جلسه چهل و دوم فلسفه اصول فقه نظریه مرحوم حسینی در بحث تکامل اجتماعی و سرپرستی نیازها
متن زیر تقریر جلسه چهل و دوم بحث فلسفه اصول آیت الله میرباقری است که به تاریخ ۲۵ مهرماه ۱۴۰۱ برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث نظریه مرحوم حسینی اشاره می کنند که نگاه ایشان نسبت به اجتماع و تکامل اجتماعی بحث مهمی است و این را در محیط ایمان و کفر تصویر می کنند. یکی از ارکان بحث ایشان نظام نیازمندی های انسان و رشد و سرپرستی آن است. بحث دیگری که در این جلسات استاد اشاره می کنند نسبت بین اجتماع و تاریخ است که در نظریه ولایت تاریخی و اجتماعی اثر می کند…
تبیین موضوع تصرف حکومت
کلام در بررسی دیدگاه مرحوم استاد حسینی در نسبت حکومت و شریعت بود و گفته شد که ایشان موضوع حکومت را سرپرستی تکامل نظام اجتماعی میدانند؛ یعنی اگر اسلام بخواهد وارد سرپرستی جامعه شود باید توسعه نظام اجتماعی را سرپرستی کند. البته ایشان بهجای سرپرستی تعبیر از مهندسی کردهاند که وجه آن این است که در این سرپرستی باید علاوه بر کیفیتها به کمّیت نیز پرداخته شود.
انسان شناسی در دیدگاه مرحوم حسینی
ایشان در تعریف و تکوّن جامعه و انسان یک نگاه متفاوتی دارند؛ ایشان در انسانشناسی میفرمایند منظومه وجودی انسان بر محور تمایلات و یک تمایل محوری شکل گرفته است که محور پرستش انسان است؛ یعنی انسان یک سری تمایلاتی دارد که همعرض با یکدیگر نیستند بلکه نظام تمایلاتی است که حول یک تمایل محوری و اصلی شکل گرفته است که تمایلات دیگر و اندیشه و اعمال او را شکل میدهد و این تمایل محوری، همان پرستشی است که انسان انجام میدهد که یا پرستش خدای متعال است و یا پرستش دنیا. به عبارت دیگر اختیار انسان در شکلگیری این میل محوری دخالت دارد؛ یعنی انسان خودش اصلیترین و محوریترین میل خود را شکل میدهد و یا پرستش خدای متعال را انتخاب میکند و یا پرستش دنیا را. معنای «
لا إِکراهَ فِی الدِّینِ
» در کنار «
لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ
» «
وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ
» همین است که اصل پرستش تعطیلبردار نیست ولی در انتخاب معبود اختیار وجود دارد و اختلاف در معبود باعث اختلاف در دین میشود.
البته اینکه همه امیال انسان حول میل محوری او که میل به پرستش است شکل میگیرد، بدان معنا نیست که اگر میل محوری انسان پرستش خدای متعال باشد، خلوص در توحید داشته باشد، به نحوی که سایر امیال، افکار و اعمال او توحیدی باشد؛ بلکه به این معناست که این میل موجب ایجاد نظام خاصی در سایر امیال، افکار و اعمال میشود؛ به عبارت دیگر میل محوری انسان باعث انتظام جبری سایر امیال او نمیشود، بلکه یک نظام امیال وجود دارد که هریک از این امیال تحت اختیار انسان است؛ لذا میل محوری موجب تنظیم مکانیکی امیال دیگر نمیشود بلکه باید در تنظیم امیال دیگر با میل محوری مراقبت داشت و توانایی جریان دادن میل محوری در همه امیال را پیدا کرد. البته اگر کسی اخلاص بالائی در پرستش خدای متعال داشته باشد، در اندیشه و عمل قطعاً متفاوت با کسی است که پرستش دنیا را برگزیده است لکن این بدین معنا نیست که خلوص در عمل و اندیشه هم پیدا کرده باشد.
سپس ایشان وارد بحث جامعه شده و میفرمایند شکل گیری جامعه هم به این صورت است که تمایلات انسانهای مختلفی که پرستش خدای متعال را برگزیدهاند، حول یک اراده محوری که شدت در پرستش دارند انسجام پیدا میکنند لذا آن اراده محوری در واقع فاعل محوری در جامعه است.
تکامل اجتماعی بر محور پرستش
بیان شد که از منظر ایشان انسان و جامعه حول میل به پرستش شکل میگیرد؛ نکته دیگری که در انسان شناسی هم به آن اشاره شد این است که جریان این میل درسایر شؤون فردی و اجتماعی نیازمند مراقبه است؛ لذا ممکن است که ایمان قلبی شخصی یا ایمان قلبی اجتماعی قوی باشد ولی در اندیشه و عمل جاری نشود؛ چنانچه در جامعه ما ایمان اجتماعی قویست ولی همفکری و همکاری حول امام ضعیف است. البته وقتی ایمان جامعه رشد پیدا کند، قطعاً همدلی و همفکری هم رشد پیدا میکند اما اینطور نیست که این رشد به نحو مکانیکی و یکسان باشد که اگر ایمان جامعه ده درجه رشد کند باید همفکری آن هم ده درجه رشد پیدا کند بلکه رشد همفکری نیازمند محاسبات و مراقبات اجتماعی است.
باید توجه داشت که همدلی اجتماعی یک امر بسیار پیچیده است که تعریف آن نیازمند دانشهای تخصصی است. لذا تعریف، پالایش و ساماندادن همدلی اجتماعی نیازمند دانشهای تخصصی است. یعنی گرچه همدلی مربوط به روح اجتماعی است اما ساختار آن توسط اندیشه تعریف و ایجاد میشود و در مقابل هم جوهره اندیشه توسط روح ایجاد میشود و این یک تعامل و ارتباط خاصی است که بین ایمان و دانشهای اجتماعی ایجاد میشود.
وقتی شکلگیری و تکامل جامعه بر محور پرستش باشد جامعه دائماً درحال غلیظتر شدن در کفر یا ایمان است و دائماً شرح صدر در ایمان و یا شرح صدر در کفر ایجاد میشود؛ لذا همدلی و همفکری و همکاریهای کفار در زمان ما بسیار پیچیده شده است؛ این دستگاه بزرگ و ساختارهای پییچیده و میزان تحمل همدیگر برای جنگ با اسلام در زمان گذشته وجود نداشته است. یعنی با اینکه قلوب آنها باهم نیست اما با رقبای خود بر علیه اسلام قرارداد و همکاری مشترک دارند.
بنابراین اختیار پرستش خدای متعال به عنوان میل محوری انسان، تازه ابتدای راه است و باید چنین شخصی همه زندگی خود را بر مدار پرستش خدای متعال شکل دهد؛ یعنی باید روح، فکر و عمل او هماهنگ با یکدیگر بر محور پرستش خدای متعال عمل کند تا تصرفاتی که در زندگی خود انجام میدهد نیز صبغه پرستش داشته باشد. یعنی الگوی پوشاک، تغذیه، روابط خانوادگی هر فردی نشان از میزان شدّت ایمان و نشان از توانایی جریان این ایمان در زندگی هر شخصی است.
در جامعه هم همین نکته وجود دارد؛ یعنی ابتدای راه جامعه این است که بر محور ولی حق شکل گرفته باشد و بعد از شکلگیری جامعه تازه مسیر تکامل و رشد او آغاز میشود؛ از اینجا به بعد باید جامعه بر محور امام، همدلی خود را ارتقاء داده و بعد بر محور امام، همفکری و همکاری کنند. این ارتقاء پرستش در همدلی و همفکری و همکاری نیازمند محاسبات و مراقبات اجتماعی است تا روشن شود که جامعه درست عمل میکند یا از امام خودش انحراف دارد.
در سوره مبارکه آل عمران ابتدا میفرماید: «
وَ مَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم
» و در دو آیه بعد میفرماید: «
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً ً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکمْ مِنْها کذلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمْ آیاتِهِ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُون
». این دو اعتصام را میتوان اینطور معنی کرد که امام اعتصام بالله دارد و حبلالله میشود و مؤمنین باید بر محور حبلالله تجمع داشته و امت را شکل دهند؛ و اینکه خدای متعال در این آیه میفرماید: «
إِذْ کنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً
» یعنی حول «نعمت الله» که وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله است الفت قلب بین اعدا درست شد؛ یعنی ائتلاف قلوب محوری میخواهد که در جامعه ایمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله است. بر این محور تألیف قلوب شده و همدلی ایجاد میشود و روابط تبدیل به اخوت میشود لذا میفرماید: «
فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً
». بعد از این اخوت میتوان از لبههای جهنم وارد محیط بهشت شد. در واقع این اعتصام حول امام طهارت و عصمت ایجاد میکند، یعنی به میزانی که همدلی، همفکری و همکاری اجتماعی حول امام علیه السلام واقع بشود به همان میزان موجب طهارت و اعتصام جامعه خواهد شد.
در این آیه یک منزلتی از فعل قلب را بیان میکند که منزلت اجتماعی فعل قلب است؛ یعنی گاهی دل یک شخص بر محور امام حرکت میکند؛ -چنانچه درباره حضرت سلمان میفرماید: «جعل هواه هوی علیا (علیه السلام)»،- اما گاهی جامعه همدلی اجتماعی بر محور امام دارند که منزلت دیگری از فعل قلب را بیان میکند که وقتی قلوب میخواهند باهم ائتلاف پیدا کنند، بر محور امام ائتلاف پیدا میکنند. در این صورت مناسبات اخوت حول امام علیه السلام شکل میگیرد و در این صورت طهارت ایجاد شده و وارد وادی بهشت میشوند. در گام بعد هم پرستش اجتماعی وارد ساختارهای سخت و نرم جامعه شده و پرستش خدای متعال در یک جامعه تجسد پیدا میکند؛ یعنی وقتی به شهر نگریسته میشود صبغة الله دارد.
لکن برخی در تحلیل جامعه اینطور تحلیل کردهاند که جامعه برای تأمین مشکلات معیشتی و نیازهای ضروری انسانها شکل گرفته است و در گام بعد خداپرست یا دنیا پرست میشوند ولی در نگاه مرحوم استاد حسینی اصل شکل گیری جامعه و تکامل آن و ملحقات این نظام اجتماعی یا بر محور پرستش خدای متعال است و یا بر محور دنیاپرستی است و یا التقاطی است.
این نکته مهمی است که ساختارهای نرم اجتماعی مثل نظام حقوقی و ارزشی جامعه که قابل رؤیت نیستند نیز بر مدار پرستش شکل میگیرند؛ مثلاً اگر کسی بخواهد همه جامعه حجاب را رعایت کنند، ابتدا باید ساختارهای نرم اجتماعی را بر مدار پرستش خدای متعال طراحی کند؛ اگر این ساختارها بر مدار پرستش دنیا طراحی شده باشد رعایت حجاب در این ساختارها دشوار خواهد شد.
تبیین بحث از زاویه نظام نیازمندی انسان
همین نکته را از زاویه نیاز هم میتوان بیان کرد؛ یعنی انسان یک سری نیاز مشترک ندارد که جامعه را برای تأمین آنها شکل داده باشد بلکه یک نظام نیازمندیهایی دارد که حول نیاز اصلی انسان که نیاز به پرستش است شکل گرفتهاند و این نیاز محوری باعث ایجاد یک انتظام خاص بین تمام نیازهای دیگر انسان میشود؛ لذا نیاز به اکل و شربی که بر محور نیاز به خداپرستی سامان داده شده است کاملاً متفاوت با نیاز به اکل و شربی است که بر محور دنیاپرستی شکل گرفته است. مثلاً نیاز به امنیتی که در مؤمن وجود دارد متفاوت است با امنیتی که در کفار وجود دارد لذا اگر دین مؤمن در خطر باشد هیچ احساس امنیتی ندارد فلذا جان خود را هم برای حفظ دین فدا میکند؛ یعنی اصلیترین امنیتی که برای او مهم است امنیت دین و امام خودش است؛ لذا حضرت به مسمع کردین میفرمایند تو از کسانی هستی که «
یخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا
» به همین معناست که اگر امام امنیت نداشته باشد دیگر راحت نیست. لذا اگر امام علیه السلام در خطر باشد و کسی احساس ناامنی نکند بلکه در گوشه احساس امنیت هم داشته باشد معلوم میشود که امنیت خود را از امنیت امامش بریده است و بر مدار امام دیگری برای خود امنیت ایجاد کرده است. لذا در زمان ما که کشورهای غربی به اسم جنگ چهارم میخواهند ریشه مسلمانها را از بین ببرند، اگر یک مؤمنی در یک کشور اروپایی احساس امنیت میکند معلوم میشود امنیت خودش را از امنیت اسلام بریده است و برای اسلام نگرانی ندارد؛ شخصی که امنیت خود را بر مدار طاغوت ایجاد کرده باشد، در صورتی که کارخانههای بزرگ دنیا منفجر شوند ناامن میشود ولی از بمباران کشورهای اسلامی احساس ناامنی نمیکند.
تکون جامعه ذیل تاریخ و تکوین
بعد از بیان انسان شناسی و جامعه شناسی ایشان وارد مراحل بالاتر شده و میفرمایند کل جوامع از نظام تاریخی بیرون نیستند. این نظام تاریخی نیز یک سرپرست و محوری دارد که جوامع مختلف حول این محور سامان پیدا میکنند. محور تاریخی حیات پرستش اجتماعی وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله هستند. بنابراین جوامع مختلف ایمانی یک جامعه کوچک درون امت تاریخی نبی اکرم صلی الله علیه و آله هستند و جوامع مختلف کفار هم حول جامعه تاریخی طاغوت شکل میگیرد.
همچنین انسان و جامعه همانطور که نمیتواند بیرون از نظام تاریخی باشند، از نظام تکوینی که در عالم وجود دارد بیرون نیستند. یعنی عالم ربّی دارد که آن را برای هدفی آفریده است و انسان هم ذیل این عالم آفریده شده و اختیار پرستش خدا و یا پرستش دنیا را به او داده است. انسان در نظام تکوین گاهی هماهنگ با ربّ عالم و غایات عالم و عالم آخرت میشود ولی گاهی هماهنگ با این نظام تکوین نیست ولی بیرون از این نظام نمیتواند باشد.
بنابراین جوامع مختلف در درون تاریخ و تاریخ در درون تکوین ایجاد میشود؛ و قواعد تکوینی و تاریخی بر جامعه حاکم است. حال مسئله این است که اگر دین بخواهد این جامعهای که ذیل تاریخ و تکوین شکل گرفته است را مدیریت کند باید چگونه مدیریت و سرپرستی کند؟ آیا فقط با احکام فرعی فقهی میتوان این موضوع را سرپرستی و مدیریت کرد؟
*****
آیات و روایات بحث:
۱-
لا إِکراهَ فِی الدِّینِ
– سوره بقره، آیه ۲۵۶
۲-
لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ
– سوره كافرون، آیه ۲
۳-
وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ
– سوره كافرون، آیه ۳
۴-
وَ مَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم
– سوره آل عمران، آیه ۱۰۱
۵-
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً ً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکمْ مِنْها کذلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمْ آیاتِهِ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُون
– سوره آل عمران، آیه ۱۰۳
۶-
إِذْ کنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً
– سوره آل عمران، آیه ۱۰۳
۷-
فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً
– سوره آل عمران، آیه ۱۰۳
۸-
یخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا
– بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۸۹