فهرست مطالب




فلسفه اصول

پیروزی،
وعده قطعی
الهی برای
جبهه حق (به
مناسبت شهادت
عالم مجاهد
شیخ نبیل
قاووق)

متن
زیر سخنرانی
آیت الله سید
محمد مهدی
میرباقری در
تاریخ بیست و
ششم مهر ماه ۱۴۰۳
است. این جلسه
به مناسبت
شهادت عالم
مجاهد شیخ
نبیل قاووق در
مسجد
امیرالمؤمنین
علیه السلام
در قم برگزار
شده است.

«مِنَ
الْمُؤْمِنينَ
رِجالٌ
صَدَقُوا ما
عاهَدُوا
اللَّهَ
عَلَيْهِ
فَمِنْهُمْ
مَنْ قَضى‏
نَحْبَهُ وَ
مِنْهُمْ
مَنْ
يَنْتَظِرُ
وَ ما
بَدَّلُوا
تَبْديلا»؛[۱]
شهادت شهدای
عزیز جبهة مقاومت،
سید مقاومت و
همراهان
عزیزشان،
فرماندهان
حزب‌الله و به­ویژه
حضرت حجت‌الإسلام‌والمسلمین
جناب آقای
نبیل قاووق را
که از علما و
مجاهدان و اهل
معنا و سلوک و
اهل معنویت و
اهل مجاهده
بودند، محضر
همه عزیزان و
اساتید و قبل
از آن به محضر
حضرت بقیت
الله ارواحنا
فداه و به­ویژه
به خاندان
محترمشان
تسلیت و تبریک
عرض می‌کنم.
امیدوارم که
خدای متعال به
ما توفیق
استقامت در این
راه و ادامة
این راه را
عنایت کند.

این
شهدای عزیزی
که در این
روزها در جبهه
مقاومت، در
مقابل دشمن و در
مسیر پیروزی
اسلام به
شهادت می‌رسند،
مصداق بارزِ
اهل سبقت در
راه خدا هستند
و راه را برای
دیگران هموار
می‌کنند. این‌ها
کسانی هستند
که به تعبیر
نورانی قرآن: «صَدَقُوا
ما عاهَدُوا
اللَّهَ
عَلَيْهِ»؛ نسبت
به عهدی که با
خدای متعال
داشتند صادق و
استوار
ایستاده‌اند
و اهل صداقت
بودند. در
تفسیر این آیه
فرموده­اند
مصداق اصلی
این آیه، وجود
مقدس امیرالمؤمنین
علیه السلام،
حمزة
سیدالشهداء،
جعفر طیار و
امثال اینها
هستند. این
بزرگانی هم که
در این روزها طبق
تعبیر قرآن پای
عهد خودشان با
خدای متعال ایستادند،
در معرکة
درگیری حق و
باطل به دشمن پشت
نکردند و در
این میدان تا
پای شهادت ایستادند،
مصداق همین آیة
شریفه هستند و
نتیجة این
شهادت‌ها هم
بی‌تردید،
تثبیت راه
آنهاست. این
شجرة طیبه با
این خون‌های
پاک در طول
تاریخ آبیاری
شده و الان هم،
همین­طور است.

وعدة
قطعی خداوند
برای پیروزی
مؤمنین

طبق تعبیر
نورانی قرآن،
این مسیری که
با وجود مقدس
نبی اکرم صلی
الله علیه و
آله در عالم
گشوده شده،
مسیر فتح است؛
هم آغازش و هم
پایانش فتح است:
«إِنَّا
فَتَحْنا
لَكَ فَتْحاً
مُبيناً

* لِيَغْفِرَ
لَكَ اللَّهُ
ما تَقَدَّمَ
مِنْ
ذَنْبِكَ وَ
ما تَأَخَّرَ
وَ يُتِمَّ
نِعْمَتَهُ
عَلَيْكَ وَ
يَهْدِيَكَ
صِراطاً مُسْتَقيماً
* وَ
يَنْصُرَكَ
اللَّهُ
نَصْراً
عَزيزاً»؛[۲]
خدای متعال به
حضرت بشارت می‌دهد
که ما برای
شما فتح کردیم؛
فتح مبین. این فتح
ابتدائاً به
صلح حدیبیه تطبیق
شده، ولی به
ظهور امام
زمان ارواحنا
فداه هم تطبیق
شده است. این
مسیری که حضرت
در عالم
گشودند،
سراسر مسیر
فتح و پیروزی
است و هرگز در
این مسیر شکست
نیست.

در آیات بعد
خدای متعال می‌فرماید:
«وَ لِلَّهِ
جُنُودُ
السَّماواتِ
وَ الْأَرْضِ
وَ كانَ
اللَّهُ
عَزيزاً
حَكيما»؛[۳]
در این مسیری
که شما در این
عالم گشوده‌اید،
ما شما را کمک
می‌کنیم و شما
به نصرت الهی منصور
هستید، «وَ
يَنْصُرَكَ
اللَّهُ
نَصْراً
عَزيزاً»؛ نصری
که به‌هیچ‌وجه
شکستی در آن
راه ندارد. می‌فرماید:
«وَ لِلَّهِ
جُنُودُ
السَّماواتِ
وَ الْأَرْضِ»؛
تمام قوای
عالم، لشکر
خدای متعال
هستند و در این
طرح حضور
دارند و در
خدمت وجود
مقدس نبی اکرم
هستند. «لِيُدْخِلَ
الْمُؤْمِنينَ
وَ
الْمُؤْمِناتِ
جَنَّاتٍ
تَجْري مِنْ تَحْتِهَا
الْأَنْهار»:[۴] خدای
متعال با همین
قوا مؤمنین را
پیروز و وارد
بهشت می‌کند. «وَ
يُعَذِّبَ
الْمُنافِقينَ
وَ الْمُنافِقاتِ
وَ
الْمُشْرِكينَ
وَ
الْمُشْرِكاتِ
الظَّانِّينَ
بِاللَّهِ
ظَنَّ
السَّوْء»؛[۵]
آنهایی که
نسبت به خدای
متعال بدگمان
هستند، مشرکین
و منافقین،
خدای متعال با
همین قوایی که
در خدمت نبی
اکرم است، اینها
را عذاب می‌کند.
بنابراین
تمام قوای
عالم در خدمت
این طرح هستند
تا وجود مقدس
نبی اکرم در
عالم این طرح
را محقق کنند.
ائمه هدات
معصومین
کسانی هستند
که بار این طرح
روی دوش
آنهاست.

در اواخر سوره
فتح باز بشارت
می‌دهد: «هُوَ
الَّذي
أَرْسَلَ
رَسُولَهُ
بِالْهُدى‏
وَ دينِ
الْحَقِّ
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى الدِّينِ
كُلِّهِ وَ
كَفى‏
بِاللَّهِ
شَهيداً»؛[۶]
خدای متعال این
پیامبر را
فرستاده و اوست
که پا به
میدان گذاشته و
مسیر هدایت و
بندگی را در
عالم گشوده و طرح
خدا هم در دست
اوست و از
جانب خودش
نیامده است.
ارادة خدای
متعال نیز بر
این است تا آن
دینی که با
این پیامبر
فرستاده، بر
همة ادیان
غلبه کند: «وَ
كَفى‏
بِاللَّهِ
شَهيداً»؛ هیچ
شاهد دیگری هم
برای این مسیر
فتح و پیروزی
لازم نیست.

بعد می‌فرماید
پیامبر در این
مسیر همراهانی
را تربیت می‌کند
و اینها در
کنار حضرت رشد
می‌کنند: «مُحَمَّدٌ
رَسُولُ
اللَّهِ وَ
الَّذينَ مَعَهُ‏».[۷] کسانی
که در این
مسیر فتح کنار
پیامبر، استوار
ایستادند بدین
شکل تربیت می‌شوند:
«أَشِدَّاءُ
عَلَى
الْكُفَّارِ
رُحَماءُ بَيْنَهُمْ
تَراهُمْ
رُكَّعاً سُجَّداً
يَبْتَغُونَ
فَضْلاً مِنَ
اللَّهِ وَ
رِضْواناً
سيماهُمْ في‏
وُجُوهِهِمْ
مِنْ أَثَرِ
السُّجُودِ». البته
این مسیر سرشار
از ابتلاء و
امتحان است و
مخلَّفونی هم
دارد؛ یک عده‌ای
هستند که وجود
مقدس نبی اکرم
آنها را جا می‌گذارد.
اینها کسانی
هستند که به
پیامبر سوء ظن
دارند و معتقد
نیستند که طرح
خدا در دست
این پیامبر
است و راهی که
می‌رود صحیح
است.

قرآن می‌فرماید
حضرت در این
مسیر فتح به
اصحاب خودشان،
به اهل مدینه
و اطراف مدینه
فرمودند: می‌خواهیم
به مکه برویم و
حج به جا
آوریم؛ من در
رؤیای صادقه
دیدم که ما می‌رویم
و حج انجام می‌دهیم؛
سلاح جنگی هم
برندارید.
بنابراین در
ایام حج ۱۵۰۰ نفر
با حضرت به
سمت مکه همراه
شدند؛ در
زمانی که قریش
و هم‌پیمانانشان
در مکه بودند،
مسلمانان برای
حج آمدند و با
صلح حدیبیه،
با یک پیروزی
قطعی برگشتند.
یک عده‌ای هم نیامدند
که مخلَّفون و
جامانده‌ها
هستند. بعد
اینها محضر
حضرت آمدند و به
حضرت عرض
کردند: «سَيَقُولُ
لَكَ
الْمُخَلَّفُونَ
مِنَ الْأَعْرابِ
شَغَلَتْنا
أَمْوالُنا
وَ أَهْلُونَا»:[۸] ما
موانع و دل‌مشغولی‌هایی
داشتیم و استغفار
می‌کنیم؛ اما
خدای متعال از
آنها قبول نمی‌کند
و می‌فرماید:
نه، مسئله این‌ها
موانع و دل‌مشغولی‌ها
نیست؛ این‌طور
نیست که زندگی
و زن و بچه مانع
آنها شدند. «بَلْ
ظَنَنْتُمْ
أَنْ لَنْ
يَنْقَلِبَ
الرَّسُولُ
وَ
الْمُؤْمِنُونَ
إِلى‏
أَهْليهِمْ
أَبَدا»؛ شما
به این پیامبر
سوء ظن داشتید
و طرح این
پیامبر را
قبول نداشتید؛
با خودتان می‌گفتید
این طرح شکست
خورده است و عاقلانه
نیست و پیامبر
دارد این
جمعیت را دارد
در دهان دشمن
می‌برد
و قطعاً احدی
از اینها زنده
بر نمی‌گردد.

پس این
مسیر، مسیر
فتح است و مخلَّفونی
هم دارد. از
طرفی اهل بیعت
رضوان هم دارد
که با حضرت
بیعت می‌کنند تا
پای جانشان
بایستند؛ و
خدای متعال هم
بیعت آنها را
می‌پذیرد. این
مسیر، مسیر
درگیری است و موضوع
درگیری هم
کاملاً روشن
است. خدای
متعال می‌فرماید
دعوا بر سر
هیچ چیز نیست
الا خدا: «هذانِ
خَصْمانِ
اخْتَصَمُوا
في‏ رَبِّهِم‏»؛[۹] اینها
دو گروه هستند
که با هم
مخاصمه دارند و
موضوع تخاصم هم
پروردگارشان است.
روایات مکرری
از اهل بیت
علیهم السلام نقل
شده که فرمودند
منظور از این
دو گروه، ما و بنی‌امیه
هستیم. امام
سجاد علیه
السلام
فرمودند جدم
با ابوسفیان،
امیرالمؤمنین
با معاویه و سیدالشهداء
با یزید می‌جنگید
و فرزندم هم با
سفیانی می‌جنگد.
موضوع نزاع هم
این است که ما
می‌گوییم خدا
راست گفت و اینها
می‌گویند خدا
دروغ گفت.
دعوا بر سر
این است که ما
می‌گوییم خدا
درست گفته و پیامبر
را فرستاده تا
بشریت با این
طرح حرکت کند،
ولی آنها می‌گویند
خدا دروغ گفته،
خبری نیست و ما
خودمان باید
بشریت را
هدایت کنیم.
الان هم این
پرچم‌داران
تمدن مادی که
مدعی رهبری
عالم هستند،
حرفشان همین
است و می‌گویند
دوران انبیاء
تمام شد؛ یک‌موقعی
انبیاء حرف‌هایی
داشتند، ولی الان
دیگر دوران
ماست. بنابراین
الان هم ما‌به‌النزاع
همین است.

سنت‌های
خدای متعال
برای نصر

در این
نزاع خدای
متعال وعدة
قطعی به
پیروزی جبهة
حق داده است،
هم در دنیا و
هم در قیامت: «وَعَدَ
اللَّهُ
الَّذينَ
آمَنُوا
مِنْكُمْ وَ
عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ
لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ
فِي
الْأَرْض‏»؛[۱۰] «كَتَبَ
اللَّهُ
لَأَغْلِبَنَّ
أَنَا وَ رُسُلي‏».[۱۱] تردیدی
نیست که
پیروزی برای
جبهة حق و مؤمنین
است. البته این
پیروزی سنن و
آیاتی دارد که
خدای متعال
مسیر فتح را
با این سنت‌ها
و آیات پیش می‌برد
و جبهة مؤمنین
را پیروز می‌کند.

یکی
از سنت‌های
این مسیر،
ابتلائات
سنگین راه است.
خدای متعال مؤمنین
را از دل امتحانات
سخت عبور می‌دهد
تا به قله‌های
پیروزی برسند.
در قرآن مکرر آمده
که آنهایی که
خیال می‌کنند
مسیر فتح،
مسیر عافیت و
خوشی و
خوشگذرانی
است، در
محاسبه‌شان دچار
خطا شده­اند.
خدای متعال
مکرر در قرآن
عین این تعابیر
را دارد: «أَمْ
حَسِبْتُم‏»،
«أَ حَسِبَ
النَّاس‏»؛
آیا این‌طور
محاسبه می‌کنید؟
این محاسبة
خطایی است. «أَمْ
حَسِبْتُمْ
أَنْ
تُتْرَكُوا
وَ لَمَّا
يَعْلَمِ
اللَّهُ
الَّذينَ
جاهَدُوا مِنْكُمْ
وَ لَمْ
يَتَّخِذُوا
مِنْ دُونِ
اللَّهِ وَ لا
رَسُولِهِ وَ
لاَ
الْمُؤْمِنينَ
وَليجَةً»؛[۱۲] چه
محاسبة خطایی
است؟ خیال
کردید شما رها
می‌شوید؟
هنوز این دو صف
از هم جدا نشده­اند.

خدای
متعال در سورة
مبارکة برائت
است به حضرت
دستور می‌دهد
که از کفار و
مشرکین تبری بجوی
و آنها را از
سرزمین اسلام
بیرون کن. اگر
می‌خواهی یک
امتِ مبرای از
شرک تربیت کنی،
باید برائت را
اعلام کنی، آنها
را از سرزمین‌های
اسلام بیرون کنی
و وارد قتال و
درگیری شدید
با آنها بشوی،
باید جنگ را
به مرز درگیری
با ائمة کفر
برسانی، «فَقاتِلُوا
أَئِمَّةَ
الْكُفْرِ
إِنَّهُمْ لا
أَيْمانَ
لَهُم‏»؛[۱۳]
اینها پای
عهدهایشان
نمی‌ایستند و
تنها قدرت
سرشان می‌شود.

به دنبال
این می‌فرماید
خیال کردید که
همین­طور رها
می شوید؟ این
مسیر مجاهدانی
دارد. یک عده
مجاهدان راه
خدا هستند که
غیر از خدا و رسول
و مؤمنین ـ که
در روایت دارد
مقصود از مؤمنین
در اینجا ائمه
علیهم‌السلام
هستند که
رهبران این
طرح الهی­اند
ـ هیچ ولیجه‌ای
ندارند. ولیجه
یعنی آنچه در
دل انسان نفوذ
می‌کند و
انسان به آن
تعلق پیدا می‌کند
و بعد در سر
دوراهی‌ها
انسان را زمین‌گیر
می‌کند. خدای
متعال می‌فرماید
باید این دو
صف، یعنی صف
مجاهدانی که
هیچ تعلقی به
غیر از خدا و رسول
و مؤمنین
ندارند و تمام
رشته‌های
تعلق دیگر را
قطع کردند با آن
کسانی که اهل
جهاد نیستند و
اهل ولایج هستند،
از هم جدا
بشوند.

بنابراین
یکی از سنت‌های
قطعی این مسیر
این است که
ابتلائات
سنگینی بر سر
راه هست: «أَ
حَسِبَ
النَّاسُ
أَنْ
يُتْرَكُوا
أَنْ يَقُولُوا
آمَنَّا وَ
هُمْ لا
يُفْتَنُون‏»؛[۱۴] آیا
مردم خیال می‌کنند
همین که
بگویند ما
ایمان آوردیم،
از ایشان
پذیرفته می‌شود
و آنها را در
دل امتحان و
فتنه‌های
سنگین نمی‌بریم؟
«وَ لَقَدْ
فَتَنَّا
الَّذينَ
مِنْ قَبْلِهِمْ
فَلَيَعْلَمَنَّ
اللَّهُ
الَّذينَ صَدَقُوا
وَ
لَيَعْلَمَنَّ
الْكاذِبين‏».[۱۵] این
امتحان های
سخت برای
چیست؟ یک علتش
این است که در
دل خود این
امتحان‌های
سنگین مؤمنین
رشد می‌کنند.
خدای متعال به
حضرت موسای
کلیم می‌فرماید
که به قوم بنی‌اسرائیل
متذکر بشو: «اذْكُرُوا
نِعْمَةَ
اللَّهِ
عَلَيْكُمْ إِذْ
أَنْجاكُمْ
مِنْ آلِ
فِرْعَوْنَ
يَسُومُونَكُمْ
سُوءَ
الْعَذابِ وَ
يُذَبِّحُونَ
أَبْناءَكُمْ
وَ
يَسْتَحْيُونَ
نِساءَكُمْ‏»؛[۱۶] وقتی
می‌خواهی بنی‌اسرائیل
را هدایت کنی،
با آنها از
ایام‌الله
صحبت کن و بگو یادتان
بیاید که اسیر
فرعون بودید و
یک نعمتی از
عالم بالا
نازل شد، که منظور
خود حضرت موسی
است. با این
نعمت، ما شما
را از آن بلای
عظیمی که
گرفتارش شده
بودید نجات
دادیم. آنها مردانتان
را می کشتند و زنان
شما را به
اسارت می‌بردند.
بعد قرآن می‌فرماید:
«وَ في‏
ذلِكُمْ
بَلاءٌ مِنْ
رَبِّكُمْ
عَظيم»؛ پروردگارتان
در دل این
ابتلاء، شما
را تربیت می‌کرد؛
شما در همین
امتحان سخت
داشتید برای
پذیرش حضرت
موسی
آماده می‌شدید
و الا آمادگی
پیدا نمی
کردید.

پس یکی از
علل این
امتحان‌های
سخت این است
که خدا انسان
را برای پذیرش
هدایت و نعمت الهی
آماده
کند. خدای
متعال در سورة
مبارکة بقره می‌فرماید
که ما شما را در
پنج چیز امتحان
می‌کنیم و این
کار خود ماست و
ما این کار را
انجام می‌دهیم:
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ
بِشَيْ‏ءٍ
مِنَ
الْخَوْفِ»؛[۱۷] اگر
بخواهید در
راه خدا حرکت
کنید باید از
وادی خوف عبور
کنید. البته خدای
متعال آنهایی را
که استقامت می‌کنند،
از این وادی
خوف عبورشان
می‌دهد و به
امنیت خاطر می‌رسند.

در همین
دوران دفاع
مقدس ما هم کاملاً
واضح بود که یک
عده‌ای در
فضای امن
بودند. من
یادم است که یک
موقعی به کربلا
می‌رفتیم و یکی
از جانبازهای
عزیز، که
مسئول کاروان
ما بود، وقتی
نزدیک مرز
رسیدیم
می‌گفت که ما
اینجا در سنگر،
در پنجاه متری
دشمن می‌آمدیم
و شش ساعت در
این سنگر
مراقب بودیم.
فاصله مقر ما
با اینجا سه
کیلومتر بود.
شبانه می‌آمدیم
تحویل می‌گرفتیم
و شش ساعت می‌ایستادیم.
گفتم آن موقع چند
ساله بودید؟
می‌گفت ۱۴ سال.
بعد گفتم شما
هرگز می‌ترسیدید؟
می‌گفت اصلاً.
سه کیلومتر در
این بیابان‌های
تاریک می‌آمدیم
و این سنگرها
را تحویل می‌گرفتیم
و شش ساعت هم
در فاصلة پنجاه
متری سنگرهای
کمین دشمن
می‌ایستادیم.
بعد گفتم الان
شما اگر اینجا
پیاده شوید، حاضرید
صد متر در
تاریکی راه
بروید؟ گفت
هرگز!

آنهایی
که خطر می‌کنند
و وارد میدان
خطر می‌شوند،
خدای متعال
آنها را به
امنیت می‌رساند.
این­طور نیست
که این خوف می‌ماند؛
حتی به جایی
می‌رسد که «أَلا
إِنَّ
أَوْلِياءَ
اللَّهِ لا
خَوْفٌ عَلَيْهِمْ
وَ لا هُمْ
يَحْزَنُون‏».[۱۸] البته
اولش وادی خطر
است. آدمی هم
که وارد این
خطر نمی‌شود
خیال می‌کند
در وادی امن
است، آدم مشرک
که در وادی
امن نیست.
وقتی خطر می‌کنی
و وارد میدان
می‌شوی، خدای
متعال تو را
وارد وادی امن
می‌کند و موحد
می‌شوی؛ «كَلِمَةُ
لَا إِلَهَ
إِلَّا
اللَّهُ
حِصْنِي‏»،[۱۹] «وَلَايَةُ
عَلِيِّ بْنِ
أَبِي
طَالِبٍ حِصْنِي‏».[۲۰] این
وادی امن
انسان باید با
خطر کردن و
نترسیدن از
شیطان و
دستگاه شیطان
وارد آن شود.

پس ابتلائاتی
وجود دارد: «وَ
لَنَبْلُوَنَّكُمْ
بِشَيْ‏ءٍ
مِنَ
الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ
وَ نَقْصٍ
مِنَ
الْأَمْوالِ
وَ الْأَنْفُسِ
وَ
الثَّمَرات‏»؛
این مسیر، ترس
و گرسنگی و کاستی
در مال و جان و ثمرات
دارد. گاهی یک
عمر یا یک
زندگی که انسان
پنجاه سال
برای خودش
درست کرده، در
معرض خطر قرار
می‌گیرد. یک
امتی چهل سال
زحمت کشیده و ثمراتش
در معرض خطر
طوفان‌ها
قرار می‌گیرد.
بعد در ادامه می‌فرماید:
«وَ بَشِّرِ
الصَّابِرين‏»؛
یک عده‌ای در
دل این فتنه‌ها
می‌ایستند و استقامت
می‌کنند که به
آنها بشارت می‌دهیم.
بشارتشان
چیست؟ «أُولئِكَ
عَلَيْهِمْ
صَلَواتٌ
مِنْ رَبِّهِمْ
وَ رَحْمَةٌ
وَ أُولئِكَ
هُمُ الْمُهْتَدُون‏»؛[۲۱] خدای
متعال سه چیز
را به عنوان
پاداش فرموده
که هرکدامشان
فوق العاده
است. در روایت
است که اگر یکی
از اینها را هم
به عالم
ملائکه بدهند
راضی می‌شوند،
ولی خدای
متعال هر سه
را به صابرین
و مجاهدان راه
می‌دهد.

این
صابرین چه
کسانی هستند؟
صابرین آدم‌هایی
نیستند که با
بی‌خیالی از
صحنه می‌گذرند،
بلکه وقتی خدای
متعال آنها را
هدف قرار می‌دهد
و با صحنه روبه‌رو
می‌شوند چنین
حالی دارند: «الَّذينَ
إِذا
أَصابَتْهُمْ
مُصيبَةٌ قالُوا
إِنَّا
لِلَّهِ وَ
إِنَّا
إِلَيْهِ راجِعُون‏»؛[۲۲] در
همین جمله­ای
که همه ما
حفظیم یک
لطیفه‌ای وجود
دارد: «إِنَّا
لِلَّهِ» یعنی
اینها می‌ایستند
چون می‌دانند
این راه، راه
خداست و چون
مقصد اوست،
این مشکلات هم
لوازم راه
خداست و نمی‌شود
انسان بدون
تحمل این سختی‌ها
به این مقصد
بلند برسد.
قله‌های رفیع
را نمی شود با
هر پایی طی کرد؛
انسان‌های
صابر و کارآزموده
هستند که می‌توانند
به قله‌های
رفیع برسند.
راه‌های
کوتاه را همه
می‌روند. قرآن
در سورة
مبارکه برائت می‌فرماید:
«لَوْ كانَ
عَرَضاً
قَريباً وَ
سَفَراً قاصِداً
لاَتَّبَعُوكَ»؛[۲۳] مسافرت‌های
نزدیک را همه
می‌روند، متاع
دنیا را همه
دنبال می‌کنند،
ولی هر کسی به آن
قله‌هایی که
وجود مقدس نبی
اکرم می‌خواهند
انسان را
برسانند، نمی‌رسد.
سختی ها برای
این است که
مقصد اوست.
این ابتلائات
برای این است
که انسان باید
در دل همین سختی‌ها
ساخته و بزرگ می‌شود
تا به مقصد
برسد. این
ابتلائات
برای تمحیص
است.

جنگ احد
یکی از جنگ‌های
عجیب و غریبی
است که قرآن
مفصل به آن
پرداخته است و
می‌فرماید در
این جنگ ما صف‌ها
را جدا کردیم: «وَ
لِيَعْلَمَ
الَّذينَ
نافَقُوا»؛[۲۴]
خروجی این جنگ
سه جریان است:
یک جریان،
منافقینی
هستند که یا
نیامدند و یا
از میدان فرار
کردند
و بعد هم
پیامبر خدا را
متهم کردند که
شما راه را
غلط رفتید. یک
دسته هم کسانی
هستند که تا
پای شهادت ایستادند
و مجروح
شدند و محورش
هم امیرالمؤمنین
علیه السلام هستند
که قریب هفتاد
زخم برداشتند؛
به حدی این
جراحت‌ها
عمیق بود که می‌گویند
وقتی نخ را از
یکی از این
زخم‌ها وارد
می‌کردند، از
زخم دیگر
بیرون می‌رفت و
نمی‌شد زخم‌ها
را بست. عده‌ای
هم فراری‌هایی
هستند که قرآن
می‌فرماید
شما طالب
شهادت بودید؛ «وَ
لَقَدْ
كُنْتُمْ
تَمَنَّوْنَ
الْمَوْتَ
مِنْ قَبْلِ
أَنْ
تَلْقَوْهُ
فَقَدْ
رَأَيْتُمُوهُ
وَ أَنْتُمْ
تَنْظُرُون‏»:[۲۵] قبل
از ملاقات با
صحنه، آرزوی
شهادت می‌کردید،
ولی وقتی با
صحنه مواجه
شدید، حیرت
کردید و نتوانستید
وارد میدان شوید.

قرآن می‌فرماید
اینهایی که
فرار کردند به
خاطر ضعف‌هایشان
بود: «إِنَّ
الَّذينَ
تَوَلَّوْا
مِنْكُمْ
يَوْمَ
الْتَقَى
الْجَمْعانِ
إِنَّمَا
اسْتَزَلَّهُمُ
الشَّيْطانُ
بِبَعْضِ ما
كَسَبُوا وَ
لَقَدْ عَفَا
اللَّهُ
عَنْهُمْ
إِنَّ
اللَّهَ
غَفُورٌ
حَليم‏»؛[۲۶]
قبل از دستور
به قتال، مشتاق
شهادت بودند و
بعد از تخلف
از دستور به
قتال هم
مستغفر هستند.
خدای متعال می‌فرماید
ما اینها را می‌بخشیم
و به پیامبرش
هم دستور می‌دهد
که آنها را ببخش
و برایشان استغفار
کن، تدارک کن؛
تو پا به
میدان بگذار
تا ضعف‌های
اینها جبران
شود. در صحنة
احد است که
این اتفاقات ممکن
است؛ در چنین
صحنه­ای
مشتاقان
شهادت نقطه
ضعف‌های
خودشان را می‌فهمند؛
می‌فهمند که چرا
نمی‌توانند
در میدان به
سمت شهادت
حرکت کنند و خودشان
را تدارک می‌کنند.
از طرفی منافقین
هم معلوم می‌شوند:
«وَ
لِيُمَحِّصَ
ما في‏
قُلُوبِكُم‏».[۲۷]

پس اینها
اهداف این
ابتلائات
عظیمی است که
در این راه وجود
دارد. نمی‌شود
که شمر و مالک
اشتر هر دو
کنار امیرالمؤمنین
باشند. در صفین
وقتی کار جنگ
به نقطة اوج
خودش می‌رسد، صف
خوارج از مالک
اشتر جدا می‌شود
و معلوم می‌شود
اینها با حضرت
نیستند و الا
ابتدائاً همه
کنار حضرت
ایستاده­اند.
این ابتلائات
عظیم لازمة
رسیدن به این
مقصد بزرگ
است. در این
ابتلائات عظیم
مؤمنین ساخته
می‌شوند،
منافقین جدا
می‌شوند و
نقطه ضعف‌ها
آشکار می‌شود
و مؤمنین می‌توانند
در مراحل بعد،
ضعف‌های
خودشان را
تدارک کنند.

قواعد
نصرت الهی

بنابراین
یکی از سنت‌ها
ابتلاء و
امتحان است و دیگری
نصرت است.
خدای متعال
قطعاً جبهة حق
را پیروز می‌کند،
اما این نصرت
قواعدی دارد.
خدای متعال
مکرر برای
نصرت قواعد
ذکر می‌کند و می‌فرماید
ما برای پیروز
کردن

احتیاج
به جمعیت زیاد
نداریم. شما
در مقابل دشمن
عِدّه و عُدّه
تهیه کنید و
آنها را
بترسانید: «تُرْهِبُونَ
بِهِ عَدُوَّ
اللَّه‏»؛[۲۸]
آنها می‌ترسند،
ولی شما به
این تکیه
نکنید. پیروزی
شما به گونة
دیگری است.

در سورة
مبارکة برائت
وقتی دستور می‌دهد
صف‌بندی کنید
و مشرکین را
بیرون کنید،
جای نگرانی
پیش می‌آید که
در این میدان
درگیری چه کسی
کنار ما هست؟
خدای متعال می‌فرماید:
«لَقَدْ
نَصَرَكُمُ
اللَّهُ في‏
مَواطِنَ كَثيرَةٍ
وَ
يَوْمَ
حُنَيْن‏»:[۲۹]
ما در مواطن
فراوانی شما
را یاری کردیم؛
یکی هم جنگ
حنین است که ما
در آن شما را
کمک کردیم.
این جنگ به
فاصلة سه ماه
بعد از فتح
مکه است.
مسلمان‌های
فاتحی که بدون
خون‌ریزی مکه
و کانون قریش
را فتح کردند و
عده‌ای هم از
تازه‌مسلمان‌ها،
که بعضی‌هایشان
هم منافق هستند،
همراه شدند و یک
عدة کثیری به
سمت حنین و
طائف حرکت کردند.
خدا می‌فرماید
ما شما را
یاری کردیم،
ولی چطور؟ «إِذْ
أَعْجَبَتْكُمْ
كَثْرَتُكُم‏»؛
شما معجب به
کثرت خودتان
شدید. «فَلَمْ
تُغْنِ
عَنْكُمْ
شَيْئاً»؛ هیچ
شما را بی‌نیاز
نکردیم. «وَ
ضاقَتْ
عَلَيْكُمُ
الْأَرْضُ
بِما
رَحُبَت‏»؛ شما
را از آنچه که
باید به آن
تکیه کنید بی­نیازتان
نکرد. «ثُمَّ
وَلَّيْتُمْ
مُدْبِرين‏»؛ وقتی
عرصه بر شما
تنگ شد، همه
پا به فرار
گذاشتند. این
قاعدة نصرت
الهی است، نمی‌شود
بار پیروزی‌های
نبی اکرم روی
دوش مناقین
باشد؛ صحنه طوری
پیش می‌رود که
آنها صحنه را
ترک می‌کنند.

«ثُمَّ
أَنْزَلَ
اللَّهُ
سَكينَتَهُ
عَلى‏ رَسُولِهِ
وَ عَلَى
الْمُؤْمِنينَ
وَ أَنْزَلَ
جُنُوداً لَمْ
تَرَوْها وَ
عَذَّبَ
الَّذينَ
كَفَرُوا وَ
ذلِكَ جَزاءُ
الْكافِرين‏»؛[۳۰] سپس
خدا آن مؤمنینی
که کنار حضرت
ایستاده
بودند را با
نیروهای غیبی
امداد کرد.
یکی از سنت‌های
مهم خدا همین «أَنْزَلَ
اللَّهُ
سَكينَتَهُ» است
که مکرر آمده.
آن مؤمنی که
می‌ایستد،
اول چیزی که
بر او نازل می‌شود
آرامش است. در روایت
است که منزلتی
از ایمان به
او داده می‌شود
که به فضای
امن می‌رسد،
بعد با قوای
غیبی امداد شده
و پیروز می‌شود.
از این نمونه‌ها
در قرآن زیاد
است.

مثال
دیگر قوم
طالوت هستند
که قبل از
اینکه مقابل
جالوت قرار بگیرند،
به یک امتحان
سخت مبتلا می‌شوند؛
وقتی با
پیامبرشان به
نهر آبی می‌رسند،
پیامبرشان می‌گوید
از این نهر
نباید بخورید
یا فقط یک
جرعه بخورید.
آنهایی که اطاعت
نمی‌کنند و از
این نهر می‌خورند،
با پیامبرشان
همراهی نمی­کنند؛
آنهایی که یک جرعه
خوردند، وقتی از
رودخانه عبور
می­کنند و
با لشکر
جالوت مواجه می‌شوند
، می‌گویند:
«لا طاقَةَ
لَنَا
الْيَوْمَ
بِجالُوتَ وَ
جُنُودِهِ»:[۳۱] ما
چطور می‌توانیم
با این لشکر
بجنگیم؟ قرآن
کریم می‌فرماید:
«قالَ
الَّذينَ
يَظُنُّونَ
أَنَّهُمْ
مُلاقُوا
اللَّهِ»؛ آنهایی
که ایمان
داشتند و مطمئن
به لقاء‌الله
و دنبال
ملاقات با خدا
بودند،
سخنشان این
بود که «كَمْ
مِنْ فِئَةٍ
قَليلَةٍ
غَلَبَتْ
فِئَةً
كَثيرَةً
بِإِذْنِ
اللَّه»؛ چه
جمعیت‌های
اندکی که خدا
آنها را بر
جمعیت‌های
فراوان پیروز
کرد. بعد به
خدای متعال
عرضه می‌دارند:
«رَبَّنا
أَفْرِغْ
عَلَيْنا
صَبْراً وَ
ثَبِّتْ
أَقْدامَنا
وَ انْصُرْنا
عَلَى الْقَوْمِ
الْكافِرين»:[۳۲] خدایا
به ما ثبات
قدم بده و صبرت
را بر ما نازل
کن و ما را
پیروز کن. در
بعضی روایات نقل
شده اینها
کسانی بودند
که یک جرعه هم
نخوردند. کسی
که به دنیا آلوده
می‌شود،
نمی‌تواند در
صحنه‌های سخت
بایستد.
استقامت در
صحنه‌های سخت در
کنار اولیاء
خدا و پرچم‌داران
راه، کار
کسانی است که
آلوده به دنیا
نشدند و حتی
یک جرعه هم
نیاشامیدند.

بعد می‌فرماید:
«وَ قَتَلَ
داوُدُ
جالُوتَ»؛[۳۳]
البته قرآن درگیری
را توضیح
نداده؛
پیداست کشتار و
زد و خورد
بوده، ولی
پایانش این
است که جناب
داود با یک
ضربه، جالوت
را از پا
درآورد: «وَ
آتاهُ
اللَّهُ
الْمُلْكَ وَ
الْحِكْمَة»؛
خدای متعال هم
به او مُلک و
حکمت را با هم
داد. قرآن
وقتی ملک حضرت
داود را توضیح
می‌دهد، می‌فرماید:
«وَ سَخَّرْنا
مَعَ داوُدَ
الْجِبالَ»؛[۳۴]
قوای طبیعی
عالم مسخر او بود.
وقتی خدای
متعال یک نسل قبل
را توضیح می‌دهد،
داستان حضرت
سلیمان را نقل
می­کند که همة
شیاطین انس
مسخرش شدند و
آنها را به
بند کشید و
اصلاً مسیر
حرکت را تغییر
داد.

پیروزی
قواعد خاصی
دارد. البته
پیداست
پیروزی برای
چه کسانی است. خدای
متعال
این
را مکرر در
قرآن توضیح می‌دهد
که ما وقتی می‌خواهیم
پیروز کنیم،
پیامبرمان و
کسانی که با ایشان
هستند را
پیروز می‌کنیم.
می‌فرماید ما
حضرت نوح و
همراهانش را
در کشتی نجات
دادیم: «فَأَنْجَيْناهُ
وَ الَّذينَ
مَعَهُ فِي الْفُلْكِ».[۳۵] یا
اینکه خدای
متعال حضرت
موسی و
همراهانش را
از نیل عبور
می­هد؛ کسی که
همراه نیست،
پیروز نیست و
در این پیروزی
هم سهم ندارد
و نجات به او
نمی رسد.

در نقل
است که وقتی
حضرت موسی بنی‌اسرائیل
را عبور دادند
و فرعون
وارد دریا شد،
برادر یکی از
همراهان حضرت
موسی در لشکر
فرعون بود و
رفت به او
هشدار بدهد که
امروز روز
عذاب است و شما
نمی‌توانید
رد شوید، پس
با ما بیا؛
اما دریا به
هم آمد و آن
شخص مؤمن هم غرق
شد. حضرت
فرمودند او
عذاب نمی‌شود
و جهنمی نیست،
ولی وقتی عذاب
نازل شد، اگر
کسی با آنها
بود، عذاب او را
هم می‌گیرد.

پس پیروزی
برای حضرت
موسی و
همراهان
ایشان است.
وقتی هم خدای
متعال می‌خواهد
کسی را پیروز
کند، قوای
عالم را مسخر
می‌کند. در
نقل دارد
یک
میلیون نفر از
لشکر فرعون در
دریا غرق
شدند. قرآن می‌فرماید:
«فَما بَكَتْ
عَلَيْهِمُ
السَّماءُ وَ
الْأَرْضُ‏»: [۳۶]وقتی
ما اینها را
غرق کردیم هیچ
کس به حال اینها
تأسف نخورد.
یک میلیون نفر
از لشکرش را
در درون دریا
غرق کردیم و هیچ
کس هم تأسف
نخورد.

وضعیت
کنونی دنیا و
جبهة مقاومت

تلقی
من این است
این سختی و
رنجی که جبهة
مقاومت در
مقابل دشمن
تحمل می‌کند،
کار را به
نقطه‌ای می‌رساند
که «فَما
بَكَتْ
عَلَيْهِمُ
السَّماءُ وَ
الْأَرْضُ»؛ اسرائیل
یک نقطة قوتش
هولوکاست و آن
آتش‌سوزی و آن
داستان‌ها و
مظلومیتی است
که از خودش
نشان داده،
اما امروز وضعیت
جبهه با همین
شهداء تغییر
کرده.

کسانی
که در جاهای
دیگر میلیون
میلیون آدم
کشته­اند، در
ویتنام دو
میلیون کشته­اند،
در جنگ جهانی
دوم پنجاه
میلیون کشته­اند،
اینجا و در
مقابل جبهه
مقاومت با این
تعداد شهدا
این حربه و
بازدارندگی‌شان
از آنها گرفته
شده است. به
نوعی خودشان
را هار و وحشی
نشان می‌دهند که
کسی جرأت
نکند، اما
دیگر با همین
مقاومت کارشان
تمام شد. کار
به جایی می‌رسد
که وقتی خدای
متعال اینها
را
نابود
می‌کند، «فَما
بَكَتْ
عَلَيْهِمُ
السَّماءُ وَ
الْأَرْضُ». خدای
متعال چنین
طرحی

را
با
اینها پیاده
می‌کند.

پس خدای
متعال یک وعدة
قطعی و سنن و ایامی
دارد، که آن
ایام، آیات و
نشانه‌های
راه هستند؛ «لِكُلِّ
صَبَّارٍ
شَكُور». آنهایی
که به انبیاء
ایمان دارند،
آنها که پای
طرح انبیاء می‌ایستند،
این ایام‌الله
برای آنها
نشانة پیروزی
است. آنچه
بیان شد، تنها
اندکی از مباحث
فراوان
الهیاتِ
مقاومت در
قرآن و روایات
اهل بیت است.

در مقابل
ما سه نظریه
وجود دارد:
یکی تئوری جنگ
است، یکی
تئوری مقاومت،
یکی هم تئوری
سازش و تسلیم
است. تئوری
جنگ، تئوری آمریکا،
اسرائیل و
اروپاست. بعد
از اینکه این
تمدن شکل گرفت،
برای اینکه
جهان را تسخیر
کنند، جنگ‌های
بزرگ راه انداختند.
دویست سال است
در منطقة ما
این بازی بزرگ
را شروع کردند،
ایران را
تجزیه کردند، امپراتوری
عثمانی را به
۳۳ کشور تبدیل
کردند، چند میلیون
آدم کشتند و
مرزهای خونین
بین کشورها
گذاشتند. هیچ
کس هم مقابلشان
نایستاد. فقط حضرت
امام است که
مقابل طرح
آنها ایستاد و
یک انقلاب
بزرگ کرد. همه
منفعل برخورد
کردند؛ از هند
تا آسیای
میانه و بعد
هم آفریقا،
همه تسلیم
شدند. الان هم
تئوری جنگ، تئوری
آمریکا و
اروپا و
اسرائیل است.

بعد از
فروپاشی
شوروی،
هانتینگتون که
از تئوریسین‌های
بزرگ آمریکاست،
نظریة برخورد
تمدن‌ها را
مطرح کرد و گفت
لبة خونین
عالم، درگیری
بین تمدن هاست
و مهم­ترینش
اسلام به پرچم­داری
ایران و
لیبرال
دموکراسی به
پرچم­داری آمریکاست.
بعد هم آمریکا
و اروپا در
سال ۲۰۰۱ براساس
همین نظریه
آمدند و وارد
جنگ با دنیای
اسلام شدند.
نصف ناتو را
با خودشان بر
علیه دنیای
اسلام
آوردند و می‌گویند
می‌خواهیم
این تمدن را
سرکوب کنیم.
در جغرافیای
دنیای اسلام
یا به تعبیر
آنها در
خاورمیانه آمده
، نقشة
خاورمیانة جدید
را منتشر کرده
و ایران را به پنج
کشور تقسیم می‌کند.
وقتی هم وارد
جنگ با دنیای
اسلام شده،
گفته اول
افغانستان را
در ۲۰۰۱، بعد
عراق را در
۲۰۰۳ و بعد
ایران را در
۲۰۰۵، که به زعم
آنها کانون
شرارت است،
جمع می‌کنم و دنیای
اسلام را
تجزیه می‌کنم
تا بشود بر
آنها تسلط
پیدا کرد. شصت
نفر از متفکرین
و دانشمندان آمریکا،
که یکی از
آنها همین
نظریه‌پرداز
برخورد تمدن‌هاست،
به بوش پسر،
که این
جنگ را راه
انداخت، نامه
نوشتند و
گفتند که این
یک جنگ اخلاقی
است، چون برای
گسترش لیبرال
دموکراسی است،
ولو اینکه شما
از صلاح‌های
غیرمتعارف،
یعنی صلاح‌های
کشتار جمعی،
استفاده کنید.
اینها هستند
که جنگ را
تئوریزه می
کنند.

تئوریسین
جنگ امریکا و
اروپا و
اسرائیل هستند
که وقتی هم
شکست می‌خورند
دوباره از
طریق داعش پیش
می‌روند. نقشه‌ای
که داعش برای
منطقه
منتشر
کرد را
ببینید. وقتی
شکست خوردند، باز
برای بار سوم،
به تعبیر حضرت
آقا از طریق
سگ هارشان،
اسرائیل،
آمدند و باز
دوباره این
مردک در
سازمان ملل رفته
و نقشه
رو کرده و می‌گوید
من می‌خواهم کریدور
هند تا
مدیترانه را احیاء
کنم
و
کشورهای
مقاومت را دور
بزنم. پیداست
تئوریسین جنگ
چه کسانی هستند؛
بعضی از کشورهای
اروپایی، بر
اساس نظریة
جنگ تمدن‌ها، به
منطقة ما لشکر
کشیدند.

مکمل
ئوری جنگ،
تئوری سازش
است که می­گوید
اینها قدرت و زور
دارند، پس تسلیم
شویم؛ «در کف
شیر نر
خونخواره­ای/‏
  ‏غیر
تسلیم و رضا
کو چاره­ای‏». این
مکمل تئوری
جنگ است. وقتی
نظریة جنگ
موفق می‌شود
که این طرف تن
به سازش
بدهند.

نقطة
مقابل، نظریة
حضرت امام و
حضرت آقا و
جبهة مقاومت،
تئوری مقاومت
است. ما اهل
جنگ نیستیم،
ولی اهل
مقاومت هستیم و
در مقابل
تجاوز و زیاده‌خواهی
می‌ایستیم. آیا
این تئوری جنگ
است؟ یکی
تئوری جنگ است،
یکی تئوری
سازش و تسلیم است
که تئوریِ ستون
پنجم دشمن است
و غرب‌گراها و
نفوذی‌های
دنیای غرب در
دنیای اسلام ـ
نه فقط در
ایران ـ و به
تعبیر حضرت
امام
طرفداران اسلام
آمریکایی
حرفشان همین
است. عربستان
را ببینید،
کشورهای
حاشیه و بعضی
دیگرشان را
ببینید؛
اینها طرفدار
اسلام آمریکایی
هستند؛ تئوری
سازش تئوری اینهاست.
حضرت آقا می‌فرمایند
هزینة تسلیم
بیشتر از هزینة
مقاومت است.
شما ببینید در
این دویست سال
چه بلایی بر
سر ملت‌های
منطقه آوردند و
چقدر کشتند. بعد
از حضور
آمریکا در
عراق، بین یک
تا سه میلیون نفر
در آنجا
کشتند. در جنگ
اول و دوم
جهانی، تلفات
نفوس ایران
از جنگ جهانی
اول تا جنگ دوم،
هفت میلیون
است. ما نوزده میلیون
نفر جمعیت
داشتیم که بعد
از جنگ جهانی
دوم، ۱۲ میلیون
نفر شدیم.
اینها این­طور
آدم می‌کشند و
آن‌وقت عده‌ای
خیال می‌کنند
سازش هزینه
ندارد و مقاومت
هزینه دارد.

پس سه
نظریه است،
نظریه جنگ برای
دشمن است که می‌گوید
ما با قدرت می‌آییم
و اسلام را
تسلیم می‌کنیم
و ناتو را می‌آوریم
و با قدرت،
منطقه را
سرکوب می‌کنیم.
سازش‌کاران هم
می‌گویند با
اینها بسازید و
کنار بیایید.
امام و حضرت
آقا و جبهة
مقاومت هم نظریه‌اش،
نظریه مقاومت
است و می‌گویند
ما می‌ایستیم
و البته
دستاوردهای
بسیار بزرگی
هم داریم.
اینها از همین
ناراحت هستند؛
چون از روزی
که این بازی
بزرگ را در
منطقه شروع کردند
هیچ کس مقابل
آنها
نایستاده و بازیشان
را به هم نزده؛
الان بازیشان
به هم خورده. قبلاً
کشتی حرکت می‌دادند
و دولت ساقط
می‌کردند؛
سفیرشان دولت
ساقط می‌کرد؛
اما الان با
همة قوایشان آمدند
و کسی به آنها اعتنا
نمی‌کند.

یک‌موقع
امام می‌فرمودند
اینها این
اندازه که می‌گویند
قدرت ندارند؛
خدا به ما
فهماند باید
به اینها حمله
کنیم و قدرتشان
را بشکنیم. ما
لانة جاسوسی
را گرفتیم و
به دنیا فهماندیم
که آمریکا
قدرتش همین­قدر
است و بی‌خود
شعار می­دهد.
ملت‌ها هم فهمیدند
و آزاد شدند.
واقعیت قدرت
اینها مگر
چقدر است؟ این
سگ هار وحشی‌شان
در یک
جغرافیای
محدود
بمباران‌های
سنگین می‌کند تا
همه را
بترساند و بگوید
آهای دنیا
بترسید! همه‌جا
نمی‌توانند
این کار را
بکنند؛ حتی امکاناتش
را ندارند
یک
ذره این طرف‌تر
بیایند. اینها
بدون نیروی
زمینی هیچ وقت
نمی‌توانند
به سمت ایران
بیایند.

نیروی
زمینی‌شان
همین سازش‌کاران
هستند. سازش‌کاران
دنیای اسلام،
نیروی زمینی و
ستون پنجم
آنها هستند؛ نفوذی‌ها،
غربگراها،
ترسوهایی که
خودشان می‌ترسند
و بعد می‌گویند
ملت می‌ترسند،
سرمایه­داران
وابسته به
دنیا و بعضی
از این احزاب
که دستشان تا
مفرغ آلوده به
بیت‌المال
است. قبلاً می‌گفتند
ما باید خلع
سلاح را
بپذیریم تا
بتوانیم اقتصادمان
را بسازیم؛ امروز
هم اینها
به میدان آمده­اند
و تئوریسین
صلح
شده­اند. شما
دنبال صلح
نیستید، شما
دنبال تسلیم
هستید؛ آمریکا
تئوری جنگ می‌دهد
و شما تئوری
تسلیم؛ مکمل
همدیگر هستید.

جبهة
مقاومت
تئوریش،
تئوری
استقامت است و
می‌گوید باید
بایستیم و استقامت
کنیم و آنها
را وادار به
عقب‌نشینی
کنیم که بحمد الله
موفق بودند. ما
شهدای بزرگی
دادیم؛ واقعاً
خون یکی از
این شهدا هم با
همة دنیا قابل
معامله کردن
نیست. بزرگی
گفته بود یک
لنگه کفش سید
مقاومت ما به
همة خاخام‌های
اسرائیل و کل
اسرائیل می‌ارزد.
آنچه که ما در
مسیر مقاومت از
دست دادیم
خیلی سنگین
است؛ ما در
راه اسلام
مقاومت کردیم و
ایستادیم و به
تکلیف عمل کردیم.
در پایان جنگ
هشت سالة هم، برخی
همین حرف‌ها
را می‌زدند و می‌گفتند
چرا بعد از
فتح خرمشهر
ایستادید؟
باید تسلیم می‌شدید
و می‌پذیرفتید.
امام هم می­گفتند
مگر غیر از
این است که ما
به تکلیفمان
عمل کردیم؟ ما
به تکیلف عمل
کردیم و ایستادیم
و برای یک
لحظه هم
پشیمان
نیستیم.
بیداری همة
جهان از
مقاومت هشت
سالة ماست.
خیلی سخت بود،
ما بیش ازدویست
هزار شهید و
هزاران
جانباز دادیم؛
ولی امام می‌فرمودند
که می‌ارزد.
ما برای وظیفه
و پیروزی
اسلام
ایستادیم و تسلیم
دشمن نشدیم.
ما مقاومت
کردیم و الا
جبهه مقاومت
اهل جنگ طلبی
و دعوا نیست.

امام وقتی
قطعنامه را
پذیرفتند، فرمودند
خداوندا، این
دفتر و کتاب
شهادت را
همچنان به روی
مشتاقان باز و
ما را هم از
وصول به آن
محروم نکن.
خداوندا،
کشور ما و ملت
ما هنوز در آغاز
راه مبارزه
هستند و
نیازمند به
مشعل شهادت،
تو خود این
چراغ پر فروغ
را حافظ و
نگهبان باش. بعد
می‌فرمایند
خوشا به حال
شما ملت، خوشا
به حال شما
زنان و مردان،
خوشا به حال
جانبازان و
اسرا و
مفقودین و
خانواده‌های
معظم شهدا، و
بدا به حال من
که هنوز مانده‌ام
و جام زهرآلود
قبول قطعنامه
را سرکشیدم و
در برابر عظمت
و فداکاری این
ملت بزرگ
احساس
شرمساری می‌کنم
و بدا به حال
آنان که در
این غافله
نبودند، بدا
به حال آنهایی
که از کنار
این معرکة
بزرگ جنگ و
شهادت و
امتحان عظیم
الهی، تا به حال
بی‌تفاوت یا
انتقاد کننده
و پرخاشگر
گذشتند.

این نظریة
استقامت است.

باز در
جای دیگری در
نیمة شعبان
آخر عمرشان،
می‌فرمایند:
چه کسی است که
نداند، مردم و
به خصوص
مستضعفین در
فشارند، ولی
چه کسی است که
نداند عبور از
فرهنگ فاسد
دنیای شرق و
غرب بدون
شهادت میسر
نیست.

این مرد
بزرگ، این ولی
خدا، این پرچم­دار
الهی، این
نایب رشید
امام زمان
علیه السلام،
یک راهی در
عالم گشوده و
بازی دشمن را
به هم زده و هیچ
کس هم نمی‌تواند
بگوید کار
ایشان حجت
نبوده. هیچ
فقیهی نمی‌تواند
این حرف را
بزند؛ حداکثر
می‌تواند
بگوید به
فتوای من
نباید این کار
را بکنید. هیچ
فقیهی نمی‌تواند
بگوید در عصر
غیبت، مقاومت
مقام معظم
رهبری در
مقابل دشمن
حجت فقهی
ندارد؛
حداکثر
بتواند بگوید
فتوای من غیر
از فتوای
ایشان است. کار
حضرت امام و
حضرت آقا قطعاً
حجیت عصر غیب را
دارد. آنها ایستادند
و کسانی هم که
با هدایت آنها
در میدان حرکت
می‌کنند، در
مسیر حجیت
حرکت می‌کنند،
شهدای راه هستند
و قطعاً
پیروزند.

قرائن
را شما می‌بینید.
علائم فتوحات
و پیروزی هم
آشکار است.
البته ما هرچه
به سمت ظهور
نزدیک می‌شویم
امتحانات
سنگین‌تری
داریم. به تعبیر
علامة مجلسی، اکثر
آیات قیامت
ناظر به عصر
ظهور هم هست.
مرحوم علامة
طباطبایی می‌گویند
منزلتی از تمام
آیات قرآن
ناظر به عصر
ظهور است؛ آن­قدر
ظهور مهم است.
وارد چنین
عصری می‌خواهیم
بشویم و ورود
به این عصر،
نیاز به ساخته
شدن دارد.
انسان آن
دوران، انسان
متناسب خودش
است؛ می‌خواهیم
وارد بهشت
ظهور بشویم؛ «أَمْ
حَسِبْتُمْ
أَنْ
تَدْخُلُوا
الْجَنَّة وَ
لَمَّا
يَأْتِكُمْ
مَثَلُ
الَّذينَ خَلَوْا
مِنْ
قَبْلِكُمْ
مَسَّتْهُمُ
الْبَأْساءُ
وَ
الضَّرَّاءُ
وَ
زُلْزِلُوا
حَتَّى
يَقُولَ
الرَّسُولُ
وَ الَّذينَ
آمَنُوا مَعَهُ
مَتى‏ نَصْرُ
اللَّهِ أَلا
إِنَّ نَصْرَ
اللَّهِ
قَريب‏»؛[۳۷] می‌فرماید
آن‌قدر ما امت‌های
گذشته را در
دل سختی‌ها
بردیم که به
نقطة تزلزل
رسیدند و
گفتند:
«مَتى‏
نَصْرُ
اللَّهِ».
البته رسول و مؤمنین
که متزلزل
نبودند. الان هم
ان شاء الله همین
شرایطی است که
تعبیر «مَتى‏
نَصْرُ
اللَّهِ» به
آن اشاره دارد؛
«أَلا إِنَّ
نَصْرَ
اللَّهِ
قَريب‏». قطعاً
یک معنای از بهشت،
بهشت ظهور است.
ما می‌خواهیم
وارد عصر ظهور
بشویم. منتها مقدمة
عصر ظهور
امتحانات
عظیم است تا
یک امت برای
آن دوران و برای
همراهی حضرت
ساخته
بشود. در ذیل «وَ
بَشِّرِ
الصَّابِرين‏»
روایت می­فرماید
این آیات سورة
مبارکة بقره
ناظر به
امتحانات قبل
از ظهور است. به
آنهایی که می‌ایستند،
باید بشارت
درک عصر ظهور
و پیروزی
نهایی داده
بشود؛ ان شاء
الله.



[۱].
سورة احزاب،
آیة ۲۳.

[۲].
سورة فتح،
آیات ۳-۱.

[۳].
سورة فتح، آیة
۷.

[۴].
سورة فتح، آیة
۵.

[۵].
سورة فتح، آیة
۶.

[۶].
سورة فتح، آیة
۲۸.

[۷].
سورة فتح، آیة
۲۹.

[۸].
سورة فتح، آیة
۱۱.

[۹].
سورة حج، آیة
۱۹.

[۱۰].
سورة نور، آیة
۵۵.

[۱۱].
سورة مجادله،
آیة ۲۱.

[۱۲].
سورة توبه،
آیة ۱۶.

[۱۳].
سورة توبه،
آیة ۱۲.

[۱۴].
سورة عنکبوت،
آیة ۲.

[۱۵].
سورة عنکبوت،
آیة ۳.

[۱۶].
سورة
ابراهیم، آیة
۶.

[۱۷].
سورة بقره،
آیة ۱۵۵.

[۱۸].
سورة یونس،
آیة ۶۲.

[۱۹].
بحار الأنوار
(ط – بيروت)، ج‏۴۹،
ص: ۱۲۷

[۲۰].
عيون أخبار
الرضا عليه
السلام، ج‏۲،
ص: ۱۳۶

[۲۱].
سورة بقره،
آیة ۱۵۷.

[۲۲].
سورة بقره،
آیة ۱۵۶.

[۲۳].
سورة توبه،
آیة ۴۲.

[۲۴].
سورة آل‌عمران،
آیة ۱۶۷.

[۲۵].
سورة آل‌عمران،
آیة ۱۴۳.

[۲۶].
سورة آل‌عمران،
آیة ۱۵۵.

[۲۷].
سورة آل‌عمران،
آیة ۱۵۴.

[۲۸].
سورة انفال،
آیة ۶۰.

[۲۹].
سورة توبه،
آیة ۲۵.

[۳۰].
سورة توبه،
آیة ۲۶.

[۳۱].
سورة بقره،
آیة ۲۴۹.

[۳۲].
سورة بقره،
آیة ۲۵۰.

[۳۳].
سورة بقره،
آیة ۲۵۱.

[۳۴].
سورة انبیاء،
آیة ۷۹.

[۳۵].
سورة اعراف،
آیة ۶۴.

[۳۶].
سورة دخان،
آیة ۲۹.

[۳۷].
سورة بقره،
آیة ۲۱۴.

پیمایش به بالا