلَ الْقُرْآنُ أَثْلَاثا...وَ ثُلُثٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَال»(8) یا در بعضی از روایات می فرماید: «نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ...وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ»(9) که یکی از این سه یا چهار قسم قرآن، مثال های آن است. همه مردم ظاهرِ مثال های قرآن را می فهمند که فرمود: «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ»(نور/35) اما همه اینگونه نیستند که هدایت شوند چرا که «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»(نور/35) در پسِ این مثال ها چراغی روشن شده و در آن حقایقی بیان می شود که این مثال ها روزنه رسیدن به آن حقایق هستند. بنابراین خداوند مثال هایی زده که ظاهرش برای همه مردم است اما نور آن برای خواص می باشد. اگر کسی به خوبی دقت کند تمام آنچه در عالم مُلک دیده می شود، مثال هایی برای باطن این عالم اند و اهل عبرت کسانی اند که از این ظاهر به باطن عبور می کنند و به اصطلاح عبرت می گیرند و آن حقیقتی را که باید ببینند می بینند. بنابراین خداوند متعال چنین چراغی را روشن کرده و با آن می توان مکوت عالم و عوالم غیب را دید زیرا این نور، نور الهی و سرچشمه تمام حقائق است. هنگامی که در روایات این نور بیان می شود، می فرماید این نور در نبی اکرم متمثل و سپس به چراغدان منتقل می شود و در آن چراغدان چراغی روشن است که باطن عالم و عوالم را روشن می کند و آن چراغ نور وحی نبی اکرم صلی الله علیه و آله است. آن حقیقتی که به قلب نبی اکرم نازل شده چراغی است که با آن تمام عوالم روشن می شود. هرکس که بخواهد اهل سیر در عوالم شود و باطن آن را ببیند، باید به معصوم راه پیدا کند.

بنابراین خداوند متعال این چراغ را در عالم روشن کرده که با آن می توان تمام کائنات را دید و به سمت خداوند متعال هدایت شد. این نور از آن نورهایی نیست که همه بتوانند به آن دست یابند بلکه این نور برای بندگان خداست. کسانی است که می خواهند بندگی کنند به مشاهدات و معارفی نیاز دارند که این چراغ برای آنان روشن شده است. این نور مانند خورشید نیست که برای مؤمن و کافر بتابد بلکه خداوند در عالم نوری متناسب با عوالم غیب و مشاهداتی که مؤمن در مسیر بندگی خود به آن نیازمند می باشد را قرار داده است. مؤمن برای اینکه از اخیار و ابرار شود، نیازمند چراغ هدایتی است و این غیر از چراغ و نوری است که خداوند برای رفع نیازهای روزمره قرار داده است. این چراغ که خداوند آن را برای اهل ایمان گذاشته همانی است که در حدیث عنوان بصری از امام صادق(ع) آمده است که حضرت فرمودند: «إنَّما هُوَ نورٌ يَقَعُ في قَلبِ مَن يُريُد اللَّهُ تباركَ وَتَعالى أن يَهدِيَه»(10) در این حدیث چند نکته وجود دارد. اولا: جنس معارف مخصوص، از جنس نور الهی است. ثانیا: موطن آن قلب است. ثالثا: کسی به آن می رسد که خداوند هدایت او را اراده کند. آنان که می خواهند به سمت خداوند سیر داشته باشند، خداوند نور وچراغی را برای آنان قرار می دهد تا به وسیله آن هدایت شوند.

خدای متعال در پایان سور هل اتی که داستان رسیدن به امام و برخورداری از برکات، شفاعت و هدایت اوست می فرماید: «إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبيلاً»(انسان/29) یعنی این بیان، تذکره ای است برای کسی که بخواهد به سوی خدای خود راهی را اخذ کند. یعنی اگر کسی بخواهد راهی را به سوی خدای خود انتخاب کند باید از این تذکر و بیانی که در سوره است استفاده کند. سپس در ادامه می فرماید: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيما»(انسان/30) یعنی اینگونه نیست که هرکسی بتواند در این مسیر وارد شود بلکه «يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في رَحْمَتِه»(انسان/31) یعنی این سبیل رحمت خداست و همه از آن برخوردار نمی شوند بلکه آنان که می خواهند هدایت شوند، خداوند متعال آنان را از این طریق هدایت می کند. بنابراین این چراغ برای همه نیست و همه نمی توانند از آن استفاده کنند بلکه این چراغ برای کسانی است که مهتدی اند. خداوند برای آنان که می خواهند از اخیار و اهل خیر باشند و از نیکان شوند، این چراع را روشن کرده است. بنابراین نوری را که در این عالم می بینم مثلی است که آن را بشناسیم و بدانیم که تا چه اندازه به این نور نیاز داریم تا برای ما عبرتی شود که بدانیم عوالم دیگر نیز چراغ ها و نور مربوط به خود را دارند. اگر کسی به این چراغ ها رسید، می تواند با آن حرکت و طی مسیر کند.

این چراغ همان وجود مقدس امام است. این چراغ همان نوریست که در وجود مقدس امام بر افروخته اند که نورِ علم الهی، به خاطر علم الکتاب است که فرمود: «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم»(عنکبوت/49) این آیات و بینات که چراغ هایی روشن اند، در صدور ائمه(ع) است. اگر تمام کائنات بخواهند بنده شوند نیازمند چراغ هدایت دیگری می باشند و آن این است که باید اهل یقین و مشاهده عالم آخرت و ملکوت شوند و تا به این مقامات نرسند، عبد نمی شوند چرا که عبادت با شک و تردید انسان را به جایی نمی رساند که امیرالمؤمنین می فرماید: «نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِي شَكٍّ»(11) یعنی کسی که با یقین می خواب بهتر است از کسی که با شک بیدار است و زحمت می کشد. خواب اهل یقین خواب دیگری است و عالم خواب عالم سیر آنان است و اینگونه نیست که تنها برای تجدید قوا باشد. خواب اهل یقین هم عبادت است چرا که خداوند ما را برای بندگی آفریده و خواب هم از سرمایه های بندگی ماست. خواب اهل یقین نیز سیر و حرکت است. لذا در روایات آمده که خداوند خواب عده ای را بیداری حساب کرده آنجا که قرآن می فرماید: «كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُون»(ذاریات/17).

مثَل های ظاهری همچون خورشید راه رهنمون شدن به خورشید واقعی

پس روشن شد که چراغ افروخته شده در عالم چیست و باید با این چراغ سیر کرد به همین خاطر خورشید، ماه، ستاره و ... یک مثل از خورشید، ماه و ستاره ای دیگر می باشند که در روایتی ذیل آیه «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها * وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»(شمس/1-2) می فرماید: شمس پیامبر اکرم و قمر امیرالمؤمنین علیهما السلام است. شاید بتوان گفت باطن داستان حضرت ابراهیم نیز اشاره به آن شمس و قمر حقیقی است. خداوند متعال در مورد حضرت ابراهیم می فرماید: «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ»(انعام/75) ما ملکوت عالم را به او ارائه کردیم تا به نتایجی برسد که یکی از آن به یقین رسیدن جناب ابراهیم بود. «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلين»(انعام/76) در تاریکی ستاره را دید و فرمود این پروردگار من است و این بیان حضرت که فرمود ستاره پرودگار من است اشاره به این دارد که پروردگار ما باید ما را هدایت کند چرا که «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه/50) و هدایت به نور است که ذیل آیه نور روایت شده که منظور از آن: «هُدى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هُدى مَنْ فِي الْأَرْض»(12) خداوند به واسه نور تمام اهل زمین و آسمان را هدایت می کند چون با نور هدایت صورت می پذیرد. در این آیه شریفه هم به این اشاره دارد که پروردگار ما کسی است که ما را از تاریکی نجات می دهد به همین خاطر حضرت ابراهیم هنگام دیدن ستاره فرمود این پروردگار من است. برای ماه و خورشید هم مانند ستاره فرمود درست است که اینها چراغ اند اما چون غروب می کنند روشن است که از خودش کاره ای نیست و چیزی از خودش ندارد و نمی توان به آنها دل بست: «لا أُحِبُّ الْآفِلين» انسان به رب حقیقی خود دل می بندد و با او سیر می کند. او چراغ راه عالم است و با آن از ظلمات به نور می آید.

رسیدن به نور پیامبر اکرم و اهل بیت راه رسیدن به مشاهدات ایمانی

بنابراین شاید این آیه شریفه اشاره بفرماید هرچند ما باید نور پروردگارمان را درک کنیم اما اینگونه نیست که این چراغ برای ما روشن شود و بتوانیم کُنه آن نور الهی را درک کنیم بلکه باید این نور در ماه، خورشید و ستاره ای متمثل شود تا به واسطه آن به اصلش برسیم همانگونه که در عالم ملک نیز اینگونه است و خداوند متعال ما را با ماه و خورشید و ستاره ای هدایت می کند. نور ربّ نوری نیست که بتوان آن را درک کرد مگر عده ای خاص همچون پیامبر و اهل بیت(ع) که در وصف پیامبر اکرم آمده است: «أَرَى رَسُولَهُ بِقَلْبِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَبّ»(13) خداوند از نور عظمت خود به رسولش هرچه دوست داشته عطاء کرده است ولی ما اینگونه نیستیم و اگر یک اشعه از آن به ما برسد، از نور آن می سوزیم. به فرموده روایت، امر، ولایت و علم اهل بیت، صعبِ مستصعب - سخت و دشوار - است و بخشی از آن را حتی ملائکه مقرب، انبیاء مرسل و عباد ممتحن هم نمی توانند درک کنند و تنها آنان که خود اهل بیت بخواهند می توانند آن را درک کنند. در برخی روایات آمده است فقط خودِ ما اهل بیت می توانیم آن را درک کنیم. پس اینگونه نیست که این چراغ برای ما روشن شود و بتوانیم کنه آن نور الهی را درک کنیم بلکه باید این نور در ماه، خورشید و ستاره ای متمثل شود تا به واسطه آن به اصلش برسیم همانگونه که در عالم ملک نیز اینگونه است و خداوند متعال ما را با ماه و خورشید و ستاره ای هدایت می کند. نور ربّ در عالم مُلک به وسیله همین ماه و ستاره و خورشید به ما می رسد اما در عالم ملکوت به واسطه ماه و خورشید و ستاره ای دیگر که اهل بیت(ع) می باشند به ما می رسد. در این عالم علاوه بر خورشید و ستاره و ماه، چراغی دیگر وجود دارد که آن چراغ بدون غروب است و همیشه و در تمام عوالم وجود دارد و آنها را نورانی می کند. اگر کسی به آن چراغ برسد با آن تمام بواطن عالم را می بیند و علاوه بر عالم ملک می توان سایر عوالم را نیز دید.

حضرت ابراهیم فرمود ربّ ما کسی است که ما را هدایت می کند و روشن است که هدایت با چراغ و نور صورت می پذیرد. اگر خداوند ما را با چراغ و نوری هدایت نکند، در حیرت می مانیم. هنگامی که از عالم مُلک تا به محضر الهی سیر می کنیم، باید چراغی باشد تا ما را در عوالم مختلف ببرد و به آن چراغ حقیقی برساند تا صاحب یقین شویم و این همان است که حضرت ابراهیم در سیر خودش به جایی رسید که انوار اهل بیت را دید که چراغ ها و ستاره هایی حول آن نورها طواف می کنند. ابراهیم خلیل پرسید این نورها چیست؟ گفته شد شیعیان آنان هستند. حضرت پرسید صفات آنان چیست؟ صفاتی گفته شد که یکی از آنها این بود که طول شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز می خوانند. در مورد نوافل روایت فراوانی وجود دارد اما کمتر کسی موفق به آن است و این چیز عجیبی است چرا که برخی از دستورات گنج است و کلید آن نیز به ما داده شده اما از آن غافلیم. بنابراین مؤمن با این چراغ می تواند هدایت شود و این چراغ را برای کسانی روشن کرده اند که بخواهند راه خدا را بروند. چراغ نبوت؛ که در قلب نبی اکرم نازل شده و آن خبر غیبی اعطاء شده به ایشان است؛ این چراغ روشن می باشد و باید از آن به اسرار برسیم. اما از آنجا که پیامبر اکرم و اهل بیت(ع) «حَفَظَة سِرِّ اللَّه»(14) می باشند، هرکسی نمی تواند از آن استفاده کند چرا که این علم و نور الهی، مخصوص عباد الله است.

پس این چراغ در عالم روشن است و هرکس بخواهد در عالم سیر کند و عبد شود، باید راه خدا را با چراغ ببیند. در تاریکی نمی توان راه رفت. خداوند انسان را به تاریکی دعوت نمی کند و انسان با جدایی از ربّ نمی تواند او را عبادت کند بلکه باید به نور رب برسد تا بتواند هدایت و عبد شود. هرچه انوار بیشتر تجلی کند، انسان خاشع تر و عبد تر می شود. به اندازه ای که این چراغ در وجود انسان روشن می شود انسان عبد می شود و طعم و شیرینی بندگی را می چشد. اگر کسی به این نور سید نه تنها ملکوت را می بیند بلکه به رؤیت ایمانی حضرت حق هم می رسد و ایمان چیزی جز نور امام در قلب انسان نیست که در مورد حضرت علی روایت شده: «حُبُّهُ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْر»(15) ایمان ما حب حضرت علی(علیه السلام) است و به وسیله ایمان است که مشاهده حضرت حق واقع و به اصطلاح رؤیت ایمانی حاصلی می شود و نور ایمان جز چراغی که خدا روشن کرده نیست. با این توضیحات شاید بتوان گفت که یکی از معانی باطنی آیه «رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني»(اعراف/143) و رؤیتی که حضرت موسی رؤیت می خواست، رؤیت ایمانی می باشد. البته در معنای این آیه گفته شده که حضرت موسی از زبان قوم درخواست رؤیت حسی کرد اما از آنجا که آیات قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی نیز دارند شاید احتمال فوق داده شود. خداوند متعال هم به ایشان عرض کرد که شما در آخرت به این درخواست می رسید.

انسان با رسیدن به امام به رؤیت حضرت حق می رسد و به اندازه ای که نور امام در قلب انسان واقع شود به ان رؤیت ایمانی دست می یابد. خداوند متعال ما را به ملکوت عالم هدایت و چراغ آن را نیز نازل کرده و به ما فرموده که با آن سیر کنید که فرمود: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا»(تغابن/8) ما این چراغ را در عالم شما آورده ایم و در خانه هایی گذاشته ایم که فرمود: «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه»(نور/36) اگر کسی وارد این خانه ها شد این چراغ در وجود آن روشن می شود. راه رسیدن به چراغ الهی واضح است و برای ما بیان شده است. چراغی که در بیرون وجود دارد برای ما کافی نیست و باید در درون ما افروخته شود و خداوند متعال این امکان را به ما داده تا این چراغ در درون ما افروخته شود چرا که فرمود: «أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ». آنان که تمام زندگی شان سراسر خیر و برکت است، علاوه بر اینکه از بیرون با نور امام حرکت می کنند، از درون نیز نورانی به نور امام اند. از حضرت علی پرسیده شده اینکه شما فرمودی «اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه»(16) به چه معناست؟ حضرت فرمود: یعنی از نور ما آفریده شده است. این حدیث اشاره به همان نور امام در درون ماست. مؤمن از بیرون و درون در وادی نور است و هنگامی که از درون و بیرون وارد وادی نور شد، وارد وادی یقین و ایمان می شود و به هر اندازه در این وادی حرکت کند، به اسرار عمیق تر، توحید کامل تر و رفیع تری راه پیدا می کند. هرانداز با امام سیر کنیم، به همان اندازه درجه ما بالا می رود چرا که «هم درجات للمؤمنین»(17).

درجات ما درجات سیر با امام است. ولایت امام مدارجی از درجه یک تا دهم ایمان دارد. هر کسی به اندازه خودش به صفاتی می رسد و وقتی کامل شد با تمام ظرفیت نور امام در آن ها تجلی می کند و تمام قوای او نورانی شده و در نتیجه سیر ظاهری و باطنی آنان در درجه دهم ایمان واقع می شود. داستان عاشورا همین است که حجاب و ظلمتی بر این چراغ افتاد و امکان بهره مندی از حضرت علی کم شد و یا از بین رفت. سیدالشهداء آمدند تا این پرده را کنار بزنند تا این چراغ بر افروخته شود به همین خاطر از قتله گاه ایشان حقیقت ولایت تجلی می کند که فرمود: «إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة» لذا دوران ظهور که دوران رفع کلی این حجاب ظلمات است؛ که اگر حضرت امیر حجاب نمی افتاد همه اهل مشاهده می شوند؛ همه مردم امام را حقیقتا مشاهده می کنند. کسی که به امام برسد با نور ربّ و امامش راه می رود که در مورد عصر ظهور گفته شد: «استغنى الناس عن ضوء الشمس»(18). سقیفه نگذاشت که ما از نور امام استفاده کنیم. در حال حاضر همه ما با حجاب از نور امام استفاده می کنیم. باید این پرده کنار رود تا به عصر ظهور و رجعت برسیم.

پی نوشت ها:

(1) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص: 615

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 303

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 35

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 97

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 98

(6) مكارم الأخلاق، ص: 459

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 194

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 627

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 628

(10) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏1، ص: 225

(11) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 485

(12) معاني الأخبار، النص، ص: 15

(13) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 95

(14) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص: 610

(15) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 15

(16) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 80

(17) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 430

(18) تفسير القمي، ج‏2، ص: 253