جلسه چهل و یکم چگونگی شکل گیری قرینیت در موارد قرینیت عرفیه ۲
متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه چهل و یکم درس خارج اصول مبحث تعادل و تراجیح؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ چهارشنبه ۲۸ خرداد ۹۳ برگزار شده است. در این جلسه به ادامه بحث چگونگی شکل گیری قرینیت در موارد قرینیت عرفیه در نگاه سید شهید صدر پرداخته شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است.
گفتیم که ظهور اول از ظهورات ثلاث، مستند به وضع و ظهور دوم و سوم مستند به ظهور حال و کثرت استعمال و انس ذهنی است. البته کسانی که مسلک «تعهد» را قبول کرده اند، میخواهند ظهور دوم و سوم را هم به وضع برگردانند، وضع بالغلبة الاجتماعیة.
و گفتیم که گاهی متکلم با ایراد قرائن، مانع این ظهورات میشود. اما اگر متکلم کسی است که تصریح بر تخلف از سیره معهود عقلاء نکرده است و ظاهر حالش تبعیت از سیره معهود عقلاء باشد و یا اصلا شأن تخاطب مخالفت با سیره عقلاء را نداشته باشد، چنین متکلمی اگر قرینه ای بر خلاف این ظهورات اقامه نکرد، مخاطب با تکیه بر ظهور حال او میتواند هر سه ظهور را به عهده او بگذارد و با قرائن عام عقلایی، کلمات او را تفسیر کند و با این ظواهر له و علیه او احتجاج کند. مثل اینکه اگر بعد از بیان عامی، بیان خاصی داشت، بر طبق سیره معهود عقلاء، خاص را قرینه بر عام قرار دهد نه برعکس. اما اگر تصریح بر تخلف از سیره معهود عقلایی داشت و یا اینکه شأن تخاطب مخالفت با سیره عقلاء را داشت (مانند شارع که برای مخاطبه با امت تاریخی مومنین چنین شأنی را دارد) و ظهور حالش نیز، تبعیت از روش مرسوم عقلاء نبود، در چنین شرائطی نمیتوان به استناد قرائن عام عقلاییه اثبات ادعا کرد که در کلام او هم خاص باید قرینه بر عام تلقی گردد، بلکه ممکن است امر به عکس باشد.
البته مشهور در نزد قوم این است که اگر کسی چنین شأن تخاطبی داشت، یا باید زبان جدیدی آورده و متفاوت بودن آن با سیره عقلایی معهود را بیان کند و یا ملتزم به عرف رایج و قواعد آن گردد. در این صورت ظاهر کلامش به سیره معهود عقلاء تفسیر و با این تفسیر له و علیهش حجت است.
اما اگر کسی این نظر را قبول نکرد، نمیتواند قواعد قرینیت عامه که در سطح تخاطب عموم است را به کلام شارع تحمیل کند.
بعد از این مباحث و شناخت قواعد عامه قرینیت و نحوه تصرف قرینه در ظهورات ثلاث، باید بحث کنیم از یک یک موارد قرینیت که در هر کدام قرینه به چه شکل در ذوالقرینه تصرف و بر آن مقدم میشود. موارد قرینیت که تابع این قواعد عامه قرینیت هستند عبارتند از: «قرینیت مقید بر مفاد مطلق»، «قرینیت خاص بر مفاد عام»، «قرینیت أظهر بر مفاد ظاهر»
وجه و چگونگی تقدیم مقید بر مطلق
ظهور کلمه در معنای مطلق خود متوقف بر تمامیت مقدمات حکمت است نه مستند به وضع. با تمامیت مقدمات حکمت، میتوان به عهده متکلم گذاشت که معنی لا بشرط و مطلق را از کلامش اراده کرده است. اما ایراد مقید، متصلا و بنابر قولی منفصلا، مانع تمامیت مقدمات حکمت است.
مقید متصل
گاهی متصلا بر اطلاق «أکرم العالم»، مقید وارد میشود مثل اینکه بگوید: «اکرم العالم العادل» یا «اکرم العالم الا العالم الفاسق» یا «اکرم العالم و لا تکرم العالم الفاسق».
قطعا با ایراد مقید متصل، مقدمات حکمت تمام نمیشود. چون یکی از مقدمات عدم اقامه قرینه است که قدر متیقنش قرینه متصله است. لذا با ورود مقید متصل، دلالت اطلاقی بر معنای مطلق از اول تمام نمیشود. لذا قید متصل، موضوع دلالت اطلاقی را منتفی میکند و به اصطلاح بر آن «ورود» دارد (نه اینکه بر خود خطاب مطلق وارد باشد بلکه بر ظهور اطلاقی آن وارد است). بعبارتی، دلیل حجیت مقید، بر دلالت اطلاقی مطلق ورود دارد.
قرینه و مقید متصل، در ظهور تصدیقی نوع اول (یعنی دومین ظهورات ثلاث) تصرف میکند و بیان میکند که متکلم در مقام تفهیم مفهومی که کاملا منطبق بر مدلول تصوری باشد نیست. اما در ظهور تصوری تغییری ایجاد نمیکند، بلکه ظهور اطلاقی را تغییر میدهد و ظهور اطلاقی فقط برای دلالت تصدیقیه مفید ظهور است. ظهور اطلاقی مستند به وضع نیست که از بین رفتنش، ظهور تصوری را تغییر بدهد.
مقید منفصل
در اینجا تفاوت بین مبنای مرحوم آخوند و مرحوم نایینی در بیان مقدمات حکمت، موجب تفاوت در تحلیل نحوه تقدیم مقید منفصل بر مطلق میشود.
مرحوم آخوند عدم ایراد قرینه متصل را یکی از مقدمات حکمت میدانند دون المنفصل. و مرحوم نایینی عدم ایراد أیّ قرینة (چه متصل و چه منفصل) را.
بر طبق مبنای مرحوم نایینی، قرینه منفصل مثل قرینه متصل عمل میکند و مانع انعقاد ظهور اطلاقی میشود. لذا به همان تقریر، مقید منفصل بر ظهور اطلاقی «ورود» داشته، بر آن مقدم میشود.
البته بر مبنای مرحوم نایینی اشکال مبنایی شده است که با چنین توسعه ای در مقدمات حکمت، هیچ اطلاقی قابل اثبات نیست، الا زمانی که همه کلمات منفصل متکلم را هم بررسی کرده باشیم. حتی اصالت عدم القرینه هم نمیتواند ظهور اطلاقی را اثبات کند چون این اصل برای جایی است که ظهور تمام شده باشد و این اصل احتمال قرینه ای که ظهور را نقض کند منتفی میکند. بعبارتی این اصل ظهور ساز نیست بلکه رافع موانع ظهور است. البته ممکن است مرحوم نایینی ادعا کند که در بعض سطوح تخاطب، این اصل میتواند منشأ ظهور حالی میشود بر اینکه قرینه منفصله ای هم در بین نیست الا زمانی که اثبات شود. یعنی در بعض سطوح تخاطب، اگر متکلم در مظان خود، قرینه ای اقامه نکرد میتوان به شهادت حال او، به عهده او گذاشت که مجموع کلامش ظهور در عدم وجود قرینه و ظهور در مطلق دارد.
جایگاه بررسی دقیق این دفاع از مرحوم نایینی در بحث مطلق و مقید است.
اما بر مبنای مرحوم آخوند، بعد از انعقاد کلام و عدم ایراد مقید متصل، ظهور اطلاقی بر طبق معنای تصوری موضوع له تمام میشود. لذا باید با اصل قرینیت، قرینه و مقید منفصل را بر ظهور اطلاقی منعقد شده مقدم کنیم و بدون اینکه مانع انعقاد ظهور اطلاقی شویم، طبق اصل قرینیت عام ظهور قرینه را بر ظهور ذوالقرینه مقدم کنیم. چون بر طبق اصل قرینیت عام، عقلاء بر اساس قرائن متصله و منفصله، له یا علیه متکلمی به کلامش احتجاج میکنند. لذا در این مبنا، ظهورات ثلاث تغییری نمیکنند بلکه حجیت ظهورشان در معنای مقید محدود میشود. حتی در جایی که قرینه منفصله بیان کند که متکلم در زمان بیان مطلق، در مقام هزل بوده است، باز ظهور اطلاقی مطلق در هر سه دلالت و ظهور تغییر نمیکند بلکه حجیتش از بین میرود.
*****
آیات و روایات بحث: