نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

بحث مهم حدیث کساء و ماموریت های آنها/ جریان اهل بیت در مقابل جریان همسران در سوره احزاب

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 6 بهمن ماه است، که در ایام شهادت حضرت ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ مسئله ای که باید در حدیث کساء در نظر داشته باشیم این است که این ماجرا، مقدمه ای بر نزول آیه تطهیر شده است. لذا از تطبیق این ماجرا با آیه شریفه متوجه می شویم که اهل بیتی که مد نظر قرآن است، همسران پیامبر را در بر نمی گیرد و فقط همین پنج تن هستند که جزو اهل بیت قرار می گیرند و این پنج تن، یک سری مأموریت هایی را در این عالم به عهده گرفته اند که همسران پیامبر، نمی توانستند عهده دار آن مأموریت ها باشند.

اهلِ بیت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. محور حدیث شریف کساء، آيه شریفه «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»(احزاب/33) است. این آیه شریفه در سوره مبارکه احزاب و در جایی که خدای متعال داشت همسران نبی اکرم را توبیخ می کرد آمده است. از آن آیات این طور برداشت می شود که با این که بعضی از همسران حضرت، واقعا آدم های قابلی بودند، ولی گویا نتوانستند طرح نبی اکرم که در مورد خانواده خود حضرت بود را محقق و تحمل بکنند. اگر آن ها می توانستند آن طرح را تحمل کنند، شاید شکل حیات خانوادگی مؤمنین با وضع کنونی متفاوت می شد، اما متأسفانه نتوانستند تحمل بکنند و از عهده آن بر نیامدند. خدای متعال هم به همین خاطر آن ها را توبیخ می فرماید.

نکته بعدی که از این آیات بر می آید این است که تکلیفی که همسران پیامبر به آن مکلف بوده اند، در حد عصمت نبوده است؛ یعنی باری که قرار بود روی دوش این ها بیاید، نیاز به معصوم بودن آن ها نداشت؛ لذا اگر حضرت خدیجه که بر سر ایشان اختلاف است را استثنا کنیم، هیچ کدام از همسران حضرت صاحب مقام عصمت نیستند. پس از آن جایی که «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(بقره/286) و این که همسران حضرت معصوم نبوده اند، مشخص می شود که تکلیف آن ها هم در مقیاس عصمت نبوده است.

همان طور که می دانید در بین همسران حضرت، جریان نفاقی شکل گرفته بود و از آن در سوره مبارکه تحریم بحث شده است. لذا بحث دیگری که در این آیات وجود دارد این است که آيا این آیات ربطی به آن جریان نفاق دارد یا خیر. به نظر می رسد که این آیات، به نحو عام دارد همسران حضرت را خطاب می کند و ربطی به آن جریان ندارد. چیزی که از این آیات پیداست این است که عموم همسران حضرت، کاری که حضرت داشتند انجام می دادند را تحمل نکرده اند.

خوب است که این آیات در این جا ذکر بشود؛ «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً»(احزاب/28) ای پیامبر به همسرانت بگو که اگر از زندگی با من، دنبال زینت دنیا هستید، بدانید که این جا از این خبر ها نیست و برنامه و وظیفه من، تأمین مادیات به این شکل نیست؛ اگر کسی از شما می خواهد که به دنبال دنیا برود، بگوید تا با آبرومندی و با احترام او را رها کنم؛ اما «وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ»(احزاب/29) اگر واقعا برای کار دیگری آمده اید «فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً» و توانستید در این راه هم محسن باشید، اجرتان فوق العاده خواهد بود. یعنی اگر آمده اید تا کنار حضرت بمانید و با ایشان همکاری کنید و پای این نیتتان می ایستید و عمل می کنید «فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً».

بعد می فرماید «يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ»(احزاب/30) این خیلی توبیخ واضحی است؛ می فرماید اگر گسی از شما، فحشای علنی انجام بدهد عذابش دو برابر است. «وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً» این هم چیزی نیست که مشکلی در دستگاه محاسباتی خدای متعال ایجاد کند و برای خدا سخت باشد. «وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً»(احزاب/31) اگر هم کسی از شما اهل قنوت و خشوع در مقابل خدا و رسول باشد، پاداشش دو بار به او داده می شود و این رزقی کریم است؛ حالا این که رزق کریم چیست، بحث دارد، ولی فی الجمله این را باید عرض کنم که خود رزق کریم است.

در ادامه می فرماید «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ»(احزاب/32) شما با بقیه خانم ها فرق دارید؛ یعنی شما در موقفی هستید که در معرض فعالیت های حضرت قرار گرفته اید و نقش شما و در نتیجه اجر شما در این موقف با بقیه متفاوت است. بنابراین «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في  قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً * وَ قَرْنَ في  بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى  وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» همه این ها را به همسران حضرت می فرماید و تا این جا هیچ کدام از این ها، نیازمند عصمت نیستند.

بعد از این که آيات بالا آمد، در ادامه می فرماید «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» در این جا اصلا لحن بر می گردد؛ تا قبل از این نساء النبی بود، ولی این جا «لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ» می شود. قرآن وقتی با نساء النبی سخن می گفت، با یک قول دیگری سخن می گفت و این جا مشخص می شود که آن ها، به این معنا اهل بیت حضرت نیستند. به تعبیر دیگر آن ها همسران پیامبر هستند، اما وارد بیت النبوه نشده اند. بنابراین در مقابل نساء النبی یک اهل بیتی وجود دارد که خدای متعال در مورد آن ها فرموده است «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» مأموریت خاص این اهل بیت هم در این جا، احیا و اقامه این بیت است.

مأموریت های اهل بیت

نکته دیگری که در مورد آیه تطهیر و داستان حدیث کساء مطرح است، این است که این آیه، مقدمه ای برای ماجرای مباهله با مسیحی های نجران شد. ماجرای مباهله در روایات فریقین با کمی اختلاف نقل شده است و اختلافات در این حد است که مثلا سید الشهدا در آغوش حضرت فاطمه بودند و امام مجتبی دستشان به دست حضرت بود یا خیر. علی ای حال نزول آیه تطهیر، مقدمه ورود به صحنه مباهله بود؛ یعنی صحنه مباهله، صحنه ای بود که فقط کسانی می توانستند در آن شرکت کنند که عصمت داشته باشند و اهل بیت حضرت باشند.

بنابراین فقط همین معصومین اند که می توانند در مباهله همراه حضرت باشند. این مباهله هم واقعا یک امر بسیار عظیم است. قرار است باری که جنگ ها و کار های طولانی بر دوش امت اسلامی می گذارد، با یک مباهله برداشته شود؛ اگر مسیحی ها با حضرت وارد درگیری می شدند، خیلی کار طولانی می شد، ولی حضرات با یک مباهله می توانستند کار را تمام کنند و این امر، خودش نشان دهنده این است که مباهله کار هر کسی نیست. آدم خیال می کند که نفرین کاری ندارد و صرفا یک دعاست و اگر معصوم دعا کند، مستجاب می شود؛ بله، درست است که اگر معصوم دستش را به سوی آسمان دراز کند، کار تمام می شود، ولی این طور نیست که دعا کردن، هزینه نداشته ها؛ اگر کسی دعا کند باید هزینه اش را هم بپردازد.

یکی از خوارج با همسر خود نزاعی داشت و به محضر حضرت آمد و شروع کرد به داد و فریاد کردن. حضرت فرمودند «اخْسَأْ» و آن فرد تبدیل به کلب شد؛ بعد دوباره حضرت او را به حالت قبل بر گرداندند. شخصی این صحنه را دید و خدمت حضرت عرضه داشت آقا شما که این قدرت را دارید، چرا کار معاویه را تمام نمی کنید؟ حضرت فرمود درست است که من مستجاب الدعوه ام و اگر دستم را بالا ببرم کار تمام است، ولی «لَكِنَّا لِلَّهِ خُزَّانٌ  لَا عَلَى ذَهَبٍ  وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ وَ لَا إِنْكَاراً بَلْ عَلَى أَسْرَارِ تَدْبِيرِ اللَّهِ» ما خزانه اسراریم و می دانیم چرا خدای متعال به آن ها مهلت می دهد؛ به همین خاطر تا زمانی که مهلت این ها تمام بشود صبر می کنیم و تا زمانی که وقتش نباشد، دعا نمی کنیم «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»(انبیاء/26-27).

بنابراین حضرت می توانند بساط معاویه که چندین سال طول کشید را با یک نفرین جمع بکنند، ولی تلقی نکنید که این نفرین آسان است و هزینه ای نخواهد داشت. لذا در ماجرای مسیحی های نجران هم این طور نیست که هر کسی به درد مباهله بخورد. از یک جهت دعا مانند تعبیر خواب است؛ اگر در مصر یک چوپان خواب می دید که هفت گاو لاغر، گاوهای چاق را می خورند، تعبیرش مثلا این می شد که گوسفند هایت قرار است بمیرند، نه چیزی فراتر از این ها. تعبیر خواب کسی می شود هفت سال خشک سالی که مردم مصر تحت ولایت او باشند؛ چوپان در حد سلطه خودش خواب می بیند و پادشاه هم در حد خودش.

دعا هم همین طور است و بستگی به بزرگی شخص دعا کننده در محضر خدای متعال دارد. لذا اگر امثال ما دعا کنند که بساط معاویه جمع بشود که آن اثر را ندارد؛ ولو صد بار دعا کنیم. در مورد ظهور حضرت هم همین است. بعضی ها خیال می کنند که به خاطر این که ما دعا می کنیم، ظهور حضرت واقع می شود؛ اما درستش این است که ظهور به این خاطر اتفاق می افتد که خود حضرت سر به سجده می گذارند و آیه «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»(نمل/62) را تلاوت می کنند. با دعای ایشان کشف سوء واقع می شود و مؤمنین خلفای زمین می شوند، نه دعای ما.

بنابراین هر کسی نمی تواند برای مباهله برود. مسیحی ها در آن زمان بیشترین مشتری را در میان مکاتب آسمانی داشتند و اگر بنا بود که با نبی اکرم وارد درگیری بشوند، کار خیلی سخت می شد. حضرت می خواستند بساط این ها را با ماجرای مباهله جمع کنند و اگر این ها هم وارد مباهله می شدند و پای خود را عقب نمی کشیدند، همه بیابان برایشان آتش می شد و قبل از این که به سال بعد برسند، دیگر هیچ کس از مسیحی ها زنده نمی ماند؛ برای این مباهله که هر کسی شایستگی ورود ندارد.

ببینید اصلا دعا به جنبه های نفسانی خود انسان بر می گردد. اگر من حسادت داشته باشم و به خاطر حسادت کسی را نفرین کنم، این دعا که مورد اجابت قرار نمی گیرد؛ این دعا اصلا ظهور حسادت است. منی که سر دنیا جنگ دارم و حرص دنیا را می زنم، اگر برای نابودی کسی دعا کنم، یعنی خدایا دنیا را به دست من بده. لذا دعا که با شوخی و حرف درست نمی شود. دعا مانند اخلاص است؛ منی که شاکله ام بوی دنیا می دهد، هر چقدر هم رو به قبله بنشینم، نمی توانم نماز خود را با اخلاص بخوانم؛ نماز وقتی خالص می شود که شاکله خالص بشود. کسی که شاکله اش شاکله محبین است، نمازش می شود نماز محبین و کسی که شاکله اش شاکله خائفین است، نمازش می شود نماز خائفین.

دعا هم همین طور است و دعای هرکس، بوی خودش را می دهد. اگر من به نفرین قومی بپردازم، همه خصوصیات و هوای نفسم در این نفرین حاضر است. لذا آن نفرین و مباهله ای که می شود با آن جبهه حق را پیش برد، باید یک طرفش معصوم مطلق باشد. لذا این مباهله بعد از نازل شدن آیه تطهیر شکل می گیرد و این طور نیست که هر کسی بتواند وارد این مباهله بشود.

بعضی ها ذیل آیه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى »(شوری/23) گفته اند که قربی یعنی قریش؛ حضرت امام صادق علیه السلام در جواب آن ها فرمودند چطور زمان روزهای سخت و ماجرای مباهله، اهل بیتِ پیامبر ما هستیم، ولی وقتی روز غنایم می رسد شما هم قربی می شوید. ببینید معنای این حرف حضرت غنیمت خواهی نیست ها؛ حضرت می خواهند بفرمایند هر دوی این ها یک جریان است. نه در مباهله و نه در آن روزی که می گویند «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى » هیچ کدامش دنیایی نیست.

وقتی خدای متعال می فرماید «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى » در جای دیگر هم می گوید «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُم »(سبأ/47) این اجری که من می خواهم به نفع و برای خودتان است، «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى  رَبِّهِ سَبيلاً»(فرقان/57) من می خواهم یک راهی به سوی خدا باز بکنم و برای همین به شما می گویم که مودت داشته باشید. لذا کسی می تواند از قربی باشد که مودتش سبیل الله باشد و با حرف و حدیث و فامیل بازی این کار انجام نمی شود. بنابراین همان کسی که در جنگ ها شمشیر نبی اکرم است و در مباهله با حضرت همراه می شود، اینجا سبیل الله می شود و این دو از هم قابل تفکیک نیستند.

لذا اتفاقی که در ماجرای مباهله می افتد، یک مسئله ساده نیست؛ بناست در این ماجرا، خط یک امت بزرگ اهل کتاب مشخص بشود. آن ها یا باید حذف بشوند یا دست از آن حرف های خودشان بردارند و مبنای حضرت را در باب توحید بپذیرند؛ اصلا نزاع حضرت با آن ها بر سر توحید بود؛ مسیحی های نجران می گفتند حضرت عیسی، ابن الله است. با این تفاسیر مباهله حضرت با آن ها بر سر اساسی ترین اصل دین نبی اکرم بود. اما آن ها در مباهله با حضرت عقب نشینی کردند و مسیر امتشان را تغییر دادند و کنار کشیدند؛ به همین خاطر است که خدای متعال می فرماید «وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى»(مائده/82) یعنی مسیر این ها اصلا مانند یهود نیست که با پیامبر درگیر شوند.

وقتی که مسیحیان نجران در مقابل حضرت تسلیم شدند، اصلا مسیرشان عوض شد؛ اگر آن ها تسلیم نمی شدند، کلا یک مسیر دیگری طی می شد. البته یک نکته ای وجود دارد که حضرت با مسیحیان به مباهله پرداختند ولی با یهود این کار را نکردند؛ این به این خاطر بود که درگیری یهود با حضرت کلا یک شکل دیگری داشت و کار با مباهله حل نمی شد. حساب حضرت با بنی قریظه و بنی قینقاع، جور دیگری صاف می شود. به همین خاطر حضرت هیچ وقت از آن ها تقاضای مباهله نکردند.

علی ای حال قرار بوده که یک اتفاق مهمی بر محور اهل بیت حضرت بیافتد که حضرت ایشان را جمع کرده و از خدای متعال تقاضا کردند که «إِنَ  هَؤُلَاءِ أَهْلُ  بَيْتِي  وَ خَاصَّتِی و حَامَّتِي» «وَ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً». بعد از این بود که خدای متعال، آیه تطهیر را نازل کرد و سپس حضرت با این اهل بیت وارد مباهله شدند. در آن مجلسی که آیه تطهیر در آن نازل شده است، یک اتفاق مهمی از دو طرف قضیه افتاده است؛ یک طرف نبی اکرم و طرف دیگر خدای متعال.

حضرت از خدای متعال یک تقاضایی کردند و خدای متعال تقاضای ایشان را اجابت کرد و آیه تطهیر را نازل کرد و ایشان را تحت حمایت خود گرفت، در مقابل هم حضرت وارد یک مأموریتی شدند و کار را با اهل بیتشان به پیش بردند. این داستانی است که از مباهله شروع می شود و در حوادث بعدی، مانند سقیفه و عاشورا هم ادامه پیدا می کند. لذا ظرفیت همسران حضرت در حدی نیست که وارد این میدان درگیری بشوند و این درگیری با جبهه ابلیس و اولیاء طاغوت را به نفع نبی اکرم تمام کنند؛ مباهله، غصب خلافت، ماجرای احراق بیت، عاشورا و دیگر مواردی که برای حضرات رخ داده است عصمت می خواهد و بدون آن نمی شود.

بنابراین کاری که حضرت دارند با امیرالمؤمنین جلو می برند، غیر از کاری است که با دارند همسرانشان جلو می برند و آیه تطهیر هم محور همه این جریان هاست. وقتی عصمت اهل بیت علیهم السلام از سوی خدای متعال تأیید شد و خدای متعال فرمود «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» معلوم می شود که این حضرات دائما تحت عنایت الهی هستند و کار خدای متعال با ایشان جلو می رود.

ویژگی مجلس پیامبر در حدیث کساء

آن مجلسی هم که این اتفاق در آن افتاد و حضرات، گرد نبی مکرم اسلام جمع شدند، خودش یک فضای خاصی است؛ زمانی است که حضرت در خود احساس ضعف می کنند؛ «إنِّی أجِدُ فِی بَدَنِی ضُعْفاً» وقتی این ها دور حضرت جمع می شوند، حضرت تقاضای نزول آیه تطهیر می کند و آن وقت آیه تطهیر نازل می شود و خدای متعال، ایشان را تحت حمایت دائمی خودش قرار می دهد و کار خود، که شروعش مباهله است را با آن ها آغاز می کند.

نکته ای که درباره این مجلس است این است که این محفل دعا و اجابت، فقط یک مرتبه در این عالم رخ نداده و دارای یک جایگاهی در ظاهر و باطن عالم است. ذیل همین حدیث کساء آمده است که از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سوال می شود که فضیلت مجلس ما چیست؟ حضرت می فرمایند هر مجلسی که در آن یادی از این مجلس ما بشود و جمعی از محبین ما در آن جا جمع باشند، ملائکه در آن جا نازل می شوند «حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِکَةُ وَ اسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ»؛ این از آثار آن مجلس است. یعنی این مجلس به قدری نورانی و مورد علاقه اهل سماوات است که اگر یک فرع و شعبه ای در جای دیگر پیدا کند، ملائکه در آن جا تنزل پیدا می کنند و شروع به استغفار و تطهیر می کنند.

به تعبیر دیگر اگر یک جمع از محبین، از این ماجرای تطهیری که برای حضرات رخ داده است، یاد بکنند، اثرش این است که همان طهارتی که برای حضرات رخ داد، برای آن ها هم در ظرف خودشان اتفاق می افتد؛ یعنی آن مجلس تبدیل به مجلس تطهیر می شود. بنابراین اگر مجلسی متصل به آن مجلس بشود و محبین حضرات هم در آن مجلس حضور داشته باشند «حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِکَةُ وَ اسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ» ملائکه نازل می شوند و برای آن ها استغفار می کنند. این از آن بشارت های بی نهایت بزرگ است.

به علاوه این ها، هموم و غموم محبین هم توسط این مجلس بر طرف می شود، چراکه این مجلس، مجلسی بود که خدای متعال هم نبی اکرم را بر طرف کرد. «إنِّی أجِدُ فِی بَدَنِی ضُعْفاً» از حضرت برداشته شد و ایشان با استواری وارد میدان مباهله شدند. بنابراین اثر این مجلس بر محبین حضرات این است که اگر در مجلس محبین، یادی از آن مجلس بشود و شعاعی از آن مجلس، مجلس محبین را هم بگیرد، هم تطهیر رخ می دهد، هم اجابه و هم رفع غموم.