دانلود روضه جلسه

فهرست مطالب



آسیب‌شناسی
آموزش رسمی
(آسیب‌پذیری
از ناحیه غرب
فرهنگی و
اسلام
آمریکایی)

نوشته
پیشِ‌رو متن
سخنراتی آیت
الله
میرباقری در
جمع بسیج
فرهنگیان است
که در تاریخ ۲۱
فروردین ۱۴۰۴ در
قم برگزار شده
است.

۱. تشکیل
نظام آموزشی
واحد جهانی
توسط غرب با
هدف تربیت
نیروی انسانی
متناسب با
تمدن مادی

مقدمتاً
عرض می‌کنم که
آن آموزش رسمی
که الان در
کشور ما و در
اکثر کشورهای
دنیا وجود
دارد، آموزشی
است که در
دوران عصر
روشنگری غرب،
برای تربیت
انسان در تراز
تمدن غرب و به
قول خودشان در
تراز عصر
روشنگری، شکل
گرفته است. این
آموزش به لحاظ
مهارت، به
لحاظ تربیت و
به لحاظ
محتوای علمی،
کاملاً در
تراز تمدن غرب
است. این آموزش،
برای این مأموریت
درست شده است.

غرب
در یک قرن
اخیر و بعد از
جنگ اول و دوم
جهانی، زمینه
را برای ایجاد
یک نظم واحد
در جهان آماده
کرده، نظم
سیاسی جهان را
تغییر داده و دولت‌ملت‌ها
و سازمان ملل
را برای اداره
دولت‌ملت‌ها شکل
داده است. یکی
از ارکان دولت‌های
مدرن، آموزش
رسمی است.

شما
الان به همه
دنیا نگاه
کنید. به لحاظ
مدارج، به
لحاظ محتوا و
به لحاظ نحوه
تربیت انسان،
تقریباً همه
با هم هماهنگ هستند.
اما اگر یک
قرن عقب‌تر را
ملاحظه کنید، اصلاً
این‌گونه
نبوده و هر
کشوری برای
خودش،
اقتضائات
بومی و فرهنگ
سنتی خودش را
داشته و تربیت
و تعلیم هر
کشور، متفاوت
بوده است. اما الان
نظام آموزش
رسمی دنیا،
تقریباً یکی
است.

این
امر به لحاظ
محتوا، کاملاً
روشن است.
یعنی تا آنجا
که بعضی
محققین تحقیق کرده‌اند،
علمی که به نوآموزان
تا دوره آموزش
عالی تعلیم می‌کنند،
در همه دنیا
تقریباً یک
علم روشن
تعریف شده و و
واحد است. این
نظام آموزشی، می‌خواهد
آدم عصر
روشنگری
تربیت کند؛ می‌خواهد
هم به لحاظ
نظام
اعتقادات فرد
و هم به لحاظ موضع‌گیری‌های
او در مورد
مسائل مهم
جهانی و مسائل
ملی و منطقه‌ای،
انسان عصر
روشنگری
تربیت کند.

مهم‌ترین
شاخص عصر
روشنگری هم
این است که انسان
معتقد باشد که
دوره انبیاء
به سر آمده؛
یکی از ارکان
تربیت مدرن،
این است. در همه
دنیا هم همین‌گونه
است. البته
نمی‌خواهم
بگویم که فرهنگ‌های
اقوام و مذاهب،
در مقابل این نظام
آموزشی، مقاومت
نکرده است،
منتها مأموریت
این نظام آموزشی،
این است که
انسانی تربیت
کند که معتقد
است که
عقلانیت خود
بنیاد بشر،
باید مبنای
اداره زندگی
بشر باشد و دیگر
نیازی به
تعالیم
انبیاء نیست. این
از ارکان
تربیت مدرن است.
انسانی با این
ایده تربیت می‌کنند.
اینها تمدنی
مستقل از
انبیاء درست
کردند و روح
این تمدن، بی‌نیازی
از ادیان و
انبیاء الهی
است. لذا انسان‌ها
را در تراز
این تمدن
تربیت می‌کنند.

این
تحولات در
آینده نزدیک
به سمتی می‌رود
که شکل همین آموزش
و پرورش فعلی و
ساختار جهانی
آن هم عوض می‌شود.
ما برای آموزش
و پرورش خود، باید
به این تحولات
هم توجه داشته
باشیم. به‌هیچ‌وجه
نمی‌شود که تحولات
آینده را
نبینیم و
طراحی‌هایی
که برای آینده
آموزش و پرورش
خودمان و آموزش
نسل جدید می‌کنیم،
بدون توجه به
تحولاتی باشد
که دارد برای
آینده آموزش
نسل جدید در
جهان اتفاق می‌افتد.
اخیراً شنیده
می‌شود که یکی
از کارهای
مهمی که دولت
جدید آمریکا
می‌خواهد انجام
بدهد، تحول
جدی در آموزش رسمی
آمریکاست.

بنابراین
ما باید اصل
این مسئله را
بشناسیم که
این آموزش
رسمی، یک قرن
قبل، به این
شکل نبوده است
و تقریباً یک
قرن است که
این‌گونه شده.
نفوذ در
کشورهای جهان و
در دنیای
اسلام، همین‌گونه
بوده است؛ از
فنون نظامی
شروع شده و به
دارالفنون
رسیده است. در
زمان عباس
میرزا، فنون
نظامی آمد و در
زمان
امیرکبیر، دارالفنون
آمد. سپس نهضت‌های
سیاسی مشروطه
آمد و در
ادامه و در
زمان پهلوی، دولت
تنظیم‌گر
مدرن آمد.
اصلاً مسیر
نفوذ، همین
بوده. یکی از
ارکان دولت تنظیم‌گر
مدرن، آموزش
رسمی است؛ از
مدارس
ابتدایی تا آموزش
عالی. این
نظام آموزشی در
جهان تقریباً یکسان‌سازی
شده است.

اما
ما در مقابل
این اتفاق،
باید انسان در
تراز انقلاب
اسلامی،
انسان در تراز
عصر ظهور و
انسان در تراز
عصر انبیاء
بسازیم. مأموریت
ما این است.
بنابراین باید
یک سری تحولات
اساسی در آموزش
رسمی ما پیدا
بشود. ما باید
هم به لحاظ
ساختار، هم به
لحاظ محتوا و
هم به لحاظ
تربیت نیروی
انسانی،
کاملاً متحول
بشویم.

آن‌طور
که حضرت آقا
فرمودند ما
اکنون در
مرحله دولت‌سازی
هستیم. ما در
مقابل عصر
روشنگری و در
مقابل رنسانس،
انقلاب
اسلامی را به
پا کردیم و
سپس نظام
اسلامی ایجاد کردیم؛
حال باید دولت
اسلامی
بسازیم. ما اکنون
در مرحله دولت
اسلامی متوقف
هستیم. دولت
ما، هنوز دولت
تنظیم‌گر
مدرن است و تحول
جدی در آن
پیدا نشده
است. البته
نمی‌خواهم
بگویم که ما صددرصد
همان را اعمال
می‌کنیم، اما شکل
رسمی دولت ما،
همان دولت تنظیم‌گر
مدرن است؛ از
جمله در آموزش
رسمی. ما در آموزش
رسمی، تحول
اساسی ایجاد
نکرده‌ایم و نیاز
به یک تحول
اساسی داریم.

گرچه
آن نگاهی که قائل
است که ما
صددرصد،
تسلیم تمدن
غرب هستیم، در
هیچ‌عرصه‌ای
قابل دفاع
نیست. ما
موازنه را در
جهان به‌نفع
اسلام تغییر
دادیم؛ در
داخل هم این‌گونه
نیست که ما
تمدن غرب را
یک دست پذیرفته
باشیم. از
جمله در آموزش
و پرورش، در حدود
چهل سال گذشته،
به‌شدت
مقاومت شده و نیروهای
خوبی بودند که
کار کردند و
نسل جدید ما
را در دو دهه،
خیلی خوب
تربیت کردند؛
اما در مجموع،
ما یک تحول
اساسی در آموزش
و پرورش
نداشتیم.

بنابراین
ما نیاز به یک تحول
جدی داریم که
این هم به نظر
می‌رسد روی
دوش دولت‌های
رسمی نیست.
این دولت‌ها،
خودشان دولت
مدرن هستند و از
این کارها نمی‌کنند.
این کار روی
دوش همین
نیروهای فعال
انقلابی و جهادگر
و به تعبیر
حضرت آقا، روی
دوش حلقه‌های
میانی است.
اینها باید
این کارها را
انجام بدهند. ما
در این راه،
با آزمون و
خطا جلو می‌رویم
و ممکن است کار
ما قبض و بسط
هم داشته باشد،
ولی این کار
باید ادامه
پیدا کند و به
نتیجه برسد.

۲. دو آسیب
و دو پیشران اصلی
در فرهنگ کشور

نکته
دوم این است که
ما در تحول آموزش
و پرورش و حتی
در تحول فرهنگ
کشورمان،
پیشران‌هایی
داریم که باید
به آنها توجه
داشته باشیم.
من آسیب
فرهنگی کشور،
از جمله آسیب حوزه
آموزش رسمی را
در دو جا می‌بینم
و آن را هم از
بیان امامین
انقلاب می‌فهمم؛
یکی این است که
ما نسبت به
غرب فرهنگی،
تعیین تکلیف
روشنی نکرده‌ایم.
مواضع ما با غرب
سیاسی، روشن است
و از قبل هم
روشن بوده؛ ما
نظام غرب را
قبول نکرده‌ایم
و قبول نمی‌کنیم.
حضرت آقا دو
دهه قبل
فرمودند اینکه
ما خیال کنیم که
مسئله انقلاب،
دعوای بین این
شخص و آن شخص و این
جریان فکری و آن
جریان فکری
است، خطا و
سهل‌پنداری
نسبت به
انقلاب
اسلامی است؛
مسئله انقلاب
اسلامی، این
است که ایده‌ای
را مطرح کند که
در تراز جهانی
اثرگذار است.
ما با نظام
سلطه مخالف
هستیم؛ ما می‌گوییم
«
لا
تَظْلِمُونَ
وَ لا
تُظْلَمُونَ
».[۱]
این تفکر،
تبدیل می‌شود
به یک حرکت
بزرگ جهانی.

بنابراین
مواضع سیاسی
ما، با غرب
روشن است و
نظام سلطه را
قبول نداریم؛
نظام سلطه،
نظام استعمار
است. الان همه
بحران‌های ما
هم برای نظام
استعمار است. یعنی
ریشه اصلی مسائل
اصلی ما،
استعمار است،
نه تحریم؛ حتی
ربشه اصلی مسائل
داخلی،
استعمار است.
برای
کشورهایی مثل
ما، تعریف کرده‌اند
که حق نداریم
صنعت داشته
باشیم، ما
باید مواد
اولیه خود را خام‌فروشی
کنیم، نیروی
انسانی خود را
هم تربیت کنیم
تا صادر بشود و
بازارمان هم
بازار مصرف
باشد. الان مسئله
اصلی اقتصاد
کشور ما، این
است، ولی
لاپوشانی می‌شود.
بقیه مسائل،
فرعی هستند.
اینکه حضرت آقا
می‌گویند
وارد صنعت شوید،
برای همین است.
خام‌فروشی به
اضافه بازار
مصرف، مسئله
اصلی اقتصاد ما
هستند.

ما
الان در حوزه
فرهنگ، مسئله‌های
زیادی داریم و
باید آنها را حل
کنیم. بعضی از
اینها حل شده،
بعضی‌های آن
هم بغرنج‌تر
شده و بعضی هم
در حال حل شدن
است. یکی از مهم‌ترین
این مسائل،
بحث تعیین
تکلیف با غرب
فرهنگی است.
ما با غرب
سیاسی تعیین
تکلیف کرده‌ایم
و نظام سلطه
را قبول
نکردیم و در
هیچ‌حوزه‌ای زیر
بار نظام سلطه
نرفتیم، ولی
با غرب فرهنگی
تعیین تکلیف
نکرده‌ایم.
این یک مسئله
است. ما دچار
یک غرب‌زدگی
پنهان هستیم و
این آفت
فرهنگی ماست.
دومین مسئله
هم به تعبیر
حضرت امام، اسلام
آمریکایی است.

۱ـ۲. مواجهه
تمدنی در
مقابل غرب
فرهنگی

آسیب
فرهنگی ما، در
این دو مورد
است که خیلی
مهم است. ما نسبت
به غرب فرهنگی،
باید بفهمیم که
با نهاد علم
غرب می‌خواهیم
چه کنیم، با
فناوری‌های
مدرن غرب می‌خواهیم
چه کنیم، با
نهاد تعلیم و
تربیت می‌خواهیم
چه کنیم؟ آیا
اینها را قبول
داریم یا قبول
نداریم؟ ما
نظام سلطه را
قبول نداریم،
اما آیا تمدن
غرب را در
لایه فرهنگی،
اعم از فرهنگ‌های
بنیادین و تخصصی
و عمومی، قبول
داریم؟ آيا می‌خواهیم
فقط به آن یک
حاشیه بزنیم؟ آیا
ما غرب فرهنگی
را به اضافه
یک طعم اخلاق
دینی می‌پذیریم؟
آیا ما می‌خواهیم
ژاپن اسلامی و
آلمان اسلامی
بسازیم یا می‌خواهیم
تمدن اسلامی
بسازیم؟

یکی
از آسیب‌های
مهم در فرهنگ
ما، از جمله در
فرهنگ آموزش و
پرورش که جزو
پیشران‌هایی
است که باید
تلاش کنیم تا
آن را اصلاح
کنیم این است. ما
باید این
مواجهه با غرب
فرهنگی را به
یک گفتمان
عمومی تبدیل کرده
و آرام‌آرام آن
را در گفتمان تخصصی
در عرصه‌های
مختلف وارد
کنیم. ما چه
نسبتی با غرب
فرهنگی داریم؟
آیا آن را تماماً
می‌پذیریم و بعد
مناسبات
خودمان را با
فرهنگ غرب شکل
می‌دهیم؟
اینکه در دوره
اصلاحات می‌گفتند
مدرنیزاسیون
و اصلاح قرائت
دینی، یعنی
همین. آیا
باید حرف تقی‌زاده‌های
خوش‌خیم و
بدخیم و جدید
و قدیم را بپذیریم؟
آیا باید
فرهنگ ما، از
فرهنگ
بنیادین
گرفته تا
تخصصی، فرهنگ
غربی بشود؟
الان عمدتاً فرهنگ
تخصصی ما و
بقیه ملت‌ها،
همان فرهنگ
مدرن است؛
بهداشت و
سلامت ما و
محیط زیست ما این‌گونه
است.

ما
الان باید پروتکل‌های
هفده‌گانه بیست‌سی(سال
۲۰۳۰ میلادی) را
قبول کنیم و فقط
برای خودمان
حق تحفظ قائل
باشیم؟ ما با
غرب فرهنگی چه
می‌کنیم؟
صریح بگویم که
آیا ما باید
دانشگاه‌های
غرب را قبول
کنیم؟ اگر
قبول کردیم، دیگر
سر چه‌چیزی با
آنها اختلاف
داریم؟ آیا ما
باید خروجی آکادمی‌های
آنها را قبول
کنیم؟ باید
فناوری‌های
آنها را قبول
کنیم؟ به
تعبیر دیگر باید
توسعه را قبول
کنیم؟ اگر
آری، دیگر سر
چه چیزی با هم
اختلاف داریم؟

جریانی
هست که می‌گوید
فرهنگ بومی
خودتان را
تغییر بدهید و
فرهنگ غرب را بپذیرید
و در اقتضائات
خود، تحول
ایجاد کنید و
آنها را با آن
فرهنگ،
هماهنگ کنید. این
حرف مقبول
نیست و خیلی
هم طرفدار
ندارد. جریان
دوم می‌گوید
با این فرهنگ،
مبارزه کنید،
منتها مبارزه
غیرهوشمند و کور؛
مثل تفکر داعش
و طالبان دوره
اول؛ این دوره
جدیدشان، درس
خوانده
انگلستان هستند،
ولی دوره اول آنها،
همین‌گونه
بودند. اما مبارزه
کور هم که
معنا ندارد. لذا
این هم طرفدار
ندارد. انزوا
هم معنا ندارد؛
اینکه ما
منزوی بشویم، معنا
ندارد.

بنابراین
ما باید
بمانیم و با
این فضا تعامل
کنیم. اما
چگونه تعامل
کنیم؟ آیا
باید غرب را
خوب و بد کنیم و
آن را نخودلوبیایی
سوا کنیم؟ خوب‌هایش
را یک طرف و بدهایش
را یک طرف
بگذاریم؟
الان داریم این
کار را می‌کنیم.
تفکر غالب در
نهادهای علمی
ما، اعم از
دانشگاهی و اجرایی
و حتی شاید
حوزوی، همین
است. علم که
علم است و
فناوری که
فناوری است؛ یک
طعم اخلاقی به
اینها بزنید و
اینها را بپذیرید.
الگوی خروجی این
مواجهه با غرب
فرهنگی، همان ژاپن
اسلامی است؛ جدیدتر
آن آلمان
اسلامی است.
واقعاً این‌گونه
است؟ آلمان را
می‌شود
اسلامی کرد؟
اسلام آلمانی ممکن
است؟ خیر؛ این‌گونه
نیست.

این
موضع‌گیری که
بگوییم علم که
علم است و
فناوری که
فناوری است، خطرناک‌ترین
و رایج‌ترین موضع‌گیری
در مقابل غرب
فرهنگی است. این
حرف‌ها، حرف‌های
دو دو تا چهار تای
دم دستی است؛
اینها وارد
مسائل پیچیده
تحول علم و
فلسفه و مباحث
بنیادی‌تر آن
نشده‌اند. این
آسان‌ترین
راه برخورد با
دنیای غرب است.
مخاطره‌آمیزترین
تفکر برای انقلاب
اسلامی هم همین
است که ما
خیال کنیم که می‌شود
غرب را اسلامی
کرد.

تفکر
صحیح همان
چیزی است که
بزرگانی مثل
شهید مطهری
فرمودند. تلقی
من این است که اندیشه
حضرت آقا هم همین
است. تفکر
صحیح، این است
که ما باید با
غرب مواجهه
بکنیم، اما
مواجهه تمدنی.
مرحوم شهید
مطهری تعبیری راجع
به تمدن
اسلامی دارند و
می‌فرمایند
در دوره تمدن
اسلامی با
جهان‌های
بیرون و موازی،
تعامل داشتیم.
به تعبیر من این‌گونه
نبوده که در
تمدن اسلامی،
ما با ایران و
روم که دو
قدرت فرهنگی
بزرگ آن دوران
بودند، تعامل
نداشتیم. اما این‌گونه
هم نبوده که
اسلام، یک مقدار
از این گرفته باشد
و یک مقدار از
آن و اینها را
آمیخته باشد و
تمدن درست
کرده باشد.

مواجهه
اسلام با تمدن‌های
دیگر، مثل
مواجهه موجود
زنده با محیط
زیست خود است. اسلام
از محیط زیست خود
تغذیه می‌کند،
اما آن را در
جهاز هاضمه
خودش هضم می‌کند
و چیز دیگری
از آن می‌سازد.
ما باید از
تمدن غرب،
عبور کنیم. در
عبور از تمدن
غرب هم باید
آن تمدن را در جهاز
هاضمه فرهنگی
خود، هضم
کنیم.

ما
اتفاقاً این
ظرفیت را هم
داریم. دشمن هم
این ظرفیت را برای
ما قائل است،
ولی متأسفانه دوستان
ما که نه
اسلام و نه
قدرت فرهنگی
اسلام و نه
غرب را درست
می‌شناسند،
ممکن است قائل
نباشند که ما
می‌توانیم
فرهنگ تمدن غرب
را در جهاز
هاضمه خود هضم
کنیم. کما اینکه
در مواجهه
سیاسی هم همین‌گونه
است.

نظر
غربی‌ها در
اواخر قرن
بیستم و آغاز
قرن بیست و
یکم، که دوره
برخورد تمدن‌هاست،
این بود که مهم‌ترین
تمدنی که با
تمدن غرب
درگیر است،
تمدن اسلام
است؛ نمی‌گفتند
چین. هانتینگتون
از نُه تمدن صحبت
می‌کند، ولی
آنها را به
حساب نمی‌آورد
و می‌گوید
اسلام به
پرچمداری
ایران، رقیب
ماست. اما خود ما
این را به
رسمیت نمی‌شناسیم
که ما رقیب
تمدنی غرب هستیم.
این خیلی بد
است. جریان‌های
روشن‌فکری در
کشور ما، توجه
به این نکته
ندارند که
ظرفیت دنیای
اسلام،
ظرفیتی است که
می‌تواند کل
تمدن غرب را
هضم کند. حرف بعضی
از فیلسوفان
تاریخ غرب، این
بوده که تنها
تمدنی که قدرت
هضم تمدن غرب
را در جهاز
هاضمه فرهنگی
خود دارد،
اسلام است.

بنابراین
مواجهه ما با
بعد فرهنگی
تمدن غرب،
باید مواجهه
تمدنی باشد.
ما باید فرهنگ
غرب، اعم از
فرهنگ عمومی
تا فرهنگ
بنیادین و
فرهنگ تخصصی
آن را که دانش‌ها
هستند، در هاضمه
خود هضم کنیم
و یک جهان
فرهنگی دیگر
بسازیم.

پس
مسئله این است.
این جزو
پیشران‌هاست
و در آموزش
رسمی کشور باید
به‌شدت مورد
توجه قرار
بگیرد. نسل
پیشران ما
باید نسبت به
این مسئله،
درست
بیندیشند و
صحیح موضع‌گیری
کنند تا در آینده،
آموزش رسمی
متناسبی
داشته باشیم.

اما
اگر ما نگاه ما
این باشد که
علم، علم است
و علمی که در
غرب تولید شده،
بشری و جهانی
است و هژمونی
آنها را
بپذیریم، ما
همیشه باید
دنبال سر آنها
حرکت کنیم. این
خیلی واضح است
که در این
صورت، آموزش
رسمی ما در
محتوا، همیشه
تابع آنها
خواهد بود.
وقتی در محتوا
تابع بود، در
تربیت و بقیه
شئون و
ساختارها و
تحولات هم
تابع آن خواهد
شد. پس این یک مسئله
است که ما
باید راجع به
آن تعیین
تکلیف کنیم.

۲ـ۲. مواجهه
یک تمدن در
حال ظهور با
غرب در حال
افول

مسئله
دیگری که ما
نیاز داریم که
آن را حل کنیم
و جزو پیشران‌های
مسائل فرهنگی
ماست، مسئله اسلام
آمریکایی است.
خدا امام
بزرگوار ما را
رحمت کند. در
آغاز دوره
سازندگی،
یعنی پاییز ۶۷
که دوران دفاع
مقدس تمام شده
بود و می‌خواستیم
وارد سازندگی
کشور بشویم،
امام بیانات
فوق‌العاده‌ای
دارند. یکی از
بیانات ایشان
در سیاست‌های
سازندگی
ایشان آمده
است و یکی هم
در بیانیه‌ای
که خطاب به جوانان
جهاد سازندگی داشتند.
ایشان خطاب به
آنها می‌گویند
که جوانان
عزیز من، تمام
توجهتان به
اسلام ناب، در
مقابل اسلام آمریکایی،
باشد. سپس دو
شاخصه برای
اسلام ناب می‌گویند؛
یک، اسلامی که
ابرقدرت شرق و
غرب را به خاک
مذلت خواهد
نشاند و دو،
اسلامی که
طرفداران آن،
فقرا و
مستضعفین و
کسانی هستند
که همیشه از
قدرت و ثروت
محروم بوده‌اند
و مخالفان آن،
ثروتمندان و
قدرتمندان
هستند.

سپس
بلافاصله می‌گویند
عزیزان من،
اگر در دوره
سازندگی از
صخره‌های سخت «نه
شرقی و نه
غربی» عبور
نکنیم، هیچ‌کاری
نکرده‌ایم.
یعنی ایشان نگران
هستند که ما
در دوره
سازندگی،
اسیر اسلام آمریکایی
بشویم؛
اسلامی که
قدرت‌ها را به
رسمیت می‌شناسد.
اگر در دوره
سازندگی، آنها
را به رسمیت
بشناسیم،
کشورمان را
تبدیل به یکی
از اقمار آن
قدرت‌ها می‌کنیم؛
حال یا شرق
است یا غرب.

ایشان
این مطلب را در
سیاست‌های
سازندگی هم
تکرار می‌کنند.
ایشان می‌گویند
ملت شریف
ایران باید
خشم خودشان
نسبت به شوروی
و آمریکاحفظ
کنند. اما
اسلام آمریکایی
چه می‌گوید؟
می‌گوید این
یخ باید آب
بشود؛ یک
زمانی نیاز
بود که ما
نسبت به آنها
موضع داشته
باشیم. ایشان می‌گویند
خشم خود را حفظ
کنید تا به
نقطه‌ای برسیم
که اسلام، قلل
رفیع جهان را
فتح بکند.
اینها جزو
سیاست‌های
سازندگی است. می‌گویند
اگر می‌خواهید
کشور را بسازید،
باید خشم
عمومی علیه
نظام سلطه
جهانی، شوروی
و آمریکا، حفظ
بشود تا
بتوانید
اسلام را در
جهان محقق
کنید. اما اگر
این خشم‌ها
فرو رود و یخ‌ها
آب بشود، شما آرام‌آرام
در نظام آنها
منحل خواهید
شد و کشورتان
را یا شرقی می‌سازید
یا غربی؛ که
در این صورت
هیچ کاری
نکرده‌ایم.

یعنی
در دوره
سازندگی، از
حکمرانی و
دولت به مفهوم
عام، تا پایین‌دست‌ها،
اگر کشور را
بر اساس
قرائتی از اسلام
بسازیم که
قدرت‌ها را به
رسمیت می‌شناسد
و می‌گوید ما
باید با آنها
کنار بیاییم، در
این صورت کشور
یا غربی می‌شود
یا شرقی. اگر
این خشم
انقلابی که در
دهه اول در
کشور ایجاد
شده فروکش کند،
شما به مصالحه
با جهان می‌رسید؛
یعنی همین
چیزهایی که در
دوره سازندگی
اتفاق افتاده
است.

آسیب
بزرگ کشور ما
در دوره
سازندگی،
اسلام آمریکایی
است؛ اسلامی
که قدرت‌ها را
به رسمیت می‌شناسد
و نمی‌خواهد
از آنها عبور
کند و جامعه
جهانی را عبور
بدهد؛ اسلامی
که دنبال این
هدف بلند نیست.
قرائتی از
اسلام که با
سرمایه‌داری
کنار می‌آید و
دیگر طرفدار
ضعفا و
مستضفین و
پابرهنگان نیست،
آسیب فرهنگی
کشور ماست. هر
دو آسیبی که
عرض کردم، به
نسبت زیادی در
کشور ما محقق
شده است.

من
نمی‌خواهم
منفی‌بافی و
منفی‌خوانی
کنم؛ سیاست‌های
کلی، به سمتی
بوده که ما
مقاومت خود را
حفظ کنیم و دنبال
عبور از وضعیت
فعلی جهان باشیم.
اصلاً آسیب‌هایی
که می‌بینیم و
فشاری که دشمن
می‌آورد، به‌خاطر
این است که
این خط و مرز،
حفظ شده است؛ اگر
حفظ نمی‌شد که
با ما مرزبندی
نمی‌کردند. اما
با این حال، این
آسیب هست.
بعضی‌ها زود
منفی‌خوانی
می‌کنند؛ آن
منفی‌خوانی‌ها
غلط است. بالأخره
ما در این ۴۵ سال،
آن مسیر کلی
را در جهت‌گیری‌های
خود حفظ کرده‌ایم؛
اگر ما تسلیم
آنها شده
بودیم، حتی اگر
در حوزه فرهنگ
تسلیم شده
بودیم، معنا
نداشت که با
ما جنگ تمدنی
راه بیندازند.

اما
بالأخره ما این
دو آسیب اساسی
هم را داریم.
یکی این است
که نسبت به
غرب فرهنگی،
موضع روشن
نداریم و موضع
ما، موضع
تمدنی نیست.
دوم این است
که آن قرائتی
از اسلام که
معتقد به این
است که اسلام
قلل رفیع جهان
را فتح می‌کند،
آن قرائتی از
اسلام که طرفدار
ضعفا و
پابرهنگان و
مستضعفین
جامعه است و در
مقابل نظام
سرمایه‌داری قرار
می‌گیرد که
مستضعفین
جامعه را ذیل
طبقه‌بندی
حاکمه قرار می‌دهد،
این قرائت از
اسلام باید
قرائت اصلی
باشد. در دوره
عبور و گذار
از شرایط تمدن
غرب که ما
الان در آن
هستیم، باید
در این دو
مسئله،
سرمایه‌گذاری
کنیم و بر اساس
آن، جامعه خود
و آموزش رسمی
خود را بسازیم.
پیشران ما
باید این باشد.

اگر
ما غرب فرهنگی
را قبول کردیم،
اگر قرائت ما
از اسلام،
اسلامی بود که
قدرت‌ها را به
رسمیت می‌شناسد
و می‌گوید شما
باید خودتان
را با اینها
تعریف کنید،
طبیعتاً
سازندگی ما، آموزش
ما، شکل خاصی
پیدا می‌کند؛
همین شکلی که
خیلی‌ها روی
آن تأکید و پافشاری
می‌کنند. تلقی
من این است که هر
کدام از شما
عزیزان، می‌توانید
در آینده این
مسیر، یک
شخصیت
اثرگذار جدی
باشید.

اگر
اسلام ناب و موضع‌گیری
در مقابل غرب
فرهنگی را
قبول کردیم و
قبول کردیم که
ما یک تمدن
هستیم و باید تمدن
خود را بر اساس
مبانی خودمان
بسازیم و حتی
دانش خود را
با رویکرد
تمدنی که
تعامل می‌کند
اما تعاملش،
تعامل یک تمدن
با تمدن‌های
دیگر است، در
این صورت اقتضاء
آن در ساخت
کشور، از جمله
در آموزش رسمی
چیست؟ ما برای
اینکه
بتوانیم کشور
را بسازیم چه
نرم افزارهایی
می‌خواهیم؟ یعنی
در دوره
سازندگی،
دولت و سپس جامعه
خود را بر اساس
اندیشه خود
بسازیم تا به
تمدن اسلامی برسیم؛
با توجه به
این دو نکته
مهم، دولت‌سازی
و جامعه‌سازی و
جامعه‌پردازی،
چگونه باید
واقع بشود؟

ما
در مواجهه با
تمدن غرب
هستیم و موضع
ما نسبت به
غرب فرهنگی
روشن است؛ نمی‌خواهیم
غرب فرهنگی را
بپذیریم و نمی‌خواهیم
غرب فرهنگی را
خوب و بد کنیم و
نخودلوبیایی
سوا کنیم و
خوب‌هایش را
برداریم،
بلکه می‌خواهیم
یک مواجهه
تمدنی با آن
داشته باشیم.
اسلامی را هم
که می‌خواهیم
محقق کنیم،
اسلام ناب است،
نه اسلام آمریکایی.
حال ما چگونه
باید آموزش و
پرورش خود را
بسازیم؟

این
دو پیشران،
مغفول است.
اگر این دو، تبدیل
به گفتمان مؤثر
در لایه
نخبگانی و سپس
در سطح عمومی
جامعه نشود، ما
در دوره
سازندگی، به
تعبیر حضرت آقا
زیگزاگی عمل
خواهیم کرد و
یک خط روشن را
دنبال نخواهیم
کرد تا به
نتیجه برسیم.
البته روشن
است که تحول،
امر دشوار و عمیق
و سختی است و
یک امر سطحی و
ساده نیست که
ما با تساهل و
تسامح با آن
برخورد کنیم.
شما عزیزان در
حوزه آموزش
رسمی، مؤثر و اثرگذار
خواهید بود؛
گاهی یکی از
شما عزیزان و
اساتید، می‌توانند
تأثیرات
شگرفی در
آینده آموزش
رسمی، ایجاد
کند.

حضرت
آقا می‌فرمایند
که نظم جدیدی دارد
شکل می‌گیرد، مواظب
باشید که از
نظم جدید جا
نمانید. آنچه
الان دنیای
غرب و آمریکا،
به‌شدت
دنبالش هستند و
امروز آن را به‌خوبی
لمس می‌کنید،
آن حرفی است که
بایدن، یک سال
گذشته گفت که در
چند سال آینده،
نظم دهه‌های
آینده، شکل
خواهد گرفت.
الان هم می‌بینید
که اینها به‌شدت
ایستاده‌اند تا
یک نظم اقتصادی
و فرهنگی را
در همه عرصه‌ها،
از جمله در
منطقه ما، دوباره
از نو شکل
بدهند. دارند
پافشاری می‌کنند
که آن نظم را
شکل بدهند. ما
در چنین
شرایطی باید
بایستیم تا سهم
دنیای اسلام،
در تحولات
آینده محفوظ
بماند. از
جمله در مسئله
دانش و آموزش
و پرورش و
تعلیم، باید
ایستادگی
کنیم؛ فرایند
پیشرفت
تحقیقات علوم هم
یکی از مسائلی
است که ما
باید در آن
مشارکت کنیم و
به جد بایستیم.

من
معتقد هستم که
اگر گفت‌وگوی
ما با غرب و با آمریکا،
گفت‌وگویی از
موضع قدرت و
از موضع تمدنی
باشد که در
موازنه، تمدن
رقیب است و
تمدن مادی را
در معرض زوال
و خطر قرار
داده و برای
ساخت آینده
جهان گفت‌وگو
می‌کند، گفت‌وگوی
خوبی است. گفت‌وگو
از موضع یک
تمدن، آن هم یک
تمدن در حال
ظهور با یک
تمدن در حال
افول، خیلی
خوب است. اما اگر
به‌عکس شد و
گفت‌وگو از
ناحیه کشوری
که خودش را
فاقد فرهنگ و
تمدن می‌داند شکل
گرفت، پیداست که
نتیجه چه
خواهد بود.

علی
ای حال گفت‌وگوی
ما با غرب،
باید این‌گونه
باشد. ما هم یک
تمدنِ در حال
ظهور هستیم.
آینده جهان هم
دارد شکل می‌گیرد.
ما در این
آینده، حضور داریم.
اگر انقلاب
اسلامی نبود،
وضعیت تحولات
آینده جهان،
به این سمت
حرکت نمی‌کرد.
حال ما می‌خواهیم
باز هم نقش
ایفا کنیم.

ما
در آموزش و
پرورش خود، باید
به این تحول
عظیمی که جهان
در مسیر آن قرار
گرفته است، توجه
داشته باشیم. این
تحول، باید با
توجه به افول
غرب و غرب
فرهنگی باشد. این
هم باید از
موضع اسلام
ناب باشد. من
این را پیشران
سازندگی آموزش
رسمی و آموزش
و پرورش می‌دانم.

ان‌شاءالله
شما عزیزان که
از ما پخته‌تر
و نخبه‌تر
هستید، شما که
نخبگان میدان
هستید،
زنجیره‌ای
ایجاد کنید که
از مبنا تا
کنش‌گری در میدان،
به آن توجه
شود. اگر
رابطه کنش‌گران
میدان با
اندیشمندانی
که در حوزه
مفاهیم
بنیادی کار می‌کنند
و بالعکس، قطع
باشد، کار جلو
نمی‌رود. این
زنجیره چگونه
برقرار می‌شود؟
کدام حلقات
این زنجیره
الان مفقود
است که ما نمی‌توانیم
یک کنش‌گری مؤثر
داشته باشیم؟
این از اموری
است که شما
اساتید باید
به آن عنایت و
توجه داشته
باشید تا این
زنجیره، خلق
بشود.

اگر
این زنجیره
خلق نشود،
مفاهیم
بنیادین در یک
لایه می‌ماند و
میدان به‌شکل
دیگری دیگری
شکل خواهد
گرفت. این طرح
تحول
بنیادینی که
تهیه شده،
مدعی است که
این لایه‌ها
را به هم گره
زده است، ولی
من نمی‌دانم و
اظهار نظر نمی‌کنم
که چقدر
توانسته این
لایه‌ها را به
هم گره بزند.
علی ای حال
این ضرورت کار
ماست و تحول
باید با این
زنجیره محقق
شود. شما
عزیزان هم پیگیری
کنید تا این
زنجیره خلق
بشود تا کنش‌گری
در میدان، بر اساس
مبانی ما
اتفاق بیفتد.



[۱].
«فَإِنْ
لَمْ
تَفْعَلُوا
فَأْذَنُوا
بِحَرْبٍ
مِنَ اللَّهِ
وَ رَسُولِهِ
وَ إِنْ تُبْتُمْ
فَلَكُمْ
رُؤُسُ
أَمْوالِكُمْ
لا تَظْلِمُونَ
وَ لا
تُظْلَمُونَ
»؛ سوره
بقره، آیه ۲۷۹.

پیمایش به بالا