نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

شب هشتم هيات ثارالله/ طرح جریان مقابل انبیاء برای اطفاء نور الهی و صدّ از دین خدا/ دستور به جهاد و مقاتله در صف مومنین تاریخ انبیاء

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 25 مرداد ماه 1400 است، که به مناسبت ماه محرم در هیات ثارالله قم در مدرسه فیضیه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند خدای متعال در سوره مبارکه صف یک طرحی دارد که حتما این برنامه به نتیجه می رسد. این طرح خدا هم غلبه دین اسلام بر همه ادیان است. اگر یک موقعی ما یک مهلتی دادیم و یک جریانی پیدا شد نگویید خدا شکست خورده است. این اتفاقات بیرون از برنامه خدا نیست. پس شما در مهلتی که به آنها داده می شود جزو این صف مرصوص باشید. در مقابل شما یک جریانی است که ایذاء و انحراف ایجاد کردند. جریانی که می خواهند ادامه نور نبی اکرم را قطع کنند. اما خدای متعال اراده اش این است که تا ظهور امام زمان این نور امامت کامل شود. اینها می خواهند راه خدا را ببندند اما شما اینطور نباشید که فقط حرف بزنید و بگویید ما پیامبر را یاری می کنیم اما بعد کنار بکشید؛ شما در این صف مرصوص شرکت کنید چرا که خدای متعال شما را دوست می دارد. پس جزو کسانی نباشید که وعده نصرت می دهند اما کنار می کشند. یک جریانی در مقابل است که با این جریان باید وارد مقاتله بشوید و اگر هم وارد مقاتله شدید خدای متعال قول قطعی پیروزی داده است...

طرح خداوند برای ظهور و غلبه دین خود در این دنیا

أَعوذ باللَّه من الشَّيْطَان الرَّجيم  بسْم اللَّه الرَّحْمن الرَّحِيم  الْحَمْد للَّه رَبِّ الْعالَمِين  و صَلَّى اللَّه عَلى مُحَمَّد و آلِه الطَّاهِرين  و اللَّعْنَة عَلَى أَعْدَائهم  أَجْمَعِين . در سوره مبارکه صف خدای متعال از اظهار دین خودش و از اتمام نور الهی صحبت کرده و یک وعده قطعی داده که خدای متعال این نور را تمام می کند و دینش را هم اظهار می کند. پس محور سوره بحث اتمام نور و اظهار دین است. «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِم »(صف/8) از یک جریانی صحبت می کنند که این جریان در صدد خاموش کردن نور خدا با دهان های خودشان هستند که عرض کردم این افواه یعنی یک قولی درست می کنند در مقابل این دین که این قول در سطح دهان آنهاست. پس یک طرف دهان اینهاست و یک طرف هم الله تبارک و تعالی. «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» خدای متعال می گوید به من اعتماد کنید چون من بنایم بر این است که این نور را تمام کنم. البته به اینها مجال هم می دهم. در قرآن مفصل بحث شده که چرا به جبهه شیطان مجال داده می شود و تا کی مجال داده می شود.

بعد می فرماید: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون » ولو این کافرانی که می خواهند این نور را خاموش کنند نپسندند. «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق» خدای متعال اراده فرموده و رسولش را فرستاده است. او رسول اوست و از طرف خودش حرف نمی زند. او مأموریت دارد و از طرف خدا چراغ هدایتی به دستش داده اند. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون » و این دین حتما اظهار می شود و غلبه پیدا می کند. این وعده های قطعی را خدای متعال در این سوره می دهد.

عرض شد که این دین، یک دین واحد است ولی وقتی می رسیم به اسلام حضرت آمدند و اسلامی آوردند که ادامه پیدا می کند در ولایت اولیاء معصوم، یعنی بناست این ولایت الهی در عالم حاضر بشود و ولایت های دیگر محو بشوند. خدای متعال اراده کرده که نور خودش را که در نبی اکرم و اوصیائش تجلی کرده به اتمام برساند. این نوری است که با همه انبیاء بوده اما در امت حضرت به کمال خودش می رسد. این دینی که دین واحد انبیاست و این نوری که در همه دعوت ها و رسالت ها بوده، بناست به اتمام برسد. پس امام زمان این دینی را که خدا نازل کرده که باطنش ولایت امیرالمومنین است را در عالم اظهار می کند.

ماموریت جهاد در راه خدا و نجات از عذاب الهی

در ادامه سوره صف، مأموریت های ما و موانع و طرح دشمن را مطرح می شود؛ خدای متعال به مومنین خطاب می کند که این طرح خداست که «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى  تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ»(صف/10)، آیا شما مومنین می خواهید یک تجارتی به شما معرفی کنم که از یک رنج بزرگ و عذاب الیم نجات پیدا بکنید؟ این عذاب الیم همان طرح دشمن است. هرکسی در آن نقشه قرار گرفت آن وادی وادی عذاب الیم است. دشمن است و طرح دشمنی و اطفای نور الهی را دارد. او طرح براندازی دین را دارد برای همین هم وادی آنها وادی رنج و عذاب است.

می خواهید راه نجات از عذاب را به شما نشان بدهم؟ «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون »(صف/11)، راهی که من نشانتان می دهم این است که اول ایمان به خدا بیاورید و طرح خدا را قبول کنید، بدانید این رسول خداست و بدانید برنامه رسالت دارد، پس به او مومن بشوید و بدانید ایشان چیزی در دست دارد و می خواهد کاری در عالم کند. البته مهلتی که به شیطان داده می شود هرچه به آخرالزمان نزدیکتر می شوید بیشتر و طرح آن پیچیده تر می شود. پس خیلی فضا، فضای سنگینی می شود، به تعبیر دیگر آنها قدرت پیدا می کنند و اهداف خودشان را در زمین محقق می کنند، کانه شبهات بزرگ عینی درست می شود. اما خدای متعال می فرماید: شما ایمان بیاورید به این پیامبر که این پیامبر چیزی در دست دارد و یک کار بزرگی می خواهد انجام بدهد. هرچه هم به شیاطین مهلت داده شد شما نگران نباشید. بعد هم که ایمان آوردید بیایید امکانات تان را در کنار او خرج کنید و یک فداکاری بزرگ در مقیاس مال و جان انجام بدهید. پس مال و جانتان را بیاورید در برنامه های حضرت قرار بدهید و به او مومن باشید و کنار او و برای او کار کنید و دنبال هدف او باشید. اگر این کار را کردید از دست دشمن نجات پیدا می کنید والا شما می افتید در طرح دشمن و گرفتار آن رنج و عذاب می شوید که هم خود شیاطین گرفتارند و هم هرکسی در طرحشان برود گرفتار می شود.

این راه نجاتی است که خداوند به ما نشان می دهد که اگر این کار را کردید ابدیت تان تأمین می شود. «یغفرلکم ذنوبکم» اگر یک جایی هم شماها رفتارهایی داشتید که اینها پیامدهایی دارد من پیامدهای عملتان را جبران می کنم. شما بیایید در این جبهه مومن بشوید، اراده من این است که این جبهه را به انجام برسانم. شما اگر امدید در این جبهه من شما را از آن رنج الیم نجات می دهم و از دست شیطان می گیرمتان، بعد هم اگر یک پیامدهایی عملتان داشته و یک جایی لغزشی داشتید من جبران می کنم و شما را وارد جناتی می کنم که «يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيم»(صف/12) . من شما را به فوز عظیم می رسانم و پایان راهتان آنجاست.

در مقابل وعده های جبهه مقابل که تماما در افق دنیا خلاصه می شود و بیشتر نیست خدای متعال می گوید شما اگر آمدید این طرف و اگر وارد این میدان تجارت شدید به فوز عظیم می رسید. اما در عین حال «وَ أُخْرى  تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين »(صف/13)، در کنار آن فلاح و پیروزی یک فتح قریبی هم در انتظار شما هست و نصرت الهی شامل حالتان می شود. این فتح قریب شاید ناظر به ظهور است که در مسیر ظهور یک فتوحات جزئیه ای هم هست ولی حتما یک فتح قبل از آن دامنه قیامت هم داریم که این نزدیک است و در همین عالم دنیاست. لذا بشارت یک پیروزی و فتح قریب را بده و این که ما بساط جبهه باطل را با همه پیچیدگی طرحش و با همه امکاناتی که به آنها دادیم، جمع می کنیم. شما به پیامبر ما ایمان بیاورید و این طرح را باور کنید. اگر باور کردید هم بشارت فتح دنیا به شما می دهیم و هم بشارت فتح آخرت.

نصرت الهی در داستان حواریون

بعد می گوید تلاش کنید در این وادی جزو حواریون و جزو انصارالله باشید. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ»(صف/14) انصارالله بودن یعنی چه؟ یعنی حواری پیامبر خدا شدن، حواری امیرالمومنین شدن. یعنی در این درگیری ای که بین نبی اکرم و کفار و منافقین هست و در این درگیری که بعد منتقل می شود به ائمه هدات معصومین، حواری خدا و امام باشید.

وقتی حضرت عیسی دعوت کرد اینطور نبود که همه حواری بشوند بلکه امت دو دسته شدند، یک عده ایمان آوردند و یک عده هم ایمان نیاوردند. در جبهه نبی اکرم و اوصیای ایشان هم یک عده همراهی می کنند، شما جزو حواریون و انصار باشید. «فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَني  إِسْرائيلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ» یک عده از بنی اسرائیل با حضرت موسی همراه شدند و یک عده هم همراه نشدند، «فَأَيَّدْنَا الَّذينَ آمَنُوا عَلى  عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرين » آنهایی که ایمان به حضرت عیسی آورده بودند غلبه کردند و مسیر شما هم همین است.

پس بعد از این که خدای متعال وعده اتمام نور و اظهار دینش را می دهد می فرماید شما اگر می خواهید از جبهه دشمن و از آن رنج الیم نجات پیدا کنید وارد این میدان شوید، سعی هم کنید جزو حواریون بشوید. حواریون خواص اند دیگر، که مکرر در قرآن مدح شدند. حالا بحث اینها یک بحث جدی ای است که باید روی آن تأمل بشود. به ما می گوید جزو حواریون باشید و اگر می خواهید جزو انصارالله و جزو حواریون انبیاء و اولیاء باید باشید، باید جزو حواریون نبی اکرم و امیرالمومنین باشید. باید سلمان و ابوذر بشوید، این تنها این راه نجات است.

تسبیح الهی در این طرح نبوت تا اظهار دین

طبق این مباحث قدری روشن می شود که ابتدای سوره که بحث از تسبیح کرده است چه وجهی دارد. سوره صف از مسبحات است و با تسبیح الهی شروع می شود. می فرماید: «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم »(صف/1) خدای متعال منزه است، شما سوء برداشت نکنید یک موقعی که آقا این خدا کجاست؟ چرا شیاطین اینقدر دستشان باز است؟! «وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم »، خدا عزیز و نفوذ ناپذیر است. همه سماوات و همه قوای عالم او را تسبیح می کنند، این که حالا ما یک مهلتی به شیاطین می دهیم و آنها شروع می کنند طراحی کردن و یک قولی درست می کنند و می خواهند با پیامبر ما درگیر بشوند و بعد هم می بینید این قول تبدیل می شود به یک تمدن و امکانات و قوا، خیال نکنید خدای متعال دستش بسته است! مبادا این وضعیتی که عالم پیدا می کند یک جوری بشود که شما از تسبیح خدا غافل بشوید! «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»، همه آسمانی ها و زمینی ها خدا را تسبیح می کنند.

این که یک فرصتی به شیطان دادیم در عالم ارض که نباید موجب بشود بگویید آقا دین خدا کجاست! عالم ارض یک قطره ای از دریای عالم است، چیزی به اینها ندادیم که حالا به خاطر یک فرصتی که به شیطان می دهیم خدایی نکرده در اصل دین و قوای الهی شک کنید و الوهیت خدا مورد تردید واقع بشود! ازلاً اینطوری بوده که «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم »، او نفوذ ناپذیر است و اینطور نیست که شیطان بتواند طرح خدا را به هم بریزد و یک جایی را دستکاری کند یا اراده الهی را شکست بدهد. البته خداوند حکیم هم هست و اراده اش براساس یک حکمتی جلو می رود، در این حکمت فرصتی هم می دهد.

از امام سجاد پرسید آقا اگر شما می گویید اصحاب سبت را خدای متعال به خاطر این که ماهی را روز شنبه گرفتند مسخشان کرد، چرا اگر دستگاه یزید ناحق بودند و امام حسین به حق، آنها را مسخ نکرد؟! حضرت فرمود: خدا شیطان را هم مسخ نکرد. او حکیم است، یک جایی هم اگر یک عذاب فوری نازل می کند براساس حکمت است. پس اگر خدای متعال می خواست، روز اول بساط شیطان را که محور همه شیطنت هاست را جمع می کرد، اما در عین حال به او مهلتی دادند تا «يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم »(ص/81)، این که منافات با عزت الهی ندارد.

یک موقع خلیفه عباسی؛ متوکل یک آرایش نظامی ای کرد و امام هادی را هم آورد؛ چون می خواست قدرت خودش را نشان بدهد و قدرت نمایی کند. خیلی هم مانور پیچیده بود. بعد که اینها کار را انجام دادند به حضرت عرض کردند چطور بود؟ حضرت فرمود: حالا تو هم یک نگاه کن، پس اشاره کردند به اسمان و او بیهوش شد چرا که دید قوای ملکوتی که در اختیار امام هادی است چیز دیگری است. این عوالمی که خدا آفریده همه مخلوقات خدا هستند، حالا یک مهلتی هم به شیطان می دهیم تا ظهور، این نباید موجب بشود که شما در اقتدار خدای متعال و در غلبه دین خدا شک بکنید! این خدایی که انبیاء معرفی می کنند رب العالمین و اله همه عوالم است. حالا یک گوشه ای از عالم را در اختیار شیطان قرار داده که این هم بیرون از الوهیت خدای متعال نیست بلکه اله این دستگاه هم اوست.

در دعاها خواندید که «وَ رَبَّ الشَّيَاطِينِ وَ مَا أَضَلَّت »(1)، رب شیطان و همه انهایی که شیطان گمراهشان می کند خداست، از دایره ربوبیت خدا که بیرون نمی روند! او عزیز و حکیم است که مهلت می دهد به شیطان. این که مهلت می دهد به بنی امیه، این که مسخشان نمی کند، این که ریشه آنها را یک شبه نمی کند، این معنایش این نیست که دست خدا بسته شده است. خدای متعال براساس حکمت، یک طرحی دارد و تا این طرح را تا به انجام نرساند عذاب نمی کند.

تشکیل دو جریان در واکنش به دعوت خداوند

بعد می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ»(صف/2-3) چرا حرفی می زنید که عمل نمی کنید؟ چرا قولی می دهید که عمل نمی کنید؟ این خدا را به غضب می آورد. مصادیقی برای آیه هست، ولی پیداست داستان این نیست. این که خدای متعال با این سیاق شروع می کند که همه عوالم خدا را تسبیح می کنند و او عزیز و حکیم است، بعد می فرماید: «لِمَ تَقُولُون »، معلوم می شود که داستان چیز دیگری است. روایت هم هست که اینها از حضرت پرسیدند محبوب ترین عمل چیست؟ به ما بگو تا ما عمل کنیم! وقتی بهشان گفتند که مجاهده در راه خدا، همه شان عقب کشیدند! اگر بهشان می گفتی پول باید بدهید می دادند، اما اسم جهاد که آمد عقب کشیدند.

اصل معنای آیه همین قول است که عمل نشده است. مصادیق جزئی ذیل این باید دیده شود. مثل «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة» است، آن عذابی که برای همز و لمز و عیب جویی گفته شده، درست است که همز و لمز کوچک هم گناه دارد اما این شدت عقوبت مال این همز و لمزها نیست، این مال یک دستگاهی است که کل دین و کل دستگاه نبی اکرم را همز می کند. فرمود «هَمَزُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ لَمَزُوهُم »(2)، یعنی آیه اصلش در مورد آنهایی است که دستگاه امام زمان و دستگاه امیرالمومنین را همز و لمز می کنند که دستگاه بنی امیه همینطور بود.

اینجا هم همینطور است، یک جریانی یک حرفی می زند اما به آن عمل نمی کند. خدای متعال می فرماید عذابتان می کنم و این کار شما سبب غضب الهی است «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ». بعد می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في  سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»(صف/4)، یعنی جمعیتی هستند که برخلاف دسته قبل، اهل اقدام و عمل به قول ها هستند؛ اینها وارد میدان مقاتله با دشمن می شوند.

اما در این میدان مقاتله هم تکی نیستند بلکه صف و لشکر و یک جریان هماهنگ و منسجم درست می کنند. یک موقع آدم تکی وارد میدان می شود یک موقع صف درست می کند. ما اگر تک تک وارد میدان بشویم در این میدان درگیری پیروزی ای حاصل نمی شود بلکه باید صفی درست بشود که مثل یک بنیان استوار است. بنیانی که تار و پودش در هم تنیده شده و محکم است و به این زودی نمی شود آن را از جا در بیاوری. خدای متعال این صف را دوست دارد چرا که این صف مومنینی است که در طول تاریخ کنار انبیاء ایستادند، با انبیاء هم پیمان شدند و در راه انبیاء و اسلام مقاتله کردند که تأویلش هم جبهه امام زمان است که پایان این صف هست. خدای متعال این صف را دوست دارد که در دعای صبح همه مان از خدا می خواهیم که ما را از آن صفی قرار بده که در قرآن مدحشان کردی.

بنیان مرصوص، یعنی آنهایی که یک بنیان استواری دارند که این نقشه های شیطان و نقشه های مختلفی که دارد مثل مکرها، کیدها، تهدیدها و تطمیع هایش اینها را سست نمی کند. خدای متعال این جمعی که یک صف اند و یک بنیاد مرصوص دارند و به این چیزها از میدان بیرون نمی روند دوست می دارد.

پس خدای متعال بعد از این که می فرماید که همه عالم من را تسبیح می کنند و من عزیز و حکیم هستم، می گوید دو جمعیت داریم، یک جمعیتی حرف می زنند و عمل نمی کنند. قول می دهند اما پای قولشان نمی ایستند در مقابل یک عده ای هستند که مثل بنیان مرصوص در راه خدا مقاتله می کنند. اینها همان هایی هستند که در آیات بعد خدای متعال می فرماید شما اگر می خواهید از این جریانی که می خواهد نور الهی را در عالم خاموش بکند نجات پیدا کنید، ایمان به خدا و رسول بیاورید و در راه خدا حالا جهاد کنید. این بنیان مرصوص همین ها هستند. ان ریشه هایی که اینها را استوار می کند ایمان به خدا و رسول است. ایمان می آورند و به جهاد می رسند. مومن جهادی هستند. این صفی که بنیان مرصوص اند و صف هم هستند تک به تک نیستند یک جبهه بزرگ درست می کنند و وارد درگیری می شوند. خدای متعال اینها را دوست می دارد؛ شما جزو اینها باشید.

جریان مقابل در جریان حضرات موسی و عیسی

بعد از این بلافاصله از جریان مقابل صحبت می کند. در صحبت از جریان مقابل، گفتگو در باب قوم حضرت موسی و بنی اسرائیل و نسبتشان با حضرت عیسای مسیح است. «وَ إِذْ قالَ مُوسى  لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَني  وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم »(صف/5)، به قومش می فرماید: شما می دانید من پیامبر هستم پس چرا من را اذیت می کنید؟ این جریان نفاقی که دور و بر حضرت موسای کلیم بودند، می دانستند دستش پر بود. دیده بودند معجزه حضرت را، دیدند عصا انداخته و بساط فرعون را جمع کرده، آنها معجزاتشان را دیده بودند و می دانستند دست حضرت پر است، آنها می دانستند حضرت آیات غیبی دارد، می دانستند دستش به عرش الهی بند است و از عالم بالا مأموریت دارد. آنها این را فهمیده بودند ولی دست برمی داشتند. طرح ایذاء داشتند و در این طرح ایذائشان تهمت های سنگینی زدند چون می خواستند حضرت را از میدان بیرون کنند.

پس یک جریانی مقابل این پیامبر اولوالعزم خدا، با فرض اینکه آیات را دیده بودند و می دانستند که ایشان مأموریت دارد، طرح ایذاء داشتند. «لِمَ تُؤْذُونَني  وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُم ». اینها وقتی منحرف شدند خدای متعال قلوبشان را به طور کلی از مسیر بیرون برد، «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» و خدای متعال قوم فاسقین را هدایت نمی کند. این تعبیر شاید شبیه همین تعبیری است که در سوره منافقین راجع به منافقین این امت آمده است. در سوره منافقین خدای متعال می فرماید که «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِين »(منافقون/6)، این قوم فاسق همین جریان نفاق است. این جریان نفاق در امت حضرت موسای کلیم هم بوده و با اینکه می دانستند پیامبر است ایشان را اذیت می کردند و نمی گذاشتند حضرت جلو برود. یک جریان نفاقی در درون امت حضرت موسی بود، با اینکه می دانستند پیامبر است اما همراهی نمی کردند و می خواستند کار خودشان را جلو ببرند. خدای متعال هم به طور کلی «أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» اینها را از وادی هدایت بیرون برد.

«وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني  إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم » وقتی حضرت عیسی آمد، به همین بنی اسرائیل فرمود که من رسولم و خودم نیامدم بلکه مأموریت دارم و دستم پر است. من از طرف خدا آمدم و با شما کار دارم. من مأمورم شما را ببرم، «مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي  مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ» من شما را می خواهم از پیامبر قبلی تحویل بگیرم و تحویل پیامبر بعدی بدهم. من ادامه آن راهم. می خواهم امت حضرت موسی را تحویل بگیرم و شما را بدهم دست پیامبر بعدی، مأموریتم این است که به این پیامبر برسانمتان و شما برای اینکه به این پیامبر برسید، باید یک سیری با من داشته باشید. امت حضرت موسی اگر سیر با حضرت عیسی نکنند نمی توانند به این پیامبر برسند، لذا آنهایی شان که پیروی از حضرت عیسای مسیح نکردند نرسیدند. ایشان حلقه وصل بنی اسرائیل از این پیامبر اولوالعزم به آن پیامبر اولوالعزم هستند. دست خالی هم نیامده بلکه بینات ارائه می کند. همان بیناتی که از عالم غیب در دست ایشان بوده و مرده را زنده می کرده، بیمار را شفا می داده و صورت پرنده از گل می ساخته و به آن می دمیده و او هم زنده می شده است. این آیات غیبی را آورده و معلوم شد متصل است.

ولی مواجهه منافقین با ایشان چه بود؟ «قالُوا هذا سِحْرٌ مُبين »، گفتند خیلی قدرت بزرگی است ولی سحر است، پس از اساس این نبوت را انکار کردند. خدای متعال می فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى  عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ»(صف/7) چه کسی از این جمعیت ستم کارتر که به خدا دروغ می بندد؟! خدای متعال پیامبر فرستاده و آیات را به او داده اما اینها با اینکه می دانند آیات الهی است می گوید اینها سحرند! «وَ هُوَ يُدْعى  إِلَى الْإِسْلام » حضرت عیسای مسیح به اسلام دعوت می کرد، اما اینها به جای این که بپذیرند شروع می کنند به تکذیب خدا کردن و آیات الهی را تکذیب می کنند. می فرماید: ظلم از این بالاتر نیست!

یک موقع آدم در درون جبهه حق است ولی ظلم به کسی می کند مه معصیت است و عقاب هم دارد. ولی یک کسی ظلم می کند و راه دین خدا را به روی مردم می بندد. ما پیامبر را از عالم بالا می فرستیم و باب را باز می کنیم اما این آدم به جای این که بیاید در این راه، راه را صد می کند، ظلم از این بالاتر نمی شود! پس وقتی دعوت می کنی او در مقابل این نعمت، هم خودش نمی آید و هم راه را می ببندد. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى  عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى  إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين »، اینها یک جمعیت ظالمی اند که خدا اینها را هدایت نمی کنند. خدایی که «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(نور/35) هدایت کننده تمام سماوات و ارض است، اینها را هدایت نمی کند و از ظلم آنها نمی گذرد.

بعد می فرماید: «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِم » این همین جریان است دیگر. یک جریانی است که خدای متعال از اینجا شروع می کند. در قوم حضرت موسای کلیم یهود شکل می گیرد که هم با طرح حضرت در دوران حیاتش مقابله می کنند و هم کار را به یک جایی می رسانند که وقتی پیامبر بعدی می آید که می خواهد این امت را از دست حضرت موسی بگیرد و بشارت به این پیامبر آخرالزمان می دهد و اینها را به نبی اکرم وصل کند، او را تکذیب می کنند.

این بشارت بزرگی است که جناب عیسی به آنها داده است. می گوید من شما را می رسانم. رسیدن به نبی اکرم که ساده نیست، انبیاء آمدند و دست به دست، امت ها را منتقل کردند. آنهایی که ایمان به همه انبیاء آوردند اسلام را یکی یکی از انبیاء گرفتند و رشد کردند تا اینکه به وجود مقدس نبی خاتم رسیدند. اما اینها به جای این که بپذیرند طرح دیگری دارند، طرحشان هم این است «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِم »، اینها می خواهند نور خدا را خاموش کنند.

تبیین آیات مورد نظر در ساحت تاویل و ولایت حضرات

این تنزیل آیه است که جریان اذیت حضرت موسی و تکذیب حضرت عیسی است. ولی در ساحت تاویل و یهود این امت، اینطور معنا می شود که «لِمَ تُؤْذُونَني  وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّه » یک جمعیتی در مقابل خود نبی اکرم شکل گرفتند و می دانستند این پیامبر است، دیده بودند معجزاتشان را، آنها قرآن را دیدند و فهمیدند رسول خداست و با مأموریت آمده است، اما راهش را صد می کنند. پس آنها آن ایذاء هایی که مفصل در قرآن و در متن قرآن و روایات اهل بیت آمده را شروع می کنند و بعد هم در مرحله بعد وقتی می رسد به وصی اش مطلقا انکار می کنند. چون می دانید هر چه در امت حضرت موسی واقع شده طابق النعل بالنعل است. لذا آیات قرانی که در باب بنی اسرائیل و اقوام گذشته است تأویلش در امت خود حضرت است.

خدای متعال در این سوره که به اعتبار همین آیه صف نامیده شده است می فرماید خدای متعال یک طرحی دارد و عزیز و حکیم هم هست و حتما این برنامه اش به نتیجه می رسد. اما برنامه خدای عزیز و حکیم چیست؟ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِه »، شما در او شک نکنید. پس اگر یک موقعی ما یک مهلتی دادیم و یک جریانی پیدا شد نگویید خدا شکست خورده است! نگویید خدای متعال این چه برنامه ای است! خدای متعال عزیز و حکیم است و طرحش حکیمانه است. او نفوذ ناپذیر و شکست ناپذیر است و این اتفاقات بیرون از برنامه خدا نیست. پس شما در مهلتی که به آنها داده می شود جزو این صف مرصوص باشید.

در مقابل شما یک جریانی است. این جریان همانند یهود امت حضرت موسی است که ایذاء و انحراف ایجاد کردند و وقتی پیامبر بعدی آمد امت را برساند به نبی اکرم راهش را کلا صد کردند «قالُوا هذا سِحْرٌ مُبين ». در امت نبی اکرم یک جریانی سر برمیدارد که ایذاء الرسول می کند که در قرآن دیدید خدای متعال آنها را لعن می کند و اینها به نتیجه نمی رسند. ولی یک جریان ایذائی است که «وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّه »(توبه/61)، این ایذاء در همین ائمه و اهل بیت است. پس آن جریانی را که حضرت می خواهند به راه بیاندازند را اذیت می کنند. وجود مقدس فاطمه زهرا که حلقه اتصال عالم به نبوت و ولایت اند و آمدند عالم را وصل کنند اما این جریان آنها را ایذاء می کنند. این همان ایذاء الرسول است که مکرراً حضرت فرمودند «وَ مَنْ آذَاهُ فَقَدْ آذَانِي »(3).

آنها یک جریانی هستند که می خواهند ادامه نور نبی اکرم را کلا قطع کنند. این آیه را در مقیاس حضرت موسی که معنا کنیم معنایش همین است، موسای کلیم حامل اسلام و حامل نور الهی است که این نور به وسیله حضرت عیسی اتمام می شود. بعد منتقل می شود به نبی اکرم اما اینها می خواهند این چراغ را خاموش کنند و نگذارند امت حضرت موسی و حضرت عیسی به نتیجه برسد. ولی وقتی کار به رسالت نبی مکرم اسلام رسید، دیگر این نور در ساحت حضرت نازل شده بود و طرح اطفاء نور در مقیاس نبی اکرم توسط دشمنان دنبال می شود. دین اسلام در مقیاس نبی اکرم نازل شده است و حالا درگیری بر سر این دین خواهد بود. جریان مقابل می خواهد، این دین را ناکام بگذارد. اینها می خواهند این چراغی که در نبی اکرم برافروخته شده را خاموش کنند. خدای متعال هم اراده اش این است که تا ظهور امام زمان این نور امامت کامل شود. آنها می خواهند این حقیقت امامتی که نبی اکرم از عالم بالا آورده نباشد. «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَه »(4) آن نوری که خدای متعال نازل کرده می خواهند نباشد و این چراغ را می خواهند خاموش کنند، پس هم ایذاء رسول می کنند و هم بعد از وجود مقدس نبی اکرم اصلا انکار می کنند. به تعبیر قرآن «افْتَرى  عَلَى اللَّهِ الْكَذِب »، حالا دروغ هایی که اینها به خدا بستند دروغ های خیلی عجیبی است.

پس در مقابل این طرح است که ما را به صحنه جهاد و قتال دعوت می کند. فرموده شما اینطور نباشید که فقط حرف بزنید و بگویید ما پیامبر را یاری می کنیم اما بعد کنار بکشید، شما مثل سلمان، ابوذر، مالک اشتر و مثل اصحاب سیدالشهداء باشید و در این صف مرصوص شرکت کنید. این صف مرصوص یک صفی است که در کنار امیرالمومنین هم بودند، در صفین بودند، در کربلا بودند، در ظهور هم یک صف مرصوص است. شما مومنین در این صف مرصوص، این صف تاریخی را شکل بدهید و در آن بایستید چرا که خدای متعال شما را دوست می دارد. جزو کسانی نباشید که وعده نصرت می دهند اما کنار می کشند. یک جریانی در مقابل است که با این جریان باید وارد مقاتله بشوید و اگر هم وارد مقاتله شدید خدای متعال قول قطعی پیروزی داده است.

بنابراین خدای متعال این پیامبر و این انبیاء را فرستاده، یک صف اینطوری هم کنار اینها تشکیل داده، ان طرف هم یک جریانی است که جریان یهود و یهود هذه الامه است که اینها طرح شان طرح ایذاء الرسول و طرح انسداد است اما خدای متعال اراده اش این است که این طرح الهی را به نتیجه برساند. شما اگر می خواهید در طرح آنها قرار نگیرید ایمان به خدا و رسول بیاورید و بعد هم امکانات تان را کنار این پیامبر بیاورید «تؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُم »؛ جزو حواریون و جزو انصارالله بشوید، انصار الله همان صفی هستند که «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في  سَبيلِهِ صَفًّا». شما هم در آن صف روشن و مرصوص قرار بگیرید چون این صف با همه انبیاء بوده است و در دوره امام زمان هم هست.

حضرت یک حواریونی دارند مثل حواریون حضرت عیسی که شاید همان 313 نفر باشند. اینها انصار حقیقی اند، حواریون سیدالشهداء آن 72 نفرند، حواریون امیرالمومنین یک تعداد محدودی اند. در روایات انصار خاص ائمه بیشترینش همان هفتاد و دو نفر هستند تا بعد دیگر امام زمان بیایند که 313 یار دارند.

امام می گوید در این درگیری عظیم و در این طرح الهی شما در صف آنها باشید، ثانیا جزو حواریون حضرت باشید، یعنی مثل حواریون حضرت عیسی که انصارالله به حساب آمدند جزو حواریون حضرت باشید. جزو دور و بری های نزدیک باشید نه جزو دور دست ها. این طوری می توانید از آن طرح دشمن نجات پیدا کنید و بعد هم به آن تجارت بزرگی که شما را نجات می دهد راه پیدا کنید. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 73، ص: 213         

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 24، ص: 310

(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 22، ص: 347

(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 37، ص: 211