نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

وفات حضرت زينب در حرم مطهر/ تبيين مقام معيت با امام/ مقام معيت زينب كبري سلام الله عليها با سيدالشهدا عليه السلام

سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 2 فروردین ماه 98 است که به مناسبت وفات حضرت زینب کبری در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ تنها راه نجات و سعادت انسان معیت و همراهی با پیامبر و اهل بیت ایشان است و انسان به غیر از این معیت به سعادت نمیرسد و نمی توان گفت یک راه معیت با امام است و یک راه دیگر هم فلان راه است بلکه تنها راه منحصره همین معیت است که هم در آیات قرآن به آن اشاره شده و هم روایات متذکر این امر شده اند. خدای متعال در سوره توبه دستور به تقوای الهی می دهد و می فرماید حدود الهی را مراعات کنید و همراه با صادقین باشید. منظور از صادقین در روایات وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام بیان شده است. خدای متعال ابتدائا تأکید می کند از خدا پروا کنید. بعد یک دستور مهمی می دهد که این تقوا هم برای مراعات حدود آن دستور است. اینکه ان چن دستور است میندر زندگی و در همه برنامه هایتان با تمام وجود همراه صادقین باشید و مراقب باشید از آنها جدا نشوید.

همراهی با نبی اکرم صلی الله علیه و آله و شفاعت ایشان

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(توبه/119) این آیه در سوره مبارکه توبه بعد از داستان جنگ تبوک آمده است. «لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ»(توبه/117) خدای متعال در جنگ تبوک به وجود مقدس نبی اکرم و مهاجرینی که با حضرت از مکه به مدینه هجرت کرده بودند و انصاری که در مدینه حضرت را یاری کرده بودند رجوع و توبه کرد. چون هر خیری که به ما می رسد در اثر توبه الهی و توجه الهی به ماست. اگر ما از آفات و گناهان دور می شویم اگر به خیرات می رسیم همه نتیجه توبه و رجوع خدا به ما است. خدای متعال توبه کرد و به پیامبرش عنایت و لطف و توجه کرد و به تبع او به مهاجرین و انصاری که «الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ» در ساعت های سختی از پیامبر گرامی اسلام تبعیت کردند و جدا نشدند و دنباله روی کردند.

گرچه شیطان آنها را مورد وسوسه قرار داد و نزدیک بود به خاطر سختی راه قلبشان منحرف بشود ولی خدای متعال آنها را حفظ کرد «مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ» یک دسته از این مهاجرین و انصار به خاطر سختی راه نزدیک بود قلبشان منحرف بشود و از پیامبر جدا بشوند.

 جنگ تبوک از سخت ترین جنگها بود؛ زیرا در فاصله بسیار دوری از مدینه اتفاق می افتاد، امکانات هم بسیار کم بود، به طوری که در بعضی نقلها هست که در یک روز گاهی سه نفر غذایشان یک دانه خرما بود این خرما را می مکید و به دیگری می داد، بیش از این امکانات نداشتند. خدای متعال می فرماید در این جنگ سخت آنهایی که تبعیت از حضرت کردند و نگذاشتند شیطان آنها را جدا بکند خدای متعال به آنها لطف و عنایت کرد. توبه الهی، توجه خدا به پیامبرش است اما چون اینها هم تبعیت کردند، مورد توجه قرار گرفتند.

خدای متعال می فرماید که «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ»(آل عمران/31) اگر شما راست می گویید و به مقامی رسیدید که محبت دنیا از دلتان بیرون رفته و به مقام محبت الهی رسیدید و نورانی شدید «فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه» شما تبعیت از من کنید اگر دنبال روی کردید خدا شما را دوست می دارد. پیامبر اسلام این چنین است که اگر کسی تبعیت او را کند خدا او را دوست می دارد. اگر کسی در ساعت های سخت و در لحظه های دشوار تبعیت از این پیامبر کرد خدای متعال به احترام پیامبر به او هم توجه می کند و به او هم رجوع و عنایت می کند.

 «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه» ای مومنان تقوای الهی داشته باشید. یک دستور خیلی مهم می خواهد بدهد این تأکید روی آن دستور است «اتَّقُوا اللَّه» بعد میفرماید «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» با پیامبر خدا راه بروید با امیرالمومنین با اهل بیت راه بروید و از آنها جدا نشوید. آنها شما را در هر سختی که بردند، شما حرکت کنید و عذر نیاورید. در آیه بعد هم بلافاصله می فرماید «مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّه»(توبه/120) اهل مدینه و آن اعرابی که اطراف مدینه هستند حق ندارند از پیامبر گرامی تخلف کنند و او وارد میدان جنگی بشود و وارد عرصه اقدام بزرگ اجتماعی بشود ولی اینها حرکت نکنند «وَ لَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» حق ندارند توجه به خودشان کنند، رغبت به خودشان پیدا کنند و این رغبت موجب بشود رویشان را از پیامبر برگردانند و توجهشان به پیامبر کم بشود.

بعد می فرماید اگر شما مواظبت کردید و تخلف نکردید، اگر توجه به خودتان موجب نشد که از پیامبر جدا بشوید «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» وقتی با پیامبر خدا راه می روید ممکن است شما را در دل سختی ها ببرد ولی بدانید اگر گرسنگی بکشید و دچار مخمصه ای شوید -مخمصه یعنی گرسنگی، گرسنگی ای که موجب می شود انسان تکیده و لاغر بشود- «وَ لَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ» اگر پا در میدانی بگذارید که موجب غضب کفار بشود آنها را به خشم بیاورید و در کنار حضرت  بایستید «وَ لَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا» و اگر سختی ای از دشمن به شما برسد به مالتان لطمه ای بخورد یا به جسمتان لطمه ای بخورد و مجروح شوید «إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ» تمام اینها برایتان عمل صالح نوشته می شود، ولی اگر از پیامبر جدا شدید، نمازتان هم دیگر عمل صالح نیست.

در آغاز سوره فتح  خدای متعال به حضرت می فرماید ما برای شما یک فتح مبین و آَشکاری کردیم که ثمرات فراوانی دارد. در این سوره چند ثمره را توضیح داده است «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ»(فتح/1-2) خدای متعال به وسیله این فتح تمام گناهان تو را پاک می کند. در روایات داریم که این گناهان، گناهان پیامبر نیست «حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِيعَتِه »(1) بار گناهان شیعیان خودش را برداشت و گفت خدایا من اینها را می رسانم، من جبران می کنم. مثل این که شما ضامن کسی می شوید که قرضش را بدهید دینش را بدهید وقتی ضامن شدید دین می آید روی دوش شما.

خدای متعال می فرماید ما یک فتح مبینی برای تو کردیم که تمام این آلودگی ها پاک می شود. امت تو پاک می شوند. بعد چند ثمره دیگر هم می گوید، می فرماید همه لشکر آسمان و زمین در اختیار خداست با این لشکر تو را یاری می کند و کار را به جایی می رساند که صف مومنین و منافقین و مشرکین جدا می شود. مومنین را وارد بهشت می کند و منافقین و مشرکین را وارد عذاب؛ این فتحی است که برای حضرت شده که از این دنیا تا قیامت ادامه دارد و پشتیبانش هم خدای متعال و تمام لشکر الهی است.

بعد می فرماید «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا»(فتح/8) ای پیامبر ما تو را فرستادیم تو رسول ما هستی، خودت نیامدی پا در میدان بگذاری؛ امیرالمومنین در نامه ای که به کمیل می نویسند فرمودند کمیل اگر زمانی بیاید که رسولی نباشد ولی یک مومنی باشد، حق ندارد خودش پا بگذارد وسط و دیگران را دعوت کند. بعد می فرماید اگر این کار را کند به خدا قسم اشتباه کرده، تا خدای متعال به او اهلیت بدهد و قابلش کند بعد در میدان بفرستد والا پا در میدان می گذارد و خودش جهنم می رود و دیگران را هم به جهنم می برد.

در بعضی آیات دارد «كَافَّةً لِلنَّاسِ»(سبا/28) آن امانتی که به تو دادیم، رسالتی که به تو دادیم برای این که همه مردم را به مقصد برسانی کافی است. ما تو را فرستادیم وقتی هم شما را فرستادیم شاهدی، همینطوری حرف نمی زنی، اگر از جهنم می گویی جهنم را می بینی، در هر وادی که قدم می گذاری در ابهام نیست، راه را می بینی و قدم می گذاری.

نسبت معصومین با خدای متعال و ثمره بیعت با آنها

بعد می فرماید «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ»(فتح/10) آن کسانی که با شما بیعت می کنند، دست در دست شما می گذارند، به خدا قول می دهند، متعهد می شوند که با تو راه بروند؛ دستور به صلح دادی، صلح کنند دستور به انفاق دادی انفاق بکنند؛ «إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ» فقط با خدا بیعت می کنند «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» دست خدا بالای دست آنهاست. آنهایی که با شما بیعت کردند در بیعت رضوان یا بیعت های دیگر دست شما بالای دستشان بود. پیامبر ما این چنین پیامبری است.

در دعای ماه رجب می خوانید «وَ آيَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِي لاَ تَعْطِيلَ لَهَا فِي كُلِّ مَكَانٍ يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ» خدایا تو را به آن آیات و علاماتت قسم می دهم که در همه مقامات و امکنه حاضر است. هر کسی در هر جایی تو را شناخته با این آیات شناخته. بعد می فرماید «لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا» هیچ فرقی بین تو و آنها نیست؛ یعنی بین خدای متعال و نبی اکرم، بین خدای متعال و اهل بیت حضرت هیچ فرقی نیست. «إِلا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ» آنها عبدند و تو معبود، آنها مخلوق اند تو خالق، غیر از این هیچ فرقی نیست.

پس تمام فرق در این است که پیامبر مخلوق اند و خدای متعال خالق است که اگر کسی این را انکار کرد، غلو در حق ائمه است و مبتلا به کفر می شود و عبادتش به درد نمی خورد. ولی «لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا» هیچ فرقی بین پیامبر و خدا نیست و اگر کسی این طرف را هم نفهمید مبتلا به کوتاهی و تقصیر در حق ائمه می شود و ضرر میکند. مقصرین ضررشان کمتر از غالین نیست. پس بین این پیامبر خدا و خدا فرقی نیست لذا خدای متعال می فرماید: آنهایی که با تو بیعت می کنند، با من بیعت می کنند.

«انَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» بعد می فرماید پیامبر ما اگر کسی بیعتش را با شما بشکند دستش را از دست شما بیرون بیاورد فقط خودش ضرر کرده «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ» کسی که با خدا بیعت و معامله کرد و بعد معامله را به هم زد خدا ضرر نمی کند بلکه فقط خودش ضرر می کند و ضرری متوجه خدا نیست. در بیعت با خدا تمام نفع را عبد می برد نفعی برای خدای متعال ندارد.

وجود مقدس نبی اکرم سال ششم هجرت یک خوابی دیدند، رویای پیامبر هم وحی است و صد درصد صادق است و خطا در آن راه ندارد. خواب دیدند که با مسلمان ها به حالت احرام وارد مکه شدند، اعمال و مناسکشان را انجام دادند، بعد هم قربانی کردند و حلق کردند و سرها را تراشیدند از احرام بیرون آمدند. بعد از این که این رویای صادقه را دیدند مسلمان ها را تجهیز کردند فرمودند راه بیافتید می خواهیم برویم برای اعمال عمره به سمت مکه.

بعد به مسلمان های اعرابی دور مدینه هم خبر دادند که شما هم با ما بیایید. سلاح جنگی هم برندارید قصد جنگ نداریم. می خواهیم برویم برای عبادت، فقط با خودشان یک سلاح ساده که مسافرین آن موقع برمیداشتند برای خطرهایی که در راه بوده، برداشتند بعد هم شتر و قربانی برداشتند که بروند قربانی کنند خود حضرت در روایت دارد پنجاه شتر برای قربانی کردن برداشتند.

وقتی به سمت مکه آمدند دشمنان از راه های مختلف می آمدند اما حضرت مسلمانان را از بیراهه تا نزدیکی مکه برد، در نزدیکی مکه قریش متوجه شدند و عده ای را فرستادند، وقتی محضر حضرت آمدند، حضرت فرمودند ما قصد جنگ نداریم بلکه ما آمده ایم تا اعمال عبادی مان را انجام بدهیم و برگردیم. اما قریش اجازه ندادند و گفتند این ممکن نیست زیرا اگر شما اینگونه وارد بشوید قدرت ما تضعیف می شود و موقعیت ما از دست می رود و اجازه ندادند.

در نقلی است که حضرت مسلمان ها را جمع کردند و از آنها بیعت گرفتند که اگر ما وارد درگیری شدیم حاضر هستید تا پای جان و خونتان بایستید و مسلمین قبول کردند، همه مسلمین بجز بعضی منافقین بیعت قطعی کردند وقتی بیعت تمام شد مردم قریش متوجه شدند کار جدی است. آمدند و حاضر شدند که مصالحه کنند پس با حضرت مصالحه کردند که حضرت امسال برگردند و به مکه نیایند بلکه سال بعد بیایند و سه روز در اختیارشان قرار بگیرد تا مناسکشان را انجام بدهند و برگردند. این عهدنامه یک مفاد دیگری هم داشت و آن اینکه ده سال جنگ تعطیل بشود و بین قریش و حضرت رفت و آمد ممکن بشود.

 بعضی از مسلمان ها که جزو منافقین بودند به شدت با حضرت برخورد کردند که شما ما را ذلیل کردید و نگذاشتید ما به مکه برویم، شما فرموده بودید که در رویای صادقه دیده اید که به مکه می رویم و فاتحانه برمیگردیم حضرت فرمود: من که نگفتم امسال می رویم. می رویم حتما هم خواهیم رفت. سپس برگشتند که نزدیکی مکه سوره فتح نازل شد.

خدای متعال می فرماید وقتی شما با نبی اکرم بیعت کردید «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»(فتح/18) خدا از شما راضی شد به مقام رضوان رسیدید بعد می فرماید این بیعتی که شما کردید، اگر در این حال، قریش با شما وارد جنگ می شدند حتما پیروز می شدید. سنت خدا این است اگر وارد جنگ می شدند با شمایی که اینطوری بیعت کردید اینطوری کنار حضرت ایستادید بی تردید شکست می خوردند ولی خدای متعال این درگیری را تأخیر انداخت و نگذاشت درگیر بشوید چون یک سلسله مسلمان در مکه ناشناخته بودند اگر شما اینطوری درگیر می شدید آنها آسیب می دیدند.

 سال بعد سال هفتم مسلمان ها آمدند اعمال عمره شان را انجام دادند سال هشتم هم قریش عهدشان را نقض کردند حضرت با ده هزار لشکر آمدند بدون درگیری وارد مکه شدند مکه فتح شد و یک فتح بسیار عظیم که دیگر بعد از آن کل جزیره العرب به تدریج در اختیار حضرت قرار گرفت. پس وجود مقدس نبی اکرم راه افتادند و عده ای را با خودشان بردند آنهایی که ایمان داشتند آمدند. تا پای خونشان هم با حضرت بیعت کردند بعد هم که حضرت صلح کردند با تمام وجود قبول کردند هیچ اعتراضی هم نکردند. وجود مقدس نبی اکرم اینطوری است این پیامبر می خواهد ما را ببرد برساند اگر با او همراه شدیم، ما را می برد و به مقام رضوان می رساند.

قرآن می فرماید عده ای از اعراب اطراف مدینه تخلف کردند و با حضرت نیامدند، وقتی حضرت برگشت دیدند فاتحانه برگشته، آمدند عذرخواهی کردند عرض کردند یارسول الله «شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا»(فتح/11) اموال ما و اهل ما ما را مشغول کردند و کسی نبود از آنها نگهبانی بکند ما هم ناچار بودیم بمانیم «فَاسْتَغْفِرْ لَنَا» از خدا بخواه ما را ببخشد زیرا از فرمان تو تخلف کردیم، خدای متعال می فرماید که اینها خلاف می گویند و داستان چیز دیگری است. و می فرماید: «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ» حرفی که می زنند حرف زبانشان است و در دلشان این نیست.

بعد می فرماید به فرض که اموال و اهلتان محافظ نداشت، مگر شما دفاع از اهل خودتان می کنید مگر شما اموالتان را نگه می دارید که برای حفظ اموالتان از فرمان خدا تخلف می کنید. هر توجیهی که موجب بشود شما پیامبر را تنها بگذارید و همراهی نکنید این توجیه قابل قبول نیست «قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا» اگر خدای متعال بخواهد به شما نفعی برساند یا ضرری برساند کسی نمی تواند جلوی خدا را بگیرد آن وقت شما حرف خدا را زیر پا می گذارید که می خواهید مالتان را حفظ کنید. اگر خدای متعال بخواهد اموالتان را حفظ کند حفظ می کند کما این هایی که رفتند اموالشان و اهلشان حفظ شد و به سلامت هم برگشتند.

 بعد خدای متعال می فرماید که داستان این نیست. بلکه اینها یک اشتباه در محاسبه پیدا کردند «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا»(فتح/12) شما گمان می کردید پیامبر که با هزار و هفتصد نفر به طرف میدان جنگی میرود که احدی از آنها سالم برنمیگردند، محاسبه شما اینطوری بود که این قریشی که از مکه آمدند و با شما جنگیدند و در اُحد شما را شکست دادند و هفتاد شهید از شما گرفتند. حالا شما غیر مسلح با هزار و هفتصد نفر دارید می روید در کام شیر.

«ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا» بعد می فرماید «وَ زُيِّنَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ» شیطان این محاسبه تان را در دلتان جلوه داد. خیال می کردید خیلی می فهمید و می گفتید چرا پیامبر به حرف ماگوش نمی دهد. دست مسلمان ها را گرفته دارد می برد به طرف قریش، همه شان کشته می شوند خیلی خودتان را فهیم می دانستید.

نتیجه همراهی و عدم همراهی با نبی اکرم صلی الله علیه و آله

لذا باید توجه کرد که پیامبر گرامی اسلام از طرف خدا آمده و ما باید با او بیعت کنیم و با تمام وجود کنار او راه برویم و حضرت هم منتظر ما نمی ماند، اگر ما سستی کردیم از دستگاه حضرت جامانده می شویم و حضرت عده ای را به بیعت رضوان می رسانند. افرادی که سستی کردند متخلف می شوند و جا می مانند و هر توجیهی که موجب بشود ما از وجود مقدس نبی اکرم جدا بشویم این توجه قابل دفاع نیست. ما باید با حضرت حرکت کنیم در برنامه حضرت باشیم اگر هم از حضرت جدا شدیم یا در طرح شیطان قرار می گیریم یا با مشرکین و منافقین همراه می شویم یا با نفس خودمان همراه می شویم.

«وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ» ما اگر مسیر خودمان را از مسیر رسول خدا و اهل بیت جدا کنیم ما جامانده و زمین گیر می شویم و ما طعمه شیطان می شویم پیامبر فرمودند: «مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ»(2) اهل بیت من مثل کشتی حضرت نوح اند. هیچ پناهگاه دیگری نبود وقتی باران بارید و بنا شد سیل بیاید. حضرت به فرزندش فرمود «يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا»(هود/42) با ما سوار کشتی شو گفت من با شما سوار نمی شوم، من به شما ایمانی ندارم «سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ»(هود/43) به روی قله کوه می روم آنجا که دیگر سیل نمی آید. حضرت فرمود «قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ» امروز هیچ پناهگاهی نیست تنها پناهگاه همین کشتی است. می فرماید وقتی سیل آمد و طوفان آمد همه غرق شدند حتی آنهایی که روی قله ها بودند حضرت فرمود مثل اهل بیت من مثل این کشتی است «مَنْ دَخَلَهَا نَجَی وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» کسی با آنها حرکت کند نجات می یابد و هرکسی آنها را ترک بکند حتما در این فتنه ها غرق می شود.

همراهی با رسول خدا و ائمه علیهم السلام تنها راه است نه این که هم می شود با حضرت رفت و هم می شود یک راه دیگری را برویم، اینطوری نیست. اگر کسی بگوید راه ها فراوان اند و هرکسی یک راهی به سوی خدا دارد این حرف قابل دفاع نیست و این بیان ائمه نیست این حرف من درآوردی است. تنها راه نجات همراهی با معصوم است ما باید با معصوم راه برویم. البته همراه با معصوم شدن هم درجات دارد هر کسی در یک درجه ای از ایمان راه می رود هر چه جلوتر برویم امتحان ما سخت تر می شود. شیعیان کامل مثل انبیاء که از شیعیان بودند با ائمه راه می رفتند یک ترک اولا اگر می کردند در راه دچار سختی می شدند. هرچه انسان در همراهی با نبی اکرم و اهل بیت درجه اش بالاتر رفت تکلیفش هم سخت تر می شود ولی ثمراتش هم بیشتر می شود. آنجا به آدم اجازه نمی دهند یک ترک اولا هم بکند.

در جریان احراق بیت، که خانه را آتش زدند و آن صحنه سخت پیش آمد و جسارت به امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما شد در روایات دارد سلمان در دلش چیزی واقع شد؛ در روایت آمده در دل حضرت سلمان همین گذشت که امیرالمومنین اسم اعظم کلی دارند و عالم در اختیارشان است برای چه در مقابل این ظلم سکوت کردند، کجا دیگر از این علم باید استفاده کنند؟ امیرالمومنین فرمود سلمان بیعتت را تجدید کن، چرا این سخنان در دلت گذشت. ببینید وقتی انسان می شود سلمان در دلت هم نباید خلاف امیرالمومنین فکر بکنی، حضرت فرمود سلمان بیعتت را تجدید کن. هرچه برویم جلوتر راه سخت تر می شود ولی بدانید هرچه هست در این معیت است. ما وقتی با حضرت حرکت می کنیم در واقع به حضرت می رسیم نور حضرت ما را می گیرد ما نورانی به نور امام می شویم. ما در وادی نور قرار می گیریم.

در داستان سیدالشهداء مسئله همین است. سیدالشهداء پا به یک میدانی گذاشتند که تمام خیر در این میدانی که حضرت قدم گذاشتند است. هرکسی از حضرت جامانده از خیر جا مانده، حضرت هم  منتظر نمی مانند با خدا قراری دارند قرارشان هم روز عاشوراست. هرکس آمد می رسد هر کس نیامد متخلف می شود و جا می ماند. حضرت وقتی که از مکه می خواهند بیرون بیایند به سمت کوفه، یک خطبه ای دارند خیلی عجیب است ذیل آن خطبه حضرت یک جمله ای دارند فرمودند «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَل  مَعَنا» هرکس حاضر است به لقاء خدا برسد به شرط این که حاضر باشد در راه لقاء خدا جانش را بدهد از همه چیزش بگذرد با ما بیاید. حضرت فرمود هر کسی «مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ» آماده است به لقاء الله برسد «بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ» به شرط این که حاضر باشد خون خودش را در این راه بدهد «فَلْيَرْحَل  مَعَنا» با ما کوچ کند.

 اگر راحل شدیم؛ راحل غیر از مسافر است، مسافر وطنش پشت سرش است می رود که برگردد دلش پشت سرش است. مسافرت می رود ولی می خواهد برگردد. کوچ نشین وطن ندارد وطنش پیش رویش است. اگر ما راحل الی الله شدیم کوچ کردیم همه تعلقات مان را گذاشتیم رو به خدا می خواهیم حرکت کنیم باید با امام حرکت کنیم. اگر خودمان را به امام رساندیم امام علیه السلام ما را به خدا می رساند. آنهایی که با امام حسین علیه السلام حرکت کردند حضرت تک تک آنها را رساند. مراقبه شان کرد، یکی یکی نگاهبانی کرد که شیطان به آنها نزدیک نشود حتی در لحظات سخت در روز عاشورا وقتی کار خیلی سخت شد، امتحان سنگین شد حضرت بالای سر یکی یکیشان می آیند مراقبه می کنند شیطان را دور می کنند پروازشان می دهند.

اگر کسی با امام حرکت کرد و همراه امام شد اینطوری است. همراهی با امام به ظاهر کار سختی است باید مثل سعید بن عبدالله بشوی، مقابل حضرت بایستی سیزده چوبه تیر را به خودت بخری تا حضرت نمازشان را تمام کنند. باید بدنامی را بخری، جانت را هم بدهی. ولی اگر کنار امام ایستادی تمام فیض را می بری.

این راه الان برای ما هم باز است، این راه بسته نیست. یک بیان نورانی امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب دارند و مطالبی را گفتند «إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَه  »(3) حضرت می فرمایند ریان بن شبیب اگر دوست داری به ثوابی برسی که اصحاب سیدالشهداء رسیدند هر وقت یاد امام حسین افتادی به حضرت عرضه دار و طلب کن و بگو «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ» ای کاش من هم با شهدای شما بودم و «فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً» رستگار می شدم. این را از حضرت بخواه به ثواب آنها می رسی توفیق برایت فراهم می شود که به همراهی سیدالشهداء برسی این راه هست الان هم باز است.

یک عده ای آمدند با حضرت و هیچ مانعی آنها را جدا نکرد و تا آخر ایستادند؛ اینها درجاتی هم دارند بعضی هایشان خیلی فوق العاده اند. بعضی هایشان مثل قمر بنی هاشم اند «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ» اولش این است دلش را تسلیم کرده است. اگر انسان دلش تسلیم نشد؛ شیطان کارش این است، خودش با خدا دشمنی کرده ما را هم به دشمنی می کشاند. در انسان اول شک ایجاد می کند به تعبیر روایات بعد ریب ایجاد می کند بعد تکذیب، اول در انسان تردید ایجاد می کند راه امام حسین حق است؟ واقعا درست است خودت را بیاندازی در این میدان سخت؟ اینهایی که امام حسین دعوتشان کرد نیامدند خیلی هایشان همین بود می گفتند معلوم نیست مصلحت باشد.

کم کم به ریب و بدگمانی می افتند. اولش شک است بعد بدگمانی است. نکند سیدالشهداء دنبال این است که خودش ریاست کند. یک خرده جلوتر می روی تکذیب است. شک و ریب و تکذیب این سه خطر در پیش روی ماست کار انسان را به تکذیب می رساند.

خیلی از اینهایی که به سیدالشهداء نامه نوشته بودند حضرت را تکذیب کردند مقابل حضرت ایستادند گفتند بیعت کن اگر بیعت نکردی گردنت را می زنیم. اگر انسان حکمش غیر از خود امام شد یک جایی انسان از امام جدا می شود، به ریب می افتد. امیرالمومنین میزان است اگر شما میزان را خودت گرفتی یک جایی از امیرالمومنین جدا می شوی، وقتی قرآن سر نیزه رفت خوارج حضرت را متهم به کفر کردند گفتند کافر شدی، اگر ترازویشان امیرالمومنین بود هرکاری امیرالمومنین می کرد مثل مالک اشتر قبول می کردند ولی وقتی ترازوی آدم خودش است خودت را می گذاری وسط می گویی امیرالمومنین دارد حکم خدا را زیرپا می گذارد امیرالمومنین کافر شده!

 پس اولین قدم این است که آدم تسلیم باشد حتی ترازوی قلبش امام باشد. هر حکمی حضرت کرد بپذیرد بعد حضرت را تصدیق کند «وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ» هر چه می شود فداکاری کند «وَ النَّصِیحَةِ» نصیحت یعنی خیرخواهی، نصیحت یعنی اگر حضرت از قمر بنی هاشم آب خواست جانش را برای آب گذاشت و الا آب که ارزشی ندارد. خودش را سپر کرده بود که تیرها به آب نخورد و به خودش بخورد، چون امام حسین آب خواستند، معیت یعنی این. اگر کسی آمد در راه با امام همراه و تسلیم شد و تصدیق کرد و اهل وفا و نصیحت شد این برنده است.

معیت زینب کبری سلام الله علیها با سیدالشهدا علیه السلام

وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها آن کسی است که در این بلای عظیم که بلایی از این بزرگتر در عالم نداشتیم به حسب روایات یکی از ارکان است؛ کنار سیدالشهداء آمده تا آخرین لحظه هم ایستاده، در تمام صحنه ها کنار حضرت بوده لحظه ای هم تردید نکرده هیچ چیز نتوانست جدایش بکند وقتی حضرت می خواستند بیایند بعضی می گفتند یابن رسول الله نروید می روید با خودتان اهل بیت نبرید. زینب کبری فرمود چه می گویید؟! می خواهید من را از سیدالشهداء جدا کنید، ما مسیرمان جدا شدنی نیست. هیچ چیزی آنها را جدا نکرد تا وسط بلا آمدند تا آخر هم ایستادند بار اسارتش هم کشیدند و ذره ای نسبت به سیدالشهداء نه کوتاهی کردند نه تردید کردند نه شک کردند؛ اهل یقین و تصدیق و همراهی بودند این آن مقام فوق العاده است.

وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها از آن شخصیت های استثنایی و بی نظیری است که در این امتحان سخت حضرت او را کنار خودشان آوردند؛ در سخت ترین صحنه ها فرستادنشان و او سربلند بیرون آمده. هیچ کجا کمترین ضعفی، کمترین فطوری، کمترین تردیدی و سستی ای در انجام وظیفه نسبت به سیدالشهداء در وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها نمی بینید. این زینب کبری است که این کاروان اسرا را برده و برگردانده ولی حتی نگذاشته یک ترک اولا از این کاروان سر بزند. این جور مراقب بوده، این جور حمایت کرده و کنار سیدالشهداء بوده است.

پی نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج 2، ص: 314

(2) الغيبة( للنعماني)، النص، ص: 44

(3) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 130