نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

تحلیل پدیده تکنولوژی / رابطه دين و تكنولوژي و تحلیل ریشه آن

گفتار زیر مقاله ای است که از مباحث حجت الاسلام و المسلمین میرباقری درباره تکنولوژی و جایگاه آن و بررسی ریشه های استفاده شده است. در واقع كاروان عظيم پيشرفت، تمدن و تكنولوژي در راستاي تحقق وصول به رفاه، آسايش و آرامش فردي و اجتماعي با شتابي روزافزون در حركت است. با نگاهي گذرا به ابداعات، اختراعات و اكتشافات بشر در گستره هاي گوناگون مي بينيم كه انسان توانسته است با نيروي عظيم خلاق و كاوشگر خود مجهولات بسیاری را حل کند. گرچه بايد اعتراف كرد كه هنوز مجهولات فراواني در پيش روي اوست كه سزاوار است به معلوم تبديل شود. مباحث اين نوشتار در مقام پاسخگويي به پرسش هايي است كه پيرامون رابطه دين و تكنولوژي مطرح مي شود. آيا مطلقاً دين تكنولوژي را تأييد مي كند و با آن سازگار است و يا مطلقاً ناسازگار است؟ و يا در مواردي با يكديگر سازگار و در جاهايي همديگر را نفي مي كنند؟
در ابتدا باید بیان کرد که سؤال اصلي مورد بحث اين است كه آيا دين اقتضاء خاصي نسبت به تكنولوژي دارد يا به عكس؟ آيا تكنولوژي، دين و فرهنگ خاصي را همراه مي آورد؟ نخست لازم است يادآور شوم كه همه ما اكنون با امري جدي به نام تكنولوژي مدرن رو به رو هستيم، كه تمام عرصه ها و اوقات زندگي انسان را تحت تاثير قرار داده است. كم تر عرصه اي از زندگي انسان است كه در آن آثار فن آوري جديد به چشم نخورد. پديده اي كه با آن مواجه هستيم، مدعي است كه آينده نويدبخشي را براي بشر پيش بيني و تامين مي كند. بشر با گسترش فنون مختلف به اصطلاح مدرن توانسته است به توليد طبيعت جديد از طريق شيمي حيات دست يافته و تكنولوژي حيات، بيوشيمي و بيوتكنولوژي و مانند اين ها طبيعت ها، انرژي ها و محصولات جديدي را در اختيار بشر قرار دهد. انرژي هايي كه قبلا شناخته شده نبود و توانسته است محصولات جديدي را توليد كند. گاهي سرعت توليد مواد جديد به حدي زياد است، كه در هر روز قريب به هزار نوع ماده جديد توليد مي شود. اين پديده نو توانسته است با ايجاد ابزار جديد، توسعه ارتباطات و ارتباطات الكترونيكي را در دنياي جديد سامان دهي نموده و تصرفات فراواني كه با آن روبه رو هستيم؛ به همراه آورد. اين تكنولوژي با عرصه ها و ساحت هاي گسترده اي كه دارد، زمينه هاي مختلف را تحت تأثير قرار داده است؛ از جمله ايجاد و پردازش در اطلاعات و نظام اطلاعات جديد و امثال اين ها، مدعي است كه براي آينده بشر مي تواند امنيت و رفاه و آزادي بيشتر را به ارمغان آورد و آن دغدغه هاي قديمي و كهن بشر را مرتفع كند. به طور طبيعي مي بايستي انديشمندان و متفكرين دنياي اسلام موضع خويش را با اين تكنولوژي مدرن روشن كرده و توضيح دهند كه آيا اين تكنولوژي و ره آورد جديد بشري را به رسميت مي شناسند، يا خير؟ آيا تعارض بين اين تكنولوژي و فن آوري هاي جديد و دين وجود ندارد؟ و سؤال هاي فراوان ديگري كه پيش روي متفكرين دنياي اسلام است؛ كه به ناچار مي بايست به اين سؤال ها پاسخ روشني بدهيم. البته معني اين كه ما ناچار هستيم كه نسبت خودمان و اسلام را با دنياي مدرن و از جمله تكنولوژي و فن آوري هاي مدرن ترسيم و روشن كنيم، فقط از اين زاويه نيست؛ كه اين دنياي مدرن در حال جهان گشايي است و به جغرافياي دنياي اسلام هجوم آورده است؛ بلكه از اين جهت است؛ كه ما مدعي يك تمدن جديد هستيم؛ و در اين تمدن جديد بايد نسبت خودمان را با اين محصولات بشري به روشني تبيين كنيم. بنابراين تحليل تكنولوژي مدرن و شناخت و تبيين نسبت آن با تمدني كه ما مدعي آن هستيم، يك ضرورت براي ما در مسير دست يابي به تمدن جديد است. آيا تمدني كه ما مدعي آن هستيم همين فنون مورد استفاده بشر است و تنها مسير استفاده آن تغيير مي كند، يا اين فنون و تكنيك هاي جديد، ابزار دست يابي به تمدن ديني نيستند؟ آيا مي خواهيم، آنها را به طور كلي از عرصه حيات بشر حذف كنيم، يا مي خواهيم از بين آن ها متناسب با شرايط فرهنگي و اقليمي خودمان گزينش كنيم و به طور كلي اين تكنولوژي را در يك تكنولوژي جديد منحل و تبديل كنيم؟ پاسخ به مجموعه اين سؤالات نه از موضع ضعف بلكه به خاطر اين رويكرد است، كه ما مدعي يك تمدن جديد هستيم و اين تمدن جديد يكي از موضوعات جدي اي كه بايد حل و فصل كند و از برخورد ابهام آميز با آن اجتناب كند؛ همين مساله تكنولوژي و فن آوري هاي مدرن است. بيش از اين لازم به توضيح نيست كه براي دست يابي به يك تمدن جديد ما نياز به يك سلسله ساز و كارها و فن آوري ها داريم.
حال سؤال اين است، كه آيا اين فن آوري هايي كه ما در راه نيل به مقاصد و آرمان هاي خود به كار مي گيريم، همين تكنولوژي مدرن است؛ يا چيز ديگري است؟ آيا اين تكنولوژي مدرن اصولا بار ارزشي و فرهنگ خاصي را به همراه دارد يا نه ضرورتاً حامل يك فرهنگ خاصي نيست و مي توان همين تكنولوژي را در فرهنگ هاي مختلف به كار گرفت بدون اين كه تاثير منفي بر آن فرهنگ ها داشته باشد؟ براي تبيين موضع ضروري است كه هم تكنولوژي و هم دين را تعريف نموده و بشناسيم؛ تا بگوئيم تعامل بين دين و تكنولوژي چگونه برقرار مي شود. بدون تبيين منظور از اين دو تعريف، نسبت بين اين دو مقوله ممكن نيست. در واقع بسياري از اختلاف نظرهايي كه در پاسخ به اين مسأله كه موضع دين نسبت به تكنولوژي چيست؟ ناشي از اختلاف نظر در فهم و تبيين دين و تكنولوژي است. بنابراين به طور مختصر نگاه خود را نسبت به اين دو مقوله تبيين مي كنيم.
نگاه به دين
در نگاه به دين گاهي دين را به يك سلسله اعتقادات و دستورات اخلاقي و يك سلسله احكام تفسير مي كنيد. و به ويژه در توضيح چارچوبه اين اخلاق و اعتقادات و احكام هم به معارف ديني موجود بسنده مي كنيد. يعني دين را به اخلاق، اعتقادات و احكام فقهي خلاصه مي كنيد اين يك نگاه نسبت به دين است. نگاه ديگر نسبت به دين اين است كه حتي از اين هم دين را حداقل تر كنيد. و معتقد باشيد، كه آنچه در عرصه معارف ديني ما موجود است ضرورتاً تمامي آن مربوط و منسوب به دين نيست. بلكه بسياري از آموزه هايي كه در معارف ديني ما موجود هستند، جزو اجزاء ذاتي دين نيستند. اجزاء ذاتي دين بسيار محدودتر از همين معارف و آموزه هايي است، كه در حوزه هاي معرفت ديني تبيين شده است. لذا به يك دين حداقلي محض مي رسيم؛ ديني كه هم در عرصه اعتقادات و هم در عرصه اخلاق حداقلي است هم چنانكه برخي مدعي آن هستند. نگاه ديگر هم در باب دين هست و آن اين كه دين را طريق جريان سرپرستي خداي متعال در مسير تكامل بشر و تاريخ بشري و ابزار سرپرستي تكامل بشر درهمه عرصه هاي حيات بدانيم. با اين ديدگاه دين ابزار جريان هدايت الهي براي سرپرستي بشر به سمت قرب و ابزار هدايت بشر به سمت تكامل و توسعه قرب و تكامل بندگي خداي متعال است. بنابراين دين صرفاً يك سلسله اعتقادات، احكام واخلاق نيست و تنها عرصه حيات فردي انسان را پوشش نمي دهد بلكه همه عرصه هاي حيات انسان را درمسير قرب خداي متعال سرپرستي مي كند. به تعبير ديگر دين به مجاري ولايت و ربوبيت خداي متعال بر حيات بشر تبيين وتفسير مي شود كه طبيعي است اخلاق، اعتقادات و رفتار انسان را در همه عرصه هاي حيات انساني اعم ازفردي و جمعي تحت تدبير و پوشش قرار مي دهد. اگر دين را از منظر بالا نگاه كنيم و در قوس نزول مورد توجه قراردهيم جريان ولايت الهي درهمه عرصه هاي حيات مي خواهد بشر را به سمت توسعه بندگي خداي متعالي سرپرستي كند؛ تا جايي كه «حتي تكون اعمالي و اورادي كلها ورداً واحداً و حالي في خدمتك سرمدا»
اگر قرار است، جريان توحيد و پرستش، خضوع، خشوع و تذلل فقط براي خداي متعال در همه عرصه هاي زندگي بشر جاري شود؛ طبيعي است مناسكي براي بندگي درعرصه هاي مختلف حيات اجتماعي، فردي، عرصه روح و روان، ذهن و انديشه و رفتار عيني انسان تبيين شود، كه در اين صورت همه تحت ولايت و سرپرستي دين قرار مي گيرند. اگر از منظر خودمان يعني درقوس صعود به دين نظر افكنيم دينداري ما تولي به ولايت الهيه درهمه عرصه هاي حيات است. دين جريان ولايت و تولي است. باطن دين چيزي جز جريان ولايت الهيه نيست. آداب فقهي و احكام و مناسك اخلاقي، و عملي و حتي اعتقادات، مناسك جريان ولايت خدا درعرصه حيات انسان هستند. دين با اين نگاه يك مفهومي وسيع تر از صرف اخلاق، اعتقادات و احكام پيدا مي كند، آن هم اخلاق و اعتقادات و احكام در عرصه حيات فردي انسان.
نگاه به تكنولوژي
نگاه به تكنولوژي را هم يك بار فقط به عنوان ابزار توليد محصول خاص تعريف مي كنيد؛ ابزاري كه منابع را به يك محصول خاص تبديل مي كند؛ مثل تكنولوژي كه به وسيله آن اتومبيل، صنايع و محصولات الكترونيكي جديد توليد مي شود به اين تكنولوژي مي گويند. يعني تكنولوژي را به ماشين آلات تفسير مي كنيد. اين يك نگاه به تكنولوژي است. كه بگوييم تكنولوژي يك سلسله ماشين آلاتي هستند؛ كه وسيله تبديل منابع به يك محصول خاص هستند. مثلا ماشين لباسشويي توليد مي كنند محصولات ماشيني كه مورد نياز بشر امروز است و درزندگي بشر امروز به كار مي آيد، را توليد مي كنند. اين يك معناي از تكنولوژي است واين يك منزلت از تكنولوژي هم هست. يك بخش از فن آوري هايي كه بايد موضوع بحث و مورد توجه قرارگيرد و نسبت آن با دين تبيين بشود همين ماشين آلات مدرن هستند و محصولات صنعتي مدرن را توليد مي كنند، بايد روشن شود كه اين ها چه نسبتي با دين دارند؟ و هم چنين محصولاتي صنعتي جديد، محصولات ماشيني جديد، چه نسبتي با دين برقرار مي كنند؟ اين يك بخش و يك سطح از تكنولوژي است، ولي تكنولوژي دراين خلاصه نمي شود هم چنان كه در ادبيات علمي معاصر هم تكنولوژي را فقط به اين معنا به كار نمي برند. تكنولوژي دو سطح ديگر هم دارد: يك سطح از تكنولوژي ابزار طراحي و مهندسي است. كه توليد محصول خاص را طراحي و مهندسي مي كند؛ يعني طراحي تكنولوژي به مفهوم مهندسي طرح و طراحي كردن تكنولوژي به معني ماشين آلات صنعتي منزلت ديگري از تكنولوژي است.
كنولوژي به اين معنا يك نرم افزار است. صرفاً سخت افزار نيست. اين هم منزلتي از منزلت تكنولوژي است كه در اصطلاح امروز جزو تكنولوژي و فن آوري و فنون عملي كه درزندگي بشر جاري مي شوند به حساب مي آيد دايره اين فن آوري يك مقدار وسيع تر از تكنولوژي به مفهوم قبل است. درتكنولوژي به مفهوم قبل شما ماشين آلاتي داريد؛ كه منابع خاصي را صرفاً به يك محصول خاص تبديل مي كنند. فرض كنيد كارخانه اي داريد كه كارخانه توليد تلفن همراه است و كارخانه ديگري كه كارخانه توليد ماشين لباسشويي است. اين كارخانه و اين سخت افزاري به راحتي نمي تواند محصول ديگري را توليد كند. ابزاري براي توليد محصول خاص و تبديل منابع خاص به يك محصول خاص است ولي دامنه مهندسي طرح از اين وسيع تر است. يك نرم افزاري است كه درطراحي هاي گوناگون به كار مي آيد. يك مقدار انعطاف پذيري وسيع تر و گسترده تري دارد.
از اين مرحله بالاتر ابزار توليد اين نرم افزار است. يعني شما طراحي و مهندسي طرح داريد، خود اين مهندسي طرح تابع روشي كه از آن روش توليد معادلات و علوم كاربردي است. توليد مي شود خود آن روشي كه روش توليد معادله و علوم كاربردي است. آن هم بخشي از فن آوري و تكنولوژي جديد. بلكه تكنولوژي اساسي و محوري است. فن آوري اساسي است كه حاكم بر مهندسي طرح و طبيعتاً حاكم برماشين آلات و محصولات آن هاست. يعني مجموعه محصولات صنعتي مدرن كه در زندگي بشر به كار مي آيد و حتي خدمات رساني مدرن تابع مهندسي طرح ها و مهندسي طرح ها تابع روش توليد معادلات و روش توليد اين مهندسي هستند. آن روش ها هم جزو فنون و تكنولوژي به حساب مي آيند به اين معنا تكنولوژي مفهوم عامي پيدا كرده و مجموع فنون عملي را تحت پوشش قرار مي دهد. آن اصطلاحي هم كه اكنون درباب تكنولوژي به كار مي رود معمولا همين معناي عام را درنظر دارد.
مراد ازتكنولوژي فقط ناظر بر ماشين آلاتي كه ابزار توليد محصول خاص هستند و منابع و مواد اوليه اي را به يك محصول خاص تبديل مي كنند، نيست؛ بلكه مجموع فن آوري هايي كه درتوليد خدمات و كالا به كار مي روند و بالاتر، فن آوري هايي كه در مهندسي طرح اعمال مي شوند و بلكه مجموع فن آوري هايي كه خود توسعه مهندسي طرح و توسعه معادلات و علوم كاربردي به وسيله آن ها اتفاق مي افتد به نام تكنولوژي ناميده مي شوند، كه در اين اصطلاح بين تكنولوژي و علم ارتباطي تنگاتنگ برقرار مي شود. اگر شما تكنولوژي را به اين معنا تعريف كنيد و دين را با آن نگاه عام و جامع بنگريد؛ طبيعي است، كه نوع ارتباطي كه بين تكنولوژي و دين تعريف مي كنيد با نگاه حداقلي به دين و محدود كردن تكنولوژي صرفا به ماشين آلات، كاملا متفاوت است. ماشين آلات صنعتي كه توليد يك سلسله كالاهاي صنعتي مي كنند. اين نگاه ها كاملا بر موضع گيري و موقفي كه ما تبيين مي كنيم، تأثيرگذار است. بر اين اساس اگر تكنولوژي را شامل اين سه سطح ببينيد و براي دين هم يك مفهوم عام تبيين كنيد طبيعي است، بين اين دو تعاملي ضروري و جدي برقرار مي شود؛ يعني بي ترديد بين دين و تكنولوژي ارتباط قطعي و جدي برقرار مي شود. لذا نمي توان گفت دين ارتباطي با تكنولوژي ندارد و يا تكنولوژي ارتباطي با دين ندارد. تكنولوژي مي خواهد مجموع فنون عملي اي را كه زندگي عملي انسان را تبيين و سازوكار زندگي عملي انسان را هدايت و رهبري مي كند؛ فرا بگيرد و دين هم براي همين كار آمده است. دين را شما به يك معنويت مبهم تعريف نمي كنيد. دين را صرفا به يك معرفت ديني محدود، تبيين نمي كنيد بلكه دين را جريان ولايت الهيه مي دانيد؛ كه همه عرصه هاي حيات را تحت پوشش قرار مي دهد و مي خواهد همه عرصه هاي حيات را در مسير قرب و بندگي خداي متعال سازماندهي كند و تكنولوژي هم مجموعه فنون عملي است كه مي خواهد همه عرصه هاي حيات بشر را تحت پوشش قرار داده و سازماندهي كند. با اين نگاه تعامل جدي بين دين و تكنولوژي پيدا مي شود كه بايد توضيح دهيم كه اين تعامل چيست؟
چگونگي تعامل دين و تكنولوژي
بنابراين تعريف و تبيين اوليه اي كه بايد نسبت به دين و تكنولوژي داشته باشيم. براساس اين نگاه است كه اين صورت مسئله ها پاسخ پيدا مي كند. آيا ما مي توانيم در دست يابي به يك تمدن جديد از اين تكنولوژي استفاده كنيم؟ يا اين تكنولوژي ابزار دست يابي به يك تمدن جديد نيست؟ آيا ما بايد مدعي تمدن جديد باشيم يا نباشيم؟ اين ها صورت مسئله هايي است كه موضع ما را در ارتباط با دين و تكنولوژي تبيين مي كند. بر همين اساس من ابتدا به سه نوع موضع گيري كه نسبت به تكنولوژي وجود دارد اشاره مي كنيم و در بين اين سه نظريه ديدگاه مورد نظر را بيشتر تبيين مي كنيم. با توجه به مقدمات مذكور سه ديدگاه كلي نسبت به تكنولوژي وجود دارد. يك رويكرد اين است كه تكنولوژي فن آوري جديد، فن آوري مطلوب است و نقطه ضعف و كاستي دارد كه بايد در دل خودش رفع شود. در همين مسير توسعه تكنولوژي است كه بايد تكنولوژي را بهينه و نقطه ضعف هايش را مرتفع كنيم. بنابراين ما در مواجهه با اين تكنولوژي بايد تكنولوژي مدرن را بپذيريم، بلكه سعي كنيم به قافله بشري برسيم و شتاب بگيريم و حتي اگر بتوانيم از قافله كنوني سبقت بگيريم، يعني به تعبير ديگر ما مي بايست تكنولوژي مدرن را به رسميت شناخته و از آن تبعيت كنيم. يكي از كشورهاي به اصطلاح توسعه يافته و پيشرفته را پيش روي خودمان قرار داده و سعي كنيم همانند آن ها به تكنولوژي مدرن دست يابيم. فرض كنيد كشوري مثل ژاپن را به عنوان ايده ال خود بشناسيم و سعي كنيم به فن آوري هايي كه ژاپن به آن دست يافته است، نائل شويم.
نگاه دوم اين است كه مي بايست تكنولوژي را بومي كنيم؛ يعني تكنولوژي مدرن را بياوريم و از بين تكنولوژي ها گزينش كرده و آن تكنولوژي را با شرايط اقليمي و جغرافيايي و فرهنگ خودمان سازگار كنيم.
بنابراين ما بايد در تكنولوژي مدرن تصرف كنيم و آن را با فضاي فرهنگي و اقليمي مان هماهنگ كنيم. ديدگاه سوم اين است، كه مي بايست دنبال توليد تكنولوژي جديد باشيم و سعي كنيم كه تكنولوژي كنوني را در يك فرايند تاريخي در تكنولوژي منظور نظر خودمان منحل كنيم. اين سه تا ديدگاه است. اين ديدگاه ها گاهي ضرورت هاي عملي را توضيح مي دهند كه چرا ما بايد در تكنولوژي تابع دنياي غرب باشيم و يا بايد از تكنولوژي غرب گزينش و انتخاب كنيم؟ يا اين كه بايد تكنولوژي جديد و فن آوري جديدي را توليد كنيم؟ يك سلسله ضرورت هاي عملي را گاهي توضيح مي دهند كه ما اضطرارهاي عملي داريم كه اين اضطرارهاي عملي ما را مجبور به اين موضع گيري مي كند. گاهي اوقات، بيش ازاين است يعني صرفا اين نيست، كه اضطرار عملي را توضيح دهند. بلكه بحث هاي ارزشي را هم مطرح مي كنند. يعني مدعي هستند كه اين تكنولوژي موجود جزو بايسته هاي حتي جامعه ديني ما است، يا خير؟ بايسته ما ايجاد يك تكنولوژي جديد است. ما ازهر دو زاويه بحث را پي گيري مي كنيم. كساني كه مدعي هستند كه ما بايد تكنولوژي مدرن را به رسميت بشناسيم و از غرب در تكنولوژي تبعيت كنيم ادله اي دارند كه درواقع ادله عملي است. مي گويند اولا اين يك راهي است كه بشريت طي كرده و به يك نقطه اي رسيده است. شما هرگز نمي توانيد از نقطه صفر شروع كنيد و به يك تكنولوژي مدرن دست يابيد و امكان آن در فضاي كنوني فراهم نيست. از سوي ديگر حركت از نقطه صفر معقول نيست و ثانيا شما مقدورات و امكانات چنين چيزي را نداريد؛ فرض كنيد بخواهيد در دنياي كنوني برويد به طرف توليد تكنولوژي از نقطه صفر شروع كنيد. اختلاف موجود بين كشورهاي توسعه يافته و نيافته به تعبير و ادبيات امروز، بين كشورهاي شمال و جنوب و محدوديت مقدوراتي كه كشورهاي توسعه نيافته و يا كشورهاي قطب جنوب دارند، به آنان اجازه نمي دهد، دنبال توليد فن آوري جديد رفته و بتوانند يك فن آوري جديدي كه قادر باشد با فن آوريهاي مدرن رقابت كند دست يابند. اختلاف فاصله بين اين كشورها و ضعف مقدورات شان چنين چيزي را ممتنع مي كند. ببينيد اين درواقع يك نگاه عملي است. مي گويند در عمل شما مجبور به تكنولوژي هستيد و نمي توانيد تخلف از آن داشته باشيد. ضعف مقدورات شما، اختلافي كه بين آن ها و شما است؛ ميزان مقدوراتي كه براي رقابت با تكنولوژي موجود لازم است در اختيار شما نيست. بنابراين شما نمي توانيد تكنولوژي موجود را شكست دهيد يا از آن سبقت بگيريد يا چيزي در عرض آن توليد كنيد؛ شما مجبوريد همان را به رسميت بشناسيد. علاوه بر آن كه تكنولوژي موجود امتحان خودش را داده است، يك سلسله مراحلي را از سر گذرانده و چالش هايي را پشت سر گذاشته است. اين يك راه آسفالت شده كاملا روشن و شناخته شده و علامت گذاري شده اي است كه شما اين راه را بايد طي كنيد و اگر اين راه را طي كنيد از يك سلسله مقدورات و امكاناتي برخورداريد كه ديگران تجربه اش را پشت سر گذاشته اند. بنابراين اين يك جاده همواري است كه بشر قرن ها آن را تجربه كرده است.
شما اگر بخواهيد يك راه جديدي را در عرصه تكنولوژي برويد كه يك راه نرفته و تجربه نشده است. قطعا با يك امتحانات و چالش هاي سنگين روبه رو خواهيد بود و علاوه بر اين كه مقدورات چنين چيزي را نداريد، و دنياي مدرن اجازه چنين كاري را به شما نخواهد داد. اين يك سلسله مباني عملي است كه پيش رو طرح مي كنند. از نظر ارزش هم مهم ترين مسئله اين است كه مدعي هستند كه تكنولوژي مدرن هيچ بار ارزش خاصي ندارد؛ يعني اين طور نيست كه تكنولوژي با خودش فرهنگ، ارزش و اعتقادات خاصي را به دنبال بياورد بلكه از اين ناحيه پديده اي خنثي است. شما هستيد كه در عمل به او بار ارزشي مي دهيد، او را در مسير خاص و براي اهداف خاص به كار مي گيريد. البته گروهي كه اين انديشه دوم را ندارند، متوجه هستند كه تكنولوژي مدرن فرهنگ و اخلاق خودش را مي آورد و فرهنگ و اخلاق زيباشناسي و ساير شئون حيات اجتماعي تأثيرگذار است. اينها معتقدند وقتي كه تكنولوژي مدرن مي آيد بافت نيروي انساني را همراه با خودش تغيير مي دهد. انديشه ها و رفتار انسان را تحت تأثير قرار مي دهد. متوجه اين نكته هستند، اما فقط به اين ضرورت ها تكيه مي كنند. مي گويند شما ناچار در تبعيت از اين تكنولوژي هستيد، علاوه بر اين كه مي دانيد بعضي ها چون در دين حداقلي هستند و يا به ديني معتقد نيستند، معتقدند كه اين ارزش هايي كه تكنولوژي مدرن به دنبال خود مي آورد ارزش هاي بدي نيست. چه اشكالي دارد كه اين ارزش ها هم وارد فضاي جامعه ما بشود. پس بين اين ها بايد تفكيك كنيم. گاهي بحث بر سر اين است كه آيا تكنولوژي مدرن حامل ارزش و فرهنگ و مباني نظري خاصي است و وقتي وارد جامعه اي مي شود با خودش فرهنگ و اخلاق خودش را مي آورد يا نمي آورد؟ آيا تكنولوژي صرفا يك پديده خنثايي است كه در اختيار شما قرار مي گيرد و شما هستيد كه از آن استفاده مي كنيد يا وقتي مي آيد اقتضائات خودش را بر شما تحميل مي كند؟ اساسا تكنولوژي اقتضايي دارد يا ندارد؟ اين اقتضا، اقتضاي فرهنگي و ارزشي خاصي است، مي شود بار ارزشي روي آن گذاشت و گفت از نظر ارزشي يك تكنولوژي مطلوب يا منفي است يا نه بار ارزشي ندارد؟ اين يك مسئله است.
مسئله ديگر اين است كه حالا بر فرض اين كه تكنولوژي يك بار ارزشي منفي داشته باشد آيا شما چاره اي در مقابل تكنولوژي مدرن جز تسليم شدن داريد يا نه؟ گروهي هستند كه معتقدند تكنولوژي بار ارزشي خاص خودش را دارد ولي مطلوب است و بايد او را به رسميت بشناسيد. ارزش هايي هم كه به دنبال خودش مي آورد، ارزش هاي مطلوبي است. دين هم به اين عرصه ها اصلا كاري ندارد. عرصه حيات اجتماعي بشر عرصه دين نيست.
در مقابل گروهي معتقدند كه تكنولوژي اصولا ارزش خاصي را با خودش نمي آورد. يك ابزار خنثايي است، كارآمدي هايي را در اختيار شما قرار مي دهد، شما مي توانيد آن را در مسير ارزش هاي خودتان استخدام كنيد. بار ارزشي خاصي ندارد. گروهي هم معتقدند كه خير، بار ارزشي خاص دارد و آن هم منفي است ولي شما در مقابل يك امر قاهري واقع شديد كه چاره اي جز تبعيت از آن نداريد. رويكرد ديگر آن است كه تكنولوژي بار ارزشي خاص ندارد ولي اقتضائات خاص خودش را دارد كه شما بايد تلاش كنيد تكنولوژي مدرن را با اقتضائات اقليمي و فرهنگي خودتان هماهنگ كنيد.
نگاه ديگر هم اين است كه تكنولوژي بار ارزشي و فرهنگي خاص خودش را دارد و اين بار ارزشي هم بار ارزشي مثبت نيست و به همين دليل شما مي بايست تكنولوژي را در يك فرآيند تكنولوژي مدرن منحل كنيد.
اما دقت داشته باشید که در برخورد با تكنولوژي نه مي شود سطحي انگاري كرد؛ بگوييم وارد مباحث پايه نشويد، اين ها يك سلسله مباحث نظري است و نه مي شود وقتي از مباحث پايه شروع مي كنيد، صرفا ناظر به يك سلسله مباحث نظري باشيد كه معطوف به عمل نيست. در تحليل تكنولوژي شما هم بايد به مفاهيم بنيادين بپردازيد، تكنولوژي را از مفاهيم بنيادين آغاز كنيد و هم مفاهيم بنيادي تان ناظر به عمل باشد؛ يعني ناظر به چگونگي و رشد تكنولوژي و چگونگي تبديل و ايجاد تحول در تكنولوژي و امثال اين ها باشد. بنابراين اينكه برخي گفته اند به بحث هاي پايه اي نبايد پرداخت و يا بحث هاي پايه اي را بعضي ديگر به عكس در يك سلسله بحث هاي نظري محض خلاصه كرده اند كه هيچ معطوف به عمل نيست و ثمره عملي براي ما ندارد؛ به ما توان عملي براي موضع گيري در مقابل تكنولوژي موجود و قدرت ايجاد فن آوري جديد نمي دهد و اين دو نظريه هر دو نقص دارند. بحث در تكنولوژي را از مفاهيم بنيادين آغاز كنيم، حتما بايد گرايش و نگاه ما به بحث، شكل بحث به گونه اي باشد كه معطوف به عمل باشد.
پيعني ناظر به شدن و تغيير عيني و ناظر به تحولات عيني و مكانيزم پيدايش و تغييرات تكنولوژي باشد. بر اين اساس آن چه كه منظور نظر ما است از پيشينه بحث روشن شد.
ناكارآمدي تكنولوژي مدرن
ما معتقديم كه تكنولوژي موجود، تكنولوژي مدرن، اولاً برخلاف تمام ادعايي كه داشت است و هنوز هم سردمداران آن مدعي هستند كه تكنولوژي در خدمت بشر است؛ براي ايجاد رفاه، امنيت و آسايش بشر تاكنون توانسته است ضريب امنيت، ضريب رفاه، ضريب آزادي بشر، ضريب قدرت عمومي بشر را توسعه دهد و در آينده هم مي تواند؟ تكنولوژي مدرن چنين كارآمدي را ندارد اين يك نقد براي تكنولوژي است كه بايد مورد دقت قرار گيرد كه تكنولوژي مدرن به ابزاري در خدمت طبقات خاص، تبديل شده و نتوانسته است عدالت عمومي را تأمين كند. الآن ببينيد مجموع فن آوري ها و تكنولوژي كه در جنگ كنوني در اختيار دنياي غرب و آمريكا بوده است، اعم از تكنولوژي نظامي و يا فرض كنيد اطلاع رساني اش و تكنولوژي كه با آن جنگ رواني را هدايت مي كرد، آن هم يك فنون عملي است و تكنولوژي فقط در ماشين آلات خلاصه نمي شود. مجموع اين فنون عملي آيا چه ره آوردي براي بشر داشته است؟ در خدمت چه كساني بوده است، آيا توانسته است عدالت را براي شما ايجاد كند؟ الآن يكي از مهم ترين و سودآورترين تجارت در جامعه جهاني، تجارت اسلحه، سلاح هاي كشتار عمومي و كشتار انسان ها است كه در مرتبه اول قرار دارد. در حالي كه كشورهاي غربي همين هايي كه مدعي تكنولوژي مدرن هستند اضافه توليد مواد غذايي شان را در دريا مي ريزند و در اختيار گرسنگان آفريقا قرار نمي دهند. ولي همين ها سلاح هاي نظامي را در اختيار گروه هاي درگير در كشورهاي آفريقايي قرار مي دهند؛ براي اين كه جنگ را شعله ور كنند. اين ها بحث هايي است كه دوستان با آن آشنا هستند و من هم مكرر اين بحث ها را طرح كرده ام. همه فن آوري هاي موجود عملي در پايان به چه چيزي ختم شده است؟ آيا اين فن آوري هاي موجود به عدالت در مقياس جامعه جهاني ختم شده است؟ آيا توانسته است، شكاف طبقاتي را بردارد؟ آيا توانسته است به اصطلاح توزيع امكانات را در عالم عادلانه كند؟ يا اين كه نه تنها توزيع امكانات را عادلانه نكرده، نتوانسته توزيع امكانات را عادلانه كند، بلكه در قرن معاصر دنبال اين هستند كه نيروهاي انساني اي كه قدرت تأمين نياز آن ها را ندارند، يا نمي خواهند نياز آنها را تأمين كنند؛ آنها را از جامعه جهاني حذف كنند. اين يك بحث است. آيا توانسته است عدالت، رفاه و آزادي را تأمين كند كه ما معتقديم چنين چيزي واقع نشده است و اين شاخصه ها مثبت نيستند، در جاي خودش بحث هاي مفصلي روي آن شده است. اين يك امر روشني هم هست از نظر ما خيلي احتياج به گفت و گو ندارد. اين يك بحث است كه بايد در جاي خودش حتماً تبيين بشود. بحث دوم اين است كه آيا اين كه تكنولوژي مدرن نتوانسته است عدالت و امنيت و رفاه عمومي را تأمين كند، ناشي از ضعف در آن انسان هايي است كه مديريت اين تكنولوژي را به عهده داشته اند و آن را در مسير غلط به كار گرفته اند يا در اقتضاء ذات خود اين تكنولوژي هم چنين چيزي نهفته است؟ مدعاي دوم ما اين است كه تكنولوژي مدرن در درون خودش چنين اقتضايي دارد كه نمي تواند تكامل را سرپرستي كند.
نمي تواند بشر را به سمت قرب الهي برساند بلكه يك تكنولوژي تك ساحتي است كه تنها جنبه هاي حسي و نيازهاي ظاهري انسان را منظور نظر دارد. تكامل نياز و ارضاء را در جهت نيازهاي مادي بشر مي بيند و اگر تكنولوژي تنها در جهت ساحت حسي انسان حركت كرد، بالضرورت منتهي به چنين پاياني خواهد شد. اين هم مدعاي دوم است. به تعبير ديگر اگر مي بينيد تكنولوژي مدرن با اين ضعف ها مواجه است ريشه اش فرهنگ و مباني حاكم بر اين تكنولوژي است. اين دو ادعايي است كه مورد نظر ما است. بنابراين ما معتقديم كه تكنولوژي مدرن تكنولوژي است كه نمي تواند در خدمت بشريت قرار گيرد. تكنولوژي طبقات خاص است و دائماً جامعه جهاني را در مسير منابع آن طبقات خاص بيشتر به كار مي گيرد و استخدام مي كند و هم نيروي انساني، هم منابع طبيعي، هم ابزار و ماشين آلات را در مسير توسعه اقتدار يك طبقه خاص به كار مي گيرد. تكنولوژي مدرن و عقلانيتي كه بر تكنولوژي مدرن و ارزش فرهنگي كه بر تكنولوژي مدرن حاكم است، اين ها هستند كه زمينه چنين چيزي را فراهم آورده اند.
دو نقد بر تكنولوژي مدرن
دو نقد بر تكنولوژي مدرن است يك نقد، نقد در كارآمدي است كه آيا اين تكنولوژي مدرن در جهت آن آرمان ها و اهدافي كه مدعي آن بوده است، كارآمدي داشته يا نداشته، توانسته عدالت عمومي بياورد؟ برخلاف توسعه دم افزوني كه داشته است ايجاد عدالت عمومي كرده است يا نكرده است؟ الآن مسئله اصلي قرن معاصر مسئله دنياي فقير و غني است و چالش بين اين دو دنياست.
رمزي كلارك وزير اسبق دادگستري آمريكا از كساني است كه نگاهش به صنعت و تكنولوژي مدرن و نظام مدرن غربي در مجموع نگاه منفي است. در يكي از مصاحبه هاي اخيرش از او سؤال كرده بودند: به نظر شما مسئله اصلي مهم قرن بيست و يكم كه پيش روي بشر است چيست؟ مي گويد: مسئله اصلي، مسئله دنياي فقير و غني است و در تبيين و توضيح اضافه مي كند: مسئله اين است كه ما بايد با آن نيروي انساني مازادي كه در فرآيند توسعه نمي توانيم براي آنها كار مفيد توليد كنيم، چه كار بايد بكنيم؟ آيا بايد براي آنها كار غيرمفيد توليد كرد؟ با پيشرفت و توسعه تكنولوژي و فن آوري ها نياز به نيروي انساني كم شده است؛ قسمت عمده اي از نيروهاي انساني هستند كه در مسير توسعه به كار نمي آيند. عده اي از آنها هستند كه توانايي ها و مهارت ها و امكانات و استعدادهاي بيشتري دارند و عده اي هم هستند كه توانايي ها و مهارت ها و استعدادهايشان محدودتر است. آيا ما وقتي در مسير توسعه تكنولوژي بي نياز از نيروي انساني مي شويم، براي نيروي انساني مازاد كار غيرمفيد توليد كنيم؟ يا اساساً اين نيروي انساني مازاد را حذف كنيم؟ مي گويد: اگر شما يك كار غيرمفيد براي اين نيروي انساني توليد كنيد كه براي خود او هم روشن باشد كه كار مفيد نيست؛ فقط براي اين است كه او مشغول به كار باشد و بعد امكاناتي به او تخصيص پيدا كند؛ اين يك نوع مرگ فرسايشي است. بنابراين پيشنهادي كه الآن دنياي غرب مي دهد اين است، كه اين نيروها را حذف كنيم؛ يعني به طور كلي نسلي كه ضعيف است، و قدرت پيشرفت و توسعه ندارد، آن را حذف كنيم چرا؟ به خاطر اين كه مجموع مصرف كننده اي هستند كه در فرآيند توليد نياز به آنها نيست. كار غيرمفيد هم برايشان توليد كنيد يك مرگ فرسايشي است. مي گويد شما در فرآيند توسعه يك سلسله نيروهاي انساني داريد كه اين نيروهاي انساني به كار نمي آيند، ازنظر تنازع بقا هم بين نيروهاي كارآمد و آنها تنازع است. آنها نيروهاي ضعيفي هستند كه نتوانستند خودشان را بالا بياورند. اگر مردم آفريقا الآن بيكار مي شوند يا نمي توانند، در مسير توسعه تكنولوژي پيشرفت كنند، به خاطر ضعف شان است. در اين شرايط وقتي جامعه جهاني تبديل به يك دهكده واحد مي شود، منابع عالم به شكل ديگري توزيع مي شوند، جغرافياي سياسي عالم به هم مي خورد، مفهوم دولت، ملت ها عوض مي شود و دنياي جديدي تعريف مي كنيم. آيا بايد اين نيروهاي انساني اي كه غيركارآمدند و اين ناكارآمدي شان هم به ضعف هاي شان برمي گردد، اينها را به رسميت بشناسيم؟ و براي آنها توليد كار غيرمفيد كنيم درحالي كه مي دانند كار غيرمفيد است؛ اين طوري مشاركت شان دهيم يا حذف شان كنيم؟ طبيعي است حذف راه بهتري است. رمزي كلارك مي گويد: آن مسأله اي كه دنياي غرب و جهان با آن مواجه است اين مسأله است و دنياي غرب دنبال حذف اين نيروها است. من حدس مي زنم اپيدمي شدن خيلي از بيماري ها در آفريقا و امثال آن و نسل كشي ها ناشي از همين انديشه است. اين انديشه بعضي از فيلسوفان غرب است كه مي گويند چگونه به خود حق مي دهيد، حشرات و حيوانات مزاحم را نسل كشي كنيد. و حشراتي كه در مزرعه هستند همه را نابود و سمپاشي مي كنيد؛ به همين دليل مي شود آن نسل ضعيف و ناكارآمدي كه قدرت هماهنگ شدن با بافت تكنولوژي را ندارد، حذف كرد. پس غرض من اين است كه كار فن آوري و تكنولوژي مدرن به جايي رسيده است كه نه فقط جامعه جهاني را در استخدام توسعه سرمايه داري قرار داده است، نمي گويم توسعه سرمايه ها، توسعه سرمايه داري. بلكه دنبال اين است كه نيروهاي انساني اي كه در اين مسير هماهنگ نمي شوند، به طور كلي حذف فيزيكي كند. سؤال اين است كه آيا اين فن آوري هاي جديد به اقتضاي ذاتشان به اين جا كشيده شده اند.
ما معتقديم اين اقتضا در درون فن آوري هاي جديد است و فن آوري هاي جديد يك سلسله ضعف هاي بنياديني دارند كه آنها را به اين جا كشانده است و ما بايد از يك نقطه هاي بنيادين ديگري آغاز كنيم و به فن آوري جديد برسيم. البته معناي اين حرف اين نيست كه ما فن آوري هاي موجود را مي توانيم حذف كنيم، يا در وهله اي از آنها بي نياز شويم، اين گونه نيست. جزيي از زندگي و معيشت ماديمان فن آوري هاي جديد است. در فضاي اين فن آوري زندگي مي كنيم ولي از آن طرف هم مجبور به اين فن آوري ها نيستيم؛ اين جا است كه ما نيازمند به يك تحليل عميق از تكنولوژي هستيم. بايد مفاهيم بنيادين تكنولوژي را موضع بحث قرار دهيم و بعد موضع خودمان را براساس آن تحليل هاي بنيادين نسبت به تكنولوژي مدرن تبيين كنيم و آن گاه ساز و كارهاي عملياتي جديدي براي دستيابي به يك تكنولوژي جديد، براي منحل كردن تكنولوژي كنوني در يك تكنولوژي كارآمد ديگر در مسير تمدن اسلامي تبيين كنيم. اين چند كار است كه پيش روي ما است. بايد اول روشن كنيم واقعاً تكنولوژي مدرن به نفع بشر بوده است يا نبوده است؟ آيا مي تواند تكامل را سرپرستي كند، يا نمي تواند؟ آيا توانسته است ايده آل بشر را تأمين كند؟ و اگر نمي تواند تكامل را تأمين كند؛ چرا نمي تواند تكامل را تأمين كند و چه ضعف هاي بنياديني در آن وجود دارد؟ آيا فرهنگ و ارزش خاصي در آن است؟ آيا تكنولوژي مدرن، تكنولوژي غيرديني و ضد ديني است يا نه تكنولوژي ضد دين نيست؟ اينها مفاهيم بنياديني است كه بايد موضوع دقت قرار بگيرند و به خصوص بايد تكنولوژي را در سطوح مختلفش مورد توجه قرار دهيم. آن روش هايي كه حاكم بر توليد معادلات و ابزار طراحي صنايع و طراحي ماشين آلات هستند. از آن تكنولوژي تا تكنولوژي اي كه روش مهندسي طرح را به عهده دارد تا تكنولوژي به معني ابزار تبديل منابع به محصول يعني ماشين. همه اين سطوح را بايد مورد توجه قرار دهيم و بعد ببينيم كه آيا اين سطوح مختلف تكنولوژي مباني و غاياتي دارند؟ و اگر در مسير اين مباني و غايات قرار گرفتيم، آيا مي توانيم تكامل را تأمين و به بشريت خدمت كنيم؟ و بالاتر آيا اين مباني و غايات با دين هماهنگ هستند يا هماهنگ نيستند؟ اين صورت مسأله ها است كه موضوعات بسيار جدي و پردامنه اي است كه نياز به بحث هاي طولاني و دقيق و جدي دارد.