جلسه ۹۷ مقتضای روایات علاجیه ۱۲
متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه ۹۷ درس خارج اصول مبحث تعادل و تراجیح؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ سه شنبه ۲۶ اسفند ۹۳ برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است
ترجیح به احدثیت
یکی از مرجحاتی که در تعارض خبرین ذکر شده است ترجیح به احدثیت است که مستند به چند روایت است
روایت اول
۳۳۳۳۷- ۴- وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَرَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَرْوُونَ عَنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا يُتَّهَمُونَ بِالْكَذِبِ فَيَجِيءُ مِنْكُمْ خِلَافُهُ قَالَ إِنَّ الْحَدِيثَ يُنْسَخُ كَمَا يُنْسَخُ الْقُرْآنُ.
شیخ حر رحمه الله میفرمایند: أَقُولُ: هَذَا مَخْصُوصٌ بِحَدِيثِ الرَّسُولِ ص فَيَكُونُ حَدِيثُ الْأَئِمَّةِ ع كَاشِفاً عَنِ النَّاسِخ
یعنی نسخ در این خبر را به معنای اصطلاحی دانسته اند. یعنی حکمی در شریعت جعل شده است که ظهورش اطلاق ازمانی دارد. اما بعدا اطلاق ازمانی را برمیدارد تا خبر دهد که دیگر اطلاق ازمانی ندارد. بیان چنین نسخی ممکن است که به امام واگذار شده باشد.
مرحوم خویی میفرمایند: از ضروریات مذهب این است که با خبر واحد نمیتوان این نسخ را اثبات کرد. بلکه این ضرورت در فریقین ثابت است.
اگر این طور باشد این روایت به درد مقام نمیخورد. زیرا بحث ما در جایی است که خبرین ظنیین تعارض کنند و الا اگر ناسخ قطعی باشد قطعا از اطلاق زمانی حکم نبوی سابق دست بر میداریم و اگر ظنی باشد هم که با ضرورت مدعای مرحوم خویی قابل اخذ نیست.
احتمال دیگر این است که نسخ در این حدیث به معنی اصطلاحی نباشد بلکه به معنی تخصیص و تقیید باشد. لذا بیان این حدیث این است که احادیث تخصیص میخورند و تقیید میشوند. این احتمال با «
فَيَجِيءُ مِنْكُمْ خِلَافُهُ
» ناسازگاری ندارد چون عرف به مخصص هم به عنوان مخالف عام نگاه میکند.
احتمال دیگر این است که این بیان، بیان تقیه ای باشد و حضرت میخواسته اند بفرمایند احادیث نبوی از غیر طریق ما را اخذ نکنید. اما این مطلب را تقیتا اینگونه بیان کرده اند که اگر نبویات آنها با احادیث ما تعارض داشت کلام ما را اخذ کنید از باب ناسخ. چون عامه این کلام را راحتتر قبول میکند زیرا مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام را قبول داشته اند
لذا در هر صورت این روایت به درد اثبات مرجحیت احدث هنگام تعارض نمیخورد. به همین دلیل مرحوم شهید صدر اصلا متعرض این حدیث نشده اند.
حدیث دوم
۳۳۳۴۰- ۷- وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَ رَأَيْتَكَ لَوْ حَدَّثْتُكَ بِحَدِيثٍ الْعَامَ ثُمَّ جِئْتَنِي مِنْ قَابِلٍ فَحَدَّثْتُكَ بِخِلَافِهِ بِأَيِّهِمَا كُنْتَ تَأْخُذُ قَالَ كُنْتُ آخُذُ بِالْأَخِيرِ فَقَالَ لِي رَحِمَكَ اللَّهُ.
شیخ حر رحمه الله میفرمایند: أَقُولُ: يَظْهَرُ مِنَ الصَّدُوقِ أَنَّهُ حَمَلَهُ عَلَى زَمَانِ الْإِمَامِ خَاصَّةً فَإِنَّهُ قَالَ فِي تَوْجِيهِهِ إِنَّ كُلَّ إِمَامٍ أَعْلَمُ بِأَحْكَامِ زَمَانِهِ مِنْ غَيْرِهِ مِنَ النَّاسِ انْتَهَى وَ هُوَ مُوَافِقٌ لِظَاهِرِ الْحَدِيثِ وَ عَلَى هَذَا يُضَعَّفُ التَّرْجِيحُ بِهِ فِي زَمَانِ الْغَيْبَةِ وَ فِي تَطَاوُلِ الْأَزْمِنَةِ وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ.
العام در این حدیث به معنی سال است. اما عام به معنی اصولی اولا در روایات کاربرد ندارد و ثانیا در این معنی باید بدون لام استعمال میشد.
ثالثا اگر به معنی اصولی بود معنی نداشت که اخیر اخذ شود بلکه باید هر دو اخذ شوند یعنی هم عام و خاص.
اگر منشأ این تفاوت در خبرین تقیه باشد ← در زمان امام تکلیف واضح و همین اخذ به اخیر است که در این حدیث آمده است. چه خبر اول تقیه ای صادر شده باشد یا خبر اخیر. به هر حال خبر اخیر است که بیانگر تکلیف فعلی است. با این حساب به درد کسانی که در شرایط تقیه نیستند نمیخورد. خصوصا برای ما که در زمان ما اکثر شرایط تقیه ای آن زمان وجود ندارد.
اما اگر منشأ تفاوت احوال شخصی راوی باشد (با ملاحظه حالت و سطح معرفت او هر بار به بیانی متفاوت بیان فرموده اند) ← این احتمال فقط در احادیث غیر الزامی و اخلاقی قابل قبول است. اما در احادیث الزامی فقهاء معتقدند که ائمه علیهم السلام در مقام بیان احکام شریعت هستند و این احکام برای همه مشترک است و امسال و سال آینده ندارد. زیرا ظرفیت احکام الزامی در همه وجود دارد.
حدیث سوم
۳۳۳۵۰- ۱۷- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْكِنَانِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا بَا عَمْرٍو أَ رَأَيْتَ لَوْ حَدَّثْتُكَ بِحَدِيثٍ أَوْ أَفْتَيْتُكَ بِفُتْيًا ثُمَّ جِئْتَنِي بَعْدَ ذَلِكَ فَسَأَلْتَنِي عَنْهُ فَأَخْبَرْتُكَ بِخِلَافِ مَا كُنْتُ أَخْبَرْتُكَ أَوْ أَفْتَيْتُكَ بِخِلَافِ ذَلِكَ بِأَيِّهِمَا كُنْتَ تَأْخُذُ قُلْتُ بِأَحْدَثِهِمَا وَ أَدَعُ الْآخَرَ فَقَالَ قَدْ أَصَبْتَ يَا بَا عَمْرٍو- أَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُعْبَدَ سِرّاً أَمَا وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ إِنَّهُ لَخَيْرٌ لِي وَ لَكُمْ أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا فِي دِينِهِ إِلَّا التَّقِيَّةَ.
با این که این حدیث به ابی عمرو کنانی تضعیف شده است اما مرحوم خویی این حدیث را صحیحه میدانند چون در نقل دیگری از همین حدیث هشام بن سالم مستقیما از حضرت این کلام را روایت میکند که نشان میدهد که خودش در مجلس حاضر بوده است (عبارت قال لی … هم ظاهرا در آن سند وجود ندارد).
ظاهرا این حدیث هم ناشی از تقیه است و بدرد زمان ما و اخبار تراجیح نمیخورد.
حدیث چهارم
۳۳۳۴۱- ۸-
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا جَاءَ حَدِيثٌ عَنْ أَوَّلِكُمْ وَ حَدِيثٌ عَنْ آخِرِكُمْ بِأَيِّهِمَا نَأْخُذُ فَقَالَ خُذُوا بِهِ حَتَّى يَبْلُغَكُمْ عَنِ الْحَيِّ فَإِنْ بَلَغَكُمْ عَنِ الْحَيِّ فَخُذُوا بِقَوْلِهِ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نُدْخِلُكُمْ إِلَّا فِيمَا يَسَعُكُمْ.
۳۳۳۴۲- ۹- قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ خُذُوا بِالْأَحْدَثِ.
این حدیث هم ظاهرا ناشی به شرایط تقیه است خصوصا به قرینه ذیل حدیث معلی.
در مجموع دلیلی که اثبات مرجحیت احدث نماید نداریم.
ادامه این بحث در جلسات آتی مطرح خواهد شد انشاء الله