نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

ابلاغ صریح و بدون تقیه ولایت در غدیر/ ولایت باطن توحید، نبوت و همه نعمت های خداوند

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 11 مهر 94 است که به مناسبت ایام غدیر در هیئتی در شهر قم ایراد فرمودند. در این جلسه ایشان بیان می دارند، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر موظف شدند امر رسالت را ابلاغ کنند و حضرت بدون تقیه و بی پرده از این واقعه رمزگشایی کرده و حقیقت نعمت ولایت را برای مردم تبیین کردند. خدای متعال در روز غدیر مائده ولایت را برای امت پیامبر اکرم فرو فرستادند و ولایت باطن تمام نعمت های خداوند در دنیا و عقبی است. در سوره لقمان خدای متعال نعمت های ظاهری و باطنی را بر همگان فرو فرستاده است، در تفسیر این آیه نعمت ظاهري را توحيد و نبوت و نعمت باطني به ولايت تبیین شده است. درحقیقت غدیر تجلی توحید و نبوت در ولایت امیرالمومنین علیه السلام است که با ظهور حضرت حجت علیه السلام پرده از راز این واقعه عظیم برای اولیای الهی برداشته می شود. شیطان با نفوذ در اهل سقیفه و تبدیل دار دائر به دار بائر نعمت ولایت را به کفر تبدیل کرد و محيط بهشت تبديل به محيط جهنّم شد.    

ابلاغ بدون تقیه ولایت در غدیر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. آیاتی در سوره مباركه مائده وجود دارد که ناظر به قبل و بعد از واقعه غدیر است. آيه ٦٧ که ظاهراً با لحني اختصاصي دستور ابلاغ حقیقتِ ولایت را به پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم مي دهد و دیگری هم در اوایل سوره که آثار و برکات اقدام حضرت را بیان می کند «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»(مائده/٣) بعد از اينكه آیه ۶۷ نازل شد و خداي متعال امر ولايت را نازل كردند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(نساء/٥٩) وجود مقدّس نبيّ اكرم صلّی الله عليه و آله و سلّم مأمور شدند كه اين امر را ابلاغ و تفسير كنند.

همانطورکه آيات مربوط به حجّ و صلاة و زكات و صوم را پیامبراكرم صلی الله علیه و آله و سلم توضيح داده و تبيين كردند، مأمور شدند كه امر ولايت را هم تبيين كنند. منتهي نگرانی در تبيين امر ولايت داشتند، چون اين تكليف با صلاة و زكات و... فرق مي كند، البته آنها هم تكاليف سنگيني هستند «وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ»(بقره/٤٥) ولي موضوع ولايت از آن موضوعاتي است كه «الباب المبتلي به الناس» امتحان اصلی انسان و بسيارسخت هست. خداي متعال برای امتحان ملائکه مقربین به امر توحيد و خشوع در برابر كبرياء خودش، آن ها را به ولایت و سجده در مقابل آدم و انواري كه در او بود امتحان کرد.

لذا امتحان سخت است؛ «أنَّ أمرنا صعبٌ مُستَصعَبٌ» حضرت نگران بودند و خوفشان هم بر جان خودشان و شخصي نبود، همان چيزي است كه در داستان حضرت موسي علي نبيّنا و آله و عليه السلام خداي متعال ميفرمايد: «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَی»(طه/٦٧) در نهج البلاغه آمده که حضرت فرمودند: نگران بود امر بر مردم مشتبه شده و فرق معجزه و سحر را نفهمند. حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم نگران عواقب ابلاغ این امر، اتفاقات عظیمی که باید انجام بشود و اینكه آیا افراد تحمل دارند و رجعت به كفر نمي كنند، بودند. خداي متعال با تأكيد فرمودند: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»(مائده/٦٧).

وقتي این امنیت از طرف خداي متعال تضمين شد، اين حديث در عيون الاخبار الرضا علیه السلام است، كه عروه بن زبیر به امام رضا عليه السلام عرض كرد، حضرت رسول تا آخرين لحظات عمرشان تقيّه مي كردند. حضرت فرمودند: نه، بعد از اينكه اين آيه نازل شد ديگر تقيّه نكردند و حقيقت ولايت را بي­پرده گفتند.(1)

قبلا هم می فرمودند، آيات متعدّدي در باب ولايت نازل شده بود -غير از اينكه «قرآن ثلثه فينا» يك ركن قرآن بيان ولايت اهل بيت عليهم السلام است، حدود هزار آيه را مرحوم بحراني فقط جمع كردند، آياتي كه دلالت خوبی بر ولايت داشت- منتهي در تقيّه بود ولی حضرت در غدير بی­تقیه موضوع ولايت را گفتند. در خطبه غديريّه تقيّه كنار رفته و همه مسائل مربوط به ولايت كه مهمترين آن تعيين شخص و از ابهام بيرون آوردن آن هست آورده شده، اگر حضرت اين ابهام را رفع نمي كردند، همه مدّعي بودند!

يكي از معجزات و كرامات اين است كه نسبت به بقيّه ادّعاي نصّ معمولا نمي شود، فقط نسبت به حضرت امير است كه ادّعاي نصّ بر انتصاب از طرف وجود مقدّس نبيّ اكرم صلّ الله عليه و آله و سلّم هست، درباره بقيّه بيشتر ادّعا شده كه نبيّ اكرم به امّت واگذار کردند و ادعای اجماع مي شود. آن اجماع هم ريشه­اي ندارد ولي يك چنين ادّعايي موجود است! اما در باب حضرت امير ارواحنا فداه ادّعاي نصّ است و اين هم جزء عجائب است كه اين­همه روايت در فضيلت ديگران جعل كردند اما در اين زمينه هيچ جعلي نشده و حَتّي در منابع اهل سنّت عمده منابعي كه دلالت بر نصّ مي كند، فقط در باب اميرالمومنين ارواحنا فداه است.

به هرحال حضرت بدون تقيّه امر ولايت را اعلام كردند. در باطنِ اين ابلاغ و اعلان چه بود؟ چون حوادث يك باطني و ظاهري دارند و ممكن است از باطن اين حوادث غافل باشيم. وقتي حضرت در شب بيست و هفت رجب مبعوث می شوند «بالتّجَلیِ الاعظم فی هذهِ الیلهِ مِنَ الشَّهرِ المُعَظَّم»(2) يك تَجَلّي از غيب در عالم ما مي شود و اين معناي حقيقي بعثت است.

مائده ولایت، باطن تمام نعمت های الهی

علّت اينكه سوره مائده را، مائده ناميدند؛ در ظاهر بخاطر آيات آخر سوره است، داستان حواريّين حضرت عيسي مسيح علي نبيّنا و آله و عليه السّلام را ذكر مي كند كه آنها از حضرت درخواست كردند و به دعا و شفاعت ایشان، خدای متعال مائده آسمانی نازل می کند «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا»(مائده/١١٤) و آن اتفاق براي امّت حضرت عيسي مسيح علي نبيّنا و آله و عليه السلام عید شد.

ولي شايد آنچه كه بيشتر اقتضاء مي كند اين سوره را مائده بناميم، همين است كه به شفاعت و دعای نبيّ اكرم حقيقت ولايت، اين مائده آسماني نازل شده است. يعني هيچ مائده­اي بالاتر از حقيقت ولايت نداريم كه در عالم ما نازل شده باشد. همه نعمت­ها و مائده­های ديگر، حَتّي نعمت هاي بهشتي، باطنشان همين حقيقت ولايت است که در قالب نعمت­ها تجسد پیدا می کنند.

روايات متعدّدي در اين زمينه داريم ولی در «بصائرالدّرجات» ذیل آیات سوره واقعه که به بهشت «اصحاب یمین» اشاره دارد، توضیحاتی داده شده است؛ «وماءٍ مسكوب * و فاكهةٍ كثيرةٍ * لامقطوعة و لاممنوعة»(واقعه/31-33) اين آيات را وقتي مطرح كردند، امام صادق عليه السلام فرمودند: «إِنَّهُ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ الْعَالِمُ‏ وَ مَا يَخْرُجُ‏ مِنْهُ‏»(3) معنی آیات آنطوري كه مردم گمان كردند و تفسیر شده، نيست، منظور از عالم در اینجا امام است كه با شأن علم از او ياد شده و همه نعمت­ها حقايقي است كه از آستان وجود مقدّس ایشان تنزّل پيدا مي كند.

مرحوم مجلسي در بحار وقتي روايت فوق را نقل مي كنند، ذیل آن دو تأويل مي نویسند كه ممكن است، دو بهشت داشته باشيم؛ یكي همين بهشتي كه درونش اين نعمت­ها است (ماء مسكوب، فاكهة كثيرة، لا مقطوعة و لا ممنوعه) كه اين ظواهر است و نباید آن را انکار کرد، يك بهشت ديگري هم داريم كه باطنش حقيقت ولايت است و در اين قالب­ها تجلی پیدا می­کند.

در تأويل دوّم كه شايد بهتر باشد، می فرمايند: بلكه همه نِعَم بهشتي باطنش حقيقت ولايت است. آن حقيقت است كه در قالب همين نعمت­هاي ظاهري تجسد پیدا می کند، كما اينكه در عالم دنيا هم نعمت­هايي كه به ما مي رسد، رحمت خدای متعال است؛ رحمت رحمانيه يا رحمت رحيميه.

اين دو رحمت در شكل نعمت­هاي ظاهري تجسد پیدا کرده و به ما مي رسد «فَانْظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»(روم/٥٠) وقتي زمین در بهار با بارش باران احياء مي شود، خداي متعال مي فرمايد: نگاه كنيد به آثار رحمت خدا «كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» اين رحمت الهي است كه در قالب باران تنزّل پيدا کرده و سرچشمه حيات در عالم طبيعت است، همه نعمت ها اينگونه هستند، باطنشان نعمت ولايت است.

ولایت امیرالمومنین علیه السلام باطن توحید و نبوت

حقیقت نعمتِ ولایت، كه سرّ همه نعمت­ها و حقائق است، همان مائده آسماني است كه در غدير نازل شده و این واقعه صرفاً يك تصرّف و ابلاغ ظاهري نيست، بلكه به واسطه نبيّ­اكرم پرده­هايي كنار رفته و حقيقت ولايت كه همه نعمتهای بهشتي (حتی نعمت­های خواص) تجسّدي از آن است، نازل و همه ابواب توحيد گشوده شده است.

معلّمان توحيد و اولياء خدا هر كدامشان با ظرفيتی و در يك جهتي مي توانستند از امّت و شاگردان خودشان دستگيري كنند. (الان هم اینگونه است، آنهايي كه واقعا دارای علائم معلم الهی هستند -آنهايي كه مدّعي هستند هيچ؛ مدّعيان زياد هستند!- ظرفيت­هایی دارند ولی بيش از ظرفيت قدرت گشايش و فتح براي شاگردان خودشان ندارند و بيش از آن نمي شود توقعی داشت.)

خدای متعال در آيه شريفه می فرماید: «وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً»(لقمان/٢٠) خداي متعال نعمت هاي ظاهري و باطني خودش را بر شما فرو ریخته است. در بعضي روايات فرمود نعمت ظاهري امام ظاهر است، نعمت باطني امام غائب است. در يك روايتي دارد نعمت ظاهري توحيد و نبوت است و نعمت باطني ولايت. اين معنايش اين نيست كه ولايت برتر از توحيد است، بلکه توحيد در ولايت تَجَلّي مي كند.

غدير ظرف تجلي حقيقت و باطن توحيد و باطن نبّوت نبي اكرم صلی االه علیه و آله در ولايت اميرالمومنين عليه السلام است؛ لذا دين حقّ كه همان توحيد و نبوّت است، آن أنباء و اخباري است كه نبيّ اكرم از عالم غيب آوردند، درهايي است كه با ايشان از آن عالم گشوده شده، باطن اينهـا در ولايت اميرالمومنين علیه السلام تَجَلّي كرده است. غدير ظرف نزول حقيقت باطني توحيد و گشايش همه درهاي توحيد و همه درهاي ورود به ساحت نبوّت نبيّ اكرم صلّی الله عليه و آله و سلّم است.

اگر وجود مقدّس نبيّ اكرم حلقه اتّصال همه غيب با عالم شهود است و ايشان آن اخبار غيبي و انباء را براي ما مي آورند، آن نبأ عظيمي كه به وسيله حضرت در عالم از آن رمزگشايي و پرده برداري شده، وجود مقدّس اميرالمومنين علیه السلام است «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ * الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ * كَلَّا سَيَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ * أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا»(نبأ/1-6) در تفسیر اين نبأ عظيم آمده «ما لله عزّ وجَل آيةٌ هي أكبرُ منّي»(4) مفسرين گاهي گفتند قرآن است، معاد است، توحيد است، ولي در روايات تفسير به وجود مقدّس اميرالمومنين علیه السلام شده كه كليد فهم اين سوره همین است.

نظام خلقت به آن نبأ عظيم معنا مي شود، اگر كسي از آن بي­خبر شد و کليد و رمز فهم همه اخبار كه ولايت است، به دستش نرسيد، به معاد و آيات توحيدي نمي­رسد. هيچوقت بدون امام از آنچه در سوره نبأ و حقائق آيات الهي تا معاد است، رمزگشايي نمي شود. انسان اگر به امام رسيد و با نور او حركت كرد همه عالم برايش روشن شده و ميتواند باطن و ملكوت را در آينه توحيد مشاهده كند.

ولی اگر به نور امام نرسد، در ظلمت است و در عالم هر چه مي بيند غير خداست. به اندازه­اي كه انسان به امام مي رسد، رمز حقائق برايش باز شده و قرآن را مي فهمد. قرآن آن خبر غيبي است كه نبيّ اكرم آوردند پس اگر به قرآن هم گفته شود نبأ عظيم، درست است، چون جان امام و قرآن یکی است.

لذا اخبار و آنچه در كتاب الهي آمده، ذيل آن نبأ عظيم است و اگر او فهم نشود قرآن و نبوت نبي اكرم و حقائق توحيد فهم نمي­شود. «من أراد اللّهَ بدأ بكُمْ» در غدير رمزگشايي و پرده برداري شده است؛ غدير، تَجَلّي حقيقت ولايت و رمزگشايي از وجود مقدّس امام عليه السلام است كه همه اختلاف ها بر سر اين «نبأ» است.

محبت امام راه رسیدن به حقیقت ولایت

نعمت هايي كه در غدير عطا شده فراوان هستند که يكي از آنها نعمت محبّت امام است. مرحوم مجلسی در  جلد ٢٧ بحار ابوابي در اين زمينه دارد و در يك باب كه فضائل محبت ائمه عليهم السلام را بيان مي كند بيش از صد روايت گردآوري كردند که معارف بلندي در آنها وجود دارد.

باب محبّت امام در غدير گشوده شد. اصل تولّي به امام تولّي حبّي است كه انسان به مقامي از محبّت برسد كه جز ایشان را دوست ندارد. اين محبّت و خلَّت نسبت به امام همان مقام فناء و معیت با ایشان هست «المرءُ مَعَ من أحبّ»(5) اين مقام از خود بيرون آمدن و هجرت و با نور امام حركت كردن است. اصلا محبت يعني همين مقام نوراني شدن به نور امام و با نور حضرت حركت كردن «أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»(انعام/١٢٢).

باطن اين حادثه به اندازه­اي كه انسان اهل درك باطن باشد قابل فهم است، در ظاهر همين­هايي است كه كفّار هم ميفهمند ولي آنچه در پشت پرده ميگذرد، حقايقي است كه براي همه قابل درك نيست. بخشی از آن حقایق فقط برای اولیای خدا قابل درک است که چه اتفاقی افتاده. ان­شاالله عصر ظهور بیاید و پرده­ها کنار برود و همه اهل شهود حقاق باطنی بشویم و بخشی از حقیقتی که در غدیر تجلی کرده را بفهمیم.

در غدیر انوار الهي از مطلع اميرالمومنين عليه السلام در عالم طلوع كرد «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا»(شمس/١) تفسيرهاي متعددي دارد، امام صادق علیه السلام فرمودند: «وَالشَّمْس» يعني اميرالمومنين، منظور از ضحاي اين شمس یعنی وقتي كه خورشيد بالا مي­آيد و نورش پهن مي شود و همه عالم را روشن مي كند، ظهور امام زمان عليه السلام است.(6)

بعد هم حضرت اين آيه را تأويل كردند «و أن يُحَشَرَ النَّاسُ ضحي»(طه/٥٩) ظاهرا اينكه گفته شده در هنگام ضحي (قبل از ظهر) باید مردم يك تجمع داشته باشند، ناظر به قوم موسي علیه السلام است؛ بنا شد فرعون مردم را دعوت كند و در هنگام بالا آمدن آفتاب، معجزه حضرت و سحر ساحران عرضه بشود، ولي در باطن به ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تاویل شده كه ضحاي عالم است و در پرتو ظهور حضرت گویا همه محشور مي شوند؛ باطن اين حادثه را اولياء خدا مي فهمند.

ظهور، زمان تجلی کامل ولایت امیرالمومنین علیه السلام

يكي از بركات ظهور آن است كه علوم غيبي نازل مي شود، در این راستا امام صادق علیه السلام فرمود: قبل از ظهور دو حرف علم وجود دارد و بيست و پنج حرف آن پس از ظهور منتشر مي شود.(7) مقصود اين علوم ظاهري نيست، اينهـا كه علم دنياداري است و كفّار هم دارند و جزء همان هايي است كه «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ»(طه/١٣١) اين «زهرة الحياة الدنيا» شامل علم و آكادمي هايشان هم می شود. منظور اين نيست كه دنبال قدرت و برتري و ايجاد تمدّن اسلامي نبايد باشيم بلکه چشم به اين مظاهر غرب، نبايد بدوزيم، دانشگاه و مظاهر علمی شان هم جزء «زهرة الحياة الدنيا» است.

وقتی بقیه علم با ظهور منتشر می­شود، گويا همه اهل مشاهده حقائق ملكوتي مي شوند. پرده­ها كنار مي رود، سرّ ولايت معلوم مي شود «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا»(شمس/١) همه مي توانند خورشيد ولايت اميرالمومنين علیه السلام را مشاهده كنند. لذا وقتي آن حقيقت واقع مي شود «أشرقت الارضُ بـنورِ ربِّها»(زمر/٦٩) زمين با نور امام، روشن مي شود؛ تعبير اين است «اذا استغني النَّاس عن ضوء الشّمس»(8) مردم از پرتو خورشيد بي نياز مي شوند، مثل بهشت است که خيلي روشن تر از عالم دنيا و قابل مقايسه با آن نيست، ولي «لا يَرَوْن فيها شمساً و لا زمهريراً»(انسان/١٣) خورشيدي آنجا نيست، نورش يك نور ديگر است. آنهايي كه به نور امام مي رسند الان هم مستغني از نور شمس و قمر هستند و با نور ديگري در عالم حركت مي كنند، حَتّي در روز كاري با خورشيد ندارند.

در عصر ظهور پرده­ ها کنار رفته و علوم حقيقي نازل مي شود، مردم با امام آشنا شده و از سرّ غدير مقداري پرده برداري مي شود. ولي اولياء خدا و بالاتر از همه وجود مقدّس رسول الله مي فهمند غدير يعني چه، از آن طرف هم ابليس و اولياء طاغوت في الجمله مي فهمند چه اتّفاقي افتاده است، لذا «اليومَ يئس الَّذِين كفروا من دينكم»(مائده/٣).

اين «الَّذِين كفروا» يعني ابليس، سران جبهه طاغوت، اولياء طاغوت و الا بدنه جبهه طاغوت كه اصلا روز غدير نمي­فهمند چه شده است، خيال مي كنند يك نصب ظاهري است که پادشاهان براي خودشان جانشين معين مي کنند! نمي­فهمند كه حضرت پرده­اي را بالا زدند، سرّي را گشودند و مفتاحي از اخبار غيبي را در اختيار قرار دادند.

لذا در روايت دارد كه هم سران اولياء طاغوت در غدیر هم پيمان شدند، هم ابليس متوجه شد. روايت در كافی است که شیطان فریادی زد و كاركشته­هاي سران ابليس را از اطراف عالم جمع كرد. گفتند تا به حال چنين ناله­اي از تو نشنيديم -چون در چند جا شيطان ناله كرد، يكي موقع بعثت حضرت يكي هم اينجا است. موارد ديگر هم معدود است- گفتند چه شده؟ گفت اگر اين امر تمام بشود ديگر احدي معصيت نمي كند. وقتي اين خبر را شنيدند، مضطرب شدند. اين فرماندهان لشكر شيطان خاك بر سر خود مي ريختند و نگران بودند. به آنها گفت: اينقدر هم نگران نباشيد من از اينهـا وعده گرفتم؛ وقتي سقيفه بپا شد صدايشان زد و تاج بر سرش گذاشت و گفت برويد خوش باشيد. باطن اين حادثه خيلي عظيم است در يك مقياسي ابليس مي فهمد آن هم نه سرّش را؛ چون اگر می­فهمید در سقیفه جشن نمي­گرفت و دوم اولياء خدا اصل حادثه را مي فهمند تا در ظهور تَجَلّي كند.

إکمال توحید و نبوت در ولایت

اين حادثه با وسعت و عظمتش كه «اليوم أكملت لكم دينكم» هيچوقت دين الهي كامل نشده الا در نبيّ اكرم، دين نبيّ اكرم هم به كمال نرسيده است الا در اين اتفاق! توحيد و نبوت يك ظاهري دارند و مسلمان­هايي كه باطن دين را نمي فهمند و اهل باطن نيستند و حَتّي منافق هستند، آنها هم شهادتين مي­گويند، ولي باطن توحيد و نبوت در ولايت تَجَلّي مي كند، غدير نقطه كمال دين است «اليوم أكملت لكم دينكم» یعنی، حقيقت اسرار توحيد و نبوّت تا قبل از غدير در مرحله كمال خودش در عالم ما تَجَلّي پیدا نکرده است. تَجَلّي اين حقيقت در عالم كه ما در مدار او قرار بگيريم و از او بهرمند بشويم، در غدير واقع شده «حَتّي مَنّ علينا بكُم فَجعلَكُم في بيوتِ اذِن للهُ أن تُرفَع و يُذكَر فيها أسمُه»(9) در واقع در غدير حقيقت اميرالمومنين علیه السلام در «بيت الولايه» تَجَلّي كرده و به ما اجازه ورود به اين بيت را دادند و حضرت قبول كرده ما را سير بدهد، شفاعت كند و به مقامات توحيدي برساند. اين صراط اعظم الهي، این صراط مستقيم كه صراط توحيد و محبّت و معرفت است در معرض استفاده ما قرار گرفته است.

سرّش براي اولياء خدا در زمان ظهور مكشوف مي شود، در دوره ظهور وقتي حقيقت ولايت به وسیله امام زمان علیه السلام در عالم تَجَلّي مي كند، اتّفاقي در جهان مي افتد و همه انبياء و اولياء از سماوات مي آيند. اما حقيقت دين که حقيقت توحيد و نبوت است «اليوم اكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً» در مرحله كمال، در ولايت اميرالمومنين علیه السلام تجلي كرده است؛ لذا وقتی دين به ولايت امام تفسير مي شود، در عرض توحيد و نبوت نيست، بلکه باطن توحيد و نبوت در ولايت تَجَلّي مي كند.

آنهايي كه به ولايت نمي رسند ممکن است از ظاهر اين نعمت برخوردار شوند، لذا نعمت ظاهري به توحيد و نبوت و نعمت باطني به ولايت تفسير مي شود. نعمت در قرآن به ولايت امام تفسير مي شود، امام رضا عليه السلام فرمودند: نعيم حقيقي جز ولايت ما نيست. اين نعمت از اول بوده است و هر پيامبري به اندازه ظرفيت خودش اسرار ولايت ائمه را با خودش آورده بود «ولايَتُنا ولاية الله الّتي لَم يُبعَث نبيّاً قَطُّ الّا بِها»(10) اما با اميرالمومنين و تَجَلّي حضرت در اين عالم به مرحله تمام خودش رسيد.

نفوذ شیطان در اهل سقیفه و تبدیل نعمت به کفر

آياتي هست كه آن طرف صحنه را توضيح مي دهد؛ يك آیه این است که «وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»(سبأ/٢٠) ابليس گمان خودش را در باب آنها محقق كرد، وقتي ديد آنهـا دارند پاي منبر حضرت زمزمه مي كنند، احتمال داد مي تواند نفوذ كند و كار خودش را  با آنها تمام كرد و در سقيفه تاج بر سر گذاشت و به جنودش گفت برويد خوش باشيد و جشن بگيريد اين يك حادثه بود، من از اينهـا وعده گرفتم تخلف نمي كنند.

باز آيات قرآن اتّفاقي كه افتاده را توضيح مي دهد كه «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ جَهَنَمَ یصلونها و بِئس القَرار»(ابراهيم/٢٨) نديدي پيامبر ما، اينهـا نعمت خدا را تبديل به كفر كردند -بحث كفران نيست- تبديل نعمت به كفر است و قوم خودشان را حلول در دار بوار دادند. در مقابل دار «دائر» که مي روياند و حيات در آن تَجَلّي مي كند دار «بائر» است؛ هيچ چيز از آن سبز نمي شود، بعد يك ملاقاتي هم در آينده با اين جهنّم دارند «يصلونها و بئس القرار» اين يك مرحله ديگر است، اين تفسير قرآن از واقعه بعد از غدير است.

اميرالمومنين علیه السلام ذيل همين آيه فرمود: «ما بالُ اقوامٍ غیَّروا سُنة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و عَدَلوا عَن وَصيّة»(11) نعمت خدا را تغيير دادند و از وصيت عدول كردند. بعد فرمودند: نترسيدند خدا عذابشان كند، و اين آيه را خواندند «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ جَهنَّم يَصلَونَها و بِئسَ القَرار» در ادامه فرمودند: «نحنُ النّعمة الَّتي انعَمَ اللهُ بِها عَلي عِبادِه» آن نعمتي كه خدا منّت گذاشته ما هستيم «بِنا يفوزُ مَن فازَ يَومَ القيامَة» همه فائزين در قيامت ) با ما فائز مي شوند «فَمن زُحزِحَ عَنِ النَّار و أُدخِلَ الجَنّة فَقد فاز»(آل عمران/١٨٥)پس ما نعمت هستيم چون همه درجات بهشت كه وادي توحيد است با ما طي مي شود.

خدا اين نعمت را در عالم آورد كه ما از همين جا وارد بهشت بشويم. «انّ الابرار لفي نعيم» آمدند اين كلمه ايمان و نعمت را به کفر تبديل كردند؛ پس اين كفر هماني است كه «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ»(حجرات/٧) مي فرمايد: ايمان اميرالمومنين علیه السلام است، كفر و فسوق و عصيان دشمنان سه گانه حضرت هستند؛ پس «بَدَّلُوا نعمت الله كفراً» نعمت خدا كه اميرالمومنين علیه السلام بود، تبديل به كفر شد. وقتي كلمه توحيد و نعمت ولايت كه بهشت است، تبديل به كفر شد، ذيل كلمه كفر و امام كفر وادي بائر است. درحالی که وادي ولايت وادي دائر است. قومشان را در دار بوار بردند، اين دار بوار جهنّم است. محيط ولايت امام كفر، جهنّم است، فرمود: «النَّار ولايَة عَدُوّ آل محمّد صلّ الله عليه و آله و سلم»(12) بنابراين محيط بهشت تبديل به محيط جهنّم شد «انّ الفُجّار لفي جَحيم»(انفطار/١٤) البته «يصلونها يوم الدين»، «يوم الدين» يك ملاقاتي با آن دارند ولي «انّ الفجّار لفي جحيم» اين اتّفاق افتاد و نتيجه كار خودشان را در قيامت مي بينند.

پی نوشت ها:

(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 130

(2) المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص: 535

(3) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 505

(4) الشافي في شرح الكافي (للمولى خليل القزويني)، ج‏2، ص: 162

(5) الكافي (ط - دارالحديث)، ج‏3، ص: 328

(6) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 777

(7) بحارالانوار، ج 52، ص 336

(8) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 381

(9) من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 613

(10) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 75

(11) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 217

(12) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏24، ص: 321