نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

سالگرد ورود حضرت معصومه به قم در حرم مطهر/ مقام معیت و تسلیم در اعماق قلب و رسیدن به مقام شفاعت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 آذر ماه 96 است که به مناسبت سالگرد ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم در حرم مطهر حضرت ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، انسان برای این که بتواند به خداوند متعال برسد باید با امام معصوم همراه شود و در چهارچوب طرح و برنامه امام معصوم حرکت کند تا به مقصد برسد نه این که خود، طرح و برنامه شخصی داشته باشد. همراهی با امام مشروط به شرایطی است که طبق فرازی از زیارت نورانی جامعه کبیره می توان گفت آن شرایط عبارت اند از قلب سلیم و تبعیت از معصوم. قلب سلیم قلبی است که غیر خدا در آن راه ندارد و با هرگونه شک و شرک بیگانه است. وقتی انسان به سلامت قلبی رسید تابع معصوم می گردد و این تبعیت، همراهی و معیت با معصوم را به دنبال دارد؛ هم معیت در دنیا و هم معیت در آخرت، هم معیت در قبل از ظهور و رجعت و هم معیت در بعد از ظهور و رجعت، هم معیت در ظاهر، هم معیت در باطن. هر چه این معیت بیشتر و کامل تر باشد ظرف وجودی انسان بهره بیشتری از فیوضات الهی به واسطه معصومین می برد، به طوری که می تواند به مقام شفاعت که اولاً و بالذات مختص معصومین است نایل آید، مانند حضرت معصومه سلام الله علیها که در طرح و برنامه حضرت ثامن الحجج با ایشان همراهی نمود و به مقام شفاعت شیعیان دست یافت.

قلب سلیم

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. «وَ قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى يُحْيِيَ اللَّهُ تَعَالَى دِينَهُ بِكُمْ وَ يَرُدَّكُمْ فِي أَيَّامِهِ وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ وَ يُمَكِّنَكُمْ فِي أَرْضِهِ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ»؛ در اين فراز نوراني از زيارت جامعه كبيره، امام هادي عليه السلام تعلیم فرمودند به اين كه ما اگر بخواهيم به همراهي معصوم عليه السلام برسيم بايد صفاتي را داشته باشيم. بعضي از این صفات اين ها است: «وَ قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّهٌ»، قلب بايد نسبت به معصوم عليه السلام تسليم شود؛ چون مي دانيد قلب ما فرمانده قواي ماست، همه قوا تحت فرمان قلب هستند. این، قلب است كه اراده مي كند چشم ببيند، گوش بشنود و زبان تكلم كند. اگر اين قلب تسليم شد همه قوا تسليم مي شوند و اگر قلب طغيان و سركشي كرد قواي ديگر هم طغيان مي كنند.

لذا آن محوري كه انسان بايد آن را ابتدا تسليم به معصوم عليه السلام كند قلب انسان است، قلب بايد نسبت به معصوم تسليم شود و در مقابل هر حكم و اراده اي كه معصوم مي كند تسليم باشد و اين تسليم شدن قلب هم مقاماتي دارد تا به تعبير نوراني قرآن به مقامي می رسد كه مي شود «قلب سليم»، كه شيعيان كامل این گونه هستند، صاحب قلب سليم هستند. اين آيه نوراني قرآن در خاطر مبارك تان است، خداي متعال مي فرمايد: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيم ، إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليم»(صافات/83-84)؛ يكي از شيعيان وجود مقدس امير المومنين طبق رواياتي كه آيه را نقل كردند حضرت ابراهيم خليل است. اين معاني در روايات ما فراوان گفته شده است. وقتي مي خواهد حضرت ابراهيم خليل را توصيف كند می فرماید: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيم ، إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليم»؛ وقتي روی به پروردگار خود آورد با قلب سليم روی به حضرت حق آورد.

لذا در روايت ذيل اين آيه [آمده است که کسی] به حضرت عرض كرد من از شيعيان شما هستم، حضرت فرمودند: كه اگر مصداق اين آيه شدي که «إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليم» آنوقت ادعا کنید من شيعه هستم «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيم إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليم»(1) كسي شيعه است كه صاحب قلب سليم باشد. اين قلب سليم را در روايت معنا كرده اند: «قَالَ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قَالَ وَ كُلُ قَلْبٍ فِيهِ شَكٌ أَوْ شِرْكٌ فَهُوَ سَاقِطٌ»(2)؛ فرمود قلب سليم قلبي است كه غير از خدا در آن قلب نيست، بعد حضرت توضيح دادند قلب سليم قلبي است كه در آن شرك و شك نيست، قلب سليم قلبي است كه صاحب يقين نسبت به حضرت حق است و غير خداي متعال هم در آن دل راه ندارد: «كُلُ قَلْبٍ فِيهِ شَكٌ»؛ اگر كسي صاحب يقين نشد صاحب قلب سليم نيست. اگر شرك در قلب وارد شد؛ يعني انسان غير خدا را دوست مي داشت، اين قلب، قلب سليم نيست. قلب سلیم صاحب يقين و صاحب اخلاص در محبت است. «كُلُ قَلْبٍ فِيهِ شَكٌ أَوْ شِرْكٌ فَهُوَ سَاقِطٌ»؛ قلب تا به مقام يقين و اخلاص در محبت نرسيده است و رد پايي از غير خداي متعال در آن هست، اين قلب ساقط است.

قلبي كه خالص برای خداي متعال مي شود قلب سليم است و غير خداي متعال در آن رد پايي ندارد. در رواياتي كه شرك خفي را معنا مي كند - البته پيداست شرك جلي در مؤمنين نيست، مؤمن براي خداي متعال شريك قایل نيست اما ممكن است در عين اين كه فقط خدا را می پرستد به مقام اخلاص نرسيده باشد، شركي داشته باشد كه مانع اخلاص است. در روایات است که شرك گاهي آن قدر مخفي است كه تشخیصش از تشخيص رد پاي مورچه سياه در شب تاريك بر سنگ سياه، دشوارتر است. اما همين شرک هم مانع و مزاحم انسان است. صاحب قلب سليم كسي است كه هيچ گونه شك و شركي در قلبش نيست، به مقام اخلاص رسيده است: «كُلُ قَلْبٍ فِيهِ شَكٌ أَوْ شِرْكٌ فَهُوَ سَاقِطٌ»؛ قلب سليم قلبي است كه: «يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ».

پس قدم اول در همراهي در معصوم اين است كه قلب انسان همراه با ولي خدا شود به طوري كه اين قلب خالص گردد: «قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ»، که اين تسليم قلب هم مقاماتي دارد و انسان تا به مقام تسليم نرسد از شرك نجات پيدا نمي كند. ذيل اين آيه ي شريفه روايتي نقل شده است. خداي متعال در قرآن مي فرمايد: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُون»(نساء/65)؛ پيغمبر ما! اين ها به مقام ايمان نمي رسند و ايمان شان كامل نمي شود «حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُم» كه در اختلافات شان تو را حكم قرار دهند و هر چه تو حكم كردي نسبت به آن گردن بگذارند و در دل شان احساس دلتنگي و حَرَج و نگراني نكنند: «حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْت»(نساء/65)؛ در دل و جان شان هم نسبت به آن چه تو حكم مي كني و قضاوت تو، احساس حرج و دل تنگي نكنند، «وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً»؛ تسليم محض شما باشند، یکی از مقامات تسليم اين است.

بعد حضرت در ذیل این آیه شریفه، در آن روايتي كه مرحوم كليني در كافي نقل كرده است، فرمودند اگر كسي یا قومي نمازها را به جا مي آورند، اهل زكات هستند، انفاق مالي مي كنند، روزه مي گيرند، جهاد در راه خدا مي كنند و حج مي روند اگر: «لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَ آتَوُا الزَّكَاهَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ»(3) همه اين عبادات را انجام مي دهند بعد در مقابل حكم خدا و رسول اعتراض دارند: «ثُمَّ قَالُوا لِشَيْ ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ» می گویند اين چه طور حكم كردني است! اين حكم را نمي پسندند، بلکه حضرت بالاتر فرمودند، فرمودند اعتراض هم نمي كنند، در قلب خودشان نمي توانند بپذيرند: «لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ» اين قلب، قلب مشرك است. دليلش هم خيلي واضح است، اگر قلب، تسليم خداي متعال است و ترازوي قلب خدای متعال است دليلي ندارد كه حكم خدا را نپذيرد. اين كه می بينيد قلب در يك جايي نمی تواند در مقابل حكم خداي متعال تسليم شود و به نظرش مي آيد اين حكم قابل تحمل نيست، به خاطر اين است که ترازوي انسان تغيير كرده است، اين قلب خالص نيست.

می دانید که ترازوی انسان قلبش است، ما در همه لحظات ترازو مي كنيم، اين ترازو هم با ماست، از كوچك ترين كاري كه می خواهیم انجام دهيم نهایتاً آن را در كفه ترازو مي گذاريم و می گوییم خوب است یا بد است؟ انجام بدهيم يا انجام ندهيم؟ يك لقمه مي خواهيم در دهان مان بگذاريم ترازو مي كنيم، خداي متعال اين را در وجود ما گذاشته است ترازو مي كنيم بخورم يا نخورم؟ انسان در ماه رمضان لقمه را تا دم دهان مي برد، گرسنه است بر مي گرداند، ظرف آب را تا دم دهان مي برد، تشنه است برمي گرداند. اين، ترازوي انسان است. اگر این ترازوی انسان خالص شد و بر مدار خداي متعال قرار گرفت هر چه را بخواهد ترازو كند با محبت الهي ترازو مي كند. هر چه خدای متعال دوست دارد او هم مي پسندد، هر چه دوست ندارد ترك مي كند. اخلاص در محبت بالاترين مرحله است. اگر يك جايي انسان در مقابل حكم خداي متعال وقتی در ترازو مي گذارد به نظرش می آید پذيرش این حکم دشوار است و پيداست که هنوز در دل انسان اخلاص واقع نشده است. خيلي واضح است، اين ترازو درست وزن نمي كند.

حضرت فرمود اگر كسي در مقام حكم، اهل نماز، روزه، زکات، حج و همه این ها است، ولی دل، در مقابل حكم خداي متعال آرام نيست مي فرمايد اين هنوز به طور كامل خالص نشده است، هنوز مؤمن کامل نیست: «لکانوا بذلک مُشرِکین»، هنوز اخلاص در وجود انسان نيامده است. علامت اخلاص اين است كه انسان تسليم محض باشد. پس قلب سليم قلبي است كه هيچ شركي در آن نيست، یعنی تسلیم محض است. لذا حضرت بعد از این حدیث فرمودند: «عَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ»؛ بروید این مقام را به دست بیاورید، مقام تسليم، كه هر چه خداي متعال حكم كند شما در مقابل آن حكم احساس آرامش كنيد. اين مي شود مقام تسليم كامل.

تبعیت از رأی امام معصوم

اگر كسي این گونه شد و قلب تسليم شد، که همه قواي انسان تحت فرمان قلب انسان هستند، قدم بعد اين است كه: «و رَأيي لَكُم تَبَعٌ»؛ بايد همه رأي او تابع رأي امامش باشد. نمی توان تصور کرد که انسان براي زندگي خودش رأي و برنامه اي نداشته باشد. ولي اگر برنامه او دنبال برنامه امام نبود و براي خودش يك برنامه، رأی و نظري دارد، اين فرد نمي تواند همراه امام حركت كند. همراهي با امام وقتي اتفاق مي افتد كه انسان تمام آرا و انظارش تبع رأي امامش باشد، طبيعتاً برنامه اي كه براي زندگي خودش دارد دنباله برنامه امام باشد، در عرض امام نباشد. انسان گاهی براي خودش آرا، انظار و تدابيري دارد كه دنباله تدبير امام نيست، امام یک برنامه ای دارد او هم برای خودش یک برنامه دیگری دارد. او نمي تواند همراه امام حركت كند. شايد يك معناي «رَأیی لَکُم تَبَعٌ» يعني همين که انسان تدبير و برنامه اي دارد و اين برنامه باید دنباله برنامه امام باشد. اما یک تدبیری برای عالم دارند و انسان درون آن نقشه امام باید حركت كند: «وَ رَأيي لَكُم تَبَعٌ».

آماده شدن برای نصرت امام و همراهی با او

اگر اين دو تا محقق شد «وَ نُصرَتي لَكُم مُعَدَّهٌ»؛ همه امكانات خودش را مهيا كند تا در خدمت امام عليه السلام قرار دهد. اين انسان مي تواند «حَتَّى يُحْيِيَ اللَّهُ تَعَالَى دِينَهُ بِكُمْ»؛ خداي متعال اراده كرده است كه دينش را به وسيله ائمه علیهم السلام احيا كند، «وَ يَرُدَّكُمْ فِي أَيَّامِهِ»؛ در ايام الله كه عصر ظهور است و رجعت، ائمه عليهم السلام برمي گردند، «وَ يُمَكِّنَكُمْ فِي أَرْضِهِ»؛ همه امكانات در اختيار آن ها قرار مي گيرد، زمين در اختيار امام عليه السلام است: «وَ يُمَكِّنَكُمْ فِي أَرْضِهِ». اگر كسي مي خواهد همراه امام علیه السلام باشد، «فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ»، به اين همراهي برسد بايد اين مسير را طي كند: «قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّهٌ»؛ قلب تسليم محض باشد تا قلب سليم شود، رأی، طرح و برنامه ی انسان، تَبَع برنامه ي امامش باشد، امكانات هم مهيا براي خدمت به امام علیه السلام باشد. چنین فردی می تواند به همراهی با امام برسد: «فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ»، دو همراهي است! بزرگان اين دو همراهي را معنا كردند، به گمانم مرحوم مجلسي اول این گونه معنا كرده بودند؛ يك معنايش اين است كه انسان گاهي ظاهرش همراه با امام است ولي باطنش همراه با امام نيست. در ظاهر با امامش حرکت می کند ولی قلبش با امامش نیست.

می دانید بسیاری از خوارج در جنگ صفين به حسب ظاهر در كنار امیرالمؤمنین أرواحنا فداه بودند، ولي اين، همراهي ظاهري بود، دل شان با امام نبود، اعماق وجودشان با امام نبود، يك جايي هم صف شان جدا شد. اين دو «معيت» يعني هم ظاهر و هم باطن انسان، همه قواي وجودي انسان بايد با امام در اين عالم حركت كند. يك معناي ديگر هم كه دارد اين است كه ائمه عليهم السلام يك دوراني قبل از ظهور دوران دارند که به بیان خودشان از آن تعبیر به «هُدنِه» می شود. بالأخره دوران سازش است و دوره اي است كه با دستگاه مقابل فعلاً درگيري علني ندارند. يك دوره اي است كه دوران ظهور و غلبه شان است. اين دو تا معيت يعني اين؛ يعني اگر انسان در اين دوران در كنار امام بود در آن دوران هم مي تواند در کنار امام باشد. اگر انسان در دنیا با امام بود در آخرت هم می تواند با امام باشد. ولي اگر در اين دوران در كنار امام نيست مي گويد هر وقت شما پيروز شديد ما مي آييم، در خدمت تان هستيم. قوم حضرت موسي علی نبینا و آله و عليه السلام به حضرت موسي عرض می كردند: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون»(مائده/24)؛ شما برويد جنگ كنيد ما اين جا نشستيم، هر وقت پيروز شديد ما كنار شما مي آييم. اين انسان در دوران پيروزي هم كنار امام نيست كسي در آن دوران با امام خودش حركت مي كند كه در اين دوران با امام باشد. كسي كه در اين دوران، منافع خودش را در نظر مي گيرد خيال مي كند كه مي تواند در آن دوران در كنار امام باشد. توهم دارد، خیال می کند آن طرحي كه او دارد را در عالم اجرا مي كند. لذا می گوید در دوران پيروزي شما من در كنار شما هستم. این گونه نیست. امام به برنامه خودشان در عالم عمل مي كنند. ما اگر اين دوران تابع امام بوديم، برنامه مان تابع برنامه امام بود، رأی مان تابع رأی امام بود، در آن جا هم كنار امام خواهيم بود و الا نه.

پس اين سه چيز- البته بيش از اين هاست و این سه مورد حدقلي است كه شرط همراهي امام عليه السلام است- تسليم قلب، تبعيت رأي، و اين كه همه امكانات انسان، اعم از امكانات ظاهري و باطني اش براي خدمت به امام علیه السلام مهيا باشد. اين، انسان را به دو همراهي مي رساند؛ يكی همراهي در دوران پيروزي ائمه علیهم اسلام و دیگری هم در دوران قبلش. اين، دو همراهي است، همراهی ای كه مشروط نيست که بگوییم شما پيروز شويد [بعد از آن] ما به جبهه شما مي آييم! این گونه نیست. چه در دوراني باشد كه به حسب ظاهر دوران غربت آنهاست، چه در دوران غلبه آن ها، انسان بايد با امام حركت كند و اين، وقتي است كه انسان، این سه خصوصيت را پيدا كند. و الا تلقی انسان اين باشد كه وقتي پيروز شديد ما مي آييم، این گونه نیست.

بعضي از مفسرين اين آيه را این گونه معنا كردند، خداوند متعال مي فرمايد: «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحِ»(نصر/1)؛ وقتي كمك و نصرت الهي فرا رسيد و پيروزي به دست آمد: «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجا»(نصر/2)؛ پيامبر ما! ديدي كه مردم فوج فوج وارد دين شدند. اين را بعضي از مفسرين این گونه معنا كردند. دين وارد قلب اين ها نشده است، اين ها وارد دين مي شوند، اين ها اهل دين نيستند. فوج فوج مي آيند ولي فوج فوج هم از آن طرف مي روند. بايد دين وارد قلب انسان شود، همراهي با امام این گونه است.

 حضور ائمه در عالم با عهد «شفاعت»

اين نكته را اشاره كنم که ائمه علیهم السلام با يك عهدي وارد عالم دنيا شدند. عهد آن ها اين است كه آمدند شفاعت و دستگيري كنند و با محبت ما را ببرند و به قرب الهي برسانند، در اين عالم پر تلاطم كه يك طرف شيطان است با دستگاه و کید پيچيده خودش، و طرف دیگر ائمه عليهم السلام به اذن الهي به اين عالم تشريف آوردند تا با عهد شفاعت دستگيري كنند و ما را از اين خطرات سنگيني كه در این عالم ما را تهديد مي كند به سلامت عبور دهند. راه نجات، همین همراهي با امام عليه السلام است. اگر انسان با امام همراه شد، همسفر امام عليه السلام شد به مقصد مي رسد و حتماً به توحيد دست پيدا مي كند، حتماً از خطرات شرك و جهنم نجات و به وادي رحمت الهي راه پيدا مي كند. ائمه علیهم السلام آمدند، ما بايد همراه با امام شويم.

اين همراهي هم در واقع معنايش اين است كه ما تابع مي شويم و امام، اصل است. این همراهی بدین معنا که ما هم عرض امام قرار مي گیریم نيست. ما بايد سايه امام شويم: «قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ»، قلب تسليم باشد، رأي انسان تابع باشد، همه وجود انسان در خدمت امام باشد. اين همراهي، همراهی تعلقي است ما بايد متعلق به امام شويم. از آن طرف هم همراهي امام با ما اين است كه امام عليه السلام شفيع، نگهبان، قيوم و محافظ ماست. همه قوام ما به همراهي امام عليه السلام است. اگر انسان به همراهي امام رسيد انوار امام در وجود انسان ظاهر مي شود، انسان نوراني به نور امام مي شود انسان با چراغ امام در عالم راه مي رود، انسان تحت شفاعت امام قرار مي گيرد: «وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ»(4)؛ قلب و قوايش نوراني به نور امام مي شود، ايمان يعني همين، و با شعاع امام در عالم حرکت می کند و با شفاعت در عالم به سمت خداي متعال حركت مي كند.

تجلی شفاعت امام در شیعیان کامل

اين، مقاماتي هم دارد. گاهی مي بينيد نازله نور امام مقاماتي دارد. كدام مرتبه از نور امام در وجود انسان تجلي كند؟ اگر انسان به همراهي كامل با امام رسيد، همه مقامات وجودي اش همراه با امام شد، اگر به كمال ايمان رسيد مقامات نورانيت امام به اندازه ظرف ممكن انسان، همه اين مقامات در انسان ظهور پيدا مي كند. اين مي شود شيعه و مؤمن كامل. مؤمن و شیعه کامل آن كسي است كه به همراهي امام خودش رسيده است، در اين سفر الي الله با امام خودش حركت مي كند، تَبَع و سايه امام است و انوار وجودي امام در وجود او هست. لذا شما مي توانيد نور امام را در او ببنيد، از او استفاده كنيد. در بعضی روایات آمده است که اگر به زيارت ما موفق نشديد به زیارت مؤمن بروید، ما زیارت شیعیان ما و مؤمنین را به جاي زيارت خودمان قبول كرديم. نوري از امام در وجود مؤمن هست اين معيت و همراهي، انسان را به نورانيت امام مي رساند، سيرش با نور امام است.

آن گاه كساني هستند كه سرعت و سبقت در اين همراهي دارند. شما ببينيد اصحاب سيد الشهدا با امام حسين هستند و ما هم ممكن است إن شاء الله با امام حسين باشيم و هستيم. ولي آن هایی كه اهل سرعت و سبقت هستند، زودتر آمدند، تسليم تر بودند، آن ها درجات بالاتري دارند. شيعيان كامل و انبيای الهي آن هایی هستند كه زودتر بر ديگران در همراهي امام و تسليم شدن به او سبقت گرفتند، شيعيان كامل شدند، بعد مدار يك امت شدند. حضرت ابراهیم خليل علی نبینا و آله و علیه السلام يك امت بزرگ را خود، شفاعت و هدايت مي كند. اصل هدايت از وجود مقدس نبي اكرم و اهل بيت است. آن هایی كه شيعيان كامل هستند خودشان صاحب مقام هدايت و شفاعت مي شوند. كساني كه همراه با امام عليه السلام مي شوند، آن هایی كه همراهي كامل با امام دارند و در طرح امام حركت مي كنند، هيچ از خودشان ندارند، همه قواي آن ها طبق دستور و برنامه امام حركت مي كند، طبیعتاً همه قواي شان ملحق به امام و نوراني به نور امام مي شود، خودشان به مقامي مي رسند كه به تعبير زيارت عاشورا مقام محمود است؛ يعني شفاعت امام در آن ها تجلي پيدا مي كند، آن ها واسطه هدايت، دستگيري و عبور دادن مردم از جهنم به بهشت مي شوند. در همين دنيا هم كارشان همين است، بندگان خدا را از جهنم به بهشت مي برند، از ضلالت به هدايت مي برند، از گمراهي به سمت امام هدايت مي كنند. مؤمنين و شيعيان كامل این گونه هستند.

 اصل مقام شفاعت و دستگيري در اين وادي، از آنِ نبي اكرم و اهل بيت است، مقام محمود مختص به ايشان است، ايشان صاحب مقام محمود است: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»(إسراء/79)؛ به حضرت دستور داده شده است كه شما شب زنده داري كنيد تا پروردگارتان شما را به مقام محمود برساند. اين مقام محمود همان مقام شفاعت، دستگيري، هدايت و واسطه در رحمت شدن است. وجود مقدس نبي اكرم و اهل بيت این گونه است. اين، هم مقام بسيار عظيمي است و هم كار بسيار دشواري است، خداي متعال بندگان خود را به دست هر كسي نمي دهد، اجازه نمي دهد هر كسي در كار بندگانش دخالت كند، بايد يك عهدي با خدا بسته باشند: «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»(مریم/87)؛ آنهایی كه صاحب عهد هستند حق شفاعت دارند. خداي متعال يك قول و قرارهايي از اهل بيت گرفته است و به آن ها اجازه ي شفاعت داده است.

كساني كه به امام ملحق مي شوند، همراه امام مي شوند، در طرح امام عليه السلام حركت مي كنند، گاهي سِمَت فرماندهي در اين جبهه امام پيدا مي كنند، خودشان به تبع امام صاحب مقام محمود مي شوند، شعاعي از شفاعت و هدايت امام در آن ها قرار مي گيرد و واسطه فيض مي شوند. آن ها می توانند يك قوم و عده اي را وارد جنت كنند؛ چون شفاعت كه حرف نيست! شفاعت يعني عبور دادن و نفوس را پاك و تطهير كردن، چون موجود گناهكار و موجودي كه صفات رذيله دارد تا پاك نشود وارد بهشت نمي شود. انسان ناپاك را كه به بهشت نمي برند، معنای شفاعت این نيست كه دست انسان ناپاك را بگيرند و به بهشت ببرند. شفاعت معنايش اين است كه انسانی كه بعضي از صفات و اعمال جهنمي در او هست، او را پاك و از اين قيود آزاد مي كنند، تطهيرش مي كنند، بهشتي اش مي كنند، آن گاه او را به بهشت می برند. اين، يعني شفاعت.

كار انبيا در عالم همين است. كار انبيا اين است كه ما راپاك و تطهير و بهشتی كنند و بعد به بهشت ببرند. اصل اين مقام مختص وجود مقدس نبي اكرم و اهل بيت است. آن گاه آن هایی كه همراهي مي كنند، شيعه مي شوند، در طرح امام حركت مي كنند، با برنامه امام در عالم حركت مي كنند، بسیاری از اوقات به آن ها مأموريت شفاعت و دستگيري مي دهند و مثل انبيا و اوليا می شوند. به اندازه اي كه همراه امام هستند اذن در شفاعت و تطهير و دستگيري پیدا می کنند، اين كه عباد الله را از جهنم به بهشت ببرند، از ظلمات به وادي نور ببرند، از گناه به وادي عبادت، بندگی، توبه و طهارت ببرند. به آن ها اين اجازه ها را مي دهند، آن گاه تصرف مي كنند، هدايت و دستگيري مي كنند، کمک می کنند، بندگان خدا را مي برند. اين ها هم خودشان مقاماتي دارند. در روايات ديديد، گاهي به يك مؤمن اجازه داده مي شود به اندازه يك قبيله بزرگ شفاعت كند. اين شفاعت در قيامت تابع همين شفاعت در دنياست. مؤمني كه در دنيا واسطه فيض امام بوده است، دست مردم را مي گرفت، كارش بود، به او اجازه داده بودند، دست مردم را مي گرفت و از ظلمات به سمت نور مي برد در آخرت هم از جهنم دست شان را مي گيرد و به بهشت مي برد.

در مشهد بوديم، يك عزيزي به من فرمودند در این فتنه هايي كه الآن شده است و این گونه جوان ها را مي برند چه كار باید کرد؟ گفتم من یک راه بیشتر نمی شناسم، به محضر امام رضا برويد، التماس كنيد، يك كلمه اي در وجود شما بگذارند، با اين كلمه بتوانيد دست بندگان خدا را بگيريد، با حرف و حديث كه نيست! بايد يك اذن و نورانيتي داده شود تا انسان بتواند يك كاري انجام دهد. آن هایی كه در دنيا متصل به امام هستند، در طرح امام حرکت می کنند، امام هم به اين دنيا آمده است تا دست بندگان خدا را بگيرد و با خود ببرد. حتي بنده گاهي تلقي ام اين است که عبادات ائمه در دنيا عمدتاً براي شفاعت و هدايت ديگران است. آن ها مقامات خودشان را قبل از آمدن به دنيا طي كردند، با خداوند قرار گذاشتند، به اين دنيا آمدند تا دنيا را نوراني كنند، اين عالم را به نور خودشان نوراني كنند، ما را ببرند و به خداي متعال برسانند. آن هایی كه به دنبال امام حركت مي كنند، در طرح امام حركت مي كنند، امام به آن ها مأموريت مي دهد و واسطه بين امام و مردم مي شوند. حقيقتاً هدايت به سمت امام و خداي متعال به وسيله آن ها واقع مي شود. اين ها خودشان درجاتي دارند.

مقام شفاعت حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها

وجود مقدس فاطمه معصومه سلام الله عليها يكي از مقامات واقعاً عجيب و فوق العاده ای که دارند اين حديث از امام صادق عليه السلام است که فرمودند: پاره تن من در قم دفن مي شود شيعيان ما «بأجمعهم» به شفاعت ايشان وارد بهشت مي شوند. شما اين حديث را معنا بفرماييد يعني چه؟! «بأجمعهم»! يعني از همه مؤمنين دستگيري مي كند. این، چه مقامي است؟! عرض كردم مقام شفاعت مقام عهد با خدا، محبت، رنج كشيدن و باربرداشتن است. بار مردم بر دوش انبيا بود. نمي خوابيدند تا عبادالله را به بهشت ببرند، خواب را بر خودشان حرام مي كردند، آسايش و راحتي را بر خودشان حرام كرده بودند، نه در اين دنيا بلکه در عوالم بعد هم همين طور است. وجود مقدس نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در عالم قيامت هم همين طور است.

شفاعت، بار برداشتن است. كار بسیار سختي است. شما مي خواهيد دست يك طفل را بگيريد و قدری او را تربيت كنيد، كار بسيار دشواري است. حال مي خواهند اين انسانی را كه داراي اختيار است، خداي متعال مجبورش نكرده است، با اختيار خودش باید به بهشت برود. مي خواهند طوري او را تربيت كنند كه با اختيار خودش موحد و خالص شود، فكر گناه هم نكند، يك صفت بد هم نداشته باشد. كار بسیار سختي است. حال نه يك نفر، نه دو نفر، ميلياردها انسان را مي خواهند تطهير كنند. ببييند چه كار سختي است؟! چقدر استقامت در راه خدا، محبت و فداكاري مي خواهد. لذا امام «مَعدِن الرحمه» است، «رحمت موصوله» است؛ هيچ وقت اين رشته رحمت قطع نمي شود. وجود مقدس فاطمه معصومه این گونه است که همه شيعيان به شفاعت ايشان وارد جنت مي شوند، شايد معنايش اين است که هر مؤمني يك مقامي از مقامات معنوي اش به شفاعت ايشان است، بأجمعهم!

درجات مؤمنين در بهشت فرق مي كند، همه كه در يك درجه نيستند! آن هایی كه در يك درجه اي هستند آن ها هم در يك مراحلي با دستگيري حضرت وارد مي شوند. مقام ايشان در اتصال به معصوم این گونه است. شأن ايشان نسبت به امام رضا اين است، ايشان شيعه كامل به تمام معنا هستند. مصداق شيعه كامل وجود مقدس فاطمه معصومه سلام الله عليها است که در ايمان به مرحله كمال رسيده است در حب الامام ، همراهي امام و در تبعیت از امام به کمال رسیده است. لذا يك بخشي از كار امام رضا بر روی دوش ايشان گذاشته شده است. كار امام عليه السلام كار كوچكی نيست. همه كائنات تحت اختيار امام عليه السلام هستند، براي همه عوالم كار مي كند. يك بخشي از كار امام رضا بر روی دوش ايشان گذاشته شده است. كما اين كه يك بخشي از كار وجود مقدس حضرت سيد الشهدا بر روی دوش حضرت زينب كبري سلام الله علیها گذاشته شده است. واسطه هستند، خود ايشان تحت هدايت امام هستند، به وسيله ايشان خيلي ها هدايت مي شوند. همان نقشي كه وجود مقدس زينب كبري سلام الله علیها در هدايت به سمت سيد الشهدا داشتند، وجود مقدس فاطمه معصومه در جلب قلوب مؤمنین و دستگيري از آن ها و هدايت و سير آن ها به طرف امام عليه السلام دارند. حقيقت شفاعت در جنت هم همين است؛ شفاعت در جنت يعني مردم را به امام برسانيد. اگر کسی به امام رسيد الآن در وسط بهشت است: «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيم»(انفطار/13)؛ آن هایی كه به امام شان رسيدند الآن در وسط بهشت هستند.

امام در مقامي است كه همه مقامات بهشت تجليات و نازله وجود امام است. همه نعمت هاي بهشتي نازله وجود امام عليه السلام هستند. این ها مضمون روایات است که من عرض می کنم. وجود مقدس فاطمه معصومه سلام الله عليها به گونه ای در خدمت امام، متصل به ایشان و شيعه كامل بودند كه به مقام شفاعت و هدايتی که از ناحيه امام رضا است دست پيدا كردند، واسطه فيض هستند. بخش عمده اي از كار امام رضا علیه السلام در هدایت جامعه مؤمنین و بخش عمده ای از کار معصومین به وسيله ايشان انجام مي شود. ايشان به منزله واسطه فيض همه معصومين هستند. شايد معني اين جمله كه در زيارت حضرت مي خوانيد: «إشفَعي لي في الجَنَّهِ فَإنَّ لَکِ عِندَ اللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ»؛ يعني شأني از آن شأن شفاعت اهل بيت. هر امامي شفاعت مي كند، يكي از شئوني كه امام رضا به وسيله آن شفاعت مي كنند ایشان هستند. امام جواد هم همين طور هستند، ساير ائمه هم همین طور هستند. يكي از وسائط فيض همه معصومين اند، يك سلسله از دستگيري هاي همه معصومين به وسيله این وجود مقدس است، هر معصومي از معصومین است.

حال عنايت كنيد از جمله كارهايي كه ايشان در ذيل امام رضا عليه السلام انجام دادند الآن بعد از هزار و دويست سال ما مي فهميم چه كار كردند. اگر هزار و دویست سال قبل مي گفتند وجود مقدس امام رضا شعبه اي از هدايت خود را در قم قرار داده است ما نمي فهميدیم. ولی الآن شما بعد از هزار و دویست سال بعضی از آثاري را كه این وجود مقدس در هجرت شان به قم داشت مي بينيد، يك مقدار جلوه كرده است. آن موقع انسان نمي توانست بفهمد فاطمه معصومه سلام الله علیها دارند چه كار مي كنند، ولی الآن مي فهميم، می فهمیم امام رضا با همين هجرت ظاهري شان به خراسان چه كردند و فاطمه معصومه سلام الله عليها در درون طرح امام رضا چه كار كردند. جامعه مؤمنين را شكل دادند و چه قدر در شكل گيري جامعه شيعه و مؤمنين در اين هزار و دویست سال وجود مقدس ایشان نقش داشته است؛ نقش هاي ظاهري و باطني. اين، بخشي از كار ايشان در درون كار امام است. امام رضا هجرت كردند، ايشان به تبع امام رضا هجرت كردند. بخش عمده اي از آن برنامه ی هدایت و شفاعت حضرت به وسيله حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله عليها انجام شده است.

اين كه بگوييم حضرت نمي دانستند، آمدند و در ساوه مريض شدند، اين ها همه اش درست است ولی اين ها ظاهر كار است. فرمودند قم كجاست؟ به قم تشريف آوردند، هفده روز در قم، در آن بيت النور بودند، بعد هم رحلت فرمودند، همه این ها درست است، ولي این نيست! واقع اين است كه حضرت يك طرح روشني داشتند با مأموريت مي آمدند و مي دانستند كه بايد بیایند و در قم هم بمانند و كارشان هم در قم روشن است، كارشان اين است كه «إشفَعي لي في الجَنَّهِ»؛ يك واسطه هستند براي اين که مردم را به امام برسانند، یک واسه هستند برای این كه مؤمنين به خداي متعال برسند: «إشفَعي لي في الجَنَّهِ»؛ شفاعت در توحيد و ولايت است، اصلاً شفاعت در جنت يعني اين؛ دست مردم را بگيريم پاك شان كنيم، به امام شان برسانيم، از غير، پاك شوند، متصل به امام و سرچشمه طهارت شوند، تطهيرشان كنيم.

اين، كار وجود مقدس فاطمه ی معصومه است، یکی از شئونات وجود مقدس فاطمه معصومه این است. همه معصومين واسطه هدايت هستند، شأني از هدايت شان در اختيار وجود مقدس فاطمه معصومه است. ايشان در يك مقام قربي هستند كه از ناحيه هر معصومي اجازه ی دستگيري دارند. لذا حرم ايشان حرم همه معصومين است. يكي از نكاتي كه قم حرم اهل بيت است شاید همين است كه اين وجود مقدس كه واسطه فيض همه معصومين است كه فوق تصور ما خيلي با عظمت و جلالت هستند در اين جا رحل اقامت فرمودند و مي دانستند براي چه مأموريتي مي آيند. بايد بيايند و اين بار عظيم را بر دوش گرفتند و این کار را دارند در عالم انجام می دهند. مأموريت الهي ايشان است، مأموريت اين بزرگواران كه تعطيل شدني نيست. الآن هم همين طور است، به همه ما گفتند بياييد.

این مقام چه مقامي است که مكرر از امام جواد علیه السلام نقل شده است كسي ايشان را زيارت كند «عارِفاً بِحَقِّها وَجَبَت لَهُ الجَنَّهِ»؛ اين، يعني چه؟ شما بفرماييد! حرف كه نيست! يك كسي در يك مقامي است که اگر زيارتش كنيد بهشت بر شما واجب مي شود. بهشت دار موحدين، مؤمنين و اهل طهارت است. كسي ایشان را زيارت كند جزء حلقه موحدين، مطهرین و مؤمنين است، لذا این حرمي كه در اين جا هست فوق العاده با جلالت و عظمت است. إن شاء الله ما بايد تلاش كنيم از انوار، فيوضاتي، خيرات و بركاتي كه كه در اين حرم است و در عالم منتشر مي شود برخوردار باشيم. همه فيوضاتي كه علماي شيعه در طول اين قرن ها در اين شهر داشتند از بركات وجود مقدس فاطمه معصومه سلام الله عليها است، شعاعي از بركات ايشان است كه از اين طريق در عالم واقع شده است و بخشي از فيوضات وجود مقدس فاطمه معصومه سلام الله عليها است. در تاريخ نقل شده است حضرت وارد قم شدند که محل نزول اجلال شان در منطقه میر در خیابان چهارمردان به نام بيت النور حضرت معروف است و هنوز هم باقي است و طبق نقل تواریخ بعد از هفده روز که در قم بودند حضرت رحلت فرمودند و در همين موطني كه ما وجود مقدس ايشان را زيارت مي كنيم با احترام و جلالت به خاك سپرده شدند.

پی نوشت ها:

(1) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 309

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 16

(3) المحاسن، ج 1، ص: 271

(4) تفسير القمي، ج 2، ص: 371