دانلود روضه جلسه

فهرست مطالب



تأملی
در رویکردشناسی
مواجهه با
مسئله‌های
فرهنگی

متن
زیر، سخنرانی
آیت الله سید
محمدمهدی میرباقری
در جمع فعالان
فرهنگی
شهرستان
دامغان است که
در ۲۴ بهمن ماه ۴۰۳
ایراد شده
است.

۱. توجه به
علل ایجاد
مسائل اجتماعی

درباره
مسائل فرهنگی
انقلاب اسلامی
و غیر فرهنگی،
یعنی مجموع مسائلی
که انقلاب
اسلامی با آن مواجه
است، به تعبیر
رهبر عزیز و
بزرگوار ما،
باید حلقه‌های
میانی تلاش
کنند که این
مسئله‌ها را بشناسند
و حل کنند؛ در
این باره چند
نکته را عرض
می‌کنم. محور
این نکات، همان
بیانات ایشان است.
ما باید صحنه
را خوب بشناسیم
و مسئله‌ها را
متناسب با صحنه
درک کنیم و
بعد برای حل آنها،
اقدام کنیم.
حل این مسائل،
بر عهده حلقه‌های
میانی است.

در
سال‌های اخیر،
به‌خصوص وقتی که
حضرت آقا در
جمع‌های
دانشگاهی و
دانشجویی
حضور دارند و
سؤالات و اشکالاتی
مطرح می‌شود. ایشان
این اشکالات را
نفی نمی‌کنند؛
بلکه می‌فرمایند:
اینها هست،
شاید بیش از
اینها هم هست.
گاهی می‌گویند:
قطعاً هست و این
مسائل را می‌شناسم؛
ولی بعد می‌فرمایند
که حل این
مسائل، به
عهده خود
شماست؛ شما باید
مسئله را حل
کنید؛ اینها
حل‌شدنی است.

در یکی
از همین جمع‌های
دانشجوییِ سال‌های
اخیر، در نشست‌های
رمضانی، ایشان
فرمودند: ما در
این زمینه،
عجله هم نداریم؛
همین‌قدر که
جهت‌گیری ما درست
باشد و به سمت
حل مسئله حرکت
کنیم، مسئله‌ها
یکی پس از دیگری
حل خواهد شد ان‌شاءالله.
اینها راه‌حل
دارد، منتها پیدا
کردن راه‌حل‌ها،
وظیفه همین
جمع‌هاست؛ کس
دیگری این کار
را انجام
نخواهد داد.

حال
من چند نکته راجع
به میدان عرض
می‌کنم. یک نکته
در حوزه مسائل
فرهنگی است که
البته اختصاص
به مسائل
فرهنگی ندارد،
ولی خوب بحث
ما در مسائل
فرهنگی است. در
حوزه مسائل
فرهنگی، ما یک
سلسله معلول‌ها
داریم و یک
سلسله علت‌ها.
ما برای حل مسئله‌ها،
هم باید این
معلول‌ها را بشناسیم
و هم علت‌ها، و
الا مسئله حل
نخواهد شد.

۱ـ۱. تفاوت
ارتکاب و
اشاعه و اقامه

مثلاً
در مسئله‌ای
مثل حجاب، در
مسئله‌ای مثل
بحث جمعیت و
مسائل از این
دست که مسائل
جدی فرهنگی ما
هستند، در
مسئله تثبیت و
حفظ خانواده و
مسائل فراوانی
که پیش رو داریم،
ما یک اقامه
داریم، یک
اشاعه و یک
ارتکاب. جریان‌هایی،
امر فرهنگی را
اقامه می‌کنند،
جریان‌هایی
اشاعه می‌دهند
و جریان‌هایی اهل
اقدام و
ارتکاب و عمل
هستند. این سه سطح،
هم در دستگاه
حق هست و هم در دستگاه
باطل؛ در هر دو
طرف این سه
سطح هست. مثلاً
یک جریانی هست
که فرهنگ بی‌حجابی
و بی‌عفتی و
آمیختگی
اقشار را اقامه
می‌کند که نتیجه
آن، می‌شود بی‌حجابی.
ما باید هر سه
را بشناسیم؛ هم
جریان اقامه
را، هم اشاعه را
و هم ارتکاب
را.

مثلاً
کسی نماز می‌خواند،
کسی مسجد می‌سازد
و کسی فرهنگ
نماز خوانی؛ شخصی
پوشش مناسب ندارد،
جریانی بی‌حجابی
را اشاعه می‌کند،
یک جریان هم اقامه
بی‌حجابی می‌کند.
سهم‌های اینها
متفاوت است.
ما با همه اینها،
باید به‌شکل
متناسب
برخورد بکنیم.
در مورد حجاب،
اقامه یعنی اینکه
بسترهایی را ایجاد
کنیم که حجاب و
پوششِ مناسب
را تسهیل کند. عمده
کار حکومت‌ها
هم تسهیل‌گری و
آسان‌گری است.
حکومتی، امر
حجاب را تسهیل
می‌کند؛ به
عکس، حکومتی هم
امر بی‌حجابی را
تسهیل می‌کند.
جریانی
ارتکاب
منکرات را تسهیل
می‌کند و به
عکس، جریانی
ارتکاب معروف را
تسهیل می‌کند
و برای آن بسترسازی
می‌کند. نقش نظام‌های
اجتماعی و
ساختارهای
اجتماعی، این
تسهیل‌گری
است.

ـ
تأثیرگذاری ساختارهای
اجتماعی بر
آزادی و
اختیار آحاد

در
بعضی از آثار
حضرت آقا تعبیری
آمده است که می‌گوید:
ساختارها و
نظم‌های
اجتماعی، مثل
تورهای ماهی‌گیری
هستند. ماهی‌ها
وقتی وارد این
تور می‌شوند،
در یک مسیری
هدایت می‌شوند،
احساس آزادی
می‌کنند و خیال
می‌کنند که خودشان
دارند در این
مسیر حرکت می‌کنند،
در حالی که
شما یک تور
اجتماعی ایجاد
کرده‌اید و این
ماهی‌ها، در
این تور دارند
حرکت می‌کنند.

ساختارهای
اجتماعی هم همین‌گونه
هستند و جامعه
را در یک مسیر
خاصی حرکت می‌دهند.
هرچند ممکن
است که جامعه
احساس کند که
با آزادی دارد
حرکت می‌کند،
ولی دارد درون
ساختارها حرکت
می‌کند. در
واقع شما دارید
جامعه را در
ساختار حرکت
می‌دهید.

به‌عنوان
مثال اگر ساخت
شهری و مهندسی
شهر و برنامه‌ریزی
ما برای
شهرسازی، برنامه‌ریزی
مبتنی بر
فرهنگ عرفی است،
اگر مناسبات
شهری که ایجاد
می‌کنیم، پیکر
و کالبدی که
برای شهر درست
می‌کنیم، نیازهایی
که برای شهر پیش‌بینی
می‌کنیم، مسیر‌هایی
که برای حل نیاز
در شهر پیش‌بینی
می‌کنیم، اگر
اینها مسیرهایی
باشد که در آن
به اخلاق مادی
دامن زده شود،
به بی‌حجابی
دامن زده می‌شود؛
البته در این
شهر هم، می‌توان
اخلاق معنوی داشت،
ولی بسیار کار
سختی است؛ کار
دشواری است، کار
آسانی نیست. لذا
کار حکومت‌ها،
همین تسهیل‌گری
است.

گاهی
مؤمنین می‌پرسند
در معماری‌های
جدید، در خانه‌هایی
که ساخته می‌شود،
به‌خصوص خانه‌های
آپارتمانی،
فضا به‌گونه‌ای
است که صدای
زن همسایه، به‌راحتی
شنیده می‌شود؛
این ساختمان‌ها،
ساختمان‌های
دارای حجاب نیست
و در آن، صدای
زن نامحرم، به‌راحتی
منتقل می‌شود.
سؤال این است
که آیا این‌گونه
معماری و این‌گونه
ساخت بنا،
جایز است یا
جایز نیست؟
اگرچه زن
محترم و
مسلمان و مؤمن
باید مراقبت
کند که نامحرم،
صدای او را به‌نحو
حرام و تحریک‌آمیز
نشنود، ولی
این نکته پاسخ
به سؤال نیست.

سؤال،
بحث ایجاد
بستر است. بستری
درست شده است
که این بستر،
عفاف و حجاب
را سخت می‌کند.
سؤال از شرایط
است که حکمِ ایجاد
یک چنین شرایطی،
چیست؛ سؤال از
وظیفه انسان در
این شرایط،
قدم بعد است. درست
است که انسان
باید در همه
شرایط، مؤمن
باشد، اگر در کاخ
فرعون هم قرار
گرفت، باید مؤمنانه
زندگی بکند؛
مثل همسر
فرعون که یکی
از مثل‌های
قرآن و نمونه‌های
قرآنی است که
در آن محیط
سخت، مؤمنانه
زندگی کرده. این
شدنی است، نه
اینکه شدنی نیست،
ولی بحث این
است که حکم ایجاد
بستری در ساخت
بنا که عفاف و حجاب
را مشکل می‌کند،
چیست؟

این
فقط در معماری
هم نیست؛ در
ساخت شهر هم
هست. حمل و نقل
شهری و مسائل و
نیازمندی‌های
دیگری که در یک
شهر وجود دارد،
ممکن است عفاف
و حجاب را تسهیل
کند و ممکن
است مشکل کند.

ـ اهمیت
تسهیل‌گری و
ایجاد بستر
برای تحقق
ارزش‌ها

مثلاً
اگر وسائل حمل
و نقل شما، وسائلی
باشد که در آن آمیختگی
هست و فضا هم
متراکم است و ظرفیت
و امکانات هم
محدود است، اینجا
حفظ حجاب، سخت
می‌شود. ولی
اگر به عکس باشد
و مسئله حجاب
هم برای شما جزو
مسائلی باشد که
بخواهید آن را
حل کنید، در
رفت و آمد
شهری و در حمل
و نقل، به آن
می‌اندیشید.
لذا ممکن است
بستری ایجاد کنید
که حفظ حجاب و
عفاف، در آن
آسان بشود.

این
نکته در ساخت
بنا هم هست،
در حمل و نقل هم
هست، در مسئله
حل نیازمندی‌ها
هم هست، در
اشتغال، در
تحصی و در
بقیه مسائل هم
هست. گاهی شما
جامعه را از لحاظ
اشتغال و
تحصیل و بقیه
مسائل
اجتماعی، به‌گونه‌ای
تنظیم می‌کنید
که واقعاً در
آن حفظ عفت و
حجاب، دشوار و
سخت می‌شود.

به‌عنوان
مثال یک خانم
محجبه، باید
برای تأمین
زندگی خودش،
وارد میدان
کار بشود.
وارد میدان
کار هم که می‌شود،
فضا معمولاً
فضای مختلط
است. رفت و آمد
و حمل و نقل هم همین‌گونه
است. بقیه
مشکلات هم همین‌گونه‌اند.
لذا توقع اینکه
عفت و حجاب در این
فضا رشد کند، خیلی
توقع مناسبی نیست.

در
بعضی از
کشورهای غربی،
شهربازی با مدت
طولانی ده روز
و امثال آن هست.
کسی که در این شهربازی
وارد می‌شود،
مشغول به دنیاست
و وقتی بیرون
می‌آید، از
سرخوشی در
دنیا، مست
لایعقل است.
بستر، بستر
تحریک به دنیا
و دعوت به دنیا
و انواع لذت‌های
مادی است. در
اینجا اخلاق
مادی شکل می‌گیرد.
حال شما این
را مقایسه کنید
با یک شهر زیارت.

من راجع
به قم عرض می‌کردم
که باید شهر زیارت
درست بشود که
همه چیز آن،
متناسب با
هجرت انسان به
سوی خدا و زیارت
به سوی معصوم
و تجدید عهد
بندگی باشد.
البته نه اینکه
عرصه‌های
مختلف در شهر
نباشد، اما همه
چیز، بستر
دعوت به یک زیارت
و به یک هجرت معنوی
باشد.

این
دو بستر با هم
متفاوت هستند.
مثلاً شما فضای
اعتکاف را دارید
که سه روز
جوان‌های ما
می‌روند
معتکف می‌شوند؛
اینها با یک احساس
معنوی، با احساس
رغبت به عالم
آخرت و بزرگ‌تر
شدن از دنیا از
مسجد بیرون می‌آیند،.
این یک بستر
اقامه اخلاق
است. آن‌طرف
اگر شما یک شهربازی
درست کنید که
انواع لذت‌ها
و ابتهاجات
مادی در آن
باشد و یک جوان
یا نوجوان، از
این‌طرف که
وارد می‌شود، تا
از آن‌طرف شهربازی
بیرون بیاید، دو
روز مشغول به
دنیا باشد،
اخلاق دیگری
اقامه می‌شود.
این دو، دو
اخلاق را
اقامه می‌کنند.

این
امر، فقط در
شهربازی نیست.
گاهی کل بنای اجتماعی،
بنای لهو و
بنای لعب است.
خدای متعال در
سوره جمعه می‌فرماید:
در روز جمعه که
حضرت مشغول
نماز هستند،
اینها می‌آمدند
و لهو و تجارت
به‌پا می‌کردند؛
«
وَ
إِذا رَأَوْا تِجارَةً
أَوْ لَهْواً
انْفَضُّوا
إِلَيْها وَ
تَرَكُوكَ
قائِماً
»؛[۱] کنده می‌شدند
و به سمت
بازار و تجارت
و لهو می‌رفتند
و حضرت را ایستاده،
در حال خطبه،
رها می‌کردند؛
تجارت همراه
با ساز و دهل و
سر و صدا. برخورد
قرآن این است: «
قُلْ ما
عِنْدَ
اللَّهِ خَيْرٌ
مِنَ
اللَّهْوِ وَ
مِنَ
التِّجارَةِ
وَ اللَّهُ
خَيْرُ
الرَّازِقينَ
».

ظاهر
این آیه، همین
نماز جمعه و
جمعیتی است که
می‌آمدند و
جمعه بازار
راه می‌انداختند.
اما در بعضی
روایات، تعمیقی
شده است که می‌گوید:
ممکن است جامعه‌ای
بسازند، شهری
بسازند، تمدنی
بسازند که این
تمدن، همه‌اش
لهو و تجارت باشد؛
انسان را در
فضای لهو و
تجارت می‌برند
تا انسان از
صلات و از
توجه به خدا و از
عالم ذکر،
کنده بشود،.

کما اینکه
وجود مقدس نبی
اکرم، کلمه
ذکر هستند،
بعضی از ائمه
نار، کلمه لهو
هستند و حولشان،
فضای لهو درست
می‌شود.
امپراتوری‌های
بزرگی که الان
شما در دنیا می‌بینید،
هم ائمه آنها،
محور لهو
هستند و هم
جامعه‌ای که
می‌سازند،
جامعه لهو و جامعه
تکاثر است. «
أَلْهاكُمُ
التَّكاثُرُ
*
حَتَّى
زُرْتُمُ
الْمَقابِرَ
».[۲]
فضایی که اینها
در مقابل ائمه
علیهم السلام درست
کرده‌اند، فضای
تکاثر و فضای الهاء
است. این طرح الهاء
و تکاثر، یک طرح
فراگیر است که
از تولد تا
مرگ انسان را
در برمی‌گیرد؛
«
حَتَّى
زُرْتُمُ
الْمَقابِرَ».

پس
اینها اقامه لهو
می‌کنند،
اقامه غفلت از
خدای متعال می‌کنند؛
آن‌طرف هم
اقامه ذکر است؛
دو بستر متفاوت
است. سفر حج،
سفر اقامه ذکر
است، سفر فرار
الی الله است.
اما آن‌طرف، بعضی
از سفرهای
گردشگری و توریستی،
سفر هجرت الی
الدنیا و
مسافرت به سمت
دنیاست. اینها،
دو بستر هستند.

بنابراین
یکی از مسائل
مهمی که در
عرصه‌های
فرهنگی ما باید
به آن توجه کنیم،
این است که ما از
بستر اقامه و
اشاعه، غفلت
نکنیم و صرفاً
دنبال ارتکاب
و حل مسئله
ارتکاب نباشیم.
اگر می‌خواهید
مسئله پوشش و عفاف
اجتماعی را به‌شکل
اساسی حل کنید،
بدانید که این
دعوا، دعوای پیشرفت
و توسعه است.

الگوهای
توسعه غربی،
بستر بی‌حجابی
و بلکه بالاتر
از بی‌حجابی،
تغییر مفهوم
عفت را اقامه
می‌کند. اینها
اصلاً مفهوم
عفت را عوض می‌کنند
و می‌گویند:
مفاهیم،
اخلاق و عواطف،
باید متناسب
با رشد
تکنولوژی، تغییر
کنند؛ متناسب
با تکنولوژی
جدید، روابط
انسانی دیگری
باید شکل
بگیرد. این
عفت است و آن
قبلی، عفت
نیست. مفاهیم
را عوض می‌کنند.
به تعبیر دیگر
معروف را منکر
می‌کنند و منکر
را معروف.

پس
یک نکته این
است که ما باید
به تفاوت مأموریت
دولت‌ها و حکومت‌ها،
با یک فرد
مکلف، توجه کنیم.
یک فرد مکلف،
مکلف در شرایط
است؛ ما می‌گوییم
که تکلیف این
انسان در این
شرایط چیست؛ مثلاً
در این شرایط،
باید حجاب
خودش را حفظ
کند. حال ممکن
است در
مواردی، به
اضطرارهایی
برسد که
متناسب با آن اضطرارها،
تکالیفش قبض و
بسط پیدا کند. ولی
وقتی سراغ مأموریت
حکومت‌ها و
نهادهای
اجتماعی می‌آییم،
متوجه می‌شویم
که آنها باید
اقامه کنند،
بسترسازی
کنند و شرایطی
را ایجاد کنند
که عفت و حجاب در
آن تسهیل بشود.
این مسئولیت
اصلی حکومت‌ها
و نهادهای
اجتماعی است.
مهم‌ترین تسهیل
گری
این است که
ارزش‌های
اجتماعی را متناسب
با مطلوب ما
بسازند.

ما
دو دوره اقامه
بی‌حجابی در کشور
خود داشتیم؛
یک دوره، دوره
رضاخان بوده که
به‌زور، پوشش
خانم‌ها را می‌خواستند
تغییر بدهند؛ یک
دوره هم دوره‌ای
بوده که علوم
اجتماعی و
انسانی به
نسبت زیادی رشد
کردند. اینها بستری
درست می‌کنند که
در آن بستر، فرهنگ
حجاب تحقیر می‌شود
و فرهنگ بی‌حجابی
تجلیل می‌شود.
در این بستر،
وقتی یک خانم
محجبه وارد
دانشگاه می‌شود،
بعد از مدت
کوتاهی کم‌حجاب
و سست‌حجاب می‌شود
و در ادامه بی‌حجاب
می‌شود و می‌آید
بیرون. بدون اینکه
با جبر فیزیکی
بخواهند چادر
او را بردارند
و حجاب او را
از او بگیرند،
این اتفاق می‌افتد.
این بستر
اقامه و بستر
اشاعه است.

بنابراین
مأموریت حکومت‌ها
و نهادهای
اجتماعی، تسهیل‌گری
است. مهم‌ترین
تسهیل
گری هم ایجاد
بستر برای تغییر
فرهنگ و ارزش‌های
اجتماعی است.
اگر حجاب در
یک جامعه ارزش
باشد، با
اینکه ضد ارزش
باشد، متفاوت
است. اینکه
وقتی کسی با
پوشش می‌آید بیرون،
احساس عزت بکند
یا احساس
حقارت بکند، متفاوت
است. البته که ممکن
است کسی آن‌قدر
در ایمان خودش
راسخ باشد که
در مقابل این
تحقیر اجتماعی
بایستد؛
مانند حضرت
ابراهیم که
قرآن کریم
فرمود: «
إِنَّ
إِبْراهيمَ
كانَ أُمَّةً
»؛[۳] او به تنهایی
در مقابل یک
فرهنگ راسخ
اجتماعی می‌ایستد
و با خدایان آنها
مبارزه می‌کند.
هیچ مبارزه‌ای
به این سختی نیست.
جدال بر سر بت‌ها
و خدایان آنهاست
که مهم‌ترین
ارزش‌های
آنها هستند،
ولی حضرت می‌ایستد
و ارزش‌های
آنها را تحقیر
می‌کند.

انبیاء
الهی این‌گونه
بودند. وجود
مقدس نبی اکرم
صلی الله علیه
و آله و سلم،
در مقابل
فرهنگ بت‌پرستی
که سران کفر
در جزیرة
العرب به‌پا
کردند، می‌ایستد
و با آن
مقابله می‌کند
و از همه ارزش‌های
اجتماعی که
ارزش‌های
فاسدی هستند، نهی
می‌کند و با
آنها مقابله
می‌کند و آنها
را هم تغییر می‌دهد.
این کار انبیاء
و اولیاء است.

بنابراین
یک مؤمن
مستحکم هم ممکن
است این کار بکند
و بایستد تا
فرهنگ‌ها را
تغییر بدهد، اما
آن چیزی که مأموریت
حکومت‌ها و
نهادهاست، این
است که فرهنگ
اجتماعی را به
سمتی ببرند که
ارزش‌های الهی
در آن احیا
بشود. باید بسترهای
عینی جامعه و ساختارهای
نرم و سخت
اجتماعی را به‌گونه‌ای
طراحی بکنند
که متناسب با ارزش‌های
ما باشد. یعنی معروف
در آن معروف باشد
و منکر در آن منکر.
باید به‌گونه‌ای
باشد که تحقق
معروف، تسهیل
بشود و تحقق
منکر، سخت
بشود.

استاد
ما مثالی داشتند
و می‌فرمودند:
از احکام فقهی
ما، این است
که در حالت
تخلی، رو به قبله
نشستن حرام
است. حال اگر
شما سنگ سرویس
بهداشتی را به
سمت قبله نصب
کردید، انسان می‌تواند
در چنین شرایطی
هم رو به قبله
ننشیند، اما
کار خیلی سخت
می‌شود. این‌گونه
به‌تدریج می‌بینیم
که معصیت آسان
و فراوان می‌شود
و بستر بندگی
خدا، سخت و محدود
می‌شود. نمونه
این امر، در
حج مشاهده می‌شود،
چون ظاهراً
بعضی مذاهب اهل
سنت، در داخل
ساختمان جایز
می‌دانند که
انسان رو به
قبله تخلی
کند، ولی در بیرون
ساختمان جایز
نمی‌دانند. لذا
سنگ سرویس بهداشتیِ
خیلی از
ساختمان‌ها، رو
به قبله نصب
شده است. حال یک
زائر، روز اول
و دوم و دهم مراعات
می‌کند، بعد
کم‌کم دیگر هیچ‌کس
مراعات نمی‌کند.
این مثال
کوچکی برای تسهیل‌گری
است.

ساختار
اجتماعی دقیقاً
همین‌گونه است.
ساختارهای
اجتماعی، یا
ارزش‌های الهی
را تسهیل می‌کنند
یا ارزش‌های
مادی را. یا برای
تحقق ارزش‌های
الهی بستر سازی
می‌کنند یا
ارزش‌های
مادی. بنابراین
یک نکته که ما باید
به آن توجه
داشته باشیم،
این است که در برنامه‌ریزی
برای حل مسائل
فرهنگی، توجه
به علت‌ها و معالیل
داشته باشیم؛ توجه
به اقامه و اشاعه
داشته باشیم. اگر
الگوی اشتغال
شما، الگوی
تحصیل شما،
الگوی رفت و
آمد شهری شما،
الگوی بنای خانه
شما در شهر و
امثال آن، بر
اساس الگوهای
مدرن بود،
توقع اینکه در
این چنین فضایی،
یک خانمی
کاملاً حجاب
خودش را حفظ
کند، یک توقع غیر
صحیح است.

اگرچه
یک مؤمن، به
لحاظ تکلیف باید
خودش را حفظ
کند و بانوان
مؤمن ما هم این
کار را می‌کنند،
ولی خیلی کار
برای ایشان سخت
می‌شود. وظیفه
شخصی این است،
ولی بسترهای
اجتماعی باید
به سمت تسهیل
مناسبات بندگی
خدا و به سمت
دشوارسازی سیر
به سمت دنیا و حرکت
مادی باشد. به
تعبیر حضرت
آقا این تور
اجتماعی که ما
ایجاد می‌کنیم،
باید توری
باشد که زندگی
در فضای بهشت
را آسان کند، نه
صرف زندگی در
فضای جهنم را. جمعیت
را به سمت
اخلاق غیر الهی
و مادی نبرد.

۲.
پیوستگی
مسائل
اجتماعی

نکته
دومی که باید به
آن توجه کنیم،
این است که
امور اجتماعی،
به‌هم‌پیوسته
هستند. نمی‌شود
شما در مسئله‌شناسی،
امور اجتماعی
را از هم جدا
کنید. حتماً
اقتصاد و نظام
سیاسی جامعه،
در فرهنگ اثر
می‌گذارد. شما
اگر می‌خواهید
فرهنگ یک
جامعه را
اصلاح کنید،
نمی‌توانید
بی‌تفاوت
نسبت به نظام
اقتصادی
جامعه باشید.
اگر نظام
اقتصادی،
نظام اقتصاد
سرمایه‌داری
و جامعه بازار
است، مناسبات
فرهنگی و
اخلاقی آن هم همین‌گونه
است. نمی‌شود
شما در ساخت
اقتصادی
جامعه، نظام
اقتصادی جامعه
را بر اساس
فرهنگ دیگران و
بر اساس مکاتب
دیگر، مثلاً بر
اساس لیبرالیسم
بسازید، بعد بخواهید
اخلاق جامعه،
اخلاق الهی
باشد. این شدنی
نیست. اینها درهم‌تنیده‌اند.

به
تعبیر دیگر هر
اقدامی در
جامعه، نیاز
به یک پیوست
فرهنگی دارد. اگه
می‌خواهید فرهنگ
جامعه اصلاح
بشود، همه
امور باید پیوست
فرهنگی داشته
باشند. نمی‌شود
که اقتصاد، پیوست
فرهنگی
نداشته باشد؛
نمی‌شود برنامه‌ریزی
برای تنظیمات
سیاسی کشور، پیوست
فرهنگی
نداشته باشد، شهرسازی
پیوست فرهنگی
نداشته باشد، اشتغال
پیوست فرهنگی
نداشته باشد، تحصیل
پیوست فرهنگی
نداشته باشد، بعد
شما بخواهید که
فرهنگ جامعه
ساخته بشود. اقدامات
فرهنگی شما،
ممکن است در
ساحت اقتصاد
خنثی بشود.

بنابراین
ما در مسائل
فرهنگی، باید
توجه داشته
باشیم که عرصه
فرهنگ، جدای
از عرصه سیاست
و اقتصاد نیست.
نمی‌شود برای
فرهنگ، مستقل
از ابعاد دیگر
جامعه و وجوه
دیگر جامعه، برنامه‌ریزی
کرد. حل مسئله
فرهنگی، گاهی
اوقات ریشه در
مسائل سیاسی و
اقتصادی دارد؛
لذا شما باید آنجا
را اصلاح کنید
تا مسائل
فرهنگی جامعه
هم اصلاح بشود؛
باید موانع
اقتصادی بر سر
راه فرهنگ را بردارید،
موانع سیاسی
بر سر راه
فرهنگ را بردارید.
کما اینکه در
طرف مقابل هم
همین است. اگر
شما اقتصاد
جامعه را تبدیل
کردید به اقتصاد
سرمایه
داری،
فرهنگ و سیاست
جامعه را هم باید
آرام‌آرام به همان
نحو تغییر بدهید.

این
حرفی است که
در دوره
اصلاحات می‌زدند
و می‌گفتند:
اصلاحات سیاسی،
اصلاحات
فرهنگی به
دنبال دارد. در
دوران سازندگی،
اصلاحات
اقتصادی، با
نظم لیبرال پیش
می‌رفت. لذا
می‌گفتند: اگر
اقتصاد کشور
چنین است، پس
فرهنگ و سیاست
هم باید چنان
باشد. نمی‌شود
نظام سیاسی
کشور، نظام دینی
و ولایت فقیه
باشد، ولی نظام
اقتصادی،
نظام سرمایه‌داری
و نظام لیبرال
باشد. این حرف در
جای خودش درست
است.

بنابراین
نکته دوم این
است که عرصه‌های
مختلف
استنباط، با هم
مرتبط هستند.
ما در مسئله
شناسی خود، باید
عرصه‌های
مختلف اجتماعی
را پیوسته ببینیم
و مسائل فرهنگی
کشور را در
ارتباط با
مسائل دیگر حل
و فصل کنیم.

۳. درگیری
همه‌جانبه با
دشمن و طرح
گسترده او

نکته
سوم این است
که مسائلی که
ما در عرصه
فرهنگ داریم
که البته اختصاص
به فرهنگ ندارد،
در خلأ شکل
نمی‌گیرد و راه‌حل
آن هم در خلأ نیست.
ما در خلأ نیستیم
که تصمیم بگیریم
مسائل فرهنگی خود
را به‌راحتی
حل بکنیم. بلکه
ما با یک رقیب
قدرتمند در میدان
مواجه هستیم.

آن رقیب
قدرتمند،
تمدن مادی
دوران جدید
است که برای
همه عرصه‌ها،
برنامه
هماهنگ و
منسجمی دارد. او
هم نرم افزار
آن را ایجاد
کرده، هم
ساختارهای
جهانی آن را. او
سعی کرده
ساختارهای
منطقه‌ای را
هم ایجاد کند،
لذا دولت‌ملت‌ها
را درست کرده.
شما با چنین
رقیب قدرتمندی
روبه‌رو هستید.
ما در خلأ نیستیم.

تلقی
بعضی از عزیزانی
که اشکال می‌کنند
و می‌گویند
چرا مسائل را حل
نمی‌کنید، این
است که ما در خلأ
هستیم و اگر تصمیم
بگیریم، همه چیز
درست می‌شود. این‌گونه
نیست؛ ما هستیم
و رقبای بزرگی
هم داریم. آن رقبای
بزرگ ما هم
برای جامعه برنامه‌ریزی
می‌کنند. آنها
فرهنگ مادی را
در مقیاس
جامعه جهانی اقامه
می‌کنند و مفاهیم
مادی و
معادلات مادی را
بر فرهنگ جهان
حاکم کرده‌اند.

این
اسناد هفده‌گانه
توسعه که
اینها برای
هماهنگ‌سازی
جامعه جهانی،
در افق بیست‌سی
(۲۰۳۰ میلادی) که
پنج سال آینده
است تنظیم
کردند و به
امضای دولت‌ملت‌ها
رساندند و
دولت‌ها این
برنامه را به
رسمیت شناختند،
این اسناد،
فقط ناظر به
عرصه اقتصاد نیست؛
ناظر به عرصه فرهنگ
و سیاست هم
هست. یکی از
این اسناد،
سند آموزش و
پرورش است که آموزش
رسمی ماست.

ما
با چنین رقبای
بزرگی در عرصه
فرهنگی مواجه
هستیم. آنها
تنظیمات جهانی
می‌کنند و
دنبال تغییر
فرهنگ جامعه
جهانی به‌نفع خودشان
هستند. یکی از
عرصه‌های
ورود آنها،
آموزش رسمی
است. در دوران
تجدد، یکی از
اموری که اینها
شکل دادند،
آموزش رسمی
متناسب با بنیان‌های
اعتقادی مدرن
و ایدئولوژی
مدرن است. این
آموزش رسمی را
فیلسوفان
اجتماعی آنها،
متناسب با
مبانی اعتقادی
خودشان طراحی
کردند.

اینها
می‌گویند که دوره
صبابت بشر به
پایان رسیده و
اکنون عصر
روشنگری است.
دوره صبابت یعنی
چه؟ می‌گویند:
قبلاً بشر
نابالغ بوده و
احتیاج به انبیاء
داشته است،
اما الان بالغ
شده و مستغنی
از انبیاء و کتب
آسمانی است. اینها
می‌گویند: مأموریت
اولِ آموزش
رسمی، این است
که انسان عصر
روشنگری تربیت
کند، انسانی
که خودش را مستقل
می‌بیند و احساس
بی‌نیازی از
انبیاء می‌کند.
سپس همه چیز
را در بستر
تعلیم و تربیت،
برای تربیت چنین
انسانی مهیا
می‌کنند.

ما هم
از دوره‌ای که
با تمدن غرب مواجه
شدیم، اول خیال
می‌کردیم که غرب،
فنون و صنعت و تکنولوژی
و فناوری است.
تقریباً در
آغاز قرن سیزدهم،
یعنی حدود سال
هزار و دویست
و شش، جنگ ایران
و روسیه شروع
شد و ما آنجا
برای اولین
بار، به‌خاطر
اینکه روسیه
به سلاح‌های
مدرن مجهز شده
بود، از روسیه
شکست خوردیم.
بعد از این
شکست، تصمیم
دولت آن زمان
ایران بر این
شده بود که برود
و صنایع نظامی
را وارد کند. آن
زمان، خیال
کردیم که
مسئله، این‌گونه
حل می‌شود.

اما
بعد از اینکه اینها
را آوردیم،
متوجه یک لایه
عمیق‌تر شدیم
که این فنون، دارالفنونی
دارد و یک نظام
آموزش رسمی و
اطلاعاتی پشت
آن است. تا زمانی
که آنها را نداشته
باشی، این
فنون، کشور را
به قدرت نمی‌رساند.
لذا آرام‌آرام
دارالفنون را آوردند
و صنایع نظامی،
جایگزین دوره
قبل شد و
ساختار ارتش و
نیروی نظامی
ما تغییر کرد. کم‌کم
دارالفنون‌ها
آمدند و به‌تدریج،
آموزش مدرن،
جایگزین
آموزش سنتی شد؛
هم ساختارش و هم
محتوایش.

سپس
آرام‌آرام به
یک نکته جدی‌تر
رسیدیم و متوجه
شدیم که مسئله‌ای
که ما با آن
مواجه هستیم، فقط
این نیست. لذا
مشروطه شکل
گرفت و ساختار
سیاسی دنیای
غرب آمد در دنیای
اسلام. سپس گام‌های
بعدی رخ داد.

پس ما
با چنین رقیب
توانمندی
مواجه هستیم؛
انقلاب اسلامی
با چنین رقیبی
وارد معارضه و
مبارزه شده است.
بنابراین هر
مسئله‌ای را که
شما بخواهید
حل کنید، باید
بدانید که رقبای
بزرگی دارید. مثلاً
همین مسئله
حجاب؛ مسئله
حجاب، نباید
مسئله اصلی
فقهی انقلاب
اسلامی باشد؛ مهم
است و اهمیت
آن محل بحث نیست،
ولی اولویت اول
ما نیست. اما برنامه‌ریزی
دشمن، این را تبدیل
کرده به اولویت
اول که الان
مسئله جدی و حیاتی
ما شده است. این
تدبیر دشمن است
که این کار را
می‌کند.

طرح
خاورمیانه جدیدی
که اینها برای
غرب آسیا داشتند
و در آغاز قرن
بیست و یکم، یعنی
سال دوهزار و
یک، با حمله
به این منطقه،
این طرح را
آغاز کردند، یک
طرح همه‌جانبه
بود و فقط طرح
نظامی نبود.
یک قسمت این
طرح، سرزمینی و
نظامی بود، ولی
قسمت دیگرش در
آن طرحی که
منتشر کردند،
مسئله بانوان
دنیای اسلام بود.
یکی از مهم‌ترین
مسائل و چالش‌هایی
که آنها با ما
دارند،
بانوان دنیای
اسلام است. خواهش
می‌کنم شما
خانم‌های
محترم که جزو
نخبگان ما هستید،
این را بخوانید
و ببینید که
چگونه می‌خواهند
مسئله زنان و بانوان
دنیای اسلام
را تبدیل کنند
به یک چالش
بزرگ برای
انقلاب اسلامی
و جبهه مقاومت
و دنیای اسلام.

با
تحلیل‌های
غلطی که آنها
از فرهنگ
اسلام دارند، این
را یکی از
نقاط غلبه
فرهنگی خودشان
می‌دانند. گاهی
در سنت ما هم
یک خطاهایی وجود
دارد؛ قطعاً هرچه
که در سنت ایرانی
ما هست مرّ اسلام
نیست. اینها هم
روی آن خطاها دست
می‌گذارند و
هم روی صواب‌هایش
و همان‌جایی
که درست است، معروف
را منکر می‌کنند
و منکر را
معروف می‌کنند.
شما روی هر
مسئله‌ای دست
بگذارید،
آنها برایش یک
طرح بزرگ
دارند. بنابراین
ما در شناخت
مسائلی که می‌خواهیم
آنها را حل
بکنیم، یکی از
اضلاع مسئله،
طرح دشمن است.
ما باید تلاش
بکنیم که بر این
طرح، غلبه کنیم.

کار
دشمن ما در
این سه قرن دائماً
در عرصه‌های
مختلف، این
بوده که ایجاد
مسئله می‌کرده
و ما دنبال حل
مسئله بودیم.
به تعبیر دیگر
به مسئله
مستحدثه آنها پاسخ
می‌دادیم. دشمن
مسئله آموزش
رسمی را می‌آورده
و محل بحث می‌شده،
فنون می‌آمده و
ما بحث می‌کردیم
که این فنون
جایز هستند یا
جایز نیستند،
صنایع می‌آمدند،
محصولات صنعتی
می‌آمدند و مورد
بحث قرار می‌گرفتند
که ما با این چگونه
برخورد کنیم،
دارالفنون می‌آمده
و بحث می‌کردند
که آموزش مدرن
جایز است یا
جایز نیست.

حتی
ما یک بار سر
مدارس رسمی دعوا
داشتیم که یک دعوای
جدی بوده. زمانی
که مدارس رسمی
می‌خواست بیاید،
جامعه ما به‌راحتی
زیر بار این
مدارس رسمی
نمی‌رفتند، ولی
آرام‌آرام، این
مسئله
مستحدثه را پذیرفتیم.
اوایل نسبت به
فناوری‌ها،
مقاومت می‌شد،
اما آرام‌آرام
و به‌تدریج نسبت
به دارالفنون
و آموزش رسمی
و مدارس جدید
و دانشگاه‌های
جدید، در
مقابل دنیای مدرن
عقب‌نشینی
کردیم.

واضح
است که ما با علم
مخالف نیستیم.
ما نه با علم
مخالفیم، نه
با فناوری، ولی
اینکه دیگران
برای مقاصد خودشان،
یک برنامه‌ریزی
علمی بکنند و این
برنامه‌ریزی
را تبدیل کنند
به برنامه
جهانی و ما آن
را به رسمیت
بشناسیم، ما با
این مخالفیم.

بیانات
حضرت آقا را دیده‌اید
که می‌گویند:
چه معنا می‌دهد
که یک عده
دیگر بنشینند و
برای دنیای
اسلام، سند
تنظیم کنند و تصویب
کنند و ما عمل
کنیم. از جمله
برای آموزش ما
می‌گویند که اگر
شما بخواهید به
این عمل کنید،
خلاصه‌اش این
است که ما در آموزش،
برای دشمن سرباز
تربیت می‌کنیم.
ایشان سند آموزش
و پرورش بیست
سی را این‌گونه
تحلیل می‌کنند.

عرض
من این است که ما
از دوره‌ای که
آنها این نظم
جدید را در
منطقه شروع
کردند و به
قول خودشان بازی
بزرگشان را شروع
کردند، پاسخ‌گو
به مسائل
مستحدثه بودیم.
ما تقریباً از
آغاز قرن سیزدهم
هجری شمسی،
یعنی دویست سال
پیش، مدام پاسخ‌گو
به مسئله
مستحدثه بودیم.
اما انقلاب
اسلامی، برای
اولین بار
وارد صحنه شده
و ایجاد حادثه
کرده است. یک حادثه
بزرگ مقابل
حادثه آنها خلق
کرده.

پس
مسئله غرب، نه
صرفاً فنون است،
نه صرفاً دارالفنون
است، حتی صرفاً
ساختارهای
اجتماعی مثل
بانک و بیمه و
نظام پولی‌مالی
و بازار بورس
و امثال اینها
نیست؛ فقط
مسئله نظام سیاسی
و دموکراسی نیست.
بلکه یک تمدن همه‌جانبه،
از عمق تا سطح است
و همه چیز را تا
سبک زندگی،
درست کرده است.
ما با چنین
امری مواجه
هستیم. لذا اگر
بخواهیم
مسائل فرهنگی را
حل کنیم، باید
با این افق و
نگاه حل کنیم.

حضرت
آقا در همین بیانیه
گام دوم و در
بقیه مواضعشان،
یک نکته مهمی
را ذکر می‌کنند
که مسئله روز
ما، نه صنایع
است، نه فناوری‌های
نرم و سخت است،
نه آموزش رسمی
علوم مدرن است
و نه ساختارهای
اجتماعی؛ ما با
یک تمدن روبه‌رو
هستیم. ما
باید در مقابل
این تمدن، یک تمدن
به‌پا کنیم. آنها
یک انقلابی
داشتند به نام
رنسانس، ما هم
یک انقلاب
اسلامی داریم.
انقلاب اسلامی،
پاسخ متوازن
به این مسئله
است.

بعد
می‌فرمایند: در
قدم بعد، ما باید
یک نظام درست
کنیم که درست
کردیم. حال باید
برویم و حکمرانی
و دولت اسلامی
را ایجاد کنیم
و بعد برویم و جامعه
اسلامی بسازیم
و سپس تمدن
بسازیم.
بنابراین
مسئله اصلی ما،
این است.

شما
وقتی با مسائل
فرهنگی روبه‌رو
می‌شوید، آرام‌آرام
وقتی مسئله را
جدی می‌کنید،
می‌بینید
عمده مسائل
فرهنگی‌ای که
ما با آن
مواجه هستیم،
مسئله‌هایی است
که تمدن غرب برای
ما ایجاد کرده
است. حال که ما
می‌خواهیم
پاسخ بدهیم،
اگر پاسخش را در
تراز ندهیم، یعنی
همیشه ما
بایستیم تا آنها
حادثه ایجاد
کنند، بانک
درست کنند و
ما بگوییم: بانک
را چگونه درست
کنیم، آنها بیمه
درست کنند،
بورس درست
کنند، ارزهای دیجیتال
درست کنند و
ما مدام دنبال
سر آنها حرکت
کنیم. این در
حل مسائل
فرهنگی، موجب
می‌شود که ما متأخر
از آنها حرکت
کنیم. انقلاب
اسلامی برای این
است که ما می‌خواهیم
دنبال سر آنها
نرویم. آنها حادثه
ایجاد کردند،
ما هم حادثه
ایجاد کنیم و
بازی را به‌هم
بزنیم.

در
بازی بزرگی که
اینها در
منطقه شروع
کردند و همه
کشورها را از
هندوستان تا
کشورهای
منطقه درگیر
کردند، هیچ
کس
جواب درخوری
نداده است الا
حضرت امام.
ایشان در مقابل
بازی اینها،
یک میدان دیگر
درست کردند.
انقلاب اسلامی،
بازی اینها را
به هم زد. اینکه
اینها با همه
قوا، چهل و
پنج سال است
که دارند مقابل
ما می‌ایستند،
به‌خاطر این
است که ما، بازی
بزرگ اینها را
در منطقه و
جهان به‌هم زدیم.
اینها می‌فهمند
که این بازی،
به‌هم خورده است.

عرض
من این است که
ما در مسائل
فرهنگی، غیر
از اینکه باید
از معلول به
علت تحلیل کنیم
و علت‌ها را بشناسیم
و مسئله را از
عوامل اصلی
شروع به حل کنیم،
غیر از اینکه
مسئله را جدای
از امر سیاست
و اقتصاد نبینیم
و در پیوستار،
مسائل را مطالعه
کنیم، باید
مسئله را در
مواجهه با تمدن
جدید ببینیم.
وقتی هم با
تمدن جدید
مواجه می‌شویم،
نباید در حد
پاسخ‌گویی به
مسائل مستحدثه
متوقف بشویم،
بلکه باید سعی
کنیم که حادثه
جدید بسازیم.
به تعبیر حضرت
امام،
استراتژی
حاکم بر جهان
را دشمنان
ابرقدرت تنظیم
می‌کنند؛ لذا
برای ساخت
حادثه جدید ما
باید این
استراتژی را تنظیم
کنیم. امام در
منشور روحانیت
می‌گویند:
مسئله این است
که ما باید
استراتژی
حاکم بر جهان را
تعیین کنیم.

حضرت
آقا در سال نود
و دو در گفت‌وگوی
با سپاه
پاسداران، بیانی
دارند که بیان
لطیفی است و می‌فرمایند:
مسئله انقلاب
اسلامی،
مسئله این جریان
و آن جریان و این
گروه سیاسی و آن
گروه سیاسی و این
شخص و آن شخص نیست.
این سهل پنداریست.
ترجمه‌اش این
است که مسئله
اصول‌گرایی و
اصلاحات،
مسئله ما نیست.
مسئله ما،
مسئله نظم جدید
است. سپس می‌فرمایند:
یک نظام سلطه‌ای
بر جهان حاکم
است و ما این نظام
سلطه را قبول نداریم.
سخن انقلاب
اسلامی، «
لا
تَظْلِمُونَ
وَ لا
تُظْلَمُونَ
»[۴]
است. در مقابل
نظام سلطه که
یک عده ظالم
هستند، یک عده
مظلوم هم
هستند؛ یک عده
سلطه‌گر هستند
و یک عده، تحت سلطه.
ما این نظم را قبول
نداریم و می‌خواهیم
نظم جدیدی بیاوریم
که آن نظم، بر
اساس «
لا
تَظْلِمُونَ
وَ لا
تُظْلَمُونَ
» است. ایشان می‌گویند
که این دعوت، دعوتی
است که جهانی
است و همه فطرت‌ها
آن را می‌فهمند
و قبول می‌کنند.
این تبدیل می‌شود
به یک برخورد
بزرگ.

عرض
من این است که سهل‌پنداری
نسبت به مسئله،
موجب می‌شود که
مسئله را درست
حل نکنیم. اگر
فقط با معلول
برخورد کردیم،
مسئله حل نمی‌شود.
به‌عنوان
مثال جوانی که
به مواد مخدر و
مواد روان‌گردان
مبتلا شده، باید
با او به‌گونه‌ای
مواجهه کنیم که
اصلاح بشود. ولی
اگر توجه نکردیم
که یک عده این
مواد را اشاعه
می‌کند و یک
عده اقامه می‌کنند،
آن هم نه فقط
برای منافع
اقتصادی،
بلکه برای اینکه
ملت‌ها را تحت
سلطه خودشان بیاورند،
این مواد را گسترش
می‌دهند و باندهای
مافیایی پیوسته
به دستگاه‌های
بزرگ و کارتل‌ها
و شرکت‌های
بزرگ اقتصادی
در جهان هستند
که این کارها
را می‌کنند،
اگر ما این را
نفهمیدیم و
فقط با این
جوان برخورد
کردیم، مسئله
حل نمی‌شود.

مسئله
ما، مسئله
بزرگ‌تری است.
ما باید مسئله
را از آنجا حل
کنیم. مسائل
در مرتبه
ارتکاب را رها
نکنید، اما در
یک پیوستار، در
مرتبه اقامه، مسئله
را حل کنید.
مسئله ما در عالم
فرهنگ و سیاست
و اقتصاد،
مسئله مواجهه
با تمدن جدید است.
این تمدن، مدعی
یک کار بزرگ
است، مدعی نظم
جهانی فراگیر
در همه عرصه‌هاست.
این تمدن،
هفده سند تصویب
می‌کند که یکی
از آنها سند
آموزش رسمی
است، سند
بهداشت است، سند
محیط زیست است
و خیلی از
اسناد دیگر.

مسئله
ما در مقابل این
تمدن چیست و چگونه
باید آن را حل
کنیم؟ من نمی‌گویم
به حل مسائل
کوچک نپردازیم،
اما در حل
مسائل، طرح
بزرگ دشمن را ببینیم
و متناسب با
آن طرح بزرگ،
در آن نقطه
عمل کنیم. اگر
طرح بزرگ دشمن
را نبینیم و خیال
کنیم که ما داریم
در خلأ برنامه‌ریزی
می‌کنیم، کار
به‌درستی
انجام نمی‌شود.
اگر خیال کنیم
که در خلأ هستیم،
توقعمان از
خودمان خیلی زیاد
می‌شود.

از یکی
از علمای بزرگ
وادی اخلاق و
معرفت که در سال
سی و نه فوت
کردند و
شاگردان بزرگی
مثل مرحوم آیت
الله دستغیب
داشتند، نقل
شده است که به
شاگردانشان
می‌گفتند: اگر
شما با شیطان و
نفستان مبارزه
کنید، اگر همین‌جایی
که هستید بایستید،
خیلی آدم‌های
خوبی هستید. می‌گفتند:
به‌خاطر اینکه
موج شیطان، خیلی
سنگین شده است.
ایشان مثال می‌زند
که وقتی من
جوان بودم، شناگر
خیلی ماهری
بودم؛ رفتم
کنار فرات،
لباس‌هایم را گذاشتم
و شروع کردم علیه
موج شنا کردن
تا ببینم چقدر
می‌توانم علیه
موج اقدام کنم.
یک ساعت و نیم
شنا کردم و
وقتی بیرون
آمدم، دیدم که
کنار لباس‌هایم
نشسته ام؛ یعنی
بعد از یک
ساعت و نیم
تلاش، همان‌جایی
که بوده است،
چون موج، موج
سنگینی است.

لذا
اگر ما برنامه‌ریزی
دشمن را نبینیم،
دستاوردهای
خودمان را کوچک
می‌شماریم و
انتظارمان از
خودمان، زیادی
از حد می‌شود
و زود می‌گوییم:
ما عقب‌نشینی
کردیم و وضعمان
بد شده. اصلاً این‌گونه
نیست. در
مقابل این برنامه‌ریزی
بزرگ دشمن،
وضع فرهنگی ما
خیلی خوب است. دشمن
دارد با همه
وجود، کار می‌کند.

اگر
شما بروید قبل
از انقلاب
اسلامی، صرفاً
یک موج رادیو
بوده و یک تلویزیون
یک‌کاناله یا
دوکاناله که چهار
ساعت در شبانه‌روز
برنامه داشته؛
اما الان
هزاران شبکه
هستند که همین‌ها
هم در مقابل
ابزار و فناوری‌های
جدید، مثل هوش
مصنوعی که
دارد می‌آید،
محو هستند. در
این شرایط، جوان
ما مقاومت
کرده است.
اعتکاف ما،
جمکران ما و موارد
دیگر را در این
شرایط ببینید.
ما باید خودمان
را درون یک
مبارزه بزرگ
ببینیم و
دنبال این باشیم
که تعادل قوا در
عرصه فرهنگ
جهانی را، به‌نفع
خودمان تغییر
بدهیم.

این
فرمایش حضرت
امام در پیام
پذیرش قطع‌نامه
و سالگرد
شهدای مکه است
که می‌گویند:
مسلمان‌ها باید
این را بدانند
که اگر تعادل
قوا به‌نفع مسلمان‌ها
حل نشود، هر
مسئله‌ای در
جهان پیش
بیاید، شوروی
و آمریکا، به‌نفع
خودشان حل و
فصل می‌کنند. شما
باید تعادل
قوا را به‌نفع
اسلام حل کنید
تا مسائل، به‌نفع
دنیای اسلام
حل و فصل بشود. در
عرصه فرهنگ هم
همین است. اگر
شما موازنه
فرهنگی را در
جهان به‌نفع
اسلام تغییر ندهید،
بدانید که
آنها مسائل فرهنگی
را به‌نفع خودشان
حل و فصل
خواهند کرد.

بنابراین
ما باید به
سمت حکومت
جهانی اسلام
حرکت کنیم؛
آنها هم به
سمت حکومت
جهانی خودشان
حرکت می‌کنند.
این حکومت
جهانی ما، هم
عرصه فرهنگ
دارد، هم سیاست
دارد و هم
اقتصاد. از آنجا
که شروع می‌کند،
می‌رسد به
عرصه منطقه‌ای
و ملی و آرام‌آرام،
باعث مسائل
کلان و خرد ملی
هم می‌شویم و می‌توانیم
مسائل خودمان
را منسجم حل
کنیم.

حضرت
آقا فرمودند
که ما باید میدان
را خوب بشناسیم.
این حلقه‌های
میانی، اگر می‌خواهند
وارد میدان حل
مسئله بشوند، اولین
فرمایش
ایشان، این
بود که میدان را
باید بشناسند.
من سعی کردم
که میدان را از
چند زاویه تبیین
کنم. زوایای
دیگری هم هست.
مسئله‌شناسی
ما، باید در
تراز انقلاب
اسلامی باشد. مثلاً
مسئله حجاب در
تراز انقلاب
اسلامی،
مسئله درگیری
الگوی پیشرفت
و توسعه است.

اگر
بخواهیم در این
تراز بحث کنیم،
ما چندین
مسئله داریم. یکی
از مهم‌ترین
مسائلی که میدان
درگیری ماست،
درگیری تمدنی
است. مسئله ما در
برنامه‌ریزی
برای کشور، در
امر اداره
کشور، مسئله
درگیری الگوی
توسعه غربی و
پیشرفت اسلامی
است. آنها یک طرح
توسعه جهانی
دارند و ما
مقابل آن، یک الگوی
پیشرفت ایرانی‌اسلامی
داریم. ما باید
مسائل فرهنگی خود
را ذیل الگوی
ایرانی‌اسلامی
پیشرفت ببینیم.

اگر
یک قدم عمیق
تر
بشویم، علم دینی
در مقابل علم
مدرن است. یک قدم
در مأموریت
حوزه در مسائل
فلسفی و مسائل
فرهنگی عمیق
تر
بشویم، مسئله
فقه اداره و فقه
حکومت است. اینها
مسائل فرهنگی
جدی ما هستند و
ما باید به
اینها بپردازیم.

البته
معنای این
سخنان، این نیست
که ما خسته بشویم.
اتفاقاً ما باید
مسئله بزرگ را
حل کنیم و این
از عهده ما برمی‌آید.
دشمن برای ما
چالش بزرگ
درست می‌کند. اگر
ما بخواهیم با
پاسخ‌های
کوچک، با سهل‌پنداری،
با مسائل دم‌دستی
مسئله را حل
کنیم، نمی‌شود.
امام اگر می‌خواستند
صرفاً با کتاب
نوشتن پاسخ
مارکسیسم و
سرمایه‌داری
را بدهند، این
اتفاقات نمی‌افتاد
و هنوز هم
مارکسیست‌ها
بودند و هنوز
هم سرمایه
داری،
ابهت و قدرت
خودش را داشت.
اینکه یکی از
بین رفته و
دیگری در معرض
افول است، به‌خاطر
آن مواجهه
بزرگ است که یک
ملت را به میدان
آورده و یک مواجه
بزرگ کرده
است.

در مسائل
فرهنگی هم ما
باید آرام‌آرام
مسائل خود و راه‌حل‌هایمان
را به سمت آن راه
بزرگ ببریم. اگرچه
ممکن است که به‌صورت
نقطه‌ای هم عمل
کنیم. مثل اینکه
آدم در میدان
جنگ، طرح دشمن
را می‌فهمد و
می‌فهمد که این
چندین لشکری
که دشمن در این
منطقه مستقر
کرده، قرار
است چه کاری
انجام دهند، ولی
از یک نقطه،
عملیات را شروع
می‌کند. برنامه‌ریزی،
ممکن است نقطه‌ای
باشد، ولی طرح
بزرگ دشمن را
می‌فهمد و می‌خواهد
که یک کار
بزرگ بکند.
الان در یک نقطه
عملیات می‌کنیم،
ولی اگر عملیاتی
که در این نقطه
می‌کنیم، با
غفلت از طرح
بزرگ دشمن
باشد، همه
طراحی‌های ما،
شکست می‌خورد.

طراحی
موفق، آن طراحی
است که مسئله
را در سطح علل
و عوامل اصلی
تحلیل کند و
در یک پیوستار
و در درگیری
با یک رقیب
بزرگ و دشمن
توانمند ببیند
تا ان‌شاءالله
بتواند آرام‌آرام
مسئله خود را حل
کند. امیدوارم
خدای متعال
کمک کند. این
شدنی است.

علی
ای حال حضرت
آقا، چند مسئله
را فرمودند که
وظیفه حلقه‌های
میانی است و
من فقط یک نکته
را امروز عرض
کردم. آن هم
این بود که نسبت
به مسائل
انقلاب اسلامی،
نباید سهل‌پنداری
کرد. مسئله
حجاب، مسئله
درگیری الگوی
پیشرفت و توسعه
است. مسئله
خانواده،
مسئله درگیری
الگوی پیشرفت
و توسعه است.
مسئله طلاق،
مسئله درگیری الگوی
پیشرفت و توسعه
است. آنها دارند
الگوی توسعه
را بر جهان
حاکم می‌کنند و
مفهوم
خانواده را
عوض می‌کنند، حال
ما می‌گوییم: چرا
طلاق زیاد می‌شود؟
به‌اندازه‌ای
که شما آن
الگو را بپذیرید،
خانواده
نابود می‌شود.

آنها
در دوره صنعت،
خانواده سلولی
درست کردند و
می‌گفتند:
خانواده تک‌عضوی،
دو‌عضوی،
انسان و حیوان،
مرد و مرد، زن
و زن، زن و مرد،
اما الان از
آن هم عبور
کردند و اصلاً
نفی جنسیت می‌کنند
و در مرحله نفی
جنسیت هستند.
می‌گویند:
اصلاً کسی حق
ندارد که برای
کسی، ضمیر
زنانه و
مردانه به کار
ببرد؛ هر کس
باید انتخاب
کند و بعد از
انتخاب،
دیگران ضمیر
به کار ببرند.
می‌خواهی پسر
باشی یا دختر؟
بعد از اینکه
انتخاب کردی، حالا
راجع به خودت
ضمیر مردانه یا
زنانه به کار
ببر. اینها
دارند نفی جنسیت
می‌کنند.

پس
اگر رفتید به
آن سمت،
خانواده
متزلزل می‌شود
و آمار طلاق بالا
می‌رود. چرا؟
به‌خاطر اینکه
شما دارید مدل
الگوی توسعه
را می‌آورید. مسئله
طلاق همین است.
مسئله کمبود
ازدواج همین
است. مسائل دیگرمان
هم همین
هستند.

بنابراین
ما باید مسئله
خودمان را
درون آن طرح
بزرگ دشمن و
تعارض بزرگی
که با او
داریم ببینیم.
البته شما می‌گویید:
چگونه برنامه‌ریزی
کشوری و نقطه‌ای
داشته باشیم؟ می‌گویم:
شما می‌توانید
مسئله را بزرگ
ببینید و نقطه‌ای
عمل کنید؛ ذیل
آن طرح بزرگ، نقطه‌ای
عمل کنید. مثلاً
منطقه دامغان
خودمان را می‌بینیم
و در اینجا برنامه‌ریزی
می‌کنیم، ولی می‌دانیم
که ما با طرح
بزرگ دشمن روبه‌رو
هستیم؛ او می‌خواهد
همه چیز ما را
زیر و رو کند،
می‌خواهد هیچ
چیزی سر جای
خودش نباشد؛ «
يَمْلَأُ
اللَّهُ بِهِ
الْأَرْضَ
عَدْلًا وَ
قِسْطاً
كَمَا
مُلِئَتْ
جَوْراً وَ
ظُلْماً
».[۵] او می‌خواهد
که هیچ چیزی سر
جای خودش نباشد.

ما طرح
دشمن مواجه
هستیم و انقلاب
اسلامی، برای
به‌هم زدن این
صحنه‌گردانی
و بازی بزرگ شیطنت
آمیز آنهاست.
مسائل این
انقلاب هم در همان
سطح است و راه‌حل‌هایش
هم در همان
سطح است. ان‌شاءالله
خدای متعال
کمک کند که
بتوانیم در
این مسیر قدم
برداریم.



[۱].وَ إِذا
رَأَوْا
تِجارَةً
أَوْ لَهْواً
انْفَضُّوا
إِلَيْها وَ
تَرَكُوكَ
قائِماً قُلْ
ما عِنْدَ
اللَّهِ
خَيْرٌ مِنَ
اللَّهْوِ وَ
مِنَ
التِّجارَةِ
وَ اللَّهُ
خَيْرُ الرَّازِقينَ
»؛ سوره
جمعه، آیه ۱۱.

[۲].
سوره تکاثر،
آیات ۱ و ۲.

[۳]. «إِنَّ
إِبْراهيمَ
كانَ أُمَّةً
قانِتاً لِلَّهِ
حَنيفاً وَ
لَمْ يَكُ
مِنَ
الْمُشْرِكينَ
»؛ سوره نحل،
آیه ۱۲۰.

[۴]. «فَإِنْ
لَمْ
تَفْعَلُوا
فَأْذَنُوا
بِحَرْبٍ
مِنَ اللَّهِ
وَ رَسُولِهِ
وَ إِنْ تُبْتُمْ
فَلَكُمْ
رُؤُسُ
أَمْوالِكُمْ
لا
تَظْلِمُونَ
وَ لا
تُظْلَمُونَ
»؛ سوره
بقره، آیه ۲۷۹.

[۵]. «حَدَّثَنَا
مُحَمَّدُ
بْنُ مُوسَى
بْنِ الْمُتَوَكِّلِ
رَضِيَ
اللَّهُ
عَنْهُ قَالَ
حَدَّثَنَا
مُحَمَّدُ
بْنُ أَبِي
عَبْدِ اللَّهِ
الْكُوفِيُّ
قَالَ
حَدَّثَنَا
مُحَمَّدُ
بْنُ
إِسْمَاعِيلَ
الْبَرْمَكِيُّ
عَنْ عَلِيِّ
بْنِ
عُثْمَانَ
عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ
الْفُرَاتِ
عَنْ ثَابِتِ
بْنِ دِينَارٍ
عَنْ سَعِيدِ
بْنِ
جُبَيْرٍ
عَنِ ابْنِ
عَبَّاسٍ
قَالَ قَالَ
رَسُولُ
اللَّهِ إِنَّ
عَلِيَّ بْنَ
أَبِي
طَالِبٍ
إِمَامُ أُمَّتِي
وَ
خَلِيفَتِي
عَلَيْهَا
مِنْ بَعْدِي
وَ مِنْ
وُلْدِهِ
الْقَائِمُ
الْمُنْتَظَرُ
الَّذِي
يَمْلَأُ اللَّهُ
بِهِ
الْأَرْضَ
عَدْلًا وَ
قِسْطاً كَمَا
مُلِئَتْ
جَوْراً وَ
ظُلْماً وَ
الَّذِي
بَعَثَنِي
بِالْحَقِّ
بَشِيراً
إِنَّ الثَّابِتِينَ
عَلَى
الْقَوْلِ
بِهِ فِي زَمَانِ
غَيْبَتِهِ
لَأَعَزُّ
مِنَ الْكِبْرِيتِ
الْأَحْمَرِ
فَقَامَ
إِلَيْهِ
جَابِرُ بْنُ
عَبْدِ
اللَّهِ
الْأَنْصَارِيُّ
فَقَالَ يَا
رَسُولَ
اللَّهِ وَ
لِلْقَائِمِ
مِنْ
وُلْدِكَ
غَيْبَةٌ
قَالَ إِي وَ
رَبِّي
وَ
لِيُمَحِّصَ
اللَّهُ
الَّذِينَ
آمَنُوا وَ
يَمْحَقَ
الْكافِرِينَ
يَا
جَابِرُ
إِنَّ هَذَا
الْأَمْرَ
أَمْرٌ مِنْ
أَمْرِ
اللَّهِ وَ
سِرٌّ مِنْ
سِرِّ
اللَّهِ
مَطْوِيٌّ
عَنْ عِبَادِ
اللَّهِ فَإِيَّاكَ
وَ الشَّكَّ
فِيهِ
فَإِنَّ الشَّكَّ
فِي أَمْرِ
اللَّهِ
عَزَّ وَ
جَلَّ كُفْرٌ
»؛ کمال
الدین و تمام
النعمه، ج
۱، ص ۲۸۸.

پیمایش به بالا