توجهات بهره برداری از لحظات آخر ماه مبارک توجه به فضل خدا و جبران تقصیرها
متن زیر جلسه هفتم گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ دوازدهم مرداد ماه سال ۹۲ برگزار شده است. در این جلسه ایشان با بیان برکات ماه و باقی مانده آن به بحث فضل و اضطرار عبد در سلوک اشاره کردند و با اشاره به دعای پایان ماه مبارک به این فضا پرداختند.
سوال: روزهای پایانی ماه مبارک رمضان است و افراد دقیق از این باقی مانده ها هم بهره ها می برند. اما چگونه می توان از باقیمانده ی ماه مبارک رمضان بهترین بهره ها را برد؟
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد. اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا و هب لنا رافته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزاً عندک.
این سفره ضیافتی که پهن شده و هنوز هم جمع نشده ما باید برای آن از سال قبل آماده می شدیم یعنی از فردای عید فطر خودمان را برای ضیافت جدید مهیا می کردیم، خوب بعضی هم واقعا این کار را کرده اند و یک سال مراقبه کردند تا بتوانند از برکات این ماه برخوردار بشوند به شب قدرش برسند که الحمد الله رسیدند و بهره هایش را نیز بردند ولی آنهایی که کوتاهی کردند در این لحظات آخر ماه چگونه می شود این تاخیرها و تسویف ها را جبران و تدارک کرد.
به نظر می آید که تنها سرمایه ای که ما داریم برای بهره مندی تکیه به فضل خداست اگر تکیه ما بر عمل خودمان باشد و بخواهیم با عمل خودمان این راه را برویم قطعا زمین گیر می شویم حتی آنها که اهل عمل کثیر هستند در میانه راه مانده اند و احساس عجز می کنند . سرمایه ی اصلی ما سرمایه ی فضل خداست که با آن می توان قدم های بزرگ برداشت و راههای نرفتنی را طی کرد. اگر کسی به مرحله ی مشاهده ی فضل رسید، درهای امید به روی او باز می شود. امیدوار می شود و با امیدواری این راه را طی می کند. سرمایه ی سالک به مقامات چیزی جز امیدواری به خداوند و فضل او و رجاء به فضل او نیست.
در دعای کمیل داریم «راس ماله الرجاء» باید امید سرمایه ای باشد که می خواهد با آن به طرف خدا برود. «و سلاحه البکاء» اگر انسان با این سرمایه و اسلحه حرکت کند می رسد. در دعای کمیل فراضی است که در آن ما از خداوند درخواست می کنیم «
اللهم اجعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک
» ماه رمضان ماه ضیافت خداست و عده ای هستند که واقعا از شب های قدرش بهره بردند و برایشان «خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» بوده و دست پر هستند خدای متعال «
اجعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک
» خدایا مرا از بندگانی قرار بده که بهره شان از تو بیشترین بهره هاست «و اقربهم منک» از همه به تو نزدیکتر هستند «
و اخصهم زلفة لدیک
» سپس می گوییم «و إنّه لا ینال ذالک» آیا شدنی است که من سلمان بشوم؟ در بین این عباد سلمان و ابوذر هست؟ مثل امام است که این همه کار و زحمت و آثار و برکات داشته باشد؟ انسان چگونه از خدا درخواست می کند «اللهم اجعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک و اقربهم منک اخصهم زلفة لدیک» اگر انسان منصف باشد می فهمد که «و إنّه لا ینال ذالک» این کار شدنی نیست «الا بفضلک» جز به فضل خداوند. اصولاً کسانی که به مقام مشاهده فضل می رسند دیگر سر و کار و تکیه شان به عمل نیست، نه این که قطع می شود بلکه سرو کارشان با خدا و فضل خداست. یعنی دیگر یکی دو تا نمی کنند و حساب ثواب اعمال شان را نمی کنند. نه اینکه تلاش نمی کنند. بعید است که انسان بدون تلاش به مشاهده ی فضل برسد.
در واقع اولیاء خدا وقتی تلاش می کنند و در راه می مانند و خسته می شوند، از خودشان مأیوس می شوند، و وقتی در وادی خدای متعال از خودشان مایوس شدند و با پای عقل و قلب رفتند و همه محبت و عشقشان را به کار گرفتند و به جایی رسیده که دیگر نمی تواند با این ابزارها برود. (بخصوص اگر به مقامی رسیده باشد که خدای متعال را بخواهد یعنی محبت خدا در او زنده شده باشد و از دنیا بزرگتر شده باشد و دنیا برایش کوچک و تنگ باشد دیگر نمی تواند به دنیا برگردد از دنیا بیرون آمده و به طرف خدا می رود با همه توانش هم حرکت کرده و کوتاهی نکرده است آنچه از عقل و قلب و روح و سر است همه را در این وادی فعال کرده است ولی می بیند که این راه رفتنی نیست یعنی «
عجزت العقول عن ادراک کنه جمالک
»(۱) که در مناجات خمسه عشره از امام سجاد(س) نقل شده است عقول از ادراک کنه جمال عاجز است. «
و انحسرت الابصار
» (ما غیر از دیده های چشم دیده های باطن نیز داریم که فرمود مومن دو دیده در قلبش دارد) دیده های قلبشان باز شده نگاه کردند «
و انحسرت الابصار دون النظر الی سبحات وجهک
»ولی همه این دیده های دل نزدیک بین تر از آن هستند که به سبحات وجه تو نظر کنند و آن پاکی ها و جمال ها را ببینند.
اگر انسان مشتاق به راه افتاده با تمام توان حرکت کرد و بعد از توان با تمام اشتیاقی که دارد به عجز رسید درهای فضل به او باز می شود و می تواند فضل را مشاهده کند. اول می گوید خوب ما می خواهیم به سمت خدا برویم؛ تلاش می کنیم، چهل سال پنجاه سال نماز می خوانیم و روزه می گیریم و شب زنده داری می کنیم بعد درها باز می شود و به خدا می رسیم. بعد انسان می بیند که نه مثل اینکه این نماز و روزه و عشق و محبت و ریاضت های انسان به اندازه ای نیست که او را به محبوب خودش برساند. وقتی انسان به عجز رسید و در این مسیر مضطر شد درها را باز می کنند و انسان می بیند که همه عالم با فضل خدا اداره می شود و همه چیز فضل است و این گونه نیست که کسی مستحق چیزی باشد، تلاشی کرده باشد و حالا آن تلاش، کار را حل کرده است. حتی خداوند با اولیاء خودش با فضلش رفتار کرده است. یعنی بحث مزد نبوده است وگرنه کسی با مزد به جایی نمی رسد.
این روایت را من ندیدم و از یکی از بزرگان شنیدم می فرمود فردی از عباد زمان انبیای سابق، غذایش یک انار و قرصی نان بود وسالها در بیابان ریاضت می کشید و عبادت می کرد. به او خبر دادند که خداوند می خواهد با فضلش با تو رفتار بکند. محاسبه ای کرد وگفت یعنی چی که خداوند می خواهد با فضلش با من رفتار کند. خدا با عدلش با من رفتار کند زیرا من روزی یک انار و قرصی نان خورده ام و تمام مدت عبادت می کردم. هنگام حساب و کتاب فهمید که تمام عبادت هایش به اندازه ی یک دانه ی انار نیست. رسیدن با ریاضت ها و اعمال ممکن نیست. لذا در روایات شاید مکرر آمده و در کافی داریم که برای رسیدن به بهشت به عمل خودتان تکیه نکنید. بلکه حُسن ظن بالله داشته باشید. اگر انسان این کار را کرد، کم کم درهای فضل به رویش باز می شود. آن وقت از فضل خدا می خواهد یعنی به فضل خداوند امیدوار می شود و خداوند امیدواران را رد نمی کند. و آنها را از امیدش محروم نمی کند. اگر انسان به این جا رسید می تواند با فضل الهی حرکت کند و این مسیر با فضل طی شدنی است.
ممکن است که گاهی بدون آن ریاضت ها هم لطفی به انسان بشود و درهای فضل را برایش باز بکنند ولی خوب اینها همه اش فضل است. در ادعیه یکی از اموری که خیلی به ما تعلیم می کنند توجه به فضل خدای متعال است. حمد هایی که در اول دعای ابوحزه داریم که «الحمدلله الذی ادعوه فیجیبنی» خدایی قابل ستایش است که همین که او را صدا می زنم جواب بدهد و تاخیری در آن نباشد با اینکه من فقیر هستم و او غنی است و احتیاجی به من ندارد. من فقیر صدا می زنم و از او گدایی می کنم و او بدون فاصله به من می دهد. «و ان کنت بطیا حین یدعونی» وقتی او مرا صدا می زند من کند هستم و دیر اجابت می کنم. او که به من می گوید نیمه شب بلند شو من تا میایم که اجابت کنم اذان را گفته اند. ولی همین که من صدا می زنم او اجابت می کند. «
لکل مسألة منک سمع حاضر و جواب عتید
»(۲) «الحمد لله الذی اسأله فیعطینی» این همان مشاهده فضل است.
در اکثر دعاها گویا می خواهند فضل خدا را به انسان نشان دهند. او خدایی است که همین که تو از او سوال می کنی به تو عطا می کند «
و ِان کنت بخیلا حین یستقرضنی
» خداوندی قابل ستایش است که چیزی که خودش به من داده است از من قرض می خواهد «
مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً
»(بقره/۲۴۵) و آن قرضی هم که می خواهد «فَيُضاعِفَهُ لَهُ» آنرا هم می خواهد اضافه کند وبه ما برگرداند. خداوند که به ما احتیاجی ندارد چون ما نمی توانیم این مال را اضافه کنیم قرض می گیرد که اضافه به ما برگرداند که «
مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ
» هر نعمتی که خداوند به ما میدهد اگر به خودش برگردانیم مضاعف به ما بر می گرداند و این که می گوید قرض بده برای همین است. تعبیرحضرت علی(ع) این است که «استقرضکم» کسی که از شما قرض خواسته «
و له خزائن السماوات و الارض
»(۳) خزائن آسمان ها و زمین در اختیار خودش است و بعد به شما می گوید این پولی را که به شما داده ام به من قرض بدهید تعبیرش هم این است که نمی گوید به فقرا قرض بده می گوید قرض را به من بده.
در دعا داریم می فرماید وقتی که تو مالی را که خودت به من دادی و من هم که فقیر هستم و هیچ از خودم ندارم و تو سرمایه خودت را از من قرض می خواهی «و ِان کنت بخیلا» من بخل ورزیدم. ولی همین که به خدا گفتیم که به ما بده، باز تو به ما عطا می کنی و این ده بار دیگر هم تکرار شود من بخیل هستم و تو جواد هستی. این همان مشاهده فضل خداست. اگر انسان فضل خدا را مشاهده کرد کم کم قابلیت پیدا می کند و از بدی های خودش هم ثمر می برد. گاهی انسان از عباداتش بهره می برد وگاهی انسان با گناهش به خدا نزدیک می شود. نه اینکه العیاذ بالله گناه می کند برای اینکه به خدا نزدیک شود گناه انسان را به خدا نزدیک نمی کند. ولی او از گناهش هم بهره می برد. این انسان که فضل خدا را دید (البته با شرائطی که عرض می کنم) می گوید خدایا من مهمان تو بودم. درست است که من غفلت کردم اما تو مرا دعوت کرده بودی و من در این مهمانی زمین خوردم خدایا حالا چه کسی باید جبران کند از من که کاری ساخته نیست و من هم مهمان بوده ام و آمدم درسته که من اشتباه کردم و دست در دست شیطان دادم اما در راه مهمانی تو من خسارت دیدم.
آقایی می فرمود که اگر شما میهمانی دعوت کنید و در راه آمدن به خانه شما صدمه ای ببیند و لو خودش هم کوتاهی کند باز شما می گویید که او میهمان من بوده است و به او سر می زنید. اگر کسی در این ماه رمضان بجای عبادت، زمین خورده باشد با این تعبیر می تواند از ضیافتش برخوردار بشود. منتها یک نکته دیگر هم اضافه کنم از بعضی از ادعیه و روایات استفاده می شود که یکی از راه هایی که انسان می تواند فضل خدا را درک کند و بتواند فضل خدا را مشاهده کند، این است که جزو حامدین باشد. کسی که جزء حامدین و نگاهش به سمت نعمت های خدا باشد و دائم نعمت های خدا را می بیند و حمد می کند و شاکر خداست، کم کم فضل خدا را مشاهده می کند و لذا وقتی فرصت ها به این فرد اقبال می کنند از این فرصت ها متنعم می شود. و وقتی هم که فرصت ها به او ادبار می کنند باز از فرصت ها متنعم می شود.
یعنی حامدین هم در شب جمعه و هم سحر که بساط شب جمعه جمع می شود، بهره مند هستند. در جوانی شان بهره مند هستند و در پیری شان هم بهره مند هستند. در سلامتی شان بهره مند هستند و در بیما ریشان هم بهره مند هستند حامدین کسانی هستند که از خدا می گیرند و به خدا برمی گردانند. یعنی همه چیز را از خدا می دانند و با مخلوقات سرو کاری ندارند. «مشغولة عن الدنیا بحمدک و ثنائک» آنها دائم مشغول هستند، نعمت را می بینند و نعمت را به خودشان و غیر نسبت نمی دهند و به سرچشمه نسبت می دهند. چون ممکن است ما یک موقع نعمت ها را نبینیم اگر ما نعمت ها را ببینیم و به خودمان نسبت بدهیم موجب می شویم و اگر نعمت ها را ببینیم و به اسباب نسبت بدهیم مشرک می شویم. یعنی اکر کسی گفت ابر مرا آب می دهد دریاها مرا سیراب می کنند مشرک می شود اگر کسی نعمت ها را نبیند غافل می شود و کفران می کند ولی اگر نعمت را دید و گفت «
اوتیته علی علم عندی
»(قصص/۷۸) خودم به دست آوردم معجب می شود ولی اگر نعمت را دید و از خودش و اسباب عبور کرد و به صاحب اسباب رسید حامد می شود.
البته نعمت بعد از این هم قدم هایی دارد حالا که خداوند نعمتی را به من داده برای هدفی داده است و اگر او داده است پس حکیمانه داده است. انسان نعمت را که گرفت باید در راه هدف خداوند خرج کند. و هدف این است که نعمت را به خدا برگردانی که این بالاترین شکرهاست. حامدنی کسانی هستند که نعمت را می بینند و به سرچشمه برمی گردانند، از خدا می گیرند و به خدا بر می گردانند. حامدین کسانی اند که اولاً نعمتی که هست را از آن غافل نیستند می دانند که شب جمعه نعمت است بیداری نعمت است، این نعمت را برای چه داده اند؟ برای چه در شب جمعه ماه رمضان ملائکه صدا می زنند؟ این درها برای چه باز شده است؟ برای این باز شده که ما در این وادی سلوکی بکنیم و از نعمت برخوردار شویم. وقتی هم سحر جمعه شد و دید شب جمعه را باخته است باز هم برخوردار می شود زیرا میگوید خدایا تو که همه کارها را تمام کردی وهمه نعمت ها را به من دادی و من خسارت کردم حالا تو می خواهی با من چه کار بکنی؟ تو کوتاهی نکردی اما من کوتاهی و این مقدمه ی مشاهده ی فضل است. حامدین به استغفار می رسند در های فضل به رویشان باز می شود و با فضل کارشان حل می شود.
من قسمتی از دعای امام سجاد(ع) را که برای شب آخر ماه رمضان است و اگر نخواندید می شود در روز آخر نیز خواند، برای شما می خوانم ببینید که اصلا آغاز این دعا چگونه است مثل کسی است که از اول می داند همه سرمایه خود را باخته است فرصت ها تمام شده و ماه ضیافت به زودی جمع می شود و او هم دستش خالی است. «
اللهم یا من لا یرغب فی الجزاء
»(۴) خداوندا تو کسی هستی که رغبتی به پاداش های ما نداری. «
لا یرغب فی الجزاء
» چشمی به کار ما ندوختی این طور نیست که بگویی من این ماه رمضان را به تو داده ام و تو باید این کارها را در آن انجام بدهی و تو ای خدا به آن چشم دوخته باشی. «
لا یرغب فی الجزاء ویا من لایندم علی العطاء
» اگر به من نعمتی دادی جوانی دادی و من هدر دادم تو پشیمان نمی شوی از اینکه جوانی دادی ماه رمضان دادی.
«
و یا من لا یکافی عبده علی السواء
» ای کسی که هیچ وقت بنده را به صورت مساوی مکافات نمی کنی یعنی اگر بد عمل کرد مجازاتش نمی کنی و صفت تو این گونه نیست. «
منّتک ابتداء و عفوک تفضّل
» همه منت ها وکسی طاب کار تو نبوده است مثل انسانی که حقوقش را تقسیم می کند و هیچ کس نمی توابد بگوید من کم دادی یا به من زیاد دادی چون همه اش تفضل است. «و عقوبتک عدل و قضاؤک خیر» لسان دعا را ببنید چگونه است خدایا تو وقتی به کسی نعمت دادی منت نمی گذاری اگر او را منع کنی ظلمی به او نکردی و اگر کسی شکر کند با اینکه خودت به او شکر کردن را یاد داده ای ولی برایش جبران می کنی اگر کسی تو را حمد کند برایش پاداش در نظر می گیری با اینکه خودت حمد را به او تعلیم دادی گناه را بر کسی که اگر می خواستی مفتضحش مستحق افتضاح بود می پوشانی خدای متعال گناهان ما را می پوشاند یعنی اگر واقعا بنا بود که مثلا اگر انسان دروغی می گوید آثارش در چهره اش نمایان بشود. البته یک آثاری است که آن ها را متوسمین می بینند و مأذونند. یعنی وقتی نگاه می کند می فهمد این چه کاره است اول و آخر انسان را در سیمای او می بیند حال اگر قرار بود این پوششی که خدا می گذارد عمل باز باشد و اعمال ما رو باشد چه اتفاقی می افتد اعمال ما که رو نیستند که این جمله باز کردن می خواهد. به کسی می بخشی که اگر می خواستی از او منع میکردی که تو ناتوان نبودی از منع کردن و او هم مستحق نبود او اهل این بود و قابلیت و شایستگی این را داشت در حقیقت جا داشت که مفتضح شود و جا داشت که تو به او عطا نکنی اما تو به او عطا می کنی در حالی که نه مجبور هستی و نه او مستحق است.
همین صحبت ها در آخر ماه رمضان است که درهای رجا را باز می کند وحضرت این گونه ما را سیر می دهند در واقع دعاها بیشتر توجهات و تنبهاتی است که در انسان ایجاد حال می کند و به جای اینکه مثلا بگوید به خدای متعال امیدوار باشید یک جوری با انسان حر ف می زنند و این یک تحول سیری در او ایجاد می کند و در آخر همین سیر مشاهده فضل را می آورد «
غیر انک بنیت افعالک علی التفضل
» بنای کار تو تفضل است بعد شروع می کند تفضل های خدا را یک به یک گفتن : یکی از آنها ماه رمضان بود که آمد و اهلش از این ماه بهره بردند شب زنده داری و روزه داری هایش را داشتند.
دعا می رسد به این جا که خدایا این ماه آمد ولی ما در این ماه ضرر کردیم تعبیر این است ماه رمضان آمد و این ماهی است که تو به ما عطا کردی «
انا اهل هذا الشهر
» و ما اهل این ماه هستیم ماهی که تو ما را با این ماه شرافت دادی و با نعمت خودت ما را به او موفق کردی در حالی که اشقیا از او و وقتش غافل بودند و به خاطر شقاوتشان از فضائل این ماه محروم شدند تو ولی آن چیزی هستی که ما را به او انتخاب کردی و آن معرفت این ماه است یعنی با ولایت تو ما به معرفت این ماه رسیدیم. «و هدیتنا له من سنته» خدایا سنت های این ماه را که ما به سوی آن هدایت شده ایم، تو ما را به آن هدایت کردی، معرفت این ماه را تو به ما دادی و تو ولی این نعمت ها هستی. «و قد توَلَینا» و ما متولی به نعمت تو بوده ایم و با توفیق تو روزه هایش و قیامش را به عهده گرفتیم شب هایش را بیدار بودیم و روز هایش را روزه گرفتیم اما «علی تقصیر» کوتاهی کردیم «
و ادینا فیه قلیلا من کثیر
» کمی از آن اعمال و حقوق فراوان را انجام دادیم پس تو با منت خودت این ماه را به ما دادی و ماه را به ما معرفی کردی و ما را به سنت های این ماه هدایت کردی تو ولی این نعمت ها بودی و ما هم تولی پیدا کردیم روزه ای گرفتیم، شبی بیدار بودیم ولی کوتاهی کردیم و قلیلی از کثیر حقوق این ماه را اجابت کردیم ببینید این جا همه اش توجه به این است که از آن طرف فیض تمام است تو ما را انتخاب کردی هدایت کردی معرفت دادی سنتش ها یش را اموختی اما ما کم گذاشتیم.
«اللهم فلک الحمد» خدایا پس تو ستودنی هستی و الآن هم که من زمین خوردم باز هم الحمد الله می گویم تو در زمین خوردن من کوتاهی نکردی اگر کسی اهل حمد شد ببینید چگونه در موقعی که نعمت دارد از دست می رود بهره اش را می برد شب اول ماه نیست شب اخر ماه است «اقراراً بالاساءة» اگر تو خوبی کردی و منم زمین خوردم پس چه کسی مقصر است؟ تو که مقصر نیستی منم که زمین خوردم «اقراراً بالاساءة» پس من بد عمل کردم و مقصر این شکستگی من خودم هستم «و اعترافا بالاضاعة» این نعمت را که تو دادی و درهای ماه رمضان را به سوی ما باز کردی. دیگران ۳۰ ابوحمزه خواندند ۱۰ختم قرآن کردند ترک معصیت و صله رحم سحرهایش را بیدار بودند و روز هایش را روزه اخص خواص گرفتند و چشم و قلبشان روزه بود کردند پس من که زمین خوردم و بهره نبردم تو مقصر نیستی من مقصرم بنابراین من بد عمل کردم و نعمت را ضایع کردم که ماه رمضان نعمت تو بود. «
و لک من قلوبنا عقد الندم
» آن سرمایه ای که در این شب آخر ماه رمضان داریمان است که قلبمان با ندامت گره بخورد و از اینکه نعمت را ضایع کردیم سرخوش نباشیم «
و من السنتنا صدق الاعتذار
» و آنچه از زبانم آورده ام عذرخواهی صادقانه است و اگر کسی این را هم دارد که هیچ ماه را زایل کرده خودش را هم مقصر نمی داند و طلبکار خدا هم است.
استاد عزیزی می گفت شما بچه را می فرستید که برود قوری قیمتی را بشوید اما قوری را می شکند یک موقع بچه گردن کلفتی می کند و می گوید شکستم که شکستم چه کسی گفته که من باید قوری را بشویم این وظیفه من نیست. شما هم او را توبیخ می کنید ولی اگر دیدید گوشه ای نشسته و گریه می کند میایید و دست روی سرش می کشید و می گویید فدای سرت قوری برای شکستن است. اگر انسان اینگونه اهل حمد بود می بیند که خدا کم نگذاشته است و نعمت ها را هم می بیند که زایل شده پس می فهمد که خودش مقصر است اگر به این مقام رسید و این دو سرمایه را آورد که یکی «عقد الندم» از قلب و دیگری «اعتذار صادقانه» با زبان خودش است قلبش پشیمان بود و زبانش هم صادقانه عذرخواهی می کرد چون گاهی اوقات وقتی ما عذرخواهی می کنیم شکسته نفسی می کنیم. مثلا می گوییم خدایا ما که در راه تو انفاقی نکردیم اما ته دلمان این است که خیلی انفاق کردیم. با خدا جای شکسته نفسی نیست و اگر واقعا صادقانه باشد انسان مشاهده فضل می کند و وقتی درهای فضل باز شد انسان از گناهش هم توقع ثواب دارد.
«
فأجرنا علی ما اصابنا فیه من التفریط
» خدایا آنچه به ما در این ماه رسیده که این زمین خوردگی است در اثر تفریط خودمان هم بوده خدایا ما بالاخره مهمان تو بودیم درست است که ما تفریط کردیم اما مصیبت زده تفریط های خود هستیم بالاخره اولیا رفتند و رسیدند اما ما از اهل ماه رمضان جا ماندیم از رجبیون که نشدیم و از وادی شعبان شفاعت پیامبر اکرم هم که جا ماندیم ماه تو هم که درحال جمع شدن است و ما وسط هوا و زمین هستیم خدایا «فأجرنا» به ما در مقابل این مصیبت زدگیمان و تفریطی که از ما بوده اما مصیبت زده این زده تفریط ها هستیم، مزد بده که این همان مشاهده فضل است. یک مزدی بده که «نستدرک به الفضل المرغوب فیه فضائلی» در این ماه بود که تو که فرمودی به همه دنیا نگاه نکنید به ما گفتی دنبال این فضائل بدوید، از قبل آماده شوید و ما را ترغیب کردی تویی که می گفتی دنیا قلیل است گفتی این فضائل کثیر است، از دستش ندهید شب قدر و سحر ماه رمضان را از دست ندهید. این فضیلت های از دست رفته بعضی وقت ها جبران می شود. «
و نعتاض به من انواع الذخر المحروص علیه
» یک ذخایری تو در این ماه برای اهل این ماه قرار دادی که ما را به آن تحریص کردی که به طرف آن ذخایر برویم خدایا عوض آن ذخایر به ما داده بشود چون ما کوتاهی کردیم ولی مصیبت زده کوتاهیمان هستیم.
سوال: با چه سیری این توقع در ما ایجاد می شود؟
ادعیه به انسان توجهاتی می دهند که مهم است. دعاهایی که به ما رسیده از مقام بالا تنزل پیدا کرده همه چیز از مقام بالا تنزل پیدا می کند همان طور که ارزاق مادی از عالم بالا می آیند ارزاق معنوی هم از عالم بالا می آیند. حقیقت این دعا حالاتی است در عالم بالا نمی گویم قلب امام در محیط ولایت امام که از آنجا تنزل پیدا می کند. اگر انسان اهل توسل بود وقتی صحیفه سجادیه را می خواند بداند که از آن مقام باید این دعا به انسان داده شود دعا لفظ نیست کما اینکه قرآن لفظ نیست بداند حقیقت دعا محضر امام سجاد است بعد آن دعا را به ما بدهند اگر حقیقت دعای ابوحمزه را به ما دادند انسان ابوحمزه خوان می شود و آن وقت آن سیری که می خواهند در دعای ابوحمزه به انسان بدهند از یک راهی انسان را به پرواز در می آورند و در یک فرودگاهی او را به زمین می نشانند و در این وسط هم انسان را به دریا و فراز و فرود می برند ولی در این سیری که می روند در انتهای سیر فرودگاهی است که او را در وادی ایمنی می نشانند. در این دعاها اگر انسان با معصوم حرکت بکند و تحول حال را از معصوم بگیرد و حال از عالم بالا بیاید آن وقت سیری که معصوم می رود واقع می شود.
خدایا عذرهای ما را بپذیر و خدایا ما را به ماه رمضان های آینده برسان. اگر ما را به ماه رمضان های آینده رساندی جوری باشد که آن ماه رمضان زایل نشود بعد از این جلوتر می رود می فرماید خدایا بالاخره ما صد سال هم که زنده باشیم باید این دنیا را رها کنیم و برویم ماه رمضان هم تا قیامت برقرار است خدایا هرچه را در هر ماه رمضان به هر بنده خوبت می دهی به من هم بده. خدایا من زیر خروارها خاک هستم ولی ماه رمضان ها می آید و اولیاء تو از آن متنعم هستند خدایا مرا از آن محروم نکن. پس آنچه سرمایه ما است در این فرصت های کوتاهی که از دست رفته مثلا شب جمعه را خوابیده و در نتیجه بساط شب جمعه جمع شد بیدار شد و دید اذان صبح جمعه را هم گفتند خوب او حالا چه کاری انجام دهد؟ روز جمعه را هم تا غروبش از دست داد و حالا غروب جمعه است. غروب جمعه تنها کاری که انسان می تواند انجام دهد این است که بیاید و سر به حساب بگذارد و خداوند را حمد کند، نعمت های خداوند را ببیند و تقصیرهای خودش را ببیند و به ندامت قلبی و عذرخواهی صادقانه برسد. آن وقت درهای امید به روی او باز می شود. این فقط حرف نیست. تا به مشاهده ی فضل نرسد امیدوار نمی شود و تا امیدوار نشود این طور حرف زدن تصنع خواهد بود.
پس اگر ما بتوانیم در آخرین روزهای ماه رمضان طوری خدا را حمد کنیم شکر کنیم و استغفار کنیم تا کم کم درهای مشاهده ی فضل به روی ما باز بشود و آن وقت در مقابل کوتاهی مان ازخدا مزد بخواهیم و بگوییم که خدایا من گناه کرده ام ولی مزد می خواهم. درست است که من کوتاهی کردها م ولی مصیبت زده هستم و در راه میهمانی تو که بنده نباید مصیبت زده باشد. خدایا اصلا تو می پسندی که همه مهمان های تو دست پر از میهمانی بروند اما من غصه دار باشم که زمین گیر و دست خالی هستم. این مقدمه ای می شود برای اینکه از خدا مزدی بخواهیم که تمام ثواب های جامانده را تدارک کند. پس آنچه ما در آخر ماه رمضان باید داشته باشیم این است.
سوال: تلاوت صفحه ۴۰۸ قرآن کریم را داریم که آیات ۳۳ تا ۴۱ روم می باشد. از این آیات توضیحی بفرمایید.
پاسخ: آیه ۳۲ سوره روم یک تعبیر لطیفی دارد «
وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنيبينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ
» هنگامی که سختی متوجه آنها می شوند پروردگارشان را می خوانند و انابه به درگاه او می کنند و وقتی ما رحمتی را به آنان می چشانیم و از ناحیه خدا به رحمتی می رسند فریقی از آنها دوباره وارد وادی شرک می شوند.
این قصه ایست که در جاهای متعدد قرآن آمده است ما شرک های خفی داریم که به اسباب تکیه می کنیم و باید این شرک ها از ما برداشته بشود. به تعبیر دیگر فطرت ما روبه خدا دارد و وقتی این فطرت در حجاب شرک ها قرار می گیرد از خداوند غافل می شود. روایت از امام صادق است فردی به امام صادق(ع) گفت: متکلمین خیلی از خدا صحبت کرده اند و من با آنها نشست و برخواست داشته ام اما به جای این که به من یقین بدهند برحیرت من افزودند شما طوری خدا را به من معرفی کنید که قلب من آرام بشود؟ حضرت که امام معصوم هستند و احاطه به تجربیات او داشتند فرموند: سوار کشتی شدی و کشتی شکست؟ او گفت: بله. امام فرمود: حالی پیش آمد که تو از همه ی اسباب منقطع شدی و احساس کردی که دیگر کسی نمی تواند کاری برای تو بکند کشتی شکسته خودت ناتوان هستی و موج های دریا هم می خواهد تو را در خود فروبرد؟ گفت: بله. امام فرمود: آیا در آنجا تکیه گاهی احساس کردی که به آرامش برسی؟ گفت: بله. گفت این همان خدا است که یافتی .
لذا در روایت هم است و در توحید صدوق مکرر آمده که: خداوند متعال کسی است که هر مخلوقی در شرایط اضطرار وقتی امیدش از اسباب قطع می شود، او را می یابد. ما باید دائما در حالت انقطاع باشیم یعنی دائما مثل کسی باشیم که درکشتی نشسته و کشتی اش غرق شده است یا مثل فردی باشیم که در هواپیما است و شرایط اضطراری اعلام کرده اند. ما باید همیشه احساس کنیم که اسباب بیکاره است. مگر وقتی کشتی می شکند و می خواهد غرق شود، خدا غرق شده است؟ خیر، ناخدای کشتی غرق شده است. مگر تا بحال او شما را نگه می داشت؟ مگر تا به حال کشتی تو را نگه می داشت، بی انصاف که حالا که کشتی شکست متوجه اضطرار خودت شدی؟ ما به اسباب تکیه می کنیم و اسباب برای ما غفلت می آورد. گاهی خداوند این اسباب را می برد و ما خدا را پیدا می کنیم.خدا می فرماید مواظب باشید وقتی دوباره اسباب آمد غافل نشوید وقتی دوباره به ساحل آمدید «
فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُون
» اما وقتی انسان باز روی خشکی می آید دوباره فراموش می کند. همین که هواپیما فرود می آید یادش می رود. خدا گله می کند و می فرماید این حالت اضطرار خود را دائم حفظ بکنید اگر حالت اضطرار دائم حفظ شد انسان از اسباب عبور می کند مسبب الاسباب پیدا می کند و به امنیت حقیقی می رسد منتها متاسفانه ما همین که اسباب بساط می شود بتکده خود را برپا می کنیم یعنی دوباره راحت روی زمین تکیه می کنیم و خیال می کنیم که زمین سفت است خدا هم گله می کند و می گوید نمی ترسید زمین شما را فرو ببرد زیرا زمین سفت تر از آب نیست «
أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَر
» اگر خداوند ما را در شرائط اضطرار قرار داد و در آن شرائط خدا را پیدا کردیم مواظب باشیم هیچ گاه آن شرائط را از دست ندهیم.
گاهی خدا حالت اضطرار را پیش می آورد و ما خودمان به سوی ایجاد آن حال نمی رویم ولی مومن خودش باید حالت اضطرار را پیش بیاورد «
موتوا قبل أن تموتوا
» یک بار انسان را می میرانند و اسباب را از او می گیرند مگر مرگ چیست؟ چرا ما از مرگ می ترسیم؟ مگر مرگ غیر از این است که اسباب (چشم و گوش و زبان) از ما گرفته می شود. مگر تا به حال این ها کاره ای بودند؟ چون ما به این اسباب تکیه داریم خیلی آن را جدی گرفتیم ولی آن را از ما می گیرند. یک موقع «
موتوا قبل أن تموتوا
» خودمان این اسباب ها را از کار می اندازیم می گوییم شما که کاره ای نیستید و خلعشان می کنیم و از این بت کده ی بیرون می رویم، مهاجرت می کنیم و موحد می شویم. ما باید این گونه باشیم نه این که وسط دریا موحد باشیم و وقتی به ساحل آمدیم دوباره مشرک شویم این حالت دائم باید با ما باشد. اولش نیز بسیار دشوار است چون عبور از بت ها و تعلقات است ولی بعد انسان به امنیت پایدار می رسد. دیگر برایش کشتی دریا مرگ زندگی فرق نمی کند حتی من گاهی عرض می کنم یک بسم الله می گوید و به عالم برزخ می رود چرا چون چیزی نمی شود فقط این اسباب از او گرفته می شود و این اسباب مگر تا به حال کاره ای بوده اند؟ پشه ای روی درخت چناری نشست و بعد به چنار گفت خودت را بگیر که من می خواهم بپرم گفت مگر وقتی نشستی من مطلع شدم که حالا وقتی می خواهی بپری من متوجه شوم! مومن وقتی در دنیا هم هست متوجه دنیا نیست. و وقتی به او می گویند باید بروی می گوید این که کاری ندارد در واقع او قبلا رفته است.
ما باید بشدت مراقبت کنیم آنچه که در ماه رمضان بدست آورده ایم را از دست ندهیم .این تعبیری که حضرت در خطبه شعبانیه فرمودند که درهای بهشت به روی شما باز شده است دعا کنید که بسته نشود و درهای جهنم به روی شما بسته شده است دعا کنید که باز نشود شیاطین در غل و زنجیر هستند دعا کنید که باز نشوند. یعنی می شود که انسان وقتی وارد بهشت ماه رمضان شد دیگر او را بیرون نکنند. انسان می تواند طوری وارد نماز بشود که وقتی «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» را هم می گوید و از آن معراج برمی گردد او را از وادی نماز بیرون نکنند و بشود الذین هم فی صلاتهم دائمون. یعنی دائم درحالت نماز است و حالت نماز و قرب و حضور از او گرفته نمی شود. عده ای هستند که وقتی درنماز هم هستند در بازار هستند. ما باید در صلات مان دائمی باشیم. عده ای هستند که وقتی از حرم امام رضا بیرون می آیند شیطان دم در ایستاده و همه چیز را ازآنها می گیرد و عده ای هستند که همیشه در حرم امام رضا هستند و از حرم اما رضا(ع) بیرون نمی روند. ما باید کاری بکنیم که از ماه رمضان بیرون نرویم.
در روایت داریم که اصحاب به پیامبر گفتند که وقتی ما در محضر شما هستیم حالت خوف و بی علاقگی به دنیا در ما پیدا می شود. گویا بهشت و جهنم را می بینیم و این حالات در ما زنده می شود. ولی وقتی به خانه بر می گردیم «شممنا الاولاد» و بوی اهل بیت و بچه ها به ما می خورد آرام آرام این حالات از ما گرفته می شود گویی اصلا نبوده است. آیا ما منافق و دورو هستیم؟ پیش روی شما یک جور و در پشت سر شما جور دیگر هستیم! پیامبر فرمود: این نفاق نیست ولی یک هشدار است «ذاک خطوات الشیطان یرغبکم فی الدنیا»(۵) این قدم های شیطانی شیطان است که شما از دنیا کنده شده اید و او شما را به دنیا ترغیب می کند. اگر حالت تان را حفظ می کردید (همان حالتی که وصف کردید) «
لصافحتکم الملائکته و لمشیتم علی الماء
»(۶) ملائکه با شما مصافحه می کردند یعنی کارتان به جایی می رسید که اهل عالم ملائکه می شدید و با شما دست می دادند و قواعد این عالم از شما برداشته می شود و می توانستید روی آب راه بروید. روی آب راه رفتن یعنی این که ما قواعدی در عالم داریم عالممان که عوض شد قواعدمان هم عوض می شود و می توانید روی آب راه بروید و مثل ملائکه شوید.
پس حالاتی که ما در ماه رمضان، شب قدر، شب های جمعه و زیارت معصوم داریم باید مراقبه کنیم تا از بین نرود. البته شیطان هم دم در ایستاده و منتظر ماست.
سوال: چه کاری انجام دهیم که این حالات از بین نرود؟
اول توجه به سرمایه است مثل کسی که طلا در جیبش است آیا او مراقبه می کند یا نه؟ اگر غافل شدید می برند، باید بدانیم که این سرمایه است و این سرمایه دشمن دارد و خاصیت آن این است که خودت شروع به حفظ آن می کنی. وقتی می بینی که نمی توانی این سرمایه را حفظ کنی التماس می کنی وسرمایه ات را در بانک می گذاری و می گویی خدایا من نمی توانم ولی اگر غافل بشوی آنرا می برند و کاری هم نمی شود کرد. انسان باید بداند که این سرمایه است که خدا به من داده است حاصل ضیافت است و از اوست و بدانی این سرمایه دشمن هم دارد. شیطان بیرون ماه رمضان ایستاده است من کسانی را دیدم که در ماه رمضان۳۰ شب نماز شب خوانده اند ولی در روز عید فطر نماز صبح شان قضا می شود. این همانی نیست که شیطان برده است؟ بعد می گوید خدایا این سرمایه شب زنده داری را شیطان پشت در ایستاده (چون در غل و زنجیر بود) و می خواهد از ما بگیرد خدایا بازش نکن. و معنای آن همین است که به خدا بگوییم من در بهشت راحت عبادت می کردم واگر از بهشت بیرونم کنی دیگر عبادت سخت می شود خدایا مرا از بهشت بیرون نکن. به خدا التماس می کند و می گوید خدایا این نعمت را از من نگیر. ماه رمضان را از من نگیر و من دائم در ماه رمضان باشم.
پس اول خودش می خواهد حفظ کند و بعد به عجز می رسد و پناه می برد. بنابر این نعمت را برای او حفظ می کنند. ولی اگر انسان از سرمایه اش غافل شد شیطان آنرا می برد و انسان سر جای اولش بر می گردد. ماه رمضان اول و دوباره روز از نو روزی از نو و عید فطر همان و همان این به درد نمی خورد. عبادت ما باید هم افزایی داشته باشد و لذا ما چهل سال است که نماز می خوانیم ولی آثار نماز در ما مشاهده نمی شود و این معلوم است که هر نمازی که خواندیم هنوز به نماز دوم نرسیده شیطان آثار آنرا برده است و الا گر این نمازها روی هم افزایش پیدا می کرد باید چیز دیگری ار آن در می آمد. پس این هم یک نکته که ما بشدت مراقبه کنیم که انچه در این ماه به ما دادند حفظ کنیم.
و نکته آخر این که در روز پایانی ماه رمضان همه ی اعمال مان را بدست ولی مان بسپاریم. بهتر است که این اعمال را به ایشان هدیه کنیم. او که محتاج نیست و این هدیه معنایش این است که شما بری ما نگه داری کنید. من یادم است ما یک قوم و خویشی داشتیم که در دوران کودکیش وقتی می خواست از یک نفر عیدی بگیرد هر چه عیدی گرفته بود به او می داد و می گفت این عیدی من به شما و این را که می داد معلوم بود چه می خواهد و حاصلش هم معلوم بود سید بن طاوس در اعمال شب نیمه شعبان می گوید که آخر شب به اعمال خود معجب نشوید هیچ چیز از خودتان ندارید و خود را دست خالی ببینید مبادا ما روز آخر ماه رمضان معجب شویم که ما روزه گرفتیم اگر معجب شوید هیچ چیز از این ماه بیرون نمی برید بلکه بگویید که این اعمال از توفیقات خداوند است و آنرا به دست امام زمان(ع) بسپارید تا آنرا حفظ کنند و به امام زمان بگویید خدایا تو این ناقابل را از طرف ما به خدا عرضه بدار وآن را به حضرت بسپارید تا برای شما حفظ کند. و آن روایت را هم بخوانم که قرآن هایی را که خوانده اید به معصوم هدیه کنید.
روایت این است که به موسی بن جعفر عرض کرد که آقا پدرم از جدتان پرسیدند که در ماه رمضان روزی یک قرآن بخوانیم ایشان فرمود: بله. گاهی ایشان تلاش می کرد که چهل قرآن تلاوت می کنند. (مقدار تلاوت قرآن بحث دیگری است). گفت من هم همین روش را یاد گرفتم گاهی کسالت دارم کمتر می خوانم و گاهی بیشتر ولی شبی یک قرآن را سعی می کنم که بخوانم. در آخر ماه رمضان هر دور قرآن را به یک امام هدیه می کنم تا به شما برسد. پاداش من چیست؟ حضرت یک جمله ای فرمود که خیلی تعجب کرد چون معنی جمله را فهمید امام فرمود: تو در قیامت با ما هستی. او تعجب کرد و حضرت این جمله را سه بار تکرار کرد. همه حقیقت قرآن نزد حضرت است و اگر به ما چیزی در این ماه رسیده به شفاعت حضرت رسیده و برگرداندش به حضرت، حضرت که به قرآن ما احتیاج ندارد ولی این باب را برای دستگیری ما باز می کند. این دستگیری، ما را تا مقام قرب خودشان و معیت خودشان پیش می برند بنابراین این ماهمان سعی کنیم این گونه عاقبت به خیرش کنیم و امیدوار به شب عید فطر هم باشیم اگر شب قدر گذشته زیرا فرمود خداوند در شب عید فطر به اندازه ای می بخشد که در کل طول ماه رمضان بخشیده است و بندگان را از جهنم آزاد می کند. خداوندا به برکت ماه رمضان ظهور امام زمان(عج) را نزدیک بفرما و ما را از یاران حضرت قرار بده و شفاعت حضرت را شامل حال ما بفرما.
(۱) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۹۱، ص: ۱۵۰
(۲) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص: ۸۰۱
(۳) نهج البلاغة (للصبحيصالح)ص: ۲۶۸
(۴) الصحيفة السجادية، ص: ۱۹۲
(۵) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص: ۴۲۴
(۶) تفسير العياشي، ج۱، ص: ۱۰۹
*****
آیات و روایات بحث:
۱-
اللهم اجعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک
– البلد الامین، ج۱، ص۱۸۸
۲-
اجعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک
– البلد الامین، ج۱، ص۱۸۸
۳-
و اخصهم زلفة لدیک
– زاد المعاد، ج۱، ص۶۰
۴-
عجزت العقول عن ادراک کنه جمالک
– زاد المعاد، ج۱، ص۴۱۴
۵-
و انحسرت الابصار
– زاد المعاد، ج۱، ص۴۱۴
۶-
و انحسرت الابصار دون النظر الی سبحات وجهک
– زاد المعاد، ج۱، ص۴۱۴
۷-
لکل مسألة منک سمع حاضر و جواب عتید
– المصباح، ج۱، ص۵۲۷
۸-
و ِان کنت بخیلا حین یستقرضنی
– مهج الدعوات و منهج العبادات، ج۱، ص۷۱
۹-
مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً
– سوره بقره، آیه ۲۴۵
۱۰-
مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ
– سوره بقره، آیه ۲۴۵
۱۱-
و له خزائن السماوات و الارض
– سوره منافقون، آیه ۷
۱۲-
اوتیته علی علم عندی
– سوره قصص، آیه ۷۸
۱۳-
اللهم یا من لا یرغب فی الجزاء
– المزار الکبیر، ج۱، ص۶۱۹
۱۴-
لا یرغب فی الجزاء
– المزار الکبیر، ج۱، ص۶۱۹
۱۵-
لا یرغب فی الجزاء ویا من لایندم علی العطاء
– المزار الکبیر، ج۱، ص۶۱۹
۱۶-
و یا من لا یکافی عبده علی السواء
– مصباح المتهجد، ج۲، ص۶۴۲
۱۷-
منّتک ابتداء و عفوک تفضّل
– مصباح المتهجد، ج۲، ص۶۴۲
۱۸-
غیر انک بنیت افعالک علی التفضل
– المزار الکبیر، ج۱، ص۶۱۹
۱۹-
انا اهل هذا الشهر
– مصباح المتهجد، ج۲، ص۶۴۲
۲۰-
و ادینا فیه قلیلا من کثیر
– المزار الکبیر، ج۱، ص۶۱۹
۲۱-
و لک من قلوبنا عقد الندم
– المزار الکبیر، ج۱، ص۶۱۹
۲۲-
و من السنتنا صدق الاعتذار
– المزار الکبیر، ج۱، ص۶۱۹
۲۳-
فأجرنا علی ما اصابنا فیه من التفریط
– مصباح المتهجد، ج۲، ص۶۴۲
۲۴-
و نعتاض به من انواع الذخر المحروص علیه
– المزار الکبیر، ج۱، ص۶۱۹
۲۵-
وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنيبينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ
– سوره روم، آیه ۳۳
۲۶-
فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُون
– سوره عنكبوت، آیه ۶۵
۲۷-
أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَر
– سوره إسراء، آیه ۶۸
۲۸-
موتوا قبل أن تموتوا
– الوافی، ج۴، ص۴۱۱
۲۹-
موتوا قبل أن تموتوا
– الوافی، ج۴، ص۴۱۱
۳۰-
لصافحتکم الملائکته و لمشیتم علی الماء
– تنبیه الخواطر و نزهه النواظر(مجموعه ورام)، ج۲، ص۲۱۰