نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

شب نهم هيات ثارالله/ کیفیت مسیراظهار دین در سیاق سوره فتح/ بررسی وعده اظهار و غلبه دین حق در سوره فتح

آنچه پیش رو دارید، متن سخنرانی آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری به تاریخ 26 مرداد 1400 است که به مناسبت شب تاسوعای ماه محرم در مدرسه مبارکه فیضیه قم و در هیات ثارالله ایراد فرمودند. ایشان با بیان اینکه در این جلسه به بررسی مسیر اظهار دین حق در سیاق سوره فتح می پردازیم فرمودند: خداوند متعال پیامبر اکرم را با جریان هدایت و دین حق ارسال کرده و وعده نصرت، غلبه و اظهار این دین را داده است. یکی از موارد سه گانه ای که خداوند متعال در قرآن کریم از غلبه این دین سخن گفته است، سوره مبارکه فتح می باشد که طبق این سوره، مسیر اظهار دین پیامبر اکرم، مسیری پر از فتح و پیروزی است. در این مسیر، سختی های فراوانی وجود دارد و آنان که پیامبر اکرم را در آن همراهی می کنند، با نزول سکینه و آرامش قلبی، ازدیاد ایمانی پیدا می کنند و به مغفرت، اتمام نعمت و هدایت الهی دست می یابند. در مقابل مسیر اظهار دین پیامبر، جبهه باطل قرار دارد که عاقبت آن حصر در رنج و عذاب الهی است. گام اول اظهار دین، ارسال رسول است و راه و شرط همراهی با پیامبر، بیعت و تسلیم شدن بی چون و چرا با ایشان است هر چند که ایشان از ما و بیعت ما بی نیاز است و ما بدهکار ایشان هستیم. اصحاب سیدالشهداء نسبت به حضرت چنین بودند و خود را بدهکار ایشان می دانستند.

کیفیت مسیراظهار دین در سیاق سوره فتح

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و العن الدائم علی اعدائهم اجمعین. خداوند متعال می فرماید: «هُوَ الَّذي  أَرْسَلَ  رَسُولَهُ بِالْهُدى  وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى  بِاللَّهِ شَهيدا»(فتح/28) در سه جای قرآن کریم این آیه البته با کمی تفاوت ذکر شده است که یکی از آنها همین آیه ایست که تلاوت کردیم. در این آیات، خداوند متعال بیان فرموده است این پیامبر گرامی را با یک جریان هدایت و دین حق ارسال فرموده و اراده الهی بر این است که وقتی این دین به نبی اکرم رسید «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» بر تمامی ادیان غلبه پیدا کند. اراده خداوند بر این است که وقتی این دین اسلامی که تمام انبیاء آوردند به دست این رسول رسید و خداوند متعال این دین کامل را با او همراه کرد این دین بر تمام ادیان در عالم غالب شود. «وَ كَفى  بِاللَّهِ شَهيدا» و شهادت خداوند متعال برای این امر کافی هست. در این جلسه به بررسی نکاتی پیرامون اظهار دین در سیاق سوره فتح می پردازیم که اظهار دین در سوره ای که با فتح شروع می شود و آیه آخرش بحث از همراهان حضرت رسول است، چگونه واقع می شود. به تعبیری دیگر، مسیر اظهار دین در عالم، در این سوره مبارکه بیان شده و در یک آیه مانده به آخر سوره، خداوند متعال می فرماید: «هُوَ الَّذي  أَرْسَلَ  رَسُولَهُ بِالْهُدى  وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى  بِاللَّهِ شَهيدا».

اولین نکته این هست که خداوند متعال این پیامبر را که فرستاده «انَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا»(فتح/1) خداوند متعال برای این پیامبر فتحی می کند. مسیر نبی اکرم مسیر فتح و پیروزی است. این پیروزی به دست خداوند متعال واقع می شود و متعلق به پیامبر نیز می باشد چرا که فرمود: «انَّا فَتَحْنَا» ما پیروزی می دهیم «لَكَ» این برای شماست. اگر دیگران نیز کنار پیامبر قرار گرفتند آنهایی که با پیامبر همراه می شوند آنها نیز به این فتوحات راه پیدا می کنند.

در آغاز سوره خداوند متعال می فرماید که نتیجه این فتح، مغفرت، اتمام نعمت، هدایت به صراط مستقیم و نصرت و پیروزی­ای است که در آن شکست نیست. هر مومنی کنار نبی اکرم قرار گرفت این امور شامل حالش می شود. مغفرت و هدایت و نصرت و سایر نتایج این پیرورزی، رزق و روزی کسانی است که با پیامبر حرکت می کنند. و از اول تا آخر این مسیر، مسیر فتح است: «انَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا» یعنی نتیجه این فتحی که برای شمای رسول انجام می دهیم برکاتی است که برای امت شما رقم می خورد و از دست شما به آنها می رسد.

بنابراین اولین نکته ای که در مسیر اظهار دین در این سوره بیان شده است، این است که مسیر حضرت کلا مسیر پیروزی است. پیامبر امتش را در مسیر شکست نمی برد و مسیر ایشان مسیر فتح است. خداوند متعال راه را به سمت آن مقصد، برای حضرت باز کرده و همراهان حضرت از این برکات برخوردار می شوند؛ «لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يهَدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا * وَ يَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا»(فتح/2-3) مغفرت الهی، اتمام نعمت، هدایت به صراط مستقیم شامل حال همراهان حضرت می شود. مسیر کسانی که دائما با حضرت راه می روند مسیر صراط مستقیم است و این راه برای آنان گشوده می شود و در پایان نیز به یک پیروزی بدون شکست دست می یابند.

ازدیاد ایمان همراهان پیامبر اکرم با نزول آرامش قلب در دل مشکلات

نکته دومی که از مسیر اظهار دین در سوره فتح برداشت می شود این است که مسیر این فتح که پیامبر گرامی طی می کنند مسیر یک درگیری طولانی است و در این درگیری مسیر دائما مسیر فتح، گشودگی، پیروزی و نصرت الهی است. خداوند متعال می فرماید که در این مسیر فتح همراهان حضرت مشمول یک لطف خاص هستند که آن «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فىِ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيزدَادُواْ إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانهمْ»(فتح/4) خداوند متعال قلب آنان که با این پیامبر راه می روند را آرام می کند. درست است که مومن اند و با ایمان کنار حضرت قرار گرفته اند اما آن ایمان برای این کافی نیست که بتوانند این مسیر پر از فراز و نشیب و پر از تلاطم را با آرامش کنند. خداوند متعال ایمان کسانی که ایمان می آورند و کنار پیامبر قرار می گیرند را کامل می کند و در آنان ازدیاد ایمان قرار می دهد.

این ازدیاد ایمان چگونه است؟ به این شکل است که «أَنزَلَ السَّكِينَةَ» آرامشی در وجود اینها قرار می دهد که طبق روایت این آرامش ایمان است. این سکینه یعنی منزلتی از ایمان. «أَنزَلَ السَّكِينَةَ فىِ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِين» خداوند متعال آن سکونت نفس را به مومنینی که در کنار حضرت قرار دارند، عنایت می کند زیرا آن ایمان اولیه برای ادامه راه کافی نیست. خداوند متعال آرامش و سکینه را نازل می کند و اگر صحنه ها سخت تر شد امداد خود را بیشتر می کند. لذا هرچه صحنه ها سخت تر می شود ایمانشان افزوده تر می شود. در تعبیری که در قرآن پبرامون جنگ احزاب است می فرماید وقتی کار سخت شد: «وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليما»(احزاب/22) و وقتی ایمان آنان زیاد شد «زادَتْهُمْ  إيماناً وَ عَلى  رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون »(انفال/2) خداوند متعال ایمانشان را اضافه می کند و به خداوند متعال اعتماد و راه را طی می کنند.

پس مسیر فتحی که خداوند متعال مؤمنین را در این مسیر قرار می دهد و وجود مقدس نبی اکرم آنان را با خود در این وادی فتح و مسیر ازدیاد ایمان و نزول سکینه سیر می دهند، مسیر درگیری و پر فراز و نشیب است. به هر مقدار که پیش و جلو می روید، درگیری ها سخت تر می شود. هر مقدار ما محکمتر بایستیم دشمن هم محکمتر به میدان می آید. خداوند متعال در سوره احزاب می فرماید وقتی احزاب دست به دست هم آمدند و مدینه را محاصره کردند، حضرت با اصحاب مشورت کردند که در نتیجه بنا شد در مدینه بمانند و دور شهر را خندق حفر کنند تا دشمن نتواند به راحتی نفوذ کند. هنگامی که در حال حفر خندق بودند، به سنگی برخورد کردند که نشد این سنگ را بردارند. خود حضرت آمدند با سه بار ضربه این سنگ را شکستند و در هر بار تکبیر گفتند. برخی تعجب کردند که این تکبیرها چه بود حضرت فرمودند در ضربه اول برقی جهید دیدم که ما روم را فتح کردیم. در ضربه دوم دیدم که ایران را فتح کردیم و سومی را دیدم تا مرز یمن پیش رفتیم. منافقین پس از شنیدن این سخن می گفتند: «ما وَعَدَنَا اللَّهُ  وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورا»(احزاب/12) خدا و رسولش جز دروغ با ما حرف نمی زنند. آخر ما که الان در محاصره مدینه ایم و احزاب دور ما را محاصره کرده اند و به زودی ما را نابود می کنند، چگونه می شود که پیامبر می گوید دیدم روم و ایران را فتح کردیم و این سخنان چیست که می گویید؟!

اما هنگامی که مؤمنین این صحنه را دیدند که دشمنان دست به دست هم داده و به نزدیکی آنان رسیده و محاصره تنگ شده و تمام قوای خود را علیه مسلمانان جمع کرده اند، گفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ  وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»(احزاب/22) این همان وعده خداست. این افراد بودند که خداوند ایمان آنان افزود «وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً» آنان که ایستادگی می کنند و می گویند خدا به ما راست گفته است و گفته بود که اگر شما محکم باشید و ایستادگی کنید دشمن نیز قویتر به میدان جنگ با شما می آید. این افراد بودند که وقتی لشکر دشمن را می بینند ایمان، ثبات قدم و سکینه و آرامش آنان بیشتر می شود.

بنابراین مسیری که خداوند متعال مؤمنین را در آن پیش می برد مسیر نبی اکرم است و مسیری است که دائما مسیر فتح است اما دائما نیز در درگیری است تا به ان قله خود برسد؛ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» تابجایی برسد که بساط شیطان جمع شود. تا زمانی که بساط شیطان وجود دارد درگیری نیز وجود دارد. این درگیری هم پر فراز و نشیب است و در این درگیری ها، خودِ خداوند متعال در دل مؤمنین همراه حضرت، سکینه و آرامش و ایمان نازل می فرماید چرا که فرمود: «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فىِ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيزدَادُواْ إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانهمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيما»

در این آیه فرموده تمام لشکر آسمان و زمین از آن خداست و خداوند متعال از ازل علیم و حکیم بوده است لذا بر اساس حکمت این لشکر را جلو می برد. یعنی اینگونه نیست که چون لشکر سماوات و ارض در اختیار خداوند متعال است، در یک لحظه بساط دشمن را جمع می کند چرا که «كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيما». اما این خدایی که لشکر سماوات و ارض در اختیارش است دائما مؤمنین را امداد می کند و دائما بر دلشان آرامش نازل می کند. به هر مقدار که کار سخت تر می شود مؤمنین آرام تر می گردند.

نقل شده است که در روز عاشورا خود سیدالشهداء و اصحاب خاص سیدالشهداء نیز اینگونه بودند که هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شد، کوره امتحان الهی داغتر می گشت و امتحان عاشورا بسیار سنگین بوده است. ما فقط ظاهری از عاشورا را می بینیم و آن صحنه های باطنی عاشورا و هجومی که شیطان با تمام قوا برای ضربه زدن آورده بود را نمی بینیم. بنابراین کار و امتحان در عاشورا، بسیار سخت بود و به همین خاطر است که حضرت سیدالشهداء گاهی به میدان می آمدند و می فرمودند: «صَبْراً بَنِي  الْكِرَامِ» قدری تحمل کنید؛ مرگ پلی پیش روی شماست که اگر آن را پشت سر بگذارید «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ»(1) سختی ها تمام می شود و به نعمت ابدی می رسید. این که حضرت به بالین اصحاب می آمدند و مراقبت می کردند نشان از همین سختی فراوان عاشورا دارد.

در روایتی می فرماید خواص اصحاب حضرت اینگونه بودند که هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شد چهره آنان برافروخته تر و آرام تر می شد. البته شاید عموم اصحاب حضرت به نحوی اینگونه بوده اند. علت اینکه هرچه سختی های آنان فراوان می شد ایمان و آرامش آنان افزایش می یابد همین است که فرمود: «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فىِ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيزدَادُواْ إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانهمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كاَنَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» این لشکر در اختیار خداوند متعال است و آنان را نصرت می کند که یکی از موارد نصرت این است که ایمان را نازل و قلوب را استوار می کند لذا کسانی که کنار رسول اکرم می ایستند با اطمینان خاصی کنار حضرت راه می روند. این مسیر اظهار دین در عالم است.

نصرت الهی برای جبهه حق و عذاب و رنج برای جبهه باطل

در ادامه خداوند متعال می فرماید «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كاَنَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» قوایی که نبی اکرم را در این درگیری نصرت می دهد و به اظهار دین ختم می شود، جنود سماوات و ارض اند و تمام لشکر سماوات و ارض لشکر حضرت اند. نتیجه این پیروزی و این مسیری که حضرت مؤمنین را در آن سیر می دهند، این است که مسیر درگیری و فتح تا انجایی پیش می رود که خداوند متعال با قوایی که در اختیار حضرت قرار داده ایشان را کمک می کند تا «لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تجرِى مِن تحَتهِا الْأَنهْارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّاتهِمْ وَ كاَنَ ذَالِكَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا»(فتح/5) مؤمنین را وارد باغستان های بهشت می کند. باغستان هایی که نهرها از زیر آن جاری می باشند و همیشه در آن مقام می مانند. اگر سیئه ای هم داشتند وقتی در مسیر حضرت حرکت می کنند خداوند متعال این سیئات را پاک، تدارک و آنها را تکفیر می کند. این مسیر فتح نبی اکرم است و مسیر اظهار اینگونه است. یعنی درگیری این مسیر اظهار دین، تا قیامت ادامه دارد. قوایی که حضرت را تأیید و نصرت می کنند جنود الهی اند که جنود سماوات ارض اند و این تا قیامت هم ادامه دارد.

پایان درگیری از طرف مقابل هم به اینجا ختم می شود که: «وَ يُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ»(فتح/6) خداوند متعال در این مسیر فتح و مسیر اظهار دین، طرف و جبهه مقابل، منافقین و منافقات و مشرکین و مشرکات زن و مرد را با همین قوا و جنود خود گرفتار رنج و عذاب می کند. و در این گرفتاری فرقی نیست بین کسانی که به ظاهر در جبهه حضرت هستند اما باطنا با ایشان درگیرند و نفاق دارند، و کسانی که در ظاهر و علن نیز با حضرت درگیر هستند.

جبهه مقابل حضرت که گرفتار عذاب الهی می شوند چه کسانی هستند؟ قرآن کریم می فرماید: «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ» اینها بد گمان های به خدا هستند. آنان در این مسیر فتح به خداوند سوء ظن دارند و مقابل خدا و رسول می ایستند. پس مسیر این درگیری آنان مسیر درگیری با جنود الهی می شود و خداوند متعال با همین جنود آنان را وارد وادی رنج و عذاب می کند؛ «علَيهمْ دَائرَةُ السَّوْءِ» یعنی در محاصره سَوء و بدی­ها قرار می گیرند. در ادامه می فرماید: «غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا» پایان این فتح رسول اکرم اینگونه است که دشمنان ایشان در محیط رنج و عذاب و غضب الهی محاصره می شوند و غضب و لعن الهی و جهنم برای آنها مهیا شده و مسیر آنها مسیر جهنم است. خداوند متعال مسیر جهنم را آماده کرده از همین جا وارد جهنم می شوند «سَاءَتْ مَصِيرًا» برداشت من این است مراد از «سَاءَتْ مَصِيرًا» این است که از اینجا وارد جهنم می شوند و تا آنگاه که به آن پایان راه برسند صیرورتشان در جهنم است.

باز هم خداوند متعال می فرماید «وَ لِلَّهِ  جُنُودُ السَّماواتِ  وَ الْأَرْضِ  وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيما» تمام لشکر آسمان و زمین لشکر خداست و اراده خداوند متعال شکست پذیر نیست. هیچ کسی نمی تواند خدا را شکست دهد و تمام قوا در اختیار و از آن اوست. قدرت خداوند متعال نفوذناپذیر است و کسی نمی تواند این لشکر را از دست خدا بیرون بیاورد و آن را شکست بدهد «وَ كاَنَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيما». البته عزت خدا با حکمت او همراه است و طرح الهی یک طرح حکیمانه است. معنی عزیز بودنش این نیست که به شیطان یا سایر جبهه باطل مهلت نمی دهد.

لکن اگر به شیطان و دستگاه مقابل مهلتی می دهد این فرصت و مهلت ناشی از عدم عزت و شکست ناپذیری خداوند نیست بلکه ناشی از حکمت اوست. حکیم است و براساس حکمت به شیطان، بنی امیه، سقیفه، دشمنان انبیاء، فراعنه، نمرودها و سایر کسانی که در طول تاریخ بوده اند فرصت می دهد. این فرصت دادن به جبهه باطل به معنای این نیست که خداوند متعال نمی تواند آنها را از سر راه بردارد و مانع از اخلال آنان شود چرا که «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» که همین جنود خداوند، دشمنان و جبهه باطل را وارد وادی عذاب و جهنم می کند و مسیرشان مسیر جهنم هست و مشمول غضب و لعن الهی می گردند. صیرورتشان در وادی جهنم است. اینکه فرمود: «وَ كاَنَ اللَّهُ عَزِيزًا» یعنی از ازل عزیز بوده است و هیچ کس نمی تواند او را شکست بدهد. البته «عَزِيزًا حَكِيمًا» عزتش همراه با حکمت است و حکمتش اقتضاء می کند به فرعون و نمرود سالها مهلت دهد که نمرود ادعای خدایی می کند اما با یک پشه او را از پا در می آورد و این از خداوند عزیز صادر می شود. این خدایی که وقتی می خواهد نمرود را با این تمام ادعای خدایی و قدرت و امکانات از پا در بیاورد یک پشه را بر او مسلط می کند و یکی از کوچکترین لشکرهای خودش را می فرستد تا کار او را تمام می کند. خداوند عزیز است. از روز اولی که نمرود سرکشی کرد نیز می توانست کار را انجام دهد ولی حکمتش چیز دیگریست. پس مسیر اظهار دین و مسیر فتوحات اینگونه است و از چنین مسیری می گذرد.

ویژگی های پیامبر در مسیر فتح و اظهار دین

اما نکته بعدی در سوره این است که مسیر اظهار دین با رسالت گره خورده است. فرمود: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا»(فتح/8) ما شما را فرستادیم و شما هم شاهد هستید هم مبشرید و هم نذیر. تمامی این صفات محل بحث و دقت می باشند و لطایفی در آن نهفته است. می فرماید ما شما را ارسال کردیم؛ گام اول در مسیر اظهار دین، ارسال است. مسیر فتح، مسیر ارسال است. خداوند متعال رسول را می فرستد و مبعوث می کند که این رسول با مأموریت و دست پر از عالم بالا می آید. رسول شاهد است و اگر ما را به مسیر دعوت می کند، این مسیر را می بیند و تا آخر آن هم شاهد راه و شاهد بهشت و جهنم و احوال ماست. آن شخصی که ما را در مسیر فتح می برد، هم رسول است و هم شاهد و مبشر و نذیر است. او تمام خوبی ها را می بیند و بشارت می دهد و تمام خطرات را می بیند و انذار می کند.

بشیر و انذار دهنده ای است که سخنان او بی مبنا و پایه و اساس نیست زیرا اولا مأمور است یعنی از طرف خودش نیامده است و به همین علت است که کار را جلو می برد. ثانیا شاهد است و ثالثا بشیر و نذیر است. اینگونه نیست که اگر مقامات توحید را می بیند و به آن دعوت می کند و به بهشت بشارت می دهد، بدون علت باشد بلکه اگر بشارت می دهد از خوبی ها آگاه است و اگر انذار می کند از خطرات شاهد است.

فرمود: «لِّتُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً»(فتح/9) آنگاه که این پیامبر می آید امکان ایمان بالله فراهم می شود. با آمدن این پیامبر است که امکان تعزیر و توقیر الهی واقع می شود. اگر پیامبر برای ما نیاید، امکانات ما در مسیر خدا قرار نمی گیرد و نمی توانیم دین خدا را نصرت کنیم بلکه امکانات مان تلف می شود. وقتی این پیامبر می آید راه را باز می کند و پس از آن است که ما می توانیم مومن شویم و الا باید سر در آخور دنیا داشته باشیم. پس ایمان بالله با این پیامبر فراهم می شود لذا فرمود اینکه ما این پیامبر را فرستاده ایم به این خاطر است «لِّتُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» یعنی کمک کردن به دین خدا و این رسول، و توقیر و تعظیم الهی با این پیامبر ممکن است. و الا ما باید دنیا را دائما توقیر کنیم.

حتما کسی را که از پیامبر جدا می شود مشاهده کرده اید که هرچه از عظمت ها و بزرگی ها می گوید، در حد بت دنیاست و هیچ خبری در آن نیست غیر از دنیا. در دل چنین کسی عظمتی جز عظمت دنیا نمی نشیند و دنیا نه تنها چشم سرش را، بلکه چشم دلش را نیز پر کرده است. دنیا در نگاه آنان که از رسول جدا می شوند. عظمت و شکوه پیدا می کند و دارای جلال و جبروت می شود. اما اگر کسی با این پیامبر همراه شد «وَ رَبَّكَ  فَكَبِّر»(مدثر/3) این پیامبر عظمت و کبریای الهی را در دل همراهان خود می نشاند.

اگر کسی با پیامبر همراه نشد، دنیا در قدم اول با مال تو را پر می کند. اگر مال، دل تو را پر نکرد حتما با قدرت پر می کند. اگر دل با پیامبر همراه نشد، این جلوه های دنیا هستند که توقیر می شوند نه عظمت الهی. با این پیامبر است که انسان بزرگ می شود و دنیا با تمام وسعتش در نگاهش کوچک و حقیر می شود و از چشمش می افتد. نه فقط در دلش رد پایی از دنیا نمی ماند بلکه دنیا از چشمش می افتد که در توصیف متقین آمده است: «عَظُمَ  الْخَالِقُ  فِي  أَنْفُسِهِمْ  فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم »(2) در نگاه چنین کسانی، همه چیز کوچک است و فقط خداوند متعال عظمت دارد و این خاصیت راه رفتن با این پیامبر است.

این پیامبر است که کبریای الهی در او جلوه کرده و حامل این کبریا و عظمت است و ما را با آن مواجه می کند. والا اگر با این پیامبر راه نرویم کسی کبریای الهی را نمی بیند و در حد همین اسباب مادی و نظام کیهانی می ماند. لذا می فرماید: «وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» اگر با تو همراه شدند اهل تسبیح می شوند. اگر با تو همراه شدند عظمت الهی را درک می کنند و هیچ نقصی در کار، تدبیر و طرح او نمی بینند و راضی می شوند و به مقام تسبیح می رسند.

بنابراین مسیر اظهار دین با فتح الهی و نصرت الهی و انزال سکینه و جنود سماوات و ارض شکل می گیرد و به بهشت و جهنم منتهی می شود که این مسیر با رسالت شروع می شود. رسالتی که اگر با او همراه شدید شما را به این وادی توقیر، تسبیح، تعزیر و ایمان می رساند. با این پیامبر و با این رسالت است که وادی ایمان به روی شما گشوده می شود و از این پس می توانید امکانات خود را خرج و رسول خدا کنید. پس از همراهی با پیامبر است که می توانید عظمت الهی را درک کنید و به «تُوَقِّرُوهُ» برسید و او در دلتان عظمت پیدا می کند. هر کدام از این صفات برکاتی دارد. با این پیامبر به مقام تسبیح و رضوان الهی می رسید لذا می فرماید که «لَّقَدْ رَضىِ  اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فىِ قُلُوبهمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيهمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا»(فتح/18).

این پیامبر مبعوث شده و مسیرش مسیر فتح است و خدا هم قطعا دین او را آشکار می کند. مقابل او نیز یک صف آرایی وجود دارد که این صف آرایی تا جایی ادامه پیدا می کند که خداوند متعال این جبهه را و آنهایی که سوء ظن بالله دارند و مقابل حضرت می ایستند در جهنم محاصره می کند. که البته این عبارت «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ» بسیار عجیب است. داستان این مشرکین و منافقین داستان سوء ظن به خدا و رسول است و خداوند متعال آنان را در مسیر عذاب قرار می دهد. اما در این مسیر فتح که با این رسول شروع می شود اگر با او همراه شدید، به ایمان و تعزیر و توقیر و تسبیح می رسید و ایشان شما را در این وادی پیش می برد.

بیعت با پیامبر و تسلیم او شدن شرط همراهی با ایشان

حال جای این سوال است که برای همراهی با رسول اکرم باید چه کاری انجام دهیم؟ می فرماید شما کارتان این است که بیعت کنید و عهد ببندید تمام قوا و امکانات خود را تسلیم رسول نمایید و در اختیار حضرت قرار بدهید. باید تسلیم او باشد و در مورد هیچ امری با او چانه نزنید. اگر شما را در یک وادی می برد نکند شما به محاسبه بپرازید و بگویید اشتباه می کند. او اشتباه نمی کند و مسیر او، مسیر فتح است و جنود سماوات و ارض، حکومت او را همراهی می کنند. ممکن است شما را در وادی سختی ها ببرد اما اگر با او همراه شدید، سکینه الهی بر شما نازل می شود. اگر با او همراه شدید شما را به جنات می رساند. اگر با او همراه شدید شما را به وادی ایمان و تسبیح می رساند و خدا را در دل شما می نشاند و عظمت الهی را درک می کنید. در صورتی که همراه پیامبر شوید، امکاناتی که باید تلف و ضایع شود را در خدمت خدا می آورید و «تُعَزِّرُوهُ» می شود. با این پیامبر مال و جان ما ارزش پیدا می کند والا این جان و مال تلف می شود. چه کسی این مال را و این جان را با خودش به عالم آخرت برده است. فرمود: «كَمْ  تَرَكُوا مِنْ  جَنَّاتٍ  وَ عُيُون »(دخان/25) فرعون ها امکاناتشان را جا گذاشتند و رفتند. اگر با این پیامبر همراه شدید این امکان برای شما فراهم می شود که این امکانات را بیاورید در راه خدا خرج خدا کنید و «تُعَزِّرُوهُ» دین خدا را یاری کنید. اگر چنین کردید این امکانات شما ارزشمند، باقی و مضاعف می شود و به شما برمی گردد و برکت پیدا می کند.

پس در این مسیر فتح ما تو را فرستادیم و آنان نیز وظیفه ای دارند که: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ...» باید با شما بیعت کنند و بیعت یعنی تمام دارایی خود را با او معامله می کنی و در مقابل این دارایی شما، آن هدایتی که در دست دارد را به شما می دهد. باید با این پیامبر شاهدی که شاهد تمام عالم و مبشر و نذیر الهی در عالم است و خوبی ها و بدی ها را می بیند و بشارت و انذارش از روی حساب است و اگر او را همراهی کنید شما را به ایمان، تعزیر، توقیر و تسبیح الهی می رساند، بیعت کنید. باید با این پیامبر بیعت کنید و تمام امکانات خود را به او بفروشید و با او تجارتی کنید که در آن، پیامبر هدایتش را به شما عطا می کند و شما هم تمام امکانات تان را به او بسپارید تا شما را در وادی هدایت ببرد.

در این بیعت، دست دادن، عهد بستن و تجارتی که با رسول می کنید شما برنده اید و هیچ ضرری نکرده اید. زیرا خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» کسانی که با تو بیعت می کنند با خداوند غنی بیعت می کنند. ای رسول ما، شما به غنای الهی وصل هستید و هیچ احتیاجی ندارید که همراه تو بیایند یا نیایند. امیرالمؤمنین می فرمود: «لَا تَزِيدُنِي  كَثْرَةُ النَّاسِ  حَوْلِي عِزَّةً، وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً»(3) دور من جمع شوند عزیز نمی شوم و بروند و پراکنده شوند هم من ذلیل نمی شوم.

آمد و شد ما برای امیرالمؤمنین چه افزوده ای دارد؟ کما این که برای خداوند متعال افزوده ای ندارد. اینگونه نیست که ما امکانات مان را با خدا معامله کنیم بگوییم خدایا تو از این معامله سودی بردی چرا که من جانم را به تو فروختم! خیر اینگونه نیست و در این معامله چیزی به خدا نمی رسد. اگر ما اموال خود را خرج خدا کنیم آیا چیزی به او می رسد؟

بنابراین در این آیه می فرماید آنان که با تو بیعت می کنند باید بدانند که با خدا بیعت می کنند و این تعبیر بسیار عجیبی است. یعنی ای پیامبر ما، خرید و فروش و تجارت با تو تجارت با خداست. تو به خزانه مطلق الهی وصل هستی و همانگونه که خداوند متعال در این تجارت هیچ سودی نمی برد و فقط بندگانش سود می برند، تو نیز هیچ سودی نمی بری. به عکس هم، اگر این بیعت را شکستند و دست از آن عهد و تجارت برداشتند نیز هیچ ضرری متوجه تو نیست. دو دست شما به خزانه خداوند متصل است و آنان همراه تو بیایند یا نیایند، افزوده ای بر تو ندارند.

پس مسیر اظهار دین و رسیدن به پیروزی و ایمان و آرامش، این است که بیان شد. و اینکه این پیامبری است که با دست پر برای شما آمده است. اگر می خواهید در این مسیر اظهار دین، مشارکتی داشته باشید و دین خدا به وسیله شما یاری شود و امکانات شما خرج دین خدا گردد تا ماندگار، باقی و قیمتی شود و خون شما همچون خون حبیب، زهیر، بریر و سایر افراد، قیمتی پیدا کند، باید با پیامبر بیعت کنید. و این شوخی بردار نیست. باید تمام هستی خود را به او بفروشید و او نیز در مقابل چیزی به شما می دهد و آن هدایتی است که از عالم بالا آورده است. اما اگر امکانات را نفروشید تلف می شود و از بین می رود. این امکانات را به او بدهید تا هدایت را از او بگیرید و آن چیز برتر را به دست آورید و جان شما ماندگار شود: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ  يُقْتَلُ في  سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ»(بقره/154) کسی که جانش را به خدا داد زنده می شود و همیشه زنده است و «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ »(آل عمران/169) می شود. اما اگر این جان را به خدا ندادی از اموات می شوی. در مورد مال نیز همینطور است که می فرماید: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ »(نحل/96) اگر جان و مال و هستی شما «عِنْدَ اللَّهِ» شد باقی می شود و الّا باقی نمی شود.

چگونه جان و مال ما «عِنْدَ اللَّهِ» می شود؟ این امر به دست این پیامبر اکرم صورت می پذیرد. پیامبر آمده است تا به شما امکان دهد تا «تُعَزِّرُوهُ» شوید و امکانات خود را کنار دین خدا بیاورید تا «ما عِنْدَ اللَّهِ» و در نتیجه باقی شود. اگر امکانات خود را به خدا سپردید «عِنْدَ اللَّهِ» می شود. خداوند متعال در سوره مبارکه جمعه می فرماید: «وَ إِذَا رَأَوْاْ تجِارَةً أَوْ لهوًا انفَضُّواْ إِلَيها وَ تَرَكُوكَ قَائمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَير مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ وَ اللَّهُ خَير الرَّازِقِين»(جمعه/11) می فرماید ای پیامبر هنگامی که تو نماز می خوانی، با دیدن یک لهو و لعب از تو جدا می شوند و به طرف آنها چه می خواهند می رود. مگر چه امکاناتی می خواهند که تو را رها می کنند؟ به آنان بگو: «ما عِندَ اللَّهِ خَير» انچه پیش خداست بهتر است. این «ما عِندَ اللَّهِ» کجاست؟ در محضر پیامبر ما می باشد. شما با دیدن یک لهو و لعب، پیامبر را که «ما عِندَ اللَّهِ» پیش اوست رها می کنید و سراغ آن می روید. این «ما عِندَ اللَّهِ» همان نماز پشت سر پیامبر است. «ما عِندَ اللَّهِ» یعنی ما «عند الرسول». پس با این پیامبر است که شما امکان پیدا می کنید دارایی های خود را در مسیر خدا قرار بدهید که در این هنگام به ما عندالله و خیر می رسید.

لذا می فرماید نقش شما در این مسیر فتح و پیروزی و اظهار دین بیعت کردن است که می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّه» آنان باید بیعت کنند و بیعت آنان هم بیعت با تو نیست. یعنی بیعت کردن با تو، بیعت کردن با خداست «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» دست تو دست خداست. لذا «فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلىَ  نَفْسِهِ» اگر نقض بیعت کردید علیه خودتان نقض کردید.

بی نیازی پیامبر اکرم از جان و مال و بیعت ما

ممکن است گاهی انسان گمان کند طرف مقابل من پیامبر است و ایشان هم همانند من یک نفعی می برد. اگر من اموالم را آورده ام بخاطر این است که پیامبر شکست می خورد. اگر من جانم را آوردم، به پیامبر کمک می کنم. گاهی اوقات انسان به این شکل متوهم می شود. اگر کسی به این شکل متوهم شد، برای پیامبر شرط می گذارد. اما اگر متوهم نباشد می داند که اینگونه نیست و اگر اموالی را صرف می کند، نه تنها طلبکار پیامبر نیست بلکه بدهکار ایشان نیز می باشد چرا که اوست که افتخار می دهد و امکانات من را قبول می کند. لذا قرآن کریم می فرماید: «خُذْ مِنْ  أَمْوالِهِمْ  صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم »(توبه/103) اینکه آنان ما و جان خود را به تو می دهند پاک می شوند. و افزون بر این «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم»  با صلواتی که پیامبر بر آنان می فرستد باعث آرامش آنان می شود و کسی که جان و مالش را می دهد آرام است.

بنابراین، این تجارت فقط به نفع ماست و شکستن این عهد و پیمان فقط به ضرر خود ماست که فرمود: «فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلىَ  نَفْسِهِ» اگر هم پای عهدتان ایستادید چون طرف ما خداست: «وَ مَنْ أَوْفىَ  بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» این بیعت را خداوند متعال عهده دار می شود. «وَ مَنْ أَوْفىَ  بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ» این عهد عهد با خداست این بیعت پیمان با خداست وفا کردید «فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» بلافاصله به شما پاداش عظیم می دهیم. هر وفایی یک اجر عظیم دارد. اجر عظیم به عظمت دستگاه الهی و به جنود الهی می باشد. مگر جناب حبیب بن مظاهر به خدا چه داده است غیر از یک جان؟ یا مگر جناب سعید بن عبدالله جز جانی که مال از خدا گرفته است، چه چیزی به خدا داده است؟ سایر شهدای کربلا به خدا چه چیزی دادند و در مقابل چه چیزی گرفتند؟ جانی که مال خود خدا بود را دادند و اجر عظیم الهی را گفتند که البته اینکه اجر عظیم چیست در برخی از آیات و روایات توضیح داده شده است و مجال توضیح نیست.

اگر ایستادگی کنید، به اجر عظیم می رسید، و اگر نایستید خودتان ضرر کرده اید. ممکن است گاهی اوقات انسان خیال کند که من یک بشر هستم و پیامبر اکرم نیز شخصی همچون من است و به من نیاز دارد. اگر من به ایشان کمک نکنم، شکست می خورد و همچون منافقین فکر می کند. در سوره منافقین می فرماید: «لا تُنْفِقُوا عَلى  مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا» منافقین گمان می کردند که با کمک آنان است که پیامبر کاری می کند و می گفتند چرا امکانات خود را در اختیار پیامبر قرار دادید که او با امکانات شما دارد یار جمع می کند. شما امکانات خود را ببرید در نتیجه یاران پیامبر پراکنده می شوند.

قرآن کریم در پاسخ آنان می فرماید: «وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُون »(منافقون/7) شما شعور ندارید و نمی فهمید که آنچه در دست شماست نازله خزائن است و خزائن آن دست اوست و این پیغمبر به آن خزائن وصل است. شما می خواهید با این یک قرآن و دو هزار، برای پیامبر یار جمع کنید؟ اگر کسی به این اشتباه بیافتد و خیال کند پیامبر با پول من کارش پیش و جلو می رود، چنین شخصی اگر پولش را هم بیاورد به درد نمی خورد زیرا منت می گذارد. این که شب عاشورا سیدالشهداء علیه السلام به اشخاصی همچون حبیب و زهیر فرمود می توانید بروید، به خاطر همین بود که اگر حبیب خیال کند اینکه او جانش را به امام حسین می دهد و امام حسین را نصرت می کند، چیزی گیر امام حسین می آید، ضرر می کند. این جان آوردن به درد نمی خورد. باید جانت را مثل سعید بن عبدالله بدهی که در این وادی چوبه های مسموم تیر را به تنت بخری و آنگاه هم که روی زمین افتادی و سیدالشهداء بالای سرت آمد، نگران باشی که نکند من کوتاهی کردم و بگویی: «أَ وَفَيْتُ  فَقَالَ نَعَمْ»(4) آیا وفا کردم؟ آیا شما این کار مرا پسندیدید؟ آیا توانستم پیمانه ام را پر بیاورم؟ به خاطر همین است که سعید بن عبدالله خود را بدهکار می داند.

ما وقتی با خداوند متعال مواجه می شویم خیلی خوب می فهمیم که اگر من جانم را به خدا ندهم چیزی از دستگاه خدا کم نمی شود. یا اگر مالم را نیاورم چیزی از او کم نمی شود. اما هنگامی که نوبت به پیامبر اکرم می رسد، منافق می گوید پیامبر با مال شما یار جمع می کند و اموال خود را ندهید تا اطرافیان پیامبر پراکنده شوند. در حالی که یاران پیامبر با مال منافق جمع نمی شوند بلکه اگر مال منافق در سفره کسی قرار گرفت از پیامبر جدایش می کند. همین که منافق اموال خود را جمع کند، یارهای پیامبر ساخته می شوند. پس ای منافقان بدانید که اگر مال شما پخش شود، یاران پیامبر پراکنده می شوند. لذا خداوند متعال در پاسخ به سخن منافقین می فرماید: «وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُون » دقت شود که ربط این آیه به پیامبر خدا چیست. زیرا منافقین نمی گفتند که می خواهیم خدا را شکست دهیم بلکه می گفتند با این کار خود، اطرافیان پیامبر را پراکنده و ایشان را شکست می دهیم. این چه جوابی است که خداوند متعال به آنان می دهد؟ این جواب یعنی می خواهد بگوید که دست این پیامبر در خزائن بی منتهای خدا و وصل به آن خزائن است. اما منافق گمان می کند پیامبر با اموال او یار جمع می کند. دست پیامبر اکرم به خزائن بی منتهای الهی بند است و خداوند به همین نکته اشاره می فرماید.

اصل و اساس بودن پیامبر اکرم در مسیر اظهار دین و پیروزی

پس اصل در این مسیر اظهار دین و این مسیر فتح، این رسول است. و قبل این پیامبر، خدایی است که این رسول را فرستاده است. اگر با او همراه شدید مسیر این پیامبر، مسیری است که احیا می شوید و به وادی ایمان و نور می رسید و می توانید امکانات خود را خرج خدا کنید. عظمت و کبریایی خدا در دلتان می نشیند و همه در چشمتان کوچک می شوند. اگر با این پیامبر بودید، به مقام تسبیح و رضا می رسید و این ثمرات این راه است که برای رسیدن به آن، باید بیعت کنید. اگر بیعت کردید، نباید به پیامبر اعتراض کنید و اما و اگر داشته باشید. مبادا پس از بیعت بگویید این چه راهی است و آیا درست است یا غلط؟! علت این دستور چیست؟! زیرا این پیامبر «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا» شاهد تمام عالم است. مبادا گمان کنی تو به او درس می دهی.

وجود مقدس سیدالشهداء، شاهد تمام هستی است. اینکه به ایشان گفته می شد این راه را نروید و خطر در راه است و به یمن بروید. کسی که وارد وادی سیدالشهداء شد نباید از این سخنان بگوید. تو فقط با امام حسین بیعت کن و از این سخنان نگو. بیعت کن تا کنارش قرار بگیری. اگر تو را به وادی کربلا برد، با او برو و نترس چرا که این وادی فتح و پیروزی است. این وادی، وادی «وَ مَنْ أَوْفىَ  بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» جاییست که آنهایی که به عهدشان عمل می کنند و با امام حسین پیمان می بندند و پای آن نیز می ایستند، به اجر عظیم می رسند. پس مسیر حرکت ما یک چنین مسیری است.

پس از بیعت، لطایفی در این مسیر اظهار دین وجود دارد که ما باید به آن شکل در این مسیر کنار پیامبر بمانیم. اصل اظهار دین با خداوند متعال است که فرمود: «انَّا فَتَحْنَا» و «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ» و «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ» که در برخی آیات به قوایی که در این مسیر به وسیله آن کار می کند اشاره می کند مانند جایی که می فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ» یا «انَّا فَتَحْنَا». اما در جایی دیگر نیز این قوا را حذف کرده و می فرماید: «هُوَ الَّذِى» محور این مسیر فتح، «هُوَ» یعنی اوست. لذا در آخر این آیات محل بحث می فرماید: «هُوَ الَّذي  أَرْسَلَ  رَسُولَهُ بِالْهُدى  وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» همه کاره اوست. مسیر نصرت از این رسالت و از این رسول می گذرد. تمام خزائن خداوند متعال دست این رسول است. وظیفه ما بیعت کردن است. در این بیعت هم باید توجه داشته باشیم که این بیعت، بیعت با خداست. نفع یک طرفه است و دو طرفه نیست و پیامبر هیچ نفعی نمی برد و به نظر می آید آیه «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ» نیز می خواهد همین نکته را بفرماید که این بیعت، بیعت با خداست و در شکستن آن فقط شما ضرر می کنید و نه خدا ضرر می کند نه رسولش. رسول خدا به خدا وصل است و شما باشید یا نباشید پیامبر ضرر نمی کند.

لذا می فرماید: «إِنْ  تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَميد»(ابراهیم/8) اگر تمام شما و کسانی که در زمین هستند کافر شوید، خداوند بی نیاز است و ضرری نکرده است. این سخن در مورد رسولش نیز صادق است. از آنجا که پیامبر به خدا وصل است، خواه ما باشیم و یا نباشیم برای او فرقی ندارد. لذا فرمود: «اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ»(5) امیرالمؤمنین با تکیه و اعتصام به خدا عزیز می شود و خواه ما باشیم و یا برویم به حال ایشان فرقی نمی کند. البته چون شفیع ماست، خوشنود می شود که ما بمانیم و ایشان از ما دستگیری کند زیرا پدر مهربان ماست و از کمال و سعادت ما لذت می برد. لذا در آیه آخر سوره فتح می خوانیم وقتی یاران حضرت کنار ایشان ساخته می شوند کار به جایی می رسد که: «فَاسْتَوَى  عَلىَ  سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ»(فتح/29) وقتی پیامبر می بیند که عده ای در این مسیر فتح و نصرت آمده اند و ساخته شده اند، لذت می برد. اما اگر هم به این مسیر نیاییم هیچ ضرری نمی کند و ما باید این را بفهمیم و در این راه اینگونه بیعت کنیم. اولا در مورد پیامبر هیچونه شکی نکنیم چرا که ایشان شاهد، مبشر و نذیر است. ثانیا این که بیعت ما، بیعت یک طرفه است نه این که نبی اکرم یا امام حسین یا امام زمان محتاج ما باشد چرا که به ما احتیاجی ندارند و شما نمی توانید با قلک محدود خود به کسی که به خزائن نامحدود الهی دسترسی دارد کمکی کنید چرا که دارایی شما در آنجا اصلا به حساب نمی آید.

اصحاب سیدالشهداء اینگونه بودند لذا به همین خاطر است که به مقصد رسیدند چرا که همراهی حضرت را غنیمت و فوز خود می دانستند نه غرامت. و به همین خاطر است که پیمانه خود را پر آوردند. لذا در زیارت حضرت ابالفضل می خوانیم: «أَشْهَدُ لَكَ  بِالتَّسْلِيمِ  وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ وَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ وَ الدَّلِيلِ الْعَالِمِ وَ الْوَصِيِّ الْمُبَلِّغِ وَ الْمَظْلُومِ الْمُهْتَضَمِ»(6) و بیعت به همین معناست. وفاء یعنی پیمانه ات را کاملا پر بیاوری به نحوری که جای اما و اگر و ای کاش باقی نگذاری. اگر گفتی ای کاش این کار را هم می کردم، روشن می شود پیمانه ات را خالی برده ای.

شخص عزیزی که خداوند ایشان را رحمت کند فرمودند: اینکه گاهی اوقات می بنیم که پدر یا مادری بوده که باید به آنان خدمت می کرده است یا مؤمنی بوده که باید به او کمک می کرده است، بعدها می گوید ای کاش من فلان کار را می کردم، از این ای کاش گفتن مشخص می شود که وفا نکرده و وفا یعنی پیمانه اش را طوری می برد که پرتر از این ممکن نیست. اصحاب سیدالشهداء و وجود مقدس حضرت عباس اینگونه بوده اند. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی­نوشت ها:

(1) معاني الأخبار، النص، ص: 289

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 303

(3) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 268

(4) اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 108

(5) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 268

(6) كامل الزيارات، النص، ص: 256