نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

شب ششم هیات ثارالله/ مقاومت در برابر جریان محادین و وعده الهی بر نصرت مومنین و رسیدن به نجوای رسول الله

متن زیر سخنرانی شب ششم محرم جناب آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که به تاریخ 14 شهریورماه 98 ایراد شده است. ایشان در این بحث که در ادامه سوره مبارکه مجادله ایراد شده است بیان می کنند در نجوای تاریخی سه نفره قرار مکتوب بر این شد که خلافت از اهل بیت برگردانده شود و با این کار سبیل امت الی الله که امیرالمومنین است از خلافت منع شد و جریان هدایت تاریخی بشر منحرف گردید ایستادگی در مقابل جریان تاریخی محادین کار بسیار سختی است اما خدای متعال در قرآن وعده می­دهد که دشمنان هیچ ضرری به مومنین نخواهند رساند اگرچه که این راه سختیهای بسیاری دارد. نبی اکرم هم مجلس سری دارند و تنها کسی که اهل نجوای با پیامبر بود امیرالمومنین است که هدایت امت و واسطه بین امت و نبی اکرم و خدای متعال می­باشد...

تغییر مسیر الوهیت در کار محادین

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. عرض ما در باب چند نکته در سوره مجادله یعنی محاده و نجوا و تشکیل حزب بود. از محاده فی الجمله عبور کردیم و عرض کردیم که یک جریان نفاقی در دنیای اسلام است که متصل به بیرون است و کارشان محاده با خدا و رسول است. محاده یعنی در مقابل حد، حد گذاشتن؛ یعنی می خواهد حدود حدود بندگی و حدودی که به تعبیری حدود الوهیت اوست، یعنی او اله است و اگر او بخواهد اله باشد و ما بندگی کنیم حدود و قواعدی دارد، این حدود و قواعد را می خواهند بردارند و جای آن حد و قواعد خود را بگذارند؛ البته خدای متعال هم تهدیدشان می کند و میفرماید «كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم» و نیز فرمود: «كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي‏ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز»(مجادله/21) اینهایی که محاده می کنند پیروزی در کارشان نیست. کسی وارد نزاع با خدای متعال شد می خواهد مقابل دین او دین درست کند و مقابل ولایت او ولایت بگذارد و مقابل شریعت او شریعت بگذارد، موفق نمی شود و خیلی واضح است که غلبه با خدای متعال است.

نکته دوم اینکه محادین رو به نجوا می آورند و خلوت هایی درست می کنند که در آنجا نقشه می کشند و برای تحقق این محاده در خلوتشان برنامه ریزی می کنند. «وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُول‏»(مجادله/8)، محتوای نجوایشان هم اثم و عدوان و معصیت رسول است و تمام خلوتشان این است که دین خدا را به هم بزنند و ملت ها را بر علیه رسول خدا بشورانند.

نجوا ها هم مختلف است. یک نجواهایی است که ظرفیتش در حد به هم ریختن یک خانه یا یک شرکت است؛ مثلاً نجوا می کند که یک مسجد را به هم بریزد؛ ولی یک نجواهایی است که کل تاریخ را می خواهد به هم بریزد؛ کما این که وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم  به دنبال هدایت همه تاریخ هستند و به فرموده قرآن «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاس‏»(سبا/28) یعنی برنامه حضرت هدایت همه است. پس یک نجواهایی ظرفیتش به هم ریختن تاریخ است؛ یعنی نجوا می کند که کل تاریخ را از دست نبی اکرم بیرون بیاورد؛ مقابل دین او دین بیاورد؛ مقابل حد او حد بیاورد.

امام؛ سبیل الله امت به سمت خدای متعال

این نجوا در روایات هم دارد که از سه نفر شروع می شود؛ یعنی نجوای سه نفره که خدای متعال روی آن دست می گذارد و توطئه های بزرگ در آن شکل می گیرد که روایاتش را تقدیم کردم. به حضرت عرض کردند که این سه نفر چه کسانی هستند؛ فرمود که فلان و فلان و سومی که کاتبشان بود و در کعبه نشستند و توطئه کردند که نگذارند راه حضرت ادامه پیدا کند و مسیر را بعد از حضرت برگردانند. وقتی مسیر را از امیرالمومنین برگردانید دیگر راه ادامه پیدا نمی کند چون حضرت وسیله ای است که خدا بین نبی اکرم و امتشان گذاشته شده است.

قرآن می­فرماید «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلا»(رعد/43) کفار می گویند شما رسول نیستید؛ بلکه یک آدم نابغه ای هستید چنانچه اینجا هم فرمود که «حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ»(مجادله/8) شما نابغه هستید و از آن طرف خبری نیست؛ همه زمینی هستیم منتها شما نابغه و متخلق تر و خودساخته تر هستید ولی همه یک جنس هستیم در جواب خدای متعال فرمود «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب‏»(رعد/43) بگو پیامبر ما، شما نمی خواهد رسالت ما را قبول کنید. شما قبول کنید یا کنید من دو گواه دارم و کارم را در عالم جلو می برم؛ یکی الله تبارک و تعالی است که شاهد رسالت من است و یکی هم کسی که همه علم الکتاب در محضر اوست. یک قطره از آن از دریا نزد آصف بن برخیا بود که آنطوری تخت بلقیس را از یمن تا شام آورد. همه علم الکتاب نزد اهل بیت است. سلمان سوال کرد که «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» چه کسی است؟! حضرت فرمود: من هستم. بعد فرمودند که وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم یک وسیله ای خواست بین خودش و امتش و بین امتش و خدای متعال واسطه باشد، خدای متعال من را قرار داد.

این وسیله را وقتی برداشتید این امت را از پیامبر خدا و از خدا جدا کردید. شما سبیل الله را بردارید دیگر راهی به سوی خدا نیست. نماز و روزه و زکات که آدم را نمی رساند اینها باید در سبیل واقع بشود. سبیل الله امام است. اگر به امام نرسی نماز و روزه، آدم را به جایی نمی­رساند؛ اگر در وادی امام قرار گرفتی آن وقت همه اینها مناسکی هستند که آدم را می برند.

این نجوا دنبال یک کار تاریخی است و می خواهد کل سیر را تغییر بدهد. بعضی نجواها ظرفیتش اینقدر است که یک طرح تاریخی دارند. آن طرح تاریخی این است که نگذاریم رسالت ادامه پیدا کند. وقتی شما رابطه امت را با اهل بیت قطع کنید، در واقع با رسول خدا قطع کردید چون حضرت فرمود «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا... أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏» یعنی من می روم اما دو اثر از خودم گذاشتم اگر این را چنگ بزنید به من چنگ زدید و گم نمی شوید. وقتی شما مردم را از امام جدا کردید از قرآن هم جدا کردید چون این دو تا جدا نمی شوند. قرآن بدون امام کسی را هدایت نمی کند؛ و می شود همین که می بینید، قرآن هم می خوانند اما از دین خدا هم فاصله دارند.

نجوای تاریخی در مقابل خلافت امیرالمومنین و تغییر مسیر هدایت در سقیفه

پس این نجوا یک نجوای تاریخی است طرحش هم تاریخی است که یک نقشه هایی می کشند. این نقشه ها در ابتدا در خلوت است؛ وقتی آمد و عملی شد، در کف جامعه در جمع مومنین کم کم نفوذ می کند و از جمع مومنین هم یار می گیرند و با این یارها حزب درست می کنند. لذا به مومنین می گوید «فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‏»(مجادله/9) یعنی شما در این نجواها شرکت نکنید.

آنها در خلوتشان می نشینند و می گویند بیایید در وصف فلان و فلان و دیگران هر چه رسول گرامی اسلام در مدح امیر المومنین گفته جعل کنیم. این یک خلوت و یک نجوا و یک نقشه است که مقابل حضرت و برای حضرت رقیب درست کنند. این یک نجواست ولی وقتی برنامه می شود در کف جامعه می آید. آنقدر حدیث در وصف فلان و فلان و فلان و معاویه جعل حدیث می کنند که خود معاویه می گوید: بس است دیگر کسی بیشتر از این باور نمی کند. بعد این حدیثها می ماند و این نجواها در کتب تاریخی می آید و با آنها یک جامعه تاریخی درست می شود.

خیلی وقتها نجواها اینطور است که عده ای می نشینند چند قرن گذشته آن طرف عالم یک جایی نقشه می کشند و توطئه می کنند؛ حاصل این نجوا در کف جامعه می شود این تمدنی که کل دنیا را با خودش می برد. یک خلوتی است که بر علیه خدا و رسول شکل گرفته و بعد تبدیل به برنامه و فلسفه و علم و تکنولوژی  و در کل یک تمدن شده است. این تمدن حاصل یک نجواست. انسان اگر قاطی این تمدن شد در نجوای آنها شرکت کرده است. اگر پایتان را می گذارید مواظب باشید شما در نجوای آنها نروید. یک نجواهای تاریخی هستند یعنی ظرفیت دارند.

خدای متعال می فرماید از این نجواها که بعد به کف جامعه کشیده می شود و می خواهد مومنین را با خودش همراه بکند، نگران نباشید. هیچ ضرری به شما نمی توانند برسانند الا باذن الله. این کلام، هم یک تکیه گاه است و هم یک تهدید است. می فرماید که «إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِم‏»(مجادله/10) این نجوای همان جبهه نفاق و طرح شیطان است که از مجلس خلوت و نجوا شروع می شود و می خواهد جبهه مومنین را در یک جنگ روانی غصه دار و زمین گیرشان بکند؛ یعنی از یک طرف خلوت هایی درست می کنند این خلوت را کف جامعه می کشند و شاخص ها و معیارهای ارزیابی را تغییر می دهند.

مثالی برای «حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّه‏» این است که یک شاخص هایی برای کمال و پیشرفت درست می کنند، مثلاً انواع ورزشی که امروز درست کردند - البته من با ورزش مخالف نیستم هیچ کس مخالف نیست چه کسی با ورزش و بهداشت و سلامت مخالف است؛ مگر غیر عاقل باشد - اما توطئه ای است که از یک نجوا شروع می شود. بعد پروتوکل هایش را یهود امضاء می کنند و بعد تبدیل به یک ورزش جهانی می شود که چند میلیون  آدم را می نشانند پای یک بازی دو تا تیم اروپایی که یکی برنده می شود یکی بازنده و یک میلیارد آدم تماشاچی دارد؛ چند نفر سکته می کنند پای این صحنه بعد هم تفاخرش برای آنهاست. این معیار شرافت می شود که کشوری که تیمش اول است عزیز و بقیه وضیع می شوند. آن وقت در این مسابقه کشورهای اسلامی هم ته خط می افتند. چه کسی گفته این شاخصه را شما قبول بکنید. اگر معیار شرافت شد، ما هم اگر یک موقعی در فوتبال اول می شویم اول دنیا هستیم، اگر اینطوری اول شویم که مثل آنها هستیم پس چه فرقی با آنها داریم.

با ورزش مخالف نیستم اما این پروتکل های ورزش را یهود می­نویسند و بعد به یک برنامه جهانی تبدیل می­کنند تا همه را سر کار بگذارند و ما هم دنبال آنها برویم. این از یک خلوت شروع می شود تبدیل به یک طرح می شود. اگر شما هم وارد این خلوت و نجوا شدید مثل همان ها می شوید. همه چیز را به هم می ریزند و وقتی معیارهای ارزیابی به هم ریخت و دستگاه محاسباتی جامعه را تغییر کرد این جامعه که دستگاه محاسباتیش تغییر کرده معیارهایش عوض شده این نجوایی که تا کف جامعه می آید کم کم در جنگ روانی مومنین را زمین گیر می کند و احساس می کنند کاری از جبهه حق ساخته نیست. جبهه حق عقب افتاده است و جبهه کفر پیش می افتد.

قرآن می فرماید که «وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ»(مجادله/10)‏. این نجوا و این توطئه و این طرح که تا مرز یک تمدن پیش می رود به شما ضرری نمی تواند برساند؛ این هم تشویق و هم تهدید است. مثل آن داستان است که می فرماید «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم»(مائده/3)‏ وقتی من باب ولایت را باز کردم دشمن و دستگاه شیطان مأیوس شد که بتواند به شما ضرری بزند پس از دشمن نترسید؛ البته اگر بدون امیرالمومنین بخواهید به جنگ شیطان بروید، شیطان همه را با خودش برده است.

آن روزی که شیطان می گفت «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين‏»(ص/82-83) همه را الا معصوم با خودم می برم، آن روز ما و نقطه ضعف های ما را می دید. حضرت در خطبه قاصعه می فرمایند « فَلَعَمْرِي لَقَدْ فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِيدِ وَ أَغْرَقَ إِلَيْكُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِيدِ وَ رَمَاكُمْ‏ مِنْ‏ مَكَانٍ‏ قَرِيب‏»(1) شما را از یک مکان نزدیکی دیده تیر را درکمان گذاشته و از یک نکته نزدیکی نگاه کرده و دیده من حسد و بخل یا حب جاه دارم و گفته با این نقطه ضعفها من همه شان را جهنمی می کنم. درست هم می گفت؛ چون اگر ما بودیم و نقطه ضعف هایمان شیطان همه مان را جهنمی کرده بود؛ ولی وقتی امیرالمومنین آمد در میدان و کار تمام شد؛ معکوس شد.

شیطان نمی دانست عاشورا به پا می شود؛ نمی دانست نبی اکرم برای هدایت مردم عاشورا درست می کنند. لذا حضرت امیر می فرماید من در غار حرا بودم وقتی حضرت مبعوث شد صدای ناله شیطان را شنیدم، صدا کردم یا رسول الله چه بود؟ حضرت فرمودند: صدای ناله شیطان بود بعد از مبعوث شدن من مأیوس شد که کسی او را بپرستد؛ البته معنای مأیوس شدن این نیست که تلاش نمی کند؛ تلاش می کند تا هزینه برای حضرت درست کند چنانچه عاشورا به دست حضرت درست می شود. داستان احراق بیت است روی دست حضرت خیلی هزینه گذاشت ولی می داند که شکست خورده است.

شیطان وقتی گفت: همه را جهنمی می کنم، امیرالمومنین را نمی دید. خدا می فرماید: من کار را تمام کردم، شیطان وقتی رقیب خودش را دید گفت: کار تمام است.

شیطان در نقطه های حساس فراخوان هایی دارد، در این حدیث است که در روز غدیر شیطان یکی از فراخوان هایی که داد سران لشکر خودش را جمع کرد. گفتند: چه شده گفت این کاری که حضرت کرده اگر به انجام برسد احدی خدا را معصیت نمی کند و نه تنها کفر و شرک جمع می شود؛ بلکه گناه هم جمع می شود. حضرت فرمود «مَنْ أَشْرَكَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ فَقَدْ أَشْرَكَ بِوَلَايَتِنَا»(2) یعنی در وادی ولایت امیرالمومنین گناه اتفاق نمی افتد خیلی واضح است که وادی ولایت وادی گناه نیست؛ بلکه وادی بندگی و حصن خداست که شیطان راه ندارد. لذا می فهمد اگر این تمام بشود هیچ کاری نمی شود بکند، یعنی واقعاً مأیوس شد.

فقط یک دلخوشی به اطرافیانش داد که من یک وعده ای از اینها گرفتم. در نقل دارد آن روزی که حضرت فرمود که دوات و قلم بیاورید چشم ها را گرداندند و آن جمله بی ادبانه را گفتند که حضرت مریض است و حالش خوب نیست؛ آیا این آدم موحد است؟! شیطان خوشحال شد و دوباره آنها را صدا زد و گفت: خیالم راحت است، پیشینی ها پیامبر خودشان را متهم به جنون نکردند؛ اینها این کار را هم کردند. وقتی داستان سقیفه به پا شد صدایشان زد و تاج گذاری کرد و گفت: بروید خوش باشید دیگر تا ظهور تمام شد.

خدا می فرماید «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُم‏» وقتی امیرالمومنین آمد دیگر کفار مأیوس شدند آنها نمی­توانند با شما کاری کنند. من وقتی امیرالمومنین را فرستادم کوتاه نمی آیم و اگر نسبت به امیرالمومنین کوتاهی بکنید من یقه شما را می گیرم اگر رویتان را از حضرت برگردانید شما را در وادی تیه می فرستم. الان هزار و چهار صد سال است در وادی تیه هستید، یک عمر مثل بنی اسرائیل در وادی تیه بگردید، 1400 سال بدون امیرالمومنین بشر چه چیز را به دست آورده است؟!

سختی ایستادگی امت توحیدی در مقابل تمدن محادین

خدای متعال می فرماید من پیامبر فرستادم و حد گذاشتم و دین فرستادم؛ اما یک عده ای نشستند نجوا می کنند دین را به هم بریزند نجوایشان را وسط جامعه بکشند و شما را غصه دار کنند. هیچ ضرری به شما نمی توانند بزنند حواستان به من باشد. اگر رفتید در نجوای آنها من جلوی شما را می گیرم آنها نمی توانند کاری با شما بکنند؛ و بعد می فرماید که «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون‏»(مجادله/10) مومنین هم برای گذشتن از این فتنه ها تکیه به خدا کنند.

هم در باب محاده این است و هم در سوره مبارکه طلاق که بحث یک طرح فقهی و طلاق و بحث مناسبات خانوادگی است که در ذیل آن می فرماید «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا»(طلاق/2-3) گاهی محافظت از حدود خدای متعال بخصوص وقتی شیطان به میدان می آید و می خواهد حدها را به هم بریزد خیلی سخت می شود. وقتی جبهه کفر می خواهد تمدن خودش را جهانی کند و پروتکل های هایی بفرستد همه را وادار کند که طبق آنها زندگی کنند، یک امتی می خواهد حدود خدا را حفظ کند خیلی سخت می شود که بخواهی خانواده و ازدواج و طلاقتان مثل آنها نباشد؛ مدل الگوی پوشاک و مصرفتان مثل آنها نباشد؛ چون با یک توطئه جهانی و یک نجوا و یک طرح و یک محاده روبرو هستید و اینطور نیست در فضای آرام قدم می زنید. این سختی هایی که می بینید سر راه مومنین است یک قسمت عمده اش این است که ما در خلا نیستیم. یک طرف جبهه حق است یک طرف جبهه محادین است. خدای متعال آنها را در یک جاهایی امداد می کند به آنها تمدن می دهد و «زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»(طه/131) یعنی شکوفه های دنیا را در دستشان قرار می دهد؛ چیزی که به قارون داده بود خیلی تعبیر قرآن عجیب است قارون از قوم حضرت موسی بود «فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناه‏»(قصص/76) طغیان کرد اگر کنار حضرت موسی می بود این گنجها را به او نمی دادند؛ اما آن طرف علم کیمیا را به دست آورد و آنقدر گنج درست کرد که کلیدهایش را آدم های توانا به دوش می کشیدند. خیلی سخت می شود.

یک تمدنی آمده می خواهد با این جلوه های دنیا همه را با خودش ببرد. حالا یک امتی می خواهند نسبت به حدود خدا عمل کنند کار سخت می شود و بن بست درست می شود و هرچه که نگاه می کنی راه بسته است؛ ولی به فرموده قرآن «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»(طلاق/2)

اینجا هم تقوا می خواهد. تقوا یعنی در بن بست ها پای حدود الله ایستادن، خدا راه را قرار می دهد. «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» معنایش این است که خدای متعال مشکلات تان را حل می کند و گره ها را باز می کند و محاصره اقتصادی را برمی­دارد و شما را تأمین می کند. یک معنای بالاترش این است که شما را از این مرحله عبور می دهد؛ اصلاً اینها سختی نیست. شما وقتی پای خدا می ایستید دیگر این سختی ها برای شما آسان می شود. اگر تقوا اختیار کردی از این امتحان عبور می کنی و از این مرحله ایمان رد می شوی، و امتحان های بالاتر از تو می گیرند و اصلاً اینها دیگر امتحان نیست.

«يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» یعنی از درون از مانع عبورت می دهد؛ مانع در درون ماست و الا راه خدا که بن بست نیست. ما بیخود می ترسیم، خدای متعال بن بست را برمی دارد و ما را عبور می دهد. مومن خودش را با تقوا عبور می دهد.

حال چطوری آدم می تواند در بن بست عمل کردن به حدود الله در حالی که شیطان ایستاده و هجوم می آورد که من به حد الله عمل نمی کنم من چطوری می توانم به حدود عمل کنم؟ آیا می شود به حدود عمل کرد در شراطی که شیطان هجوم می آورد؛ می­فرماید «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا»(طلاق/3)، یعنی تنها چاره این است در بن بست به خدا تکیه کنید اگر تکیه کردید با اشاره به «هو» چیز دیگری نمی خواهد و حتی اسباب هم لازم نیست. خدای متعال هر کاری اراده کند انجام می شود. او که در دست مقدرات نیست؛ بلکه مقدرات در دست اوست؛ برای شما بن بست و قانون است برای خدای متعال اراده است. اراده می کند برای عبور دادن شما سنت ها را به هم می زند.

«وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون‏»(مجادله/10) پس همینطوری که برای مقابله با محادین باید توکل کنیم و اگر توکل کردیم و تقوا اختیار کردیم سختی ها را برمی دارد؛ آنجایی هم که داستان نجوا می آید و در کف جامعه کشیده می شود و جنگ روانی با مومنین راه می اندازد و می خواهد بساطی را به نفع جبهه شیطان حل بکند، آنجا هم از آنها نترسید به شما نمی توانند ضرر بزنند الا این که شما بد عمل کنید و من اجازه بدهم، آن وقت ضرر می کنید. اگر اعتماد به خدا کنید از این داستان عبور می کنید و به سلامت می گذرید فقط متوکلین هستند که می توانند بارشان را بردارند. در این شدت نجواهای تاریخی که به یک جبهه عظیم تاریخی تبدیل شده و خلوت هایی که تبدیل شدند به نقشه های بزرگ، تنها کسانی از آن عبور می کنند که «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون»

دو دستور اخلاقی در مجلس مومنین

بعد خدای متعال دو دستور می دهد که مفسرین توضیح دادند دو دستور اخلاقی و مهم است؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»(مجادله/11) در شأن نزول این آیه اینطوری گفتند که می آمدند در مجلس حضرت می نشستند یک عده ای هم می آمدند که کاری یا سوالی داشتند اما راه نبود و آنها هم راه نمی دادند و مجلس را تنگ می کردند. یک دستور اخلاقی این است که وقتی می گویند جا باز کنید دیگران هم بیایند در مجلس خیر بنشینند شما امتناع نکنید و جا باز کنید تا خدای متعال به خودتان وسعت دهد. اینطوری معنا کردند که اگر شما اینجا در مجلس رسول الله به مردم جا دادید و بهره بردند، خدای متعال در قیامت به شما جای وسیع می دهد. این دستور اخلاقی است و کاملاً هم به جاست؛ یا اگر یک جایی به شما گفتند: برخیزید، از مجلس تان برخیزید تا یک آدمی که شایسته آنجا نشستن است، او بنشیند؛ می نشستند کنار حضرت و یک مومنی که باید کنار حضرت می آمد جا نداشت. آیه می فرماید «فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير» خدای متعال مومنین تان را یک درجه بالا می برد و آنها که علاوه بر ایمان علم هم دارند را درجات می دهد و آنها که جمع بین علم و ایمان می کنند خدای متعال به آنها رفعت می دهد. خدای متعال می داند شما در عالم چه کار می کنید. اگر جا باز کنید و آنجایی که باید بلند شوید خیر می­بینید؛ اینطور نیست که آنجایی که بلند شوید ضرر کنید؛ این دو دستور اخلاقی را مفسرین معنا کردند که در مجلس خیر جا به دیگران بدهیم تا بنشینند، صف جماعت است جا بدهید بنشینند؛ از آن طرف هم وقتی میخواهد بگوید به من جا بدهید همین را باید بگوید که «فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ» شما به من جا بدهید ان شاء الله خدا به شما در بهشت جا بدهد.

این آیه ناظر به این مطلب هم هست که در مجلس خیر جا را بر دیگران تنگ نکنید. یک آدم دیگری آمد که شایسته بود تا بنشیند، شما بلند شوید تا او بنشیند. جای بهتر مجلس را به مومنون و اوتوالعلم بدهید. اینها دستورات اخلاقی است و احیاناً اگر یک جامعه ای این دستورات اخلاقی را زیر پا بگذارد علامت یک عیبهای اساسی است. چرا آدم جا را برای دیگران تنگ می کند این خیلی ظاهرش عیب نیست ولی عیب بزرگی است، چرا دیگران خیر نبرند چرا فقط من از رسول خیر ببرم، آنجایی که آدم باید بلند شود تا دیگران بنشینند ولی بلند نمی شود این علامت یک عیب بزرگ است چون خیلی وقتها این علایم ظاهری علامت یک عیب های بزرگی است که آن عیب ها خیلی خطرناک هستند. بنابراین آیه دستور می دهد «تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ» شما این عیبها را از خودتان دور کنید و در مجلس خیر وقتی به شما می گویند، از مجلس بلند شوید و بگذارید دیگری که شایسته تر است بنشیند.

مقابله اوتوالعلم با نجوای شیطان در مجالس تاریخی

اینها درست و مهم است و انصافاً بیان خوبی است؛ ولی شاید یک ارتباطی باید بین قبل و بعد باشد و شاید نکته این است که چطوری می شود با این داستان نجوایی که خودش را به کف جامعه مومنین کشانده مقابله کرد. کم کم مجالس ما را هم مجلس نجوای خودشان کردند که می نشینی در مجلس و آنهایی هم که خیر خواه هستند همان حرفها را می زنند. جوری نجوا و محاسباتشان را کشاندند و به خطای در محاسبه در جبهه مومنین تبدیل کردند که آنهایی هم که خیر خواه هستند می گویند: دیگر چاره ای نیست آدم گفتگو نکند چه کار بکند. تا چه وقت آدم می تواند پنجه در پنجه این گردن کلفت های عالم بیاندازد، چقدر مردم تحمل رنج بکنند.

این خطای محاسباتی در کف جامعه هم می آید. حال چطور می شود جلوی نفوذ این نجوا را گرفت. شاید این دو تا راه حل برای حل شدن این مسئله باشد، یکی این که «إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ» یعنی مجلس های تان بسته نباشد و بگذارید یک اوتوالعلمی هم در مجلس بنشیند. اگر آنهایی که علم الهی دارند در مجلس نشستند، باطل السحر این نجوا دست آنهاست. وقتی سحره فرعون می آیند در میدان باطل السحر آن دست حضرت موسی است؛ و الا همه که باطل السحر ندارند. اگر در میدان درگیری با سحره رفتی حتماً شکست می خوری؛ الا این که موسای کلیم وسط بیاید. لذا مجلستان بسته نباشد واگر گفتند که از یک مجلس بلند شوید و مجلس را به هم بزنید؛ این کار را بکنید و نگران نشوید، چیزی در این مجلس در نمی آید. اگر این کار را کردید آن وقت مجالستان بر مدار اوتوالعلم شکل می گیرد. و دیگر نجوای دشمن در آن کارگر نیست. تمام نجواها وقتی به اوتوالعلم می خورد خنثی می شود. چرا به خاطر این که او اوتوالعلم است و طرح شیطان را خوب می داند.

اوتوالعلم در قرآن اصطلاح است و روایات معنا کردند، من معنای ظاهریش را خیلی رد نمی کنم؛ ولی اصطلاح است. به عنوان مثال «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في‏ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم‏»(عنکبوت/49) اوتوالعلم امیرالمومنین است. قرآن سراسر آیات بینات است ولی به تعبیر امام باقرحضرت نفرمود که قرآن «بَيْنَ دَفَّتَيِ الْمُصْحَف»(3) یعنی بین دو جلد کتاب‏ است؛ ولو این هم محترم است و بی وضو نمی شود به آن دست بزنی؛ بلکه فرمود قرآن در قلب و صدر آن کسانی است که خدای متعال علم قرآن را به آنها داده است و اوتوالعلم همان « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب‏»(رعد/43)؛ یعنی امام است.

اگر ما مجلس را بر مدار اوتوالعلم قرار دادیم نجوا در آنجا از بین می رود و تمام طرح های دشمن در اینجا شکست می خورد. ولی اگر مجالس ما بر محور اوتوالعلم نبود؛ آنها بر محور خلفای جور مجلس درست می کنند. شما هم هر مجلسی سامان می دهید مجالستان بر محور امیرالمومنین باشد و اداره مجلس دست او باشد. و البته این مجلس هم مجلس تاریخی است و باید حوزه های ما را بگیرد دانشگاه های ما را بگیرد بازار ما را بگیرد؛ کما این که طرح دشمن هم یک طرح تاریخی است که می خواهد همه را منحرف بکند. مقابله با این دعوا وقتی ممکن می شود که شما اوتوالعلم را وسط بگذارید و آنجایی که به شما می گویند مجلس را وسعت بدهید وسعت بدهید و آن را بسته نکنید و امکانات خودتان را کافی ندانید. برای درگیری با این جبهه آنجایی که به شما می گویند یک مجلسی را به هم بریزید، به هم بریزید. مجلسی که بر مدار نیست باید به هم بخورد. اگر این کار را کردید آن وقت در این شیوه همه مجالس بر محور اوتوالعلم قرار می گیرد؛ البته یک مجلس تاریخی دارید که صدرش امیرالمومنین علیه السلام نشسته و این در کف جامعه که می آید اصحاب تاریخی حضرت می شوند. یک مجلسی امام صادق در صدر نشسته اند که در طول تاریخ مجلس فقها عالمان و در این مقیاس می شود.

من نسبت به قران نمی دهم ولی اینطور معنا می کنم که این بیش از یک توصیه اخلاقی است که اگر مجلس خیری بود و دیگران هم آمدند، به آنها جا بدهید تا بنشینند و انحصار طلب نباشید و مواظب باشید این صفت رذیله در شما رشد نکند و در خیر همه شریک بشوند و اگر یک جایی باید از یک مجلسی بلند شوید یک اوتوالعلمی بنشیند، بلند شوید. این می­تواند ناظر به مناصب اجتماعی هم باشد؛ ولی شاید این معناست که راه این که مجالس شما از نجوایی که بر محور معصیت الرسول است، در امان بماند این است که مجالستان دست اوتوالعلم باشد تا آن نجواها خنثی شود «وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‏»(مجادله/9) یعنی مجلسی که بر محور معصیت الرسول است تبدیل به مجلس تقوا می شود. اگر این کار را نکردید این اتفاق نمی افتد.

وظیفه مومنین، اهل سر و نجوای با پیامبر شدن

بعد یک دستوری خدای متعال می دهد که این دستور یک مدت کوتاهی بوده و آیه هم نسخ شده است. می فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم‏»(مجادله/12)؛ یعنی ای مومنین، وقتی می خواهید با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نجوا و خلوت کنید پیش روی نجوایتان یک صدقه بدهید، این جور نجوا کردن هم برای شما خوب است و هم طهارت نفس برایتان می آورد. هم نفع در آن است و هم طهارت؛ ولی اگر شما نداشتید پول بدهید و لذا نرفتید نجوا بکنید خدا می بخشد و مغفرتش شامل است؛ ولی آنهایی که امکانات دارند باید امکاناتشان را خرج کنند و بروند وارد نجوا بشوند.

در نقل است که جز امیرالمومنین احدی این کار را نکرده، در این فاصله نمی دانم چقدر نجوا کرده ولی زمان خیلی کوتاه بوده اما در این زمان حضرت ده بار نجوا کردند و همه دارایی شان یک دینار بود که این را تبدیل به ده درهم کردند و ده بار نجوا کردند و ده بار صدقه دادند.

آیه نسخ شد و خدای متعال فرمود «أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقات‏»(مجادله/13)، ترسیدید که پیش روی نجوای پیامبر صدقه بدهید و حیفتان آمد. می خواهید بروید با پیامبر خلوت کنید و اسرار پیامبر را به شما بدهند ولی حاضر نیستید پولتان را بدهید.

ما برای این مدارس خصوصی و کلاس ها برای واحد پاس کردن چقدر پول خرج می کنیم. چی در آن هست؟ اسرار عالم نزد حضرت است و شما می خواهید اهل نجوا بشوید و از حضرت سر بگیرید و اهل خلوت با حضرت بشوید و اسرار نبوت حضرت را بببینید اما حاضر نیستید صدقه بدهید. به تعبیر قرآن اینها خیال می کردند یک سنت است و باید هزیه کنند و دائماً نگران این هزینه کردن بودند. قرآن می فرماید که نگران شدید و ترسیدید پول و صدقات را بدهید. چون اگر یک بار بود ممکن بود این کار را بکنند.

این کار آنها گناه بوده اما می­فرماید «فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُم‏»(مجادله/13) یعنی حالا که انجام ندادید خدا این گناهتان را بخشید؛ یعنی این که حاضر نشدید مالتان را بدهید به اسرار راه پیدا کنید گناه است. پیامبر خدا آنجاست شما باید برای دریافت سر آماده بشوید. همه ما باید اهل نجوای با رسول باشیم و حرفهای سری پیامبر به ما برسد و این برای مومن است؛ چنانچه فرمودند اگر شما اهل می شدید ما اسرار را به شما می گفتیم. همانطور که نسبت به سلمان می فرماید «كَانَ يُحَدِّثَانِهِ لِأَنَّهُمَا كَانَا يُحَدِّثَانِهِ‏ بِمَا لَا يَحْتَمِلُهُ غَيْرُهُ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِ اللَّهِ وَ مَكْنُونِهِ»(4) یعنی از اسرار مکنون خدا با سلمان مستمراً پیامبر و امیرالمومنین سلام الله علیهما در میان می گذاشتند.

امام باقر در حدیثی که در توحید صدوق است وقتی الف و لام «الصمد» را توضیح دادند و اسرارش را بیان کردند، فرمودند «لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِيَ الَّذِي آتَانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِيدَ وَ الْإِسْلَامَ وَ الْإِيمَانَ وَ الدِّينَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَد»(5) اگر حمله ای پیدا می کردم همه این پنج چیز را از کلمه الصمد برایش توضیح می دادم و همین یک کلمه صمد را برایش تفسیر و باز می کردم و همه حقایق را به او یاد می دادم؛ ولی جدم پیدا نکرد من هم پیدا نکردم.

خدای متعال یک راه حلی یاد می دهد و می گوید اگر می خواهید پیامبر برای شما سر بگوید و اهل نجوا بشوید. امکانات تان را بدهید و بروید محضر پیامبر خدا به نجوا برسید؛ اما این کار را نکردید و حیفتان آمد. هوس را همه دارند، چه کسی نمی خواهد به اسرار برسد؛ همه دلشان می خواهد متخصص درجه یک و طبیب درجه یک بشوند؛ اما چه کسی است که شب تا صبح بیدار بماند؛ این کار طالب می خواهد؛ و الا همه می خواهند فقیه جامع الشرایط بشوند اما یک نفر یا ده نفر می شوند؛ باید یک عمری تهذیب و تعلم کنی و الا هوس را همه دارند.

شما می خواهید اهل نجوا بشوید واقعاً طالب هستید یا بازی در می آورید و می خواهید بروید کنار حضرت بنشینید و گوش در گوش حضرت حرف بزنید و سوء استفاده کنید. می خواهید یک عکسی بیاندازید و کنار بنشینید و بگویید که من اهل خلوت بودم و بگویید در آن خلوت اینطور فرمودند. می خواهی استفاده کنی یا می خواهی بهره ببری؛ بهره مند شدن مقدمه می خواهد. «أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ» حاضر نیستید پول بدهید و به سر برسید. پس پیداست اهل سر نیستید و دیگر احدی خودش را اهل سر نداند؛ چون معلوم شد چه کسی اهل نجواست. اگر می خواهید ببینید که اسرار رسول خدا کجاست، همین یک جاست. لذا در زیارت حضرت است که «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ النَّجْوَى»(6)

امیرالمومنین حامل سر و نجوای پیامبر

نبی اکرم هم اسرار دارد و این اسرار از طریق نجوا به جامعه مومنین می رسد و به یک برنامه تاریخی تبدیل می شود، ولی چه کسی اهل سر است. حتی یک نفر طرف حضرت نرفت. پس دیگر کسی نگوید ما اهل نجوی هستیم و اصلا اینطوری نیست که «أَصْحابي كالنَّجُومِ بأَيِّهم اقْتَدَيْتُم اهْتَدَيْتم‏» و به هر کسی اقتدا کنید [هدایت می­شوید]، تا امیرالمومنین است به هر کسی اقتدا کنی گناه است. تا نفس رسول خدا در بین شما است که مبنای مباهله است اگر دنبال دیگران بروی جهنمی می شوی یعنی چه که «بأَيِّهم اقْتَدَيْتُم اهْتَدَيْتم» کسی از نجوای رسول چیزی دستش نیست. فقط یک نفر اهل نجواست که امیرالمومنین است.

خیلی عجیب است فریقین نقل کردند فقط امیرالمومنین ده بار رفته و هر بار سری از حضرت گرفته و نجوا کرده و صدقه داده است، هیچ کس نرفته، مگر صدقه دادن چقدر سخت بوده، بعضی وقتها آدم نمی فهمد یعنی چه؟! مگر چقدر سخت بوده که نرفتند. مثل داستان لیله المبیت است که ما نمی فهمیم باطنش چیست. وقتی خدا به جبرئیل و میکائیل می فرماید اینجوری حاضر هستید؟! می گویند: ما توانش را نداریم. چی بوده این داستان نجوا که فقط امیرالمومنین از عهده اش بر آمده و احدی از عهده اش بر نیامده است. بعد هم آیه نسخ شده، نسخ یعنی شما اهل تقوا نیستید. فردا کسی نگوید اسرار حضرت دست من است.

یک نفر سر پیامبر را می داند که او می تواند جامعه را ببرد و این اسرار در تاریخ را محقق بکند. بقیه هیچ کاری ازشان نمی آید. شما خوبهایتان دیگر نماز بخوانند. اگر اهل سر می شدید، یک باری از همان باری که روی دوش امیرالمومنین انداختیم، می بردید. جبرئیل آمد و گفت: باید صبر کنی و امتحان سخت می شود، این برای اهل سر است. شما اهل سر نیستید و تمام شد. حالا که این کار را نکردید شما را بخشیدم؛ گرچه باید می رفتید با این پیامبر نجوا کنید و صدقه بدهید و حرف و دین را یاد بگیرید؛ اما حاضر نیستید عیبی ندارد شما را بخشیدم.

«فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون‏»(مجادله/13) شما که انجام ندادید و خدا هم که بخشید و رهایتان نکرد. همین قدر شما دیگر از پیامبر استفاده کنید تا ببینیم بعد چه می شود؛ دیگر در مرز اطاعت بروید خدا می فهمد شما چه کاره هستید. حد شما همین است؛ این آیه حد همه را معین کرده است. ان شاء الله عرض می کنم این نجوا و صدقه دادن برای چه بوده است. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی­ نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 287

(2) تفسير القمي، ج‏2، ص: 47

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 214

(4) علل الشرائع، ج‏1، ص: 183

(5) التوحيد (للصدوق)، ص: 92

(6) من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 575