دانلود روضه جلسه

فهرست مطالب



شرایط
نزول نصرت
الهی

متن
زیر، سخنرانی
آیت الله سید
محمد مهدی میرباقری
در برنامه
تلویزیونی
جریان است که
در تاریخ
شانزدهم مهر
ماه ۱۴۰۳ در شبکه
یک سیما برگزار
شده است.

۱. شهید
نصرالله مصداق
عالم ربانی

مجری:
سلام عرض می‌کنم،
ممنونم که باز
هم دعوت ما را
پذیرفتید.
امروز سالروز
عملیات طوفان
الاقصی است که
در تاریخ
مقاومت و رژیم
صهیونیستی تحول
ایجاد کرد. در
این ایام
کارشناس‌ها و
صاحب‌نظران
متعددی را در
برنامه
داشتیم، حوزۀ
سیاسی، روابط
بین‌الملل،
حتی حوزه
نظامی و همه
آنها در ابعاد
مختلف به
ماجرا
پرداختند. اکنون
می‌خواهم از
حضور شما استفاده
کنم تا یک
نگاه معرفتی و
الهیاتی
داشته باشیم. موقعیت
جامعۀ ما و
جبهه مقاومت در
حال حاضر
چگونه است و
چطور باید به
این یک سال
گذشته نگاه
کنیم؟ شکست
بوده یا
پیروزی بوده؟
می‌خواهم یک
تفسیر،
ماورای تحلیل
سیاسی و نظامی
و فرهنگی
داشته باشیم.

آیت
الله
میرباقری: سلام
علیکم. بسم
الله الرحمن
الرحیم الحمد الله
رب العالمین
اللهم صل علی
محمد و آل
محمد و عجل
فرجهم و
العن
اعدائهم.

شهادت
شهدای
بزرگوار و
عزیزی را که
هر کدامشان بی‌نهایت
ارزش داشتند
را به همۀ
مردم عزیز
ایران، به همۀ
مخاطبان، به
همۀ امت
اسلامی تسلیت
عرض می‌کنم.
همچنین تقرب
آنها به خدای
متعال و
ورودشان به
ساحت ضیافت
الهی را به جِدّ
تبریک عرض می‌کنم.
به ویژه عالم
ربانی، عالم
بزرگوار،
مجاهد،
شخصیتی که جزو
سابقون در راه
خدا بودند،
جزو کسانی
بودند که «
صَدَقُوا
ما عاهَدُوا
اللَّهَ
عَلَيْهِ
»،[۱]
شهادت ایشان
را به ویژه
تسلیت عرض می‌کنم.
البته ایشان
ویژگی‌های
فراوانی
داشتند که از
مهم­ترین آنها
عالم ربّانی
بودن است.
عالم ربانی
چراغ راه یک
امت و مدار هدایت
و استقامت یک
امت است. آنها سابقونی
هستند که راه
را باز می‌کنند
و سختی‌های
راه را تحمل
می‌کنند که
دیگران
بتوانند راه
را هموار طی
کنند. محور
اصلی هم
معصومین
علیهم السلام هستند،
آنها محور
استقامت جبهۀ
حق در تاریخ­اند.
بارها هم روی
دوش آنهاست،
سیدالشهداء علیه
السلام است که
«
السَّلَامُ
عَلَى
سَاكِنِ
كَرْبَلَاء
»،[۲]
هنوز هم با
بلای خودشان
عالم را به
سوی خدای
متعال سلوک می‌دهند.
شیعیان،
محبین و
مقربان حضرت
هم همین­طورند؛
با استقامت
آنها راه باز
می‌شود.

در
روایت داریم،
گاهی صبر یک
انسان عامل
نجات یک امت
می‌شود؛ مثل
حضرت یوسف
صدیق سلام
الله علیه، او
صبر کرد، ولی
مردم مصر موحد
شدند و از مرگ
و قحطی نجات
پیدا کردند.
بزرگوارانی
مثل سید حسن
نصر الله سال‌ها
مرگ را به
بازی گرفته
بودند. آن
موقع که اوضاع
عراق بحرانی
بود، یکی از
بزرگان در
عراق فرموده
بود تمام
نمازهایم صلات
مُوَدِّع است.
امام می‌فرماید
به گونه‌ای
نماز
بخوانید،
گویی این
آخرین
نمازتان است و
می­فرمود من
همۀ نمازهایم صلاة
مودع است،
یعنی احساس می‌کنم،
نماز بعدی
واقعاً نباشم.
امثال شهید
نصرالله این
عالم بزرگوار،
واقعاً
نمازشان صلاة
مودع بوده، در
همۀ
نمازهایشان در
طول سی سال احساس
می‌کردند،
این آخرین
نمازشان است.
این‌گونه با
مرگ مأنوس
بودند، دلدادۀ
مرگ بودند،
مشتاق مرگ
بودند؛ «
يَسْتَأنِسُونَ
بِالمَنيّة
دُونى‌ إِسْتيناسَ
الطِّفْلِ
إِلى‌
مَحالبِ
أُمِّهِ
».[۳]
انسان تا این‌گونه
نشود، یعنی
مسئلۀ مرگ و
عوالم بالاتر را
برای خودش حل
نکند، نمی‌تواند
در راه خدا در
کنار ولیّ خدا
بایستد. در
یکی از بیانات
سیدالشهداء
علیه السلام،
وقتی اصحاب
عاشوراء را
توصیف می‌کنند،
می‌فرمایند اینها
با مرگِ پیش‌روی
من مأنوس‌اند،
مثل انس طفل
با مادر خودش.

معتقدم
که شخصیت‌هایی
این‌چنین وقتی
شهید می‌شوند،
موجب رسوخ آن
بنایی که
گذاشتند می‌شوند.
آنها یک بنای
استواری را
گذاشتند که
این بنا به
راحتی متزلزل
نمی‌شود، به
خصوص وقتی خون
پاکشان پای
این شجرۀ طیبه
می‌رسد، این
شجرۀ طیبه
مستقر می‌شود.
قطعاً گشایش‌ها
و فتوحاتی به
دنبال این
شهادت‌ها
برای جبهۀ حق
اتفاق می‌افتد.
از این بحث
بگذرم.

۲. علت
درگیری ما با
مستکبرین
عالم

یک
نکته راجع به
درگیری‌ای که
ما واردش شدیم
و در وسط آن
هستیم عرض
کنم. درگیری
که تازه هم
نیست، از اول
انقلاب
اسلامی و حتی
قبل از آن هم بوده
است. آن نکته
این است که برخی
جنگ‌ها بین
قدرت‌های
مادی در طول
تاریخ اتفاق
افتاده و
تلفات زیادی
هم بر بشریت
وارد کرده،
مثل جنگ اول و
دوم جهانی که آمار
کشته‌های
رسمی آن پنجاه
میلیون است؛ تازه
این آمار غیر
از کشته‌های
خاموش آن مثل
قحطی‌ها و
بیماری‌های
فراگیر است.
مثلاً در باب
مردم ایران می‌گویند،
بین جنگ اول و
دوم هفت یا هشت
میلیون تلفات
داشتیم، با
اینکه وارد
جنگ هم نشدیم.

از این
دسته از جنگ‌ها
بگذرید که برای
تصاحب دنیا و
برای مسابقه
بر قدرت است.
یک جنگی و
درگیری در
عالم هست که یک
بُعد آن قتال
است و آن
درگیری بین حق
و باطل است،
بین انبیاء و
اوصیاء و
اولیاء الهی از
یک سو و جبهۀ
شیاطین و
فرعون‌ها و
طواغیت از سوی
دیگر است.
مدار این جنگ
هم یک کلمه
بیشتر نیست،
به تعبیر قرآن،
«
هذانِ
خَصْمانِ
اخْتَصَمُوا
في‏ رَبِّهِمْ
»،[۴]
این دو گروه
با هم مخاصمه
دارند و این
مخاصمه بر سر
منابع طبیعی
دنیا نیست، «
اخْتَصَمُوا
في‏
رَبِّهِمْ
»،
منازعه بر سر
پروردگار است.
ربوبیت او محل
بحث است. امام
صادق علیه
السلام ذیل
این آیه می‌فرمایند،
ما هستیم و
جبهه دشمنان
ما مثلاً بنی‌امیه.
فرمودند دعوا
بر سر این است
که ما می‌گوییم
خدا راست گفته،
آنها می‌گویند
خدا دروغ گفته
است. خدا راست
گفته، یعنی چه؟
یعنی ما می‌گوییم
ربوبیت خدا را
قبول داریم،
می‌گوییم او
رب العالمین
است، او طرح و
برنامه‌ای
برای سعادت
بشر و برای
رسیدن بشر به
آرامش و سعادت
و کرامت و قرب
دارد و این
طرح هم یک طرح
بزرگ و فراگیر
نسبت به دنیا
و آخرت و همۀ عوالم
است.

در
مقابل، آنها
می‌گویند این
طرح دروغ است،
ما هستیم و
عالمِ دنیا، «
إِنْ
هِيَ إِلاَّ
حَياتُنَا
الدُّنْيا
نَمُوتُ وَ نَحْيا
»،[۵]
طرح هم برای
همین شصت سال
و هفتاد سال
است، مثل طرح‌های
توسعۀ امروز؛
طرح توسعۀ
پایدار برای
زندگی پنجاه
شصت
هفتادساله
انسان از تولد
تا مرگش است؛
آن هم فقط قوای
مادی، طبیعی و
شهوانی انسان!
آنها انسان را
یک توده انبوه
پیچیده شده،
یک تودۀ
انبوهی از
ماده می‌بینند
که پیچیده‌تر
شده، یا فقط یک
دهان و دامن و
دستی می‌بینند.
بنابراین
معتقدند طرح خدای
متعال دروغ
است و او
ربوبیتی
ندارد و خود
ما باید طرحی
بگذاریم. الان
هم درگیری بر سر
همین است. این
تمدن مادی
سخنش همین
است. با صدای
بلند هم گفته
که دورۀ
انبیاء گذشته،
دورۀ صباوت
انسان گذشته،
ما انسان
بالغیم و
خودمان زندگی
خودمان را
تنظیم می‌کنیم.
به فیلسوفان
دورۀ روشنگری
می‌گویند
انبیاء؛ یعنی
کأنه اینها
خودشان را جای
انبیاء می‌دانند!
کأنه صاحب نبأ
(اخبار) حقیقی اینها
هستند! الان
هم نزاع بر سر همین
است،
مستکبرین
عالم می‌خواهند
برای عالم یک
طرح واحدی
بدهند و عالم
را مستقل از
طرح خدای
متعال اداره
کنند. اصلاً
اساس منازعه
انبیاء هم
همین بوده،
الان هم
منازعه جبهه
حق و باطل بر
سر همین است.

نظمی
که آنها برای
جهان و منطقه
تعریف می‌کنند،
بر محور ولایت
و مدیریت
خودشان و طرح‌هایی
است که به قول
خودشان برای
سعادت و کرامت
و آزادی بشر
دارند. یعنی
ربوبیت خدا را
منکرند و برای
خود طرح قائل‌اند!
یکی از
منازعات یهود
با خدای متعال
بر سر طرح
آخرالزمانی
است. آنها
مدعی بودند که
باید هم نبی
خاتم، هم خاتم
الاوصیاء (کسی
که جهان را
وارد عصر ظهور
می‌کند) از
آنها باشد، اما
خدای متعال
مشیت دیگری
داشت. اینها
با خدای متعال
درگیرند،
معتقدند که «
يَدُ
اللَّهِ
مَغْلُولَةٌ
»[۶] و
می‌گویند طرح
آخرالزمانی
را ما روی
زمین می‌گذاریم!
اگر صبغۀ دینی
هم به آن می‌دهند،
برای همین است،
نه اینکه
واقعاً
ربوبیت خدای
متعال را قبول
دارند.

۳. پیروزی
مطلق جبهه حق

بنابراین
محور نزاع
معلوم است. در
این نزاع و
درگیری
پیروزی با
کدام طرف است؟
خیلی روشن است؛
یک طرف طرف
خدای متعال
است، «
وَ
اللَّهُ
غالِبٌ عَلى‏
أَمْرِهِ
»؛[۷]
لذا خدای
متعال در
اشکال مختلف
با صراحت بیان
می‌کند، «
كَتَبَ
اللَّهُ
لَأَغْلِبَنَّ
أَنَا وَ رُسُلي
‏»،[۸]
این مسیر غالب
است. این غلبه
هم فقط در عالم
آخرت نیست،
بلکه در دنیا
هم همین است، «
إِنَّا
لَنَنْصُرُ
رُسُلَنا وَ
الَّذينَ آمَنُوا
فِي
الْحَياةِ
الدُّنْيا وَ
يَوْمَ يَقُومُ
الْأَشْهاد
».[۹]

س:
پس شکست‌ها چه
می‌شود؟

ج:
باید تعریف
کنیم که این ضرباتی
که جبهه حق می‌خورد
چیست؛ «
إِنْ
يَمْسَسْكُمْ
قَرْحٌ
فَقَدْ مَسَّ
الْقَوْمَ
قَرْحٌ
مِثْلُهُ
وَ
تِلْكَ
الْأَيَّامُ
نُداوِلُها
بَيْنَ النَّاسِ
».[۱۰] یکی
از کارهایی که
آدم لازم است
مرتب انجام
بدهد، این است
که ببیند همراهان
نبی اکرم در
قرآن چه
خصوصیاتی دارند.
«
إِنَّ
رَبَّكَ
يَعْلَمُ
أَنَّكَ
تَقُومُ أَدْنى‏
مِنْ
ثُلُثَيِ
اللَّيْلِ وَ
نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ
وَ طائِفَةٌ
مِنَ
الَّذينَ
مَعَكَ
»،[۱۱]
خدا می‌داند
که شما و یک
عده‌ای که
همراه شما
هستند، دو ثلث
شب بیدار هستید
و تلاوت قرآن
می‌کنید.
دستوری که خدای
متعال در آغاز
سورۀ مزمل
داده است؛
بیدار باش «
وَ
رَتِّلِ
الْقُرْآنَ
تَرْتيلاً
»،[۱۲] این
دستور برای
این است که
انسان با طرح
بزرگ خدای
متعال آشنا
شود.

اگر
انسان با طرح
بزرگ خدا آشنا
نشد و نتوانست
از آن منظر
عالم را ببیند،
قضاوت‌های او
محدود می‌شود
و پیروزی‌ها
را شکست می‌بیند.
من از شما سؤال
می‌کنم، در
گودی قتلگاه
سیدالشهداء
علیه السلام
پیروز است یا
ابن زیاد؟ در
مجلس یزید،
اهل بیت
سیدالشهداء
پیروزند یا
یزید؟

س:
در ظاهر آنها
پیروزی به دست
آوردند.

ج:
در ظاهر هم
اگر خوب نگاه
بکنید، وسعت
طرح را ببینید،
سیدالشهداء
علیه السلام پیروز
طرح‌اند. در
همان مجلس
یزید حضرت به
یزید می‌فرمایند
هرکاری می‌خواهی
انجام بده، «
كِدْ
كَيْدَكَ وَ
اجْهَدْ
جُهْدَكَ
فَوَ اللَّهِ
لَا تَمْحُو
ذِكْرَنَا
».[۱۳] شخصی
در شام به
امام سجاد
علیه السلام
عرض کرد دیدید
شکست خوردید. حضرت
فرمود بگذار مؤذن
اذان بگوید،
معلوم می‌شود
چه کسی پیروز
شده است. اهل
بیت یک کاری
در عالم می‌کنند
و به مقصد هم
می‌رسند،
منتها آن طرح،
کوچک نیست،
طرح بزرگی است.
سیدالشهداء
علیه السلام
به هیچ‌وجه
شکست نخورده
است؛ طرح
ایشان طرح
بزرگی است و
با بلای خود،
عالم را راه
می‌برد. یک
منزلت از طرح
بزرگ ایشان
بلاست. ولی
این بلاء،
بلایی است که
پیروزی در دل
آن است. حضرت در
روز عاشورا هم
پیروز است.

پس
یک مسئله،
مسئلۀ پیروزی
است. مسئلۀ دیگر
مسئلۀ عُلُوّ
است؛ «
أَنْتُمُ
الْأَعْلَوْنَ
إِنْ
كُنْتُمْ مُؤْمِنين
».[۱۴]
البته شرط
دارد، مؤمنی
که در وادی
ایمان و در
طرح خدای
متعال حرکت می‌کند،
همیشه دست
برتر است. هیچ
وقت زیردست
کافر نیست.
سیدالشهداء
علیه السلام
در گودی
قتلگاه هم دست
برتر دارد.
حضرت در حال
رسیدن به هدف
خود است و
آنها هم دارند
جهنمی می‌شوند.
حضرت در سحر
عاشوراء این
آیۀ شریفه را
می‌خواندند: «
ما
كانَ اللَّهُ
لِيَذَرَ
الْمُؤْمِنينَ
عَلى‏ ما
أَنْتُمْ
عَلَيْهِ
حَتَّى
يَميزَ الْخَبيثَ
مِنَ الطَّيِّبِ
وَ ما كانَ
اللَّهُ
لِيُطْلِعَكُمْ
عَلَى
الْغَيْبِ
».[۱۵]
راوی نقل می‌کند،
سرباز دشمنی
که مراقب خیمه‌ها
بود، وقتی این
آیات را شنید،
منظور حضرت را
فهمید، گفت
فردا خدا می‌خواهد
ما پاک‌ها را
جدا کند! جدا
کردن صف خوب و
بدها عاشورا
می‌خواهد و
حضرت دارد این
کار را انجام
می‌دهد و در
این کار موفق
و پیروز است.

س:
آن ابتلاء و
آن مصیبت بزرگ
شکست نیست؟

ج:
ابتلاء، مسیر
فتح است، باطن
آن هم ضیافت
است. زینب
کبری سلام
الله علیها
جمله‌ای به ابن
زیاد گفتند که
جملۀ بسیار عجیبی
است ـ البته بحث
ما دارد از
مداری که می‌خواستیم
خارج می‌شود ـ
در مجلس ابن
زیاد حضرت به
عنوان اسیر
وارد شدند،
اهل بیت وارد
شدند، سر مطهر
سیدالشهداء
علیه السلام
در تشت مقابل
ابن زیاد قرار
داشت، وقتی
صحبت‌های ابن
زیاد به اینجا
رسید که کار
خدا با برادرت
را دیدی، وقتی
به «
صُنْعَ
اللَّه
‏»
رسید، حضرت فرمودند:
«
مَا
رَأَيْتُ
إِلَّا
جَمِيلاً
»،[۱۶] من
در کار خدا جز
زیبایی ندیدم.
بعد توضیح دادند
کجای عاشورا
زیباست. «
هَؤُلَاءِ
قَوْمٌ
كُتِبَ
عَلَيْهِمُ
الْقَتْلُ
فَبَرَزُوا
إِلَى
مَضَاجِعِهِمْ
»،
اول اینکه
اینها مجبور
نبودند که
بیایند،
عاشقانه با
خدا قرار بسته
بودند و خدای
متعال قرار
عاشقی اینها
را قبول کرده
بود.

س:
شما از شهادت
شهید نصرالله
غصه‌دار
نیستید؟

ج: بله،
غصه دارم، مگر
ما بر
سیدالشهداء علیه
السلام گریه
نمی‌کنیم؟! آن­قدر
گریه می‌کنیم
که از غصه
بمیریم؛ «
فَلَأَنْدُبَنَّكَ
صَبَاحاً وَ
مَسَاء
»،
اما متأسف
نیستیم. این
بیان امام
سجاد علیه
السلام است؛
ما چیزی از
دست ندادیم که
تأسف بر فوت
چیزی بخوریم،
ولی غصه
داریم. ما
نبودیم مدافع
عزیزانمان در
لبنان بشویم،
غصه داریم و
گریه می‌کنیم.
نبودیم سپر
بشویم و
نگذاریم دشمن
این‌گونه
تعدی بکند و
عزیزان ما در
لبنان مظلوم
واقع بشوند،
ما واقعاً غصه
داریم، چرا
غصه‌دار
نباشیم؟ کسی
که بر بلای
مؤمنین غصه‌دار
نباشد که مؤمن
نیست. بلا غصه
می‌آورد،
اینکه بعضی از
مکاتب می‌گویند
روز عاشورا
روز ضیافت است
و باید خندید،
حرف باطلی است.
باطنش ضیافت
است، اما ظاهرش
بلاست؛ یک سکۀ
دورو است. کسی
وارد بلا نشود،
به ضیافت نمی‌رسد.
زینب کبری سلام
الله علیها می‌گویند،
اینها مجبور
نبودند
بیایند، یک‌یک
با خدا قرار
بسته بودند و
خود را به
زحمت سر قرار
عاشقی‌
رسانده بودند
و خدا هم قرار
آنها را قبول
کرده است. این اتفاق
فوق‌العاده
زیباست، از یک
طرف ضیافت
خدای متعال
است، از طرف
دیگر فداکاری
اصحاب و اهل
بیت است. می‌فرماید
چرا زود داوری
می‌کنید؟! «
سَيَجْمَعُ
اللَّهُ
بَيْنَكَ وَ
بَيْنَهُمْ
»؛
کار که این‌گونه
تمام نمی‌شود،
این نزاع
داوری دارد،
یک‌جا جمع می‌شوید،
«
لِمَنْ
يَكُونُ الْفَلْجُ
يَوْمَئِذ
»
آن روز می‌بینید
چه کسی پیروز
است.

س:
مخاطب حضرت در
اینجا چه کسی
است؟

ج:
ابن زیاد. چرا صنع
خدا با
سیدالشهداء زیباست؟
دو نکته دارد: اول
اینکه خدای
متعال با یک
عده‌ای قراری
بسته و آنها
سر قرارشان آمدند،
در حالی که می‌توانستند
نیایند. می‌دانید
هرکدام چگونه
خود را به
کربلا رساندند
و چگونه شب
عاشورا برای
ماندن التماس
کردند؟! کجای
این زشت است؟!
خدا هم سفره
ضیافتی برای
سیدالشهداء
علیه السلام و
اصحاب ایشان پهن
کرده است، «
يا
أَيَّتُهَا
النَّفْسُ
الْمُطْمَئِنَّة
».[۱۷] از
طرفی هم نصرت
بعدی در رجعت
است.

پس
اگر ما وسعت
دید پیدا کنیم
و به وسعت طرح
نگاه بکنیم،
می‌توانیم
فتوحات را
درست بفهمیم.
البته یک‌جا مؤمن
شکست می‌خورد،
آنجایی که
پایش را از
طرح خدا بیرون
بگذارد، آنجا
شکست می‌خورد.
کسی که با خدا
راه می‌رود،
شکستی ندارد. برای
همین است که
قرآن می‌فرماید
مؤمن به یکی
از «
إِحْدَى
الْحُسْنَيَيْنِ
»[۱۸]
می‌رسد، چون
مسیری که
انتخاب کرده،
مسیر مسدود و
بن‌بستِ دنیا
نیست که وقتی
تمام شد، طرح
او هم شکست
خورده باشد. شب
عاشورا وقتی
اصحاب سیدالشهداء
علیه السلام
ماندند و پای
قرارشان
ایستادند،
یکی از
چیزهایی که
نقل شده حضرت به
آنها فرمودند این
است که بدانید
طرح ما بزرگ
است و ما در
رجعت برمی‌گردیم؛
یک قسمت
کارمان را
الان انجام می‌دهیم
و عالم را به
سمت ظهور می‌بریم
و در رجعت
دوباره برمی‌گردیم.
به نظر شما این
طرح شکست دارد؟
سختی و بلاء
دارد، اما شکست
ندارد.

س:
از زمان
سیدالشهداء
علیه السلام
تا به امروز،
تشیع ماند،
اسلام ناب
ماند، خون
حضرت اسلام را
حفظ کرد، اما
غلبه با جریان
باطل است!

ج:
باش تا صبح
دولتش بدمد.
این طرح تمام
شده نیست. تا
به اینجا را محاسبه
نکنید.

س::
یعنی بعد از ۱۴۰۰
سال که باطل غلبه
داشته و
میلیون‌ها
نفر گمراه
شدند!

ج:
میلیون‌ها
نفر هم هدایت
شدند، کسی
مجبور نبوده
گمراه بشود.
حضرت، چراغ را
روشن کردند،
بنا نیست به
زور کسی را
ببرند. روشن­تر
از چراغ
عاشورا هم ما
چراغی در عالم
نداریم. «
إِنَّ
الحُسَينَ
مِصبَاحُ
الهُدَى
»،[۱۹]
نه فقط مصباح
بلکه سفینه
است، کسی
بخواهد از راه
خدا در دل این
دنیا برود،
باید سوار بر
این کشتی
بشود.

س:
اینکه کماکان
اهل حق در
اقلیت‌اند،
شکست نیست؟

ج:
نه، شکست
نیست. مسیر
پیروزی از
اینجا عبور می‌کند.
دقت کنید؛
مسیر پیروزی
جبهۀ حق کجاست؟
ما که پیروزی
خام نمی‌خواهیم.
البته این
تعبیر، لطیف
نیست، اما
روایت صریح است،
عصر عاشورا
نصرت الهی مشرف
به کربلا شد.
وقتی حضرت دست
به شمشیر برده
بود و دشمن را
از خیمه‌هایش
دور می‌کرد، «
تَذُبُّ
عَنْ
نِسْوَتِك
‏»،[۲۰]
در نقل دارد
حضرت به گونه‌ای
دست به
ذوالفقار بردند
که سی هزار
لشکر پراکنده
شدند. نصرت
الهی بر کربلا
مشرف شد، گفتند
بخواهید شما
را پیروز می‌کنیم،
از شما هم
چیزی کم نمی‌کنیم،
همه چیز را هم
به شما برمی‌گردانیم؛
فقط شما یک قراری
که با خدا
داشتید که قرار
شهادت و راه‌گشایی
برای امت و
شفاعت و هدایت
امت بود. حضرت
فرمودند: من آمادۀ
گودی قتلگاه
هستم.

س:
یعنی حضرت بلاء
را پذیرفت؟

ج:
یعنی حضرت نصرت
را تا رجعت به
تأخیر
انداختند، تا
یک اتفاقی در
عالم بیفتد.

س:
این تفسیر شما
در وسط جنگ
فعلی آرامش‌بخش
است.

ج:
اگر نگاهمان
را واسع نکنیم،
نمی‌توانیم
بفهمیم که چه
اتفاقی در
عالم در حال
رخ دادن است. همگی
این نقل را
شنیده‌اید؛ دختر
امیرالمؤمنین
به امام سجاد
علیه السلام
عرض کردند:
پسر برادرم شما
بهتر از من می‌دانید
اوضاع این‌گونه
نمی‌ماند،
این بدن‌ها
دفن می‌شوند،
اینجا
زیارتگاه می‌شود،
محل رفت و آمد
ملائکه و
انبیاء می‌شود.
ما نباید این‌گونه
نگاه کنیم که اینها
کشته‌های‌شان
را دفن کردند،
اما بدن
سیدالشهداء علیه
السلام عریان
مقابل آفتاب
افتاده است.
کسی که این
نگاه را دارد،
چه کسی را
پیروز می‌بیند؟
سیدالشهداء
پیروز است یا
دشمن؟ شما طرح
را چگونه می‌بینید؟
لذا به نظر می‌آید،
اگر ما قرآن
را زیاد بخوانیم،
با این طرح
آشنا شویم و
روحمان بزرگ
بشود، آن وقت
می‌توانیم
بفهمیم، نقشۀ
الهی چیست و
پیروزی را
دائماً احساس
می‌کنیم. سختی
دارد، ضربه
خوردن دارد،
اما «
إِنْ
يَمْسَسْكُمْ
قَرْحٌ
فَقَدْ مَسَّ
الْقَوْمَ
قَرْحٌ
مِثْلُهُ
»،
شما ضربه
خوردید، دشمن
هم ضربه خورده،
بنا نیست در
عالم ابتلاء
دست دشمن را
ببندیم و دست
جبهۀ ایمان را
باز بگذاریم.
البته اگر شما
درست راه
بروید، ما شما
را کمک کرده و
پیروز می‌کنیم.

این
پیروزی و
اعتلاء یک
پیروزی قطعی
است. من توصیه
می‌کنم، به
خصوص و با
توجه، آیات
سورۀ مبارکۀ آل‌عمران
را که راجع به
جنگ اُحد است و
به حسب ظاهر
مسلمان‌ها
آنجا ضربۀ
سختی خوردند
مطالعه کنید.
خدای متعال در
آنجا توضیح می‌دهد
که مدار
اتفاقات نقشۀ
الهی است؛ چه
اتفاقاتی در
احد افتاده؟
جبهه حق خالص
شده، نقاط
ضعفشان را
فهمیدند و صف
منافق و مؤمن
جدا شده است.
ضربه‌ای
خوردند و ضربه‌ای
زدند، آدم
نباید این‌گونه
نگاه کند که چون
خدای متعال
طرف ماست،
نصرت قواعد
ندارد. نصرت
الهی قواعدی
دارد، قطعاً
جبهه حق پیروز
است، ولی
قواعد و
شرایطی دارد.
شرط آن چیست؟

در جنگ
احد یک عده‌ای
مجروح شده
بودند که
محورشان هم
امیرالمومنین
سلام الله
علیه است،
هفتاد زخم یا
بیشتر به بدن
ایشان وارد
شده بود، آن­قدر
زخم‌ها عمیق
بود که وقتی
برای دوختن
زخم از یک طرف نخ
وارد می‌کردند،
از طرف دیگر
،باز می‌شد. حضرت
این‌گونه
زخمی شده
بودند. حضرت
حمزه
سیدالشهداء علیه
السلام شهید
شدند، بعد از آن،
خبر رسید که
دشمن دارد
برمی‌گردد.
حضرت فرمودند
به سمت دشمن
بروید، آنهایی
هم که فرار
کردند، این
بار نباید
بیایند.
آنهایی که
ایستاده بودند
که عمدتاً هم
مجروح بودند،
دوباره به سمت
دشمن حرکت
کردند. قرآن
می‌فرماید: «
الَّذينَ
اسْتَجابُوا
لِلَّهِ وَ
الرَّسُولِ
مِنْ بَعْدِ
ما أَصابَهُمُ
الْقَرْحُ
»،[۲۱] کسانی
که بعد از آن
صدمۀ سنگین
وقتی دوباره
حضرت دعوت
کردند، اجابت
کردند ـ البته
این اجابت هم
اجابت سختی
بود، در بین اینها
هم همه کامیاب
نیستند ـ «
لِلَّذينَ
أَحْسَنُوا
مِنْهُمْ وَ
اتَّقَوْا
أَجْرٌ عَظيم
‏»،
آنهایی که خوب
طرح را انجام
دادند و پا پس
نکشیدند و
درست در صحنه
وارد شدند و
تقوای الهی را
پیشه کردند، به
اجر عظیم می‌رسند.

۴. نقش و
وظیفۀ ما در
جنگ فعلی

بعد
می‌فرماید
این دسته چه
کسانی‌اند: «
الَّذينَ
قالَ لَهُمُ
النَّاسُ
إِنَّ النَّاسَ
قَدْ
جَمَعُوا
لَكُمْ
فَاخْشَوْهُمْ
»،[۲۲] مردم
به آنها گفتند
الان به شما
ضربه زدند، کم
بود؟! همان‌ها
که به شما
ضربفه زدند، قوایشان
را جمع کردند و
تازه نفس برمی‌گردند،
بترسید. اما
آنها از اینکه
دشمن مستحکم‌تر
ایستاده، مؤمن‌تر
شدند، «
فَزادَهُمْ
إيماناً
». وقتی
آن طرف دشمن
استوار می‌ایستد،
علامت حقانیت
و اقتدار این
طرف است. من یک
موقع عرض می‌کردم،
اگر ما
قدرتمند
نبودیم، چرا
دشمن ۴۵ سال است،
همۀ قوایش را روی
ما متمرکز
کرده است؟ چرا
چند بار گفته
می‌روم که نظم
منطقه را
تغییر بدهم؟
یک بار بوش
پسر گفت، یک
بار داعش راه
انداختند، یک
بار هم از
دهان این سگ
هارشان می‌گویند
نظم جدید. هیچ
بار هم موفق
نبودند. نقشۀ
خاورمیانه
جدید یا به
تعبیر صحیح، نقشه
غرب آسیا را
منتشر کردند؛ ایران
پنج کشور است،
عراق سه کشور
است؛ یعنی پیچ
و مهره‌های
منطقه‌ای را
برای حاکمیت
نظم اروپایی،
نظم غربی، نظم
آمریکایی باز
کردند؛ در
مقابل حضرت
آقا می‌فرمایند
برای اینکه
بتوانیم با
این نظم جدید
مقابله کنیم،
باید به هم
وصل شویم.

یک
بار داعش آمده،
یکبار هم این
مردک رفته در
سازمان ملل،
دو نقشه را رو به
روی هم گرفته،
در یک نقشه،
مسیر زمینی
مبادلات
تجاری عالم،
از مسیر ایران
و عراق و
سوریه می‌گذرد
و ما با همکاری
بعضی قدرت‌های
منطقه‌ای درحال
احیاء آن
هستیم؛ ایران در
این نقشه یکی
از نقطه‌های
کانونی تبادل
تجاری است.
جایگاه مرکزی
جهان هم در همۀ
نقشه‌های
تمدنی
همینجاست. این
بحث بماند. یک
نقشه دیگر هم،
مسیر تجارت
جهانی از مسیر
دریاها و
کشورهایی که
با اسرائیل
وحدت کردند،
می­گذرد. این
طرح جدید که
می‌گویند
یعنی همین؛
یعنی می‌خواهند
این مسیر جدید
را احیاء کنند؛
می‌خواهند بر
محور قرارداد
ابراهیم،
مسیر تجارت
جهانی را در
آن مسیر قرار
بدهند و عراق
و ایران و
دیگر کشورهای
منطقه را دور بزنند
تا این مناطق
فقیر شوند.
عرض من این
است که این
نقشه‌ای که
اینها محکم برای
تحقق آن ایستادند،
علامت این است
که ما در حال
قوی شدن
هستیم؛ هر وقت
ما قوی می‌شویم،
دشمن پا به
جفت می‌ایستد.
خدای متعال می­فرماید
در این شرایط
اگر شما
بایستید، ما
کمکتان می‌کنیم؛
این معنای «
فَزادَهُمْ
إيماناً
» است.

در جنگ
احزاب مدینه
را محاصره
کردند، حضرت
دستور دادند
خندق بکنید؛
در روایت دارد
وقتی خندق می‌کندند،
به یک سنگی رسیدند
که نتوانستند از
سر راه بردارند،
حضرت وارد
خندق شدند و
با سه ضربه
این سنگ را از سر
راه برداشتند.
در هر ضربه‌ای
برقی جهید و
حضرت تکبیر
گفتند. بعد
پرسیدند آقا
چرا تکبیر
گفتید؟
فرمودند دیدم
که ایران فتح
شد، روم فتح
شد، تا یمن
رفتیم. منافقین
گفتند: «
ما
وَعَدَنَا
اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ
إِلاَّ غُرُوراً
»،[۲۳]
جز دروغ و
فریب نمی‌گویند؛
مدینه را
محاصره کردند،
می‌گوید ما
یمن را گرفتیم،
ایران را
گرفتیم، روم را
فتح کردیم.
قرآن می‌فرماید،
مؤمنین می‌گفتند:
«
هذا ما
وَعَدَنَا
اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ وَ
صَدَقَ
اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ
»،[۲۴]
خدا به ما این
را فرموده بود،
پیامبرش
فرموده بود،
شما پا به جفت
بایستید،
دشمن می‌آید،
ولی اگر ایستادید
پیروز خواهید
بود، «
أَنْتُمُ
الْأَعْلَوْن
‏».
نصرت این‌گونه
می‌آید. جنگ
احد با آن
سختی‌ها تمام
شده، حضرت
همین‌ها را
دوباره راه می‌اندازند
و گسیل می‌شوند.
وقتی هم می‌روند
همه به آنها
می‌گویند
نروید، دشمن
پا به جفت است. «
فَزادَهُمْ
إيماناً وَ
قالُوا
حَسْبُنَا اللَّهُ
وَ نِعْمَ
الْوَكيل
»،
اما آنها می‌گویند
ما وظیفۀ خود
را انجام می‌دهیم،
کارمان را هم به
خدا واگذار
کردیم و او کافی
برای ما
کافیست. واقعاً
هم کافی است، قواعد
نصرت خدا این
قواعدی که ما خیال
می‌کنیم نیست،
به عِدّه و عُدّه
نیست. البته
به یک معنا عِده
و عُده می‌خواهد،
یعنی ما باید
عِده و عُده
تهیه کنیم،
ولی نصرت از
طرف خدای
متعال می‌آید.

س: پس
آیۀ «
أَعِدُّوا
لَهُمْ مَا
اسْتَطَعْتُمْ
مِنْ قُوَّة
»
به چه معناست؟

ج:
وظیفۀ ماست؛ ما
باید یک کار
بکنیم، اما خدای
متعال یک کار
دیگری می‌کند.
ما باید هم قدرت
نرممان را
تدارک کنیم،
هم قدرت
سختمان را؛
قدرت نرم مثل
نماز جمعۀ قبل،
جمعه نصر،
است، این قدرت
نرم ماست.
ایمان یک ملت،
توکل یک ملت
به خدا، حرف جدیدی
که برای جهان
دارند،
استقامتی که
پای حرفشان می‌کنند،
رهبر فرزانه و
حکیمشان با
شجاعت می‌آید
آن‌گونه خطبه
می‌خواند و
آنها هم پشت
سر او می‌ایستند،
این قدرت نرم
است. قدرت سخت
هم می‌خواهیم؛
ساختارهای اقتصاد
کشورمان باید
مقاومتی
ساخته بشود.
باید هم‌بستگی
ایجاد بشود،
اما نه هم‌بستگی
سیاسی، هم‌بستگی
بر محور یک
گفتمان، هم‌بستگی
گفتمانی، هم‌بستگی
ملی. قدرت
نظامی ما هم
باید گسترش
پیدا کند،
اینها لازم
است. هر دوی این
قدرت‌ها را
نیاز داریم،
ولی نصرت الهی
چیز دیگری
است.

آن
افرادی هم که
به سمت
حمراءالاسد
راه می‌افتند
و دوباره می‌خواهند
در مقابل لشکر
کفار بایستند،
باید خصوصیاتی
داشته باشند، «
لِلَّذينَ
أَحْسَنُوا
مِنْهُمْ وَ
اتَّقَوْا
»
باشند. نصرت
خدای متعال
شرط دارد: «
إِنْ
تَنْصُرُوا
اللَّهَ
يَنْصُرْكُمْ
»؛[۲۵]
ولی اگر اتفاق
افتاد،
پیروزی قطعی
است؛ تردیدی
نیست که
پیروزی هست؛
منتها یک
قواعدی دارد.
مثال اینکه جنگ
حنین به فاصله
کوتاهی بعد از
فتح مکه اتفاق
افتاده،
مسلمان‌ها
بدون خونریزی
در سال هشتم هجری
مکه را که
مرکز قریش و
قبلۀ مسلمان‌هاست،
فتح کردند.
مردم مکه یا
به ظاهر یا به
باطن، بعضی
منافقانه و بعضی
مؤمنانه
مسلمان شدند.
چند هزار نفر
از آنها هم به
لشکر حضرت
ضمیمه شدند و
با یک لشکر
عظیمی به سمت
طائف و حنین
راه افتادند.

خدای
متعال می‌فرماید
ما شما را
مکرر نصرت
کردیم، «
لَقَدْ
نَصَرَكُمُ
اللَّهُ في‏
مَواطِنَ كَثيرَةٍ
»،[۲۶] این
آیه در سوره
مبارکۀ برائت
است. خدای
متعال در سال
نهم هجری به
پیامبر دستور
می‌دهد، صف­بندی
و برائت را با
مشرکین محکم
کن و آنها را
از سرزمین
اسلام بیرون
کن. اگر امت
مبرای از شرک
می‌خواهی
بسازی، مشرکین
نباید اینجا
باشند، چون
نمی‌گذارند. با
آنها بجنگ و جنگ
را به ائمۀ آنها
برسان، «
فَقاتِلُوا
أَئِمَّةَ
الْكُفْرِ
إِنَّهُمْ لا
أَيْمانَ
لَهُمْ
»،[۲۷] نمی‌فرماید
ایمان ندارند،
بلکه می‌فرماید
عهد ندارند؛ هم
ایمان ندارند،
عهد ندارند؛
اینها فقط
قدرت و قتال را
می‌فهمند.
مسلمان‌ها با
این دستورات نگران
می‌شوند، در
اینجا خدای
متعال می‌فرماید:
«
لَقَدْ
نَصَرَكُمُ
اللَّهُ في‏
مَواطِنَ كَثيرَةٍ»
ما
مکرر شما را
نصرت کردیم،
یک نگاه به پشت‌سر
خود بیندازید،
بدر را ببینید،
احد را ببینید،
خیبر را
ببینید.

۵. قاعدۀ
نصرت الهی

س:
چرا خداوند مدام
یادآور می‌شود؟
آیا مسلمان‌ها
نصرت را فراموش
می‌کردند؟

ج:
غفلت می‌کردند.
وقتی صحنۀ سختی
پیش می‌آمد،
پیروزی‌های
گذشته را نمی‌دیدند
که در دل سختی‌ها
پیروزی‌ها
حاصل شده است. این
مسئله را هم
عرض کنم که
قاعدۀ نصرت
الهی این است: «
فَإِنَّ
مَعَ
الْعُسْرِ
يُسْراً
».[۲۸]
نکاتی هم دارد
که چرا انسان در
سختی به گشایش
می‌رسد؛ چون
بدون سختی
شدنی نیست؛
چون گشایش،
ظاهری نیست؛
فتوحات،
باطنیه است.
در دل استقامت،
بستر فتوحات
باطنی آماده
می‌شود و خدای
متعال گشایش ایجاد
می‌کند.

قرآن
می‌فرماید: «
لَقَدْ
نَصَرَكُمُ
اللَّهُ في‏
مَواطِنَ كَثيرَةٍ
وَ يَوْمَ
حُنَيْنٍ
»،
در جنگ حنین
ما شما را
نصرت کردیم،
قاعدۀ نصرت چه
چیزی است؟ «
إِذْ
أَعْجَبَتْكُمْ
كَثْرَتُكُمْ
»،
اول معجب به
قوا و کثرت
خودتان شدید،
یک لشکر فاتحی
که مرکز کفار
را بدون
خونریزی فتح
کرده، آنها هم
همراه شدند، «
إِذْ
أَعْجَبَتْكُمْ
كَثْرَتُكُمْ
فَلَمْ
تُغْنِ
عَنْكُمْ
شَيْئاً
»،
ذره‌ای به
کارتان نیامد
و شما را بی‌نیاز
نکرد. «
وَ
ضاقَتْ
عَلَيْكُمُ
الْأَرْضُ
بِما رَحُبَتْ
»
زمین با همه
وسعت بر شما
تنگ شد، «
ثُمَّ
وَلَّيْتُمْ
مُدْبِرين
»، به
جنگ پشت کرده و
فرار کردید،
این مرحلۀ اول
است. نصرت با
آدم‌های معجب،
مغرور و منافق
واقع نمی‌شود.
پیروزی اسلام
با اهلش واقع
می‌شود. وقتی
معلوم شد،
پیروز میدان
نیستند و با آنها
کار اسلام جلو
نمی‌رود، «
ثُمَّ
أَنْزَلَ
اللَّهُ
سَكينَتَهُ
عَلى‏ رَسُولِهِ
وَ عَلَى
الْمُؤْمِنينَ
»،[۲۹]
خدای متعال در
دل این صحنۀ
سخت که همه
فرار کرده
بودند و دشمن
به ظاهر پیروز
شده بود، آرامش
را در مرحلۀ اول
بر وجود مقدس
نبی اکرم صلی
الله علیه و
آله و بعد بر مؤمنین
نازل کرد، «
وَ
أَنْزَلَ
جُنُوداً
لَمْ
تَرَوْها
»،
با یک لشکری
شما را کمک
کردیم که شما
نمی‌دیدید. «
ذلِكَ
جَزاءُ
الْكافِرين
»،
همان که درجنگ
حنین بر سرشان
آمد
مجازاتشان
بود.

پس
نصرت یک
قواعدی دارد.
با قواعد آن
پیروزی حتماً
می‌آید. خدای
متعال قوم
حضرت موسی را
حتماً پیروز
می‌کند، وقتی
هم که نصرت می‌آید،
خارج از
محاسبات ماست.
حضرت موسی
مأمور می‌شود قوم
خود را پشت
دریا ببرد. اینجا
دیگر مرحله‌ای
است که باید
عذاب نازل
شود. همه می‌گویند:
«
إِنَّا
لَمُدْرَكُون
»،[۳۰]
کار تمام شد.
حضرت موسی می‌فرماید:
«
إِنَّ مَعي‏
رَبِّي
سَيَهْدين
».[۳۱]
وقتی دو لشکر
به هم نزدیک
می‌شوند و
همدیگر را می‌بینند؛
فرعون با یک
میلیون لشکر
آمده، حضرت
موسی هم ششصد
هفتصد هزار
نفر را با
خودشان آوردند.
می‌فرماید
دریا را باز
کن برو، دریا
را هم نبند.
قبلاً هم می‌توانسته
این کار را
بکند اما
مأذون نبود.
قوم فرعون می‌آید
و غرق می‌شود.
نصرت آن­قدر
هم پیچیده
نیست.

چگونه
می‌شود نصرت خدا
را نازل کرد؟
استقامت می‌خواهد،
پای حرف خدا
ایستادن می‌خواهد،
پا پس نکشیدن
می‌خواهد. راه
خدا چنین راهی
است. این را هم
بعداً عرض می‌کنم
که اصلاً چرا
خدا پیروزی را
در دل سختی‌ها
به مؤمنین می‌دهد؟
خدای متعال می‌فرماید
اگر می‌خواستم
خودم پیروز می‌شدم،
اما آن وقت شما
لایق شهادت نمی‌شدید.
این نکات در قرآن
به صورت مفصل،
در سورۀ رسول
و جاهای دیگر
بیان شده است.

نصرت
خدا قواعدی دارد
که خیلی هم
متوقف بر امکانات
نیست. داستان
طالوت و جالوت
را در سورۀ
مبارکۀ بقره
دیده‌اید.
محضر پیامبر
خودشان آمدند که
بعد از حضرت
موسی دوباره
فرعونی‌ها بر
ما غالب شدند
و شما کسی را
معین کنید.
جناب طالوت
معین شد. ابتدا
زیربار نمی‌رفتند،
ولی در نهایت
زیر بار رفتند.
جناب طالوت آنهایی
را که آماده
شدند، با خود بیرون
شهر آورد، وقتی
آنها را از
خانه و زندگی
جدا کرد، یک
امتحان آمد؛
فرمود به یک
نهری برخورد
می‌کنید،
نباید از آن
بخورید، مگر
کسی که یک
غرفه سوا کند
و بخورد. این سفرۀ
دنیاست که خدا
برای شیاطین
پهن می‌کند،
کسی از آن
سفره بخورد،
دیگر همراه
انبیاء نیست،
چون دیگر نمی‌تواند
با شیاطین
مقابله کند. اگر
کسی یک مشت
جدا کند،
پالایش کند و
بعد بخورد، او
حسابش جداست.

عده‌ای
آب خوردند و
نیامدند؛
جناب طالوت
آنهایی را که از
این نهر نخوردند
یا یک مشت
خوردند، عبور
داد، «
فَلَمَّا
جاوَزَهُ
هُوَ وَ
الَّذينَ
آمَنُوا
مَعَهُ
»،[۳۲] لشکر
دشمن را که
دیدند، گفتند:
«
لا طاقَةَ
لَنَا
الْيَوْمَ
بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ
»،
ما توان
نداریم! کسانی
که این حرف را
گفتند، همان‌هایی
بودند که یک
غرفه خورده
بودند. قرآن
می‌فرماید: «
قالَ
اَلَّذينَ يَظُنُّونَ
أَنَّهُمْ
مُلاقُوا
اللَّهِ
»،
آنهایی که به
لقاء الهی مطمئن
بودند، گفتند:
«
كَمْ مِنْ
فِئَةٍ
قَليلَةٍ
غَلَبَتْ
فِئَةً كَثيرَةً
بِإِذْنِ
اللَّهِ
»،
چه لشکرهای
اندکی که بر
جمعیت‌های
کثیر به اذن
خدا پیروز
شدند. بعد هم
از خدای متعال
این­طور خواستند:
«
رَبَّنا
أَفْرِغْ
عَلَيْنا
صَبْراً وَ
ثَبِّتْ
أَقْدامَنا
وَ انْصُرْنا
عَلَى الْقَوْمِ
الْكافِرين
». [۳۳]

قرآن
می‌فرماید
وقتی وارد
میدان درگیری
شدند، صدمه
زدند و صدمه خوردند،
ولی با یک ضربۀ
جناب داود، هم
ملک به او داد
و هم حکمت، «
وَ
قَتَلَ
داوُدُ
جالُوتَ وَ
آتاهُ
اللَّهُ الْمُلْكَ
وَ
الْحِكْمَةَ
».[۳۴]
مُلکی داد که «
سَخَّرْنا
مَعَ داوُدَ
الْجِبالَ
يُسَبِّحْنَ
»،[۳۵]
قوای طبیعی با
او همراهی می‌کردند.
نسل بعد از او هم
که حضرت
سلیمان است؛ آن­قدر
امکانات به او
داد که شیاطین
را به زنجیر
کشید و مسیر مؤمنین
را تغییر داد.
پیروزی آن­قدر
که ما خیال می‌کنیم،
پیچیده نیست.
ولی دریافت
نصرت الهی
شرایطی دارد.
اگر من مهیای ادارۀ
عالم بر مدار
طرح خدای
متعال نباشم،
من هم همان
فرعون می‌شوم؛
بنا نیست قدرت
همیشه بین
فراعنه دست به
دست بشود.

اگر
یک نگاه به
پشت سرمان بیندازیم،
همین­طور بوده
است، «
لَقَدْ
نَصَرَكُمُ
اللَّهُ في‏
مَواطِنَ كَثيرَةٍ
».
شما این ۴۵ سال
را نگاه کنید،
رهبر شوروی
زمان پیروزی
انقلاب
اسلامی برژنف
بود، بعد گورباچف
آمد. می‌گفت
من آن­قدر
سلاح هسته‌ای
دارم که می­توانم
شانزده بار
کره زمین را
منفجر کنم. در
مقابل چنین
قدرتی ما بدون
پرتاب یک
گلوله، پیروز
شدیم. این
خاصیت خون
شهداست،
خاصیت پرچم
عدالت‌خواهی
است که امام
در دست گرفتند
و پای آن
ایستادند. می‌خواهم
بگویم نصرتِ
فوق العاده‌ای
است. امام تا
آخر عمرشان می‌فرمودند
آمریکا و
شوروی. شوروی واقعاً
یک قدرت
شیطانی
استکباری بود،
اما متلاشی
شد. امام سال آخر
حیاتشان نامۀ
پایان تاریخ
مارکسیسم را
نوشتند. این
نصرت خداست.
بوش پسر سال ۲۰۰۱ در
منطقه آمده ـ نه
الان که جهان خیلی
با آمریکا
همراهی نمی‌کند
ـ گفته یا با ما
یا علیه ما،
تقریباً بیش
از پنجاه درصد
قدرت ناتو را
هم آورده است،
مقصدش هم این
بوده که ریشه
جبهه مقاومت
را بکند؛
افغانستان،
عراق و بعد ایران.
الان چند سال از
آن موقع گدشته؟
نقشۀ
خاورمیانۀ
جدید هم روی
میز گذاشته
بود. خوب است
حتی کسانی که
به ملیت
معتقدند به این
مسئله دقت
کنند؛ در طرح
جدیدی که الان
نتانیاهو
دوباره رونمایی
کرده، مطمئن
باشید به
ایران واحد
قائل نیستند و
می‌خواهند پیچ
و مهره‌های
منطقه را
دوباره باز
کنند و طبق
نظم جدید
خودشان
ببندند.

۶. نابودی
دین و دنیا،
نتیجۀ کوتاهی
در میدان
مبارزه

س:
نتانیاهو
خطاب به مردم
ایران چند بار
پیام داده که می‌خواهم
آزادتان کنم!

ج:
این از شوخی‌های
آنهاست؛ کسی
باید چنین
ادعایی کند که
ظرفیت ایجاد
آزادی داشته
باشد، نه خبیث‌ترین
آدم. اصلاً منطق
یهود می‌تواند
با آزادی
دیگران بسازد،
درحالی که خودشان
را قوم برتر
می‌دانند؟

آیا
نقشۀ
خاورمیانۀ
جدیدشان محقق
شد؟ بعد از ۲۳
سال، باهفت
هزار میلیارد
دلار هزینه‌ای
که کردند، با
کشته‌هایی که
دادند، با
صدمه‌ای که به
منطقه زدند،
بین یک تا سه
میلیون کشته
در عراق ایجاد
کردند، آیا
پیروز شدند؟
داعش واقعاً
پیروز شد؟ روز
اول که آمده
بود، همه وحشت
کرده بودند؛
پیروز شد؟ البته
داعش نبود، آمریکا
بود. آمریکا
یک‌بار دیگر
می‌خواست
منطقه را از
طریق داعش شخم
بزند و طرح
خودش را پیاده
کند. در طرح
سازماندهی و
نظم واحدی که آمریکا
بر جهان دارد،
دنیا را شش
منطقه کرده،
یکی هم منطقه
فضایی، هفت
منطقه. منطقۀ
مرکزی آن منطقۀ
ماست، به قول
خودشان همین
پنج دریا. می‌خواهند
این منطقه را
بر محور
اسرائیل
سازماندهی
کنند؛ همین
طرحی که در
سازمان ملل
نشان داده؛ می‌خواهند
با کمک آنهایی
که عهد همراهی
با اسرائیل قبول
کردند، مسیر
اقتصاد جهانی
را از اقیانوس‌ها
عبور بدهند و
به منطقه
بیاورند و از
اینجا به سمت
دریای
مدیترانه
ببرند و این
مسیر را تبدیل
به مسیر تجارت
جهانی کنند.

س:
ما می‌خواهیم
مقاومت کنیم
که این طرح ها
به هم بخورد؟

ج:
ما اول می‌خواهیم
مقاومت کنیم
که جبهۀ بر
محور ادیان
الهی و اسلام
دوباره متحد
بشوند و حق
غالب بشود.
این پیچ و
مهره‌هایی که
باز کردند،
دوباره می‌خواهیم
به هم ببندیم.
اینجا منطقۀ
محوری جهان
بوده، منطقۀ
ظهور انبیاست،
منطقه حادثۀ
مهم آخرالزمانی
است، آنها دنبال
نظم مادی هستند،
اما ما نظم
دیگری بر جهان
می‌خواهیم،
البته ما نمی‌خواهیم
استیلاء بر
منطقه پیدا
کنیم، منطق ما
که استیلاء
نیست؛ منطق ما
منطق ایثار و
فداکاری برای
رشد امت است. منطق
آنها سلطه و
جنگ نیابتی
درست کردن
است. البته
اگر به پشت سر
نگاه کنیم، مهم­تر
از این حادثه
ما زیاد
داشتیم. این
آقایی که الان
از طریق آمریکا
می‌آید و می‌خواهد
دوباره نظم
منطقه‌ای را
تغییر بدهد،
یک بار خودش
با ناتو آمده،
یک بار داعش
را راه انداخته
و این بار
سومش است. الان
از قبل قوی‌تر
نیستند،
خودشان هم می‌دانند.
می‌دانند
جبهه مقاومت هم
خیلی قوی‌تر
شده است. حضرت آقا
دو سال قبل
فرمودند نظم
جدید در حال
شکل گرفتن است
و نظم کنونی
در حال زوال و
فروپاشی است.
سه مشخصه هم
برای آن
فرمودند که هر
سه مشخصه در
این دو سال
فوق‌العاده
محقق شده؛
تضعیف آمریکا،
انتقال قدرت
به آسیا،
گسترش جبهۀ
مقاومت و
ادبیات
مقاومت.

س:
پس چرا رهبری
می‌گویند ما
در شرایطی
هستیم که
احتمال مرگ
جبهه حق یا مرگ
جبهه است؟!

ج:
یعنی ما نزدیک
قله‌ایم،
دشمن با همۀ
توان آمده ما
را برگرداند.
مرگ یعنی چه؟
یعنی اگر پای پیروزی
تاریخی
نایستید، این
پیروزی به عقب
می‌افتد؛
خدای متعال
شما را می‌برد،
یک قوم دیگری
می‌آورد و
پیروزی به دست
آنها واقع
خواهد شد. شرط
نصرت الهی این
است: «
إِنْ
تَنْصُرُوا
اللَّهَ
يَنْصُرْكُم
‏»،
«
لِلَّذينَ
أَحْسَنُوا
مِنْهُمْ وَ
اتَّقَوْا
».
حضرت آقا
قبلاً هم
یکبار فرموده
بودند، ما نزدیک
قله‌ایم و
اینجا جای پا
پس کشیدن
نیست. معنای
این جمله
رهبری (احتمال
مرگ جبهه حق
یا باطل) همین
است.

ما
یک مسیری را
رفتیم، دشمن
هم حالا با همۀ
قوا آمده؛
وقتی با همۀ
قوا آمده که
نگذارد شما به
قله برسید، به
میزان همراهی
با سنت‌های
الهی پیروزی
به دست شما
واقع می‌شود.
و الا پیروزی
هست، اما ما
از مسیر نصرت
دین خدا، از
مسیر فتوحات و
از مسیر
راهگشایی
برای بشر به
سمت سعادت،
محروم می‌شویم،
«
يَأْتِي
اللَّهُ
بِقَوْمٍ
يُحِبُّهُمْ
».[۳۶]
دنیایمان را
هم از دست می‌دهیم.
یعنی کسی خیال
نکند ما الان
در مقابل
آمریکا و
اسرائیل
کوتاه بیاییم،
آنها منافع ما
را به رسمیت
می‌شناسند.

بی‌تردید
آنهایی که
دنبال گره
خوردن به نظم
جهانی هستند،
اولاً این نظم
در حال زوال و
فروپاشی است،
ثانیاً در
نظمی که مدیران
این نظم برای آینده
ترسیم می‌کنند،
ما به عنوان
یک ملت واحد و
یک ملتی که از
حقوق خودش
برخوردار
است، جایی
نداریم. این
نظمی که آمریکا
این بار می‌خواهد
از طریق
اسرائیل در
جهان حاکم کند،
ناتو را پشت
سر اسرائیل
آورده و از اسرائیل
می‌خواهد
وارد بشود و جبهه
مقاومت را
بزند و جلو
بیاید، در آن
نقشه کشور ایران،
عراق سوریه،
مسیر سیاه هست
است و نقشۀ
سبزشان از
دریا می‌آید و
از کشورهایی
که همکاری با
اسرائیل را
قبول کردند،
می‌گذرد و به
سمت دریای
مدیترانه می‌رود.
اگر کسی خیال
کند، اینها
دنبال این
هستند که
منافع مردم
ایران را به
رسمیت
بشناسند و به
دنبال
همزیستی مسالمت‌آمیز
هستند، بداند
که آنها دروغ
می‍گویند. آن
مردک سیاست‌مدار
آمریکایی که
آقا به او
فرمودند
احمق، می‌گوید:
ما این نسل را
باید ریشه کن
کنیم، اینها
ژن ناسالم‌اند».

لحظه
پا پس کشیدن
نیست. دشمن با
همۀ وجود آمده
و احساس می‌کند
که ما داریم،
همه چیز را از
دست او در می‌آوریم.
چون فهمیده که
ما نزدیک قله
هستیم و اگر
یک قدم دیگر
برداریم، او
باید کل منطقه
را رها کند و
برود و به
همین دلیل با
همۀ وجود آمده؛
لذا مسئله جدی
است. البته شرایط
الان ما شرایط
جنگ احزاب نیست،
شرایط ما با آن
موقع کاملاً متفاوت
است؛ اما در
جنگ احزاب که
همه جمع شدند،
همین آغاز
فتوحات بود.
من وقتی کار
سخت می‌شود،
همیشه نگاهم
به نصرت الهی
است.

می‌دانید
سختی‌ها برای
چیست؟ چون می‌خواهیم
وارد عالم
بهشت بشویم،
آدم باید
بهشتی بشود تا
وارد عالم
بهشت بشود. می‌خواهند
زمین را برای
ما بهشت کنند،
«
أَمْ
حَسِبْتُمْ
أَنْ
تَدْخُلُوا
الْجَنَّةَ
وَ لَمَّا
يَأْتِكُمْ
مَثَلُ
الَّذينَ خَلَوْا
مِنْ
قَبْلِكُمْ
مَسَّتْهُمُ
الْبَأْساءُ
وَ
الضَّرَّاءُ
وَ
زُلْزِلُوا
حَتَّى
يَقُولَ
الرَّسُولُ
وَ الَّذينَ
آمَنُوا
مَعَهُ مَتى‏
نَصْرُ
اللَّهِ
»،[۳۷] آن­قدر
کار بر امت‌های
گذشته سخت می‌شده
که همه متزلزل
می‌شدند، جز
پیامبر و
همراهانش که
اندک بودند؛
آنها هم می‌گفتند
خدایا پس
پیروزی چه
زمانی می‌رسد؟
همه دارند می‌روند.
در این هنگام
خدای متعال می‌فرماید:
«
إِنَّ
نَصْرَ
اللَّهِ
قَريب
»،
قرب نصرت
همینجاست. لذا
من وقتی شرایط
به این نقطه‌ها
می‌رسد،
همیشه منتظر
یک نصرت و
فتحی هستم.

 



[۱] . «مِنَ
الْمُؤْمِنينَ
رِجالٌ
صَدَقُوا ما
عاهَدُوا
اللَّهَ
عَلَيْهِ
فَمِنْهُمْ
مَنْ قَضى‏
نَحْبَهُ وَ
مِنْهُمْ
مَنْ
يَنْتَظِرُ
وَ ما
بَدَّلُوا
تَبْديلا
»؛ سورۀ احزاب،
آیۀ۲۳.

[۲] .
المزار
الكبير (ابن
مشهدی)، ص۴۹۸.

[۳] . مقتل
الحسین، ج۱، ص۲۱۹.

[۴] . «هذانِ
خَصْمانِ
اخْتَصَمُوا
في‏ رَبِّهِمْ
فَالَّذينَ
كَفَرُوا
قُطِّعَتْ
لَهُمْ ثِيابٌ
مِنْ نارٍ
يُصَبُّ مِنْ
فَوْقِ رُؤُسِهِمُ
الْحَميم
‏»؛ سورۀ
حج، آیۀ۱۹.

[۵] . «إِنْ
هِيَ إِلاَّ
حَياتُنَا
الدُّنْيا
نَمُوتُ وَ نَحْيا
وَ ما نَحْنُ
بِمَبْعُوثين
‏»؛ سورۀ
مؤمنون، آیۀ۳۷.

[۶] . «وَ
قالَتِ
الْيَهُودُ
يَدُ اللَّهِ
مَغْلُولَةٌ
غُلَّتْ
أَيْديهِمْ
وَ لُعِنُوا
بِما قالُوا
بَلْ يَداهُ
مَبْسُوطَتانِ
يُنْفِقُ
كَيْفَ
يَشاءُ وَ
لَيَزيدَنَّ كَثيراً
مِنْهُمْ ما
أُنْزِلَ
إِلَيْكَ مِنْ
رَبِّكَ
طُغْياناً وَ
كُفْراً وَ
أَلْقَيْنا
بَيْنَهُمُ
الْعَداوَةَ
وَ الْبَغْضاءَ
إِلى‏ يَوْمِ
الْقِيامَةِ
كُلَّما أَوْقَدُوا
ناراً
لِلْحَرْبِ
أَطْفَأَهَا
اللَّهُ وَ
يَسْعَوْنَ
فِي
الْأَرْضِ
فَساداً وَ
اللَّهُ لا يُحِبُّ
الْمُفْسِدين
‏»؛ سورۀ
مائده، آیۀ۶۴.

[۷] . «وَ قالَ
الَّذِي
اشْتَراهُ
مِنْ مِصْرَ
لاِمْرَأَتِهِ
أَكْرِمي‏
مَثْواهُ
عَسى‏ أَنْ
يَنْفَعَنا
أَوْ
نَتَّخِذَهُ
وَلَداً وَ كَذلِكَ
مَكَّنَّا
لِيُوسُفَ
فِي الْأَرْضِ
وَ
لِنُعَلِّمَهُ
مِنْ
تَأْويلِ
الْأَحاديثِ
وَ اللَّهُ
غالِبٌ عَلى‏
أَمْرِهِ وَ
لكِنَّ أَكْثَرَ
النَّاسِ لا
يَعْلَمُون
‏»؛ سورۀ
یوسف، آیۀ۲۱.

[۸] . «كَتَبَ
اللَّهُ
لَأَغْلِبَنَّ
أَنَا وَ رُسُلي‏
إِنَّ
اللَّهَ
قَوِيٌّ
عَزيز
»؛ سورۀ
مجادله، آیۀ۲۱.

[۹] . سورۀ
غافر، آیۀ۵۱.

[۱۰] . «إِنْ
يَمْسَسْكُمْ
قَرْحٌ
فَقَدْ مَسَّ
الْقَوْمَ
قَرْحٌ
مِثْلُهُ وَ
تِلْكَ الْأَيَّامُ
نُداوِلُها
بَيْنَ
النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ
اللَّهُ
الَّذينَ
آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ
مِنْكُمْ
شُهَداءَ وَ
اللَّهُ لا يُحِبُّ
الظَّالِمين‏
»؛ سورۀ
آل‌عمران،
آیۀ۱۴۱.

[۱۱] . «إِنَّ
رَبَّكَ
يَعْلَمُ
أَنَّكَ
تَقُومُ أَدْنى‏
مِنْ
ثُلُثَيِ
اللَّيْلِ وَ
نِصْفَهُ وَ
ثُلُثَهُ وَ
طائِفَةٌ
مِنَ
الَّذينَ
مَعَكَ وَ
اللَّهُ
يُقَدِّرُ
اللَّيْلَ وَ
النَّهارَ
عَلِمَ أَنْ
لَنْ
تُحْصُوهُ
فَتابَ عَلَيْكُمْ
فَاقْرَؤُا
ما تَيَسَّرَ
مِنَ الْقُرْآنِ
عَلِمَ أَنْ
سَيَكُونُ
مِنْكُمْ
مَرْضى‏ وَ آخَرُونَ
يَضْرِبُونَ
فِي
الْأَرْضِ
يَبْتَغُونَ
مِنْ فَضْلِ
اللَّهِ وَ
آخَرُونَ يُقاتِلُونَ
في‏ سَبيلِ
اللَّهِ
فَاقْرَؤُا
ما تَيَسَّرَ
مِنْهُ وَ
أَقيمُوا
الصَّلاةَ وَ
آتُوا
الزَّكاةَ وَ
أَقْرِضُوا
اللَّهَ
قَرْضاً
حَسَناً وَ ما
تُقَدِّمُوا
لِأَنْفُسِكُمْ
مِنْ خَيْرٍ
تَجِدُوهُ
عِنْدَ
اللَّهِ هُوَ
خَيْراً وَ
أَعْظَمَ
أَجْراً وَ
اسْتَغْفِرُوا
اللَّهَ
إِنَّ
اللَّهَ
غَفُورٌ
رَحيم
‏»؛ سورۀ
مزمل، آیۀ۲۰.

[۱۲] . «أَوْ
زِدْ
عَلَيْهِ وَ
رَتِّلِ
الْقُرْآنَ تَرْتيلا
»؛ سورۀ
مزمل، آیۀ۴.

[۱۳] . «كِدْ
كَيْدَكَ وَ
اجْهَدْ
جُهْدَكَ فَوَ
اللَّهِ
الَّذِي
شَرَّفَنَا
بِالْوَحْيِ
وَ
الْكِتَابِ
وَ
النُّبُوَّةِ
وَ الِانْتِخَابِ
لَا تُدْرِكُ
أَمَدَنَا وَ
لَا تَبْلُغُ
غَايَتَنَا
وَ لَا
تَمْحُو
ذِكْرَنَا
»؛
الإحتجاج على
أهل اللجاج،
ج‏۲، ص۳۰۹.

[۱۴] . «وَ لا
تَهِنُوا وَ
لا
تَحْزَنُوا
وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ
إِنْ
كُنْتُمْ
مُؤْمِنين
‏»؛ سورۀ
آل‌عمران،
آیۀ۱۳۹.

[۱۵] . «ما كانَ
اللَّهُ
لِيَذَرَ
الْمُؤْمِنينَ
عَلى‏ ما
أَنْتُمْ
عَلَيْهِ
حَتَّى
يَميزَ الْخَبيثَ
مِنَ
الطَّيِّبِ
وَ ما كانَ
اللَّهُ
لِيُطْلِعَكُمْ
عَلَى
الْغَيْبِ وَ
لكِنَّ
اللَّهَ
يَجْتَبي‏
مِنْ
رُسُلِهِ
مَنْ يَشاءُ
فَآمِنُوا
بِاللَّهِ وَ
رُسُلِهِ وَ
إِنْ
تُؤْمِنُوا
وَ تَتَّقُوا
فَلَكُمْ
أَجْرٌ عَظيم
‏»؛ سورۀ
آل‌عمران،
آیۀ۱۷۹.

[۱۶] .
اللهوف على
قتلى الطفوف،
ص۱۶۰.

[۱۷] . سورۀ
فجر، آیۀ۲۷.

[۱۸] . «قُلْ
هَلْ
تَرَبَّصُونَ
بِنا إِلاَّ
إِحْدَى
الْحُسْنَيَيْنِ
وَ نَحْنُ
نَتَرَبَّصُ
بِكُمْ أَنْ
يُصيبَكُمُ
اللَّهُ
بِعَذابٍ
مِنْ
عِنْدِهِ
أَوْ بِأَيْدينا
فَتَرَبَّصُوا
إِنَّا
مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُون
‏»؛ سورۀ
برائت، آیۀ۵۲.

[۱۹] . «إِنَّ
الحُسَينَ
مِصبَاحُ
الهُدَى وَ
سَفِينَةُ
النَّجَاةِ
وَ العُروَةُ
الوُثقَى
‏»؛ مثير
الأحزان، ص۴.

[۲۰] .
المزار
الكبير، ص۵۰۴.

[۲۱] . «الَّذينَ
اسْتَجابُوا
لِلَّهِ وَ
الرَّسُولِ
مِنْ بَعْدِ
ما
أَصابَهُمُ
الْقَرْحُ لِلَّذينَ
أَحْسَنُوا
مِنْهُمْ وَ
اتَّقَوْا
أَجْرٌ عَظيم
‏»؛ سورۀ
آل‌عمران،
آیۀ۱۷۲.

[۲۲] . «الَّذينَ
قالَ لَهُمُ
النَّاسُ
إِنَّ النَّاسَ
قَدْ جَمَعُوا
لَكُمْ
فَاخْشَوْهُمْ
فَزادَهُمْ
إيماناً وَ
قالُوا
حَسْبُنَا
اللَّهُ وَ
نِعْمَ
الْوَكيل‏
»؛ سورۀ
آل‌عمران،
آیۀ۱۷۳.

[۲۳] . «وَ إِذْ
يَقُولُ
الْمُنافِقُونَ
وَ الَّذينَ
في‏
قُلُوبِهِمْ
مَرَضٌ ما
وَعَدَنَا اللَّهُ
وَ رَسُولُهُ
إِلاَّ
غُرُورا
»؛ سورۀ
احزاب، آیۀ۱۲.

[۲۴] . «وَ
لَمَّا رَأَ
الْمُؤْمِنُونَ
الْأَحْزابَ
قالُوا هذا ما
وَعَدَنَا
اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ وَ
صَدَقَ
اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ وَ
ما زادَهُمْ
إِلاَّ
إيماناً وَ
تَسْليماً
»؛ سورۀ
احزاب، آیۀ۲۲.

[۲۵] . «يا
أَيُّهَا
الَّذينَ
آمَنُوا إِنْ
تَنْصُرُوا
اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ
وَ يُثَبِّتْ
أَقْدامَكُم
‏»؛ سورۀ
محمد
صلی الله
علیه و آله
، آیۀ۷.

[۲۶] . «لَقَدْ
نَصَرَكُمُ
اللَّهُ في‏
مَواطِنَ كَثيرَةٍ
وَ يَوْمَ
حُنَيْنٍ
إِذْ
أَعْجَبَتْكُمْ
كَثْرَتُكُمْ
فَلَمْ
تُغْنِ عَنْكُمْ
شَيْئاً وَ
ضاقَتْ
عَلَيْكُمُ
الْأَرْضُ
بِما رَحُبَتْ
ثُمَّ
وَلَّيْتُمْ
مُدْبِرين
‏»؛ سورۀ
برائت، آیۀ۲۵.

[۲۷] . «وَ إِنْ
نَكَثُوا
أَيْمانَهُمْ
مِنْ بَعْدِ
عَهْدِهِمْ
وَ طَعَنُوا
في‏ دينِكُمْ
فَقاتِلُوا
أَئِمَّةَ
الْكُفْرِ
إِنَّهُمْ لا
أَيْمانَ
لَهُمْ
لَعَلَّهُمْ
يَنْتَهُون
‏»؛ سورۀ
برائت، آیۀ۱۲.

[۲۸] . سورۀ
شرح، آیۀ۵.

[۲۹] . «ثُمَّ
أَنْزَلَ
اللَّهُ
سَكينَتَهُ
عَلى‏ رَسُولِهِ
وَ عَلَى
الْمُؤْمِنينَ
وَ أَنْزَلَ
جُنُوداً
لَمْ
تَرَوْها وَ
عَذَّبَ الَّذينَ
كَفَرُوا وَ
ذلِكَ جَزاءُ
الْكافِرين
‏»؛ سورۀ
برائت، آیۀ۲۶.

[۳۰] . «فَلَمَّا
تَراءَا
الْجَمْعانِ
قالَ أَصْحابُ
مُوسى‏
إِنَّا
لَمُدْرَكُون
‏»؛ سورۀ
شعراء، آیۀ۶۱.

[۳۱] . « قالَ
كَلاَّ إِنَّ
مَعي‏ رَبِّي
سَيَهْدين
‏»؛ سورۀ
شعراء، آیه۶۲.

[۳۲] . «فَلَمَّا
فَصَلَ
طالُوتُ
بِالْجُنُودِ
قالَ إِنَّ
اللَّهَ
مُبْتَليكُمْ
بِنَهَرٍ فَمَنْ
شَرِبَ
مِنْهُ
فَلَيْسَ
مِنِّي وَ مَنْ
لَمْ
يَطْعَمْهُ
فَإِنَّهُ
مِنِّي
إِلاَّ مَنِ
اغْتَرَفَ
غُرْفَةً بِيَدِهِ
فَشَرِبُوا
مِنْهُ
إِلاَّ قَليلاً
مِنْهُمْ
فَلَمَّا
جاوَزَهُ
هُوَ وَ الَّذينَ
آمَنُوا
مَعَهُ
قالُوا لا
طاقَةَ لَنَا
الْيَوْمَ
بِجالُوتَ وَ
جُنُودِهِ
قالَ الَّذينَ
يَظُنُّونَ
أَنَّهُمْ
مُلاقُوا اللَّهِ
كَمْ مِنْ
فِئَةٍ
قَليلَةٍ
غَلَبَتْ
فِئَةً كَثيرَةً
بِإِذْنِ
اللَّهِ وَ
اللَّهُ مَعَ
الصَّابِرين
‏»؛ سورۀ
بقره، آیۀ۲۴۹.

[۳۳] . «وَ
لَمَّا
بَرَزُوا
لِجالُوتَ وَ
جُنُودِهِ
قالُوا
رَبَّنا
أَفْرِغْ
عَلَيْنا
صَبْراً وَ
ثَبِّتْ
أَقْدامَنا
وَ انْصُرْنا
عَلَى
الْقَوْمِ الْكافِرين
‏»؛ سورۀ
بقره، آیۀ۲۵۰.

[۳۴] . «فَهَزَمُوهُمْ
بِإِذْنِ
اللَّهِ وَ
قَتَلَ
داوُدُ
جالُوتَ وَ
آتاهُ
اللَّهُ
الْمُلْكَ وَ
الْحِكْمَةَ
وَ عَلَّمَهُ
مِمَّا يَشاءُ
وَ لَوْ لا
دَفْعُ
اللَّهِ
النَّاسَ بَعْضَهُمْ
بِبَعْضٍ
لَفَسَدَتِ
الْأَرْضُ وَ
لكِنَّ
اللَّهَ ذُو
فَضْلٍ عَلَى
الْعالَمين
‏»؛ سورۀ
بقره، آیۀ۲۵۱.

[۳۵] . «فَفَهَّمْناها
سُلَيْمانَ
وَ كُلاًّ
آتَيْنا
حُكْماً وَ
عِلْماً وَ
سَخَّرْنا
مَعَ داوُدَ
الْجِبالَ
يُسَبِّحْنَ
وَ الطَّيْرَ
وَ كُنَّا
فاعِلين
‏»؛ سورۀ
انبیاء، آیۀ۷۹.

[۳۶] . «يا
أَيُّهَا
الَّذينَ
آمَنُوا مَنْ
يَرْتَدَّ
مِنْكُمْ
عَنْ دينِهِ
فَسَوْفَ
يَأْتِي
اللَّهُ
بِقَوْمٍ
يُحِبُّهُمْ
وَ
يُحِبُّونَهُ
أَذِلَّةٍ
عَلَى
الْمُؤْمِنينَ
أَعِزَّةٍ
عَلَى
الْكافِرينَ
يُجاهِدُونَ
في‏ سَبيلِ
اللَّهِ وَ لا
يَخافُونَ لَوْمَةَ
لائِمٍ ذلِكَ
فَضْلُ
اللَّهِ يُؤْتيهِ
مَنْ يَشاءُ
وَ اللَّهُ
واسِعٌ عَليم
‏»؛ سورۀ
مائده، آیۀ۵۴.

[۳۷] . «أَمْ
حَسِبْتُمْ
أَنْ
تَدْخُلُوا
الْجَنَّةَ
وَ لَمَّا
يَأْتِكُمْ
مَثَلُ
الَّذينَ خَلَوْا
مِنْ
قَبْلِكُمْ
مَسَّتْهُمُ
الْبَأْساءُ
وَ
الضَّرَّاءُ
وَ
زُلْزِلُوا
حَتَّى
يَقُولَ
الرَّسُولُ
وَ الَّذينَ
آمَنُوا مَعَهُ
مَتى‏ نَصْرُ
اللّ&

پیمایش به بالا