شب پنجم هیات ثارالله نتیجه نجوای شیطانی بر جامعه مومنین دوری از فضای نجوای شیطان و جبهه نفاق داخلی و کفر خارجی
متن زیر سخنرانی شب پنجم محرم جناب آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که به تاریخ ۱۳ شهریورماه ۹۸ ایراد شده است. ایشان در این بحث که در ادامه سوره مبارکه مجادله ایراد شده است بیان می کنند دو جور نجوا وجود دارد: نجوای شیطانی و نجوای بر مدار بر و تقوا؛ هدف از نجوای شیطانی ایجاد حزن در جامعه مومنین است. اول اینکه مومنین راستین را نا امید و محزون میکند از اینکه جبهه حق در حال شکست خوردن است و دوم اینکه گروهی از مومنین که وارد فضای نجوای جبهه باطل میشوند منکر پیروزیهای جبهه حق شده و همه چیز را ناکارآمد و بیهوده میدانند. نتیجه نجوا در جبهه محادین ایجاد دین و فقه و اله در برابر دستگاه نبی اکرم و خدای متعال است. دستگاه باطل نجوای خود را به سطح جامعه و مردم میکشانند و از این طریق برنامه ریزی کرده و اهداف خود را اجرایی میکنند…
محور، تاثیر و حیطه نجوای شیطانی در زندگی و جامعه مومنین
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. در یکی از آیاتی که ذیل نجوا در این سوره هست، خدای متعال میفرماید «
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَیسَ بِضارِّهِمْ شَیئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
»(مجادله/۱۰)؛ یعنی نجوا از ناحیه شیطان است و غرض این نجوا این است که مومنین محزون بشوند و با قاطعیت یک نکتهای را تذکر میدهد و میفرماید که شیطان نمیتواند هیچ ضرری از طریق این نجوا به مومنین بزند مگر یک جایی خدای متعال اجازه بدهد؛ این طور نیست که شیطان یک طرحی بیرون از قدرت و علم و احاطه الهی دارد؛ بلکه همه برنامههای او محدود به احاطه الهی است. بنابراین امکان اینکه بتواند ضرری به مومنین بزند نیست الا اینکه خدای متعال یک جایی اذن بدهد که جبهه مومنین یا مومنی هدف قرار بگیرد و الا بدون اذن الهی، اتفاقی از طرف دستگاه شیطان نمیافتد.
در مورد «
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
»، یک نکته این که آیا همه نجواها از طرف شیطان است یا نه، ما نجوای حق هم داریم؟ با توجه به اینکه در همین آیات قبل که خواندیم، خدای متعال به مومنین میفرماید «
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى
»(مجادله/۹) وقتی نجوا میکنید، مواظب باشید محور نجوایتان معصیت الرسول، تعدی به دیگران، گناه و دوری از بندگی خدا نباشد. بلکه شما اگر نجوایی دارید، نجواهای طرفینیتان و مجالس نجوایتان باید بر مدار برّ و تقوا باشد.
در آیات بعد هم صحبت از نجوای دیگران با وجود مقدس نبیاکرم است؛ البته تناجی به معنای نجوای دو طرفه نیست. میفرماید «
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْواكُمْ صَدَقَةً
»(مجادله/۱۲)؛ یعنی وقتی با رسول خدا نجوا میکنید و از طرف مومنین نجوایی با رسول میخواهد اتفاق بیافتد، دستور داده شد که پیش روی نجوایتان صدقه بدهید. از اینها معلوم میشود که دو جور نجوا داریم: یک مجلس نجوایی داریم که مجلس حق و بر محور برّ و تقوا است. و یک نجوایی هم داریم که در آیات قبل توصیفش را فرموده که «
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ یعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ
»(مجادله/۸) یک گروهی هستند که نجواهایشان مورد نهی خدا است و صریحاً نهیشان کردند که نجوا نکنید؛ اما در عین حال مجلس نجوا تشکیل میدهند که مبغوض و مورد نهی است. محتوای این نجوا هم «
وَ یتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ
» است. خلوتهایی که میکنند و مدار طراحیهایی که در خلوتشان میکنند، سه چیز است؛ اثم و عدوان و معصیت الرسول؛ یعنی در حوزه زندگی خصوصی انسان میخواهند کاری بکنند که آدمها از مدار خدا خارج بشوند. در روابط اجتماعیشان هم میخواهند به همدیگر تعدی کنند و از مدار عدلی که خدا قرار داده خارج بشوند؛ و در مجموع هم میخواهند جامعه را بر علیه رسول خدا بشورانند. یک چنین نجوایی است «
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
» است و الا نه هر نجوایی. این نجوا که در آیات قبل بحث شده، محورش معصیت الرسول است، که میخواهد جامعه را بر علیه رسول تحریک کند، این همان نجوایی است که خدای متعال از آن نهی کرده بود.
این نجوا برای چیست و شیطان برای چه تناجی میکند؟! «
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا
» برای اینکه مومنین غصهدار بشوند. این حزن چیست و نجوا چه ربطی به حزن مومنین دارد؟ یک معنایی گفته شده که معنای غلطی نیست و در جای خودش معنای خوبی هم است. مفسرین فرمودند که در یک مجلس که نشستید، دو نفر با هم در گوشی میکنند و سرّ میگویند؛ این، بقیه را نگران میکند و طبیعی هم هست؛ بخصوص اگر نجوا در مجالس جدی که مجالس تصمیمگیری مهم هستند؛ و یک جمعی هستند، دو نفر با هم نجوا کنند، این بقیه را نگران میکند که این نجوا برای چه اتفاق میافتد. این نجواها و در گوشیها و خلوتها «مِنَ الشَّیطانِ» است. این معنا معنای غلطی نیست و بعید هم نیست این معنا هم مراد باشد که نجواهایی که اتفاق میافتد که حرمت جمع را رعایت نمیکنند و یک عدهای، خلوتی برای خودشان در جمع میگیرند، در جایی که مجلس جمع و یا جامعه است، خلوتی میگیرند؛ این نجواها ممکن است موجب نگرانی و غصه یک عدهای بشود، نگران بشوند که حالا این حرفها چیه زده میشود؛ ولی خلاصه کردن این آیات ـ با توجه به آن سیاقی که دارد ـ به این معنا، خیلی سازگار نیست.
حقیقت و رابطه نجوا در داستان محادین
داستان از یک فرع فقهی شروع میشود و به داستان محاده میکشد. خیال نکنیم همین طوری یک دفعه مسئله ظهار پیش میآید یا امروز که یک شکل دیگری از طلاق و ازدواجی که در دنیای مدرن شکل گرفته، مثل ازدواجهای سفید یا طلاق فلان جور، اینها تصادفی نیست؛ بلکه یک عده محادین هستند که مقابل حد خدا حد میگذارند. آنکه اشکال دارد این است «
إِنَّ الَّذینَ یحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
»(مجادله/۵). بحث از یک فرع فقهی به داستان محاده کشیده شد. جریان محادین هستند و این محاده هم فقط در حد فروع و شریعت نیست، بلکه تا مسئله الوهیت میرود که برای مردم، دین درست میکنند، بت درست میکنند، مقابل شریعت و فقه، فقه میگذارند. مقابل اخلاق، اخلاق میگذارند. مقابل اعتقادات، اعتقادات درست میکنند. مقابل ولایت، حد ولایت درست میکنند. آخر کار هم در مقابل پرستش خدا، بت پرستی راه میاندازند؛ منتهی اشکالش متفاوت است. جاهلیت است دیگر؛ جاهلیت اولی داریم، جاهلیت اُخری هم داریم.
این داستان محاده منتهی به نجوا میشود، یعنی محادین برای اینکه حدود خودشان را مقابل حدود الهی در جامعه تثبیت کنند، یک نجوا و خلوتی دارند که محتوای آن خلوتشان هم معصیت الرسول و اثم و عدوان و درگیری با حضرت حق است. خدای متعال وقتی میخواهد وارد بحث نجوا بشود، اول از احاطه خودش صحبت میکند که «
ما یكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ
»(مجادله/۷) اگر سه نفر با هم نجوا میکنند، رابعشان خدا است. این نجواها در احاطه علمی خدا است. این برخوردی که خدای متعال با این تصویر میکند نمیتواند صرفاً ناظر به این نجواهایی باشد که گاهی در یک مجلسی دو تا مومن درگوشی میکنند، این معنای قابل دفاعی نیست؛ گرچه آن را هم میتواند شامل بشود.
لزوم تعریف برخی آیات قرآن در فضای درگیری حق و باطل
این یک قاعده کلی در باب توجه به قرآن است که اصولاً خیلی از مفاهیم و آیات قرآن را اگر شما در درگیری دو جبهه و فضای درگیری تعریف نکنید، اصلاً معنا نمیشود به عنوان مثال «
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَیلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ یحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ كَلاَّ لَینْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ إِنَّها عَلَیهِمْ مُؤْصَدَةٌ فی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ
» بحث از یک همز و لمز و عیبجویی و سرزنش کردن است و میفرماید اینهایی که همز و لمز میکنند، درها بسته میشود و در جهنم محاصره میشوند، و یک آتشی به جان آنها میاندازیم که «
تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ
». [نمیشود] این را آدم در مدار این همز و لمزهای جزئی تعریف کند که مثلاً مومنی جایی خطا و عیبجویی نسبت به یک مومن دیگر در محیط خانواده یا در محیط جامعه میکند؛ البته نمیخواهم بگویم آنها همز و لمز نیست. آنها هم مصداق همز و لمز است و این عیبجوییها هم یک جایی گناه کبیره هستند؛ یعنی همین قدر که یک مومنی را آدم سرزنش و تحقیر و عیبجویی کند، چه به زبان چه به عمل چه با رفتارش تحقیر کند گناه بزرگی است. خیلی وقتها این کوچکها ناشی از یک عیبهای بزرگی هم هستند و نباید یک جایی که قانون الهی ناظر به یک موارد جزئی است، ما آن موارد جزئی را از قانون بیرون ببریم. اگر یک کسی همز و لمزی میکند و در مقابلِ یک مومنی عیبجویی میکند یا با عمل و رفتارش پشت سر، یک مومنی را عیبجویی و تحقیر میکند، این هم داخل در همز و لمز و گناه کبیره است.
خیلی وقتها این عیبهای کوچک، ریشه در عیبهای بزرگ هم دارد یعنی آدم اگر خودش را کسی نبیند که دیگران را تحقیر نمیکند. اگر معجب به نفس نشدی که در هر صحنهای آدم با دیگران درگیر نمیشود. در روایات فرمودند که به عیب خودتان بپردازید و آنجایی که دیگران مشغول به عیوب دیگران هستند، شما به عیب خودت بپرداز و خودت را اصلاح کن؛ اینکه آدم به عیب دیگران میپردازد، علامت غفلت از عیوب خودش و بلکه علامت عجب به نفس است که عیب بدی است.
نجوا هم همین طور است. آنجایی که دو نفر با همدیگر در یک مجلس نجوا میکنند گاهی این علامت یک عیب بزرگی در آدم است که حرمت جمع و مومنین را رعایت نمیکنند؛ ولی اینکه آدم این همز و لمز را که قرآن از آن بحث میکند، از فضای درگیری جبهه باطل با وجود مقدس نبیاکرم و اهل بیت و از فضای همز و لمز نسبت به دین خدا در این فضاهای جزئی بیاورد و محدودش کند، با سیاق قرآن سازگار نیست.
بیانات مفسرین هم در جای خودش محترم است؛ ولی وقتی روایت معنا میکند که «وَیلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»(همزه/۱) یعنی «
الَّذِینَ هَمَزُوا آلَمُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ لَمَزُوهُمْ
»(۱) کسانی که آلُ الله را همز و لمز میکنند، امیرالمومنین را همز و لمز میکند، دین خدا را همز و لمز میکند؛ چنانچه الان در دنیا میبینید که هزاران جلد کتاب در همز و لمز دین مینویسند که خیلی هم به اصطلاح صورت علمی دارد ولی همز و لمز و تحقیر دین و مسخره کردن و دست انداختن دینداری است. اینها را آدم رها کند و بگوید حالا این همز و لمز یعنی مثلاً مواظب باشید یک موقع پشت سر یک مومنی با رفتارتان او را تحقیر نکنید؛ یا با قولتان یک قولی ندهید که به او توهین شود؛ نمیگویم آن معنا را حذف کنیم؛ آن معنا هم مصداق همز و لمز است؛ ولی این سخت گیری در قرآن که فرمود «
وَیلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ
»(همزه/۱-۲)؛ یعنی این همز و لمز کننده امکاناتی را در عالم فراهم کرده و با تکیه به این امکانات، خیال میکند جاودان میماند و لذا نقشه همیشگی میکشد و شروع به همز و لمز کردن جبهه حق میکند این، همین دستگاه کفر امروز و دستگاه نفاق دیروز است. اینجا همز و لمز بنیامیه، محل بحث است که همز و لمز نسبت به امیرالمومنین طراحی میکنند و کاری میکنند که به قول ابنابیالحدید در هفتاد هزار منبر، خطبا وجود مقدس امیرالمومنین (علیه السلام) را لعن میکنند. لعنت الله علیهم اجمعین. این همز و لمز، مقصود است؛ گرچه همز و لمزهای جزئی هم مصداق هستند و آنها را نباید خارج کرد.
در داستان نجوا هم همین طور است. «
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
»، ممکن است یک جایی شامل نجواهای جزئی هم بشود که در محفل مومنین اتفاق میافتد، و احیاناً یک جمعی را هم غصهدار میکند و نگران میشوند که چه خبر است اینها با هم خلوت کردند؛ ولی مسئله، این نیست و با سیاق آیات، داستان دیگری است. بخصوص که وقتی روایات اینها را به آن توطئههای بزرگ تطبیق میکند که «ما یكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ» یعنی «
فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ ابْنُ فُلَانٍ أَمِینُهُمْ
»(۲) نشستند در کعبه کتاب نوشتند که نگذارند خلافت بر مدار اهل بیت برگردد. قسم خوردند و گفتند نبوت و ولایت در یک بیت جمع نمیشود. این را آدم بگذارد کنار، بعد بیاید بگوید که معنی نجوا است؟! گرچه که آن نجواهای جزئی هم هست.
بنابراین «
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
» همه نجواها را نمیگیرد. ما نجوای بر محور برّ و تقوا هم داریم؛ و مومنین هم مجلس خلوت دارند. حتی در روایات فرمودند «
السَّلَامُ عَلَیكُمْ أَهْلَ النَّجْوَى
»(۳) امیرالمومنین و رسول خدا هم نجوا و خلوت دارند. در آیه بعد هم میفرماید که تنها کسی که موفق شد به نجوای با رسول خدا، ایشان بود. دیگران اهل نجوا نیستند و خلوتی ندارندو از اسرار، دست آنها چیزی نیست. حضرت است که اهل سرّ و اهل نجوا است و طرحهای حضرت، در اختیار امیرالمومنین است. پس ما دو جور نجوا داریم: آن نجوایی که از شیطان است و آن نجوا هم فقط این نجواهای جزئی نیست؛ بلکه آن نجوای بزرگی است که دستگاه باطل شکل میدهد، و ممنوع هم شدند، اما در عین حال این کار را انجام میدهند «
وَ یتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ
»
با این نقطه مختصات که پشت سر نجوا میکنند؛ وقتی هم به حضرت میرسند «
حَیوْكَ بِما لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ
»(مجادله/۸) شروع به تعریف کردن و تهیت گفتن و مدح کردن میکنند؛ ولی مدحهایشان با مدح خدا فرق میکند. خدای متعال این رسول را در یک مستوای دیگری مدح میکند و او را رسولی میداند که «
كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً
»(سبا/۲۸)، و معلم توحید است و با خُلُق و اخلاق عظیم خودش، همه عالم را به توحید هدایت میکند.
سطح و هدف از مدح و تعریف کفار از جبهه مومنین
اینها وقتی میخواهند مدح کنند، یک جور دیگری است. ثناء هم که میگویند، و تهیت هم که میگویند و آن حیاتی که برای حضرت میخواهند، آن حیات الهی نیست، همان حیات مادی خودشان است و حضرت را هم میآورند در حیات الدنیا تعریف میکنند. در حالی که حیات آنها به فرموده قرآن «
وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِی الْحَیوانُ
»(عنکبوت/۶۴) با آن حیاتی که حضرت آوردند که میخواهند بشریت را به آن حیات ارتقاء بدهند، خیلی متفاوت است. اینها وقتی شروع میکنند تعریف کردن، در همین مدار تعریف میکنند.
مثلاً امام بزرگوار ما یک حرکتی در عالم شروع کردند، میخواهند بنبستی را که کفار در عالم ایجاد کردند و این تک صدایی مادی در جهان را بشکنند و مقابل این راه اتوبان یک طرفهای که اینها درست کردند، یک راه دیگر این طرف درست کنند و این طور نباشد همه مردم وقتی میخواهند به دنیایشان برسند، باید از خدا بگذرند، پشت به خدا بکنند؛ بلکه میخواهند بین دین و سعادت بشر جمع کنند. بعد ما بیاییم و وقتی میخواهیم تعریف کنیم، در دایره تعاریف کفار، شاخصههای کفار تنزلش بدهیم.
این نجوایی که خلوتی است برای به هم زدن برنامه حضرت و ایجاد یک عصیان و سرکشی تاریخی در مقابل حضرتی که رسول تاریخ هستند، برای این است که میخواهند یک طغیان تاریخی درست بکنند و برای این طغیانشان هم یک خلوت دارند و یک جلوت. در خلوتشان یک جور بر معصیت رسول طراحی میکنند و وقتی هم علنی محضر حضرت میآیند، یک جور است و شروع میکنند تعریف کردن، ولی باز در تعریف کردنشان هم میخواهند خراب کنند و دستگاه محاسباتی مومنین را به هم بریزند.
الان اینها شاخصههایی که برای موفقیت انقلاب اسلامی گاهی نهادهای بین المللی میگویند را ببینید، هیچ وقت روی شاخصهای اصلی دست نمیگذارند و نمیگویند: موازنه قدرت را به نفع اسلام تغییر داده و دو قطبی عالم را سه قطبی سرمایهداری و مارکسیسم و اسلام کرده؛ و نمیگویند که مارکسیستها را از مدار بیرون کرده است. هیچ وقت نمیگویند که لیبرال دموکراسی و تمدن غرب و قله مکاتب غربی را در معرض ویرانی و افول قرار داده است؛ بلکه مثلاً میگویند: در فلان صنعت، ایران به رتبه هشتم رسیده. من مخالف اینها نیستم اما میخواهم بگویم این جور ارزیابیها، دستگاه محاسباتی آدم را به هم میزند. اگر این طوری ارزیابی کردید کم کم نتیجهاش این میشود که فلان کشور که شاخصهاش از ما مثبتتر است، پس آن طرف برویم؛ آن وقت آدم این قدر کوچک میشود که مثل بعضیها که من دیدم، مقابل ماهاتیرمحمد احساس خضوع میکنند؛ آخه این هم کسی است که ما در مقابلش احساس خضوع و کوچکی بکنیم! با کرّ و فرّ، دهنش را باز و بسته میکند که نمیدانید ماهاتیرمحمد در مالزی چه کرده؟! تا دیروز که حالا اردوغان و ترکیه را هم میگفتند؛ الحمدلله حالا آن دیگر از مدار خارج شد.
بنابراین چنین نجوایی است. یک طراحی برای یک شورش اجتماعی بزرگ بر علیه دین و بر علیه رسول خدا و احکام خدا میکند و میخواهد محاده کند. طرح محادین این است که میخواهند حد خودشان را جا حد خدا بگذارند. و به جای خداپرستی، دنیاپرستی درست کنند و پرستش اولیاء طاغوت حاکم بشود و مردم به جای عبادت خدا «عبدوا الطاغوت» بشوند و حدود بندگی را به حدود دنیاپرستی تبدیل کند و لذا نجوا میکند. یک خلوت دارد، یک جلوت. خلوتش طراحی یک حرکت اجتماعی و تاریخی بزرگ بر علیه دین خدا است و جلوتش هم تحیت گفتن و ابراز سلام و سلامت کردن است. معنای تحیت این است که آدم درخواست حیات میکند؛ ولی آن حیاتی را که به حضرت نسبت میدهد و برای حضرت میخواهد، همان حیات مادی و زمینی است.
مثل اینکه فرض کنید مأمون میگوید: شما برای ولیعهدی، از همه شایستهتر هستید. آخه آدم فاسق! امام رضا شأنش ولیعهدی تو است؟! این همان «
حَیوْكَ بِما لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ
»(مجادله/۸) است. چقدر هم از حضرت تعریف میکند که هیچ کسی مثل شما شایسته ولیعهدی نیست؛ اما همه تعریفهایش از این جنس است. آیا امام رضا شأنش ولیعهدی تو است؟!
خلافت و امامت را امام رضا در آن حدیث توضیح میدهند که «
الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یدَانِیهِ أَحَدٌ… الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ
»(۴)؛ آن امامت را تبدیل به سلطنت میکنید، و به تعبیر خطبه غدیریه بعد هم آن را غصب میکنید «
سَیجْعَلُونَهَا مُلْكاً وَ اغْتِصَاباً
»(۵)؛ آنوقت در این دستگاه خودتان تعریف میکنید که شما بهترین آدم برای ولیعهدی هستید! واقعاً این، تعریف از امام رضا است؟! اگر یک مومنی این را قبول کرد و دستگاه محاسباتیاش به هم ریخت، این دیگر امام شناس نیست و اگر دنبال امام رضا هم برود، میشود بعضی از همراهان امام رضا که التماس میکردند شما ولیعهدی را قبول کن، ما هم به یک پولی میرسیم و یک موقعیت اجتماعی پیدا میکنیم. از آن جنس میشود.
بنابراین آیه «
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
»، ناظر به یک چنین نجوای بزرگی است که دستگاه منافقین بر اساس محاده راه انداختند و در قدم بعد هم سوره توضیح میدهد که برای آن حزب تشکیل میدهند، که حزب الشیطان است؛ یعنی آرام آرام با نجوا، حزب درست میکنند و نجوای خودشان را به جامعه مومنین سرایت میدهند؛ لذا قرآن به مومنین هم خطاب میکند «
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ
». اگر مجلس نجوای آنها به جمع مومنین کشیده نشده بود که این خطاب به مومنین توجیه ندارد؛ اما خلوت خودشان را در جمع مومنین میآورند.
معنایی دیگر برای نجوای جبهه منافقین در دوران حاضر
نسبت به قرآن دادن، خیلی سخت است. بخصوص اگر روایتی نباشد، باید کاملاً استظهار بشود. میشود به مفهوم نجوا یک گسترشی هم داد؛ یعنی نجوا از خلوت خودشان شروع میشود ولی خلوتشان را میآورند و در جامعه مومنین نفوذ میدهند و در بدنه مومنین، نجوا درست میکنند. حال این چه مجلس نجوایی است که منافقین طراحی میکنند در بدنه مومنین میآورند و مومنین وسط نجوا قرار میگیرند و این کدام نجوا است؟!
شاید معنای نجوا و تناجی، صرفاً این نیست که یک مجلسی درست میکنیم دور هم، با هم خلوت میکنیم و هیچ کسی هم باخبر نیست. این نجوا وقتی میآید در کف جامعه مومنین، اتفاقا باز هم هست؛ یعنی مجلسی است که مومنین هم در آن شریک هستند. یک مجلسی درست میکنند که این مجلس، محورش «أُوتُوا الْعِلْمَ»(مجادله/۱۱) و امام نیست؛ بلکه محورش امام نار است. محورش آن طرف است. به عنوان مثال شما رسانههای امروزی غربیها را محیط نجوای آنها میدانید یا نه؟ شبکه ماهوارهای درست میکند که همه هم میتوانند بروند و ببینند و به این معنا، یک چیز سرّیای نیست. گرچه پشت آن یک دستگاه سرّی است، یعنی آن سیاستگذارانی که برای این رسانههای غربی، برای این رسانههای فاسد و برای تنظیم خبرشان سیاستگذاری میکنند؛ آن نجوا و سرّ است. کسی هم خیلی ممکن است اصلاً مطلع نشود که در تنظیم خبر چکار میکنند و چطور میخواهند ذهن مومنین را به هم بریزند و بیم و امید ایجاد کنند. چطور اخبار را میچینند که مومنین را مأیوس و جبهه باطل را امیدوار بکند. بعضی خیال میکنند این رسانهها هم مثل آن رسانههای عهد بوق است که مثلا وقایع اتفاقیه، یک روزنامه بوده که از دم مینوشته و ریز و درشت هم نمیکرده. آن موقعها هم یک تنظیم خبر بوده ولی ساده بود.
یک نجوایی پشت دست دارند، برای این نجوایشان دانش تولید کردند و اهل نجوایشان، دانشمندان هستند که با هم مینشینند طراحی میکنند. یک رشته هم نیستند، گاهی برای یک شبکه دهها رشته پشتیبانی و سیاستگذاری خبری و تنظیم خبر میکنند. این نجوا و این خلوت است.
بعد طراحیشان را وسط جامعه میکشند و یک شبکه درست میکند، به حسب ظاهر هم دیگر سرّی نیست ولی محیط خلوت او است. این مجلسی نیست که بر محور اوتوا العلم شکل گرفته باشد، یعنی امیرالمومنین یا یک عالم بصیر دینی نشسته باشد؛ بلکه یک مشت به قول خودشان دانشمند دنیاپرستِ سکولارِ مِی گسارِ مست که خیلی وقتها دائم الخمرند دور هم مینشینند، سیاستهای خبری فلان شبکه را تنظیم میکنند. این نجوای و خلوتشان است.
وقتی میخواهند آن نجوا را بکشند به بدنه جامعه، یک شبکه درست میکنند، یک رسانهای که ۲۴ ساعت خبر پخش میکند، خیلی هم به اصطلاح آزاد است، همه اخبار عالم را هم میگوید و خیلی خبرهایی که شما از رسانههای خودتان نمیشنوید، آنها میگویند؛ ولی محیط نجوا است. من یک موقعی عرض میکردم که گاهی گوش کردن اخبار این شبکهها، از پورنوهایشان حرامتر است. بعضیها خیال میکنند فیلمهای پورنو و غیر اخلاقیشان را ببینید، حرام است؛ ولی خبرشان حرام نیست، اما خبرشان حرامتر است. چون محیط نجوایشان است، خلوت درست میکند و شما را هم وسط معصیت الرسول میکشانن د. یک جوری طراحی میکند که شورش اجتماعی بر علیه حاکمیت اسلام ایجاد کند و بعد هم با شما خلوت میکند. نجوایش این است که یک طرف، او نشسته حرف میزند، شما هم گوش میکنید. ممکن است گفته شود که سرّی نیست و همه میتوانند گوش کنند. بله، همه میتوانند گوش کنند ولی محیط خلوت او است.
من تلقیام این است که نجوا اینگونه در کف جامعه مومنین میآید. آن نجوایی که در خلوت خودشان و خصوصی هستند و خودشان با هم مینشینند، آن یک مجلس است که مینشینند یک عده سیاستگذاری خبری میکنند که چطوری خبر بدهید که بیم و امیدها را به هم بزنید، جنگ روانی راه بیاندازید؛ مومنین احساس کنند کار تمام شده است و کفار امیدوار بشوند و احساس کنند در نقطه غلبه هستند. چطوری تنظیم خبر کنید که خبر واقع بشود، نه اینکه از واقعه خبر بدهید. یک جوری تنظیم کنید که اوضاع روانی مردم را به هم بزنید و آنچه شما میخواهید بشود. میخواهید شورش اجتماعی ایجاد کنید، یک جوری تنظیم خبر کنید که به شورش اجتماعی منتهی بشود. آن نجوا، محیط خلوتشان است. سه یا پنج یا شش نفر هستند که طراحی میکنند، کسی هم آنجا دستش نمیرسد؛ ولی بعد که نجوا را میکشانند به جامعه مومنین، شبکه درست میکنند.
من از شما سوال میکنم واقعاً این فضای مجازی و سایبری که درست کردند، آیا محیط نجوای شیطان نیست؟ مومن حق دارد در آن نجوا برود یا نه. آنجا که میرود، در آیاتِ بعد توضیح میدهد که «
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا
»(مجادله/۱۱). اگر به شما گفتند: مجلس را به هم بزنید، به هم بزنید. خیلی جاها باید مجلس نجوا را به هم زد. خیلی [جاها] باید مجلس نجوا را توسعه داد تا َ أُوتُوا الْعِلْمَ در مسند نجوا بنشینند، و آنجا نجوای اوتوا العلم بشود.
امیرالمومنین (علیه السلام) و امام صادق هم برای گسترش دانش خودش و برای هدایت جامعه مومنین در طول تاریخ، مجلس نجوا داشتند. اصلاً تقیه یعنی میگفتند مواظب باشید خیلی از این حرفهایی که ما میگوییم، حرفهای سرّ است و نباید بیرون برود. نجوا داشتند ولی نجوای بر محور امام صادق است. امام صادق که امام تاریخ است، برای تاریخ طراحی میکند. خیلیهایش هم خلوتی است که کسی آنجا حضور ندارد و انگشتشمار و به تعبیر امام صادق از سابقون هستند، «
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
»(واقعه/۱۰) هستند. بعد کم کم به جامعه مومنین تسری پیدا میکند؛ این یک نجوا است که بر محور اوتوا العلم است.
یک نجوای دیگر شما دارید که آنها یک مجلس سرّی درست میکنند، بعد آن مجلس سرّی را تبدیل به یک صحنهای میکنند که همه مومنین را درگیر میکنند. چرا به تعبیر رهبر بزرگوار این فضای مجازی تبدیل به قتلگاه میشود؛ چون محیط نجوا است و اوتوا العلم، آنجا محور نیستند. ما باید به حدی وارد میدان نبرد با اینها بشویم که به جای اینکه کاربران به اصطلاح سر به زیری باشیم، کاربران مبارز باشیم. به حدی با اینها وارد جنگ نرم و سخت بشویم که اینها مجبور بشوند بیایند ما را در مدیریت این فضای سایبر دخیل کنند؛ نه اینکه آنها مدیر باشند و ما کاربر باشیم. این طوری که نمیشود کاری کرد. باید مجلس را به هم بزنیم و اوتوا العلم را رأس مجلس بنشانیم.
آیات بعد، همین را میفرماید که «
یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ
»(مجادله/۱۱). اگر مومنین مراقب مجلسها باشند، محور مجالسشان اوتوا العلم و اهل تقوا میشوند؛ ولی این مجلس نجوایی که دشمن درست میکند، از دلش این درمیآید که «
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا
».
پس دو نکته را من بیشتر عرض نکردم: یک، این نجوایی که از شیطان هست، فقط نجوای کوچکی که دو تا مومن در یک مجلس با هم خلوت کنند، آن نفر سوم غصهدار بشود نیست؛ ولو آن هم کار خلافی است؛ بلکه یک دستگاه نجوایی است که جریان نفاق و کفر برای به هم زدن دستگاه حضرت ایجاد میکنند.
دوم، این نجوا، یک خلوتِ سرّ دارد، یک نجوای علن دارد؛ ولی نجوا است در عین اینکه علنی است، لذا مومنین را وسط میکشد. مومنین را که آنها در محفل سرّیشان راه نمیدهند اما وقتی نجوا را کف میدان میآورند مومن هم درگیر است، در واقع محیطی درست میکنند که بر محور خودشان است. وقتی آنجا میروی، او امام است، و راهبری میکند و عقلت را دست او دادی مینشینی پای اخبار فلان شبکه، تحت نجوای آنها قرار میگیری و دیر بجنبی، تبدیل به اهل اثم و عدوان و معصیت میشوی و شما هم مینشینی همان حرفهای آنها را میزنی. شما هم بر علیه حق موضع میگیری.
یک نکته سوم هم که اشاره کردم این بود که این نجوا هم یک نجوا و خلوت و سرّ دارد. همیشه نجوا به معنای سرّ به این معنا نیست. وقتی میخواهد بیاید در کف جامعه، از سرّی بودن درمیآید؛ ولی محیطی است که دست آنها است. این نجوای آنها است. ادارهاش دست مومن نیست و محور فضایی که آنها درست کردند، مجلسی که درست کردند اوتوا العلم نیستند.
مجلسشان هم گاهی این طوری است: یک رسانه درست میکنند همزمان در عالم، یک میلیارد آدم پای آن نشسته، این مجلس نجوای آنها است و آنها با یک میلیارد آدم نجوا میکنند. این نجوا است چون اوتوا العلمی آنجا نیست. آنها طراحی میکنند، با ذهنها بازی میکنند، با روحها بازی میکنند، روانها را به هم میریزند. این همان بیان الهی است که «
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى
» شما هم مجلس خلوت داشته باشید اما خلوتهایتان بر مدار امام باشد. در یک کلمه برّ یعنی امام، تقوا هم یعنی با امام راه رفتن و قواعد همراهی با امام. شما بر مدار امیرالمومنین، مجلس درست کنید. عالم را میخواهید به مدار حضرت برگردانید.
هدف از ایجاد حزن در نجوای شیطانی
«
لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا
» یعنی این مجلس که شکل میگیرد، دو جور حزن درست میکند. وقتی مجلس نجوا محورش کفار و منافقین شدند که بر علیه حضرت طراحی توطئه میکنند، دو جور حزن در جامعه مومنین ایجاد میکنند: یک حزن این است که دستگاه محاسباتی مومنین را به هم میریزند، مومن خیال میکند جبهه حق در حال شکست خوردن است، غصهدار میشود. آیا میشود شما پای فلان شبکه خبری بنشینید، یک مومن دلبستة مثلا به پیروزی اسلام و انقلاب اسلامی و اهل جبهه مقاومت باشد و یک شب بنشینید پای فلان شبکه، ناراحت نشود و غصهدار بلند نشود؟ این کانالهای مجازیای که دارند، بعضی از کانالها را هر وقت یک مومنی میرود غصهدار میشود. چون یک جوری تنظیم میکند که آدم احساس میکند جبهه حق ضربه میخورد. آیا مومن میتواند محزون نشود، وقتی جبهه حق ضربه میخورد؟! وقتی یک خرده جلوتر رفتید، احساس کرد ما شکست میخوریم؟! این خطای محاسباتی است. جوری تنظیم میکند که مومن احساس میکند جبهه حق در فشار است. لذا مفرماید که «
فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ
» چرا در مجلسی که بنیانش بر شیطنت است مینشینید؟ حالا این را بزرگترش کنید، که شبکههای جهانیای که آنها درست کردند و کل این محیط میشود. ما نباید پای نجوای آنها بنشینیم. اینکه باید چکار بکنید را در آیات بعد توضیح میدهد «
إِذا قیلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ
»(مجادله/۱۱).
این یک جور حزن است، که ایجاد میکند. مومن احساس خطر برای جبهه حق میکند و خب ناراحت میشود. احساس میکند جبهه حق یک جایی لطمه میخورد و به آن هجوم میشود. خب این هجوم، مومن را غصهدار میکند. اتهام میزند، دروغ میگوید در خلوتش و این دروغ را منتشر میکند. گوشهایی برای خودش پیدا کرده از جبهه مومنین، این گوشها بدهکارِ این دروغها میشوند. یک آدمی که میفهمد این شیطانها نشستند از شبکههای کوچک تا بزرگ درست کردند، و مومنین را متزلزل میکنند، آیا میشود غصهدار نشود؟! پس مومنینِ ثابت قدم، یک جور غصهدار میشوند.
یک جور حزن دیگر هم ایجاد میکند. وقتی میآید برای معصیت الرسول توطئه میکند و تنظیمات و طراحی خودش را گسترش میدهد به کف جامعه مومنین و بعد هم وقتی هم میخواهد جبهه رسول را ارزیابی کند «
حَیوْكَ بِما لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ
» است یعنی شاخصههای خودش را وسط میگذارد و کمکم دستگاه محاسباتی یک عده از مومنین به هم میریزد. مومن احساس میکند که اصلاً اشتباه کردیم. ما برای چه انقلاب کردیم؟! عجب خطای بزرگی بود. سی سال است پای چه باختیم. نتیجه این همه سرمایه گذاری و شهادت و… چه شد. این یک جنگ روانی است که ایجاد یأس میکند که هیچ دستاوردی نداشته، همهاش نقطه ضعف بوده، کمکم به نظرش میآید اشتباه کرده اصلاً سرمایهگذاری کرده. برای چه جبهه رفتیم؟! برای چه مجروح شدیم؟! ببینید این هم یک جور حزن است؛ یعنی با نجوای خودش، با به هم زدن دستگاه محاسباتی مومن، مومن را طرف خودش میبرد. بعد میبینی این مومن کم کم محاسباتش برمیگردد، اصلاً محزون میشود.
یک معنای حزن این است که آدم وقتی احساس میکند سرمایههایش را از دست داده، محزون میشود. البته همه حزنها این نیست و یک نوع هم این است که «یحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»(۶)
مومن وقتی جبهه حق لطمه میخورد، محزون میشود. و بعد گاهی اوقات این حزنها آدم را از پا میاندازد. یک موقعی یک حزنی، محرِّک است، خیلی هم خوب است؛ ولی حزنها به یک نقطهای میرسد که آدم را از پا میاندازد. وقتی جنگ روانی میشود آدم زمین مینشیند یک بار به عکس است. کاری میکنند که دستگاه محاسباتی مومن را به هم میریزند، مومن احساس میکند اشتباه کرده وسط میدان آمده. سی سال، ما تقوا به خرج دادیم، نان خشک خوردیم، نمیدانم با سختیهای راه ساختیم، یک عده این وسط آلاف و اُلوف بردند. اصلاً خطا کردیم، خسارت کردیم. وقتی یک آدمی به این نقطه رسید و احساس کرد سی سال است ضرر کرده، میشود جزو آنهایی که «
یخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ
»(۷). در یک خطبه نهجالبلاغه است که به تعبیر امیرالمومنین فرمود من نمیتوانم به شما یک کوزه بدهم، چون دستهاش را میکنید؛ یعنی آدمهایی که این طوری میشوند یک کوزه هم دیگر نمیشود به امانت دستشان بسپاریم. این هم یک جنس حزن است که آدم احساس میکند همه چیز را باخته [و میگوید] سی سال برای چه ایستادیم. اما این، جنگ روانی دشمن است.
ما برای خدا ایستادیم، استقامت کردیم، پیروز هم شدیم. عالمِ امتحان است؛ در عالم امتحان هم یک عدهای خطا میکنند، همیشه این طوری بوده. بله، ممکن است برسیم به دوران ظهور، یک اتفاقات دیگری بیافتد؛ اما تا قبل ظهور، همین طور است.
همیشه انبیاء یکی از صدماتشان از جبهه منافقین داخلی بوده است. این جریان نفاق داخلی است و مأیوس شدن ندارد ولی یک جوری طراحی میکنند، محاسبات را به هم میزند، عذرخواهی میکنم این تشبیه را میکنم، چون خیلی گویا است؛ گفت: رونالدو را ول کن، غضنفر را بچسب؛ آنهایی که از اول، ضد انقلاب بودند، را رها کن. آنهایی که اول انقلاب، شلوغ میکردند، الان آش را با جایش دارند میدهند برود. این خسته شدهها را بگیرید. آنهایی که از اول، ضد انقلاب بودند را رهایشان کنید. آنهایی که کف میکرد دهنشان که دیگر نمیخواهم بقیهاش را بگویم، آنها را بگو که حالا واقعاً رویشان بشود آش را با جایش میخواهند بدهند برود.
نظریه خلع سلاح عمومی که این نظریه، خیانتبار است – البته من نمیگویم آن شخص، خائن بود انشاءالله قبل من، میرود در بهشت. ما که مقسِّم بهشت و جهنم خدا نیستیم، ما محاسبات زمینی میکنیم و عالم خودمان را محاسبه میکنیم – ولی این نظریه خیانتبارِ خلع سلاح عمومی را چه کسی داده که خیلیها هم الان دنبال میکنند، یک پا پیش میگذارند و یک پا عقب میکشند. خیانتبارتر از نظریه خلع سلاح عمومی که مثل ژاپن در دوره جنگ جهانی ما اسلحهمان را زمین بگذاریم، امریکا امنیت ما را تأمین کند، و پولمان را خرج اقتصاد کنیم. این را چه کسی داده؟ شما میدانید و لازم نیست که من اسم ببرم. میدانید کدام جبهه، این را دنبال میکردند، هنوز هم بعضیهایشان میکنند. تا یک ذره چراغ سبز نشان داده میشود، با سر میروند. ده بار رفتند به دیوار خوردند، دوباره باز هم میروند. یک ملت را میخواهند در وسط فلاکت ببرند. اینها همان انقلابیهایی هستند که نجوای جبهه مقابلْ محاسباتشان را به هم ریخته، و دچار خطای محاسباتی شدند. میگویند: اصلا یعنی چه؟! انقلابیگری، تمام شد. چند سال انقلاب؟! دو سال؟! ده سال؟! اینها همانها هستند.
«
لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا
»، یعنی این که یک عده از خودیها را میبرد سرباز دشمن میکند. نگرانی در آنها ایجاد میکند. میگویند: چقدر هزینه؟! این قدر ما از اقتصاد، به سیاست سوبسید دادیم؛ حالا از سیاست، به اقتصاد سوبسید بدهید.
دو تا کار، دستگاه نجوا با این طراحیاش میکند: یکی مومنین پایدار و استوار را غصهدار میکند که جبهه حق شکست و لطمه میخورد؛ یکی هم یک عدهای را میبرد و مسیرشان را عوض میکند و در آنها خطای محاسباتی ایجاد میکند و میروند آن طرف خط میایستند. همه چیز را دیگر میخواهند در مدار همان حرف خودشان قرار بدهند؛ آنوقت داستان عاشورا هم داستان مذاکره میشود! این دیگر چه تحلیل خام و بیمزهای است. اگر یک جا جبهه حق استقامت کرد و تا آخرین قطره خونش ایستاد همین جا است. این است که میگویند: وارد نجوا نشوید.
نفوذ این نجوا به بدنه جامعه، خیلی پیچیده است. شاید میخواهد آیات بعدی، تکلیف مومنین را در مقابل این مجالس نجوا، توضیح بدهد که مومنین، مقابل این مجالس نجوا چکار باید بکنند. البته در این بحث دأب ما نیست که خیلی مباحث را از سطح معارف در سطح کف جامعه بیاورم. اگر گاهی یک وقتی تطبیقهای تلخ هم میکنیم، غرض من موضعگیری خطی و جبههای نیست. بحث معارف قرآن است. و حواسمان به این معارف انشاءالله باشد. السلام علیک یا اباعبدالله…
پینوشت ها:
(۱) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: ۸۱۹
(۲) تفسير القمي، ج۲، ص: ۳۵۶
(۳) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۴، ص: ۵۵۹
(۴) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۱، ص: ۲۰۰
(۵) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج۱، ص: ۶۲
(۶) كامل الزيارات، النص، ص: ۱۰۱
(۷) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: ۴۹
*****
آیات و روایات بحث:
۱-
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَیسَ بِضارِّهِمْ شَیئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
– سوره مجادله، آیه ۱۰
۲-
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
– سوره مجادله، آیه ۱۰
۳-
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى
– سوره مجادله، آیه ۹
۴-
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْواكُمْ صَدَقَةً
– سوره مجادله، آیه ۱۲
۵-
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ یعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ
– سوره مجادله، آیه ۸
۶-
وَ یتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ
– سوره مجادله، آیه ۹
۷-
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
– سوره مجادله، آیه ۱۰
۸-
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا
– سوره مجادله، آیه ۱۰
۹-
إِنَّ الَّذینَ یحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
– سوره مجادله، آیه ۲۰
۱۰-
ما یكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ
– سوره مجادله، آیه ۷
۱۱-
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَیلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ یحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ كَلاَّ لَینْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ إِنَّها عَلَیهِمْ مُؤْصَدَةٌ فی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ
– سوره همزه، آیه ۹
۱۲-
تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ
– سوره همزه، آیه ۷
۱۳-
الَّذِینَ هَمَزُوا آلَمُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ لَمَزُوهُمْ
– بحار الانوار، ج۳۱، ص۶۵۷
۱۴-
وَیلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ
– سوره همزه، آیه ۲
۱۵-
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
– سوره مجادله، آیه ۱۰
۱۶-
فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ ابْنُ فُلَانٍ أَمِینُهُمْ
– تفسیر القمی، ج۲، ص۳۵۶
۱۷-
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
– سوره مجادله، آیه ۱۰
۱۸-
السَّلَامُ عَلَیكُمْ أَهْلَ النَّجْوَى
– الکافی، ج۴، ص۵۵۹
۱۹-
وَ یتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ
– سوره مجادله، آیه ۹
۲۰-
حَیوْكَ بِما لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ
– سوره مجادله، آیه ۸
۲۱-
كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً
– سوره سبإ، آیه ۲۸
۲۲-
وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِی الْحَیوانُ
– سوره عنكبوت، آیه ۶۴
۲۳-
حَیوْكَ بِما لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ
– سوره مجادله، آیه ۸
۲۴-
الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یدَانِیهِ أَحَدٌ… الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ
– تحف العقول، ج۱، ص۴۳۶
۲۵-
سَیجْعَلُونَهَا مُلْكاً وَ اغْتِصَاباً
– تفسیر کنز الدقایق و بحر الغرایب، ج۱۲، ص۵۷۸
۲۶-
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ
– سوره مجادله، آیه ۱۰
۲۷-
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ
– سوره مجادله، آیه ۹
۲۸-
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا
– سوره مجادله، آیه ۱۱
۲۹-
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
– سوره واقعه، آیه ۱۰
۳۰-
یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ
– سوره مجادله، آیه ۱۱
۳۱-
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا
– سوره مجادله، آیه ۱۰
۳۲-
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى
– سوره مجادله، آیه ۹
۳۳-
لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا
– سوره مجادله، آیه ۱۰
۳۴-
فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیةِ الرَّسُولِ
– سوره مجادله، آیه ۸
۳۵-
إِذا قیلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ
– سوره مجادله، آیه ۱۱
۳۶-
حَیوْكَ بِما لَمْ یحَیكَ بِهِ اللَّهُ
– سوره مجادله، آیه ۸
۳۷-
یخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ
– بحار الانوار، ج۲۹، ص۴۹۷
۳۸-
لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا
– سوره مجادله، آیه ۱۰